سالن ورزش‌، استادیوم آزادی، اثر عبدالعزیز فرمانفرماییان
فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، استودیو کولاتان، مک دونالد، نیویورک

فرم‌های جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)
ابعاد روبه‌­رشد، تکنولوژی‌های ارتباطی، و معماری‌های متحوّل

حرکت شتاب‌­زده از سمت شیوه‌­های تولید آنالوگ به دیجیتال،
کماکان به بسط و بازتعریف اصول ساماندهی و وسواس‌های فُرمیِ خود ادامه می‌­دهد.

انقلاب فرهنگی و اجتماعی که معلول ارتباطات از راه دور و تکنولوژی‌های اطلاعاتی بوده، به سرعت باعث تغییر در روند معماری شده است. ما در دوران تغییرات سریع زندگی می­‌کنیم، طی این دوران داده‌­ها بی‌­آن که مستقیماً به نظر آیند به طرفه­العینی سراسر کره­ی ارض را می‌­پیمایند؛ جریان اطلاعات جانشین مبادلات مادّی شده، و زیرساخت‌های پیچیده و توبرتوی دیجیتال از طریق الگوهای شهری و مکانیکی قابلیت تشخیص خود را به اثبات رسانده­‌اند. جمعیت کلانشهرها که سابقاً به لحاظ فرهنگی وابسته و جسماٌ در یک منطقه محدود بودند، اکنون خانه به دوش و بی‌­ثبات شده است، و جنبش‌های پویا، انباشت‌ها و اشاعه‌­ی سرمایه‌­گذاری کلان بین‌­المللی و چندرشته­‌ای شدن را دنبال می‌­کنند. در مقابل پیشزمینه‌­ی در حال تغییر و تحولی مدام، خود معماری نیز شاهد تغییر و تحولات بسیار است. مرزها و قوانین بنیادین خود را دوباره تعریف می‌­کند تا خود را با دنیایی که هر روز انعطاف بیشتری پیدا می‌­کند منطبق سازند. معماری قالب‌های جدیدی به خود می­گیرد، و به بخشی از سرمایه‌­گذاری تجربی هندسه­‌ی توپولوژیک بدل می‌­شود، و تا حدی هماهنگی محاسباتی خط تولید روبوتیک و تا اندازه­ای تجسم سینِماتیک فضای مجازی است. ملتقای این مؤلفه­‌های جدید معماری، هندسه­‌ی توپولوژیک، کورئوگرافی صنعتی و سینِماتیک مولد یکدیگر در انگاره‌­ی فضای هیبریدی واقع است. فضای هیبریدی توصیف نوعی از معماری است که توسط ایده‌­های مولد و مفاهیم متضاد و ناهمگون ــ [بخش‌های] قوی و ضعیف، دارای فُرم و فاقد فُرم، حقیقی و مجازی ــ تولید می‌­شود و از طریق هیئت ظاهر هویت‌های متعارض یعنی رشد و نموّ و حذف هندسه­‌های متناقض و باورهایی که در مورد فضا بدیهی به نظر می‌­رسند عمل می­‌کند. این معماری نوین جهان را با آرایش فضای بین اشیاء سامان می‌­بخشد و نه با جاودان کردن اسطوره‌­ی فُرم ایده­‌آل در معماری. فضای هیبریدی نوعی معماری احاطه و جذب، ترکیب دوباره و آمیختگی مضاعف را عرضه می‌­کند.

01 . انقلابات، تکوین‌ها، و استحاله‌­ها
در اواخر قرن نوزدهم، تأثیر گسترده‌­ی انقلاب صنعتی بر معماری و شهرنشینی محسوس بود. صورت‌های نوینِ توزیع برق و انرژی جدید به سرعت و با روندی موذیانه شهرهای قبل از سده­‌ی نوزدهم را متلاشی و در خود حل می­‌کردند، و این همه در حالی بود که روند نوظهور تولید و مونتاژ در حال تغییر شکل منطق ساختاری، ظاهری و مادی اکثر ساختمان‌های عادی بود. استفاده از فولاد و بتن مسلح در سازه‌­های چندطبقه‌­ی دارای دهانه‌­ی آزاد امکانات شگفت­‌انگیزِ جدیدی را در کار احداث ساختمان به وجود آورد. در به­‌کارگیری اسکلت فلزی در سازه و آسانسور مکانیکی، اوتیس، لویی سالیوان (1924-1856) معمار اهل شیکاگو به‌­خصوص در مورد زندگی شهری در قرن بیستم، پیشگام چنین مفهومی بود: شهر عمودی. تکنولوژی در شرف تکوین ارتباطات و رسانه­‌ها مانند تلگراف، عکاسی هوایی و سینما، شکل جدید به درک انسان از بعد مسافت، نزدیکی، و موقتی بودن جغرافیایی بخشید. مهم‌تر این که پیدایش اتومبیل، که نوعی آسانسور افقی تلقی می‌­شود، مسبّب به وجود آمدن دگرگونی اساسی­تری شد: شکل افراطی فضای شهری که خود را بر شبکه­‌ی ملّی بزرگراه‌ها، راه‌های فرعی و تقاطع­‌های ترابری گسترش داد.
در نیمه­‌ی نخست قرن، دوراندیشان مدرنی چون لو کوربوزیه، فرانک لوید رایت، و میس وان در روهه در پی ابداع فُرم‌های معماری مناسب و استراتژی طراحی فضای شهری برای پرداختن به پیشرفت‌های تکنولوژیک و شیوه‌­های ساماندهی فضای شهری بودند.
در پایان قرن ما، انقلاب اطلاعات باعث استحاله­‌ی معماری و طراحی فضای شهری می­‌شود. تکنولوژی‌های دیجیتال ماهیت و هدف تفکر و خلاقیتِ وابسته به معماری را دگرگون ساخته‌­اند. اتصالات بین ماده و داده، بین واقعیت و مجاز، بین ارگانیک و غیرارگانیک را کمرنگ ساخته­‌اند و ما را به سمت قلمرویی بی­ثبات که در آن فُرم‌هایی متکثر و پرشمار و ابتکاری در حال تکوین هستند رهنمون می­‌شوند. شکل شهر به صورت اتصالات کابلی و ماهواره‌­ای فواصل فیزیکی بسیار دور در سراسر جغرافیای جهانی خمیده با زبان فضاـ زمان جدید (جای­گاه) بازنویسی می‌­شود. خود توصیف فضایی که سابقاً توسط قاب ایستای آلبرتین در جای خود ثابت شده بود به سمت برنامه­‌ای مافوق­تصور که توسط تبادل داده‌­های هایپِرسپِیس تعریف شده تغییر جهت می‌­دهد. اشیاء، مکان‌ها، مردم، ساختمان‌ها، و شهرها دیگر در قاب زمان محدود نیستند، بلکه از طریق راه‌هایی چندلایه و هیبریدی به هم دسترسی متقابل دارند. از طریق شیوه‌­های بصری و غیربصری ادراک سیّارـ تصویربرداری ماهواره‌­ای، اسکن الکترونیک و یا حسگر حرارتی ــ سازه­‌ها و ساختمان‌ها از قید دیدگاه خطی متعارف رها و آزاد شده‌­اند. ساختمان‌ها می‌­توانند هر چه کمتر به صورت شمایل‌هایی مستقر و بی­‌حرکت باشند، و در عوض هر چه بیشتر زمینه­‌ای باشند برای شکل­گیری و تکوینِ سامان­یافته.
عجیب اینکه، در حالی که معماری نهایتاً خود را از قید و بند شیوه‌­ی تجسم بسیار قطعی و عینی رها می‌­سازد، ساختمان‌ها به شکل فزاینده­ای ایستا و دچار رکود شده‌­اند. در حالی که درک و ناپایداری انسان از طریق شبکه‌­های ارتباطی از راه دور در سراسر سطح سیاره گسترش می‌­یابد، ما در نقاط فصل مشترکمان ــ کارگاه‌ها، تلویزیون‌­ها، و دستگاه‌های فکس ــ ثابت و بی‌حرکت مانده‌­ایم. به همین دلیل در حالی که تبادل آنیِ داده‌­ها جایگزین شیوه‌­های سنتی حرکت می‌­شود، ایده‌­ی مکان نیز به تدریج شکل جدیدی به خود می‌­گیرد. ساختمان‌ها را می‌­توان فوراً از هر جایی به کمک ابزار ادراکی دیجیتال مشاهده کرد و عجیب­‌تر این که می‌­توان همه چیز را «بدون کمترین حرکتی» مورد مشاهده قرار داد. در این بافتار است که معماران تجربی امروز تکنولوژی نوین «سخت» (تولید مادی) و «نرم» (تولید دیجیتال) را برای خلق معماری یکپارچه و منسجم به خدمت می­‌گیرند تا پتانسیل مولّد و خلاق افراطی که با به کار گیری کامپیوتر ممکن شده را در معرض آزمون قرار دهند. اگر آوان­ـ­گاردِ بدعتگزار اوایل قرن بیستم طراح معماریِ عصر ماشین بود، در این صورت معماران این کتاب نوآوران و مبدعان پاسخ‌های دگرگون­ساز، شاعرانه و عملگرایانه به تکنولوژی‌ها، شبکه­‌های شهری و فرآیندهای پُست­مکانیکی عصر اطلاعات هستند. آنها روند معمول فضا و کدگذاری فضاهای شهری را در دنیایی که همزمان هم ثابت است و هم بی­ثبات، در اینجا و آنجا، در آنجا و اینجا، به صورت مستقر و بی­استقرار گسترش می­‌دهند. معماری آنها نه انقلابی است و نه یوتوپیایی(آرمان­شهری)، بلکه معماری تکوین و استحاله است. تحقیقات آنها موجب تغییر درک و فهم ما از فضا، مادیّت و زمان در ابتدای هزاره‌­ی جدید شده است.

02 . قلمروهای هم­مرز: واقعی و مجازی
اصطلاح کلیدی: هم­مرز (coterminous)
در ساختار فرهنگی، چه در ادبیات و چه در فیلم، تجربیات روزمره واقعی و مجازی در ورای شکاف عمیق غیرقابل گذری در واقعیتی دیگر منعکس می­‌شوند، یعنی در دنیای کروم­ـ متالیکِ سایبرسپِیس (Cyberspace). در فیلم‌هایی مانند چمن­زن و کتاب‌هایی مثل نیورومَنسر اثر گیبسن، خطر ورود به این دنیای دیگر منوط است به گردابی متافیزیکی که در آن جسمانیت را به کل از دست بدهیم. به عقیده‌­ی نظریه‌­پرداز فرانسوی، پل ویریلیو (Paul Virilio)، متخصصین طراحی شهر در موقعیت خطرناک مشابهی به سر می‌­برند. آنها روی لبه‌­ی تیغِ حد فاصلِ شهرنشینی مجازیِ ماشین اطلاعات و شهرنشینی واقعی در شهر هستند، «بین نیازِ مدام به ساماندهی و ساختِ فضاهای واقعی ــ با همه‌­ی مشکلات زمینیِ خاص خود، ملزومات هندسی و جغرافیایی مرکزی و محیطی (حاشیه­‌ای) ــ و الزامات جدید مدیریت همزمان فوریت و حضور فراگیر، در حال تردید به سر می­برند.»1 به درستی که در شهر بی­دفاعِ ویریلیو گستره‌­ی چشمک­‌زن موجود در ورای حدّ فاصل یا اینترفیسِ کامپیوتری، زمینی الکترونیکی است که به تدریج لبه‌­ی شهر را دچار فرسایش می‌­کند.
با توجه به چنین توصیفی از دنیای امروز ما، امر مجازی باعث از دور خارج شدنِ امر واقعی شده است. اما مجازی در زبان انگلیسی “virtual” گفته می‌­شود که مأخوذ است از virtus به معنای نیرو یا ذات بالقوه تا هنگامی که واقعی در ایده‌­ی شهر باشد. «مجازی» همیشه به عنوان مفهومی فلسفی وجود داشته است. Virtus ایده­‌آل نیست، همچون آرمانشهر، بل شماری از نیروهای نهفته­ی بالقوه است در انتظار تحقّق یافتن. هیچگاه نمی­توان لزوماً به توانشِ کاملِ آن دست یافت، به این دلیل که به جای انتزاع‌های ایده‌­آل منحصر به فرد حقیقت‌ها، بی­‌نهایت مسیر در اختیارمان می­‌گذارند.2 به هر ترتیب، پافشاری مرسوم بر عَلَم کردن یک عنصر ضدجسمانیِ مجازی و ضدشهری در برابرِ جسمانیت و شهریت فعلی انشقاقی است نادرست بین چیزی که بالقوه است و چیزی که تحقّق یافته. و این، مثالی خوب از دیالکتیکی نادرست است.
مجازی خود واقعی است اما تحقّق­یافته نیست، ایده­‌آل است اما به‌­هیچ­رو انتزاعی نیست. البته دو پایه­‌ی دیالکتیکِ یادشده، یعنی واقعیِ تحقّق­یافته و مجازیِ تصوّری یا پنداشته نیمه­‌های مشخصی نیستند، بل چیزهایی هستند شبیه به نیروهای نوسانگر در زمینه‌­ای در حال تغییر مدام، که پهلو به پهلو وجود ندارند و بیشتر در تقابل با یکدیگر یا در درونِ یکدیگر به سر می­برند. چنانچه بخواهیم برای واقعیِ تحقّق­یافته و مجازی تصوّری یا پنداشته هویتی تعیین کنیم، شاید بتوانیم بگوییم که آنها در آن واحد هم مجزّا هستند و هم مضاعف، مانند دوقلوهای سیامی. اینها اگر هم موجود باشند، کارکردها و فضاهایی را در قلمروهایی هم­مرز به اشتراک می‌­گذارند، یا نواحی غیرانحصاری را همپوشانی می‌­کنند. در شهرهای ما، هم اینک بازنمایی‌هایی از ارتباطات میان واقعی و مجازی وجود دارد؛ فی­المثل، دستگاه‌های خودپرداز بانک، مجتمع‌های کامپیوتری، و حتّا یک کیوسک تلفن حقیر، همگی امکان ادغام یک شهر آجری واقعی و «شهرِ بیتیِ»3 از لحاظ مفهومی تجربه‌­شده را وارد بازی می‌­کنند.
جالب این که، دوگانه‌­سازی مجازی و واقعی در معماری پدیده­‌هایی هستند که تنها به زمان و تکنولوژی‌های خاصّ امروزی تعلق ندارند. انگاره‌­های فضایی واقعی که با منطق مجازی غنی شده­‌اند از قرن هفدهم، شاید هم قبل از آن، وجود داشتند. مازهای شمشادیِ سردرگم­کننده­ای که در باغ‌ها درست می‌­شدند، یا انعکاس گالری‌های آینه‌­کاری‌­شده، فضاهایی که بینایی و قوه‌­ی استدلال با توجه به منطق تحقّق­‌یافتگی انعکاس، شبیه­‌سازی و اعوجاج در آنها دچار ضعف و فتور می­شوند، به طرق مختلف مدخل‌هایی مقدماتی برای سازه‌­های الکترونیک مجازی و مادّی واقعی ما بودند: امور تحقّق‌­یافته در جهانِ شبکه­‌های توبرتو (مازهای اطلاعاتی) و امور مجازی در اینترفیس­‌ها (: آینه‌­ی داده‌­ها) ثبت شده­‌اند. در قرن هفدهم، واقعی و مجازی دو امکان به شمار می‌­آمدند و تنها در تالار آینه و در باغ‌های با مازهای شمشادی وجود داشتند، حال آن که دوگانگیِ واقعیت و مجازِ درهم­تنیده­‌ی امروزی به صورت دموکراتیک­تری در سرتاسر شهرها و طبقات اجتماعی کشورهای پیشرفته در حال گسترش هستند.
معماری­ای که قادر به نشانی دادن یا بهتر بگوییم کورئوگرافی بین دنیاهای مضاعف­سازی­شده‌­ی واقعی و تحقّق­یافته و مجازیِ بالقوه است، روز به روز در حال شناساندنِ خود به ماست. مورّخ و منتقد هلندی، بارت لوتسما، در جایی چنین نوشته است: «به جای کوشش در تضمین زندگیِ ابدی معماریِ وجود در رسانه­‌ای دیگر، استراتژی ما امروز باید آراستنِ معماری با دیگر رسانه‌­ها و قوانین به منظور بازتولید آمیزه­ای جدید و نیرومندتر باشد.»4 خواه «سطح هیبریدی که تحقیقات منتقدان پرلا در توپولوژی فعالیت‌های واسط و نسبی انسانی است [صفحات 53-44]»، خواه مقول‌ه­ای تحت عنوانِ «فرامعماری» که پشت و رو کردن سایبرسپِیس است، این فُرمول‌های تجربی وعده­‌ی تصرف قلمروهای هم­مرز واقعی و مجازی را به ما می­‌دهند. آنجا ممکن است دیگر دنیایی که با مجازی بودن جدا می‌­شود را تجربه نکنیم، اما دنیایی را تجربه می­کنیم با فضاهایی غنی از پتانسیل‌ها و واقعیت‌های زنده و ملموس.

03 . ابعاد جدید در آستانه‌­ی تکوین
سیستم ارتباطات جدید به صورت بنیادی باعث تغییر فُرم فضا و زمان می­شوند. سرزمین‌ها از معنای فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی خود آزاد می‌­شوند و دوباره به شبکه‌­ی عملیاتی خود، یا به کولاژهای تصویری خود می­‌پیوندند، در حالی که فضای جریان‌ها را که جایگزینی برای فضای مکان‌هاست را به کار می‌­گیرند.5
ـــ مانوئل کاستلز
شبکه‌­های بین‌­المللی ارتباط از راه دور ما به وسیله­‌ی ابراتصالات پرآشوب و برگشت­‌ناپذیری که بیرون از حیطه‌­ی درک ما از زمان و مکان عمل می‌­کنند، متمایز شده­‌اند. ما دیگر منحصراً در مکانی خاص با دوستان، خانواده یا شرکت محل کارمان ارتباط نداریم: در عوض، ما هم در بافتار محلی (بومی) و هم در فضای بین ساعت‌های رسمی و فرهنگ‌های متفاوت با یکدیگر ارتباط برقرار می‌­کنیم. یک جغرافیای مجازی بدون خطوط مرزیِ تبادل اطلاعاتی جایگزین امر محلی به عنوان تبادلگر فضا شده و زمانی «طبیعی» را در سراسر سطح زمین سامانی دوباره بخشیده است. «معماری نرمِ» سیال و جهانی‌­شده­‌ی رسانه‌­ی دیجیتالی از رو، زیر و از میانِ «معماری سخت» انضمانی و محلی شهرهای عصر ما در جریان است و محیط «شناور» و نامعینی را خلق می­‌کند که حد فاصلی است بین فضای عمومی و خصوصی، امور مشترک و امور شخصی، و امر محلی و امر جهانی. معماران فضای هیبریدی مدعی این جهان یا فضای چندبعدی هستند که به لحاظ نمادین غنی، و به عنوان بافتار فوق‌­العاده و حیرت­انگیز برای اکتشافات معمارانه فراگیر است.
تعدادی از این معماران در پروژه‌­های خود سعی دارند، هویت‌های فرمان تجربه‌­های محلّی و جهانی را ابزارسازی کنند. به زبان بِن وَن بِرکل و کَرولاین باس از استودیو یو.ان. [صفحات 76-164]، «آزادی در پذیرش هویت‌های مختلف حاصل وضعیت بی­پایان بوده است.» این حقیقتاً مفهومِ «لایتناهی» است. چرخش هویت و آگاهی به دور سطح زمین است، که به وضعیتی در زندگی معماری ما تبدیل می‌­شود. معماری نه با امکان آغازهای تازه بل با ابعاد تازه‌­ی در شرف تکوین، اعم از بازگشت‌ها و بازیافت‌های پیوسته موجه، می­تواند از شر نوستالژی نسبت به مکان و تعدّی انترناسیونالیستی در معرض سوء تفاهم‌های مضاعف خلاصی یابد. چنانکه مانوئل کاستلز اشاره کرده، «کاری که شبکه­‌ها انجام می­دهند بیش از سازماندهی فعالیت‌ها و تبادل اطلاعات است. آنها مولّد و موزّع مجموعه‌­ی کُدهای فرهنگی هستند.»6 به جای بازنمایی صرف این هویت‌ها و حوزه‌­های طراحی شده­‌ی جهانی و محلی، فضای هیبریدی قصد آن دارد رویکردی به معماری داشته باشد، که خالق قوانین و مدالیته­‌های جدید شود، یعنی خالق آشوب‌ها و چندپارگی‌های درونِ شبکه‌­های فیزیکی و الکترونیکی که دو فرهنگ بین‌­المللی و محلی (بومی) ما را به هم مرتبط می‌­سازد.

04. حیات شهری
ما در طول حیاتمان انحراف‌های بی­سابقه‌­ای از طرح ابتدایی شهر را شاهد بوده‌­ایم. مرزهای بین شرایط شهرنشینی، بین فضای خصوصی و عمومی، بین فضای طبیعی و شهری در حال محو شدن هستند. در حالی که همه‌­ی تیپه‌ای معماری معمول شهری ــ آسمان‌خراش‌های دهه‌­ی 1950 و مال‌­ها (مراکز خرید) دهه‌­ی 1960 ــ در حاشیه قرار گرفته یا در حال از میان رفتن اند، کارخانه­‌های اطلاعات بدون هیئت، ملکه‌ای حومه‌­ای دروازه‌­دار، مال‌های لخت و عریان گمنام و پارکینگ‌های پر پیچ و خم سامان­ناپذیر در توپولوژی و اکولوژی شهرهای پر از دود و سیم ما دچار تحول می‌­شوند. در لبه‌­های پایان شهرها، فُرم‌های شهری تقریباً مثل قارچ جوانه می­زنند و آناً رشد می‌­کنند، انگار یک­شبه سر بر آورده­‌اند، و توسط نیروهای قدرتمند کاپیتالیسم جهانی کاملاً شکل می­‌گیرند.
در منظره­‌ی شهر بعد از صنعتی شدن هیچ نشانی از انباشتگی، تاریخ یا بریکولاژ دلپذیر کالین روؤ نیست. در این محیط نشانی از اتفاقات شگفت‌­انگیز نیست، و همین طور «شهرهای کولاژی.»7 منطق این محیط‌ها سنگدل و بی­رحم است: فُرم‌های شهری­ای که تولید می­کند به­ندرت حاصل ساماندهی اشتباه شهرداری‌هاست. بلکه، این شهرـ­حومه­‌های چندمرکزی و چندحاشیه­‌ای در فُرم شهر تحولات مالی محاسبه شده را اجتناب‌­ناپذیر ساخته­‌اند که کاتالیزورِ آنها را فناوری‌های اطلاعاتی تشکیل می‌­دهد. درست همانطور که آسانسور، الکتریسیته و تلفن، شهرنشینی عمودی را در نیویورک ممکن ساختند، تکنولوژی‌های معاصر شهرها را به صورت افقی و از طریق سیستم‌های جدید زیرساخت دیجیتال و فیزیکال گسترش داده‌­اند. تکنولوژی‌هایی از قبیل سیستم‌های مختلف حمل و نقل با کشتی و ریل، بایگانی‌های اعتباری و پرداختِ الکترونیک، و پایگاه داده­‌ها و سیستم‌های جهانی تعیین موقعیت که به سرعت روی ماشین‌ها و پالم­تاپ‌­ها نصب می‌­شوند، فقط محصولات جانبی شهرنشینی جدید نیستند، بلکه دقیقاً همان چیزهایی هستند که زندگی و کار را در کندوهای انسانیِ بی­رویه گسترش­‌یافته‌­ای مانند لوس آنجلس­ـ­ تیهوآنا یا توکیوـ­ یوکوهاما ممکن ساخته­‌اند. چنین پیشرفت‌هایی در حقیقت سلسله اعصاب مرکزیِ محیط‌های شهری به شمار می‌­آیند که هر روز که می­گذرد از شعور بیشتری برخوردار می‌­شوند.

05 . توپولوژی
یک تعریف توپولوژی مطالعه‌­ی توپوگرافی یک منطقه است: بررسی دقیق و تصویربرداری جغرافیایی یک محل و قواره­‌های زمین، پستی و بلندی و موقعیت آنها. توپولوژی در عین حال پیوند بین اشیاء مصنوع دست انسان و محصولات طبیعت را در سطح پوسته­‌ی زمین نشان می‌­دهد. توپولوژی همچنین شاخه­‌ای از ریاضیات است مربوط به اشکال و وضعیت‌های هندسی که اگر به ترانسفورماسیون‌های یک به یک گرایش داشته باشند نتوان با کاهش و افزایش (گسترش) آنها را تغییر داد. برای مثال، اگر یک تکه سیمی را به کُره­ای ببندیم و آن کره و حلقه‌­ی ایجادشده توسط سیم را به تدریج فشار دهیم، نهایتاً آن حلقه به یک نقطه تبدیل می‌­شود. کوچک کردن کره از جمع شدن حلقه جلوگیری نمی­‌کند؛ درست به همین دلیل کره یک شیء توپولوژیک نیست. توپولوژی شامل مطالعه­‌ی سطوح غیرعادی است که می‌­توانند بدون جمع شدن و فروریختن یا شکستن یا تا خوردن، تنها به علت خاصیت کشسانی­شان تغییر شکل دهند.
سومین تعریف توپولوژی آناتومی ناحیه‌­ی خاصی از بدن است، برای مثال ظاهر و کیفیت‌های یک عضو بدن، یا فیگور و خطوط اصلی یک ارگانیسم. همانطور که دارسی تامسن (1948-1860) کلاسیسیست، ناتورالیست، و زیست­ریاضیدان ثابت کرد، کارکردهای ریاضی را می­توان برای تصاویر یک ارگانیسم زنده برای تبدیل به ارگانیسم زنده­‌ی دیگر به کار برد. از میان جالبترین نمونه­‌های این عملیات استفاده­‌ی او از مطالعات شبکه‌­ایِ حیوانات و اندام آنها (برای مثال، استخوان کتف، یا اندام‌های تحتانی) برای ترانسفورماسیونِ مورفولوژی و ظاهر یک گونه برای تبدیل به گونه­‌ای دیگر بود.8 این نوع از توپولوژی، هندسه و طبیعت سطح مشترک در جهان طبیعی را آشکار می‌­کند.
تمام این تعاریف توپولوژی در معماری محاسباتی که در فضای هیبریدی گردآوری شده­‌اند بنیادین هستند. این کشف‌های فُرم بنا شده بر مبنای هندسه­‌ی اُقلیدِسیِ محضِ کره، مکعب یا هرم نیست، بلکه در عوض معمولاً بر مبنای مدل توروس، نوار موبیوس (نگاه کنید به ترمینال کشتی‌های اقیانوس‌­پیمای یوکوهاما در صفحات 93-92) و بطریِ کلاین. یگانه کردن فضاهای متمایز همانگونه که سطح زمین تپه و روستا، صخره و دشت را یگانه می‌­کند؛ این رویکردها به معماری نسبی است و حتّا ممکن است با توپولوژی‌های جسمانی خود ما یعنی هندسه‌­ی نرم فرورفتگی‌ها و حفره‌­های بدن رقابت کند. در طول این فرآیند، این نوع معماری بر تضاد موجود در توپولوژی تأکید می‌­کند: حلقه‌­ای مدام به درون و بیرون، جلو و عقب، روی یک سطح بدون بدایت و نهایت، که نه داخلی دارد و نه خارجی، اما همیشه به عنوان موجودیتی منحصر به فرد و غریب تجربه می‌­شود.

06 . سفت‌­افزار (Firmware) : معماری‌های دیجیتال در سخت‌­افزار
طراحی‌ها و پروسه‌­های تولید کامپیوتری فعالیت‌های کاری­ای پدید آورده که به شکل بی­بازگشتی بر شیوه‌­ی ساختِ ساختمان‌ها، کارکرد، و نیز رفتار آنها تأثیر می‌­گذارند. کمی بیش از یک دهه قبل، بیشتر دفاتر فنّی نقشه­‌ها و برنامه‌­های خود را به صورت مکانیکی یا دستی ارائه می‌­کردند. سپس پرونده‌­ها به منظور بازنگری و روزآمد ساختن به مشاوران می­‌سپردند، یعنی قبل از اینکه اصلاحات به طور دقیق با دست روی نقشه‌­های ترسیمی اضافه شوند. امروز مدل‌های سه­‌بعدیِ «کَد» (“CAD”) را می­‌توان بین پایانه‌­ها یا دفاتر مختلف رد و بدل ساخت، نقشه‌­هایی که در زمان‌های محلی متفاوت اجرا شده نهایتاً بدون نیاز به ترک حوزه­‌ی الکترونیک قابل اصلاح هستند. در حالی که قدرت پردازش کامپیوتر به صورت تصاعدی افزایش می­یابد و نرم­‌افزارهای تولیدشده به راحتی در دسترسیِ گسترده‌­تر و ارزانتر از نمونه‌­های پیشین خود هستند، هم دفترهای شرکت‌های بزرگ و هم استودیوهای تک­نفره از منافع عملی تغییر پارادایمِ الکترونیک بهره‌­مند می‌­شوند.
شاید خارق­‌العاده‌­ترین و تبلیغ‌­شده‌­ترین مثال از میزان تأثیر این تکنولوژی‌ها بر تولید معماران و فعالیت‌های زیبایی­شناسی، استفاده‌­ی افسونگرانه از نرم­‌افزارِ نسلِ موسوم به منحنی‌های پیچیده یا “complex-curve” ، ابزارهای دیجیتالی و ماشین‌های دستور رقومی فرانک گِری در موزه­‌ی گوگنهایم در بیلبائو است. گِری با استفاده از “CATIA” ، که یک نرم‌­افزار مربوط به هوانوردی و مربوط به خودروهای موتوری است، توانست قبل از آن که مستقیماً جزئیات طراحی را با همین فُرمت به مقاطعه‌­کاران اسپانیایی تحویل دهد، مدل‌های دقیق سه­‌بعدی برای تراش‌های مختلف روی تیتانیوم و سطوح رنگی و همچنین سازه­‌های توبرتوی تیغه‌­ها و راه­پله‌­های داخلی را برای صاحبکاران بازنمایی کند.
دیگر نیازی نیست معماری از طریق قواعد ایستای پلان، قواره‌­ی زمین، و ارتفاع دست به خلق بنا بزند. در عوضِ این کار، ساختمان‌ها اکنون می­‌توانند کاملاً به صورت نرم‌­افزاری تولید، مدلسازی، ترمیم شوند و خلق پروتوتیپ‌ها به صورت سه‌­بعدی، اینترفِیس‌­ها و سخت‌­افزارها هم با استفاده از آنها صورت می‌­گیرد. در نتیجه‌­ی این امر، مراحل حد واسط میان خلق مفهوم معماری و ساخت و تولید و احداث سازه، شکل­گیری‌های عمودی و تجربه‌­ی فضایی حذف می‌­شوند. کاراکتر منحصر به فرد کارِ دستی و تولید انبوه دارای سیستم، اکنون می­‌تواند در مُدهای «کَد»/ «کَم» (CAD/CAM) با هم درآمیزد. در عین حال، می­‌توانند اشیاء ساخته شده را به صورت سریال از لحاظ ریاضی منسجم اما متمایز و نیز با داشتن اجزاء پیچیده، دقیق، و نسبتاً ارزان تولید کند.
معماری به سفت­‌افزار شبیه می‌­شود، احداث دیجیتال فضای نرم­‌افزاری جایگزینِ سخت­‌افزارهای مربوط به ساختمان می­‌شود. سطوح نرم و پیچ و خم دار که در فضاهای اطلاعاتی مدلسازی شده‌­اند، به صورت پانل‌های متغیر دارای گشتاور به صورت ورقه‌­های فولادی، مسی یا پلاستیکی یا به صورت غلاف‌های کِوْلار (Kevlar) یا فیبر شیشه‌­ای تغییر حالت پیدا می­‌کند؛ عناصر حجیم پیچیده که در فضای داده‌­ها طراحی شده‌­اند روی چوب یا آلومینیوم، آسیا شده، شکسته یا تراش داده می‌­شوند؛ یا به صورت قالب‌هایی برای رزین، پلاستیک، یا فلزات قابل نصب و تنظیم بریده می‌­شوند. (در همین ارتباط نگاه کنید به خانه‌­ی اِمبریوی گرِگ لین در صفحات 41-139). سفت­‌افزار پلی است میان حوزه­‌های واقعیِ تکنیکی و مجازیِ تکنیکی، و ارتباط بسیار منعطف­تر بین بیت­ها، فضا و مواد و مصالح را تسهیل می‌­کند.
چنانچه معمار، تکنولوژیست و نظریه‌­پرداز فرانسوی برنار کَش (Bernard Cache) مطرح کرده، معماری امروز باید به صورت یک «هنر تکنیکی الکترونیک» درک شود، که در مقایسه با کدهای ماشینی و روتین ماشین‌های روتر کنترل­شده موسوم به ان.سی. (NC) ، لیزرها و ؤاترجت­هاکمتر بر مبنای بازنمایی فُرم‌های ایده‌­آل متکی هستند. نظر مارک گولثورپ از دِکوی (dECOi) (صفحات 96-54) این است که محاسبه­‌ی فضا، فُرم و سازه‌­ی طراحی را غصب خواهد کرد و بر نقش تعیین‌­کننده‌­ی سابق معمار سایه‌­ای بلند خواهد افکند. او چنین عنوان کرد که آنچه محاسبه به چالش با آن برخواهد خاست، «درست همان تمایز مهندس، معمار و مانند اینهاست. جدایی اشیائی که مطابق با جداسازی تولید عناصر است، دقیقاً همان چیزی است که امروزه مورد سؤال قرار گرفته. اگر تابویی هم باید شکسته شود، آن تابو هندسه و استانداردسازی عناصر نیست که ظاهراً تولید صنعتی مدعی آن است، بل خود ساختار اندیشه‌­­ی معماری است، و به صورت خاص تمایلات خطی و توجیه منطقی که چنان جداسازی‌هایی را به مبارزه طلبیده است.»9
بنابراین، کامپیوتر تنها یک ابزار تولید مهندسی یا تسهیل در کار نقشه­‌کشی نیست که تحت فرمان کاربرـ­ معمار قرار داشته باشد، بل خود شیئی مولّد است با هوشی مجازی و با «علم» به فرآیند طراحی خود؛ کامپیوتر در این میان به صورت یک پارتنر عمل خواهد کرد. معماری تبدیل به هنر مشترک محاسباتی بر مبنای حرکاتِ موزون و هماهنگ تولید روبوتیک، خواهد شد حال آن که معمار، رها از نیاز به ابداع دوباره، بیشتر به صورت کورئوگرافِ فضا و تولیدِ مواد عمل خواهد کرد.

07 . فُرم مولّد
اما همچنان که می­‌گریزد، زمانِ غیر قابل بازگشت در حال فرار است. ـــ ورگیلیوس (ویرژیل)، گئورگیکا III ، 284

زمان که سابق بر این به عنوان مانعی در برابر ساختمان و منبع تأخیر و عامل فساد و تباهی شناخته می­‌شد، اکنون آشکارا نقشی بنیادین در معماری به خود پذیرفته است که آن را مستقیماً درگیر پیکرسازیِ سینِماتیکِ فضا می­‌سازد. امروز زمان و حرکت در معماری به کمک نرم­‌افزارهای قدرتمند متحرک‌­سازی (انیمیشن) ابزارمند شده که معمارانی چون گرگ لین [صفحات 49-136]، مارکوس نوواک و لارس اسپوی­بروک از ناکس [صفحات 25-110] را قادر ساخته که تکنیک‌های طراحی پویا، متغیر و متحول و پارادایم‌­های فضایی جدید مربوط به آنها را گسترش دهند.
استفاده از نرم­‌افزارهای انیمیشن، دیرند (طول مدت) و حرکت را وارد فُرم‌های استاتیک کرده است. با سکانس‌ها و شبیه‌­سازی‌های زمانی پیچیده، فُرم‌ها دیگر با پارامترهای ساده­‌ای از قبیل مقیاس، حجم و بُعد تعریف نمی‌­شوند: نیروهای بیرونی یا نامرئی چندکنشی و در حال تغییر و گرایش‌های دیگر نیز ممکن است بر فُرم تأثیر داشته باشند. این طراحان با به‌­کارگیریِ روتین‌­های نرم‌­افزاری که فاکتورهای مربوط به زمان را مسیریابی می­‌کند، مثل حرکت عابر پیاده یا خودروی موتوری، عناصر محیطی مانند باد و خورشید، شرایط حومه‌­ای و حاشیه­‌نشینی همچون چشم­‌اندازهای طبیعی یا انبوهیِ مکان، در حال تولید ساختمان‌هایی هستند که در آنها تکنولوژی‌های مجازی و واقعی به صورتی لایتجزاء به یکدیگر مرتبط شده‌­اند. مارکوس نوواک بر آن است که مدل‌های ریاضی و روتین­‌های مولّد می­توانند جهت ساخت مدل‌هایی استفاده شوند که «از جزئیات دنیای واقعی مشتق شده‌­اند. برای مثال، داده‌­ها و پروسه­‌های دنیای مجازی، تکنیک‌های متعدد تسخیر واقعی و تغییر آن به صورت مجازی و ثبت حرکت‌ها. چون زمان یکی از ویژگی‌های مدل است، اگر به مدل، داده­ای بر حسب زمان بدهیم، فُرم متحرک شده و معماری به صورت سیّال درآمده است.»10
شاید عده­ای اینطور استدلال کنند که چون معماری نهایتاً هنری استاتیک است، نمی‌­تواند سینماتیک، انیمیشن یا هر صورت دیگری از حرکت یا انرژی تبدیلی را به خود بپذیرد. اما لارس اسپوی­بروک در پاسخ به این انتقاد می­گوید: «رسانه‌­ها راهی برای سکنا گزیدنِ زمان هستند… جنبشی متصل به دیگر جنبش‌های خود ما… باید به خاطر بسپاریم که معماری اولین ماشین بود، نخستین رسانه­‌ای که رفتار و عمل را به زمان متصل کرد و آن را در زیر نورِ تابانِ خورشید قرار داد. از طرف دیگر، اکنون نباید تاریخِ کهن معماری و ریاضیات اقلیدسی را با پتانسیل‌های جدید آن اشتباه بگیریم.»11

08 . فروپاشی فرهنگ: محدودیت‌های سرعت، بمب‌ها و بازی‌های پایان
تغییر جهت تصویر معماری در قرن بیستم از فُرم‌های «سخت» تکنولوژی‌های صنعتی و نظامی (هواپیمای دوباله، کشتی‌های بخار اقیانوس‌­پیما، و اتومبیل‌ها) به تحقیقات قابل انعطاف­تر در مورد شرایط گسترده­‌تر فنی و فرهنگی (تکنولوژی‌های تفریحی، تکنولوژی‌های خانوادگی با مدل اینترفیس کامپیوتری) تجلّی جاری جنبه­‌های اخلاقی تکنولوژی در زیبایی­شناسیِ ساختمان است. چنانچه مانوئل کاستلز نیز مطرح کرده، تکنولوژی در تحلیل نهایی همان جامعه است با کارکردهایش، و جامعه نمی­‌تواند بدون ابزارهای تکنولوژیکِ خود فهمیده یا بازنمایی شود.
با این وجود تحقیقات و به کارگیریِ تکنولوژی توسط معماران باید نتایج اجبار بالقوه بی­دقت و نسنجیده­‌ی قدرت تکنولوژی را در معماری در نظر بگیرند. ما باید از بازی پایانی و ویرانگر ماشین که به صورت فُرم و فضا و پیوندهای شهری تا انتها بازی می‌­شوند آگاه باشیم. یادآوری رؤیای اولیه‌­ی آرمانشهر مدرن در مورد فُرم ماشین خیلی چیزها در مورد دوزاژ اعتیادآور تکنولوژی و نتایجِ اووردوزِ تکنولوژی را به ما بازمی­گوید. البته، عنصری بدشگون زیرِ بازیِ فُرم‌های برّاق و سطوح پاکِ زیر نورِ مدرنیته نهفته است. تصادفی نبود که پس از پیامدهای مصیب‌ت­بار جنگ جهانی دوم، لو کوربوزیه که زمانی مدافع زیبایی­شناسی فولاد سرد، عریان و برّاق مدرن بود، تکنولوژی‌های لجام­گسیخته­‌ی حرکت روی زمین و پرواز در آسمان را مردود شمرد. لو کوربوزیه که شاهد خشونت چشمگیری بود که از طریق دستاوردهای علم اواسط قرن بیستم و ماشین جنگ به جهان وارد شده بود، تصمیم گرفت معماری خود را به فُرم‌های بومیِ مزون‌ها و کاتدرالِ رونشان (54-1950) تغییر دهد.
امروز در عصر پساصنعتی، خیلی ساده چنین فرض می‌­کنیم هر چه تکنولوژی‌های ارتباطی و محاسباتی منعطف‌­تر شوند، کمتر تهدیدکننده هستند و کمتر امکان دارد ما را به فروپاشی کامل اجتماعی سوق دهند. با این حال، تکنولوژی‌های عصر ارتباطات هر قدر هم انعطاف‌­پذیر به نظر آیند، ارتباط و کنش همزمان ممکن است تنها تا حدّ ناچیزی در پتانسیل کمتری برای خشونت نسبت به همتایان بی­رحمِ خود در عصر ماشینیسم داشته باشد. تجلّی خشونت تکنولوژیک چه به صورت خدشه‌­ی کنترل­شده‌­ی جنبش‌های بازار سرمایه‌­ی جهانی، و چه به صورت دقت در هدفگیری موشک، شاید کمتر تهدیدکننده باشد ولی مرگبار بودنِ آن به صورت بالقوه نه قدرت کمتری دارد و نه وحشت کمتری.
با سرعت ابرکامپیوتری در سال 2003 که تخمین زده می­‌شود حدود دوازده تریلیون محاسبه را در ثانیه انجام می­‌دهد، و مجموع علم ذخیره­‌شده‌­ی بشر را در هر هفتاد و سه روز در سال 2020 به دو برابر افزایش می­‌دهد،12 قلبِ معماریِ هزاره­ای تکنولوژیک باید جایی در ارتباط بحرانی میان سرعت تکنیکی و نگرانی‌های اخلاقی معماران قرار داشته باشد. همان طور که ویریلیو نیز اشاره کرده، زمان و فضا شاید هنگامی که مورد استفاده قرار نمی­‌گیرند، در سودمندترین حالت خود باشند. بهترین دستاورد معماری شاید وقتی باشد که به ما کمک کند شکاف‌ها، مکث‌ها، و فواصل تأخیر را در دنیایی که هر روز سریعتر می­شود، ساماندهی کنیم. گاهی سرعت، ما را محدود می­کند و گاه محدودیت­، رهایمان می‌­کند.

معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، انتشارات هنرمعماری، 1386
نویسنده: پیتر زلنز
ترجمه‌ی: علیرضا سیداحمدیان، حمید خداپناهی

منتشر شده در : دوشنبه, 8 می, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: