فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، مورفوسیس، لس آنجلس
فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، دکوی، پاریس

فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)
استیون پرلا
سیستم‌های سطح هیبریدی
نیویورک

«سطحِ هیبریدی» دستاورد استیون پِرِلا، سطح و ساختار و تصویر و جسم را به منظور خلق حوزه­‌های مختلفی که ارتباط میان زمان و فضا را به صورت واقعی و مجازی اما به صورت دینامیک از نو تعریف کرده­‌اند در هم ادغام می‌­کند.

خانه­‌ی موبیوس
معماریِ نِربَن (Hypernurban)
این پروژه­‌ی تئوریک (98-1997) که با همکاری ربکا کارپنتر طراحی شد، سطح هیبریدی را مورد بررسی قرار می‌­دهد تا ببیند ما چگونه در پیوند با رسانه‌­های ارتباطی زندگی می‌­کنیم. خانه‌­ی موبیوس که یک مختصات مطالعاتی برای زندگی پسادکارتی است، نه یک فضای داخلی و نه یک فُرم خارجی است، بل یک غشای متقاطع است که پیوند سنتی بین داخلی و خارجی را به یک سطح ارتباطیِ سراسر دفُرمه تغییر می‌­دهد. سطحِ هیبریدی ساختار از اتمیزه کردنِ اساسیِ هندسه­‌ی تکیه‌­گاهی ان.یو.آر.بی.اس. مشتق شده، به طوری که هر کدام از پنج نقطه­‌ی کنترلِ حاکم بر ان.یو.آر.بی.اس. می‌­توانند در طول مسیرِ سطحِ موبیوس انیمیت شود.
برای استیون پِرِلا، معمار و نظریه‌­پرداز، جفت شدنِ لایه‌­های مجازی و واقعی زندگی روزمره یک فرهنگ حاصل جهش و غیرقابل تفکیک و وضعیتی سکیزوفرنیک ولی بارور است که در مسیر آن تکنولوژی، آگاهی، رسانه‌­ها (فُرم‌ها و فضاها)، اقتصاد، بازنمایی‌­ها (تصاویر) و هویت‌­ها به منظور تولید توپولوژیِ ژرف و متراکمِ در حال دَوران از دل وابستگی‌های انسانی واقعی و رسانه‌­ای در هم آمیخته‌­اند. پرلا این وضعیت را تحت عنوان «سطح هیبریدی» یا «هایپرسِرفیس» (“Hypersurface”) توصیف می‌­کند، کمپلکسی دردسرآفرین که از تعامل میان سازه‌­های التقاطی و متعارض پدیدار می‌­شود. نظریه‌­ی سطح هیبریدی به کشف این پدیده می‌­پردازد که شیوه‌­های عملکرد فرهنگی می­‌تواند راه میانبری برای دور زدنِ پاسخ‌های سکیزوفرنیک و نیه‌یلیستی­ای فراهم آورند که انعکاس دنیای امروز ماست. معماری سطح هیبریدی نه جسم است و نه رسانه، بل چیزی­ست در حدّ فاصل این‌ها، و برداشت پرلا از سازه‌­های اطلاعاتی و فضایی است که به صورت انتقادی به این ترانسفورماسیون‌های فرهنگیِ در گستره‌­ی وسیع پاسخ می‌­دهند.
طبق نظر پرلا، تکنولوژی‌های مجازی حیطه­‌های همنشینیِ ناهمگنِ جدیدی از تجربه‌­ی انسانی را تولید می‌­کنند که پُلی است کشیده شده میان واقعیت و مجاز، ارتباطی که در سنت فکری به صورت تقابل و جدایی درک می‌­شود. پرلا به جای این که به سادگی یک «بُعد» جدید را به دنیای ما اضافه کند، استدلال می­‌کند که دنیای مجازی خود را به گرد دنیای ما پیچیده است، در حالی که آگاهیِ تجارب جسمی ما را می‌­آلاید و در تصوّر ناخودآگاه ما سکنا می‌­گزیند. بُعد مجازی، مانند یک موتاژنِ خائن، درون سیستم فیزیکیِ ساماندهی ما که تعیین­‌کننده‌­ی بنیادی­ترین سطح ادراکِ ما از فضا و مکان است، جا خوش کرده. اگر توصیف پرلا درست باشد، انگاره‌­های بنیادینِ دکارتی از مکان­ـ زمان که مدت‌هاست شالوده­‌ی تولیدات معماری را تشکیل می‌­دهند، دیگر قادر نیستند درک ما از جهان را تثبیت کنند که هیچ، تولید ترکیبات ساختمانیِ جدید و طرح‌های شهریِ جدید را نیز غیرممکن است بتوان از آنها استخراج کرد. مرزهای گذرای بین واقعی و مجازی می­تواند اتکای متقابلِ به سرعت در حال تکثیری که بین این دو حالت وجود دارد را شامل شود. سطح هیبریدی با پدیدار شدن از بطنِ این هیبرید، یک نمودار فضایی چندبعدی را برای آرایشِ حیطه‌­های واقعی و مجازی ارائه می­‌کند که اکنون پارادایم‌های فضاییِ از مد افتاده­‌ی ما را بار دیگر از اعتبار انداخته‌­اند.
به جای این که زمان و ایده‌­آل دو حیطه‌­ی مجزا از یکدیگر باشند، دو بخش که توسط متافیزیکِ استعلایی زنده نگاه داشته می‌­شوند،

مطالعات پانل هیبریدی
(Hybrid Panel Studies)
پرلا این مجموعه­‌ی متنوع مطالعات پانلی
(98-1997) را به منظور ارائه­‌ی یک مدل فیزیکی قابل زیست از سطح هیبریدی بسط و گسترش داده است. پانل‌ها به عنوان نمودارهای ساختاری، خطوط منقبض­‌شونده­‌ای با تافته‌­های فلزّی توری­مانند با غشاء سنتتیک هستند که به صورت بی­روزنی با قالب‌های جناغ­دار احاطه شده و از داخل با فولاد یا آلومینیوم به هم قفل شده­‌اند. تقسیم­‌بندی استاندارد بین ساختار و پوسته که معمولاً در معماری حفظ می­‌شود، در این مطالعات کاملاً درگیر هستند. لایه‌­های تافته­‌ی فلزی ظاهراً از درون متلاشی و موجب تولید تغییرات درونی سیّال با قالب‌هایی پیچیده می­‌شوند؛ پانل‌ها
خمش‌های یکدست و ممتدی بین ساختار و سطح می‌­سازند که در آن هر دو سیستمِ در هم تافته به صورت متحد از درون در هم تا می‌­شوند تا پیوندهای درونی متقاطع با اعوجاجه‌ای بخصوصی ایجاد کنند.

افق هاپتیک (Haptic Horizon)
این پروژه‌­ی نظری (1995) به کشف خطوط اتصالی در سطوح پسزمینه با بافتار متحرک پرداخته که سکانس‌هایی انیمیت از سینمای مردم­‌پسند را در خود می­گنجانده است. فُرم، متن و فرامتن به شکل یک پیوستار اطلاعاتی و فراساختاری در می‌­آیند که پرلا آن را افق هاپتیک یا افق بساوشی می­‌نامد.

هر دو بخش اکنون مورد دفاع واقع می‌­شوند و در هم می‌­آمیزند… در بافتارهای زندگی امروزی ما که از نظر تکنولوژیک اشباع شده­‌اند، افق‌هایی وجود دارند که زندگی ما به سمت آنها کشیده می‌­شود… فرآیند و منطق فراگیری که ناشی از درآمیختنِ تلویزیون و اینترنت در تله‌­تکنولوژی، اینترنت بر بنای زیرساخت‌ها و غیره است، در حالی که سازماندهی همگرا و پیچیده­‌ای در چندلایه از چینه‌­های فیزیکی و الکترونیک لایه‌­دار خلق می‌­کند… این لایه‌­های توبرتو که با سرمایه‌­داری مصرف‌­کننده تشدید می‌­شود، توپولوژی نیروی فعّال انسانی را خواهد ساخت. فُرم‌های در حال پدیدار شدنِ ارائه به واسطه‌­ی درآمیختگی­‌های افراطی، کاملاً رشد خواهند کرد.
سطح هیبریدی پرداختن به این وضعیت چندلایه با آشکار کردنِ پیچیدگی‌های آن و با ساختن پیوندهای سیّال بین لایه‌­ها، بی­‌نظمی عصر اطلاعات را مورد ملاحظه قرار می‌­دهد ــ سردرگمی خطوط ارتباطی، انواع رسانه و تکنولوژی‌­ها ــ و غشاءهای اسمزی را برای تراواییِ الکترونیک که انرژی را از چند بخش جهان دیجیتال ما جذب و دفع می­‌کنند، فراهم می‌­سازد. اولین تحقیقات پرلا در خصوص سطح هیبریدی، تأسیس مؤسسه­‌ی پوشش الکترونیک با روش نقشه‌­کشی بافتار (تکسچر مپینگ) و دستکاری در مختصات با استفاده از نرم­‌افزارِ مدل­ساز سه‌­بعدی بود. ابتدا، ساختار یک مدل سیمی ساخته­‌شده توسط کامپیوتر شکسته، سپس مختصات مدل متّسع و خمیده شد. نتیجه، فُرمی بود که بیشتر شبیه یک بافتار (تکسچر) به نظر می‌­رسید تا جسم معیّنی که نقشه‌­ی بافتاری بر اساس آن یا از میان آن می‌­تواند ساختار بدیعی از آن پدید آورد: یک ارتباط افراطی بین فُرم و شکل، که دوگانگی­‌های معمول، آرایه­‌های ساختاری را بیشتر رد می‌­کند تا پولاریزه. نه چیزی توسط تصویر از فُرم کاسته می‌­شود و نه چیزی بدان افزوده می­‌گردد: در عوض، تصویر و فُرم به شکل پیوسته‌­ای تلفیق و به شکل یک توپولوژیِ یکدست به درونِ یکدیگر جاری می‌­شوند، که این فرآیند را پدیده‌­ی هیبریدی می‌­نامیم.
پروژه­‌های اخیر سطوح هیبریدی را از طریق تکنیک‌های انیمیشن کامپیوتری کشف می‌­کنند. در مقایسه با برخی فعالیت‌ها، پرلا نرم­افزار انیمیشن را به عنوان وسیله‌­ای برای ثبت زمان بر ساختارهای ایستا در نظر نمی‌­گیرد، بلکه آن را راهی می‌­داند برای انیمیشن ارتباط زمانی بین برنامه‌­ی معماری (رویداد) از یک سو و کاربر از سوی دیگر. پرلا نسبت به معمارانی که از ویژگی‌های زمان­‌مند مندرج در نرم­‌افزارهای انیمیشن استفاده می‌­کنند اما نهایتاً فرم‌های مجسمه­‌ایِ ایستا تولید می‌­کنند ــ که به معماری مرتبط نیستند ــ نگاهی انتقادی دارد.
پرلا می‌­گوید: «این سازندگان فُرم بازمانده‌­های عصر شوالیه‌­های مدرن هستند که طی آن وعده­‌ی تکنولوژی، نخوت مدرن و ایده‌­آل‌های آن را با خود داشت. گرچه اخیراً تکنولوژی، ایده‌­آل‌ها و اعمال مندرج تحت مفاهیم مدرن را تضعیف می­‌کند و در نتیجه‌­ی این امر ارزش واقعیت پایین می‌­آید (چون واقعیت و عالم مُثُل افلاطونی در فلسفه‌­ی مغرب‌­زمین به لحاظ دیالکتیک به هم وابسته‌­اند) به طوری که ناحیه‌­ی میانی یا آنچه من آن را سطح هیبریدی می­‌نامم، به جایی تبدیل می‌­شود که اکنون رویدادها در آن در حال وقوع هستند؛ اما برای آن شاخه از معماری که شامل رویدادهای این برنامه است، نه آن حیث از برنامه که فقط غیرمادّی است.»
برای مثال، خانه‌­ی موبیوس، که با همکاری ربکا کارپنتر طراحی شده، مصرف متفاوتی از نرم‌­افزار انیمیشن را کشف می‌­کند و فضای مسکونی را با رسانه‌­ی ارتباطات مورد بازنگری قرار می‌­دهد. از لحاظ فضای اقلیدسی، رسانه­‌ی دیجیتال فواصل را به درون متلاشی کرده و درک شخص ساکن را در سیلاب بی­پایانی از تصاویر الکترونیک غوطه‌­ور ساخته ­است، در حالی که منزلت خانه را از یک وضعیت منحصراً داخلی به وضعیتی بدل می‌­کند که در آن عمومی (جهانی) و خصوصی (خانگی) در هم می‌­آمیزند. خانه‌­ی موبیوس یک نمودار مطالعاتی برای زندگی در فضای پسادکارتی است که این حالت هیبریدی را به عنوان یک نقطه‌­ی عزیمت می­‌پذیرد و یک سازه­‌ی مسکونی عرضه می­‌کند، و نه صرفاً یک فضای داخلی محصور در میان دیوارها، و نه صرفاً یک فُرم بیرونی محض. خانه به عنوان یک سطح هیبریدی همچون غشائی عرضی عمل می­‌کند، حال آن که انگاره­‌های مضاعفِ داخلی و خارجی را به یک سطح بینابینی سراسر دفُرمه تغییر شکل می­‌دهد.
مرحله­ی فعلی مطالعه مانند یک تحوّل دائمی، مانند غشائی در حال تغییر فاز عمل می­کند. سطح هیبریدی که توسط انیمیشن ساخته شده شامل تأخیرهای زمانی است که به صورت این فُرم برنامه­ریزی می­شود تا از نتایج قطعی و خطی یا مشکل توقف در آن پرهیز به عمل آید.
این دودلی که توسط آکیرا آسادا، نظریه­پرداز و اقتصاددان، تعریف شد هنگامی روی داد که حیث زمانی از طریق نرم­افزار انیمیشن به درون فُرم معماری داخل شد، اما این کار باید در نقطه­ای از روند طراحی منجمد و در هیئت یک بنا منعقد می­شد. پرلا بحثی دارد مبنی بر این که سطوح هیبریدی که توسط نرم­افزار انیمیشن طراحی شده­اند، نه فُرمهایی که در طول زمان تکامل می­یابند و سپس «متوقف» می­شوند، که بیشتر شامل تصاویر رسانه هستند که به صورتهای دیکانستراکت­شده به هم بافته و تافته شده­اند، و بازنمایی فروپاشی دو حیطه­ی متفاوت به لحاظ قراردادی­اند، یکی از این حیطه­ها قلمرو اقتدار رسانه است، و آن دیگری قلمرو معماری.

مؤسسه‌­ی پوشش الکترونیک
اولین مؤسسه­‌ی مطالعاتی معطوف به سطوح هیبریدی توسط پرلا (1990) با همکاری اَنتونی ؤانگ و اِد کلر تحت عنوان «پوشش الکترونیک» تأسیس شد که با نقشه‌­ی بافتار و دستکاری در مختصات و با استفاده از نرم‌­افزار مدل­ساز سه‌­بعدی تجربه­‌ی خود را آغاز کرد. یک مدل سیمیِ مجازیِ تولید شده توسط کامپیوتر، از طریق دستکاری در مختصات دکارتیِ آن قبل از این که یک آگهی روی تافته­‌ی مغشوشِ بافتاری یا از میانِ آن به صورت نقشه درآید.
عموماً سطح هیبریدی دامنه‌­ای از تأثیرات را شامل می‌­شود که از همه مهم‌تر یک فراواقعیت یا مافوق­واقعیت است: «نوعی از واقع‌گراییِ در عین حال رازآلود، مبهم که درست به این دلیل کاتالیزور یا انگیزه به شمار می‌­آید… سطح هیبریدی، یک توپولوژیِ غیررسمی از یک حوزه‌­ی حد واسط بین واقعی و غیرواقعی (یا هر تقابل دوتاییِ دیگر) است که بنا بر این به صورت متقاطع به درون پیوندها در جریان است.» کافی است تا سطح هیبریدی یک بار متحرک شود، تا بعد از آن غیر قابل تقلیل و در معرض تجارب پیچیده و زمان‌مند قرار گیرد. معماری سطح هیبریدی فعالیت فضایی را دوباره‌­سازی می‌­کند، آن هم به نحوی که تقابل‌هایی مانند آرایه­­ سازه، تصویرـ ماهیت، درون­ بیرون، و عرصه و اَعیان را با دینامیک دگردیس عرضه می‌­کند و همه‌­ی آنها را ممکن می‌­سازد. اکثر تعهدات معماری در مورد رسانه‌­ی مجازی تاکنون در سینما مورد استفاده قرار گرفته و به صورت معماری هیئت پذیرفته­‌اند. سینما هم چنانکه مشهور است نقطه­‌ی مرز بین واقعیت و مجاز است. این عمل به طور معمول منجر به پخش تصویر از جلو یا عقب روی معماری‌­ای می‌­شود، که دوگانگی کلاسیک سوژه و ابژه و ابژه‌­ی فیزیکی رسانه را حفظ می‌­کند؛ استفاده­‌ی سطحی از تصاویر رسانه­‌ای روی معماری اکثر اوقات به عنوان نشانه‌­ای از تحولات آینده تلقّی می‌­شود.
در حالی که فُرم‌ها ممکن است افراطی باشند، تکنیک‌های پروژکسیون تصویر به فُرم از مدت‌ها پیش توسط نیروهای سرمایه­‌ی جهانی مورد استفاده قرار گرفته­‌اند. فُرم خلاق و تصویرسازی قسمتی از یک پروسه­‌ی مشابه هستند: شتاب نوآوری و ابداع ناشی از اشتهای سیری­‌ناپذیر بازار برای چیزهای نو. پرلا می­‌گوید: «تحقیقات افراطی شامل ورود به عرصه­‌ی وسیع امکاناتی است که تکنولوژی عرضه می‌­کند. این، دلالت بر درکِ ماهیت کامپیوتر و ظرفیت‌های فوق­‌العاده‌­ی آن برای تولید مکرّر دارد. اکنون خلق دیگر به نبوغ فرد بستگی ندارد، بلکه به ماهیت رسانه وابسته است که از منطق پیچیده­‌ی کامپیوتر به جهان واقعی وارد می‌­شود.» سطح هیبریدی پرلا سعی بر آن دارد تا یک وضعیت اجتماعی را بازتاب دهد که در آن ما به جزئی لایتجزّا از رسانه‌­ای که خود تولیدش کرده­‌ایم بدل شده­‌ایم.

معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، انتشارات هنرمعماری، 1386
نویسنده: پیتر زلنز
ترجمه‌ی: علیرضا سیداحمدیان، حمید خداپناهی

منتشر شده در : شنبه, 13 می, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: