خانهی محصور (House of Inclusion): محدودیت فضاها، تعدد مصالح
این خانه در زمینی با مساحت 35/215 مترمربع و با زیربنای 71/151مترمربع، در سال 2009 احداث گردید و مانند خانهی خیال، در سایتی مسکونی، ولی به دور از طبیعتِ بکر بنا شدهاست. معمار در بیان مبانی نظری خود، اظهار داشته که هدف از طراحی این بنا، خلق فضایی غنی و بااحساس، در عین جلوگیری از ورود غریبهها و همچنین اجتناب از برخورد نزدیک بوده است. معمار برای نیل به این اهداف، یک پاسیو و یک دیوار مورب را در طرح گنجانده و سعی در ساختن کادرهایی با گیاه و آب از داخل بنا داشته است. بنابراین میتوان گفت هستهی اصلی ایدهپردازی وی، طراحی خانهای امن و محفوظ از دید اطراف، بدون بستن و محدود کردن آن میباشد. سنت شکنی این خانه نسبت به فرمپردازی در داخل خانه، حتی در قبال خانه های همسایه نیز دیده میشود. همچنین در بافت، رنگ، پنجره بندی و ترکیب بندی نیز این خانه هیچ شباهتی با همسایه های خود ندارد. طراح این خانه به شدت تحت تأثیر مسائل ترکیببندی مدرن بوده است.
اولین نکتهای که در فرم بنا به چشم میخورد، سلسلهمراتبی است که توسط نوعی چرخش برای ورودی ایجاد شده و همین مسئله بر انحصاری بودن بنا بیشتر تأکید میکند. ظاهر بنا از منظر رنگ و نوع مصالح به کار رفته، کاملاً نشان دهنده ی سبک کاری طراح میباشد. در پی مینیمال بودن اثر، رنگ خاکستری و حجم سادهی یک مکعب، به تنهایی استفاده شده و نحوه ی قرار گرفتن دیوارها و پنجرههای درون آنها به گونهای است که در عین محافظت از فضای داخلی، موجب ورود نور غیرمستقیم به داخل و ایجاد روشنایی طبیعی در طول روز میشود. البته بخش اعظم این نور، وارد هال اصلی خانه شده که سقفی طاقی شکل داشته و نور درجهی دومی به آن وارد میشود و همچون قلب خانه، به خوبی با کاربری خود هماهنگی دارد.
تناسب موجود میان ابعاد پنجرهها و دیوارها و همچنین نوع جاسازی آنها، همراه با رنگ سفید دیوارها، به نوعی است که علاوه بر هدایت نور، موجب انعکاس و روشنایی فضای داخلی نیز میگردد. این نکته ی مثبتی در مقابل متریالی که برای کف استفاده شده به حساب میآید. اگرچه ممکن است پارکت چوبی تیرهرنگ، برای همراهی با درهای چوبی تیره گزینهی مناسبی باشد، در القای حس آرامش بنا کمک شایانی نخواهد کرد. از این رو، به نظر میرسد بافت چوب ها و رنگشان، در همکنش و فشار مصالح، رنگ و سطوح کفسازی و کیفیت اجرایی لبه ها و گوشه ها از هماهنگی مطلوبی برخوردار نباشند.
در فضای داخل، شکست های سطوح به همراه سقف طاقیشکل، حاکی از علاقه ی معمار به بازی با سطوح میباشد، البته معمار در فرم بیرونی بسیار ساده عمل می کند و این پارادوکس در جاهای دیگری نیز دیده می شود. در فضاهای سرویسدهنده، سنگ سیاهِ کار شده به لحاظ روانی، فضایی سنگین را به وجود می آورد، اما طراحی فضاهای عملکردی (که از فضاهای سرویسدهنده خدمات میگیرند) بسیار خودمانی و شاد میباشد. از سویی دیگر، یک اتاقخواب با کفپوش، ابعاد و دکور سنتی دیده می شود که یادآور تاتامیهای سنتی ژاپنی است و در مقابل، اتاقخوابی دیگر وجود دارد که شامل فضایی امروزی با تخت و دکور مدرن میشود.
آخرین نکته، طراحی یک پاسیو مقابل ساختمان است که توسط دیوار کوتاهی از خیابان جدا میگردد. تعبیهی فضای سبز و حتی آبنمایی کوچک در آن، از خشونت دیوارهای بلند و بتنی سازه کم کرده و فضای باز امنی را برای ساکنین فراهم میسازد. در نگاه اول، به نظر نمیرسد که فضای سبزی در داخل بنا تعبیه شده باشد، اما در واقع، ساختمان به وسیلهی حیاطی در اطراف خود احاطه شده است ــ حیاطی که بخشی از آن را پاسیو تشکیل داده و بخشهای دیگر در اطراف بنا پراکنده هستند. شاید اگر دو تصویر مستقل، یکی از پاسیو و دیگری از سایر فضاهای داخلی در اختیار بیننده قرار گیرد، تشخیص اینکه هر دو فضا به یک بنا تعلق دارند، دشوار باشد. البته با دیدن نما، ارتباط دادن آن با پاسیو، دور از انتظار نیست، اما سایر فضاهای داخلی از نظر نوع مصالح و رنگ، مرتبط با بنا احساس نمیشوند.
مدارک فنی