سه دهه و سه بنای تاثیرگذار....
از گذر سنت به مدرنیته؛ تا پیوند سنت و مدرنیته در اصفهان بررسی روند تغییرات شهری و شکل‌گیری معماری معاصر اصفهان (سال‌های 1357-1304 ه.ش) منیره کریم‌زاده*

“معماری در زمینه‌ی اصفهــــان”
یادداشتی از محمدرضا قانعی، تابستان 1402

امروزه شناخت شهرها به عنوان پدیده‌ای متعامل با انسان و زندگی او در جوامع تخصصی معماری و شهرسازی یک اصل ثابت شده است‌. مصداق این ادعا را می‌توان در جمله‌ای از یان گل (Jan Gehl) جستجو کرد: «ابتدا ما شهرها را می‌سازیم، سپس شهرها ما را می‌سازد». بنابراین شهر را می‌توان زمینه‌ای دانست که در تمام ابعاد تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به تکاپو می‌پردازد تا نسلی از بشر را پرورش دهد که با پایبندی به ریشه‌ها، مسیر تکامل را می‌پیماید. اما براستی اگر جامعه‌ای از گذشته‌ی خویش جدا شود، به گذشته پایان دهد و تلاش‌ها و اقدامات انجام شده‌ی نسل‌های پیش از خود را نادیده گیرد چه خواهد شد؟ اگر میان گذشته، حال و آینده‌ی جامعه‌ای انقطلاع پیش آید چه شرایطی بر آن جماعت عارض خواهد گشت؟
رویکردهای جدید در جهان، خلأ هویتی و معنایی دوران مدرنیسم را مدتی است تشخیص داده و تلاش‌های گسترده‌ای را آغاز کرده تا انسان معاصر را دوباره با گذشته‌ی خود پیوند زند. این را می‌توان در چشم‌اندازهای جدیدی که نسبت به محیط و بسترهای شکل‌گیری و بالیده شدن تمدن‌های جهانی ایجاد شده، مشاهده کرد. در دوران پست‌مدرن، جریان‌هایی در حوزه‌ی زیستگاه‌های بشری آغاز شده که تحت نظریاتی همچون «زمینه‌گرایی» و «منطقه‌گرایی» سعی دارد از دستاوردهای گذشته بهره برده و آنها را برای نیازهای امروز انسان بازتعریف کند. ردپای چنین نگرشی را می‌توان در معماری و طراحی شهری کشورهای توسعه یافته به خوبی تشخیص داد. به نظر می‌رسد که آنها به دنبال معنایی جدید برای زیست بشر هستند که در امتداد گذشتگان است. حال از آن جهت که «زمینه‌گرایی» را پاسخی در جهت مسئله‌ی بحران و فقدان هویت دوران مدرن در نظر گرفته‌اند؛ انتظار می‌رود تا با ارائه‌ی تعریفی هر چند مختصر از مفهوم «هویت» و «زمینه‌گرایی»، مرز باریک میان «زمینه‌گرایی» و «تاریخ‌ستایی و تاریخی‌گرایی» را آشکار سازیم.
• هویـــت
هویت عبارت است از مجموعه‌ی خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی، روانی، فرهنگی، تاریخی، زیستی و فلسفی همسان که به رسایی، ماهیت و ذات گروهی را روشن می‌سازد؛ و یگانگی و همانندی اعضای آنها را در «یک ظرف مکانی و زمانی معین» بطور مشخص از سایر گروه‌ها متمایز می‌سازد. بنابراین هویت مفهومی پویا، مکان‌مند و زمان‌مند خواهد داشت؛ نه آنکه آنچه در گذشته بوده‌ است با هویت، و آنچه اکنون وجود دارد و یا در پیش روی ماست فاقد هویت باشد. علاوه بر آن وابستگی مفهوم هویت، به ظرف مکانی شکل‌گیری آن، توجه به عنصر «زمینه» را آشکار می‌سازد.
• زمینه‌گرایی
عنوان زمینه از واژه لاتین contexere به معنی باهم یکی‌شدن، یکپارچه و ممزوج شدن می‌آید. در یک مفهوم معمارانه زمینه می‌تواند به مثابه‌ی کل متحد و یکپارچه فرض شود که معنای اجزای گوناگون ساختمان را می‌دهد. «زمینه» محیط و مجموعه‌ی پیرامونی یک عنصر است. از این رو زمینه مشار به ارتباط، اتصال، هم‌نشینی و هم‌بافی میان اجزاست. در بستر شهری، به گونه‌ای قیاسی، می‌توان زمینه را اتصال و همنشینی میان بناها خواند. منظور از زمینه همان متن، بستر و محیطی است که معماری در آن شکل می‌گیرد و «تئوری زمینه» به این می‌پردازد که چگونه طراحی محیطی و طرح توسعه‌ی جدید باید با زمینه‌اش مرتبط باشد. زمینه در ابعاد مختلف و در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و ساختاری (کالبدی، کارکردی و …) در معماری مطرح است. این تاثیر در مقیاس‌های مختلفی قابل بررسی است. در مقیاس خُرد از خود بنا، سایت و زمینی که بنا در آن واقع می‌شود آغاز می‌شود سپس در سطح واحد همسایگی و محله مطرح می‌گردد. در این مرحله معماری زمینه‌گرا از معماری صِرف، به شهرسازی عمومیت می‌یابد. در مقیاس بزرگتر در محیط شهر به ناحیه و بخش و به دنبال آن به مناطق اطراف شهر و برون‌شهری می‌پردازد. زمینه‌گرایی به این سطح نیز محدود نمی‌شود؛ از تک بنا به محله، سپس به «ناحیه‌گرایی» و «منطقه‌گرایی» و در مرحله‌ی بالاتر به «بعدی جهانی» می‌پردازد.
در خصوص ارتباط «معماری زمینه‌گرا» و «هویت» جامعه و کاربران آن می‌توان به این سخن پرداخت که: «بطور کلی معماری زمینه‌گرا، زاییده و در امتداد «معماری مردمی»ای است که در هر برشی از تاریخ با توجه به امکانات و تدابیر موجود زمانه‌ی خویش، ضمن احترام به ویژگی‌های طبیعی آن منطقه، نیازها و خواسته‌های کاربران خود را پاسخ داده ‌است». توجه به جنبه‌های گوناگون زمینه و احترام به بستر شکل‌گیری اثر، وحدت و هماهنگی را در سیمای شهری بوجود می‌آورد که می‌تواند در تداوم با هویت سابق و داستان از سر گذشته‌ی هر شهر، از بحران هویت شهری جلوگیری نماید. پایداری سنت‌های اجتماعی و محدودیت مصالح و روش‌های ساخت در دوران پیش از معماری مدرن، همگی به کمک می‌آمد تا درجه‌ای از پیوستگی بصری اجتناب‌ناپذیر در شهرهای گوناگون جهان ایجاد شود. این در حالی است که تحت تاثیر اندیشه‌ی معماری مدرن که ماهیت آن بر «نوخواهی، عرض اندام و ابراز وجود» مبتنی است؛ چنان آشفتگی و تکثری در معماری معاصر کشورهایی از قبیل ایران پدیدار گشت که در سده‌های پیش از آن بی‌سابقه بود. سیمای شهرهای مختلف کشور که هر یک هویت مستقل خویش را داشته‌؛ متاثر از جریانات جهانی بوجود آمده به سرعت همانند می‌گشتند.
در میان تحولات عارض گشته بر معماری معاصر ایران، به نظر می‌رسد شهر «اصفهان» ضمن پذیرش غیرقابل انکار تغییرات و خواسته‌های دوران معاصر، رویکرد و سرنوشت متفاوتی را در مقایسه با شهرهایی از قبیل تهران، مشهد، یزد و…. تجربه کرد. در این میان نه به مانند شهر تهران «هویتی چهل تکه» یافته و نه به مانند شهر یزد نسبت به هویت، معماری سنتی و سیمای شهری سابق خود، سرسختی و مقاومت نموده ‌است.
عوامل متعددی در شکل‌گیری وضع موجود «معماری معاصر اصفهان» تاثیرگذار بوده‌؛ که از آن مهم می‌توان به اتمسفر «باغ‌شهر اصفهان» اشاره کرد. نظام فکری مسلط بر شهرسازی دوره‌ی صفوی چنان انتظامی را در الگوهای ذهنی و اندیشه‌ی معماران اصفهانی قرار داد که امکان بروز رفتارهای دل بخواهی را سلب کرده و به گونه‌ای «احترام» به بزرگتر خویش را در دستور کار معمار اصفهانی قرار داده‌ است (همان پروراندن نسلی از خود که در امتداد و تکامل گذشته‌ی خویش باشد). علاوه بر آن با نگاهی به معماری معاصر شهر اصفهان و رویدادهای پیرامون آن در دهه‌ی 40 و 50 شمسی در‌می‌یابیم که این شهر ضمن میزبانی از «معماری مدرن در ایران» دغدغه‌مندی‌های خود را در رابطه با «معماری زمینه‌گرا» به رسمیت شناخته و به بررسی و دستیابی راهکارهایی در این خصوص پرداخته ‌است. برپایی کنگره‌ی بین‌المللی چهلستون اصفهان در دهه‌ی 40 شمسی با محوریت ارتباط سنت و مدرنیته در معماری ایران، رویکردی نو را در مواجه با معماری معاصر ایران و به ویژه اصفهان به وجود آورد که ماحصل تلاش‌ها و اندیشه‌ورزی‌های انجام شده، ظهور طرح‌هایی از قبیل «طرح احیای بافت اصفهان» توسط محمدامین میرفندرسکی بود؛ که اهمیت توجه و ضرورت پرداختن به مسئله‌ی هویت تاریخی شهر اصفهان را آشکار می‌سازد. در حوالی همین سال‌هاست که «نمای مدرن هتل‌عباسی» به نمایی بازطراحی شده از سمت «الیاس گبای» تغییر چهره می‌دهد؛ و آثاری ارزشمند از قبیل «مجتمع تجاری عباسی»، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «مجتمع مسکونی امین»، «برج کاوه» و… با هویتی مستقل در معماری معاصر این شهر نمایان می‌شود. در دوران پس از انقلاب، ترویج آنچه «معماری اسلامی» خوانده شد و اختلاط آن با اندیشه‌های پست‌مدرنیستی، سو برداشت‌هایی را بوجود آورد که عمده‌ای از معماران ما را به خوانشی سطحی و محدود از معماری گذشته سوق داد؛ و وضعیتی را در معماری معاصر ما بوجود آورد که به جای خلق معماری‌ نو و در امتداد با معماری نسل‌های پیشین، به تقلید صرف بصری و تقدس گذشته روی آورده و مسئله‌ی پویایی هویت اجتماعی و به تبع آن پویایی معماری و شهرها به عنوان زمینه‌های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی نادیده گرفته شد. با وجود شرایط پیش آمده، این نارضایتی از وضع معماری معاصر ایران بر تمام جامعه‌ی معماران ما وارد نخواهد بود. اگر سه دهه‌ی گذشته و بالاخص معماری معاصر اصفهان را مورد کنکاش قرار دهیم متوجه خواهیم شد؛ نسل جدیدی از معماران دغدغه‌مند در تلاش بوده‌اند تا برخلاف جریان غالب، به درکی نو از چگونگی پیوند معماری معاصر با گذشته و بستر خود دست یابند و به بیان جدیدی از معماری ایران در زمانه‌ی حاضر بپردازند.
تلاش آنان در راستای بروز بیانی جدید از معماری و در عین حال سازگار با آنچه جوهره معماری ایرانی می‌دانیم، نوید دوران گذاری را می‌دهد که به دستیابی معماری مولف در شهر اصفهان منجر خواهد گشت. امید است تا با ایجاد آگاهی در قشر معماران جوان و ارتقای سطوح فرهنگی و سلیقه‌ی اجتماعی به سبب خلق و معرفی آثار شایسته و درخور، فرصت رشد و شکوفایی دوباره هنر معماری را در عصر حاضر فراهم آوریم و شاهد زیبایی هر چه بیشتر سیمای شهری اصفهان و معماری آن در دهه‌های پیش رو باشیم.

منتشر شده در : شنبه, 14 اکتبر, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: ,