معماریت معاصر اصفهان، رویکردهای نو و تلاش برای اندیشه‌ورزی در امتداد معماری گذشته، سهند منشی، اشکان قانعی
ابتذال سبـــز، محمدرضا برادران مطیع

نمای عمیق (شفافیت در معماری اسلامی ایران)
جعفر اعرابی
رتبه دوم، بخش جایزه‌ی مقالات نقد و توصیفی معمــــــاری، پنجمیـن دوسالانه‌ی ملی معماری و شهرسازی ایران 1401

پس از شکل‌گیری موضوعی به نام شفافیت در معماری مدرن و گسترش آن، رویکردهای متفاوتی در رابطه با انواع شفافیت مطرح گردید که یکی از مهم‌ترین آنها رویکرد کالین رو و اسلوتسکی (1963)، در دسته‌بندی شفافیت به دو نوع واقعی و پدیداری است و برای تمییز هر کدام، ویژگی‌هایی بر مبنای کیفیت سازماندهی فضایی ارائه شده است. پس از آن نیز در معماری پست مدرن و معاصر، این موضوع مورد توجه قرار گرفته و مصادیقی در معماری غرب و معماری معاصر ژاپن نیز یافته است. در این میان، این مسئله طرح می‌شود که معماری ایران چگونه برداشتی از این مفهوم را ارائه کرده است و در این طبقه‌بندی به کدام رویکرد نزدیک‌تر است.
این مقاله که از نوع توصیفی-تحلیلی می‌باشد و اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانه‌ای و روش اسنادی جمع آوری شده است، سعی دارد تا با مقایسه‌ی نگرش‌ها و بررسی تطبیقی آثار به تبیین نوع شفافیت در معماری ایرانی بپردازد، همچنین روش‌های تحقق آن را استخراج نماید. این مقاله در انتها نشان خواهد داد که شفافیت در معماری ایران متفاوت از برداشت مهندس میرمیران بوده و بیشتر به نوع دوم شفافیت بر مبنای طبقه‌بندی کالین رو منطبق است و مفاهیمی نظیر نمای عمیق و لایه‌بندی فضا را به عنوان الگوهای قابل طرح در فضای معماری معاصر ارائه می‌کند.
واژه‌ها‌ی کلید‌ی: «شفافیت واقعی»، «شفافیت پدیداری»، «تخلخل فضایی»، «لایه‌بندی فضایی»، «نمای عمیق»
1- مقدمه
بدون شک شفافیت مدرن که با خود برابری، دموکراسی و آزادی را به همراه داشت، قدرتمندترین مفهوم در رابطه‌ی سیاسی، اجتماعی و انسانی شد. آنچه که تحت عنوان موضوع شفافیت در معماری بیشتر مطرح شده، تحت تاثیر راه‌حل‌هایی برای افزایش نور روز و پیشرفت‌هایی است که در زمینه‌ی شیشه و سطوح شفاف رخ داده است، با حذف دیوارهای باربر و باز شدن سطوح خارجی و هر آنچه خود را محدود‌کننده می‌نمایاند، ایده‌های پلان آزاد و فرم باز مطرح شدند که بر نوع دیگری از ارتباط میان عناصر دلالت داشتند. افزایش ارتباط میان درون و بیرون، کاهش قدرت تفکیک‌کنندگی دیوارها همراه با باز شدن، نمایان شدن و آزادشدن تحولی در معماری را ایجاد کرد که سطوح شیشه‌ای و فضاهای نیمه‌باز در آن نقش قابل توجهی داشتند. الگوی شبکه، جایگزین مرکزیت و محوریت عناصر شد و همه‌ی این تحولات با آنچه در زندگی انسان مدرن در حال تغییر بودند، هم‌راستا بود. شفافیت روشی بود برای سازمان‌دهی فیزیکی، روانشناختی و تکنولوژیکی در ایجاد یک کل یکپارچه که با معماری شیشه‌ای پیوند خورد (Shimmel،2013،ص17)، این شفافیت وابسته به مواد است و مواد، وابسته به خواص ذاتی می‌توانند حالت شفاف، نیمه شفاف و مات داشته باشند و شفافیت خاصیت فیزیکی ماده است که آن را به صورت بصری نفوذ‌پذیر یا غیر‌قابل نفوذ می‌کند (Shimmel،2013،ص11). مقوله‌ی دیگری که در رابطه با شفافیت طرح شد این بود که شفافیت نمی‌تواند تنها به ویژگی‌های مواد محدود شود؛ بلکه زمینه‌های فیزیکی، محیط و بستر نیز در آن موثرند و لذا یک فرآیند فضایی گسترده‌تر را شامل می‌شود (Asimgil،2004،ص3).
مقاله‌ی کالین رو (Colin Rowe)، واسلوتسکی (Robert Slutzky)، در این راستا شفافیت را به عنوان یک نظم فضایی وابسته به ادراک همزمان از موقعیت‌های مختلف فضایی تعریف کرد و بر اهمیت گشایش‌های فضایی و شفافیت باز تاکید نمود، شفافیتی که می‌تواند بدون استفاده از مواد شیشه‌ای نیز ایجاد گردد.
در معماری ایران یکی از بارزترین نظریات پیرامون شفافیت، نظر میرمیران است مبنی بر اینکه معماری اسلامی در یک روند کاهش جرم و افزایش فضا و نازک شدن، قرار دارد که می‌تواند به معماری شفاف بیانجامد. حال این پرسش مطرح می‌شود که معیارهای تشخیص شفافیت کدامند؟ ایده‌ی مهندس میرمیران در رابطه با شفافیت بیشتر به کدام نوع از شفافیت نزدیک‌تر است؟ آنچه در معماری اسلامی ایران رخ داده است با توجه به طبقه‌بندی کالین رو چه جایگاهی دارد؟ و بر مبنای چه شاخصه‌هایی می‌توان شفافیت در معماری اسلامی ایران را تعبیر کرد؟ آیا می‌توان از این طریق مفهومی دیگر در رابطه با ویژگی‌های معماری ایران طرح نمود که قابلیت شکل‌زایی و تداوم در فضای معاصر داشته باشد؟
این پژوهش سعی خواهد داشت تا با تعریف شفافیت، دسته‌بندی نظرات و ارائه‌ی معیارها، مفهوم شفافیت در معماری اسلامی ایران را آشکار نماید و سعی دارد تا مفهوم نمای عمیق را به عنوان برداشتی مفهومی از آن چه همچنان نیاز به توجه دارد در رابطه با روش سازمان‌دهی فضا طرح نماید.
2-متن مقاله
شفافیت و ایده‌های مرتبط با آن
یکی از بارزترین خصوصیات معماری مدرن موضوع شفافیت است که همراه با ایده‌های مختلفی نظیر پلان آزاد، نمای آزاد و فرم باز گسترش یافت. شفافیت در جهت خروج از احجام و فضاهای بسته به سمت ایجاد فضایی باز و در ارتباط بیشتر با پیرامون دنبال شد و با کمرنگ شدن مرز بین درون و بیرون، و ایده‌های گسترش فضایی و تداوم فضایی فراگیر شد.
تعیین نوع رابطه‌ی میان درون فضا با بیرون فضا یا محیط و نوع رابطه‌ای که با آن برقرار می‌کند، نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی معماری دارد. میزان تمایز و تفکیک فضایی همراه با کمرنگ شدن دیوارهایی که نقش تفکیک و جداسازی را برعهده داشتند، گام اول شروع تحولات بود.
ساختمان کریستال پالاس (Crystal Palace) برای اولین بار به صورت ساختمانی کاملا شیشه‌ای، فضایی را در ابعاد وسیع در اختیار مخاطبان قرار داد که دیگر نشانی از دیوارهای خارجی معمول در آن نبود. سطوح بیرونی ساختمان به صورت کاملا شفاف، امکان ارتباط و دید را به صورت توام، از درون به بیرون و بالعکس فراهم می‌کرد و ما را از قید و بند محدودیت‌های گذشته رها می‌کرد. با پیشرفت‌هایی که در زمینه‌ی شیشه و تاثیرات وابسته به آن در حال رخ دادن بود، روز به روز این افزایش ارتباط حاصل از سطوح شیشه‌ای به ویژه در سطوح خارجی، بیشتر مورد استقبال و اقبال قرار گرفت.
بعدها گروپیوس (Walter Gropius) نیز با به‌‌ کارگیری سطوح شیشه‌‌ای ایده‌‌ی گسترش فضایی را در ساختمان فاگوس (Fagus Factory) و طراحی مدرسه باهاوس (Bauhaus) به نمایش و تجربه گذاشت. توجه به شیشه و کنج‌های شیشه‌ای، به‌‌ کارگیری پرده‌های شیشه‌ای به صورت کشیده، افقی و پیوسته، ادراک فضا را برای مخاطب متحول کرد، به نحوی که گیدیون (Giedion Sigfried) آن را مصداقی برای ایده‌‌ی فضا-زمان دانست، معماری‌‌ای که مخاطب را به ادراک در حال حرکت می‌‌خواند و امکان رویت درون را از بیرون فراهم می‌‌کند. مفهوم شفافیت با ایده‌‌هایی نظیر تداوم فضایی، گسترش فضایی، یکپارچگی داخل و خارج، و فضا-زمان همراه شده است. گیدیون در کتاب «فضا، زمان و معماری» با نگاهی هنری، این ایده‌ها را وابسته به جریان‌‌های آوانگارد اوایل قرن بیستم، به ویژه هنر کوبیسم (cubism) می‌‌داند و اشاره می‌‌کند همانگونه که ادراک یک شی با هم‌پوشانی چند تصویر از زوایای مختلف به دست می‌‌آید، ادراک کامل از فضا نیز به کمک شفافیت حاصل می‌‌شود؛ شفافیت لایه‌‌های مختلفی که از پس هم به چشم می‌‌آیند. کالین رو نیز در مقاله‌‌اش که در سال 1963 منتشر کرده است، به تعریف جورجی کپس (Gyorgy kepes) اشاره می‌‌کند که در آن شفافیت را نه تنها به عنوان متریال، بلکه ادراک همزمان چند موقعیت فضایی تعریف کرده بود؛ آنجا که کپس متاثر از کوبیسم مطرح می‌کند: «اگر دو یا چند فیگور هم‌پوشانی داشته باشند، یک تناقض فضایی ایجاد می‌شود، در بعد و اندازه… شفافیت به معنای ادراک همزمان موقعیت‌های فضایی مختلف است…. که فضا در آن ختم نمی‌شود بلکه در جریان است. در این حالت، فیگور شفاف معنای متفاوتی دارد، یکی نزدیک و دیگری دور به نظر می‌‌رسد». آنها با این تعاریف واژه‌‌ی شفافیت را مترادف با ایده‌های هم‌‌پوشانی، هم‌‌زمانی، پیوند دادن و درهم‌‌آمیختن به‌‌ کار می‌‌گیرند ( Row & Slutzky، 1963،ص45)؛ اگرچه هر کدام به تنهایی به بخشی از موضوع دلالت دارند، لیکن به کمک آنها می‌توان بهتر به خاصیت‌های شفاف بودن پی برد.
انواع شفافیت
در رابطه با انواع شفافیت، به گونه‌های مختلفی از طبقه‌بندی می‌‌توان اشاره کرد؛ مانند طبقه‌‌بندی پیتر رایس (Peter Rice) که شفافیت را به سه نوع شفافیت یک‌طرفه(one way transparency)، شفافیت دوطرفه (two way transparency) و پرده‌‌ی شیشه‌‌ای (transparent surface) تقسیم می‌کند (Asimgil،2004،ص17). این دسته‌بندی معطوف به شیشه است، اینکه امکان دید و ارتباط را از چه سویی و در چه سطحی فراهم می‌کند، همچنین تعیین شفافیت می‌‌تواند در ارتباط با نوع فضای دو سوی سطح شفاف صورت گیرد؛ زمانی‌‌که شفافیت فضایی در ارتباط با یک واحد فضایی صورت گیرد مانند خانه‌‌ی شیشه‌ای فیلیپ جانسون (Philip Johnson)، و یا در ارتباط با چند واحد فضایی باشد، مانند آنچه در خانه‌‌ی کافمن فرانک لویدرایت (Frank Lloyd Wright) رخ داده است (Asimgil،2004،ص36).
در میان دسته‌‌بندی‌‌ها و معیارهایی که از شفافیت در معماری مدرن ارائه شده است، تاثیرگذارترین دسته‌‌بندی مدلی است که کالین رو و رابرت اسلوتسکی در رابطه با شفافیت به عنوان یک نظم فضایی در سال 56-1955 نوشتند و زمینه‌ساز تحولات بیشتری در رابطه با این مفهوم شدند.
کالین رو و اسلوتسکی با مقایسه‌ی ساختمان ویلا اشتاین لوکوربوزیه (Le Corbusier)، با ساختمان باهاوس گروپیوس شفافیت را اینگونه طبقه‌‌بندی کردند: شفافیت واقعی، که وابسته به شیشه است و شفافیت پدیداری که به سازماندهی فضا و شناسایی حاصل از آشکارسازی و شفاف شدن دلالت دارد.
در شفافیت نوع اول (Literal)، شفاف بودن به کمک متریال شیشه صورت می‌‌گیرد که از طریق آن امکان ارتباط و اتصال فضای درون با بیرون فراهم می‌‌شود و همچنین امکان نفوذ به درون و نمایش آن نیز مهیا می‌‌شود. شفافیت در این حالت به آشکارسازی درون می‌‌انجامد و وضوح و شفافیت در آنچه به تصویر می‌‌آید مورد نظر است و هیچ‌‌گونه ابهامی در مورد فرم یا آنچه که در پشت سطح شیشه‌‌ای قرار دارد، دیده نمی‌‌شود، این‌‌ گونه از شفافیت کمتر نیاز به تخیل دارد و روشنی در بیان و تصویر را به دنبال دارد. مانند آنچه که در ساختمان باهاوس گروپیوس توسط سطوح شیشه‌‌ای به نمایش گذاشته شده است. در حالیکه در نوع دوم شفافیت که آنها تحت عنوان شفافیت پدیداری (Phenomenal) یا ضمنی (Implied) می‌خوانند شفافیت محدود به شیشه و جامع‌تر از آن فرم شفاف نیست بلکه به مانند آنچه در ویلا اشتاین، ویلا ساوا (villa Savoye) و ویلا شودان (villa shodhan) لوکوربوزیه رخ داده است. گشایشی که در فرم صورت گرفته امکان نفوذ و نمایش قسمت‌‌هایی از درون را فراهم می‌‌کند. در این حالت فضای درون با بیرون در هم آمیخته می‌‌شود و گسترش فضایی به بیرون رخ می‌‌دهد، این شفافیت بیش از آنکه معطوف به کیفیت ماده باشد، به کیفیت سازماندهی فضا دلالت دارد. در این سازماندهی، فضا خاصیتی دوپهلو دارد، فضا فورا قابل تشخیص نیست و با تفسیر همراه است، آنچه که با باز کردن سطح و کاهش جرم رخ داده است سبب ایجاد عمق گشته است و مخاطب در مواجهه با آن نیاز به خوانش متعدد دارد، او کنجکاو خواهد شد تا برای کشف فضا به تجربه و حرکت درآید تا به‌تدریج به ادراک کاملی از فضا برسد. لذا فضا در یک فعالیت پیوسته و در یک جریان، ادراک می‌‌شود و بسته و محدود نخواهد بود.

ساختمان کریستال پالاس

کارخانه فاگوس، والتر گروپیوس

مدرسه‌ی باهاوس، والتر گروپیوس

خانه‌ی شیشه‌ای، فیلیپ جانسن

یکی دیگر از معمارانی که به بهترین نحو این گسترش فضایی را از طریق سازماندهی و تخلخل در سطوح ایجاد کرده، لویی کان (Louis Kahn) است؛ تداوم و پیوستگی فضاها از بیرون به درون سبب یکپارچگی فضایی شده و کنجکاوی را با خود به همراه دارد. سطوح بیرونی اگرچه مسطح می‌‌باشند، لیکن برش‌‌های ایجاد شده‌ی صفحات، احجام بعدی را از پس آن به نمایش می‌‌گذارند و به جای بستن دید، حرکت و تداوم فضایی و عمق میدان را ایجاد می‌‌کنند. آلوارو سیزا (Álvaro Siza) معمار معاصر که خود به روش‌‌هایی در ایجاد فضای باز و تغییر در حس محصوریت پرداخته است، یکپارچگی فضایی (Spatial integrity) و تخلخل فضایی (Spatial porous) را به عنوان معیارهای شفافیت مطرح می‌کند (Asimgil،2004،ص58). مفهوم باز بودن، تداوم فضایی و سیالیت، یکپارچگی فضایی، تخلخل فضایی و عمق میدان به عنوان معیارهای شفافیت هستند که در این آثار به کار گرفته شده‌‌اند.
با توجه به تعاریفی که ارائه شد، به نظر می‌رسد مفهوم شفافیتی که کالین رو تعریف می‌‌کند به موضوع لایه‌‌بندی کِپس (Gyorgy kepes) نزدیک باشد، اگرچه لایه‌‌بندی خود یک نوع ویژه از شفافیت را به دست می‌‌دهد. آدرین‌لو (Adrian Lo) با طرح لایه‌بندی فضا از نظر کالین رو حمایت می‌کند و شفافیت پدیداری را پدیده‌‌ای مفهومی می‌خواند که از خوانش سازمان فضایی به‌دست می‌آید (Shimmel،2013،ص22). در لایه‌‌بندی فضایی شفافیت با امکان نفوذ و حرکت میان چند فضا که توسط سطوح تقسیم یا تفکیک شده‌اند، ایجاد می‌‌شود و خوانش فضا در گذر از میان فضاها صورت می‌‌گیرد. کیفیت ادراک در لایه‌‌بندی سطوح و فضاها، بسته به نوع حرکت، نوع صفحات و فضاهای واسط است. در این روش نیز شفافیت نیازمند مشارکت ذهن به همراه چشم است و روشنی و وضوح به‌تدریج و در گذر از لایه‌ها صورت می‌‌گیرد. این تجربه‌‌ی فضاهای پیوسته و درهم آمیختگی فضایی با طرح نظریه‌‌ی رامپلن (Raum plan) در خانه‌‌ی مولر house) muller) آدولف لوس (Adolf Loos)، آغاز شفافیت پدیداری شناخته شده است، لایه‌بندی فضایی همراه با تغییرات در ارتفاع، ابعاد فضا، نور و مواد حالت‌های مختلفی پیدا می‌کند. همچنین بسته به شکل حفره‌ها و نحوه‌‌ی آرایش لایه‌‌ها نسبت به هم می‌‌تواند به صورت بصری یا فضایی به تجربه درآید. لایه‌بندی فضایی در خانه‌های هانسلمن و اشنایدرمن گریوز (Michael Graves)، آثار هیرومی فوجی (Hiromi Fuji) و معماران معاصر ژاپنی نیز به روش‌‌های گوناگون مصداق می‌‌یابد. خانه‌‌ی شماره‌ی دو پیتر آیزنمن (Peter Eisenman)، لایه‌‌بندی سطوح و لایه‌‌بندی فضایی را به عنوان روشی در جهت ایجاد ادراک همزمان، نمایش عمق بر سطوح و شفافیت توام با ابهام معرفی می‌‌کند.
گذر از شفافیت مدرن به پست مدرن
همانطور که اشاره کردیم نگاه گیدیون به شفافیت متاثر از یک نگاه هنری بود. به ویژه هنر کوبیسم (Cubism) که در آن توجه به سطح و برهم زدن عمق اهمیت سطح را مورد تاکید قرار می‌داد؛ موضوعی که پس از آن همواره در جدال با عمق قرار گرفت. آزاد شدن سطح به ویژه سطح نما در آثار معماران داستیل نظیر خانه‌ی شرودر ریتولد (Gerrit Rietveld) نیز دیده شد و برنو زوی (Bruno Zevi) به عنوان ویژگی معماری مدرن به آن اشاره کرد. این آزادی سطوح و شناوری فضا در معماری میس وندرروهه (Mies Van der rohe) به اوج خود رسید و پس از آن نیز اثرات کوبیسم همچنان ادامه یافت. پاویون بارسلونا و ساختمان خانه‌‌ی شیشه‌‌ای فارنزورث میس وندروهه اوج انتزاع در معماری است و به بهترین نحو، نماد ایده‌‌ی شکستن جعبه است که در آن نمایان شدن، ایجاد جلوه‌‌های بصری، گسترش روابط فضایی و شناور شدن فضا و سطوح در محیط بیرون به بهترین و ساده‌‌ترین نحو صورت گرفته است. تاثیر این آثار به حدی است که پس از آن بسیار مورد توجه معماران قرار گرفت و نمونه‌‌های متعددی مشابه آن ساخته شد.
در مقایسه‌ی برونو زوی و آرتور کورن (Arthur Korn) که به موضوع شفافیت با توجه فضایی پرداختند، کالین رو و اسلوتسکی از خوانش عمق ناشی از یک شفافیت پدیداری سخن گفتند؛ نوعی از شفافیت که پیش از آنکه دیداری باشد، تجربی است و مخاطب را به خوانش‌های متعدد وامی‌‌دارد. نوعی وانمود به ظاهر شدن که مخاطب را بیشتر به کنش در فضا و افزایش کنجکاوی می‌خواند و این‌‌گونه فضا ارتباط عمیق‌‌تری با گسترش و تداوم فضایی دارد و زمینه را برای گذار از شفافیت مدرن به پست مدرن فراهم می‌کند. شفافیتی که این بار نه با وضوح بلکه با ابهام همراه است (لذت غیاب).
پس از آنکه نقدهای متعددی بر ساختمان‌های شیشه‌ای مدرن و شفافیت به ویژه شفافیت وابسته به شیشه وارد شد، آندریا کان (Andrea Kahn) شفافیت را به نوعی مرتبط با ذات سیاسی معماری مطرح می‌‌کند و آن را عامل کنترل مخفی و شکل دادن به قدرت می‌داند. از این منظر ساختمان جز اینکه به چه میزان پذیرا یا بسته باشد، در سازماندهی فضا و مدیریت آن نقش پر رنگی بازی می‌کند. والتر بنیامین (Walter Benjamin) نیز مشابه با همین رویکرد بیان می‌کند که این دیوارها هستند که مانع حرکت آزاد می‌شوند و پنجره‌ها هستند که قاب‌بندی می‌کنند و دامنه‌‌ی بینایی را تعریف می‌کنند و درها هستند که به ما می‌گویند کجا برویم و ما ناخواسته آن را می پذیریم (Asimgil، 2004،ص47).
والتر بنیامین شفافیت ناشی از شیشه را دشمن محرمیت و مالکیت دانست و معماری شیشه‌‌ای را دشمن صمیمیت و حریم خصوصی معرفی کرد. در این تعریف شیشه به دلیل از بین بردن قابلیت تفسیرهای متعدد، کنجکاوی و قابلیت شخصی‌سازی مورد نقد قرار گرفت. لوئیس باراگان (Lois Barragan) نیز زندگی در خانه‌های شیشه‌ای مدرن را به مثابه زندگی در عرصه‌ی عمومی خواند و شفافیت مدرن را در مقابل حفظ حریم خصوصی تعریف می‌‌کند.
ریچارد سنت (Richard Sennett) از منظر اجتماعی، قابلیت بیانی و معنایی شفافیت را مورد بحث و نقد قرار داد و بر ایجاد تصاویر قوی از شهر و مکان و ایجاد رابطه میان ساختمان و بستر تاکید کرد تا شیشه‌های بازتابی را در اولویت قرار دهد (Asimgil،2004،ص53). او به مانند بودریار (Jean Baudrillard) به خاصیت خنثی بودن شیشه نقد داشت؛ به ویژه سطوح شیشه‌ای که احساس عدم وجود را افزایش می‌دهند. ژان بودریار در کتاب «نظام اشیاء» شیشه را درجه صفر متریال می‌خواند، و بیان می‌کند که شیشه محتوای خود را پر رمزوراز نمی‌‌سازد. و هرگونه ابهام را از میان می‌برد. «شیشه، خاصیت دوگانه دارد. نزدیکی و در عین حال فاصله، حفظ حریم خصوصی و در عین حال نفی آن، ارتباط و همزمان عدم ارتباط، امکان دیدن و عدم امکان لمس کردن (بودریار،1394،ص48). چنین نقدهایی توسط ژاک دریدا (Jacques Derrida) نیز مطرح شد؛ آنجا که از پیتر آیزنمن پرسید که آیا ساختمان‌های شیشه‌ای هنوز رویا هستند یا به رسمیت شناختن فقر جدید و باور به غیاب.

خانه‌ی کافمن، فرانک لوید رایت

ویلا اشتاین، مایکل گریوز

ویلا شودان (villa shodhan)، لوکوربوزیه

خانه‌‌ی هانسلمن (Hanselmann House)، مایکل گریوز

خانه‌‌ی اشنایدرمن (Snyderman House)، مایکل گریوز

بعد از شفافیت مدرن ابهام و ناشفافی (opacity) به شعار پست مدرن بدل شد. آنتونی ویدلر (Anthony Vidler) با نقد جهانی شدن و سادگی و شفافیت مدرن مفهوم نیمه‌شفاف، مبهم و مات بودن و تاری را جایگزین شفافیت کرد. شفافیت یا مبهم بودن ایده‌‌ای بود که بعدها توسط محسن مصطفوی (Mohsen Mostafavi) و دیوید لیدربارو (David Leatherbarrow) نیز مطرح شد و گونه‌های آن در رابطه با جداسازی جزیی یا کامل و میزان ارتباط فیزیکی و بصری حاصل از سطوح مات، شفاف و نیمه‌شفاف دسته‌بندی شده‌اند. با پیشرفت‌هایی که در شیشه‌های لمینیت شده و هوشمند به وجود آمد، سطوح بازتابنده و سطوح شیشه‌‌ای نمایشگر تجربه‌‌‌‌های متفاوتی از زیبایی‌شناختی شفافیت توسط معماران شدند. تصاویر ویدئویی که از پیش ضبط شده بودند، عمق نمایی متفاوتی وابسته به سطح و موضوع نمایش ایجاد کردند. رائول اشلمن (Raoul Eshelman) این رویکرد را معماری جدیدی خواند که در برابر تاکید و تجربه به دنبال تحریک و جلب مخاطب است (Asimgil،2004،ص69).
با این نگاه نمونه‌هایی همسو با معماری نمایشی و الکترونیک به وجود آمدند که در آنها موضوع شفافیت توسط سطوح مات و شفاف به صورت تک یا دولایه مورد توجه قرار گرفت، نماهایی با پوسته‌های متنوع، گاه هوشمند، پارامتریک و گاه به صورت دکوراتیو، نوع دیگری از ابهام و خوانش چندگانه را ایجاد کردند (شفافیت مجازی) و از این طریق بر اهمیت انواع سطح در معماری معاصر افزودند (Marcos،ص547).
با توجه به خصوصیاتی که در رابطه با شفافیت مطرح شد، شفافیت نوع اول بیشتر وابسته به مواد و سطوح شیشه‌‌ای است و توسط عناصری که در ارتباط با نور و دید و در جهت ایجاد رابطه‌‌ی بصری بین درون و بیرون قرار دارند، ایجاد می‌‌گردند. در معماری ایران با توجه به ملاحظات اقلیمی و فرهنگی در جهت تنظیم شرایط محیطی و ایجاد حریم، بازشوها به صورت کنترل شده و محدود بوده‌‌اند. اگرچه گشایش‌‌ها در نما در سطح وسیع‌‌تری صورت می‌‌گرفته است، لیکن با ایجاد فضایی واسط این گشایش اولیه در سطح بعدی تنظیم و محدودتر شده‌‌اند. عناصری که نقش انتقال و ارتباط را برعهده دارند، در قالب دو نوع رابط بصری و رابط حرکتی قابل دسته‌بندی هستند.
عناصری نظیر فخر و مدین، ارسی، هورنو، شباک و روزن انواع بازشوها می‌‌باشند که جهت تامین دید، نور و تهویه ایجاد می‌‌شدند و بیشتر از طریق ارتباط بصری، ادراک را ایجاد می‌کنند. بخش عمده‌‌ی ادراک فضا از طریق عناصری است که در ارتباط با حرکت و حضور همه‌‌جانبه هستند و سازمان فضایی بنا را در پیوند با فضای بیرونی ایجاد می‌کنند. نظیر حیاط، ایوان، رواق‌ها و طاق‌ها.
در رابطه با موضوع شفافیت، مهندس میرمیران به روند کاهش جرم در معماری از گذشته تا دوره‌ی صفویه اشاره می‌کند که این روند ایجاد سبکی و شفافیت در معماری را منجر شده و لذا معماری ما با توجه به پیشرو بودن در این روند می‌بایست پرچمدار معماری مدرن باشد (روزنامه شرق،1394،ص 9). میرمیران در آثار خود نظیر سفارت‌‌خانه‌‌ی ایران در بانکوک و فرانکفورت، پروژه‌‌ی کانون وکلای دادگستری و کتابخانه‌‌ی ملی ایران، مفهوم مورد نظر خود را با ایجاد فضایی شفاف که عامل برقراری پیوند مجموعه با فضای شهری است، دنبال می‌کند، و برای این کار از سطوح شیشه‌ای استفاده می‌کند که بیشتر بر شفافیت مبتنی بر ماده دلالت دارند و لذا در قالب شفافیت نوع اول قرار می‌گیرند؛ در حالیکه روند کاهش جرم و نازک شدن در معماری اسلامی ایران به تغییر ماده نمی‌انجامد بلکه به ویژگی‌های متناظر با شفافیت پدیداری و مفهومی نظیر تخلخل فضایی و لایه‌‌بندی دلالت دارد.
آنچه که از ویژگی‌های معماری ایران می‌آموزیم و به ویژه در فرم و نماهای بیرونی شاهد آن هستیم، تداوم فضای بیرون به درون (از طریق لایه‌‌بندی و ایجاد تخلخل) است. نادر اردلان با اشاره به عدم انقطاع جریان حرکت از فضاهای شهری تا درون و تفکیک‌‌ناپذیر بودن معماری داخلی از فضاهای بیرونی و شهر، پیوستگی فضایی مثبت را به عنوان یکی از اصول معماری ایران می‌‌خواند (اردلان،1391،ص49). نکته‌‌ای که هانری استیرلن نیز در کتاب «اصفهان، تصویر بهشت» به عنوان جنبه‌‌ی بنیادی معماری ایران اشاره کرده است (اعتصام و دیگران،1396،ص82). این تداوم و پیوستگی میان سطح و نماها به نحوی است که تمامی عناصر را در یک سازمان فضایی به هم مرتبط می‌کند، و مخاطب را جهت ادراک به جای تماشای سطوح به حرکت در فضا و پیوند با آن و تجربه‌‌ی همه جانبه‌‌ی فضا می‌خواند.
سطوح نما علاوه بر ایفای نقش در ایجاد حس محصوریت، از طریق بازشوها و تخلخل، محدود شدن فضا را مختل کرده و زمینه‌‌ی این انتقال فیزیکی و بصری را فراهم می‌کنند. نماها گریزان از حرکت روی سطح توسط گشودگی‌ها و حفره‌های ایجاد شده گرایش به درون دارند و طاق‌ها با تکرار خود، در عین حفظ پیوستگی سطح، تمرکز سطح را بر هم می‌زنند و بر تمایل به حجم‌دار شدن و عمق دلالت می‌کنند. این گشودگی‌‌ها به عنوان فضای واسط در صورت ارتباط با فضای داخلی به‌سرعت نقش تنظیم‌کننده داشته و به حفظ حریم و سکوت در داخل می‌پردازند و در صورت تداوم حرکت فضا به صورت لایه لایه شرایط و مقدمات آن را از فضایی به فضایی دیگر فراهم می‌کنند.
سطوح بیرونی و نماها به دلیل دارا بودن ایوان و طاق فرورفته می‌نمایند و به جای فضایی صاف و بسته به خارج، با سایه‌های شدید، رواق‌های عریض تیزه‌‌دار به طوری موزون عمق پیدا می‌کنند. بدین سان نما دارای ژرفا می‌شود و به جای متوقف ساختن ناگهانی نگاه آنرا رها می‌کند تا به درون جذب شود (بورکهارت، 1392، ص63).
این تمایل به عمق و ایجاد پیوستگی در طاق‌ها و رواق‌ها و لایه‌بندی فضاها به صورت افقی و پی در پی، هم در مینیاتور ایرانی و هم در پیوند فضاهای درونی و حیاط‌‌ها دیده می‌‌شود.

ویلا ساووا، لوکوربوزیه

کوشک هشت بهشت نمونه‌‌ای از گستردگی فضایی و پیوند فضاها با یکدیگر در ترازهای مختلف است و شفافیت در این بنا از طریق این پیوستگی و تخلخل فضایی ایجاد شده است، به نحویکه کالبد ساختمان انقطاعی در این پیوستگی ادراک ایجاد نمی‌کند. این لایه‌‌بندی فضایی به صورت قائم نیز در سازمان فضایی معماری و حتی شهر دیده می‌‌شود. حیاط‌های درون هم در خانه‌‌های یزد و کاشان و مسجد-مدرسه‌‌ی آقابزرگ پیوستگی فضاها را در عین استقلال و تعریف فضایی ایجاد می‌‌کند. لایه‌بندی به صورت مستقیم و یا با انحراف، با گذر از فضاهای مشابه یا متفاوت در گذار از بیرون به درونی‌ترین بخش‌ها در اکثر بناهای معماری اسلامی ایران دیده می‌‌شود. افزایش سهم حفره‌‌ها و ایجاد تخلخل و نفوذپذیری در فرم علاوه بر اینکه نازک شدن و سبکی را به همراه دارد، تاکید می‌‌کند که بیشتر نماها تمایل به درون دارند. ایوان به عنوان بارزترین و برجسته‌‌ترین عنصر نما نیز بر ایجاد ژرفا و عمق در این معماری دلالت دارد. فضایی که از تکرار طاق‌‌ها و رواق‌‌ها ایجاد می‌‌شود، مخاطب را به‌تدریج و با مراتب به سوی خود می‌‌خواند و فضا را اینگونه آشکار می‌‌سازد. این خصوصیات بیش از آنکه به شفافیت از طریق سطح شفاف و عریانی فضا، مشابه آنچه در معماری مدرن رخ داده است اشاره داشته باشد، مبتنی بر شفافیت پدیداری است؛ شفافیتی که وابسته به سازمان فضا از طریق تخلخل، لایه‌‌بندی، پیوستگی و ایجاد عمق است.
3- یافته‌ها
ردیابی معیارهای شفافیت در معماری اسلامی ایران
برای اینکه بتوانیم مشخص کنیم که شفافیت در معماری اسلامی ایران بیشتر از آنکه به صورت شفافیت ظاهری و مبتنی بر مواد و عریانی فضا است به صورت شفافیت ضمنی و فضایی می‌‌باشد، معیارهایی که برای این شفافیت‌ها تعریف کرده‌ایم را در معماری اسلامی ایران ردیابی می‌کنیم تا قیاس دقیق‌‌تری صورت گیرد.
شفافیت واقعی و ظاهری- سطوح شفاف
سطوح شفاف در معماری ایران در ابعاد محدود و بسیار کم بوده است، در این رابطه می‌‌توان به انواع بازشوها نظیر ارسی‌ها، روزن‌ها و درها اشاره کرد که دارای شیشه‌‌های ساده یا رنگی در ابعاد کوچک و خرد شده بوده‌اند و گاهی شفافیت دو‌ طرفه ایجاد نمی‌کرده‌اند.
مشبک‌ها با ابعاد ریز امکان دید از فاصله را به شدت کاهش داده و بیشتر به ایجاد حریم و تنظیم نور می‌پرداختند و به نوعی شفافیت یک سویه را ایجاد می‌‌کردند. همچنین سطوح و عناصر متخلخل نظیر فخر و مدین به نوعی ارتباط بصری محدودی ایجاد کرده و بیشتر بر حفظ حریم و تنظیم رابطه‌ی بصری دلالت دارند، سطح عناصر با آرایه‌ها و نقوش شکسته شده و تاکید در آن به جای سطح بر ایجاد عمق و ایجاد رابطه در جهت عمود بر سطح است.
1. شفافیت پدیداری ناشی از پیوستگی و تداوم فضایی
پیوستگی فضایی به نحوی است که تفکیک معماری از بافت امکان‌پذیر نمی‌‌باشد، و حیاط مرکزی و بنا به صورت پیوسته از طریق فضاهای کوچکتر و متخلخل با بافت مرتبط می‌‌شوند. این پیوستگی و ارتباط در فضاهای پیرامون حیاط‌‌ها به بهترین نحو تحقق یافته است و حیاط‌‌ها نیز با هم به صورت افقی و یا قائم مرتبط و پیوسته شده‌‌اند. پیوستگی و ارتباط فضایی در بازارهای ایرانی به عنوان ستون فقرات شهر به نحوی است که مخاطب همواره در درون قرار دارد و فضا آن را در بر می‌‌گیرد، این پیوستگی در سطوح و مواد نیز ایجاد شده به نحویکه تفکیک فرم را مشکل می‌‌سازد.
2. شفافیت پدیداری ناشی از تخلخل فضایی
غلبه‌‌ی فضا بر حجم و پرهیز از خودنمایی فرم در معماری ایرانی سبب شده است تا طراحی فرم در جهت ایجاد فضای اصلی با هندسه‌‌ی غالب صورت ‌‌گیرد و آنچه در جهت پیوند بصری و حرکتی بین این فضاها باقی می‌‌ماند، در روند کاهش جرم قرار گیرد و فضاهای واسط و بینابینی را تعریف ‌‌کند. این فضاها گاه در قالب واحدهای فضایی مستقل بوده‌اند نظیر حجره‌ها و مِدرس‌ها و یا خود فضاهایی مرتبط و تودرتو را شامل می‌‌شوند که علاوه بر ویژگی‌‌های زیبا‌شناختی، تنظیم ارتباط و حفظ حریم، سبب تخلخل شده و شرایط شفافیت را فراهم می‌کرده‌‌اند. فضای شبستان‌‌ها با تکرار طاق‌‌ها و گنبدخانه‌‌ها نمونه‌‌ای از این تخلخل و پیوستگی فضایی در درون هستند. این تخلخل در نما و ارتفاع در کوشک هشت بهشت به تعالی خود رسیده است. تخلخل‌‌های فضایی با تغییر در ابعاد طاق‌ها و ایجاد حفره‌ها در جهت‌‌های عمود بر هم فضا را پر رمز و راز می‌سازد و به کنجکاوی و برانگیزانندگی مخاطب در فضاهای در هم تنیده می‌افزاید و به عنوان شفافیت فضایی، مورد توجه قرار می‌گیرد.
3. شفافیت پدیداری ناشی از لایه بندی فضایی
از آنچه که سطوح معماری ایرانی به صورت پیوسته و متصل باهم هستند بیشتر از اینکه مستقل و یا پرده‌‌ای شکل باشند، تمایل به عمق و حجم و اثرات فضایی دارند. لذا لایه‌بندی نیز به عنوان روشی جهت سازماندهی فضایی به کار گرفته شده است. این لایه‌ها علاوه بر ایجاد زمینه‌‌ی انتقال فیزیکی و بصری با مرتبه‌بندی فضایی و توالی فضاها، شرایط حضور را فراهم می‌کرده‌اند؛ تنظیم لایه‌‌ها به نحوی است که حضور بی واسطه نبوده و حرکت کمتر به صورت مستقیم بوده و با چرخش و انحراف، ادراک تدریجی صورت گیرد. این تغییر زاویه به منظور تنظیم جهت‌گیری‌ها صورت گرفته و سبب کنجکاوی و پیدا و پنهان شدن مرحله‌ی به مرحله فضا شده و نیازمند خوانش پیاپی در ادراک است، سطح لایه‌ها شفاف نبوده بلکه با گشودگی‌ها و تخلخل در آن شفافیت تدریجی فضا صورت می‌گیرد.
4. شفافیت پدیداری ناشی از عمق نمایی
همانطور که اشاره شد لایه‌بندی و تخلخل فضایی که فرم و فضا را شکل می‌دهد، فقط گذر فیزیکی را تامین نکرده، بلکه گذاری درونی را به همراه شرایط نفوذ فراهم می‌کند، امکان ارتباط با فضای باز و عناصر طبیعی، انتقال نور و در عین حال کنترل حریم، تنظیم صدا و حرارت، با گشودگی‌های مختلف بر سطوح و احجام ایجاد می‌شوند، این حفره‌ها بر مبنای هندسه‌ای انتقالی همزمان به تنظیم شرایط فضایی، مقیاس و دگرگونی اشکال می‌پردازند نظیر طاق‌های درون هم و یا مقرنس‌ها که خود طاق‌های کوچک روی هم هستند و امکان رخنه کردن به درون را فراهم می‌کنند. سطح بیرونی معماری به نحوی تقسیم‌بندی شده است که در هر حرکتی پله‌ای به داخل نزدیک‌تر می‌شویم، طاق‌های کوچک و بزرگ روی نما که گاه در درون هم تکرار می‌شوند، علاوه بر کاهش جرم با ایجاد سایه‌های شدید نمای بیرونی را عمق و شکل می‌دهند.
اگر قسمت‌هایی از نما که حرکت به سمت درون دارند را مشخص نماییم کلیه‌ی عناصر نما را شامل می‌شوند، ایوان به عنوان عنصر اصلی و طاق‌ها به عنوان عناصر سازنده‌ی نما همگی بر عمق تاکید دارند و در یک سازماندهی متقارن با محوریت ایوان، نما را شکل می‌دهند، لذا آنچه مخاطب با آن مواجه است، شفافیت مبتنی بر یک سطح نیست بلکه شفافیتی است فضایی که در آن مخاطب به درون و عمق کشیده می‌شود.
4- نتیجه گیری
بر اساس آنچه گفته شد موضوع شفافیت در جریان مدرن و پست مدرن با معیارها و چالش‌های فراوانی مواجه شد، دو نوع اصلی شفافیت، شفافیت واضح (مبتنی بر شفافیت شیشه و عریانی فضا-عینی) و شفافیت پدیداری (مبتنی بر شفافیت فضایی-ذهنی) تعریف شد. دستاورد این تحقیق بر این است که با توجه به ویژگی‌هایی که برای هرکدام از گونه‌های شفافیت طرح گردید، شفافیت در معماری اسلامی ایران مبتنی بر نوع دوم است و فضا در آن اگرچه می‌توانسته سرشار از نور باشد لیکن هیچگاه عریان نشده است. لذا برداشت ارائه شده از شفافیت توسط مهندس میرمیران تحت عنوان شفافیت حاصل از کاهش جرم و سبکی به عنوان یکی از مهمترین خصوصیات معماری ایران اگرچه توجه برجسته‌ای است لیکن متفاوت از آنچه توسط ایشان ارائه شده است، بیشتر شفافیتی است که از ماده جداشدنی نیست و به دنبال حذف و ناپدید شدن سطوح نمی‌باشد و در یک تجربه‌ی فضایی وابسته به ادراک و حضور مخاطب شکل می‌‌گیرد، شفافیتی است تدریجی و فضایی که معیارها و روش‌های دیگری غیر از سطوح شیشه‌ای وسیع برای تحقق دارد نظیر تخلخل فضایی، لایه‌بندی فضایی و عمق‌نمایی که با هر مواد و عنصری قابل دستیابی است چرا که شفافیت و ارتباط در آن وابسته به نوع مواد نمی‌باشد، از آنجا که معیارهای شمرده شده برای شفافیت در معماری اسلامی ایران مبتنی بر حضور و تجربه در فضاست و موضوع تمرکز و توجه به عمق در برابر سطح در همه‌ی آنها اولویت می‌یابد، در نتیجه باید گفت که شفافیت در معماری ایران (در جدال بین سطح و عمق) مبتنی بر غلبه‌ی عمق بوده است و می‌‌توان بر مفهوم عمیق بودن فضا و نمای عمیق، به عنوان روشی که تداوم مفاهیم عمیق معماری و فرهنگ ایران را در بردارد، تاکید نمود.

تغییر جهت- مسجد امام اصفهان(منبع:نگارنده)


فهرست منابع
– اردلان، ن. بختیار ، ل. ترجمه: جلیلی. و. (1391). حس وحدت، نقش سنت در معماری ایرانی. نشر علم معمار (چاپ دوم)
– بورکهارت، ت. رجب نیا، م. (1392). هنر اسلامی زبان و بیان (چاپ دوم). نشر سروش (صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)
– بودریار، ژان. ترجمه‌ی پیروز ایزدی (1394). نظام اشیاء. چاپ سوم. نشر ثالث.
– روزنامه‌ی شرق (1394). اندیشه‌های ما معماری را می‌سازند. شماره‌ی 2287.
– سعادت، د، اعتصام، ا، مختاباد امرئی، م، مهدوی نژاد، م.(1396). تبیین مفهوم شفافیت در دوره‌های مدرن، پست مدرن و ارزیابی آن در معماری اسلامی ایران، فصلنامه‌ی پژوهش‌های معماری اسلامی، شماره‌ی پانزدهم.

-Asimgil ,B. (2004) .An Evaluation Of Conceptual Transparency in Architecture Of Office Building in Turkey After 1980. Doctor of Philosophy,Department: Architecture, Major: Architecture zmir Institute of Technology zmir.
-Belfiore .M, Introduction by KengoKuma. On Japanese Spatial Layering. Le carre blue 2-2012. Feuille international d Architecture.Post-doc Researcher at KengoKuma Lab. Tokyo University.
-Chatterjee,A. (2014). Surface and Deep Histories: Critiques and practices in Art Architectue and Design. Cambridge Scholars Publishing.
-Cotob.B (1989). Spatial Layering: An Effect Of Cubist Concepts On 20th Century Architecture. Bachelore Of Architecture, University of Arizona Tucsan, Arizona may, 1989.
-Erdim, B& Morgado , P. (2014). Transparency of ground, Materiality Essence+ Substance . 30th National conference on the Biginnigs Design Students April 3-5,2014, illlinois institute of tecnologhy College of Architecture, Chicago, IL Proceedings.
-Gorgul , E (2012) . The (in) Corporeal Architecture:Dematerialization and intangibility of space in early modern Architecture , Istanbul technical University, facullty of Architecture , Istanbul , Turkey.
-Islami, S. (2011). The opacity of glass Rethinking transparency in Contemporary Architecture. international journal of Architecture and UrbunDevelopment, vol.1, No2.
-Karaman , D.t. Layering as an Architectural operation: Peter Eisenmans House ll. A thesisi submitted to The Graduate School of natural and applied scenses of Middle east technical university.
-Kunnawar ,S. (2009- 2010).Transparency in Architecture. Smt.M.M. college Of Architture.
-Maclenan , B (2013) .Implied Transparency : A Layering of space.
-Marcos,C. Beyond phenomental or Literal Transparency : Physical Digitality.Universided de Alicante. New Design Concepts and Strategies – Volume 2 – eCAADe.
-Nagel ,B.D. (1976). Layers of a Sementic Façade.Theory and Criticism.Jeorgy Silvett. Harvard University.
-Row, C & Slutzky, R, (1963).Transparency: Literal and phenomental .Perspecta is currently Published by Yale school of Architcture.Perspecta, vol.8.(1963),pp.45-54.
-Sadeghi,G ().Symbolic value of transparency in contemporary architecture.
-Shimmel , D.P (2013) . Transparency in theory , Discorse and practical of landscape Architecture.

منتشر شده در : چهارشنبه, 4 ژانویه, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: , ,