سرمقاله، میترا در جامه‌ا‌ی مدرن، شهریار خانی‌زاد
معمار سال 1396، زنان معمار منتقد، ساناز افتخارزاده و تمامی دیگر زنان معمار منتقدی که هنوز طلوع نکرده اند.

هبــــــــوط

مینا حنیفی واحد

حماسه‌ی زنان در طور تاریخ بشر متأسفانه به نوعی تراژدی تبدیل شد و از آن زمانی که انسان خدایان را زن تصور می‌نمود، هزاران سال می‌گذرد. زمانی که زنان نماد قدرت و آفرینش بودند و مردان به عبادت خدایان زن می‌پرداختند رفته رفته به تاریخ پیوست و با پیدایش مسیحیت و در پی آن ادیان دیگر، خدایان تغییر کرده و در اذهان بشر مردانه تصور شدند. زنان که همواره از انعطاف بیشتری برخودارند در برابر قدرت‌طلبی مردان سر خم نموده و پذیرفتند که سهم کمتری در اراده و قدرت داشته باشند؛ پذیرفتند که به حاشیه رانده شوند. البته این را تنها نباید از دید مردان و قدرت‌طلبی ایشان دانست، زیرا به همان اندازه به ضعف زنان نیز مربوط می‌شود. ضعف از این بابت که سر خم نموده و تبدیل به اعضای منفعل جامعه شدند. در این گیر‌و‌دار، زنان به خود و دیگر زنان نیز بد کرده و از آنجایی که تاب مبارزه با مردان را نداشتند به مبارزه با یکدیگر و تحقیر خود و هم‌نوعان دست زدند و همواره این بی‌انصافی را علیه هم‌جنسان خود حتی تا به امروز ادامه می‌دهند. این وضعیت تا جایی پیش می‌رود که نیچه فریاد سر می‌دهد و می‌گوید: «كسی دوستدار حقیقی زنان است كه امروز به آنها بگوید: زنان در باب زنان سكوت كنند! … آیا حقیقت ندارد كه در كل، “زن” را تاكنون خودِ زنان بیش از دیگران تحقیر كرده‌اند؟» بله، متأسفانه باید با این واقعیت در جامعه‌ی خود روبرو شویم که دشمن ما نه مردان ــ زیرا آنها تنها به دنبال غریزه‌ی قدرت خود رفته‌اند و موفق هم شده‌اند ــ که خود زنان هستند، وقت آن رسیده که از بدگویی، مبارزه و خوارشمردن زنان دست بشوییم.
در واقع، زنان باید به جای تحقیر و کوچک شمردن خود و دیگر زنان، بار دیگر با اعتماد بیشتری در پی احقاق حقوق خود باشند. بگذارید کمی خودمانی‌تر بحث را ادامه دهم، آیا اینگونه نیست که بیشتر زنان ترجیح می‌دهند از مردان در جامعه دستور بگیرند و آنها برایشان تفکیک وظایف کنند تا زنان؟ چند درصد از زنان، همکاران، مدیران، منتقدان، حرفه‌مندان و هنرمندان زن را در جامعه به اندازه‌ی مردان جدی می‌گیرند؟ چگونه انتظار داریم در جامعه ا‌ی که خودِ زنان یکدیگر را حمایت نمی‌کنند و کوچک می‌شمارند، مردان به ما ارج نهند؟ وقت آن است تا با این دیدی که جامعه‌ی مردسالار به زنان القا کرده‌اند مبارزه نماییم و از خودمان نسبت به خودمان و سپس نسبت به دیگر زنان شروع کنیم.
البته همواره در تاریخ، به‌خصوص تاریخ معاصر، هستند زنان قدرتمندی که بر پای خود ایستاده‌اند و سعی نموده‌اند خلاف این جریان فعالیت کنند و به واقع که بسیار هم موفق بوده‌اند، اما تعداد آنها نسبت به مردان بسیار اندک است. در غرب این جریان تا حدودی حل شده است و اکنون زنان بیشتری فعالیت‌های حرفه‌ای خود را با قدرت دنبال می‌کنند و در ساختار خانواده نیز از حاشیه فاصله گرفته‌اند، اما جامعه‌ی امروز ما فاصله‌ی بسیاری دارد تا به آنچه درخور «زن» است دست‌ یابد. اگر بخواهیم از بعد دیگر به این جریان نگاه‌ کنیم، باید بپذیریم که زنان در تربیت فرزندان، به‌ ویژه در فرهنگ ما، از نفوذ بیشتری برخوردارند و قطعاً اگر زنان ما قدرت و اعتماد‌به‌نفس بیشتری در جامعه داشته باشند، در تربیت مردان و زنان آینده، نکات عمیق‌تر و بیشتری برای آموزش خواهند داشت تا زنان منفعلی که تحقیر، درونشان نهادینه شده است و نه خودشان می‌توانند قدمی برای خود بردارند و نه تاب تحمل زنان جریان‌ساز دیگر را دارند.
سرنوشت زنان در جوامع بیش از هر چیز دست خودشان است. هم می‌توان در این وادی همچون سیمرغ بود و از خاکستری که برایمان باقی مانده، باز زاده شویم، هم می‌توان همچون قُمری بود و نهایتاً طعمه‌ی پرندگان شکاری دیگر شد. آری، «اینجا چشم انداز باز است و جان بر بلندا! اما انسان هایی خلاف این وضعیت هم هستند که آنها هم بر بلندی اند و چشم اندازی باز دارند، اما به پایین می نگرند». (فریدریش نیچه) همان‌طور که در طول تاریخ زنانی را می‌بینیم که در بالاترین مقامات دولتی و حکومتی فعالیت داشته‌اند و یک تنه در برابر تبعیضات ایستادگی کردند. زنانی چون ایندیرا گاندی نخست وزیر هند (1997-1996 و 1984-1980)، مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا (1990-1979)، بی نظیر بوتو نخست وزیر پاکستان (1990-1988, 1996-1993)، میشل باشله رئیس جمهوری شیلی (2006 تا 2010 و از سال 2014)، یولیاتیموشنکو نخست وزیر اوکراین (2005 و 2007 تا 2010)، الن جانسون سیرلئاف رئیس جمهوری لیبریا (از سال 2006 و برنده نوبل صلح 2011)، آنگلا مرکل صدراعظم آلمان (از سال 2005 تاکنون) در فعالیت‌های سیاسی معاصر و زنانی چون سیمین بهبهانی، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد، آلیس واکر، تونی موریسون، مارگارت اتوود، جِی کِی رولینگ در دنیای ادبیات معاصر و سیمون دوبوار، هانا آرنت، سیمون وِیل، آیریس مرداک و بسیاری دیگر در حوزه‌ی فلسفه و آدا لوئیس هاکستبل در حوزه‌ی نقد معماری و زاها حدید، گیسو حریری و مژگان حریری، وینکا دابلدم، جولی اسنو و … در حوزه ی معماری جایگاه زن را بار دیگر تثبیت نمودند و با تمام وجود و با باور به زن بودنشان راه خود را در پیش گرفتند. در این مرز و بوم نیز هستند زنانی که از نقدِ خود، پای را فراتر گذاشته‌اند و در حوزه‌های مختلف، نه تنها به ایفای نقش می‌پردازند، بلکه جریان‌سازی نیز می‌کنند. این زنان با محدودیت‌های بسیاری مواجه‌اند، هم از سوی مردان جامعه‌یشان و هم از بدِ روزگار هم‌جنسانشان، اما با شکیبایی و امید به تغییر، پیش می‌روند و جایگاه خود را تعیین می‌‌کنند: از جمله زنان منتقد معماری شیوا آراسته معمار، پژوهشگر و طراح حوزه ی معماری زمینه گرا و ساناز افتخار‌زاده تئوریسین معماریِ انسان‌مدار و که به آموزش زنان جوان نیز می‌پردازند؛ گر‌چه همکاران معمارشان موانع بسیاری بر سر راهشان می‌گذارند و صراحت لهجه‌‌ی این دو زن به مذاق بسیاری از مردان معمارمان خوش نمی‌آید، باز هم در برابر بایکوت کردن‌ها و حمله‌ها، راه خود را پیش‌می‌گیرند و با نگاهی حرفه‌ای به نقد معماری و به پرده‌برداری از لابی‌ها، باندبازی‌ها و مسائل پنهان پشت‌پرده می‌پردازند. برخی معماران در جامعه‌ی معماری هستند که ابداً مایل نیستند به قلم این دو منتقد معماری، نقد شوند و سعی می‌کنند صدای آنها را خاموش کنند، اما ما معتقدیم باید از آنها حمایت شود، زیرا اکنون آنها تنها زنانی هستند که در نقد معماری، بدون جبهه‌گیری‌ها و لابی‌گری‌ها، با صراحت و صداقت (برخلاف بسیاری از مردان معمارمان) فعالیت می‌کنند آن هم در روزگاری که کم نیستند به اصطلاح نقد‌های بی‌مایه، سطحی، جانبدارانه و خطا. به واقع، باید قدر‌دان چنین زنانی باشیم که نه به فکر گرفتن پروژه و کسب شهرت، بلکه تنها به فکر ارتقای سطح معماری ایرانمان هستند و در واقع امثال ایشان می توانند در عرصه‌ی معماری کشور الگوی دانشجویان جوان باشند و به ارتقای معماری با شهامت خود کمک کنند. امید است مردان و زنان بیشتری اینچنین پا به عرصه‌ی نقد بگذارند و تحولی در جامعه پدید آورند. باری، نقد کردن مردانگی نمی‌خواهد، شهامت، جسارت و شفافیت می‌طلبد که در وجود زنان قطعاً وجود دارد. همان‌طور که مارگارت تاچر درباره‌ی سیاست می‌گوید: «اگر جویای هر‌چه گفته ‌شده هستید از یک مرد بپرسید و اگر می‌خواهید کاری انجام شود از یک زن بخواهید.» بله، حرف را همه می‌زنند، شهامت در عمل است که زنان از آن برخوردارند، تنها کافی است به زن احترام بگذارند و تن به تحقیر ندهند.
باید تمامی زنان کشورمان را خطاب قرار دهیم و عاجزانه از آنها بخواهیم دید نوینی درباره‌ی زن، توانایی‌های زن و جایگاه زن داشته باشند ــ نوعی پیوند، نوعی احترام به یکدیگر و اعتماد‌به‌نفس. مسلم است که هر‌قدر به خود و دیگر زنان احترام بگذاریم، باز هم ممکن است بی‌اختیار اعتماد‌به‌نفسمان را خدشه‌دار کنند ــ چه این تحقیر در حد تماشای یک بازی فوتبال باشد و چه در حد رانندگی. قطعاً موانعی خارج از اختیار ما بر سر راهمان وجود دارد، اما این نیز بگذرد … تنها احترام، اعتماد به خویشتن و پرهیز از قضاوت ناعادلانه و تخریب یکدیگر است که در این برهه چاره‌ی درد مشترکمان می‌گردد.
باشد که الگو‌های زنِ بسیاری برای الهام گرفتن در زندگی داشته باشیم.

منتشر شده در : جمعه, 10 آگوست, 2018دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: