فرمهای جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)
استیون پرلا
سیستمهای سطح هیبریدی
نیویورک
![46-47](https://aoapedia.ir/wp-content/uploads/2023/05/46-47.jpg)
«سطحِ هیبریدی» دستاورد استیون پِرِلا، سطح و ساختار و تصویر و جسم را به منظور خلق حوزههای مختلفی که ارتباط میان زمان و فضا را به صورت واقعی و مجازی اما به صورت دینامیک از نو تعریف کردهاند در هم ادغام میکند.
خانهی موبیوس
معماریِ نِربَن (Hypernurban)
این پروژهی تئوریک (98-1997) که با همکاری ربکا کارپنتر طراحی شد، سطح هیبریدی را مورد بررسی قرار میدهد تا ببیند ما چگونه در پیوند با رسانههای ارتباطی زندگی میکنیم. خانهی موبیوس که یک مختصات مطالعاتی برای زندگی پسادکارتی است، نه یک فضای داخلی و نه یک فُرم خارجی است، بل یک غشای متقاطع است که پیوند سنتی بین داخلی و خارجی را به یک سطح ارتباطیِ سراسر دفُرمه تغییر میدهد. سطحِ هیبریدی ساختار از اتمیزه کردنِ اساسیِ هندسهی تکیهگاهی ان.یو.آر.بی.اس. مشتق شده، به طوری که هر کدام از پنج نقطهی کنترلِ حاکم بر ان.یو.آر.بی.اس. میتوانند در طول مسیرِ سطحِ موبیوس انیمیت شود.
برای استیون پِرِلا، معمار و نظریهپرداز، جفت شدنِ لایههای مجازی و واقعی زندگی روزمره یک فرهنگ حاصل جهش و غیرقابل تفکیک و وضعیتی سکیزوفرنیک ولی بارور است که در مسیر آن تکنولوژی، آگاهی، رسانهها (فُرمها و فضاها)، اقتصاد، بازنماییها (تصاویر) و هویتها به منظور تولید توپولوژیِ ژرف و متراکمِ در حال دَوران از دل وابستگیهای انسانی واقعی و رسانهای در هم آمیختهاند. پرلا این وضعیت را تحت عنوان «سطح هیبریدی» یا «هایپرسِرفیس» (“Hypersurface”) توصیف میکند، کمپلکسی دردسرآفرین که از تعامل میان سازههای التقاطی و متعارض پدیدار میشود. نظریهی سطح هیبریدی به کشف این پدیده میپردازد که شیوههای عملکرد فرهنگی میتواند راه میانبری برای دور زدنِ پاسخهای سکیزوفرنیک و نیهیلیستیای فراهم آورند که انعکاس دنیای امروز ماست. معماری سطح هیبریدی نه جسم است و نه رسانه، بل چیزیست در حدّ فاصل اینها، و برداشت پرلا از سازههای اطلاعاتی و فضایی است که به صورت انتقادی به این ترانسفورماسیونهای فرهنگیِ در گسترهی وسیع پاسخ میدهند.
طبق نظر پرلا، تکنولوژیهای مجازی حیطههای همنشینیِ ناهمگنِ جدیدی از تجربهی انسانی را تولید میکنند که پُلی است کشیده شده میان واقعیت و مجاز، ارتباطی که در سنت فکری به صورت تقابل و جدایی درک میشود. پرلا به جای این که به سادگی یک «بُعد» جدید را به دنیای ما اضافه کند، استدلال میکند که دنیای مجازی خود را به گرد دنیای ما پیچیده است، در حالی که آگاهیِ تجارب جسمی ما را میآلاید و در تصوّر ناخودآگاه ما سکنا میگزیند. بُعد مجازی، مانند یک موتاژنِ خائن، درون سیستم فیزیکیِ ساماندهی ما که تعیینکنندهی بنیادیترین سطح ادراکِ ما از فضا و مکان است، جا خوش کرده. اگر توصیف پرلا درست باشد، انگارههای بنیادینِ دکارتی از مکانـ زمان که مدتهاست شالودهی تولیدات معماری را تشکیل میدهند، دیگر قادر نیستند درک ما از جهان را تثبیت کنند که هیچ، تولید ترکیبات ساختمانیِ جدید و طرحهای شهریِ جدید را نیز غیرممکن است بتوان از آنها استخراج کرد. مرزهای گذرای بین واقعی و مجازی میتواند اتکای متقابلِ به سرعت در حال تکثیری که بین این دو حالت وجود دارد را شامل شود. سطح هیبریدی با پدیدار شدن از بطنِ این هیبرید، یک نمودار فضایی چندبعدی را برای آرایشِ حیطههای واقعی و مجازی ارائه میکند که اکنون پارادایمهای فضاییِ از مد افتادهی ما را بار دیگر از اعتبار انداختهاند.
به جای این که زمان و ایدهآل دو حیطهی مجزا از یکدیگر باشند، دو بخش که توسط متافیزیکِ استعلایی زنده نگاه داشته میشوند،
![48-49](https://aoapedia.ir/wp-content/uploads/2023/05/48-49.jpg)
مطالعات پانل هیبریدی
(Hybrid Panel Studies)
پرلا این مجموعهی متنوع مطالعات پانلی
(98-1997) را به منظور ارائهی یک مدل فیزیکی قابل زیست از سطح هیبریدی بسط و گسترش داده است. پانلها به عنوان نمودارهای ساختاری، خطوط منقبضشوندهای با تافتههای فلزّی توریمانند با غشاء سنتتیک هستند که به صورت بیروزنی با قالبهای جناغدار احاطه شده و از داخل با فولاد یا آلومینیوم به هم قفل شدهاند. تقسیمبندی استاندارد بین ساختار و پوسته که معمولاً در معماری حفظ میشود، در این مطالعات کاملاً درگیر هستند. لایههای تافتهی فلزی ظاهراً از درون متلاشی و موجب تولید تغییرات درونی سیّال با قالبهایی پیچیده میشوند؛ پانلها
خمشهای یکدست و ممتدی بین ساختار و سطح میسازند که در آن هر دو سیستمِ در هم تافته به صورت متحد از درون در هم تا میشوند تا پیوندهای درونی متقاطع با اعوجاجهای بخصوصی ایجاد کنند.
افق هاپتیک (Haptic Horizon)
این پروژهی نظری (1995) به کشف خطوط اتصالی در سطوح پسزمینه با بافتار متحرک پرداخته که سکانسهایی انیمیت از سینمای مردمپسند را در خود میگنجانده است. فُرم، متن و فرامتن به شکل یک پیوستار اطلاعاتی و فراساختاری در میآیند که پرلا آن را افق هاپتیک یا افق بساوشی مینامد.
هر دو بخش اکنون مورد دفاع واقع میشوند و در هم میآمیزند… در بافتارهای زندگی امروزی ما که از نظر تکنولوژیک اشباع شدهاند، افقهایی وجود دارند که زندگی ما به سمت آنها کشیده میشود… فرآیند و منطق فراگیری که ناشی از درآمیختنِ تلویزیون و اینترنت در تلهتکنولوژی، اینترنت بر بنای زیرساختها و غیره است، در حالی که سازماندهی همگرا و پیچیدهای در چندلایه از چینههای فیزیکی و الکترونیک لایهدار خلق میکند… این لایههای توبرتو که با سرمایهداری مصرفکننده تشدید میشود، توپولوژی نیروی فعّال انسانی را خواهد ساخت. فُرمهای در حال پدیدار شدنِ ارائه به واسطهی درآمیختگیهای افراطی، کاملاً رشد خواهند کرد.
سطح هیبریدی پرداختن به این وضعیت چندلایه با آشکار کردنِ پیچیدگیهای آن و با ساختن پیوندهای سیّال بین لایهها، بینظمی عصر اطلاعات را مورد ملاحظه قرار میدهد ــ سردرگمی خطوط ارتباطی، انواع رسانه و تکنولوژیها ــ و غشاءهای اسمزی را برای تراواییِ الکترونیک که انرژی را از چند بخش جهان دیجیتال ما جذب و دفع میکنند، فراهم میسازد. اولین تحقیقات پرلا در خصوص سطح هیبریدی، تأسیس مؤسسهی پوشش الکترونیک با روش نقشهکشی بافتار (تکسچر مپینگ) و دستکاری در مختصات با استفاده از نرمافزارِ مدلساز سهبعدی بود. ابتدا، ساختار یک مدل سیمی ساختهشده توسط کامپیوتر شکسته، سپس مختصات مدل متّسع و خمیده شد. نتیجه، فُرمی بود که بیشتر شبیه یک بافتار (تکسچر) به نظر میرسید تا جسم معیّنی که نقشهی بافتاری بر اساس آن یا از میان آن میتواند ساختار بدیعی از آن پدید آورد: یک ارتباط افراطی بین فُرم و شکل، که دوگانگیهای معمول، آرایههای ساختاری را بیشتر رد میکند تا پولاریزه. نه چیزی توسط تصویر از فُرم کاسته میشود و نه چیزی بدان افزوده میگردد: در عوض، تصویر و فُرم به شکل پیوستهای تلفیق و به شکل یک توپولوژیِ یکدست به درونِ یکدیگر جاری میشوند، که این فرآیند را پدیدهی هیبریدی مینامیم.
پروژههای اخیر سطوح هیبریدی را از طریق تکنیکهای انیمیشن کامپیوتری کشف میکنند. در مقایسه با برخی فعالیتها، پرلا نرمافزار انیمیشن را به عنوان وسیلهای برای ثبت زمان بر ساختارهای ایستا در نظر نمیگیرد، بلکه آن را راهی میداند برای انیمیشن ارتباط زمانی بین برنامهی معماری (رویداد) از یک سو و کاربر از سوی دیگر. پرلا نسبت به معمارانی که از ویژگیهای زمانمند مندرج در نرمافزارهای انیمیشن استفاده میکنند اما نهایتاً فرمهای مجسمهایِ ایستا تولید میکنند ــ که به معماری مرتبط نیستند ــ نگاهی انتقادی دارد.
پرلا میگوید: «این سازندگان فُرم بازماندههای عصر شوالیههای مدرن هستند که طی آن وعدهی تکنولوژی، نخوت مدرن و ایدهآلهای آن را با خود داشت. گرچه اخیراً تکنولوژی، ایدهآلها و اعمال مندرج تحت مفاهیم مدرن را تضعیف میکند و در نتیجهی این امر ارزش واقعیت پایین میآید (چون واقعیت و عالم مُثُل افلاطونی در فلسفهی مغربزمین به لحاظ دیالکتیک به هم وابستهاند) به طوری که ناحیهی میانی یا آنچه من آن را سطح هیبریدی مینامم، به جایی تبدیل میشود که اکنون رویدادها در آن در حال وقوع هستند؛ اما برای آن شاخه از معماری که شامل رویدادهای این برنامه است، نه آن حیث از برنامه که فقط غیرمادّی است.»
برای مثال، خانهی موبیوس، که با همکاری ربکا کارپنتر طراحی شده، مصرف متفاوتی از نرمافزار انیمیشن را کشف میکند و فضای مسکونی را با رسانهی ارتباطات مورد بازنگری قرار میدهد. از لحاظ فضای اقلیدسی، رسانهی دیجیتال فواصل را به درون متلاشی کرده و درک شخص ساکن را در سیلاب بیپایانی از تصاویر الکترونیک غوطهور ساخته است، در حالی که منزلت خانه را از یک وضعیت منحصراً داخلی به وضعیتی بدل میکند که در آن عمومی (جهانی) و خصوصی (خانگی) در هم میآمیزند. خانهی موبیوس یک نمودار مطالعاتی برای زندگی در فضای پسادکارتی است که این حالت هیبریدی را به عنوان یک نقطهی عزیمت میپذیرد و یک سازهی مسکونی عرضه میکند، و نه صرفاً یک فضای داخلی محصور در میان دیوارها، و نه صرفاً یک فُرم بیرونی محض. خانه به عنوان یک سطح هیبریدی همچون غشائی عرضی عمل میکند، حال آن که انگارههای مضاعفِ داخلی و خارجی را به یک سطح بینابینی سراسر دفُرمه تغییر شکل میدهد.
مرحلهی فعلی مطالعه مانند یک تحوّل دائمی، مانند غشائی در حال تغییر فاز عمل میکند. سطح هیبریدی که توسط انیمیشن ساخته شده شامل تأخیرهای زمانی است که به صورت این فُرم برنامهریزی میشود تا از نتایج قطعی و خطی یا مشکل توقف در آن پرهیز به عمل آید.
این دودلی که توسط آکیرا آسادا، نظریهپرداز و اقتصاددان، تعریف شد هنگامی روی داد که حیث زمانی از طریق نرمافزار انیمیشن به درون فُرم معماری داخل شد، اما این کار باید در نقطهای از روند طراحی منجمد و در هیئت یک بنا منعقد میشد. پرلا بحثی دارد مبنی بر این که سطوح هیبریدی که توسط نرمافزار انیمیشن طراحی شدهاند، نه فُرمهایی که در طول زمان تکامل مییابند و سپس «متوقف» میشوند، که بیشتر شامل تصاویر رسانه هستند که به صورتهای دیکانستراکتشده به هم بافته و تافته شدهاند، و بازنمایی فروپاشی دو حیطهی متفاوت به لحاظ قراردادیاند، یکی از این حیطهها قلمرو اقتدار رسانه است، و آن دیگری قلمرو معماری.
![52-53](https://aoapedia.ir/wp-content/uploads/2023/05/52-53.jpg)
مؤسسهی پوشش الکترونیک
اولین مؤسسهی مطالعاتی معطوف به سطوح هیبریدی توسط پرلا (1990) با همکاری اَنتونی ؤانگ و اِد کلر تحت عنوان «پوشش الکترونیک» تأسیس شد که با نقشهی بافتار و دستکاری در مختصات و با استفاده از نرمافزار مدلساز سهبعدی تجربهی خود را آغاز کرد. یک مدل سیمیِ مجازیِ تولید شده توسط کامپیوتر، از طریق دستکاری در مختصات دکارتیِ آن قبل از این که یک آگهی روی تافتهی مغشوشِ بافتاری یا از میانِ آن به صورت نقشه درآید.
عموماً سطح هیبریدی دامنهای از تأثیرات را شامل میشود که از همه مهمتر یک فراواقعیت یا مافوقواقعیت است: «نوعی از واقعگراییِ در عین حال رازآلود، مبهم که درست به این دلیل کاتالیزور یا انگیزه به شمار میآید… سطح هیبریدی، یک توپولوژیِ غیررسمی از یک حوزهی حد واسط بین واقعی و غیرواقعی (یا هر تقابل دوتاییِ دیگر) است که بنا بر این به صورت متقاطع به درون پیوندها در جریان است.» کافی است تا سطح هیبریدی یک بار متحرک شود، تا بعد از آن غیر قابل تقلیل و در معرض تجارب پیچیده و زمانمند قرار گیرد. معماری سطح هیبریدی فعالیت فضایی را دوبارهسازی میکند، آن هم به نحوی که تقابلهایی مانند آرایه سازه، تصویرـ ماهیت، درون بیرون، و عرصه و اَعیان را با دینامیک دگردیس عرضه میکند و همهی آنها را ممکن میسازد. اکثر تعهدات معماری در مورد رسانهی مجازی تاکنون در سینما مورد استفاده قرار گرفته و به صورت معماری هیئت پذیرفتهاند. سینما هم چنانکه مشهور است نقطهی مرز بین واقعیت و مجاز است. این عمل به طور معمول منجر به پخش تصویر از جلو یا عقب روی معماریای میشود، که دوگانگی کلاسیک سوژه و ابژه و ابژهی فیزیکی رسانه را حفظ میکند؛ استفادهی سطحی از تصاویر رسانهای روی معماری اکثر اوقات به عنوان نشانهای از تحولات آینده تلقّی میشود.
در حالی که فُرمها ممکن است افراطی باشند، تکنیکهای پروژکسیون تصویر به فُرم از مدتها پیش توسط نیروهای سرمایهی جهانی مورد استفاده قرار گرفتهاند. فُرم خلاق و تصویرسازی قسمتی از یک پروسهی مشابه هستند: شتاب نوآوری و ابداع ناشی از اشتهای سیریناپذیر بازار برای چیزهای نو. پرلا میگوید: «تحقیقات افراطی شامل ورود به عرصهی وسیع امکاناتی است که تکنولوژی عرضه میکند. این، دلالت بر درکِ ماهیت کامپیوتر و ظرفیتهای فوقالعادهی آن برای تولید مکرّر دارد. اکنون خلق دیگر به نبوغ فرد بستگی ندارد، بلکه به ماهیت رسانه وابسته است که از منطق پیچیدهی کامپیوتر به جهان واقعی وارد میشود.» سطح هیبریدی پرلا سعی بر آن دارد تا یک وضعیت اجتماعی را بازتاب دهد که در آن ما به جزئی لایتجزّا از رسانهای که خود تولیدش کردهایم بدل شدهایم.
معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، انتشارات هنرمعماری، 1386
نویسنده: پیتر زلنز
ترجمهی: علیرضا سیداحمدیان، حمید خداپناهی