ویلای پنج‌دری، اثر محمد فرجام
خانه‌ی شماره‌ی 75، اثر سمانه قاسمپور، امیر قاسمپور

آپارتمان دو-چار، اثر سمانه متقی پیشه، اشکان قشقایی، پویا رنجبر

آپارتمان دو-چار

انتخاب‌های زیادی نداشتیم، حاصل ده سال کار را با مقادیری وام سرهم کردیم، شد بودجه خرید واحدی با عمر حدود بیست سال در مجموعه‌ای آپارتمانی که ارتش برای کارکنان‌اش در شمال‌غربی شیراز ساخته و کم‌کم به مردم عادی فروخته بود. آپارتمان‌های زیادی در میان چند ده بلوکِ چهار تا شش طبقه دیدیم، همه فرسوده و خسته که ردِ سال‌ها زیستِ ساکنان بر در و دیوارشان پیدا بود و با تلاش مذبوحانه چسباندن کاغذ دیواری، رنگ‌زدن بر در و دیوار و نهایتا تعویض شیرآلات و کابینت‌ها هم به‌روز نشده بودند. این راه‌حل‌ها نتوانسته بودند پلان‌های تاریخ مصرف گذشته، فضاهای کم‌نور، بالکن‌های رو به نورگیرهای خاک‌گرفته و کهنگی تلنبار شده را پنهان کنند.

یکی از جعبه‌ها را به امید جان‌بخشی به آن خریدیم. واحد شماره ۲۴ طبقه‌ی ششم با دیدی به نسبت بهتر از واحدهای پایین، با دو اتاق کم‌نور و کوچک، بالکنی رو به خستگی نورگیر و پرشده با کولر آبی بزرگ؛ حمام هم کوچک بود و آشپزخانه بسته و نمور. ما باید برای اولین بار خانه خودمان را طراحی می‌کردیم. همسو با سبک زندگی غیرمعمول و کمی خلوت گزیده‌مان و همواره دچار و درگیر با معماری. خانه‌ای که تنها برای استراحت و خواب و تماشای تلویزیون نمی‌خواستیم‌اش. از روزهای اول دانشکده معماری تا امروز، معماری، ترسیم، خواندن و ساختن، به آتلیه و دفترکار محدود نبود و آنقدر دچار این‌ها بودیم که به خانه سرریز می‌شد. می‌خواستیم خانه مشترک را هم با این شیوه‌ی زندگی همخوان کنیم و دیگر دل‌مشغولی‌ها را هم مجال بیشتری دهیم؛ مطالعه میان کتابخانه‌ای شخصی، ساختن دست-ساخت‌ها و تمرین‌ها، ساززدن و ضبط خانگی موسیقی، پرورش گیاه و دیدن این همه فیلم ندیده. هنگامی که سودای این همه را می‌پروراندیم، کرونا بساط گسترد و آتلیه، کتابخانه و سینما به اجبار به خانه منتقل شدند و ماهیت خانه هر چند برای مدتی، تغییر کرد.
همپای پاندمی و محدودیت‌های مالی برای بازسازی، جعبه‌ی فرسوده هم قوانین خود را تحمیل می‌کرد؛ دیوار‌های غیرقابل تغییر در مرز میان درون و بیرون و دودکش‌ها که هدیه‌ی واحدهای پایین بودند در میان جعبه‌‌ی ما. ما هم اما راه‌حل‌هایی داشتیم؛ هر چه دیوار، کمد، در، کابینت و کهنگی بود را از میان برداشتیم. بستر تازه می‌توانست به دور از کلیشه‌های مرسوم یک آپارتمان، عرصه‌ی انعطاف‌پذیری برای زندگی باشد . با حذف دیوارهای جداکننده، نور اجازه داشت از هر سو و در هر ساعتی از روز در سرتاسر جعبه‌ی تازه سفید شده انتشار یابد، حتی درون حمام. حال می‌شود سبزِ استرلیتزیا و فیکوس لیراتا را در هر جای این سفیدی نشاند. دید بالکن به نورگیرِ فرسوده و دید همسایه به قلب خانه را با شیشه مات بستیم و فقط نور را از نورگیر به درون راه دادیم. کولر آبی و کانال‌ها را حذف کردیم و تجهیزات سرمایشی را به بام بردیم. بالکن را از انبار خنزر پنزر و کولر به حجم سبزِ پر نوری برای تمامی خانه تبدیل کردیم، یک گلخانه‌‌ی کوچک واقعی. دیوارهایی که اتاق‌ها و راهرو و حمام را می‌ساختند جایشان را به کمد و قفسه‌های سیاه رنگ دادند که در میان جعبه سفید بر هم می‌لغزند و در میان، پس و پیش‌شان فضاهایی را به وجود می‌آورند، گاهی از قبل پیش‌بینی شده برای فعالیتی آشنا و گاهی اتفاقی و ناگهان. فضاهایی منعطف با کیفیت‌های نوری گوناگون، با دیدهایی به حجم سبز بالکن و به درختان،‌ کوچه و آسمان. فضاهای خلق شده همنشین با جداره‌های سیاه پر کتاب و دیوارهای سفید، کمدها و آینه و پرده‌ای که هم مرزی است متحرک و هم صفحه‌ نمایش. کرونا که نباشد به هنگام مهمانی می‌توانیم مرز فضای نشیمن را کمی به عقب برانیم. میز را هم سرهم می‌کنیم برای خوردن شام یا با جا‌به‌جایی کمدها اتاقی برای مهمان دست‌وپا می‌کنیم، هم‌نشین با چند رُمان تازه.
کرونا که هست، میز کار و چند کاغذ پوستی و لپ‌تاپ‌هایمان به راه است و فضایی برای جلسه‌های کاری مجازی. اتاق خواب دائمی در کار نیست، هر وقت خسته شدیم تشک و چهارتا پالتِ زیرش را می‌گذاریم جلوی بالکن، تنگِ دل کتاب‌ها. در جعبه‌ی سفید تازه به لطف چهارتا چرخ می‌شود مرز فضاها را کمی آنسوتر برد و از آشپزخانه تا آنسوی خانه را عرصه‌ی گپ و گفت کرد و یا پنجره‌ها را میان فضاها دست به دست. زمستان‌ها می‌شود گرمای جمع شده در گلخانه را به درون خانه راه داد. اینجا می‌شود به کمک فضاها و دیدها و نورهای ناگهانی که هر جا‌به‌جایی به وجود می‌آورد پناهنده‌ی خیال‌پردازی شد در این زمانه دشوار.
اینها را از دوران دورکاری، در حضور قاطع کرونا از درون خانه‌ای در طبقه‌ی ششم یکی از بلوک‌های شش طبقه‌ای که ارتش در شمال غرب شیراز بیست سال پیش ساخته نوشتیم، تا بر خلاف اورهان پاموک که می‌گفت معمار نشدم چون نمیخواستم آپارتمان طراحی کنم، بگوییم ما می‌دانیم چرا به معماری دچار شدیم، چون به قول همان پاموک: «مثل قهرمان‌های داستایوفسکی که از تخیلات خود برای چسبیدن به زندگی حتی در یأس‌آورترین شرایط استفاده می‌کنند، می‌دانیم چگونه ساختمان‌های خود را به خانه تبدیل کنیم، حتی در سخت‌ترین شرایط.»

کتاب سال معماری معاصر ایران، 1400
____________________________
عملکرد: مسکونی

_______________________________________

نام پروژه: آپارتمان دو-چار
عملکرد: مسکونی (بازسازی)
دفتر طراحی: دفتر معماری پایاپیرنگ
معماران اصلی: سمانه متقی پیشه، اشکان قشقایی، پویا رنجبر
همکاران طراحی: رسول فتح الهی، نیلوفر شمسی
مجری: رضا پاک
کارفرما: اشکان قشقایی
نوع سازه: اسکلت فلزی
نوع تاسیسات: اسپیلیت، پکیج دیواری
نورپردازی: گروه نورپردازی لئو
آدرس پروژه: شیراز- بلوار قدوسی غربی
زیربنا: 80 مترمربع
تاریخ شروع و پایان ساخت: 1399
عکاس پروژه: سمانه متقی پیشه، اشکان قشقایی
ایمیل: payapayrang@gmail.com
اینستاگرام: payapayrang

Do-Chaar Apartment, Samaneh Motaqipisheh, Ashkan Qashqai, Pouya Ranjbar

Project Name: Do-chaar (24) Apartment, First Place in Residential Spaces of the Ninth National Award of Contemporary Iranian Interior Design, 2021
Function: Residential
Location: Shiraz
Start year of design: 2020 / Finish Year of Construction: 2020
Client: Ashkan Qashqai
Architecture Firm: Payapayrang Architectural Group
Architect (s) in Charge: Samaneh Motaqipisheh, Ashkan Qashqai, Pouya Ranjbar
Design Associates Team: Rasool Fatollahi, Niloofar Shamsi
Executive Manager: Reza Paak
Photographers: Samaneh Motaqipisheh, Ashkan Qashqai
Area: 80m2 / Structure’s Type: Steel Frame
Email: Payapayrang@gmail.com
Instagram: @payapayrang

There were not many choices; according to our limited budget, we bought a unit of 80 square meters in a 20-year-old apartment in the northwest of Shiraz. Apartments which we visited were all old and tired. Although they have been kindly renovated, they could not become a fresh place to live in. We decided to buy one of these boxes and do our best to make it “a home”. Unit No 24, which is located in sixth floor with a better view than other units, two small and dark bedrooms and a balcony which was useless. It was the first time that we had to design our home. As our job become as a factor that form our lifestyle, we preferred to have a home not only for rest but also to answer our different needs; Having a personal library to read in peace, a studio to make our handcrafts, composing and recording music, and also our personal screen for watching movies. When we were thinking about all this, the corona virus expanded, and changed the life style of people all around the world. So, the studio, library, and cinema were forcibly relocated and coming to our homes. Along with the pandemic and financial constraints on reconstruction, the worn-out box also imposed its own rules; Immutable walls at the border between inside and outside and chimneys that were the gift of the lower units in the middle of our box. But we also had our solutions; We removed everything we could. By removing the partitions, light was allowed to spread throughout the unit at any time of the day, even in the bathroom. It is now possible to place the greens of Strelitzia and Ficus lyrate everywhere. We removed cooling equipment from the balcony and changed the balcony to a bright greenhouse. the view of the neighbor to the heart of the home in the balcony has been closed with frosted glass and only let the light in through the skylight. The walls which were divided the space into rooms, hallway, and bathroom were replaced by black closets that slid into the white box and creating flexible spaces in different sides, sometimes pre-planned for an activity and sometimes a random one.
During the pandemic, we have a working space which is good for virtual business meetings. There is no permanent bedroom, whenever we are tired, we put the mattress and the four pallets under it in front of the balcony, adjacent to the books. In the new white box, thanks to the four wheels of closets, you can move the boundaries of the spaces a little further and talk from the kitchen to the other side of the home.
Here, with the help of the spaces, views and lights that you can see it everywhere, everything can be imagined in this difficult time. Unlike Orhan Pamuk, who said I did not become an architect because I did not want to design an apartment, we would say that we know why we got into architecture. As Pamuk puts it: «Like Dostoevsky’s heroes who use their imaginations to cling to life even in the most desperate conditions, we know how to turn our buildings into homes, even in the most difficult of circumstances.»

مدارک فنی