بازسازی نمادین پیژارت-اسپانیا (Iconic Recovery in Pajarete)، مصاحبه با کارلوس کِوِدو رکساس
پروژه مسکونی نیامی 2000 و معماری انسان دوستانه، اثر یاسمن اسماعیلی، Short list جایزه معماری آقاخان، 2022

سه کلبه‌ی نوک تیز-پرتقال (The Dovecote Granary)، مصاحبه با تیاگودوواله (Tiago do Vale)

این ساختمان به‌ وضوح هم یک اثر معماری بسیار جالب توجه بود و هم یک سند مهم تاریخی که انعکاسی از مهاجرین پرتغالی در سراسر جهان به دست می‌داد، اما طی یک دوره‌ی 120 ساله‌ی تاریخی، به دست‌اندازی‌ها و تصرفات غیرقابل تاییدی که اهمیت واقعی آن را پنهان ساختند، دچار شده بود.
ایده‌ی طراحی:
به دلیل حضور نور، رویکرد ما این بود که شایستگی‌ها و خصوصیات ساختمان‌ها را مشخص کنیم، آنها را به حالت اولیه‌ی خود برگردانیم و در عین مداخلات، جراحی کوچکی نیز انجام دهیم که بتواند ساخت و ساز قرن نوزدهمی را متناسب با روش‌ها و معیارهای زندگی معاصر پاسخگو سازد. این طرح محوطه‌سازی افراطی (اخیر) که باعث ممانعت از تابش نور در ورود به هر دو جبهه‌ی ساختمان شده بود، درعین حال ارتباط آن را با خیابان و پلازای مناسب پشتی قطع می‌کرد. چوبکاری‌های اولیه دوباره‌سازی و قطعات مفقوده چه در داخل و چه در خارج بازتولید شدند. یعنی درست به همان شکلی که این تزئینات در طرح اولیه به کار گرفته شده بودند. سازه‌ی چوبی که کف طبقات و قاب پشت بام را حمل می‌کرد برای طبقه‌ی همکف و بازشدگی‌های نمای پشتی طراحی شد، زیرا که مثال‌های اولیه غیرمستند و مفقود بودند. ستون پلکان از دیوارهای محیطی خود خلاصی یافت، و با حمام و آشپزخانه‌ی جدیدی که احداث شد، کل تغییرات و تبدیلات مورد لزوم فراهم گردید تا تاریخ این ساختمان تا نسل‌های بعدی ادامه یابد.
رویکرد مداخله در طراحی و اجرای پروژه:
این محله که توسط عملیات احیای قبلی به وجود آمده از نظر معماری هسته‌ی اصلی ساختمان‌ها را ویران کرده و ساخت و سازهای جدیدی در پشت جبهه‌های توخالی بنا ایجاد می‌کرد. از نظر برنامه‌ریزی، این احیای مجدد برنامه‌ی مسکونی را حذف کرد و آن را با برنامه‌ی تجاری و خدماتی جایگزین نمود. این قبیل اقدامات برای مردم ساکن محله کاملا آسیب‌زا بود، و این نوع مداخله باعث می‌شود تا افراد ریشه‌دار از محله رانده شوند، یعنی کسانی که نسل اندر نسل در آن زندگی کرده‌اند. به جای این افراد ریشه‌دار در محل، این ساختمان‌ها را با مستاجرین پردرآمد و نوکیسه و بی‌هیچ ارتباط با مکان پر و جایگزین کرده‌اند.
بنابراین، در مورد پروژه‌ی ما، تلاش شد تا نشان داده شود که داشتن مدلی متفاوت از توانبخشی برای مراکز شهرهای تاریخی ممکن و میسر است. قبل از هر چیز، توضیح و روشن ساختن این نکته ضرورت داشت که اثر معماری فقط یک «نما» نیست، و اینکه فضاهای داخلی بنا، تاریخی را در خود مستند ساخته‌اند که می‌باید آن را حتما حفظ کرد و اینکه کیفیت‌های موجود در فضاهای داخلی بسیار متناسب با نیازهای معاصر است. اما مهم‌تر از همه این بود که می‌خواستیم نشان دهیم که احیای مجدد مراکز شهری تاریخی بدون تبدیل آنها به شهرهای سه‌ مرحله‌ای تک‌ منظوره، که در ساعات کار زنده است و در بقیه‌ی ساعات خالی از سکنه (که باعث خلق یک ساختار ناسالم شهری، با بروز مشکلات ایمنی، کاهش پیوندهای اجتماعی، تشدید حرکات نوسانی بین مرکز و حاشیه‌ی شهر که نقش خوابگاه را پیدا کرده، می‌شود)، نیز امکان‌پذیر است. بیش از بازسازی اثر معماری، ما برنامه‌ی آن را بازسازی کردیم و برنامه‌ی مسکونی را به طبقات فوقانی بازگرداندیم و یک فضای کار در طبقه‌ی همکف برای یک مستاجر مستقل ایجاد کردیم. این همان چیزی بود که از ابتدا انتظار آن را داشتیم.
جایگاه حفظ اصالت و هویت تاریخی اثر:
پروسه‌ی مورد نظر ما عبارت بود از بازسازی تاریخ ساختمان به سمت طرح اصلی آن با حداکثر اطلاعاتی که در اختیار داشتیم.
این بنا بر طبق سلیقه و ذائقه‌ی برزیلی احداث شده است: پایه‌گذار اصلی آن یک پرتغالی بود که در آن زمان از برزیل به کشور خود بازگشت. در آن زمان شهرهای برزیل دارای تعدادی نخبه از اروپای مرکزی بودند که در دومین دوره‌ی انقلاب صنعتی برزیل در این کشور زندگی و کار می‌کردند، و همین امر باعث شده بود که تیپ‌شناسیِ کلبه‌های تفریحی موسوم به «شاله» که بیشتر در سوئیس دیده می‌شود، در این منطقه هم محبوبیت خاص خود را پیدا کند، و ذائقه‌ی برزیلی را نیز منعکس کند.
مطالعه‌ی موردی سه ساختمان به ما امکان داد پلان ساده‌ی آن را، که عبارت بود از یک طبقه‌ی باز با یک پلکان مرکزی و دو اتاق رو به شرق و غرب که در میان دیوارها و عناصر خَلفی پنهان شده، درک کنیم. خوشبختانه از بسیاری از عناصر ناپدید شده، از جمله کارهای گران‌قیمت چوب، که در ساخت خانه به کار رفته بود، رد و اثری باقیمانده بود و همین باعث شد که ما بتوانیم قطعات گمشده‌ی آن را با استفاده از قطعات باقیمانده بازسازی کنیم.
مراجع متعددی از نمونه‌های برزیلیِ چنین ساختمان‌هایی وجود دارد که گزینه‌های ما را تأیید می‌کنند. ما سازه‌ی اصلی چوبی را در هر دو طبقه و نیز در سقف حفظ کردیم. قاب‌های پنجره‌های اصلی چوبی را که نابود شده بودند، تاجاییکه امکان داشت دوباره ترمیم کردیم، و راه‌پله را با طراحی اصلی خود دوباره ساختیم. مجسمه‌ی تزئینی را نیز ترمیم کردیم و کاشی‌های مارسِی را به همان صورت که بر روی سقف قرار داشتند درآوردیم. به این ترتیب، پلان را احیا کردیم و همه‌ی عملکردهای از دست رفته را به بنا برگرداندیم. در اصل از چوب بلوط و کاج بومی استفاده کردیم، و سطوحی از جنس مرمر پرتغالی را در کار مورد استفاده قرار دادیم، که در زمان خود از مواد و مصالح بسیار پرطرفدار محسوب می‌شد.

فکر کنم می‌توانیم بگوییم که قصدمان این بود که تاریخی بهتر برای این ساختمان بنگاریم، آن را از اواخر دهه‌ی 1800 به امروز انتقال دهیم، جایی که تاریخ آن تا روزهای آینده کماکان نوشته می‌شود.
محدودیت‌ها و موانع در روند اجرای پروژه:
هنگام پرداختن به معماری میراث ملی، این نکته بسیار مهم است که معمار و پروژه‌ی او، رابطه‌ی ساختمان با گذشته‌ی خود را خراب نکنند، اما مهم‌تر از همه، معمار باید تضمین دهد که رابطه‌ی ساختمان با آینده را نیز نابود نخواهد کرد.
برای معماران بسیار آسان است که اثری از خود را بر آثار معماری پیش از خود باقی بگذارند، و پروژه‌ی شخصی خود را به ‌عنوان پروژه‌ی نهایی ساختمان معرفی کنند. اینجا بحث از غرور است. این غرور است که متاسفانه ساختمان‌های ملی را نابود می‌کند و از درجه‌ی اصالت و اعتبار ساقط می‌سازد. بازسازی و مرمت و توانبخشی مناسب به ساختمانی که جزو میراث ملی است، کار افراد ناشناس است، اگر به خوبی انجام شود، عنوان معمار ناپدید می‌شود و آنچه از آن بیشتر به چشم می‌آید و جلب نظر می‌کند، شایستگی اصلی ساختمان ملی است نه کار مرمتگر. این ساختمان‌ها بعضا قرن‌ها به خاطر ویژگی‌های خود زنده مانده‌اند و نباید آنها را تحت‌الشعاع ژست‌های معماری معاصر قرار داد، ژست‌هایی که به احتمال زیاد در آینده‌ی نزدیک کسی از آنها دیگر حتی قدردانی هم نمی‌کند.
باید دانست که مداخله‌ی ما در چنین ساختمان‌هایی آخرین مورد نخواهد بود. همانطور که ما بعد از معماران اصلی و همه‌ی کسانی که بعد از آنها کار می‌کردند آمدیم، بقیه هم به دنبال ما خواهند آمد. ما باید به میراثی که به دست ما رسیده احترام بگذاریم و مراقب باشیم که این میراث را برای آیندگان حفظ کنیم. کاری که ما انجام می‌دهیم باید تابع خصوصیات ساختمان اصلی باشد. هر اقدامی باید سبُک و برگشت‌پذیر باشد، زیرا اگر یک ساختمان قرار است زنده بماند، باید خصوصیات اصلیِ اثبات‌شده در زمان و ظرفیت انطباق آن نیز حفظ شود. یک اثر هنری معماری، نمی‌تواند به‌ عنوان اثر «نهایی» شمرده شود که توسط آخرین معمار برای دستکاری طراحی شده است، و از آن به عنوان سکوی پرتاب استفاده می‌کند.
به همین دلیل داشتن یک زمینه‌ی نظارتی (براساس قانون، مقررات یا مالی‌سازی توسط موسسات) از اهمیت بالایی برخوردار است. این زمینه‌ی نظارتی باید محدودکننده باشد، اما باید بالاترین و بهترین دانش و آگاهی را نیز در خود داشته باشد. در غیر این صورت، باعث تداوم اشتباهات و خطاها خواهد شد و این نظارت باید خدشه‌ناپذیر باشد، در غیر این صورت از نقاط ضعف آن بهره‌برداری می‌شود و نتایج، هیچ ارتباطی با نیتِ واضعِ مقررات نخواهد داشت.
با اعتقاد به این امر، پروژه‌ی ما با رعایت کلیه‌ی محدودیت‌ها به طرزی کاملا سختگیرانه در داخل حیطه‌ی قانون و مقررات قرار می‌گرفت، و حتی در پاره‌ای از موارد آنها را تشدید و تقویت نیز می‌کرد. این برنامه به طور کامل با ساختمان اصلی در برنامه، پلان، کاربردها، ساماندهی و مصالح (از جمله مصالح سازه) مطابقت دارد، به استثنای آنچه بدون هیچ نوع مستندی از بین رفته است (مانند زیرزمین و قاب‌های نمای پشتی). این فرایند کشف مجدد طرح اولیه بود. تنها تغییرات آن حمام و آشپزخانه (به‌روز شده در استانداردهای معاصر) و تعویض یکی از دیوارهای پله توسط یک صفحه‌ی شیشه‌ای بود (که تازه آن هم به‌راحتی قابل برگشت است).
متأسفانه (و به صورتی متناقض)، مگر در صورت وجود یک رویکرد موزه‌ای، همیشه میزان تحول خاصی برای زنده نگه داشتن یک ساختمان ضرورت دارد: حتی وقتی برنامه یکسان مانده باشد، شیوه‌ی زندگی در گذر زمان تغییر می‌کند. همین مسئله، برقراری تعادل میان این مداخلات را بسیار دشوار می‌کند، زیرا بسته به هر ساختمان، شرایط آن، وضعیت آن، برنامه‌ی مورد نظر و حساسیت‌های معمار، نقطه‌ی بهینه در حال تغییر است. به همین دلیل راهنمایی افراد ذیصلاح و نظارت فرهنگیِ آگاهانه در این میان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

مدارک فنی

منتشر شده در : دوشنبه, 6 ژوئن, 2022دسته بندی: مرمت, مرمت و احیاءبرچسب‌ها: