پایگاه خبری هنرمعماری آنلاین

جهانگیر درویش2023-10-21T14:09:49+03:30

جهانگیر درویش


Jahangir Darvish

به قلم رکسانا خانی‌زاد

اواخر دهه‌ی 40 شمسی بود که تهران به عنوان میزبان بازی‌های آسیایی شهریور 1353 انتخاب گردید. این نخستین بار بود که بازی‌های آسیایی در خاورمیانه برگزار می‌شد. تهران، که قرار بود میزبان حدود 3000 ورزشکار از 25 کشور آسیایی (که تا آن زمان بیشترین شمار شرکت‌کنندگان بازی‌های آسیایی بود) و دیگر مهمانان و تماشاچیان باشد، شاهد تکاپویی چشمگیر بود. مجموعه ورزشی آزادی، میزبان اصلی بازی‌ها، در اصل به جهت همین رویداد ساخته شد اما در کنار آن از ورزشگاه‌های دیگری نیز کمک گرفته شد که یکی از آنها، ورزشگاه تختی (فرح‌آباد سابق) بود. این ورزشگاه نیز مانند مجموعه‌ی آزادی برای بازی‌های آسیایی ساخته شد و معماری که برای طراحی استادیوم تختی انتخاب گردید دکتر جهانگیر درویش بود.
جهانگیر درویش امروزه به عنوان معمار سازه‌گرا شناخته‌ می‌شود. پدر ایشان، سعدالله درویش، فارغ‌التحصیل رشته‌ی حقوق بین‌الملل از کشور سوئیس و اهل مازندران بودند. اما بعدها به شهر ورامین مهاجرت نمود و جهانگیر درویش نیز در سال 1312 در آنجا متولد می‌شود. جهانگیر درویش سه-چهار ساله بود که به تهران نقل مکان می‌کنند و او دوران ابتدایی‌اش را در مدرسه‌ی ادب، حوالی مسجد سپهسالار و دوران دبیرستانش را در مدرسه‌ی البرز می‌گذراند. درویش تعریف می‌کند: «به معماری علاقه داشتم و از زمانیکه در کلاس ششم مشغول به تحصیل بودم، تابستان‌ پیش یک معمار کار می‌کردم که متاسفانه اسم معمار را به یاد ندارم. وقتی مشتری‌ها می‌آمدند من را صدا می‌کرد و می‌گفت: ایشان نقشه‌ها را کشیده‌اند و مشتری‌ها چون از نقشه‌ها خوششان می‌آمد به من انعام می‌دادند. از دبیرستان نیز شروع کردم به اسکیس زدن از ساختمان‌ها و هرآنچه می‌دیدم و مدتی نیز نزد پتگر رفتم تا بتوانم بهتر خط بکشم».
بدین ترتیب جهانگیر درویش تحصیلات آکادمیک خود را در رشته‌ی معماری دانشگاه تهران و در آتلیه‌ی فروغی در سال 1335 آغاز کرد اما پس از یک سال تحصیل در دانشگاه تهران و اتمام دوره‌ی مقدماتی، در سال 1336 تصمیم به ادامه‌ی تحصیل در خارج از کشور گرفته و به ایتالیا مهاجرت نمود و پس از چندی دو بورسیه دریافت نمود که یکی تمام هزینه‌های اقامت، غذا و… را شامل می‌شد و دیگری نقدا پرداخت می‌گردید که جهانگیر درویش تمام آن را پس‌انداز و صرف سفر به کشورها‌ی مختلف در سه ماه تابستان می‌نمود. او درباره‌ی تفاوت برنامه‌ی تحصیلی ایران و ایتالیا می‌گوید: «خارج که رفتم، به محض اینکه وارد دانشگاه شدم و با برنامه‌ی تحصیلی رشته‌ی معماری در دانشگاه‌های ایتالیا مواجه شدم، یک نامه به دانشگاه نوشتم و برای اینکه همه‌ی بچه‌ها آن را بخوانند آن را به آدرس «روبروی قهوه‌خانه‌ی آقار رضا در خیابان شاه‌رضا، دانشگاه تهران» ارسال کردم. همین کار باعث شد که نامه در آتلیه‌ی فروغی به تخته زده شد و همه‌ی بچه‌ها آن را خواندند. در آن نامه نوشته بودم که در دانشگاه باید چه درس‌هایی را بخوانیم اما در ایران آنها را نمی‌خوانیم … و پس از آن، همه دسته‌جمعی برای تحصیل به ایتالیا آمدند؛ مرجان ها، ایرج شهروز تهرانی، حبیبی، وزیری، محمد امین (داریوش) میر فندرسکی و… .
در ایران فقط یاد گرفتیم راندو ‌کنیم، ترام بزنیم، عکس آدم بکشیم، به زینت نقشه برسیم و از اینجور کارها، در صورتیکه در ایتالیا چهل و خورده‌ای درس معماری است؛ معدن‌شناسی، فیزیک، شیمی‌آلی، شیمی معدنی، علم ساختمان یک، علم ساختمان دو و… . یک فصلی از علم ساختمان به اسم بیضی الاستیسیته می‌خواندیم که از بس مشکل بود، اصلا نمی‌فهمیدیم‌اش. یک روزی از استاد این درس پرسیدم، ما اصلا این درس را برای چه می‌خوانیم وقتی متوجه‌اش نمی‌شویم. گفت این فصل شما را برای تصمیم‌گیری درست، سریع و اصولی در آینده آماده می‌کند. اما ما در ایران چه می‌خواندیم، دو سه تا درسی که درس نبود، شوخی بود و وقتی هم‌دوره‌ای‌های من این نامه را دیدند، برای تحصیل به ایتالیا آمدند؛ مثلا میرفندرسکی با خانمش آمد و به فلورانس رفتند و بقیه هم در همان جا مستقر شدند و شروع به تحصیل کردند.». جهانگیر درویش پس از اتمام دوره‌ی کارشناسی ارشد خود، برای تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه پلی‌تکنیک تورینو رفتند. به گفته‌ی او، کلاسی که در آن درس می‌خواندند در حدود سی الی سی و پنج دانشجو داشت که تعداد چهل استاد برایشان تدریس می‌کردند. بعدها جهانگیر درویش به آمریکا مهاجرت و در نهایت فعالیت حرفه‌ای خود را از سال 1341 همزمان در ایران، ایتالیا و آمریکا آغاز نمود. مسئولین برگزاری بازهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران در خردادماه 1345 از جهانگیر درویش درخواست نمودند تا در ادامه‌ی فعالیت‌هایی که در زمینه‌ی معماری سازه‌های خاص در ایتالیا داشت، طراحی استادیوم 30 هزار نفری (فرح‌آباد) تختی را بر عهده گیرد. نکاتی که برای استادیوم تختی مد نظر بود عبارت بودند از:
• احتیاجات شهر تهران (در سال ۱۳۴۵) برای یک استادیوم که به خصوص دختران در آن فعالیت ورزشی داشته باشند و در آینده برای فعالیت‌های ورزشیِ وسیع‌تر، قابل استفاده باشد، در نظر گرفته شود.
• انتخاب سازه‌ای برای بنا که با تازه‌ترین تکنیک‌ها و مصالح و ادامه‌ی فعالیت‌های آرشیتکت در خارج از ایران، مطابقت داشته باشد.
• پیش‌بینی این استادیوم در مجموعه‌ای که برای فعالیت‌های مختلف ورزشی شهر تهران تا ده سال آینده قابل گسترش باشد.
بدین ترتیب، طرح مقدماتی استادیوم 30 هزار نفری در یک مجموعه‌ی ورزشی بر اساس آمارهای تهیه شده از تمام منابع موجود در مرداد ماه سال ۱۳۴۵ آماده و طرح اجرایی استادیوم سی‌هزار نفری آغاز شد.
ایده‌ی کلی طرح استادیوم به صورت نعل‌اسبی طراحی شده؛ به طوریکه بخش اعظم جایگاه تماشاگران در یک طرف و پشت به غرب قرار گیرد و در قسمت شمال و جنوب هم به صورت حداقلی ادامه پیدا کند. دلیل انتخاب این فرم، زمان برگزاری مسابقات بود. اکثر بازی‌ها از ساعت 2 بعدازظهر بود که تابش آفتاب از سمت غرب آزاردهنده و مانع تماشای مسابقات برای تماشاگران سمت شرق می‌شد. بنابراین هدف طراح این بود که تمام بینندگان مسابقه تا آنجا که ممکن است در شرایط مساوی و خلاف جهت نور خورشید قرار گیرند. از طرف دیگر این راه‌حل، باعث می‌شد که برای نمایش‌های ملی و نمایش در شب از جهت شرق زمین اصلی مسابقات به عنوان یک صحنه‌ی عظیم استفاده شود.
همانطور که هدف اساسی طرح پیشنهادی بود برای جایگاه بینندگان، با استفاده از سازه‌ی کابلی، پوششی با دهانه‌ی 245 متر که تقریبا بیش از دو سوم سطح جایگاه (حدود 6 یا 7 هزار مترمربع) را می‌پوشاند با توجه به تز دکترای جهانگیر درویش طراحی شد (بیشتر آثار جهانگیر درویش با توجه به مطالعات تز ایشان طراحی شدند). این سازه بسیار مورد توجه قرار گرفت و در سال ۱۹۶۸ در مجله‌ی «Bauen und Wohnen» مقاله‌ای در مورد اسکلت پوشش کابلی تحت عنوان استادیوم 30 هزار نفری فرح‌آباد تهران به چاپ رسید.
همچنین یک ژیمنازیوم در زیر پلکان جایگاه طراحی شد تا ساختمان در تمامی فصول قابل استفاده باشد. این ژیمنازیوم با پوششی کابلی، حدود ۲ متر از سطح همکف بالاتر قرار گرفته و ارتباط استادیوم و ورودی‌ها را ممکن می‌سازد. ارتباط مردم از خارج به داخل استادیوم با ارتباط ورزشکاران از خارج به رختکن‌ها و زمین ورزشی به کلی مجزا بوده و ارتباط جایگاه مخصوص با ورودی‌های تماشاگران نیز کوچکترین تلاقی ندارد. در فضاسازی استادیوم نیز از طاق‌های مدرن‌شده و متنوع بهره گرفته شد که بخشی از آنها در طول پلان و پشت سر هم قرار گرفته و مسیری خلق شده که فضای بازارهای ایرانی را تداعی می‌کند. این مسیر انحنایی مانند خود بنا دارد و به این دلیل هیچوقت انتهای راه مشخص نیست و همین مسئله کنجکاوی حاضران را برانگیخته و آنها را به حرکت در مسیر تشویق می‌نماید و به فضا پویایی می‌بخشد. از سویی دیگر با وجود تنوع طاق‌ها، یکدستی فضا از دست رفته اما وحدتی در عین کثرت شکل گرفته است.
پس از آزمایش مشخصات محاسبات روی مدل، مقادیر مصالح حدود کمتر از ۳ درصد تغییر کردند و تمام اصول اسکلت بدون هیچگونه تغییری تائید گردید و اختلاف برآورد در سال ۱۳۴۶ و قیمت اجرای آن در ۵۳-۱۳۵۲ فقط مربوط به تغییر قیمت‌های واحد مصالح بود و کلیه‌ی پیش‌بینی‌های مقادیر طرح در ۱۳۴۶ عینا اجرا و همچنین کلیه‌ی مصالحی که مشابه آن در ایران نبود از فرانسه و ایتالیا تهیه گردید.
شایان ذکر است اولین پروژه‌ی جهانگیر درویش، در ایتالیا بود. او که در دوران دانشجویی سفرهای زیادی می‌رفت، در خلال این سفرها با آرشیتکت‌هایی از کشورهای مختلف آشنا می‌شد اما با وجود درخواست همکاری، فرصت کافی برای کار در دوران دانشجویی نداشت. ایشان تعریف می‌کنند: «… اما اولین پروژه‌‌ی معماری‌ام در ایتالیا برای کارخانه‌ی مرسدس بنز بود، پروژه‌ی بزرگی بود. بعد از اتمام درسم دستیار یکی از اساتید در دانشگاه بودم و مدت کمی بعد به طور اتفاقی با شخصی آشنا شدم که به من درخواست طراحی کارخانه‌ی مرسدس بنز را داد. یک سری ایده‌های کلی با کلی خط و خطوط زدم و کپی کردم دادم دستشان. هیچ‌کسی، هیچ‌چیزی ازش سر در نمی‌آورد، هیچ عددی و هیچ توضیحی ننوشته بودم، فقط خط‌خطی بود. کارفرما بعد از دیدن نقشه گفت که من چیزی سردرنیاوردم فقط می‌دانم که پروژه را باید به شما بدهم. برای فردای آن روز در شرکت‌شان قرار گذاشتند تا قرارداد را ببندیم. فقط از آنجاییکه پروژه برای رئیس پلی‌تکنیک بود از من خواهش کردند که قسمت کوچکی از کارها را به پسر رئیس پلی‌تکنیک واگذار کنم».
در طراحی کارخانه‌ی مرسدس بنز، استقامت مسئله‌ی مهمی بود؛ بنابراین در کانسپت آن از ایده‌ی شکل‌های مقاوم استفاده شده است. جهانگیر درویش معتقد است: «تمام اشکال مقاوم در طبیعت موجود است و فقط نیازمند این است که کشف‌شان کنیم. با استفاده از اشکال مقاوم، می‌توان با حداقل مصالح، حداکثر سطح را پوشش داد.» جهانگیر درویش برای این پروژه سه آلترناتیو را پیشنهاد دادند که پس از بررسی‌های لازم، گزینه‌ی سوم انتخاب و اجرا شد. در این طرح نیز ایشان با توجه به مطالعات تز خود، فضایی با دهانه‌ای وسیع را با سقفی به ضخامت 7 سانتی‌متر پوشش دادند. ایشان تعریف می‌کنند: «موضوع مهم این پروژه برای من این بود که وقتی از کارخانه برای بازدید آمده بودند یکی از رؤسا دست انداخت روی شانه‌ام و من را برد پیش کارفرما و گفت هر مبلغی که به ایشان دادی بگذار در لیست درآمد و در لیست خرج نگذار. در قبال انجام این پروژه علاوه بر هزینه‌های طراحی، به من گفتند که یک ماشین هم به عنوان هدیه برای خود انتخاب کن و من یک خودرو مدل SE 300 کوپه را برداشتم. خودرو مدل SE 300 کوپه یک خودروی تمام هیدرولیک بود که تمام سیستم هیدرولیک آن از برنز ساخته شده و در آن زمان هفته‌ای یک عدد تولید می‌شد. این خودرو اکنون به قیمت روز و فقط برای موزه‌ها خریداری می‌شود.»
از دیگر پروژ‌ه‌های جهانگیر درویش که در خارج از ایران اجرا شده‌اند می‌توان به امکان سنجی، طراحی مفهومی، هماهنگی و نظارت عالیه بر اجرای مرکز تفریحی Fame City (آمریکا)، امکان سنجی، برنامه ریزی، طراحی مفهومی، برآورد، تهیه ی اسناد مناقصه و هماهنگی اجرای 5 نمایندگی فروش اتومبیل شامل سالن های فروش، انبار لوازم یدکی و خدمات پس از فروش مربوط به کمپانی های کرایسلر، تویوتا، مزدا، ای . ام . سی .، جیپ و رنو (آمریکا)، و ویلاهایی مانند ویلا مکینتاش، خانه‌ی S & M، خانه Chevy Chash و… اشاره نمود.
شناخته‎شده‌ترین آثار جهانگیر درویش در ایران ورزشگاه تختی ( فرح آباد سابق)، مرکز رادیو و تلویزیون تهران، بندرعباس، ارومیه، شیراز و تبریز می‌باشد که از بین آنها، مرکز رادیو و تلویزیون تهران از اولین‌ پروژه‌های ایشان در ایران است.
مصادف با اولین پروژه‌ی حرفه‌ای جهانگیر درویش (کارخانه‌ی مرسدس بنز ایتالیا)، نمایشگاهی در فرانسه برای ارائه‌ی کار معماران سراسر جهان برگزار شد که معماران بنامی چون نِروی، گرپیوس، کاندلا و… از داوران این نمایشگاه برای انتخاب پروژه‌ها بودند. جهانگیر درویش، پروژه‌های مطالعاتی دانشگاهی خود که اجرا نشده بودند به همراه پروژه‌ی نیمه‌کاره‌ی مرسدس بنز که در حال طراحی بود و هنوز به مرحله‌ی اجرا نرسیده بود را برای این نمایشگاه ارسال کرد و پس از بررسی داوران، هفت اثر از ایشان برای نمایشگاه انتخاب شد. کاتالوگ این نمایشگاه در سرتاسر جهان در اختیار مردم قرار گرفت؛ در ایران هم این کاتالوگ به دست فرح دیبا رسید و خواست تا با جهانگیر درویش تماس گرفته شود. در آن زمان هنوز تلویزیون راه نیافتاده بود و مسئولین در حال تعیین بودجه برای آن بودند… رضا قطبی که در آن هنگام در سازمان برنامه و بودجه بود و بعدها رئیس تلویزیون ملی ایران شد، با جهانگیر درویش صحبت کرده و در نهایت، طراحی پروژه‌ی ساختمان رادیو و تلویزیون تهران به ایشان واگذار شد، در حالیکه ایشان در ایتالیا حضور داشتند.
کارفرما برای این پروژه، درخواست یک ساختمان سه‌طبقه با دو استودیو را داشت که در طی جلسه‌ی اول آن را به پنج طبقه و در طی جلسه‌ی دوم، آن را به هفت طبقه افزایش داد. جهانگیر درویش با این درخواست‌ها موافقت کرد و نهایتا با در نظر گرفتن توسعه‌های آتی، این پروژه را به صورت یک ساختمان 13 ‌طبقه با پنج استودیو و با فضاهایی چون دوبلاژ، لابراتور فیلم و… طراحی کرد. سازه‌ی پروژه‌ی صدا و سیمای تهران، بتنی بوده و همزمان نقش معماری بنا را نیز بر عهده داشت. نکته‌ی قابل توجه در اجرای این ساختمان، انجام بتن‌ریزی و نازک‌کاری همزمان آن بوده است.
در طراحی ساختمان صدا و سیمای بندرعباس به دلیل برخی مسائل از جهانگیر درویش خواسته شد که پروژه را طی شصت روز تحویل دهد اما پس از بررسی ایده‌ها و اسکیس‌های اولیه‌ی طراحی شده توسط ایشان، این محدودیت زمانی برداشته شد. با این حال دکتر درویش طی شصت روز، پروژه را به صورت مبله شده، تحویل داد و برنامه روی آنتن رفت. معماری مورد استفاده در این پروژه نیز سازه‌گرا بوده و در طراحی آن از خانه‌های بومی، کپر‌ها، آب‌انبارها و در کل معماری مناطق گرم و خشک ایران الهام گرفته شده و با بهره‌گیری از قوس‌های رایج منطقه در طراحی بازشوها و استفاده از سنگ بادبر سعی در هماهنگی با زمینه داشته است. در واقع جهانگیر درویش در این پروژه، خواهان استفاده از معماری بومی مدرن شده بود. ساختمان صدا وسیمای بندرعباس دارای 14 متر دهنه است و در آن از تکنولوژی‌های جدید استفاده شد. جهانگیر درویش صندلی‌هایی مختص پروژه را نیز خود طراحی نمود.
در طراحی ساختمان رادیو تلویزیون مرکز ارومیه، جهانگیر درویش به موقعیت سایت، توجه ویژه‌ای داشته است. عنصر اصلی این بنا، سقفی با هندسه‌ای خاص است که بدون ستونی نگه‌ داشته شده و ارتفاعی به اندازه‌ی ساختمانی دو طبقه فراهم می‌نماید. در این پروژه، دیوارهای آجری هم نقش سازه‌ای و هم تزئینات را بر عهده دارند.
وی در حوزه‌ی آموزش معماری نیز فعالیت داشته و پس از دعوت ایشان از سوی ریاست وقت دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی) به تدریس در این دانشگاه پرداختند. ایشان، تمرکز صرف دانشجویان بر مسائل زیبایی‌شناختی و عدم تمرکز بر مسائل اساسی از قبیل فضای داخلی، نور، سازه، سیستم گرمایش و سرمایش و… را از مهم‌ترین چالش‌های دانشجویان این دانشگاه در این دوره بیان می‌کنند ولی پس از مدتی فعالیت در این دانشگاه، دکتر درویش از تدریس و فعالیت‌های آموزشی برای همیشه کناره‌گیری می‌کنند زیرا معتقد بودند که نصف کارهای دانشکده باید توسط دانشجویان انجام شود و دانشجویان باید مسئولیت آن را بپذیرند همانند انجمن ورزش، ترتیب دادن کنفرانس، اداره‌ی کتابخانه و… اما دانشکده حاضر به پذیرفتن این موضوع نبود.
همانطور که پیشتر اشاره شد، فعالیت حرفه‌ای جهانگیر درویش از سال 1341 در ایران، ایتالیا و آمریکا آغاز گردید. در موسسه‌ی معماری جهانگیر درویش، روند طراحی پروژه به این صورت بود که پس از ارجاع کار، در بین طراحان موسسه، مسابقه‌ای برگزار می‌گردید و پس از بررسی تمام طرح‌ها و انتخاب طرح برتر و یا ترکیب و همپوشانی طرح‌ها، طرح اولیه ایجاد و با توسعه‌ی آن، طرح نهایی خلق می‌گردد. جهانگیر درویش در طرح‌هایش، در عین نوآوری همواره به معماری کهن ایرانی توجه داشته و مانند بسیاری از معماران بنام ایران معتقد است که حتی ایده‌های مدرن غربی نیز نیاز به مدرنیزه شدن دارند.
جهانگیر درویش همواره به بین رشته‌ای بودن معماری تاکید داشته و خلق معماری خوب را مستلزم کسب تجربه در رشته‌های دیگری چون موسیقی، طب، نقاشی، مجسمه سازی و… می‌دانند و معتقدند که معماری دارای دو بخش هنری و تکنیکی است؛ در واقع کار هنری بدون کار تکنیکی، کاری عبث و بدون جهت است. نکته‌ای که همواره در تمامی آثار خود به کارگرفته است.

عکس از حسین برازنده

تحصیلات:
• دوره ی مقدماتی معماری، دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران: 34-1332
• دوره ی تکمیلی معماری، دانشگاه رم: 36-1334
• دکترای معماری، دانشگاه پلی تکنیک تورین: 41-1336
محل فعالیت:
• مؤسسه ی معماری درویش، ایران: از سال 1344
• آتلیه ی معماری درویش، ایران: از سال 1962
• عضویت حرفه ای نظام معمارن ایتالیا: از سال 1964

زمینه های پروژه های اصلی فعالیت وی از سال 1341 تا به امروز در ایران، ایتالیا و آمریکا را می توان به طور کلی در دسته بندی های زیر قرار داد:
1. ایران
• آموزشی:
مراکز تربیت معلم (اجرا نشده): 54-1344
مؤسسات آموزشی ملی دریای خزر، مازندران (اجرا نشده): 57-1354
برنامه ریزی فیزیکی و طراحی سایت دانشگاه علوم، ایلام: 1375
• ارتباطات:
مراکز رادیو و تلویزیون شامل دفتر مرکزی تهران، مراکز بندر عباس، شیراز، تبریز و رضائیه، مشتمل بر سالن های تولید، لابراتوارهای فیلم، ارسال، آرشیوها، پذیرش، امکانات رفاهی مربوط به کارمندان، نصب تجهیزات تخصصی (با دانش فنی به دست آمده‌‌ی حاصل از بازدید از شبکه های ORTF فرانسه و DW آلمان): 57-1342
شبکه ی آموزشی، وزارت آموزش و پرورش تهران (اجرا نشده): 1354
• فرهنگی ورزشی:
مجموعه  ی ورزشی تختی، تهران، استادیوم 30000 نفری با سقف کابلی، سالن چند منظوره با ظرفیت 5000 نفر و امکانات زیر ساختی مربوطه: 1346
آمفی‌تئاتر رو باز برای صدا و سیمای شیراز: 1355
آمفی تئاتر رو باز پرسپولیس: 1356
• پروژه های خاص:
طراحی و اجرای واحد لابراتوارهای فیلم و انیمیشن برای مرکز صدا و سیما: 57-1345
تهیه ی کدهای ساختمانی برای وزارت مسکن و شهرسازی: 74-1371
تهیه ی کدهای ساختمانی مرتبط با معلولین برای شهرداری تهران: 74-1371
• مسکونی:
مطالعات امکان سنجی و نظارت عالیه بر ساخت 2000 واحد آپارتمانی مختص کارکنان رادیو و تلویزیون ملی ایران، تهران: 57-1353
معماری پروژه ی کاندیلیس فرانسه، طراحی مهندسی سیستم های پیش ساخته: سر تک، تورین ایتالیا، کارفرما: رادیو و تلویزیون ملی ایران
• رقابت ها:
دانشگاه علوم، اصفهان: 1355
ساختمان مرکزی وزارت کار، تهران: 1355
2. آمریکا:
• تفریحی:
امکان سنجی، طراحی مفهومی، هماهنگی و نظارت عالیه بر اجرای مرکز تفریحی Fame City؛ مرکز سرپوشیده با حدود دویست هزار فوت مکعب فضای تفریحی هیوستن تگزاس
• تجاری:
امکان سنجی، برنامه ریزی، طراحی مفهومی، برآورد، تهیه ی اسناد مناقصه و هماهنگی اجرای 5 نمایندگی فروش اتومبیل شامل سالن های فروش، انبار لوازم یدکی و خدمات پس از فروش (مربوط به کمپانی های کرایسلر، تویوتا، مزدا، ای . ام . سی .، جیپ و رنو):91-1982
• مسکونی:
ده ویلا در کالیفرنیا، واشنگتن، ایندیانا، مریلند، تگزاس و ویرجینیا: 99-1981
• رقابت ها:
اماکن دولتی، دادگاه ها، بخشداری ها، ساختمان های شهری: 1989
بازسازی مرکز شهری، سمرقند ازبکستان، بنیاد آقاخان: 1993
3. ایتالیا:
• آموزشی:
دو ساختمان برای مدرسه: 73-1966
• تجاری:
دو ساختمان برای نمایندگی مرسدس بنز: 68-1964
• صنعتی:
کارخانه ی تولید قهوه ی کوئینکا 66-1965 (اجرا نشده)
کارخانه ی نساجی برگامو: 1967 (اجرا نشده)
• مسکونی:
مناطق شهری در ریوارلو، کاستلامونت و ازگنا: 71-1965
ویلا، 11 ساختمان در پیدمونت: 72-1963
پروژه های تحقیقاتی:
لابراتوار تحقیقات دریایی مربوط به مجموعه ی Olivetti، سابوتیا: 1965
بازار گل، سانرمو: 1962
ایستگاه مسافرتی دریایی، جنوا: 1962
مرکز فرهنگی، سوربن: 1962
• رقابت ها:
نمایشگاه بین‌المللی تجارت، استفاده از Plastiriv در ساختمان: 1965
مجموعه ی دائم نمایشگاهی در بولونیا: 1965
پل بر روی رودخانه ی Entella، سستری لوانته: 1965


Jahangir Darvish
The pioneers of the modernity of Iranian architecture
Roxana Khanizad

In the early 1970s, Tehran was chosen to host the 1974 Asian Games. This marked the first time that the Asian Games were to be held in the Middle East. Slated to host nearly 3000 athletes coming from 25 Asian countries (by then, the largest number of participants in the Asian Games) as well as other guests and spectators, Tehran witnessed considerable volume of hustle and bustle. Azadi Sports Complex, the main host to the games, was originally built for this event, though other stadiums were also used one of which was Takhti Stadium (formerly known as Farahabad). Just like Azadi Complex, Takhti Stadium was built for hosting the Asian Games, and Dr. Jahangir Darvish was the architect chosen to design it.
Nowadays, Jahangir Darvish is known as a constructivist architect. His father, Sa’dollah Darvish, was an alumnus of International Law in Switzerland, originally from Mazandaran Province. Though he later migrated to the city of Varamin, and his son Jahangir was born there in 1933. He was three or four years old when they moved to Tehran and he went to Adab Primary School, near Sepahsalar Mosque and spent his high school years in Alborz School. “I was interested in architecture, and since sixth grade, I had been working the summers for an architect whose name I sadly do not recall. When clients came, he used to call me and say, ‘He is the one drawing the plans,’ and as the customers liked those designs, they gave me tips. I was also a high school student when I started sketching buildings and whatever caught my eye, training with Petgar for a while as well so that I could draw lines better,” recounts Jahangir Darvish. Thus began Darvish’s academic education, majoring in Architecture at the University of Tehran and Foroughi Atelier, but after one year of study at UT and passing the primary courses in 1957, he decided to pursue his studies abroad, immigrating to Italy and after a while he managed to receive two scholarships one of which included accommodation and food costs and the other one was paid in cash; Jahangir Darvish saved all that money and spent it on travelling to different countries in the summer. Commenting on the distinctions between Iran and Italy’s syllabi, he added, “When I moved abroad, just as I entered the university and was introduced to the architecture major’s syllabus in Italian universities, I wrote a letter to the university, and wanting everyone to read it, I put down the address as ‘opposite Agha Reza Coffee House, Shah Reza St., University of Tehran’. This very thing made it so that the letter be attached on a board at Foroughi Atelier, with all students having a chance to read it. In that letter, I had mentioned what course we needed to be taking, though in Iran they were not taught; thereafter, everyone came to study in Italy, Marjanha, Iraj Shahrouz Tehrani, Habibi, Vaziri, Mohammad Amin (Dariush), Mirfendereski, etc.
In Iran, we were only taught to render, halftone, draw portraits, adorn the plan, and these sorts of activities, while in Italy, there are forty-and-so courses for architecture; mineralogy, physics, organic chemistry, building science I, building science II, etc. One chapter of building science was called the Elasticity Ellipse which was so difficult, we could not comprehend it at all. Once we asked the instructor of this course why we were supposed to pass it while we did not understand it. He replied that this chapter prepares us for proper, prompt, and disciplined decision-making in the future. While in Iran, what we were taught was a total of three courses, a joke really, and when my classmates saw this letter, they came to Italy to pursue their studies. For example, Mirfendereski came with his wife, moving to Florence, and the others settled there as well, beginning their studies.” After finishing his Master’s, Darvish went to Turin Polytechnic University as a PhD candidate. According to him, the class in which he studied consisted of about thirty to thirty-five students, taught by forty professors. Later, Darvish immigrated to the US, eventually launching his professional career in 1962, simultaneously in Iran, Italy, and the US.
In May 1966, in tandem with his activities in the field of special architectural structures in Italy, Jahangir Darvish was asked to take over the design of Takhti Stadium (Farahabad) which was supposed to house 30,000 people. The focal points determined for Takhti Stadium were the following:
• The city of Tehran’s need (in 1966) for a stadium, especially for girls, in which sports activities were to take place, hopefully applicable for broader sports events in the future
• Choosing a structure for the building in line with the newest techniques and materials, as well as the architect’s latest projects abroad
• Foreseeing this stadium as a part of a sports complex capable of expansion by the next ten years
Thus, based on the gathered statistics by August 1966, the preliminary plan of the stadium housing thirty-thousand people in a sports complex was prepared, and the execution stage began.
The overall idea of the stadium design was in a horse-shoe format, so that the majority of the spectators would be placed on one side, with their backs to the west, and on the northern and southern sections, the minority were to be put. The reason for this choice of shape was the time for holding the matches. Most of the games began at 2 in the afternoon when the sunshine would be irritating from the west, preventing the spectators on the east to have a clear sight. Therefore, the architect intended to provide all the spectators equal access to the field, against the glow of sunshine. On the other hand, this solution also made the site useful as a huge stage for national and night shows on the eastern angle of the main field.
As stated in the principal objectives of the proposed plan, a cable structure was built for the spectators’ spot, with a 245 meter opening which covered almost more than two-third of the stage (about 6 or 7 thousand square meters), designed in accordance with Dr. Jahangir Darvish’s dissertation. (The majority of Darvish’s projects were based on his thesis studies)
This structure was highly regarded, and in 1968, Bauen and Wohnen Magazine published an article titled “Tehran’s Thirty-Thousand-Capacity Farahabad Stadium ” about its cable-cover frame.
Moreover, a gymnasium was designed below the stadium’s staircase so that the building may be of use in all seasons. This gymnasium is located two meters above the ground level, with a cable cover, providing a link between the stadium and entries. People’s access from outside to the inside of the stadium is separated from the athletes’ entrance from outside to the locker rooms as well as the field, and the VIP lounge is also totally isolated from the spectators’ entries. The stadium’s setting uses modernized and diverse arches some of which are placed along the plan in a consecutive manner, creating a path reminiscent of Iranian bazaars. This path has a curve similar to the building’s, and that’s why one can never see its end; this very point incites curiosity among visitors, encouraging them to move along, granting dynamism to the space. On another note, despite the diversity of arches, the space lacks integrity, forming a sort of multiplicity in unity.
After running tests and calculations on the model, the volume of materials was altered up to less than three percent, and all foundation frames were approved with no adjustments, and the discrepancy of estimates made in 1966 with the costs of execution by 1973-1974 merely applied to the changes in material expenses, and every other prediction about the measures of the plan made in 1966 were executed to the letter, with the materials not available in Iran imported from France and Italy.
It is noteworthy that Jahangir Darvish’s first project was in Italy. Travelling frequently in his student years, he met architects from different countries on these trips, though despite cooperation requests, he did not have the time to work as a student. “But my first architectural project in Italy was for Mercedes-Benz Italia, a big project. After finishing my studies, I was an assistant to a professor at the university, and after a short while, quite coincidentally, I met someone who asked me to design the Mercedes-Benz plant. I handed them a copy of a bunch of general ideas, with many doodles and sketches. No one could make any sense out of them, I had not written any numbers or explanations. They were merely doodles. After seeing the design, the commissioner told me that he could not figure it out, but just knew that I was the one to take over the project. They set up a meeting for the following day to draw a contract. They only asked me to assign a small part of the work to the son of Polytechnic’s president as he was the owner of the project,” recounts Darvish.
Stability was a significant factor in designing the Mercedes-Benz Company, therefore, its concept incorporated the idea of stable forms. “All stable forms are present in nature, and we just need to discover them. Using these stable forms, we can cover the largest portion possible with the least amount of materials,” believes Dr. Darvish. For this project, he proposed three alternatives the third of which was selected and executed after necessary assessments. In this design as well, according to his dissertation data, a space with an wide opening was covered with a roof as thick as 7 centimeters. “The pivotal issue to me in this project was that when they came from the factory to visit, one of the presidents hung his arms over my shoulder, and took me to the commissioner, telling him to deem whatever costs were paid to me as income and not an expense. For this project, beside the costs of designing, they told me that I could pick a car as a gift to myself, and I took an 300SE Coupe. It was a fully hydraulic automobile, and its entire hydraulic system was made of bronze, at the time, merely one of those was produced every week. Nowadays, this car is sold with recent prices, and is merely purchased for museums,” recounts Darvish.
Another project of his executed abroad is the feasibility study, conceptual design, collaboration and superior monitoring of the Fame City Resort in the US, the feasibility study, planning, conceptual design, assessment, compilation of tender documents, as well as arranging the implementation of five auto sales representatives that included sales halls, spare parts storage, and after-sales services for companies namely Chrysler, Toyota, Mazda, AMC, Jeep, and Renault (US) along with villas such as Macintosh, the S&M House, and Chevy Chase’s house.
The most well-known works of Jahangir Darvish in Iran are the radio and television stations of Tehran, Bandar Abbas, Urmia, Shiraz, and Tabriz among which Tehran’s station was one of the first projects of his in Iran.
Concurrent with Jahangir Darvish’s first professional project (Mercedes-Benz Italia Company), an exhibition was held in France to showcase the works of architects from all around the globe, featuring prominent figures of the field such as Nervi, Gropius, Candela, etc. as members of the jury to pick out projects in this fair. Jahangir Darvish submitted to the exhibition his academic study project not yet executed as well as the half-finished Mercedes-Benz project that was ongoing, and after the jury’s review, seven works of his were chosen for the fair. The exhibit’s catalogue was distributed among people all around the world. In Iran as well Farah Diba was handed the catalogue and asked to contact Jahangir Darvish. By then, television was not available yet, with politicians still debating on its budget. Reza Ghotbi, who was then working at the Planning and Budget Organization and later got appointed as the president of Iran’s National Television, spoke with Darvish and finally assigned him as the designer of Tehran’s Radio and Television building project, while he was living in Italy.
For this project, the commissioner asked for a three-story building with two studios, and after the first meeting, he raised it to five floors, and on the second summit, he upped it to seven. Jahangir Darvish agreed to these demands, and eventually upon considering future expansions, he designed the project as a twelve-story building with four studios as well as areas for dubbing, film laboratory, etc. The structure of Tehran’s IRIB project is made of concrete, and its architecture relies upon this element as well. A significant point in the execution of this building was the simultaneous placement of concrete and joinery.
Due to some unknown reasons, Dr. Darvish was asked to deliver Bandar Abbas’s IRIB building project by sixty days, however, upon the assessment of ideas and initial sketches of the design, this time limit was removed. Nevertheless, Dr. Darvish managed to deliver the project as furnished by the deadline, and programs were aired on schedule. The architectural style used in this project was constructivist as well, inspired by local homes, kapars, cisterns, and in general, the architecture of hot and dry regions in Iran, incorporating the common arches of the area in designing awning windows and the use of ashlar in harmony with the context. In fact, Dr. Darvish wanted to use the modern local architecture in this project. Bandar Abbas’s IRIB building has a 14-meter span, and new technologies have been applied to it. Jahangir Darvish also personally designed the project-specific chairs.
When designing Urmia’s Radio and Television Station, Jahangir Darvish paid special attention to the site’s location. The principal element of this building is a roof with a distinct geometry, erected without a column, and has the height equal to a two-story building. In this project, the brick walls both act as structural frames and decorative features.
He has also dabbed in the instruction of architecture, and upon receiving an invitation from the then-president of the National University (Shahid Beheshti University), he began teaching in this academy. He considers the sole focus on aesthetic aspects and a lack of attention to fundamental issues such as the interior space, lighting, structure, heating and cooling systems, etc. as the most important challenges that university students face these days; nonetheless, after a period of instructing in this university, Dr. Darvish quitted teaching and academic activities for good as he believed that half of the faculty’s tasks should be done by students and they should shoulder responsibilities like the sports unions, arranging conferences, running the library, etc. but the faculty was reluctant to acquiesce to this condition.
As previously mentioned, the professional career of Jahangir Darvish began in 1962, in Iran, Italy, and the US. In Dr. Darvish’s architecture institute, the procedure of project design was defined in a way that after the commission was placed, a contest was held among the institute’s designers, and upon the assessment of all designs and picking out the best, combining and overlapping them, an initial design was established and made into the final one after expansion. In his designs, Jahangir Darvish incorporated innovation along with old Iranian architectural trends, and just like other prominent Iranian architects, he is of the opinion that even modern western ideas need to be modernized.
Jahangir Darvish has always stressed the interdisciplinary nature of architecture, necessitating experience in other fields such as music, medicine, painting, sculpture, etc. for the creation of good architecture. He believes that architecture consists of two sections; one artistic, the other, technical. In other words, an artistic work void of technicality is a pointless and moot activity. This is something he has always integrated into his works.

برگشت به بالا