پایگاه خبری هنرمعماری آنلاین

امیرحسین تبریزی2023-10-23T11:11:07+03:30

امیرحسین تبریزی


AmirHossein Tabrizi

خانی‌زاد: با سپاس و تشکر از حضور شما در این مصاحبه، لطفاً مختصری از سابقه‌ی تحصیلی و حرفه‌ای خودتان بگویید.
تبریزی: من لیسانس و فوق لیسانس مرمت بناهای تاریخی خوانده‌ام؛ در دوره‌ی لیسانس، تنها دو دانشگاه سراسری بودند که رشته‌ی مرمت را ارائه می‌دادند: یکی دانشگاه میراث فرهنگی تهران که من در همین‌جا درس خوانده‌ام و دومی، دانشگاه هنر کرمان. فوق لیسانس را هم در دانشگاه تهران مرکز، واقع در خیابان فلسطین گذرانده‌ام.
خانی‌زاد: و با وجود این علاقه‌ی وافر به رشته و حرفه‌ی معماری که امروز در شما می‌بینیم، چرا همین رشته‌ی تحصیلی را دنبال نکردید؟
تبریزی: من از بچگی به مقوله‌ی طراحی و ساخت علاقه داشته‌ام؛ حتا ساخت ماکت از جدی‌ترین و بهترین سرگرمی‌های کودکی و نوجوانی من بود. در ضمن، من در کرمان زندگی می‌کردم و اصالت فضای تاریخی و فرهنگی شهر، به علاوه‌ی علاقه‌ی پدرم به تاریخ و ابنیه‌ی تاریخی، افکار و سلیقه‌ی من را شکل می‌داد. در ابتدا من طراحی صنعتی خواندم اما بعد از یک ترم، به حوزه‌ی مرمت تغییر رشته دادم. در هر سه مورد طراحی صنعتی، مرمت و معماری، مقولاتی به نام انسان-طراحی و درک فضا هست که از دلبستگی‌های اصلی من بوده‌اند.
احسانی: پس شما ابتدا مفاهیمی در ذهن داشتید و پس از سبک‌سنگین کردن رشته‌ها، به‌تدریج در یک مسیر جا افتادید؟
تبریزی: دقیقاً، و هنوز هم قادر به تفکیک این سه حوزه نیستم، به عنوان مثال در پروژه‌های مرمتی ضمن دانستن و رعایت ضوابط مرمتی و احیا، طراحی های جدید هم انجام می‌دهم؛ از نیمکت و سطل زباله گرفته تا استندهای راهنمایی و کانکس‌های پورتابل. اینها اصولاً زیرمجموعه‌ی طراحی صنعتی شناخته می‌شوند اما معماری هم از این میدان خارج نیست. تعاریفی نظیر ارگونومی، کاربری، عملکرد، هنر و زیبایی‌شناسی فصل مشترک تمام اینها هستند.
احسانی: تشخیص این همپوشانی و فصل مشترک‌ها به این نحو، حاصل تجربه‌ی شخصی فردی است که از حوزه‌های مختلف عبور کرده‌ باشد.
تبریزی: شاید بتوان گفت مرزها زمانی قابل تفکیک هستند که وارد فضای دانشگاهی و پژوهشی می‌شوند. من حقیقتاً معماری را در مرمت شناختم. به‌عنوان مثال اکثر استادان ما در دانشگاه، دانش آموختگان نسبتاً قدیمی دانشگاه تهران بودند و با همان شیوه به ما درس می‌دادند. تا ترم چهارم، بیشتر واحدها و دروس، معماری بودند و باعث شد من شناخت نسبی و کم‌رنگی از فضای معماری پیدا کنم؛ آغاز واقعی ورود من به دنیای معماری دقیقاً از این نقطه بود.
نکته‌ی دیگر، نقش آموزه‌های فضای مرمت است. ببینید، یک پروژه‌ی مرمت شامل چهار مرحله است: اول، شناخت؛ دوم، آسیب‌شناسی و تحلیل؛ سوم، مرمت و چهارم، طرح باززنده سازی اثر. هنگامی که صحبت از یک پروژه‌ی مرمت و باززنده‌سازی اثر تاریخی در میان است، باید تطبیق و تحلیل آن با نیازهای انسان امروز هم در نظر گرفته شود، و این یعنی جامعه‌شناسی و اقتصاد. به علاوه چطور می‌توان کار معماری کرد –آن هم در کشوری با سابقه‌ی درخشان معماری در دنیا- ولی ازابعاد مختلف معماری گذشتگان بی‌اطلاع بود؟ از سوی دیگر، دانستن این اطلاعات بنیادین صرفاً به معنی اجرا به شیوه‌ی کهن در پروژه‌ها و آشکارا فریاد زدن آنها نیست. دغدغه و نیازهای انسان امروزی با تمامی ادوار گذشته متفاوت است.
خانی‌زاد: کمی در مورد پروژه ی مرمتی توضیح بدهید و بگویید که چطور وارد حوزه ی این کار شدید؟
تبریزی: اعتماد به نفسی که در دوره‌ی لیسانس از دوستانی که از معماری وارد رشته‌ی مرمت شده بودند و همچنین استادانم گرفتم، مسبب ورود من به حوزه‌ی کار شد. استادان دانشکده به من پروژه‌هایی می‌دادند و من با نسبت 30به70 بین انجام پروژه‌های معماری و مرمت، مشغول به کار شدم. در حال حاضر در حوزه‌ی مرمت، مشاور مجموعه‌ی سعدآباد و عمارت احمدشاهی هستم، در عین حال پروژه‌های مرمتی قلعه الموت -در حوزه‌ی مطالعاتی- و طراحی در سایت‌های تاریخی جزو کارهای محبوب من بوده و هستند.
یکی از کارهای من، طراحی مسیر بازدید گردشگران در “کاخ ناتمام” در محوطه میراث جهانی بیستون بود که جذابیت‌های بسیاری برای من داشت؛ من المان‌های پورتابلی ایجاد کردم که بازدیدکنندگان بی‌آنکه روی بقایای آثار تاریخی قدم بگذارند، از لابه‌لای بنا عبور کرده و جزئیات را به‌خوبی نظاره کنند. در طرح بازار کرمان هم با همکاری مشاور عرصه نگار، ایده‌ی جدیدی را در زیر راسته‌ی بازار به اجرا درآوردیم که در نتیجه هم مقاومت ساختار راسته‌ی بازار نسبت به رانش بالا رفت و هم یک کانال مشترک برای جای‌دهی تأسیسات بازار فراهم آمد. این فرم توأمان سه جنبه‌ی “سازه‌‌ای، مقاوم‌سازی و تأسیساتی” را پوشش می‌داد و تجربه‌ی نابی در ایران بود، هرچند ناتمام رها شد. در حوزه پژوهشی هم روی تعدادی بنا و چهارطاقی‌های ساسانی کار کرده‌ام که جالب بود و دراین پروژه‌ها با اتفاقات جدیدی مواجه می‌شدم، مثلاً در بنایی به نام چاهک در قم، شاهد اجرای قوس بیز ساسانی در پلانی دایره‌ای بودم که نظیر این نوع ترکیب را سابقاً هرگز ندیده بودم.
متأسفانه اکثر پروژه‌های مرمتی تحت کارفرمایان دولت است که هم حمایت اقتصادی نمی‌شود و هم تضمینی برای درست و به‌موقع اجرا شدن طرح‌ها وجود ندارد، از این رو متمایل شدم تا بیشتر وقتم را به معماری بپردازم و به‌تدریج هم بیشتر به معماری علاقه‌مند شدم.
خانی‌زاد: اولین پروژه‌ی معماری چطور به شما محول شد؟
تبریزی: اولین پروژه‌ی معماری من، یک پاویون در نمایشگاه صنعت ساختمان بود که “غرفه‌ی برتر” هم شد و بعد از آن، کاری که عمومی دیده شد، ایستگاه اطلاعات گردشگری در بیستون بود. این پروژه از سوی یکی از استادانم به من پیشنهاد شد و در سایتی تاریخی قرار داشت که جزو میراث جهانی و تحت حمایت یونسکو بود؛ حتا در ادبیات کهن و ارزشمند ما هم از منطقه‌ی بیستون سخن به میان آمده است. منطقه کاملاً طبیعی و در مجاورت شهربسیار کوچک بیستون. کوه بیستون کوریدوری است که باعث ایجاد جریان‌های بسیار شدید باد می‌شد. من باید طرحی ارائه می‌دادم که رضایت داورها، ناظران یونسکو و حتا اهالی منطقه را جلب کند و ضمن حل‌شدن با زمینه، اثری از معماری معاصر را نیز دارا باشد. زمینه‌گرایی، استقرار، سهولت کاربری، استفاده‌ی آسان تعداد زیادی از افراد، به طور هم‌زمان از نقشه، عدم لرزش و زوزه‌ی سازه در مقابل وزش‌های شدید باد و استفاده از مصالح قابل‌فرسایش از جمله تدبیرهایی بود که مد نظر داشتم (قصدم این بود که برخی اجزای آن به مرور زمان فرسوده و کهنه شوند تا طبیعی و هم‌سان با طبیعت به نظر برسند اما متأسفانه بعد از مدتی، بدون مشورت با من، چوب‌ها را عوض کردند). از تله سنگ –که متعلق به خود کردستان است- و ورق آهن هم در ساخت بنا استفاده کرده بودم. سازه‌ی سبک و پورتابل در تهران ساخته و به مقصد منتقل شد. همین ایستگاه 8 × 3 متری، پروژه‌ی بسیار پرچالشی برای من بود، چرا که از هر جهات، خط قرمزهایی داست اما همین نیز اولین جایزه‌ی حرفه‌ای را در بخش معماری نما در دومین سال مسابقه‌ی “طراحی نما مجله معماری و ساختمان” برایم به ارمغان آورد. در نهایت، دو ایستگاه مستقر شد که دومی در ابتدا در محلی نامناسب گذاشته اما بعداً به جای درست خود منتقل شد.
خانی‌زاد: آیا شما به غیر از ملزومات خاص هر پروژه، معیارهایی در ذهن دارید که پیرو آنها کار طراحی را آغاز کنید؟ اگر یک کارفرما طرحی کاملاً مغایر در ذهن داشته باشد (به عنوان مثال –اینطور که بسیار رایج شده- یک کار با پوسته‌ای کلاسیک) استراتژی شما در تغییر روند طراحی و ایجاد یک تعامل سازنده با کارفرما چیست؟
احسانی: تصور می‌کنم با توجه به سابقه‌ی تحصیلی، یکی از معیارهای اصلی ایشان، سایت و مراعات ویژگی‌های آن باشد.
تبریزی: این بحث وسیعی است. پیش‌برد یک پروژه یک فرمول مشخص ندارد و هر کار، روند منحصر به خود را دارد که من بسیار شبیه به “شعر سرودن” می‌دانم. معماری شبیه به شاعری است. یک شاعر رمانتیک یا حماسی، اثر خود را در هر شرایط و زمانی به وجود نمی‌آورد و باید حس و حال‌و‌هوایی درخور در ذهن و جسم خالق باشد؛ یک بستر مناسب مورد نیاز است. در معماری، این نیازها توسط ویژگی‌های خاص هر پروژه، از جمله بستر و چالش‌ها، نیازهای کارفرما، دانش و حتا وضعیت روحی معمار تعریف می‌شوند. اولویت من، بستر و محیط است زیرا عقیده دارم که هر اثر معمارانه‌ای با بستری که در آن خلق شده، گره می‌خورد. اما تأثیر عامل بستر هم لزوماً یک اثرگذاری مثبت نیست. گاهی بنایی طراحی می‌کنید که به‌شدت مغایر با زمینه است؛ برای مثال، چندی پیش یک پروژه‌ی آپارتمانی سه‌واحدی در پاسداران (پروژه ی گلستان) به من پیشنهاد شده بود.
در اولین ورود به محله، من انتظار داشتم که الگوهای الهام‌بخشی را مشاهده کنم و تأثیرات خوبی بگیرم و بتوانم اثرگذار باشم. برخلاف انتظارم تمام بناهای موجود در آن خیابان و منطقه دارای نمای شبه‌کلاسیک و یا سنگ گرانیت بودند. من طرحی متفاوت برای پروژه‌ام برگزیدم و یک معماری پست‌مدرن و مصالح متضاد با بناهای موجود در زمینه را انتخاب کردم. کار پُـردیتیلی بود، هرچند بخشی از بدنه‌ی همکف بنا و درِ پارکینگ برخلاف طرح و میل من اجرا شد و آسیب بسیار جدی به بنا زد. این پروژه شامل سه واحد می‌شد (دو واحد 380 مترمربعی و یک واحد 250 مترمربعی) و یک پلان آزاد و معمولی برای خانواده‌ی ایرانی داشت. راستش تأکید من روی نما بود و روی متفاوت‌بودنِ مصالح و جزئیات بسیار دقت کردم. پروژه روبه‌روی یک مدرسه واقع بود و یک روز نگهبان مدرسه به من گفت که والدین بچه‌ها هرروز درباره‌ی این آپارتمان و معمارش از او سؤال می‌کنند، گویا این تازگی در ظاهر به شکل مثبتی روی آنها اثر گذاشته بود؛ آن هم حوالی سال‌های 91-1390 که اجرای نماهای کلاسیک در تهران بیداد می‌کرد.
تعداد کارفرماهایی که پروژه‌ها را با ظاهری کلاسیک‌ می‌خواهند، بسیار زیاد بوده و هست و من تا حد ممکن به شیوه‌های مختلف و با پافشاری و ارائه‌ی توضیحات فراوان آنها را منصرف می‌کنم و زمانی که پروژه‌ها فروش رفتند یا کارفرما در آنها ساکن شده و رضایت داشته، آن هنگام است که از موضع خود پس‌می‌نشینند. ویلای باغ گل هم قرار بود یک کار کاملاً کلاسیک باشد و حتا تا زمانی که کارفرما در آنجا ساکن شد هم روند جلب رضایت و تغییر سلیقه‌ی او برقرار بود ولی چون پیش‌تر دو پروژه‌ی دیگر نیز برای او کار کرده بودم، به ما اعتماد داشت. البته تلاش بسیار زیاد مدیر پروژه (مهندس دارایی‌بافی) در جلب رضایت و توجیه کارفرما بسیار مؤثر واقع شد.
وقتی شما وارد یک فضای معمارانه‌ی مسکونی می‌شوید، اولین چیزی که در بدو ورود حس می‌کنید، باید کیفیت فضایی باشد؛ باید حس سکونت، تعلق و خاطره را دریافت کنید. پروژه‌ی موفق معماری، کاری است که دل شما برای دیدن دوباره‌ی آن تنگ می‌شود.
احسانی: و چه چیزهایی باعث این دلتنگی می‌شود؟
تبریزی: خلق فضایی که منجر به القای حس بودن کند، آن هم از نوع مرغوبش! و همچنین کیفیت در روابط پلان، جزئیات، تزئینات و حتا عملکردهای اقلیمی. چرا وقتی قدم به درون یک مکان مذهبی می‌گذارید، منقلب می‌شوید یا تحت تأثیر قرار می‌گیرید؟ آیا با مصالحی به غیر از آنچه ابنیه‌ی خانه‌های ما را شکل داده‌اند، احداث شده‌اند؟ یا چطور هنگام ورود به یک خانه‌ی غریبه، خاطره یا نوستالوژی مرموزی ذهن‌مان را درگیر می‌کند؟ ساده بگویم: دلیلش همان روح مکان است.
منظور من از احترام به تاریخ، مفهوم و مضمون معماری تاریخی است؛ مفاهیمی مانند هشتی، حریم‌ها، حیاط مرکزی و گذر، هنوز هم در ذات رفتاری ما ایرانیان محبوب شناخته می‌شود اما باید به شکل امروزی و شاید نامحسوس اجرا شوند. به علاوه، برخی مصالح طی سالیان متمادی، امتحان‌شان را پس داده‌اند. آجر و خشت در معماری ایران و جهان تأثیر عالی داشته‌اند….

امیرحسین تبریزی متولد 1362 است. او تحصیلات دانشگاهی خود را در زمینه‌ی کارشناسی مرمت و احیاء ابنیه‌ی تاریخی از دانشکده‌ی میراث فرهنگی تهران (1384) و کارشناسی ارشد مرمت و احیاء ابنیه و بافت های تاریخی از دانشگاه آزاد اسلامی: دانشکده‌ی هنر و معماری تهران مرکز (1389) به پایان رسانده و در طول فعالیت حرفه‌ای خود، جوایز و افتخارات معتبر متعددی به دست آورده است که عبارتند از:
کسب مقام اول در دومین دوره‌ی مسابقه معماری نما برای ایستگاه‌های حراست و اطلاعات گردشگران در بیستونِ کرمانشاه، برگزارشده توسط مجله‌ی معماری و ساختمان و 2A امارات (1390)؛ کسب مقام اول در سومین دوره‌ی مسابقه‌ی معماری نما برای نمازخانه‌ی تخت سلیمان از سوی مجله­ ی معماری و ساختمان و 2A امارات (1391)؛ کسب مقام اول مسابقه‌ی بزرگ جایزه ی معمار برای نمازخانه‌ی تخت سلیمان (1391)؛ راه‌یابی به مرحله‌ی نهایی مسابقه‌ی بزرگ جایزه ی معمار برای ویلای باغ گل در لواسان (1392)؛ کسب مقام سوم برای ویلای باغ گل در لواسان، در هفتمین مسابقه‌ی معماری داخلی، برگزارشده توسط مجله ی معماری و ساختمان و 2A امارات (1392)؛ منتخب شرکت در بی‌ینال ونیز 2015 برای پروژه‌ی ویلای باغ گل در لواسان (1394).

آثار امیرحسین تبریزی

برگشت به بالا