فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، ابعاد روبه‌­رشد، تکنولوژی‌های ارتباطی، و معماری‌های متحوّل
فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، مورفوسیس، لس آنجلس

فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)
استودیو کولاتان
مک دونالد
نیویورک

کولاتان/ مک­دونالد با یک‌دست کردن فُرم‌ها و موقعیت‌های گوناگون به صورت یکپارچه، ابژه­ فضاهای غیرواقعی‌­ای خلق می‌­کنند که اصطلاحات و اسلوب‌های تولید سنتی را به چالش می‌­کشند.

ترمینال کشتی‌های اقیانوس‌­پیما
واقع در بندر یوکوهاما
طراحیِ ترمینال (1994) از طریق عملیاتی که طی آن سبک معماریِ محلیِ شهر یوکوهاما نمونه­‌سازی می­‌شد، به صورت لایه­‌های «عمقی» توسط پوسته­‌ای پوشانده می­‌شد که اساساً ارتباط قسمت نقشه را به چالش می­‌کشید. این پوسته در هم می­‌پیچید و گسترده می‌­شد. فرآیندی که به آن ترانسفورماسیونِ نعل اسبیِ سمِیل می­‌گویند، مانند بازویِ حلقویِ یک آب­نبات­ساز مکانیکی که سطح آب­نبات را برای شکل بخشیدن منبسط می­‌کند، جهت فشرده کردن، تا کردن، گستردن، در بر گرفتن، و کوچک کردن فُرم دیجیتال به کار گرفته شد. نتیجه­‌ی این کار پدید آمدنِ یک وضعیت بود، تا یک ساختمان فی­نفسه، با استمرار در ساختار و پوسته‌­ی بیرونی­اش، با مؤلفه‌­های عمودی و افقی­اش، با ضخامت و ظرافتش تعریف شود. الزامات کارکردی ترمینال در این پوسته­‌ی عمقی به صورت عناصرِ «پیچنده» (در محل تغییرات مربوط به سطح یا ارتفاع)، «محرک» (نقّاله‌­ها، پله­‌برقی‌­ها، و لوله‌­ها)، و «ثوابت» (منافذ، ستون‌های نگهدار، لنگرها، قلاویزها، سوکت‌­ها، و قفل‌ها) فهمیده و تعریف شده است.
سولان کولاتان و ؤیلیام جِی. مک­دونالد فُرم‌ها و فضاهای شهریِ شگفت­‌انگیزی خلق می­‌کنند. روش‌­شناسی طراحی آنها که فوق‌­العاده منعطف و ابتکاری است، کلّ توانایی کامپیوتر را در انباشت داده‌­های فضایی به کار می‌­گیرد و در سیاهه­‌ی اطلاعاتی به شکل غیرپایگانی ثبت و ساماندهی می­‌کند. سپس این سیاهه از طریق پردازش پیوند اطلاعات تغییر شکل می‌­یابد، که طی آن نقشه­‌ی گونه­‌های فضاییِ انتشاریافته و به ثبت­‌رسیده با استفاده از یکدیگر و از میان یکدیگر ترسیم می­‌شوند و الگوها و قوالب و اشکال جدیدی برای سازه­‌های مادی غیراستاندارد به وجود می‌­آورند. تیم کولاتان/ مک­دونالد با نفوذ حوزه‌­های نظام­‌مند اطلاعاتی به درون، سامان یافته است و پیوندهای فضایی با محاسبات پرسرعت، اصول مستتر در شبکه‌­های مرتبط و دارای ارجاع متقابل را به شکل ابزاری برای تولید نمونه­‌های معماری گسترش داده­ است.
معماران تغییر صورت داده­‌ها به فُرم را تحت عنوان «نقشه­‌کشی با استناد متقابل» (“co-citation mapping”) توصیف می­‌کنند، یعنی روند پیچیده­ای که نقشه­‌ی اطلاعات فضایی، پروفیل‌ها، حجم‌ها و ابعاد دارای برش عرضی بر کاتالوگ‌ها یا پایگاه داده‌­هایی که عناصر مشابه دارند ترسیم می‌­کنند. به عنوان یک فهرست، نقشه­‌ای با استناد متقابل، به صورت جست­وجوی کتابخانه‌­ای بر مبنای کلمه‌­ی کلیدی، ثبت عناوین یا نوشته‌­های مرتبط از طریق یک اصطلاح عمل می‌­کند. مانند چنین سیستم جست­وجویی، این تکنیکِ نقشه‌­کشی ارتباط مفهومی میان گروه‌هایی که ممکن است من غیر مستقیم قابل رؤیت و درک نباشند را آشکار می­‌کند. برای مثال، در یک خانه، تهیه‌­ی فهرستی از پروفیل مقطعیِ اشیاء آشنای منزل ممکن است به جای کارکرد یا اندازه، مشابهتهای غریبی بین عناصر ناهمانند مثلاً یک ظرف صابون و یک نیمکت بر مبنای یک ریخت­شناسی مشترک را هویدا سازد. مرحله‌­ی بعدی طراحی ترسیم نقشه­‌ی چنین ارتباطاتی به منظور خلق توصیف زمینی از پیوندها و قطع پیوندها برای مرزبندی گستره‌­ی جذب و دفع و هماهنگ­سازی گروه‌های ریخت­شناختی به صورت دسته­‌هایی است که هر کدام شبکه‌­ای از عناصر از درون مرتبط و ماتریسی از ابژه‌­ها را ارائه می‌­کند. ماتریس، بدون داشتن محور مطلق، تحت فرمان تواتر استناد و ارجاع متقابل و بنابراین هماهنگ­سازی فضایی آن در طول زمان قرار می­‌گیرد. «این سیستم‌های جدید» به معماران توضیح می‌­دهند که، «قطعی نیستند و تنها از طریق بسط منطقی قطعات و اجزاء درک نمی‌­شوند. آنها هیبریدی هستند، اما با این وجود به طور یکپارچه و ناگشودنی به یکدیگر پیوسته­‌اند.»

خانه­‌ی ری­بولد
معماران با ترسیم خطوط کنتور در زوایای مختلف در راستای خانه­‌ی کژبامِ موجود و با در نظر گرفتن چشم­‌انداز بیرون، مأوایی در کانتیکات (99-1997) خلق کرده‌­اند که با ساختار هیبریدی جدید ارجاع متقابل یافته و با آن ادغام می‌­شود.
نقشه­‌کشی با استناد متقابل در طراحی آپارتمان اُ/کِی (O/K) در شهر نیویورک برای نوسازی دو اتاق زیرشیروانی که توسط معماران برای استفاده به صورت یک پانسیون فامیلی مشترک ادغام شده بود، به کار آمد. کولاتان/ مک­دونالد این تکنیک را برای تولید «چشم­‌انداز» توپوگرافی اقامتی سنتتیک که با گردآوری فهرستی از نماهای مقطعی از اشیاء و اثاث عادی و روزمره مانند تخت، بالش، سینک دستشویی، ظرف صابون، نیمکت، چراغ، یخچال و وان حمام که به صورت الکترونیک به یکدیگر ارجاع متقابل داشته‌­اند، به وجود آوردند. بدون توجه به اندازه‌­ی گروه اصلی اشیاء معماری، معماران شباهت‌های فُرمال و کاربردی اشیاء آن را ترکیب و بازترکیب کردند. نماها، با استفاده از این اطلاعات، برای شکل دادن به سازه‌­های فضایی جدید همبسته شدند، و جالب این که، نمایانگر جنبه‌­هایی از نیاکان خانه‌­های خود هستند که در آن نماهای اصلی به صورت هویت‌های خانگی خاص (تخت، سینک دستشویی، مبل) در موجودیت‌های جدید حفظ می‌­شوند. سازه‌­های هیبریدی هنگامی که مرتبط و آشکار شدند، گرداگردِ آپارتمان برای ساخت یک محیط خانگی سیّال صف کشیده شدند.
برخلاف فضای مسکونیِ اتاق یا اشیاء محل زندگی (مبلمان) متعارف، چشم­‌اندازِ منزل در مقابل هر طبقه‌­بندی مقاومت می‌­کند چون مانند چشم­‌انداز [طبیعی] تعیین هویت آن بستگی به حضور خصوصیت‌های از پیش موجود و به تعبیری موروثی دارد. [چشم­‌انداز منزل] همیشه فراسوی مرزهای فضاهای منزل قرار دارد، خصوصیات مشترکی با فضاها یا اشیاء دارد و بنابراین بدون ایجاد همبستگی‌های مشترک با رده‌­بندی هیبریدی­اش درک نمی‌­شود، فی­المثل، یکی از همپوشانی‌های تولیدشده در آپارتمان اُ/کِی تغییر فُرم یکپارچه بین فضای شکل­‌گرفته توسط «وان حمام» و سطح زمین/ دیوار اتاق خواب است، در حالی که چشم­‌انداز اتاق خواب و حمام بین مناطق خوابیدن و حمام کردن به وجود می‌­آید. نهایتاً آنچه پدیدار می‌­شود، یک فضای داخلی است که به صورت فزاینده و ادامه‌­داری تغییر می‌­کند، باعث استحاله­‌ی مبلمان، فضا و سطح می­‌شود.
کولاتان و مک­دونالد تولیدات فضایی خود را به صورت هیبریدهای شترگاوپلنگی توصیف می­‌کنند، که ما آن را به پیروی از یونانیان باستان با اصطلاح «خیمایرا» (“Chimaera”) بیان می­‌کنیم. «خیمایرا» ــ عفریتی مادینه با سرِ شیر، پیکرِ بز و دُمِ اژدها ــ آخرین هیبرید در اساطیر یونان بود. خیمایرا به یک عضو منفرد یا عنصر زیست­شناختی که از لحاظ ژنتیک از بافت‌های ناهمسان تشکیل شده نیز می­تواند اشاره داشته باشد که معمولاً از طریق عمل پیوند زدن ترکیب می‌­شوند. چنانکه معماران نوشته‌­اند، «یکی از پارادایم‌­های فضایی در حال پدیدار شدن، پارادایم شبکه­‌ها به عنوان یک سیستم ارتباط‌های درونی بین فرایند­های متمایل به پراکنده شدن و ساختارهای متمایل به تجمع است که الگوها و پروتوکول‌های فضایی جدیدی را شکل می‌­دهند… کار ما به طور خاص متمرکز است بر ظرفیت مدل بشکه‌­ای برای تسهیل جفت­‌سازهای بین گروهی و بین اندازه­ای که توسط آن سیستم‌ها و ریخت­شناسی­‌های اولیه نه تنها از درون به هم متصل می‌­شوند، بلکه دارای هویت‌های هیبریدی جدیدتر هستند. چیزی که باعث تفاوت این نسل جدید هیبریدهای خیمایرایی با مکانیستیک‌­های هیبریدی قبل می‌­شود، عمل ترانسفورماسیون یا دگردیسی است.» فُرم‌های خیمایرایی به طرق پیچیده­ای از دیگر فُرم‌های هیبریداسیون متمایز هستند، علی‌­الخصوص، فُرم‌های مکانیکی مانند کولاژ، مونتاژ یا پروتز. در حالی که بیشتر فرآیندهای هیبریداسیون عناصر مختلف را در یک موجودیت واحد تلفیق می‌­کنند، اجزای سازنده به ندرت هویت‌های فردی خود را از دست می‌­دهند؛ علاوه بر این، وحدت منحصر به فرد هر جزء هنگامی که از طریق انطباق یا کنار هم قرار دادن با دیگر عناصر ترکیب می‌­شود، چشم‌گیرتر است. در این فُرم‌های جفتی، تفاوت‌ها در یک واحد پیچیده بیش از اینکه الحاق شوند، تحمیل می‌­شوند: چون هر جزء در یک کولاژ، مونتاژ یا جفت شدن پروستتیک، غیروابسته باقی می­‌ماند، کل می­‌تواند از هم متلاشی یا از هم گسسته شود. از طرف دیگر، در درونِ هیبرید خیمایرایی، وحدت بین عناصرِ ناهمسان که از طریق منطق ماشین دیجیتال تولید می­‌شود یکپارچه و غیر قابل تشخیص و بنا بر این تغییر و تقلیل­‌ناپذیر است.
در یک خیمایرا، ارتباط بین قسمت‌ها از نوعِ هم­پیوندی یا مجاورت نیست. حداقل، نه به سادگی، محدودیت‌های قسمت‌ها و ترسیم دقیق آستانه‌­های بین قسمت‌ها، به سادگی قابل تشخیص نیستند. برعکس، درست عین یک پیوند موفق، دیگر مرزی قابل تشخیص نیست. به طور موضعی، قسمتی که متفاوت بود اکنون به طور ناگشودنی­ای با بقیه‌­ی قسمت‌ها پیوسته می‌­شود… در خیمایرا با دو گرایش عمده روبه‌­رو هستیم. یکی مربوط می‌­شود به توانایی ظاهری آن به عنوان مفهومی برای معنا کردن پدیده‌­های موجودِ هیبریدیِ پیچیده که در آن سیستم‌هایی که از لحاظ گروهی متفاوت هستند به نحوی همچون یک هویت واحد عمل می‌­کنند. گرایش دیگر مبتنی بر این پنداشت است که در لابیرنتهایی که خیمایرا در آنها تشکیل شده عمل می­کند، دلایلی بر مدل تغییر فُرم یابنده­ی متمایل به تراکم و تکاثف سازه و تولید دیده می‌­شود، به عبارت دیگر، تراکم و تکاثفی که نتیجه‌­اش بیش از حاصل جمع جبری اعضایش، و بنابراین غیر قابل تقلیل به عناصر سازنده‌­ی خود باشد. بدین منوال، خیمایرا پتانسیل هر دو ابزار تحلیل­گرانه و روش‌­شناسانه دارد.

مرخصی روی نمای افقی منهتن
نماهای هوایی منهتن حاکی از این است که نمای بام‌های ساختمان‌ها در هوا یک لایه‌­ی دوم شهری را نشان می‌­دهد (که بر فراز سطح خیابان قرار گرفته است). پیشنهاد طراحی شهر کولاتان/ مک­دونالد (1997) برای خیابان پنجم منهتن به پتانسیل این لایه برای امتداد به صورت افقی مربوط می‌­شود. به جای استراتژی‌های امتداد غیرخطی در طول خیابان، پلان شبکه‌­ای بر اساس انگاره­‌های هیئت‌های هیبریدی، نقشه­‌کشی با استناد متقابل و «سافت­سایت» است. در این مدل، مفهومِ نقشه‌­کشی با استناد متقابل ایجاد ارتباط میان سایت‌­های مجاور و تعیین هویت خیابان پنجم را نه تنها در راستای طولی خیابان بلکه در مناطق دیگر منهتن نیز امکان­پذیر می‌­سازد. درست مانند تمایز بین برادؤی، بیرون برادؤی و بیرونِ بیرونِ برادؤی، هویتِ خیابان پنجم حالتی صدوری دارد، در حالی که هویت‌های دیگر به فراخور وضع­شان به خیابان پنجم وارد می‌­شوند. سایت‌های خیابان پنجم که با توجه به قوانین منطقه‌­بندی زیرسازی می­‌شوند، یا عناصر هیبریدی از پیش به هویت خیابان پنجمی سایت اضافه شده باشد، از آنها با اصطلاح «سافت» (“soft”) یاد می‌­شود. پروژه، سطوح هوایی همواری می­‌سازد، در جاهای لازم از منابع فضا، هوای انتقالی که جای پاهای خود را روی زمین محکم کرده‌­اند استفاده می‌­کند، و ارتباط‌هایی با پشت بام‌ها و آسانسورهای موجود برقرار می‌­سازد. به جای سر هم کردن سایت‌های کوچک و حق مالکیت فضای بالای آن در یک مجموعه به شکل یک سایت شهری بزرگ منفرد و سپس خارج کردنِ ردّ پاهای آن، این طرح روی سایت‌های موجود بدون خراب کردن آنها ساخت و ساز می‌­کند.

آپارتمان O/K
یک نوسازی در مساحتی به وسعت 148 متر مربع (1996) در نیویورک، دو آپارتمان زیر شیروانی را­ برای
استفاده به صورت یک پانسیون خانوادگی مشترک به کار گرفته است. برای ایجاد یک نمای داخلی از نقشه­‌کشی با استناد متقابل استفاده شده است.
امکانات ساختمانی که از فرآیند جفت کردنِ یکپارچه ناشی می‌­شود الگوی خانه‌­ی رِی­بولد است، که به نحو احسن به چشم­‌انداز اطراف و ساختار خانه­‌ی کژبام موجود ارجاع متقابل دارد و با آن درمی‌­آمیزد. ترسیم خطوط کُنتور یا سایه‌­نما از زوایای مختلف از میان یا از راستای چشم­‌انداز موجود و هیبریدی کردن این خطوط به همراه پارامترهای تعریف‌­شده پایه‌­ی فُرم خانه­‌ی جدید را فراهم کرد. پروفیل‌هایی که با این روش ترسیم تولید می‌­شوند، الگوهای متغیری پدید می‌­آورند که می­‌توان آنها را به وسیله‌­ی ماشین برش سی.ان.سی. از تخته‌­سه­لا برید و در محل نصب کرد. این پروفیل‌ها پس از سوار شدن، یک ماتریس سه‌­بعدی برای احاطه و اتصال اسکلتی بین ساختار جدایی­‌ناپذیرِ جدید خانه و چارچوب فعلی آن را تشکیل می‌­دهند، یعنی هیبریدی از هر دو سیستم سازه. در مراحل بعدی پروژه، سایت‌های ویژه­ای در چشم­‌انداز مجاور نیز برای پردازش اطلاعات به دست آمده از ترسیم نما تغییر داده خواهند شد: سایت‌های تغییریافته با قسمت‌های سازه همخوانی خواهد داشت و عناصر خانه‌­ی جدید در چشم­‌انداز دوباره ظاهر خواهد شد، که مانند عناصر خانگی آپارتمان اُ/کِی تاریخچه‌­ای از فُرم را در درون آن فرض خواهد کرد. بدین ترتیب، با شکل گرفتن خانه­‌ی جدید، خانه­ی قدیمی و چشم­انداز جدید به نحو پیچیده­ای به صورت جفت شدنها و هیبریداسیون‌های مفهومی و ساختاری به هم مربوط خواهند شد.
کــولاتان و مک­دونالد در تحقیقات­شان امکــــــان‌های فُرمـــال و پروگراماتیک غیرمنتظره­ای را از طریق این ظرفیت کامپیوتر که می ­تواند هم ابزاری و هم غیرجبری باشد، کشف کرده­‌اند. اگر به شکل گروهی دیده شود، پروژه‌­های استودیو توجه­‌مان را به کاربردِ پتانسیل افراطی تکنولوژیِ دیجیتال در معماری جلب می‌­کند، و در این فرآیند آنها انگاره‌­های شیوه­‌های تولید معماری سنتی یا موروثی را واژگون می‌­سازند. اصطلاحات معمارانه­‌ی خلاق آنها سر نخ خود را مستقیماً از قدرت پردازشگر کامپیوتر می­‌گیرد و باعث می‌­شود فرآورده­‌های موقعیت‌هایی که سابق بر این غیر قابل تصوّر بودند و برای آنها هیچ عنوان مشخصی متصوّر نبود، به وجود آیند. آثار مسحورکننده و مبهوت‌­کننده‌­ی استودیوی کولاتان/ مک­دونالد ابژه­ـ فضاهای بدیع و آمیزه­ی شرایطی عجیب آشنا هستند که به شکل کاملاً فُرم­یافته پدیدار می‌­شوند، انگار که این کار توسط منطق غریب آگاهیِ صرفِ کامپیوتری صورت گرفته است.

معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، انتشارات هنرمعماری، 1386
نویسنده: پیتر زلنز
ترجمه‌ی: علیرضا سیداحمدیان، حمید خداپناهی

منتشر شده در : سه‌شنبه, 9 می, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: