سانتیاگو کالاتراوا2024-05-13T12:08:34+03:30

سانتیاگو کالاتراوا


Santiago Calatrava

سانتیاگو کالاتراوا به یاد می آورد: «همیشه می خواستم به مدرسه‌ی هنر بروم،روزی برای خرید، در والنسیا به یک نوشت‌افزارفروشی رفتم. آنجا کتابی کوچک با رنگ‌های زیبا دیدم که بیضی‌هایی به رنگ زرد و نارنجی روی زمینه‌ای آبی داشت. به سرعت آن را خریدم. کتاب در مورد لوکوربوزیه بود؛ کسی که کارهایش برای من به یک کشف تازه تبدیل شد. تصاویری از راه‌پله‌های بتونی در منازل مسکونی در آن دیدم و با خود گفتم:چه حس غیرعادی از فرم! موضوع کتاب نشان دادن جنبه‌های هنری کارهای معمار بود و نتیجه‌ی خرید آن این بود که به مدرسه معماری فرستاده شدم» [1].
سانتیاگو کالاتراوا در سال 1951 در اسپانیا، نزدیک والنسیا به دنیا آمد. مدرسه‌ی ابتدایی و راهنمایی را در والنسیا گذراند. اوایل سال 1959 در مدرسه‌ی هنر و صنعت در والنسیا ثبت نام کرد، جایی که به طور رسمی نقاشی و ترسیم کردن را آموخت. وقتی که 13ساله بود خانواده‌ی وی از امتیاز جدید باز شدن مرز فرانسه و اسپانیا استفاده کردند و او را به عنوان دانش‌آموز بورسیه به فرانسه فرستادند. کالاتراوا بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان در والنسیا، برای تحصیل در مدرسه‌ی هنرهای زیبا به پاریس رفت، اما در بحبوحه‌ی جنبش دانشجویی در سال 1968 به والنسیا بازگشت و در حالی که فریفته‌ی کتاب کوچک رنگی شده بود، در مدرسه‌ی عالی صنعت و معماری نام‌نویسی کرد، جایی که مدرک خود را در رشته‌ی معماری و فوق لیسانسش را در شاخه‌ی شهرسازی اخذ کرد.
زمانی که دیگران به تحصیلات خود خاتمه می‌دهند کالاتراوا تصمیم گرفت ادامه‌ی تحصیل دهد. او مجذوب دقت هندسی و ریاضی برخی از بناهای تاریخی که تا آن زمان مشاهده کرده بود شد و احساس می‌کرد مهارتی که در والنسیا کسب کرده بود هیچ گونه راه دقیق و روشنی برای او ایجاد نکرده است.او تصمیم گرفت در رشته‌ی عمران ادامه تحصیل دهد. در سال 1975 در موسسه‌ی فدرال تکنولوژی در زوریخ نام‌نویسی کرد و دکترای خود را در سال 1979 دریافت کرد. تصمیم به ادامه‌ی تحصیل در زندگی او از خیلی جهات تأثیر مثبت داشت. در همین زمانها بود که با روبرتینا ماراگونی که در زوریخ دانشجوی حقوق بود آشنا شد و با او ازدواج کرد. پیشه‌ی سخنوری و کلیه‌ی فعالیت‌های کنونی کالاتراوا نیز از زوریخ سرچشمه می‌گیرد. او می‌گوید: «اراده‌ی شروع کردن از زیر صفر برایم خیلی قوی بود، من مصمم بودم تمام کارهایی را که در مدرسه‌ی معماری انجام داده بودم، کنار بگذارم و یاد بگیرم مثل یک مهندس ترسیم کنم و مانند یک مهندس فکر کنم. من مجذوب مفهوم جاذبه و احساس ثبات و سنگینی کردن شده بودم و لازمه‌ی آن، کار کردن با فرم‌های ساده بود. می‌توانم بگویم سلیقه و کشش من به سمت سادگی در مهندسی از قسمتی از مشاهداتم از کارهای معمار سویسی، روبرت میلارت، نشأت می‌گیرد. او نشان داد با فرم‌های ساده، می‌توان یک حجم قوی خلق کرد و رضایت قلبی و پاسخ عاطفی متقابل به وجود آورد. با ترکیب صحیح نیرو و جرم می‌توان احساس خلق کرد.»

معمار، مهندس، هنرمند
هنردوستی کالاتراوا و حس زیبادوستی که او را به سمت کتاب کوچک لوکوربوزیه می‌کشاند، عامل موثر دیگری در کارهایش است، عاملی که او را از دنیای معماری زمان خود جدا می‌کند. کالاتراوا با اشاره به نمایشگاه هنر و معماری کارهای خودش که در سال 2005 در موزه‌ی متروپولیتن نیویورک برگزار شد گفت: «فکر می‌کنم سرپرست موزه، گری تینتِرو، شیوه‌ی کار مرا بهتر درک کرده است.
به این دلیل که او این مراسم را «تندیس‌گرایی در معماری» نام‌گذاری کرد، درست‌‌‌تر و دقیق‌تر از معکوسش! منتقدین معماری نتوانستند بر سردرگمی خود نسبت به آثار من چیره شوند». به راستی هم نیکلای اوروسُف ضمن اشاره به اینکه موزه‌ی متروپولیتن آخرین بار در سال 1973 کارهای معمار زنده‌ای را نمایش داده بود، هنگام بررسی این نمایشگاه در روزنامه‌ی نیویورک تایمز نوشت: «هیچ کس نمی‌تواند بحثی بکند که تندیس‌های آقای کالاتراوا بنا به شایستگی خودشان به موزه‌ی متروپولیتن راه یافتند. از جنبه‌ی هنری، آثار او برگرفته از کارهای پیشکسوتان و استادان ازدنیارفته، مانند برانکوزی، هستند.» مقاله با نتیجه‌گیری خصمانه‌ای پایان می‌گیرد: «می‌توان آرزو کرد که ای کاش آقای کالاتراوا مجسمه‌سازی خود را در کارگاهش باقی می‌گذاشت» [2]. این نوشته بیش از هرچیز نشان‌دهنده‌ی عدم درک صحیح از تندیس‌های کالاتراواست.
کالاتراوا می‌گوید: «در تندیس‌سازی من از کره و مکعب و فرم‌های ساده که بیشتر مربوط به دانش مهندسیم می‌شوند استفاده کرده‌ام. این هنر مجسمه‌سازی بود که باعث شکل‌گیری ساختمان ترنینگ تورسو شد (مالمو، سوئد، 1999-2004). باید اعتراف کنم آزادی که در کارهای فرانک گه‌ری یا فرانک استلا به عنوان یک پیکره‌ساز وجود دارد بسیار قابل تحسین است. شادی و آزادی که در کارهای استلا وجود دارد در تندیس‌های من وجود ندارد ، بلکه آن‌ها همیشه بر پایه‌ی علوم ریاضی و منطقی هستند» [3]. کالاتراوا کاملا روراست می‌گوید همیشه از منتقدین گالری‌ها بیزار بوده و تقریباً هیچ گاه تندیس‌های خود را به آن‌ها نشان نمی‌داده است. همچنین می‌گوید: «عکس‌العملی که من از هنرمندان دریافت می‌کنم بسیار مثبت است. هنر خیلی آزادتر از معماری است، زیرا همان طور که پیکاسو می‌گوید؛ بعضی از هنرمندان با مرمر کار می‌کنند و بعضی با چیزهای به‌دردنخور.» این جملات معلوم می‌کند که کالاتراوا نسبت به وظیفه‌ی حساس و مهمی که بر عهده دارد خام و بی‌تجربه نیست. در سال 1997 می‌نویسد: «معماری و پیکرتراشی مانند دو رودخانه هستند که از هر دو یک آب می گذرد. مجسمه‌سازی، قالب‌پذیری آزاد است، در حالی که معماری نوعی قالب‌پذیری است که باید تسلیم عملکرد شود. در معماری واجب است که اثرْ حالت و عملکرد را به خوبی القا کند، در حالی که مجسمه‌سازی خاصیت کاربردی و عملکردی را نا‌دیده می‌گیرد و با سؤالات پیش‌پاافتاده سرکوب نمی‌شود. معماری به دلیل ارتباط داشتن با انسان و محیط و نفوذپذیری و درونی بودن بر مجسمه‌سازی تسلط پیدا می‌کند» [4].
کالاتراوا تا آنجا پیش می‌رود که پیشنهاد می‌کند معمار از هنر به عنوان منبع ایده استفاده کند. او می‌گوید: «چرا من اندام انسان را ترسیم می‌کنم؟ هنرمند یا معمار در طول زمان می‌تواند پیام خویش را با نیروی شکل و سایه بازگو کند. رودن نوشته است: «هماهنگی در یک موجود زنده نتیجه متوازن‌سازی تقابلی توده‌های در حال حرکت است. مجسمه‌ی «کلیسای جامع» برپایه‌ی نمونه‌ی حرکت اندام موجود زنده ساخته شده است»[5]. بگذارید برای شما مثالی از اهمیت هنر برای معماری قرن بیستم بزنم. وقتی لوکوربوزیه در سال 1923 نوشت: «معماری بازی توده‌هایی است که ماهرانه، درست و باشکوه در کنار هم و در نور قرار گرفته‌اند» [6]، چند نفر می‌دانستند که نظر او از تفکر مجسمه‌ساز اوگوست رودن نشأت می‌گیرد؟ رودن در کتاب «کلیساهای جامع فرانسه» نوشته است: «یک مجسمه‌ساز تنها زمانی به تاثیر و جلوه‌ی عالی دست می‌یابد که تمام توجه خود را به بازی هماهنگ نور و سایه معطوف کند؛ درست مانند کاری که یک معمار می‌کند» [7].این یکی از معروف‌ترین جملات معماری برگرفته از سخن یک مجسمه‌ساز است که اهمیت هنر را می‌رساند.»
سانتیاگو کالاتراوا صرف نظر از علاقه‌ی شدیدش به هنر، علاقه‌ی شدیدی به حرکت در معماری دارد. حرکتی نهفته اما واقعی، به عبارت دیگر حرکت فیزیکی. از درهای تاشوی جدید انبار اِرنشتینگ در آلمان (1983-1985) تا پروژه‌ی جدیدتر سایبان خورشیدی 115تنی بورک (موزه‌ی هنر میلواکی، ویسکانسین، 1994-2001) کالاتراوا بارها و بارها به مجسمه‌سازی و ذهنیت‌های غیرمعمول حرکت فیزیکی و مکرر در کارهای خود پرداخت.

رزومه


زندگی و آثار

1951 سانتیاگو کالاتراوا در 28 ژوئیه‌­ی 1951 در والنسیای اسپانیا متولد شد.
1957 کالاتراوا در والنسیا به مدرسه­‌ی هنر رفت و آنجا نقاشی و ترسیم کردن را آموخت.
1964 خانواده­‌ی کالاتراوا از امتیاز جدید باز شدن مرز فرانسه استفاده کردند و او را به عنوان دانش آموز بورسیه به آنجا فرستادند.
1968 ­­­­ فارغ التحصیلی از کالج در والنسیا.
1968- 1969 تحصیل در مدرسه‌­ی هنر والنسیا.
1969- 1974 تحصیل در رشته­‌ی معماری در مدرسه­‌ی عالی معماری، و اخذ مدرک معماری و شهر سازی از آنجا.
1975- 1979 تحصیل در رشته‌­ی عمران در پژوهشکده‌­ی تکنولوژی فدرال در زوریخ.
1979 ازدواج.
مطالعات روی پل­‌های کابلی
پل آلپاین در سویس
مجموعه­‌ی اسکواش، برلین
1979-1981 دکترا در علوم مهندسی در گروه معماری دانشگاه زوریخ؛ تز دکترا: قابلیت خم شدن قاب­‌های فضایی
1981 ­­­­ راه­‌اندازی دفتر شخصی معماری و مهندسی در زوریخ.

1982:
پل ماشین­رو لِتِن، سویس، زوریخ
کارخانه­‌ی شوارتس­هاوپت، سویس، دیلسدورف
کتابخانه‌­ی مولن­آرئال، سویس، تون
پل راین، سویس، دیپولدساو

1983:
الحاقیه‌­ی بالکن خانه‌­ی تالبرگ، سویس، زوریخ
بالکن باوم­وول­هوف، سویس، زوریخ

1983-1984:
انبار یاکم، سویس، مونش­ویلِن

1983- 1985:
انبار ارنشتینگ، آلمان، کوسفلد
سایبان مرکز پست، سویس، لوسرن
ایستگاه اتوبوس سنت فیدِن، سویس، سنت گالِن

1983- 1988:
سقف‌ها و هال دبیرستان وُلِن، سویس، وُلن

1983- 1989:
تالار ایستگاه لوسرن، سویس، لوسرن

1983-1990:
ایستگاه راه‌­آهن اشتادل هوفن، سویس، زوریخ

1984:
غرفه‌­ی نمایشگاه دِ سده کُلپسیبل، سویس، زوریخ
پل عابر پیاده کابالِروس، اسپانیا، لِریدا، اسپانیا

1984- 1985:
ساختمان اداری دُبی، سویس، سور

1984-1987
آغاز پروژه­‌های برجسته‌­ی پل­سازی کالاتراوا با پل باک دِ رودا – فلیپ دوم در بارسلونا، که موجب شهرت جهانی او شد.
پل باک دِ رودا – فلیپ دوم، اسپانیا، بارسلونا

1984- 1988:
مرکز اجتماعات بارن مات، سویس، سور

1985 :
نمایشگاه «9 تندیس» سانتیاگو کالاتراوا در گالری جمیله وبر در زوریخ
پل عابر پیاده در ترمینال فِلدِنموس، سویس، فِلدِنموس
میدان ترمینال اتوبوس، سویس، لوسرن

1986:
پل نشانه‌­های ترافیکی آوه­نیدا، اسپانیا،بارسلونا
اتاق کنسرت مدرسه‌­ی موسیقی سنت گالِن، سویس، سنت گالِن
روگذر رِیتِنائو، اتریش، سالزبورگ

1986-1987:
استودیوی تلویزیونی بلک باکس، سویس، زوریخ
تئاتر تابورِتلی، سویس، بازل

1986-1988:
پل نهم اکتبر، اسپانیا، والنسیا

1987:
پل عابر پیاده­‌ی تیِرس، فرانسه، تیِرس
پل پونته­وِدرا، اسپانیا، پونته­وِدرا
ایستگاه مترو باسارات، اسپانیا، بیلبائو
فضای بیرونی ساختمان بانکو، سویس، زوریخ
پل عابر پیاده‌­ی کاسچینه، ایتالیا، فلورانس

1987-1988:
پل عابر پیاده­‌ی اودری مِسلی، فرانسه، کرِتِی

1987-1992:
BCE: گالری و میدان هریتیج، کانادا، تورنتو
پل آلامیلو و پل دره­گذر لاکارتوها، اسپانیا، سویل

1987-1996:
خانه­‌ی بوشن، سویس، وورِن لینگِن

1988:
مرکز ورزشی پره بابل، سویس، ژنو
پل عابر پیاده و ایستگاه لایم­باخ، سویس، زوریخ
برج مخابراتی کولسِرولا، اسپانیا، بارسلون
پل وتشتاین، سویس، بازل
پل ژانتی، فرانسه، پاریس
رستوران باوشانتسلی، سویس، زوریخ

1988-1991:
پل لوسیتانیا، اسپانیا، مِریدا

1988-1999:
مرکز اورژانس، سویس، سنت گالن

1989:
گشودن دفتر معماری دوم در پاریس
پل میرافلورز، اسپانیا، کوردوبا
ایستگاه توقف قطار بانهوف­کوئِی، سویس، زوریخ
پل عابر پیاده‌­ی رویس، سویس، فلولِن
پاویون کنسرت سویس­بائو، سویس، بازل
صومعه‌­ی موری، سویس، موری
پاویون شناور کنسرت CH-91، سویس، دریاچه‌­ی لوسرن
پل گران­ویا، اسپانیا، بارسلونا
پل گردان «بندر ماه»، فرانسه، بوردو

1989-1991:
پل عابر پیاده­‌ی لادِوِسا، اسپانیا، ریپول

1989-1992:
برج ارتباطات مونت­ه‌یک، اسپانیا، بارسلونا

1989-1994:
ایستگاه قطار «لیون – فرودگاه سنت­اگزوپری»، فرانسه، ساتولا

1989-1995:
پل پوئرتو، اسپانیا، اُنداروآ

1989-1996:
ایستگاه اتوبوس و تراموای بوهل، سویس، سنت گالِن

1989-2004:
کتابخانه­‌ی دانشکده‌­ی حقوق دانشگاه زوریخ،
سویس، زوریخ

1990-2000:
فرودگاه و برج مراقبت سوندیکا، اسپانیا، بیلبائو

1991:
گشایش سومین دفتر معماری در والنسیا
استادیوم فوتبال کالابریا، ایتالیا، رجوکالابریا
برج ارتباطی والنسیا، اسپانیا، والنسیا
استادیوم فوتبال سالو، اسپانیا، سالو
پل ماشین­رو گران پونت، فرانسه، لیل
کلیسای جامع سنت جان، امریکا، نیویورک
پل گردان مِداک، فرانسه، بوردو
پل بتونگ­فروم استاندارد، سوئد، استکهلم
ایستگاه راه‌­آهن اسپانداو، آلمان، برلین
پل راه­آهن کلوستر اشتراسه، آلمان، برلین

1991-1992:
غرفه‌­ی کویت، اسپانیا، سویل

1991-1995:
پل آلامِدا و ایستگاه مترو، اسپانیا، والنسیا

1991-1996:
پل کرونپرینتسِن، آلمان برلین
پل اُبربائوم، آلمان، برلین

1991-2000:
شهر علوم و هنر، اسپانیا، والنسیا

1991-2003:
سالن کنسرت تنریف، اسپانیا،سانتاکروز دِ تنریف

1992
نمایشگاه مرور بر آثار کالاتراوا در پژوهشکده­‌ی سلطنتی معماران بریتانیایی، لندن
مجموعه­‌ی ورزشی المپیک یان، آلمان، برلین
پل عابر پیاده­‌ی سولفِرینو، فرانسه، پاریس
ایستگاه مدولار زیرزمینی، انگلبس، لندن
مرکز رایشتاگ، آلمان، برلین
پل لِیک، سویس، لوسرن
پل سِرپسیس، اسپانیا، آلکوی

1992-1993:
ماشین سایه، امریکا، نیویورک

1992-1995:
سایت نمایشگاه تنریف، اسپانیا، سانتاکروز دِ تنریف

1992:
پل سِرِریا، اسپانیا، والنسیا

1993:
نمایشگاه «سازه و بیان» در موزه‌­ی هنر نو، نیویورک
پل اُرِسوند، دانمارک، کپنهاگ
پل دره­گذر ایل فالکن، سویس، سیِر
پل گرانادیلا، اسپانیا، تنریف
پل دِ لا راد، سویس، ژنو
برج ارتباطی آلیکانته، اسپانیا
پاویون ساوث پوینت روزولت آیلند، امریکا، نیویورک
استادیوم هِنرهیل، انگلیس، لندن

1993-1995:
پل عابر پیاده‌­ی ترینیتی، انگلیس، منچستر

1993-1996:
برج مراقبت فرودگاه سوندیکا، اسپانیا، بیلبائو

1993-1998:
ایستگاه اورینت، پرتغال، لیسبون

1993-1999:
پل­‌های هوسپیتال، اسپانیا، مورسیا

1994:
پل سنت­پاول، انگلیس، لندن
پل عابر پیاده‌­ی کوئی پوینت، انگلیس، بریستول
مرکز نمایشگاه تجاری میکلانژ، ایتالیا، فیوجی

1994-1997:
پل عابر پیاده­‌ی کمپو وُلانتین، اسپانیا، بیلبائو

1994-2001:
موزه­‌ی هنر میلواکی، امریکا، ویسکانسین، میلواکی

1995:
استادیوم فوتبال و پیست دوچرخه­‌سواری، فرانسه، مارسی
سقف ایستگاه زوریخ، سویس، زوریخ
شهر کا.اِل.لاینیر، مالزی، کوالالامپور
پل بندر پول، انگلیس، پورتس ماوث
پل عابر پیاده­ی رنسانس، انگلیس، بلفورد
پل سوندسوال، سوئد، سوندسوال
استادیوم فوتبال بیلبائو، اسپانیا، بیلبائو

1995-2004:
پل عابر پیاده‌­ی «ساعت آفتابی»، امریکا، کالیفرنیا، رِدینگ

1996:
ورزشگاه المپیک، سوئد، استکهلم
کلیسای سال 2000، ایتالیا، رم
میدان کلیسا، امریکا، کالیفرنیا، لس­آنجلس
محوطه‌­ی خدمات موتوری پورت دُلا سویس، سویس، ژنو

1996-1998:
پل عابر پیاده­‌ی میمیکو گریگ، کانادا، تورنتو

1996-2000:
پل اروپا، فرانسه، اورلئان

1996-2006:
خانه­‌ی اپرا، اسپانیا، والنسیا

1996-2007:
ایستگاه قطارهای سریع­‌السیر لی­یژ-ژیلمن،
بلژیک، لی­یژ

1996:
پل کوارتو بر روی کانال گراند، ایتالیا، ونیز

1997:
بندر بارسلونا، اسپانیا، بارسلونا
فرودگاه باراهاس، اسپانیا، مادرید

1997-1999:
گالری پفالتس­کِلِر، سویس، سنت گالن

1998:
ایستگاه راه‌­آهن پنسیلوانیا، امریکا، نیویورک
پل فرودگاه تورنتو، کانادا، تورنتو

1998-2000:
پل ژیلمن، بلژیک، لی­یژ

1998-2001:
پل موهر، آرژانتین، بوئنوس­‌آیرس
کارخانه­‌ی بودِگاس، اسپانیا، لاگاردیا

1998-2003:
پل سموئل بِکِت و پل جیمز جویس، ایرلند، دوبلین

1998:
پل­‌های وودال راجرز، امریکا، تگزاس، دالاس
پل IH-30، امریکا، تگزاس، دالاس
پل IH-35، امریکا، تگزاس، دالاس

1999:
ویلدباخ­اشتراسه، سویس، زوریخ
گالری هنر کورکران، امریکا، واشینگتن
نووا پونته سوبره اُ ریو کاوادو، پرتغال،بارسلوس
پل عابر پیاده، ایتالیا، پیستویا
پل روئن، فرانسه، روئن
کروز ای لوز، مکزیک، مونتِرِی
ایستگاه سارگوسا، اسپانیا، سارگوسا
خانه­‌ی مسکونی، امریکا، آریزونا، فنیکس
ایستگاه لووِن، بلژیک، سنت نیکلاس
موزه­‌ی ملی هنر رِینا سوفیا، اسپانیا، مادرید

1999-2004:
برج ترنینگ تورسو، سوئد، مالمو
پل­‌های رود هوفدفارت، هلند، هوفددورپ

2000:
کلیسای جامع اوکلند، امریکا، کالیفرنیا
پارکینگ خانه­‌ی اپرا، سویس، زوریخ
فرودگاه دالاس فورت ورث، امریکا، تگزاس، دالاس
دانشگاه پلی­تکنیک رایرسن، کانادا، تورنتو
شهرداری مرکزی، اسپانیا، توره­ویه‌­ها
کورن­هاوس، سویس، رورشاخ
ورزشگاه زوریخ، سویس، زوریخ
موزه­‌ی مجسمه سازی SMU، امریکا، تگزاس، دالاس
سیوداد لا پورسِلانا، اسپانیا، والنسیا

2000:
پل کراتی، ایتالیا، کوسنزا
ساختمان‌های شهرک دانشجویی و سالن ورزش دانشگاه، هلند، ماستریخت

2001:
موزه‌­ی تاریخ طبیعی امریکا، امریکا، نیویورک
توسعه­‌ی پل پیاده­‌رو کوین لندینگ، امریکا، ایلینویز، شیکاگو
ایستگاه قطار و مترو نِراتزیوتیسا، یونان، آتن
خانه­‌ی مسکونی، قطر
کپسول نیویورک تایمز، امریکا، نیویورک
گردشگاه لِیک، سویس، رورشاخ

2001-2002:
نمایشگاه «سانتیاگو کالاتراوا: هنرمند، معمار، مهندس» در کاخ استروتسی، ایتالیا، فلورانس

2001-2004:
مجموعه‌­ی ورزشی المپیک، یونان، آتن
پل عابر پیاده‌­ی کاته‌­هاکی، یونان، آتن

2002:
پل ویتوریا، ایتالیا، فلورانس
بازسازی موزه‌­ی اپرای سنت ماریا دل فیوره، ایتالیا، فلورانس

2002-2003:
طراحی صحنه­‌ی تئاتر اِکوبا، ایتالیا، رم

2002-2007:
برج ساوث استریت، امریکا، نیویورک

2002:
رجو امیلیا، ایتالیا، بولونیا
مرکز سمفونی آتلانتا، امریکا، آتلانتا
موزه­‌ی عکس دوحه، قطر، دوحه
ایستگاه جدید قطارهای پرسرعت، ایتالیا، فلورانس
اسکله­‌ی گرین پوینت، امریکا، نیویورک

2003:
نمایشگاه «همچون پرنده» در موزه‌­ی تاریخ هنر، اتریش، وین

2003-2009:
کانون حمل و نقل مرکز تجارت جهانی، امریکا، نیویورک

2003:
خیابان لیک شور، امریکا، ایلینویز، شیکاگو

2004:
پل اتومبیل و راه‌­آهن، اوکرایین، کی­یف

2004:
برج والنسیا، اسپانیا، والنسیا
میدان اُبِلیسک، اسپانیا، مادرید

2005:
نمایشگاه انفرادی در موزه‌­ی هنری متروپولیتن نیویورک با عنوان «سانتیاگو کالاتراوا: تندیس‌­گرایی در معماری» و نمایشگاه دیگری در پژوهشکده‌­ی ملکه سوفیا در اسپانیا با عنوان «سفالگری و نقاشی: سرامیک و آبرنگ»
نمایشگاه بین­المللی ورلد اکسپو، یونان، سالونیکی

2005-2009:
برج مخروطی شیکاگو، امریکا، شیکاگو

2005:
آگورا، اسپانیا، والنسیا
شهرک ورزشی، دانشکده­‌ی حقوق و ساختمان ریاست دانشگاه تور وِرگاتا، ایتالیا، رم

2006:
«کرجی هوایی» برای جزیره­ی گاورنرز، امریکا، نیویورک
خانه‌­ی علوم، سویس، زوریخ

برگشت به بالا