هبوط، مینا حنیفی واحد
خود‌انتقادی غیر‌تخصصی: تأملی بر نمایشگاه ابژه 2 ، تحریریه‌ی هنر‌معماری

معمار ســـــــال 1396

زنان معمار منتقد

ساناز افتخارزاده و تمامی دیگر زنان معمار منتقدی که هنوز طلوع نکرده اند.

نقدهای زنانِ معمار در ایران: توسعه‌ی مرز معماری یا گذر از خط قرمزها؟
تحریریه‌ی هنر‌معماری

یک قرن دیگر ما را برای کلیات و توده‌ای که بودیم نمی‌شناسند، بلکه تک‌ستارگانی که تقدیم بشریت کردیم باعث تمجیدمان می‌شوند!
هیچ، افسانه‌هایی در سایه، زنان، زنان معمار، زنان معمار منتقد … شاید باورکردنی نباشد، اما این شِمایی از تاریخ معماری ایران است. تاریخی که در ابتدای آن هیچ اطلاعاتی از حضور زنان نداریم. سپس افسانه‌هایی که ادعا می‌کنند معمار فلان بنا زنی بوده است. یا در طرح دیگر بنایی تاریخی زنی دخیل و نقش مؤثر داشته است؛ سپس به جهان معاصر وارد می‌شویم. جهانی که در آن معماری از آموزش آن آغاز می‌شود و بعد بنیانگذاری آموزش معماری در ایران. این تاریخ تعمیق دموکراسی در بدنه‌ی به ظاهر روشنفکر معماری ایران است. نزدیک یک قرن پیش دانشکده‌ی فنی، دانشکده‌ای تماماً مردانه بود. دانشکده‌ی معماری کمی رقیق‌تر، منعطف‌تر و بازتر بود و دخترانی نیز در آن مشغول به تحصیل بودند. نسل اول، چندان در بازار حضور نداشتند و ردّ چندانی از آنها در دست نیست. فقط آنها را در بین انبوه پسران دانشکده در عکس‌های دسته‌جمعی می‌بینیم. گویی پس از دانشگاه دود شدند و به هوا رفتند، زیرا همه چیز، هنوز خیلی سخت‌تر (و متعصب‌تر و مقاوم‌تر) از آن بود که پذیرای ایشان باشد. چند دهه بعد، جنسیت، معیار انتخاب رشته‌های دانشگاهی نبود و دختران در کنار پسران، مشق معماری می‌کردند. محصول نهایی این موج، زنان معماری بودند که امروز برخی از آنها در حال معماری کردن هستند. این نسل، هر‌چند توانستند بیرون از دانشگاه هم قدرت‌نمایی کنند، اما به چیزی بیش از معماری کردن در سایه‌ی مردان نرسیدند. نسل سوم، همین زنان جوان معمار امروزی هستند. نسلی که هم خود دانشگاه را مدیریت می‌کنند، هم مشغول تدریس می‌باشند، هم دانشجویان دخترش در اکثریت هستند، هم در فضای حرفه‌ای معماری، فعل معماری را صرف می‌کنند، دفتر را می‌گردانند و نظارت و سیاستگذاری هم می‌کنند؛ اما از نظر ما، این پایان ماجرا نیست. به تک‌دختران دانشکده‌ی معماری یک قرن پیش بازگردیم: کسانی که تابو را در هم شکستند و خطی را نوشتند تا یک قرن بعد، کشور از نیمی از استعداد انسانی خودش محروم نشود. حالا امروز، تک معماران زنی را داریم که بیشتر از هر چیز دیگری به منتقد بودن خود شناخته می‌شوند. اینها همان تک‌ستارگان یک قرن بعدی هستند: شیوا آراسته‌ها، ساناز افتخار زاده‌ها و تمام آنهایی که هنوز دست به قلم نشده‌اند.
هر‌چند نسل‌بندی تاکنون کمی‌محور بوده است، اما اکنون شاهد تغییر فاز هستیم.‌ زین پس، جهش نسل‌ها کیفی خواهد بود و نه کمی. اینها نسل جدید هستند. در نسل‌بندی کمی، نسل چهارمی هستند، اما در نسل‌بندی کیفی‌محور، نسل اولی هستند. هنوز تعدادشان به صورت تعداد رسمی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، اما ارتش پنهان آنها همه جا حاضر و آماده است و فعالیت انتقادی می‌کنند. منتظر هستند تا سختی‌های بیشتری دود شوند و به هوا روند تا ناگهان ظهور کنند. روزی که بیرون بیایند خواهید دید چقدر زیاد بودند و به صورت آلترناتیو و زیرزمینی فعال بوده‌اند.‌ آن روز خیلی از ما آرزو می‌کنیم کاش زودتر به این لایه از معماران ایران اعتماد می‌کردیم و آنان را به دلیل نقاد بودنشان بیش از پیش تمجید می‌نمودیم. در تمام دفاتر معماری، در تمام دانشکده‌ها، پشت تمام میزهای تصمیم‌گیری، در گوشه‌ی ذهن تمام مردان مسئولی که باید تصمیم بگیرند … پشت خط هر معمار مردی که فعلاً فقط نام او مطرح می‌شود، آنها حضور نامرئی دارند. ما به جنسیت و نقش آن در معماری اعتقادی نداریم، رادیکال نیستیم، ما به استعدادهای بشر ایمان داریم. ما به جوهره‌ی بی‌پروایی، صراحت، جسارت در عین محافظه‌کاری، نوعی زیرکی خاص زندگی در این جهان منعطف کیفی‌محور ایمان داریم و می‌دانیم که پشت معماری مردانه‌ی معاصر ایران، زنان معمار منتقد ایستاده‌اند. از نظر ما، معمار سال 1396، زنان معمار منتقد هستند. هرچند از افرادی می‌شود نام برد، اما فرد خاصی مدنظر ما نیست، بیشتر یک جریان هستند که برخی از آنها همچون طرحی پایلوت ظهور کرده‌اند. زنان معمار منتقد! اما چرا ما ایشان را برگزیدیم؟
شاید از منظری که شما ایستاده‌اید، سال اخیر معماری، سالی عادی و همچون دیگر سال‌ها بود، اما از زاویه‌ی ما، این سال، بسیار طوفانی و فشرده بود. این فشردگی باعث پیشرفت شدید معماری ایران شد. برخی آن را لشگرکشی خواندند، اما ما به آن می‌گوییم تحرک جامعه‌ی معماری. رقابت، فشار، استرس، همکاری، تعامل، حرکت و پیشروی به جلو، در امتداد فضایی که راحتی و بی‌تحرکی در آن عیب نیست! در همین فضای پر‌تحرک است که رسانه‌های جدید متولد می‌شوند. سازمان مسابقات چهره‌ی واقعی پنهان در پشت نقاب‌های مثبت‌ساز خود را می‌شناسد، نظام فکری و تئوری معماری دیگر فقط در تهران متمرکز نیست، معماران پا به عرصه‌های غیر‌معماری می‌گذارند، آثار معماری از مرز فتوشاپ و زیباسازی رد می‌شود، دانشکده‌های معماری می‌فهمند که تنها تدریس، ضامن بقای آنها نیست و زنان معمار منتقد هم نقشی کلیدی دارند. آنها خط را نگه می‌دارند، مرز را محافظت می‌کنند، به فرصت‌ها و مسائل از زاویه‌ای می‌نگرند که ما نمی‌توانیم ببینیم و مهم‌تر از همه، نقش اصلاح‌طلبی خود را با جدیت پیگیری می‌کنند.
نقد معماری ــ که روزی در این مملکت عملی قبیح بود و به دردسرش نمی‌ارزید ــ ابزار اصلی ایشان است. نقد معماری، همچون نقد سینما، نقد موسیقی، نقد سیاست، نقد استراتژی و عملکرد سیستم، موجب بهینه‌سازی می‌شود. ما باید خود را بهینه کنیم و نقد معماری ما را بهینه می‌کند. ما را آماده‌ی حضور در جهان کیفی‌محور می‌کند. جهانی که جزئیات و زوایای جدید در آن مهم‌تر از کلیات هستند. زنان منتقد معماری، ما را بهینه‌سازی می‌کنند. این از تولید اولیه مهم‌تر است. تولید اولیه، امروز، در جهان سایبرنتیک آسان است. بهینه‌سازی سیستم معماری برای رسیدن به حداکثر تطابق با نیازهای بیرونی و پارادوکس‌های درونی‌اش است که مهم و سخت می‌باشد. معیار داوری و نگاه ما به آثار معماری نباید معطوف به تولید آنها، روند طراحی و تولید و هرچیزی باشد که به تولید بها می‌دهد. تولید، دیگر سخت نیست، بدون خلاقیت هم می‌شود تولید و توجیه کرد ــ چیزی که در معماری معاصر ایران مرسوم است. معیار ما باید متوجه میزان تطابق پذیری آثار معماری باشد و زنان، استاد تطابق‌پذیری هستند. به همین دلیل، حضور آنها به حیات ما بقا می‌بخشد. زنان معمار منتقد، سیستم معماری ایران را بهینه می‌کنند. آن را تراش می‌دهند تا به الماس خوش‌تراش نهایی برسیم. نباید فراموش کنیم آنها در ایران با نقد معماری کار می‌کنند، حتی اگر اسم نقد را بر زبان نیاورند. آنها فشار می‌آورند، اعمال سلیقه می‌کنند، کانال باز می‌کنند و دقیقاً نقد معماری می‌کنند. نقدی که ممکن است از نقد یک بنای ساده در گوشه‌ای از شهر تا نقد یک جریان و حتی نقد اخلاق حرفه‌ای در معماری گسترده باشد. طیفی که امروز دو سرحد محسوب شده است و ما در ایران در هر دو مرز، نفراتی را فعال یا غیر فعال داریم: در یک سو، آثار معماری عالی رتبه نقد و تحلیل می‌شوند ــ نه آثار ضعیف جهت کوبیدن که اساساً آثار ضعیف ارزش نقد ندارند و نقد در خدمت ابراز بیان ارزش‌های آثار قدرتمند است و این را باید مردم بدانند ــ و در سویی دیگر، نقدی که بر آداب حرفه‌ای معماری، فساد ناپذیری، مبارزه برای ارتقای هویت عقلانی ـ اخلاقی حرفه تلاش می‌نماید.
جالب آنکه، برخی بر هویت نقادانه‌ی زنان معمار منتقد خرده می‌گیرند. به نظر می‌رسد در بین این جماعت، برخی هنوز به خوبی توجیه نشده‌اند. برخی هم هنوز زیر بیرق مردان هستند و از اینکه یکی از جنس خودشان حرفی می‌زند که موجب وزیدن باد مخالف بر این بیرق می‌گردد، ناراحت می‌شوند. اما اهمیتی ندارد، زیرا حتی اگر ستاره باشید هم قرار نیست همه شما را دوست داشته باشند و تأیید کنند. این زنان، نقد معماری در ایران را به فعالیتی مستمر برای توسعه‌ی مرز معماری تبدیل کرده‌اند؛ هر‌چند هنوز نظام مردسالار و فساددوست کنونی با ابزارهای مختلف خود می‌گریزد. آیا این زنان از خط قرمزها گذر می‌کنند؟ آری! زیرا چیزی که امروز خط قرمز می‌خوانیم، فردا به نمادی از حماقت‌هایمان تبدیل می‌گردد و این چیزی است که دانشجویان دختر معماری، زنان معمار، زنانی که در دانشکده‌های معماری هستند و همه‌ی زنان منتقد معمار حس می‌کنند ــ خیلی زودتر از آنکه ما بفهمیم.

منتشر شده در : جمعه, 10 آگوست, 2018دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: