"معماری در زمینه‌ی اصفهــــان"، یادداشتی از محمدرضا قانعی، تابستان 1402
بازخوانی کانتکس ایرانی در «معماری روزمره» امتداد اندیشه‌ی سنت در مدرنیته‌ی شهر اصفهان سهند منشی

از گذر سنت به مدرنیته؛ تا پیوند سنت و مدرنیته در اصفهان
بررسی روند تغییرات شهری و شکل‌گیری معماری معاصر اصفهان (سال‌های 1357-1304 ه.ش)
منیره کریم‌زاده*

پیشگفتار:
شهر تاریخی اصفهان که از دیرباز به نصف جهان شهرت داشته، با پشتوانه‌های عظیم تاریخی و فرهنگی خود همواره از مهم‌ترین شهرهای ایران بوده ‌است و اگرچه در طول تاریخِ پر فراز و نشیب خود داستان‌های بسیاری را از سر گذرانده، همچنان وجوه تمایز معماری خود را با سایر شهرهای ایران حفظ نموده ‌است. معماری و شهرسازی سده‌های گذشته اصفهان در مسیر تکامل و توسعه‌ی خود به چنان جایگاهی دست می‌یابد که در بازشناسی گونه‌های معماری ایرانی، عنوان «مکتب اصفهان» را به خود اختصاص می‌دهد. گویا هر آنچه در خصوص معماری ایران پیش از دوران معاصر به تکامل رسیده، در معماری عصر صفوی جمع گردیده و در این شهر خود را به تجلی رسانده ‌است. با روی کار آمدن حکومت قاجار نخستین جلوه‌های حضور مدرنیته و گفتگوی معماری ایران با غرب در معماری آن مطرح می‌گردد؛ این در حالی است که با تغییر حکومت مرکزی صفوی و به تبع آن جابه‌جایی پایتخت به شهرهای دیگر ایران از قبیل شیراز و تهران، سیمای شهری اصفهان پیش از صنعتی‌شدن، بیش از آنکه قاجاری باشد در قالب سیمایی صفوی به حیات خود ادامه داده و تغییراتی اندک، تدریجی و در تداوم با گذشته خود را تجربه می‌کند.
دوره‌ی پهلوی را می‌توان سرآغاز تغییرات گسترده در سیستم اداری، سیاسی و اقتصادی و بویژه شهری ایران دانست، فرآیندی که هدف نهایی آن توسعه و نوسازی جامعه و حرکت به سمت نوگرایی و تجدد بود. رشد شتابان شهری و سیاست نوسازی و توسعه‌ی شهری در دوره‌ی پهلوی در چهارچوب همین هدف اتفاق افتاده و عصری نوین در تاریخ شهرسازی و شهرنشینی ایران آغاز شد. شهر اصفهان نیز به تبع شهرهای دیگر ایران دگردیسی و تغییر چهره‌ی قابل توجهی را در این دوران پشت سر گذاشته ‌است. نوشتار حاضر در تلاش است تا معماری شهر اصفهان را از زمان دگردیسی اخیر آن یعنی از حوالی سال‌های 1304 شمسی تا اواسط دهه‌ی 50 شمسی مورد خوانش قرار دهد. در این میان با بررسی اقدامات صورت گرفته در دو دوره‌ی پهلوی اول و دوم، سیر روند تغییرات معماری و شهرسازی شهر اصفهان بررسی خواهد شد. بازه‌ای از معماری معاصر اصفهان که از معماری سنتی ایرانی (مکتب اصفهان) گذر کرده و در حوالی دهه‌ی 50 شمسی به رویکردهای ویژه و قابل توجهی در خصوص «نحوه‌ی برخورد با مدرنیته در شهر اصفهان» دست می‌یابد.

پهلوی اول (1304-1320ه.ش)_ آغاز معماری معاصر ایران:
اگرچه اولین مواجهه‌ی ایرانیان با «حیات مدرن» در دوره‌ی قاجار شکل می‌گیرد و از همان زمان پارادایم فکری «پیشرفت و ترقی» به دغدغه‌ی اقشار روشنفکر جامعه تبدیل می‌گردد؛ اما نخستین بارقه‌های زیست و نمود کالبدی آن در دوره‌ی پهلوی اول شکل می‌گیرد. ظهور دولت پهلوی با کودتای 1299 ه.ش آغاز دوران نوینی است که به جهت نگرش تازه به جریان توسعه و نوسازی در کشور، از سبک نویی در معماری جهت دستیابی به اهداف خود استفاده می‌کند. پیش از این در دوره‌ی قاجار و به خصوص در جریان انقلاب مشروطه، رویکردهای نوین اصلاحاتی تنها در قالب رساله، مقاله و روزنامه‌ ذهن افراد روشن‌فکر و آگاه جامعه را به خود مشغول و این گروه را ترغیب به تغییر وضع موجود کرده بود. این در حالی است که اولین اقدامات و اصلاحاتی که زندگی «قشر متوسط» جامعه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد در دوره‌ی پهلوی اول رخ داده ‌است.
رخدادهای دهه1300 ه.ش از جهات گوناگونی زمینه‌ساز دگرگونی‌هایی در معماری معاصر ایران و زیست مردم این عصر گردیده ‌است. در حوالی این سال‌ها تاثیرات «نهضت مشروطه‌خواهان» که زمینه‌های لازم جهت اصلاحات کشور و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حکومت پهلوی را فراهم آورده؛ با گسترش حس میهن‌پرستی در میان مردم و توجه به ارزش‌ها و خصیصه‌های ایران باستان و آگاه‌سازی توده‌ی مردم نسبت به مظاهر تجدد و فرهنگ پیشرفته‌ی اروپایی، میل به تغییرات اساسی را در متن و کالبد جامعه‌ی ایرانی تشدید می‌کند. همزمان با آن «رضاشاه» به عنوان مهره‌ی قدرتمندی در حکومت وقت، با اعتقاد به لزوم تغییر در زندگی ایرانیان و بروز تجدد، به جدایی دین از سیاست تاکید می‌ورزد و خواهان گسترش همه‌جانبه‌ی مظاهر تکنولوژیکی در کشور می‌شود.
با وجود امکانات ناشی از انقلاب صنعتی در جهان و عینیت یافتن مظاهر آن در کشور از قبیل: تاسیس ادارات، احداث کارخانه‌ها، ورود اتومبیل به عرصه‌ی زندگی و واردات محصولات صنعتی خانگی (انواع وسایل گرمایشی، روشنایی، آشپزخانه‌ای و…) تحولی در نظام اجتماعی و نحوه‌ی زیست ایرانیان شکل می‌گیرد که موجب تغییری بارز در کالبد شهری و معماری ایران می‌گردد. از جمله تحولات اداری و عمرانی این دوران می‌توان به سیستم سربازگیری، ارتش، نظمیه، عدلیه، بلدیه، بازسازی و نوسازی خیابان‌ها، ثبت احوال و اسناد، بانک ملی و کشاورزی، سازمان پرورش افکار، جمعیت شیر و خورشید سرخ، بنگاه حمایت مادران و کودکان و … اشاره کرد. با به قدرت رسیدن رضاشاه فعالیت‌هایی در جهت صنعتی کردن کشور و گسترش و تقویت کنترل حکومت مرکزی بر تمام بخش‌های کشور آغاز شد. این اقدامات همچنین با ایجاد تغییرات اجتماعی و فرهنگی همراه بود. در این دوران 16 ساله‌، شهر اصفهان هم که به عنوان یکی از شهرهای بزرگ و با اهمیت کشور مطرح بود، به دنبال اجرای برنامه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اداری دولت مرکزی دستخوش تغییرات و دگرگونی‌هایی در زمینه‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گردید.

میدان نقش جهان -آرشیو تصاویر وحید رفیعی

ورودی خیابان سپه-پهلوی اول

رضا‌شاه به عنوان مولد اولین نمودهای مدرنیته، معماری عصر صفوی اصفهان را به معماری جدیدی تبدیل کرد. تغییر اقتصاد متکی بر بازار به اقتصاد و سیاست متکی بر خیابان، چهره‌ی چهارباغ اصفهان را دچار دگرگونی‌های اساسی گرداند. اولین بار در این دوره است که خیابان نه فقط به عنوان تفرجگاه بلکه به عنوان مکان تجارت و بازرگانی نقش بازی می‌کند. خیابان‌ها با بدنه‌های ساخته شده در طرفین که رو به خیابان دارند، سازمان کالبدی- فضایی ممتدی را تشکیل می‌دهند. مسائل قابل ذکر در دوران پهلوی اول «ظهور خیابان‌کشی‌های اصفهان»، «تاسیس کارخانجات صنعتی»، و «تاسیس ساختمان‌های اداری» در شهر هستند که هر یک به نوبه‌ی خود تاثیر بسزایی در معماری معاصر ایران گذاشته‌اند. در رابطه با تحولات عمرانی شهر و تاثیر آن بر کارکرد اقتصادی بازار می‌توان چنین تلقی کرد که مهمترین تحول شهری ایجاد شده در دوره‌ی پهلوی، خیابان‌کشی‌های جدید و به دنبال آن به حرکت درآمدن بازار سنتی مسقف بود.
بازار تاریخی که سال‌ها در جایگاه سنتی خود قرار داشت به حرکت درآمد و خود را به کنار خیابان‌ها کشانید. جایی که بازار به آن نقل مکان کرد خیابان‌های شیک و مدرن شهر بود که مرکز سایر فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و تفریحی نیز شد و توانست خود را به عنوان بازار جدید در شهر معرفی کند.

خیابان:
با روی کارآمدن رضاشاه تغییر و تحولات زیادی در بیشتر شهرهای ایران صورت گرفت. این تغییرات در پی صنعتی شدن و پیشرفت‌های تکنولوژی این دوره پدیدار شده بود. از طرف دیگر تجددطلبی این دوره نیز مزید بر علت گردیده؛ به طوری که در شهرهای بزرگ کشور دگرگونی‌های گسترده‌ای در استخوان‌بندی کالبدی شهر بوجود آمده بود. خیابان‌های جدید، جاده‌ها و میدان‌ها به منظور ایجاد ارتباطات همه جانبه پدید آمدند به گونه‌ای که به دلیل شکل‌گیری بافت منظم سواره و راحتی ارتباطات، بازار شهر رونق خود را کم‌کم از دست داد و خیابان‌ها به عنوان عناصر اقتصادی ایفاگر نقش شدند. در اصفهانِ دوره‌ی پهلوی اول هم بواسطه‌ی ورود صنعت (کارخانه‌های ریسندگی و بافندگی) و وسایط نقلیه‌ی موتوری به شهر و افزایش روز‌افزون جمعیت، دیگر محلات قدیمی (محلاتی که با کوچه‌های باریک و پر پیچ‌و‌خم به خانه‌هایی با دالان‌های طویل مربوط می‌شد) نمی‌توانست جوابگوی احتیاجات اهالی شهر باشد. لذا انجام تغییرات و احداث خیابان‌های وسیع در نقاط مختلف شهر اجتناب‌ناپذیر بود. البته این تغییرات موجب می‌شد که بسیاری از محلات قدیمی باقی‌مانده از ادوار قدیم در مسیر خیابان‌ها قرار بگیرد و از بین برود یا هماهنگ با تغییرات ماشینی و صنعتی شهر بگردد. مجله‌ی صحت در سال 1304ش/1925م در مورد انتظارات بخشی از مردم در مورد تغییرات نوشت: «…آری باید شهرهای ما ظریف شود، تفرجگاه پیدا کند، ارزاق تامین شود، کوچه‌ها خیابان گردد، خیابان‌ها توسعه پیدا کند، وسایل حفظ‌الصحه فراهم شود و روشنی و نظم و ترتیب حکم‌فرما بگردد؛ بالاخره به جای قصبات قرون وسطی بلاد قرون جدید بنا شود. در بنای بلاد سابق، سلاطین سور شهر را می‌ساختند و در داخل هر‌کسی به میل و خاطر خود بدون مراعات وسعت جاده و یا پیچ‌و‌خم آن عماراتی بنا می‌نمودند. این کوچه‌های مارپیچ و معوج که خارج از هر شکل هندسی منظم و غیر منظم است بقایای همان بلاد است». در سال 1309ش/1930م ریاست بلدیه به رئیس نظمیه‌ی اصفهان «سرهنگ حبیب‌الله شهردار» سپرده شد و نهضت خیابان‌کشی شهر را وی آغاز کرد و تا حدود یک دهه، ده‌ها خیابان مهم شهر احداث شد؛ از جمله خیابان چهارباغ پایین، هاتف، حافظ، شاپور(کاشانی امروز)، نظر، کمال اسماعیل و خیابان طویلی به طول 18 کیلومتر که با عنوان خیابان «دور شهر» (شامل خیابان‌های سعادت‌آباد، سجاد، بزرگمهر، سروش و خیام امروزی) معروف بود. خیابان خوش (طالقانی امروزی)، چهارباغ بالا، شمس‌آبادی و عباس‌آباد نیز عریض شدند. همه‌ی این اقدامات نشانه‌ی شهری آماده شده برای «عصر ماشین» بود.

معماری خیابانی و تاثیر آن بر گونه‌ی مسکن:
معماری در مفهوم وسیع آن، از بعضی جهات فرآیندی ویژه است. نخست آنکه پدیده‌ای بسیار فراگیر است که همه‌ی طبقات و اقشار اجتماعی هم در تولید و هم در مصرف آن شرکت می‌کنند. دوم آنکه به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی هم تابع شرایط فرهنگی جامعه است و از دگرگونی‌های فرهنگی جامعه، شرایط و توانایی‌های فنی و علمی و همچنین از مناسبات اقتصادی و اجتماعی حاکم بر نحوه‌ی تولید و مالکیت تاثیر می‌پذیرد. نمونه‌ای از این فرآیند و تحول همه جانبه در فاصله‌ی سال‌های 1299 تا 1320 شمسی با استقرار نظام مدنی نوین در ایران صورت گرفته ‌است. شهرهای ایران که دارای ویژگی‌های تکامل‌یافته در طی قرن‌های متمادی بودند، در طی چند دهه دچار تحولی عظیم شدند، تحولاتی که باید ریشه‌ی آن را در تجددخواهی و حمایت دولتی از آن جستجو کرد. اصفهان نیز بستری تحول‌یافته در دوره‌ی پهلوی اول است. در دوره‌ی پهلوی اول چهارچوب‌های قانونی بسیاری برای ایجاد سازمان‌ها و نهادهای جدید یا برای کنترل و هدایت روند فعالیت‌های اجتماعی در جامعه‌ی شهری تدوین گردید و همراه با آن کالبد شهر به تدریج برای پذیرش این موسسات و فرآیندهای اجتماعی ملازم با آن سازمان داده شد. در چنین دورانی است که به سرعت تلاش می‌شود تا جامعه، سنت را از تن شهرها به در آورد و لباس تجدد بر اندام آنها بپوشاند (حبیبی،1373).
در این راستا برای آنکه مداخله در مجموعه‌ی شهری زمینه‌ای مساعد بیابد، مجموعه‌ای از اقدامات قانونی مورد تصویب قرار گرفته ‌است که از میان آن می‌توان از مواردی چون قانون بلدیه (1309ه.ش) و قانون تعریض و توسعه‌ی معابر خیابان‌ها (1312ه.ش) نام برد. با به اجرا درآمدن این قوانین، شهرهای ایران صحنه‌ی مداخلات شهری پیاپی و وسیع گردید (محبوبی اردکانی،1376). میراث دوره‌ی پهلوی اول برای شهر اصفهان، خیابان‌کشی‌های وسیع چه در محدوده‌ی بافت‌های تاریخی و چه در قالب محله‌های جدید است. مجموعه‌ی شهری اصفهان که تا اوایل دوره‌ی رضا‌خان (1304ه.ش) تنها احداث یک خیابان (چهارباغ خواجو) را در دوره‌ی قاجار تجربه کرده ‌است، با تصویب قانون تعریض و توسعه‌ی معابر و خیابان‌ها، با ساخت‌وساز خیابان‌های جدید (احمدآباد، هاتف، حافظ، خوش، طالقانی، سپه) و تعریض معابر قدیمی (میدان مجسمه، انقلاب) و خیابان‌های چهارباغ خواجو و نظر) مواجه شده ‌است.

چهارباغ عباسی- دوره قاجار

خیابان سپه و ورودی باغ چهلستون-اواسط دوره، رضاشاه پهلوی

حضور وسایل نقلیه موتوری در اصفهان

ضوابط و قوانین اجرای طرح‌ها نیز با گذر زمان فربه‌تر شدند: در سال 1307 ه.ش بلدیه اعلام کرد مغازه‌داران درب‌ها و پنجره‌های خود را با نوع شیشه‌ای آن جایگزین کنند. در همان سال نخستین قوانین نماسازی در خیابان‌های تعریض شده را اعلام نمود: طبق این مقررات، ارتفاع دیوار حداکثر دو متر، بنای یک طبقه سه متر و دو طبقه هشت‌ونیم متر تثبیت و نوع مصالح نماسازی، آجر‌تراش یا قزاقی با ازاره‌ی پاسنگ تعیین گشت. طبق مهمترین سلسله‌ی مقررات نماسازی در سال 1311 ه.ش احداث بنا در هر جبهه از معبر عمومی بدون کسب جواز کتبی از بلدیه ممنوع اعلام شد. مالکین موظف گردیدند نمای ساختمان را به وسیله‌ی معمار نقشه‌کش در دو ورقه ترسیم و به بلدیه ارائه کنند تا با تطبیق با نقشه‌ی مصوب، جواز آن صادر گردد. در این مقررات احداث بنای خشتی، چینه‌ای و کاه‌گلی با ممنوعیت مواجه شد (صفامنش، 1378). تاثیر غالب احداث و توسعه‌ی خیابان‌ها در این دوره بر معماری مسکونی شهر اصفهان، کاهش مساحت واحدهای مسکونی و متعاقب آن تغییر در سازمان فضایی خانه‌هاست. دگرگونی در بافت کهن، احداث محله‌های مسکونی جدید، در کنار افزایش ناگهانی جمعیت، از عوامل موثر در تغییر و تحول شکل معماری مسکونی است. چگونگی تاثیر ساخت‌و‌سازهای جدید شهری بر معماری مسکن شهر اصفهان، در دو حوزه‌ با تفکیک منطقه‌ای قابل مطالعه است. دسته‌ی اول خیابان‌های تازه تاسیس شده یا تعریض شده در مناطق مرکزی شهر-بافت قدیمی- شامل محله‌های اطراف میدان نقش جهان و دروازه دولت به سمت شمال که غالبا واحدهای تجاری-مسکونی را در بر می‌گیرد و دسته‌ی دوم تحولات شهری در محله‌های مسکونی جدید شامل باغات دوره‌ی قاجار در کرانه‌ی شمالی و شمال غربی رودخانه‌ی زاینده‌رود که منحصر به واحدهای مسکونی است. معماری بدنه‌ی خیابان در محله‌های مرکز شهر اصفهان در این دوره را، می‌توان اولین نمونه از بناهای چند طبقه با عملکردهای متفاوت دانست. روابط فضاهای داخلی بنا در این گونه بسیار ساده است، به طوری که فضاهای طبقه‌ی فوقانی را یک یا دو ردیف اتاق تشکیل می‌دهد و توسط یک فضای ارتباطی خطی -راهرو- به یکدیگر مرتبط شده‌اند. نظم و تقارن در نما از ویژگی‌های برجسته این معماری است و محور تقارن بنا را ورودی آن تشکیل می‌دهد. به این ترتیب موقعیت ورودی دارای تاکید در نما است که این امر در خط آسمان نیز به صورت یک عنصر شاخص مانند تاج منعکس می‌شود.
بالکن از مهمترین عناصری است که در معماری خیابانی این دوره حضور دارد. این عنصر که در ترکیب با ستون‌ها و سقف شیروانی به نما تنوع حجمی می‌بخشد و اغلب با حصارهای فلزی بسیار ظریف که بخشی از جزئیات اجرایی صنعت وقت ساختمان و انعکاس دسترنج هنرمندان ایرانی است، تزئین شده ‌است. در برخی موارد بالکن نسبت به سه جداره عقب نشسته و ایجاد فرورفتگی و سایه کرده ‌است. تظاهر ریتم جرزها در نما، از دیگر ویژگی‌های معماری خیابانی است که سمبل نظم و تناسبات و همچنین به عنوان عنصر شاخص زمینه در جداره و سیمای خیابان به شمار می‌رود. پنجره‌ها با ترکیبات متنوعی طراحی شده‌اند و در شکل و محل قرارگیری نسبت به سایر جزئیات نما از تقارن برخوردارند.

آغاز معماری صنعتی ایران- تاسیس کارخانجات نساجی اصفهان:
یکی از شهرهایی که با توجه به ویژگی‌های خاص آن همچون برکت زاینده‌رود، امنیت به دلیل واقع شدن در مرکز کشور، مردم سخت‌کوش، بازار مناسب، سنت بافندگی و کارخانجات ریسندگی مقارن با دوره‌ی صنعتی ‌شدن ایران، بیشترین نشانه‌های صنعتی شدن را داشت و بدین لحاظ اکثریت کارخانجات نساجی در دوره‌ی پهلوی اول در آن استقرار یافت، شهر اصفهان است؛ که به علت تمرکز حدود ۲۲ کارخانه‌ی نساجی در آن به منچستر ایران شهرت یافته بود. اگر چه ایجاد این کارخانه‌ها از بعضی جهات مفید بود اما از سوی دیگر لطمه‌ی سختی به صناعت و زراعت اصفهان وارد کرد؛ به‌گونه‌ای که بسیاری از کارگران صنایع ظریفه و همچنین زراعت‌پیشگان دست از کار خود کشیدند و به خدمت در این کارخانه‌ها شتافتند.
اندیشه‌ی احداث اولین کارخانه‌ی صنعتی ریسندگی اصفهان با همت و سرمایه‌ی «عطاءالملک دهش» و «حاج محمد حسین کازرونی» در سال ۱۳۰۰ ه.ش. و افتتاح آن در سال ۱۳۰۴ در اراضی مجاور پل‌چوبی در محل عمارت «هفت دست و آینه‌خانه» که ظل‌السلطان آن را ویران کرده بود؛ صورت گرفت. این اقدام را می‌توان مبدا پیدایش صنایع ماشینی در اصفهان دانست که بدین وسیله این سنت قدیمی با ابزاری نوین تداوم بخشیده شد. در فاصله‌ی زمانی سال‌های ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۷ نیز هفت کارخانه در دو سوی محور زاینده‌رود و در سال ۱۳۲۹ کارخانه‌ی بافناز به عنوان آخرین بناهای صنعتی واقع در این محور، احداث شد. ده کارخانه‌ی مهم اصفهان در دو سوی زاینده‌رود و در حاشیه‌ی آن شامل کارخانه‌ی «پشمباف»، «نختاب» (دخانیات) و «رحیم‌زاده» در حاشیه‌ی شمالی و کارخانه‌های «ریسباف»، «شهرضای جدید»، «زاینده‌رود»، «وطن»، «نور»، «صنایع پشم» و «بافناز» در حاشیه‌ی جنوبی زاینده‌رود بوده ‌است. «بلنت» در کتاب «اصفهان مروارید ایران» می‌نویسد: «صنعت مهم در اصفهان ریسندگی و بافندگیست. کارخانه‌ی جدید در سمت جنوبی زاینده‌رود واقع شده، کارخانه‌ی شهناز بزرگترین کارخانه‌ی ایران است، علاوه بر صنایع نساجی یک کارخانه‌ی بزرگ و یک کارخانه‌ی سیمان نیز وجود دارد».
کارخانجات مزبور علاوه بر تامین نیازهای صنعتی نقشی دیگر نیز برعهده داشتند که عبارت بود از «ایجاد تصویری از یک شهر نوین». این بناها برای دستیابی به این هدف باید به گونه‌ای مطلوب در فضاهای شهری جایگزین می‌شدند تا علاوه بر اینکه به عنوان قسمتی از زندگی شهری احساس و تجربه شوند، در چشم‌انداز کلی شهر و در کنار گنبدها و مناره‌های تاریخی نیز به صورت استعاره‌ای تازه جلوه‌گر گردند. اگرچه مکان‌یابی اولیه‌ی این کارخانجات در حاشیه‌ی شهر و مستقل از بافت آن بود ولی در پی گسترش روزافزون شهر به صورت جزئی از آن درآمد، فضاهایی نوین آفرید و کم‌کم به‌عنوان بخشی از زندگی در کنار دیگر عناصر شهری پذیرفته شد. نکته‌ی مهم در خصوص کارخانجات نساجی اصفهان قرارگیری آنها روی باغ‌های صفویست. یعنی، برخلاف آنکه نهادهای اداری به‌واسطه‌ی نیاز به مکانی محدود توانستند در ابتدای پیدایش، در همان فضاهای ارگ حکومتی میدان نقش جهان جایگزین شوند ولی این کارخانه‌ها به دلیل نبود چنین فضایی وسیع برای آنها، روی باغ‌های صفوى لانه کردند و هر کارخانه در یک یا چند واحد از این باغ‌ها احداث شد. گویی باغ‌های صفوی به پارک‌های صنعتی وسیعی مبدل شده بودند که با نوع معماری خاص خود قصد به تصویر کشیدن معماری نوین و در عین حال بازتاب و کاربرد روحیه‎‌ی معماری سنتی را دارند.
طراحی کارخانجات صنعتی اصفهان به «پیتر بهرنز» و «شونمال» منسوب است. این طراحان، برای دستیابی و اجرای این کارخانه‌ها می‌بایست از نیروهای محلی استفاده می‌کردند. تبحر در این گونه طراحی‌ها (که حاصل تلفیق معماری نئوکلاسیک و معماری سنتی ایران است) به هویت معماری ایرانی انجامیده‌ است؛ ظرافت و مهارتی که در آجرچینی‌ها، کاشی‌کاری‌ها، پنجره‌سازی‌ها و… در این بناها دیده می‌شود. در ساخت این کارخانه‌ها صنعتگر ایرانی برای نخستین بار با مصالحی نظیر فولاد، سیمان و… روبه‌رو شده و با قدرت و چیره‌دستی، مهارت خود را در ایجاد این فضاها و سپس کاربرد آجر با جزئیات بسیار، جهت پوشش ارائه داده و با این عمل به بنا سنگینی، وقار و عظمت بخشیده ‌است. کاربرد احجام خالص و ترکیب مصالح سنتی چون آجر و گچ و… با مصالح نوین، از جمله خصوصیات مهم این دسته بناهاست که همزمان با اوج نهضت مدرن در اروپای سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ (مقارن با دوره‌ی پهلوی اول) در ایران احداث گردیده‌اند.

نقشه‌ی مسجد جامع و خیابان علامه مجلسی 1314 ه.ش

کارخانه‌ی اتحاد شهرضا

کارخانه‌ی ریسباف

تصویری از نمای پلکانی کارخانه‌ی دخانیات اصفهان

تصویری از نمای پلکانی کارخانه‌ی زاینده‌رود اصفهان

سبک‌های معماری معاصر اصفهان در دوره‌ی پهلوی اول:
دوره‌ی پهلوی اول زمان تولید و پذیرش ارزش‌های جدید است؛ زمان تحول در ارزش‌های گذشته و انتقال هر دو به آینده. معماری دوران کوتاه و پر تحول پهلوی اول، تحت تاثیر تغییرات سیاسی حکومت، تاثیرات ناسیونالیسم معاصر، باستان‌گرایی و تجددخواهی رضاشاه، سبک‌های التقاطی و متعددی را تجربه کرده‌ است. معماری معاصر اصفهان در دوره‌ی پهلوی اول تلفیقی از چند سبک فعال در آن دوره است:
1- سبک سنتی ایرانی (شیوه‌ی اصفهانی) که به علت تسلط و عادت استادکاران اصفهانی به اجرای آن و غنای این سبک در اصفهان کماکان حضور پررنگی در معماری این شهر دارد. سبک سنتی ایرانی غالبا در نما به صورت قوس‌های تیزه‌دار، قوس پنج و هفت در بالای درب و پنجره، مصالح آجری و پلان نیمه‌مرکزی مشاهده می‌شود.
2- کلاسیک غربی (باستا‌ن‌گرایی غربی) که با فعالیت معماران خارجی و تحصیل‌کرده از این زمان وارد معماری اصفهان می‌گردد. سبک کلاسیک غربی غالبا به صورت تزئینات سرستون و پایه‌ستون با گیاه و پرنده و عناصر عمودی به صورت آجرنما مشاهده می‌شود.
3- کلاسیک ایرانی (باستان گرایی ملی) که به درخواست حکومت وارد معماری این دوران می‌شود. سبک باستانی ایرانی غالبا به‌صورت پلان با ایوان ستون‌دار و نما با ستون، پایه‌ستون، سکو و پله‌ی عریض ورودی (همگی سنگی) مشاهده می‌شود.
4- سبک مدرن که با حضور معماران خارجی و معماران ایرانی تحصیل‌کرده فرنگ در معماری دوره‌ی پهلوی اول ظاهر می‌گردد. سبک مدرن با راه‌پله‌ی چند طرفه و کشیدگی در پلان، نرده‌ی فلزی و سقف گالوانیزه در نما و استفاده از «باستان‌گرایی» و «تجددگرایی» دو مشخصه‌ی بارز معماری این دوره در اصفهان هستند. مظاهر باستان‌گرایی که نخستین بار خود را در معماری دولتی و عمومی شهر عرضه می‌سازد، به صورت ستون‌ها، سرستون‌ها و کنگره‌های باستانی وارد نمای ایوان جنوبی خانه‌های شهر می‌گرداند و مظاهر «تجددگرایی» با ورود عملکردهای جدید به جامعه و به تبع آن کالبد معماری، سازمان فضایی، عرصه‌های فضایی و عناصر ارتباطی در معماری این دوره را درگیر تحولات اساسی می‌سازد. این دو ویژگی تحت تاثیر نظام اجتماعی و سیاسی این دوره بوجود آمده و به نوعی دستاورد معماری دوره‌ی پهلوی اول محسوب می‌شوند. در حالی که «مدرن‌گرایی» به عنوان مکتب معماری غالب در جهان و راه یافته به معماری مسکونی شهر تهران (بین سال‌های 1310-1320ه.ش)، در معماری خانه‌های اصفهان در این دوره دیده نمی‌شود. چرا که برخلاف بروز مولفه‌های باستان‌گرایی و تجددگرایی بر اساس خواسته‌های حکومتی؛ مکتب معماری مدرن برخواسته از آموزش‌های آکادمیک معماری بوده‌ است؛ چیزی که با تاخر یک دهه‌ای نسبت به پایتخت ایران -تهران- در دوره‌ی پهلوی دوم در معماری مسکونی اصفهان ظهور می‌یابد.

هنرستان هنرهای زیبا- تاسیس 1315

بنای شهرداری-تاسیس 1318

بانک ملی شعبه‌ی اصفهان-تاسیس 1321

دبیرستان ادب-تاسیس 1307

سیر تغییرات در معماری خانه‌های اصفهان در دوره‌ی پهلوی اول:
معماری مسکونی دوره‌ی پهلوی اول آغاز مسیری است که در طی آن پلان‌ها تقارن خود را از دست داده و چندین محور تقارن در بنا به یک محور در این دوره و بدون محور در دوره‌ی پهلوی دوم تبدیل می‌شود (تسلط مکتب معماری مدرن در بکارگیری پلان آزاد در سازمان فضایی) با در‌هم ریختن تقارن، عناصر ارتباطی و دسترسی اصلی به بنا نیز از مسیر محور تقارن خارج می‌شود. آنچه که در معماری مسکونی گذشته به واسطه‌ی دالان ورودی، بخش‌های اندرونی و بیرونی، حیاط مرکزی و ایوان‌ها در زمینه‌ی دسترسی به فضاهای مختلف بنا و عرصه‌های مختلف خصوصی یا عمومی رخ می‌داد، در گونه‌ی تحول یافته این معماری در دوره‌ی پهلوی، توسط پلکان، راهروها و ورودی‌های محدود به بنا در جبهه‌های مختلف، صورت می‌گیرد. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که ترکیب فضایی خانه‌های این دوره تحول سه مرحله‌ای را پشت سر گذاشته ‌است: مرحله‌ی اول: اندرونی-بیرونی(کوشک)؛ مرحله‌ی دوم: خدماتی-معیشتی(کوشک)؛ مرحله‌ی سوم: ادغام در کل یکپارچه (کوشک).
تغییرات عنوان شده در سازمان فضایی، کیفیت‌های جدیدی از زندگی را برای ساکنین آن بوجود آورده و علاوه بر آنکه نحوه‌ی زیست بر معماری اثر کرده، معماری نیز تغییراتی را در شیوه‌ی زیست خانواده ایجاد کرده ‌است. تا پیش از این، حیاط به عنوان فضای باز سازمان‌دهنده عمل می‌کرد و در فعالیت‌های محیط مسکون حضور مستقیم و موثر داشت. از این دوره کلیه‌ی فعالیت‌ها در محیط بسته صورت می‌گیرد و حیاط به عنوان مساحت باقیمانده از زمین در مقابل مساحت ساخته شده، تنها عملکرد ارتباط با طبیعت را بر عهده دارد؛ نه به عنوان فضایی که در فعالیت‌های روزانه شرکت کند. می‌توان گفت این تغییر عملکردی و متعاقب آن پذیرفته شدن توسط ساکنین (که سابقه‌ای از زیست در خانه‌های حیاط مرکزی را دارند)، نشان از تحول در نظام فکری و اجتماعی و تحولی که حاصل نظام فکری تجددگرا بوده و خانواده را مجاب به تغییر در شیوه‌ی زندگی می‌کند و نشان از اهمیت و عمق تاثیر آن در جنبه‌های مختلف زندگی دارد. به نظر می‌رسد خصوصیات مشخصی برای این نظام فکری قابل تبیین است. از آن جمله می‌توان به حس کمال‌طلبی و عظمت‌گرایی اشاره‌ کرد که در سازماندهی کوشک دیده می‌شود. افزایش ارتفاع‌ها، پلکان وسیع مرکزی و دستیابی به فضاهایی با تناسبات بزرگ با به کارگیری سیستم سازه‌ای خرپای چوبی، از نشانه‌های آن است. ویژگی دوم این نظام فکری، تمایل به نمایش این تجددگرایی است. به طوری که خانواده حاضر است دشواری‌های انطباق با شرایط زیست جدید را بپذیرد ولی متجدد، مدگرا و امروزی به نظر برسد.
در دگرگونی‌های ایجاد شده در معماری مسکونی این دوره، سازمان فضایی پلان کاملا تغییر کرده، ارزش‌های فضایی و جزء‌فضاها متحول شده‌اند. این در حالی است که با بررسی صورت گرفته در زمینه‌ی نمای خانه‌ها می‌توان گفت که تحول به میزان پلان صورت نگرفته است. تقارن در نما، اجزای فضایی تشکیل‌دهنده‌ی نمای جنوبی (سه دری‌ها و تالار اصلی)، استفاده از ستون در نما، حضور ایوان و در نهایت ترکیب مصالح به کار رفته (گچ، آجر و کاشی) عناصری هستند که پیش از این نیز در غالب بناهای معماری گذشته‌ی شهر اصفهان دیده می‌شدند. به عبارت دیگر، پلان خانه‌ها تحت‌تاثیر نیازهای جدید متحول شده ولی نمای بنا که جبری در تغییر نداشته، تحول کمتری را تجربه کرده ‌است. شاید به همین دلیل است که این گونه‌ی معماری، علی‌رغم وجود شیوه‌های جدید در انتظام نما، جدا از سابقه‌ی معماری شهر به نظر نمی‌رسد و کثرت عوامل آشنا سبب شده تا مخاطب با دیدن آنچه می‌شناسد و برای او تداعی می‌کند، بین این معماری و گذشته‌ی شهر ارتباط برقرار کند.
سیر تحول موقعیت و چگونگی قرارگیری بنا در زمین و شناسایی سیر تغییر در معماری از شیوه‌ی حیاط مرکزی در دوره‌ی قاجار تا رسیدن به کوشک چسبیده به دیوار شمالی در دوره‌ی پهلوی اول را می‌توان نقطه‌ی آغاز معماری مسکونی در دوره‌های بعد و آپارتمان‌سازی‌های معاصر دانست. زمانی که با کوچک شدن مساحت واحدهای مسکونی و چسبیدن نمای شمالی بدون آفتاب به دیوار شمالی، نمای جنوبی (نمای آزاد بنا) با برخورداری از ایوان هر دو عملکرد زمستان و تابستان‌نشین را بر عهده می‌گیرد.

ظهور «برون‌گرایی» و «عملکردگرایی» در معماری معاصر اصفهان:
معماری این دوره‌ی اصفهان نیز تابع جریانات حاکم بر کل معماری ایران و شهر تهران بوده ‌است. با این تفاوت که بدلیل حضور پررنگ معماری و شهرسازی صفویه، معماری دوره‌ی پهلوی اول در این شهر رنگ و بویی ایرانی‌تر از تهران و شهرهایی چون رشت و تبریز دارد. در این دوره به دلیل مطرح شدن عملکردها و نیازهای جدید، بناهای زیادی در اصفهان ساخته شدند (بانک‌ها، ادارات، کارخانه‌ها و مدارس جدید). برخی از کاربری‌های جدید به علت غنای مجموعه‌ی نقش جهان، در بناهای قدیمی دولتخانه‌ی صفوی جای گرفتند. حاج میرزا حسن‌خان جابری انصاری در کتاب تاریخ اصفهان درباره‌ی تغییر و تحولات اصفهان در دوره‌ی پهلوی اول چنین نوشته ‌است: «طرف شمالی عالی‌قاپو را امروزه اداره شهربانی مرکزیتی داده و گنبد توحیدخانه را زندان کرده و پهلوی آنجا زمین‌های عمارات صفویه را ساختمان می‌نماید. دایره‌ی انحصار تریاک و جنب آن شعبه‌ی انحصار دخانیات و میان بازار مسگران و خیابان جدیدی که انداخته‌اند، سراهایی به دست دخانیات است و در میدان، راه خیابان را از دروازه دولت باز کرده‌اند و طرف شمالی خیابان، بانک شاهنشاهی ساخته شده و سربازخانه را بیمارستان قشونی کرده و طرف جنوبی خیابان، ساختمانی مشغول‌اند برای بانک ملی و طرف جنوبی، مدرسه‌ی سعدی را تاسیس کرده‌اند در محل تالار طویله…» (جابری انصاری، 1378،344).
نکته‌ی جالب توجه در ساخت بناها در شهر اصفهان در این دوره، زون‌بندی آنها با توجه به عملکرد بوده ‌است. چنان‌که مراکز اداری و بانک‌ها در بخش غربی میدان نقش جهان و در اطراف دولتخانه قدیمی استقرار یافته‌اند و کارخانه‌های نساجی دوره‌ی رضا‌شاهی در کناره‌های محور زاینده‌رود و بخش جنوبی چهارباغ، در محل باغات صفویه جای گرفته‌اند. خیابان شمس‌آبادی تا خیابان شاپور (آیت‌الله کاشانی) به بخش‌های مسکونی جدیدی تبدیل شده و محله‌های جدیدی را شکل داده‌اند.
«عملکردگرایی» نه تنها در مقیاس شهری و بناها بکار گرفته شده بلکه در مقیاس درون بنایی و ریزفضاهای ساختمان خود را جلو‌ه‌گر ساخته ‌است. به عبارتی دیگر در دوره‌ی پهلوی اول با عملکردهای تازه و یا تغییر ماهیت یافته‌ای مواجه هستیم که حاصل نیازهای تازه و ظرفیت زندگی اجتماعی جدید است. دسته‌ی اول عملکردهای جدیدی است که نیاز به آنها با سیاست‌ها و شیوه‌های جدید حکومت‌داری در کشور احساس شد؛ نمونه‌هایی نظیر بانک ملی و ادارات. نوع دوم از این عملکردهای جدید، به عنوان ثمره‌ی تجددگرایی در زندگی مردم قابل بررسی است که تاثیر مستقیمی در معماری مسکونی گذاشته‌اند. نام‌هایی چون سه دری، پنج دری، هشتی و … به اتاق خواب، نشیمن، پذیرایی، کفش‌کن و … تغییر کرده‌ است.
در خصوص تاثیر تحولات اجتماعی-فرهنگی پدیدار گشته بر کالبد معماری این زمان می‌توان به مولفه‌ی «بهداشت و جایگاه زنان» در خانواده و جامعه به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر در بروز مظاهر تجدد اشاره کرد. «بهداشت» در لایه‌های مختلف جامعه و خانه، زندگی مردم را تحت‌تاثیر قرار داده و سازمان فضایی جدیدی مبنی بر به وجود آمدن عرصه‌ی خدماتی و تفکیک آن از عرصه‌ی معیشت را به همراه داشته ‌است. زیرا با بهداشتی شدن فضای عملکردهایی نظیر توالت و آشپزخانه و وارد شدن حمام به خانه‌ها، امکان گردهمایی این مجموعه فضاها در عرصه‌ای به نام خدمات در سازمان فضایی خانه‌ها فراهم گردید. زنان نیز با حضور به واسطه‌ی اشتغال و آموزش در جامعه، با مظاهر تجدد آشنا شده و به عنوان یکی از محورهای نظام خانواده‌ی زن و شوهری، شیوه و محیط زندگی را دستخوش تغییرات ساختند. از آن جمله می‌توان به انحلال «نظام اندرونی-بیرونی»، سازماندهی فضایی یکپارچه در قالب کل واحد که دسترسی آسان‌تری به بخش‌های مختلف آن وجود داشته باشد، تفکیک عرصه‌های فضایی و در نهایت کوچک شدن واحدهای ساختمانی به دلیل تمایل به زندگی مستقل از خانواده گسترده اشاره کرد. برآیند تمامی تحولات بوجود آمده به ظهور دو عنصر «برونگرایی» و «عملکردگرایی» در معماری معاصر ایران تاکید می‌ورزند. به عبارتی از این زمان «درون‌گرایی» به عنوان یکی از اساسی‌ترین خصیصه‌های معماری ایرانی رفته‌رفته رنگ می‌بازد و خود را برای تغییرات شکلی اساسی در دهه‌های بعد آماده می‌سازد.

روند مدرنیزاسیون در دوره‌ی پهلوی دوم (محمدرضا‌ شاه 1320-1357):
با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران در 1320ه.ش روند مدرنیزاسیون که در دوره‌ی پهلوی اول آغاز شده بود؛ متوقف گردید؛ تا آنکه با قوت گرفتن «صنعت نفت» (ملی شدن صنعت نفت 1329 ه.ش) پویایی اقتصادی بر تمامی ظواهر فرهنگی، اجتماعی و عمرانی کشور سایه ‌افکند. بعد از کودتای 1332ه.ش، وابستگی سیاسی ایران به جهان سرمایه‌داری افزایش و گرایش به غرب و تاثیرات آن در دوره‌ی پهلوی ادامه یافت و به تدریج بسیاری از طبقات جامعه (بویژه قشر بالا و متوسط) را در بر گرفت. طبقه‌ی متوسط جدید شکل گرفته در اکثر زمینه‌های فرهنگی از طبقه‌ی بالا و قشر پایین جامعه از طبقه‌ی متوسط پیروی می‌کردند. اشاعه‌ی دیدگاه‌ها و نگرش‌های فرهنگی جدید و شیوه‌های نوین زندگی ناشی از تاثیرات غرب، از طریق تبلیغات رادیو و تلویزیون به خصوص پس از کودتای 28 مرداد 1332 شدت گرفت. تبلیغ همه جانبه‌ی تجددگرایی و مصرف‌گرایی و اشاعه‌ی فرهنگ غربی به عنوان سرچشمه‌ی تجدد و پیشرفت بر مصرف کالاهای تجملی و ایجاد نیازهای جدید اثر گذاشت؛ و بدین ترتیب دیدگاه زیباشناختی جدید در غرب به تدریج وارد ایران شد و تکنولوژی و صنعت نوین بر سبک شهرسازی تاثیر گذاشت. با تحولات فرهنگی-کالبدی چشمگیر بوجود آمده در اواخر دهه‌ی 1330 شمسی، مقدمات نگاه تلفیقی به سبک سنتی و مدرن در معماری اصفهان فراهم گردید و ماحصل آن نقطه عطف پیوند سنت و مدرنیته در اصفهان در دهه‌ی 1340 و 1350 شمسی را رقم زد. در این دوره است که نخستین طرح‌های توسعه‌ی شهری ارائه می‌گردد، اقدامات عمرانی و زیرساخت‌های لازم جهت توسعه‌ی شهر اصفهان صورت می‌گیرد (زیرساخت‌های شهری آب و فاضلاب)؛ صنایع ذوب‌آهن تاسیس می‌گردد؛ آریا شهر (فولاد شهر) در پی تاسیس ذوب‌آهن جان می‌گیرد و شهرک‌های اقماری اصفهان از قبیل: شاهین شهر، خانه‌ی اصفهان، فولاد شهر و … رشد می‌یابند. همزمان اقدامات علمی و فرهنگی چشمگیری از قبیل تأسیس دانشگاه‌ صنعتی اصفهان، کنگره‌های ملی و بین‌المللی معماری از قبیل «چهلستون-1349ه.ش» و طرح «احیای بافت» محمدامین میرفندرسکی برپا می‌گردد و اولین معماران تحصیل‌کرده در اصفهان به روی کار می‌آیند. گویا تحولات فرهنگی و کالبدی بوجود آمده در دوران رضاشاه، با آهنگ سریع‌تر و دامنه‌دارتری اصفهان را به سمت آینده هدایت می‌کند و معماری معاصر این شهر را برای یافتن دستور زبانی ویژه تعلیم می‌دهد.

هتل جهان

دبیرستان دخترانه‌ی بهشت‌آیین

سیمای اجتماعی اصفهان در دوره‌ی پهلوی دوم

حسینی، آذرافروز، 1394، مطالعه‌ی معماری خیابانی و شناسایی تاثیر آن بر گونه‌ی مسکن در دوره‌ی پهلوی اول شهر اصفهان، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران، دانشگاه هنر اصفهان.

معماری معاصر ایران در دوره‌ی پهلوی دوم:
این دوره برای بررسی معماری معاصر ایران اهمیت خاصی دارد. این دوره با اشغال ایران توسط متفقین در شهریور 1320ه.ش (1941م) هم‌زمان با اوج اقتدار نهضت مدرنیسم در دنیا آغاز شده و با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 (1979 م، کم‌رنگ شدن اقتدار معماری مدرن از دهه‌ی 1960 شروع شده و به مطرح شدن معماری پست‌مدرن، های‌تک و نئوکلاسیک انجام شده) پایان می‌گیرد. بعضی از عوامل موثر در معماری این دوره عبارتند از: برنامه‌های ساختمانی دولت در سطح مملکت و فعالیت مهندسان مشاور، تغییرات سریع جمعیت شهرها، افزایش سطح درآمد ملی و نحوه‌ی فعالیت‌های بخش خصوصی، بوجود آمدن قوانین شهرسازی، طرح‌های جامع شهری و مقررات حاکم بر ساختمان، مسیر حرکت معماران و نقش انجمن معماران، آموزش معماری و نحوه‌ی اجرای کنکورهای معماری در کشور، تحولات فنی و فن‌آوری و …
گرایش‌های معمـــاری به وجود آمده در دوره‌ی پهلوی دوم را می‌توان در دو دسته‌بندی قرار داد: یکی گرایش مدرن و دیگری گرایش سنتی. گرایش معماری مدرن را در ابتدا یک سری مهندسان ایرانی تحصیل‌کرده در غرب مانند وارطان و گورکیان در ایران ایجاد کردند که در‌صدد ایجاد جنبش معماری مدرن مشابه به غرب شد با این تفاوت که این معماری متاثر از شرایط ایران بود. این دوره در معماری ایران مقارن است با به‌وجود آمدن «سبک بین‌المللی» در غرب در سال 1930م که با ساخت کارخانه‌ی فاگوس به‌وجود آمد. معماری که در آن هیچ‌گونه تزئیناتی استفاده نشده ‌بود و عملکرد بنا، زیبایی آن بود. بر اساس نظریه‌ی فکری این سبک، ساختمان باید فاقد هرگونه خصوصیات منطقه‌ای، شهری، محله‌ای و آب‌و‌هوایی باشد. سبک بین‌المللی که خود را به عنوان سبکی کارکردگرا معرفی می‌کرد همانند جریان اصلی معماری مدرن در اروپا و آمریکا، ضد تاریخ عمل کرده و نیازی به تکرار و استفاده از مفاهیم، عناصر و اشکال معماری گذشته نمی‌دید. این ساختمان‌ها هیچ ویژگی بومی، تاریخی یا فرهنگی محیط خود را منعکس نمی‌کردند بلکه با دور شدن از تزئینات اضافی سعی در کارآمد بودن داشتند. سبک بین‌المللی در دوران رواج خود در بسیاری از شهرها و پایتخت‌های دنیا تکرار می‌شد و حاصل آن بناهایی بود با خصوصیات کمابیش یکسان اما در موقعیت‌های جغرافیایی و فرهنگی مختلف.
گرایش دیگری که در این دوره مطرح شد، گرایش به معماری سنتی یا سنت‌گرایی است که در این دوره با شکل‌های گوناگون بروز کرد، پاره‌ای از بناها فرم تاریخی را مستقیما بکار گرفتند؛ نوعی معماری التقاطی را پدید آوردند و در دوره‌ی دیگری در پی تلفیق سنت و مدرنیته برآمدند.
معماری معاصر اصفهان در دوره‌ی پهلوی دوم:
در بررسی معماری دوره‌ی پهلوی دوم به‌طور خاص در شهر اصفهان، با سه دوره‌ی زمانی رو‌به‌رو هستیم:
دوره‌ی اول: در فاصله‌ی سال‌های 1320-1332 ه.ش است که بیشتر با اتمام پروژه‌های ناتمام قبلی مثل کاخ شهرداری رو‌به‌رو هستیم. معماری نئوکلاسیک با به وقوع پیوستن جنگ جهانی دوم رو به افول نهاده و با ظهور معماری مدرن، بافت‌های تاریخی مغلوب خیابان‌کشی‌های شطرنجی می‌گردد. در این دوره دو گروه در معماری اصفهان مشغول به کار بودند: یک سری استادکاران سنتی که البته با کار در پالایشگاه آبادان و آشنایی با شیوه‌های غربی در تغییر چهره و پلان بناهای مسکونی بسیار موثر بودند و در تقسیم‌بندی فضاهای مسکن بر اساس عملکرد متفاوت از آنچه در معماری سنتی مطرح بوده‌است نقش بسزایی داشتند. گروه دیگر معماران تحصیل‌کرده ایرانی و خارجی مانند گدار، سیرو، وارطان، فروغی و … بودند که در بناهای طراحی شده توسط آنها گرایش به معماری غربی دیده می‌شود؛ که اغلب ساختمان‌های دولتی و مسکن اعیان و اشراف را طراحی می‌کردند.
دوره‌ی دوم: فاصله‌ی زمانی سال‌های 1332-1345 ه.ش را در بر می‌گیرد که با انجام اصلاحات ارضی و ساخت کارخانه‌ی ذوب‌آهن در اصفهان ادامه یافته‌است. با بهبود اوضاع کشور، رشد شهر اصفهان سرعت بیشتری گرفته و بافت‌های تازه‌ای گرداگرد بافت تاریخی و بر روی پاره‌ای از اراضی بایر و کشاورزی و غالباً در امتداد خیابان‌های تازه تاسیس شکل گرفتند که اصطلاحا «بافت‌های میانی» نامیده شده‌اند. از ویژگی‌های بافت‌های میانی می‌توان پهن بودن کوچه‌ها، وجود نشانه‌هایی از خیابان‌بندی و همچنین ایجاد پیاده‌رو و نماسازی در لبه‌ی خیابان‌ها و درختکاری را نام برد. در پی تصویب قانون شهرداری‌ها در سال 1334، طرح جامع کوکس به‌عنوان نخستین برنامه‌ی نظام‌مند سازماندهی کالبدی زمین برای شهر اصفهان تهیه و تدوین گردید.
دوره‌ی سوم: مربوط به سال‌های 1345 تا 1357 ه.ش است که به دنبال افزایش بهای نفت و با تغییر نگرش حکومت به هنر و معماری، فعالیت‌های هنری و معماری رونق گرفته‌اند. «سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران» در سال 1345ه.ش تاسیس شد؛ همچنین کنگره‌های جهانی معماری و هنر در اصفهان و شیراز برگزار گردید و معماران زیادی از اقصی نقاط جهان برای کار به ایران آمدند. در این دوره گرایش‌های رایج در معماری غرب (مدرنیسم، پست‌مدرنیسم و ….) با فاصله‌ی زمانی و بدون هماهنگ شدن با بستر جامعه مورد تقلید قرار گرفتند و در نظر عموم، معیارهایی با «تیپ فرنگی» مرسوم گردیدند؛ عده‌ی کمی هم به سبک نوگرای معماری ایرانی مشغول بودند.
این دوره همزمان است با احداث کارخانه‌ی ذوب‌آهن، سد زاینده‌رود و کارخانه‌های وابسته و به تبع آن مهاجرت زیادی از سراسر ایران و خارج از کشور برای کار در این شهر. سیل عظیم مهاجران این دوره، طراحی و ساخت شهرهای جدیدی از قبیل فولادشهر، شاهین‌شهر، ملک‌شهر و محله‌های جدیدی مانند مرداویج و خانه اصفهان را به همراه داشته‌ است.

خانه‌های اواخر دهه‌ی 30شمسی در اصفهان- واقع در خیابان ثریای سابق

صنعتی شدن اصفهان و افزایش جمعیت شهر:
اقدامات عمرانی صورت گرفته در اصفهان تا بدان‌جا پیش رفت که به تدریج شمایل شهری صنعتی به خود گرفت. در دوره‌ی رضا‌شاه نخستین بارقه‌های ورود به صنعت زده شد. صنعتی شدن اصفهان در دوره‌ی پهلوی دوم با شدت بیشتری دنبال شد و با نخستین گام‌ها جهت برنامه‌ریزی و طرح‌های جامع شهری، مرحله‌‌ای تازه در روند ایجاد عناصر اقتصادی جدید و تحول اصفهان آغاز شد. ادغام روزافزون ایران در اقتصاد جهان سرمایه‌داری و وابستگی به آن و وجود منابع اولیه فراوان در کشور، تدریجاً زمینه را برای ایجاد قطب‌های صنعتی و تاسیسات زیرساختی و تجهیزات مورد نیاز آن فراهم آورد که نتیجه‌ی آن بزرگ شدن اندام‌ها و غیر‌منطقی شهرهای مهم بود.
سال‌های 1311ش/1933م به بعد اوج درخواست برای احداث کارخانه‌های گوناگون در اصفهان است. با توجه به کمک مالی و اعطای وام از طرف بانک‌ها، تقاضای ایجاد کارخانه‌های نساجی، نخ‌ریسی، قند، سیمان، روغن‌گیری، کاغذ و مقواسازی، کلاه‌سازی، کبریت‌سازی، صنایع خشکبار، تنباکو، برنج پاک‌کنی، چرم‌سازی، آرد و پنبه پاک‌کنی، صابون‌پزی، جوراب‌بافی، پارچه‌بافی، پشم‌ریسی، ظروف لعابی، چوب‌بری و کنسرو در بین سرمایه‌داران بالا گرفت. همزمان با اینکه فعالیت‌های نوین صنعتی و مغازه‌های سبک غربی اغلب در قسمت‌های جدید شهر مستقر می‌شدند، با تشدید فعالیت نساجی در اصفهان، پدیده‌ی حاشیه‌نشینی کارگران نساجی در محلات طوقچی، مفت‌آباد (کوله پارچه) و در حوالی قبرستان تخت فولاد و در جنوب شرقی اصفهان ظاهر شد و پدیده زاغه‌نشینی بوجود آمد. توسعه‌ی شهری اصفهان در این دوره بیشتر بر قسمت جنوب شهر متمرکز بود و با عنایت اغنیا به آن و ساخت عمارات جدید، آبادی شهر متوجه این ناحیه شد، در‌حالی‌که بافت قدیمی روز‌به‌روز فرسوده‌تر می‌شد (اخگر، سال اول، ش28، مهر 1308).
جمعیت شهر اصفهان از سال 1335 تا 1345 ه.ش ظرف مدت ده سال حدود 65% افزایش داشته ‌است که می‌توان دو عامل را در آن موثر دانست. نخست مهاجرت روستاییان اطراف شهر به اصفهان پس از اصلاحات ارضی 1342 ه.ش و دوم انتخاب این شهر به عنوان قطب صنعتی در کشور. ساخت صنعت «ذوب‌آهن» در سال 1346ش/1968م که نیاز به نیروی انسانی متخصص را ایجاب می‌کرد نیز موج جدیدی از مهاجرت‌ها را بوجود آورد. از پیامدهای این افزایش جمعیت ساخت شهرک‌هایی نظیر شاهین‌شهر، ملک‌شهر، خانه اصفهان و رونق آپارتمان‌سازی بود.
نخستین اقدام موثر جهت رفع نواقص و کمبودهای شهر، وجود طرحی جامع برای برنامه‌ریزی و قاعده‌مند کردن اقدامات عمرانی است. با این وجود نیاز به وجود طرحی مشخص برای تحولات شهری اصفهان، تا دوره‌ی پهلوی دوم به تاخیر افتاد. در روزنامه‌ی اخگر، روزنامه‌ی محلی اصفهان به عنوان روزنامه‌ی هوادار تغییرات شهری در سال‌های 1307 و 1308ه.ش به انتقادات بسیاری نسبت به بی‌توجهی بلدیه اصفهان به تلاش برای ترسیم نقشه‌ی جامع وجود دارد. این روزنامه رفع مشکلات شهر را منوط به ترسیم نقشه‌ی صحیح شهر توسط مهندسین آزموده می‌داند. به دنبال خراب کردن ساباط‌های مغازه‌های چهارسوق شیرازی‌ها از سوی مامورین بلدیه و نارضایتی صاحبان مغازه‌ها، روزنامه‌ی اخگر با تاکید بر اولویت عملیات نوسازی و بهسازی بلدیه، علاج درد را در برنامه‌ریزی و داشتن طرح مشخص برای شهر می‌یابد (روزنامه‌ی اخگر، سال اول، 5 دی 1307).
تاریخچه‌ی طرح توسعه‌ی شهری اصفهان:
اولین برنامه‌ها و طرح‌های توسعه‌ی شهری اصفهان را می‌توان مربوط به صدها سال قبل دانست؛ مهمترین و تاثیرگذارترین آنها را می‌توان به اوج تکامل شهرسازی در ایران و شکل‌گیری مکتب اصفهان صفوی نسبت داد. شهر اصفهان در چند نوبت شاهد تهیه، تصویب و اجرای طرح‌های توسعه‌ی شهری از جمله طرح‌های جامع و تفصیلی بوده‌ است. اولین طرح توسعه‌ی شهر اصفهان در اواخر دهه‌ی 1330ه.ش توسط مشاور کوکس (مشاوری آلمانی) و از طریق دفتر فنی وزارت کشور به منظور سامان‌دهی و هدایت با برنامه‌ی گسترش کالبدی و توسعه‌ی شهر اصفهان، تهیه شد. البته این طرح را نمی‌توان طرح جامع رسمی برای اصفهان تلقی کرد و بیشتر طرحی هادی برای شهر بوده ‌است. اولین طرح جامع اصفهان اواخر دهه‌ی 1340 و اوایل دهه‌ی 1350 توسط مهندسین مشاور ارگانیک تهیه شده که به «طرح ارگانیک» نیز معروف است. بر اساس طرح ارگانیک، اولین طرح تفصیلی شهر اصفهان در سال 1354ش/1975م تنظیم شده ‌است. هدف از «طرح جامع اصفهان و مقررات کلی و آیین‌نامه‌ی گذربندی شهر اصفهان» به تنظیم درآوردن بافت شهری و حل مسائل موجود شهری، ایجاد سازمان اجرایی برای اجرای مقررات و آیین‌نامه‌ها، تنظیم و کنترل گسترش شهر بر اساس ازدیاد جمعیت و تحولات اقتصادی و اجتماعی، تقسیم شهر به نواحی مختلف از قبیل مسکونی، تجاری، آموزشی و بهداشتی، صنعتی، ارتش، فرودگاه و تدوین ضوابط شبکه‌های ترافیک و معابر بوده‌ است.
شیوه و روال طرح‌های توسعه‌ی شهری مرسوم در دوره‌ی معاصر اصفهان تا پیش از دوره‌ی جمهوری اسلامی به شرح زیر است:
1- طرح کوکس: اولین طرح توسعه‌ی شهری اصفهان در سال 1337 ه.ش توسط دفتر فنی وزارت کشور و از طریق مشاور آلمانی به نام کوکس تهیه و به «طرح کوکس» معروف است. از جمله ویژگی‌های منطقی این طرح منطبق بودن بر جهت طبیعی اصفهان یعنی شمال شرقی- جنوب غربی است؛ که همان جهت مادی‌هاست. اما متاسفانه اساس این طرح بر مدرنیسم سوار بوده و به همین خاطر بافت سنتی اصفهان را در نظر نداشته ‌است.
2- طرح جامع اول (ارگانیک): دومین طرح توسعه‌ی شهری اصفهان، طرح جامع شهر است که توسط مشاور ارگانیک تهیه و در سال 1350 به تصویب رسید این طرح اولین طرح جامع رسمی شهر اصفهان است. این طرح سعی به تغییر مرکز شهر آینده‌ی اصفهان داشته و نگاهی موزه‌ای به بافت تاریخی اصفهان دارد. بر اساس این طرح بارگذاری‌هایی بر محدوده‌ی بازار صورت گرفته است.
3- طرح تفصیلی اول: سومین طرح توسعه‌ی شهری اصفهان، طرح تفصیلی شهر است که بر اساس طرح جامع ارگانیک و پس از تصویب آن، تهیه و در سال 1352 به تصویب رسید. طرح تفصیلی مذکور نیز توسط مشاور ارگانیک تهیه گردیده این طرح، اولین طرح تفصیلی رسمی شهر اصفهان است.

محدوده تخت فولاد اصفهان- دهه‌ی 50شمسی

عملیات زیرسازی میدان دروازه شیراز- 1349شمسی

لوله‌کشی فاضلاب اصفهان-دهه‌ی 40 شمسی

لوله‌کشی آب اصفهان با حضور هویدا- خرداد 1345

لوله‌کشی فاضلاب در بافت تاریخی اصفهان-دهه‌ی 40شمسی

ذوب‌آهن اصفهان:
تاسیس کارخانه‌ی ذوب‌آهن اصفهان به سال 1346 ه.ش و بهره‌برداری اولیه‌ از آن به 4 سال پس از تأسیس، یعنی اوایل زمستان سال 1350 باز می‌گردد. ساخت کارخانه‌ی ذوب‌آهن در پی عقد قراردادی بین دولت‌های ایران و اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۴۰ در دشت طبس در ۵ کیلومتری جنوب غربی فولادشهر کنونی آغاز گردید و به دنبال آن منطقه‌ی لنجان شاهد مهاجرانی گردید که با هدف دست‌یابی به اشتغال در کارخانه‌ی ذوب‌آهن زادبوم خویش را در سرزمین‌های دیگر خصوصا مناطق هم‌جوار لنجان ترک کرده و به این منطقه مهاجرت کرده و در بخش‌های مختلف کارخانه به کار گرفته شدند.
شدت این مهاجرت‌ها به حدی بود که از همان بدو کار عملیات احداث کارخانه، بحث اسکان مهاجرین تازه اشتغال یافته در کارخانه به مشغله‌ی مهم ذهنی برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران مربوط مبدل گردید. محل کنونی شهر فولادشهر در پی تأسیس کارخانه‌ی ذوب‌آهن اصفهان در سال ۱۳۴۷ توسط کمیسیون مخصوصی مرکب از کارشناسان ایرانی و روسی که در جهت کمک‌های فنی برای ساختمان کارخانه‌ی ذوب آهن اصفهان و انتخاب محل شهرسازی آن به ایران اعزام شده بودند انتخاب گردید؛ لذا دولت وقت ایران قرارداد احداث یک شهر را به همراه احداث کارخانه‌ی ذوب‌آهن با دولت اتحاد جماهیر شوروی منعقد کرد. نقشه‌ی جامع پیشنهاد شده برای فولادشهر بر اساس تجارب شهرسازی با ملاحظه و بررسی خواسته‌های اجتماعی و مدنی و ساختمانی و بهداشتی یک شهر مدرن و جدید تهیه شد. از ویژگی‌های برجسته‌ی بناهای ساخته شده در ذوب‌آهن اصفهان و ساخت‌وسازهای فرهنگی و مسکونی فولادشهر در این زمان می‌توان به ترکیب جدید آجر و بتن در معماری ایران اشاره کرد.
پیوند سنت و مدرنیته در معماری معاصر اصفهان:
حد فاصل سال‌های 1357- 1345 ه.ش، اتفاقات علمی و فرهنگی متعدد و تاثیرگذاری در خصوص نحوه‌ی برخورد با سنت و مدرنیته در معماری معاصر ایران صورت می‌گیرد؛ شهر اصفهان با ظهور اولین معماران تحصیلکرده‌ی خود (در اواخر دهه‌ی 40) از قبیل: الیاس گبای، منصور کچوئی، محمود درویش، ایرج خلیلی، عباس کرباسیان، امیرحسین افراسیابی، شفیعی، نظامی‌نیا و …. خود را برای معماری ویژه‌ای آماده می‌سازد. بناهایی که در دهه‌ی 40 و50 شمسی در اصفهان شکل ‌گرفته‌اند عمدتا بناهایی هستند که معمار ضمن آشنایی با معماری مدرن، فرهنگ ایرانی و قابلیت‌های مصالح ایرانی را به خوبی می‌شناسد و از ترکیب این موارد با هم فضایی را می‌آفریند که منطبق با فرهنگ ایرانی است. آن‌ها به‌خوبی توانسته بودند مبنای معماری غربی را بگیرند و با مفاهیم معماری ایرانی، معماری منطبق با این بوم را بوجود بیاورند. از دستاوردهای این دوره می‌توان به ظهور «آجر سه سانتی» در معماری شهر اصفهان و بعدها معماری سایر شهرهای ایران اشاره کرد. هم‌زمان با شتاب پیشرفت‌های همه‌جانبه در اصفهان معاصر، نخستین بار «کنگره‌ی بین‌المللی چهلستون در سال 1349ه.ش» با هدف «جلوگیری از مدرنیزاسیون و تخریب بافت» در معماری ایران، با حضور معماران بزرگ جهان در اصفهان برگزار می‌گردد. ماحصل این اقدام تغییر روند مثبتی در سبک ساخت‌وسازهای این شهر بوده ‌است. تغییر «نمای مدرن هتل عباسی» به نمایی غیر‌مدرن و ساخت میدانگاه عباسی در مقابل آن، برج کاوه، مجتمع امین و… نمونه‌‌ای از آثاری هستند که برای نخستین بار در مقابل مدرنیزاسیونِ بوجود آمده ایستاده و بر آن غلبه یافته‌اند.
در این سال‌ها اقدامات فرهنگی متعددی در شهر اصفهان صورت می‌پذیرد؛ ساخت سینماهایی همچون سینما مایاک و سینما شهر فرنگ و مراکز فرهنگی از قبیل کافه پولونیا، موزیکال مولن روژ (واقع در خیابان آمادگاه) و… شهر را با چهره‌ی فرهنگی جدیدی مواجه می‌سازد. حضور گسترده‌ی گردشگران ایرانی و خارجی در این شهر و ساخت هتل‌های متعدد از قبیل هتل کوروش، اقتصاد و فرهنگ این شهر را دگرگون ساخته و با تاسیس دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1353 ه.ش در دومین شهر توسعه‌یافته‌ی ایران، آینده‌ی پر‌توقعی برای اصفهان به عنوان «قلب صنعت غیرنفتی کشور» تصور می‌شد. همچنین طرح «احیای بافت شهر اصفهان» میرفندرسکی (در سال 1356ه.ش) از آخرین اقدامات هدفمند و دغدغه‌مدار در معماری معاصر شهر اصفهان بوده ‌است.
اولین کنگره‌ی بین‌المللی معماری جهان، اصفهان، 23 شهریور 1349:
در 23 شهریورماه 1349 اولین کنگره‌ی معماری جهان در شهر اصفهان تشکیل شد؛ زیرا که عده‌ای از افراد متفکر، دلسوز و دوراندیش ایرانی به این فکر افتادند که زمانه‌ی هم‌اندیشی و هم‌صحبتی با دنیاست و صلاح را بر این دیدند که اول، برای پیشرفت سطح زندگی و شناساندن کشور ایران در سطح جهانی و دوم، به منظور برقراری گفتمانی میان همتایان بین‌المللی از یک قشر و تبادل اطلاعات و تجارب، کنگره‌ای در جهت گردهم‌آیی معماران دنیا با هدف «ارتباط میان سنت و مدرنیته در ایران» برپا کنند. اسامی چند تن از معماران دارای مسئولیت در کنگره و معمارانی که از سوی دانشگاه تهران و انجمن معماران در کنگره حضور داشتند عبارت بود از: محسن فروغی، نادر اردلان، کامران دیبا، علی سردار افخمی، محمدامین میرفندرسکی، مهدی کوثر، منصور فلامکی، هوشنگ سیحون، قباد ظفر و عبدالحمید اشراق.
از اواخر سال 1348 وزارت آبادانی و مسکن با همکاری انجمن معماران ایران و مؤسسات دیگر، مقدمات برگزاری نخستین کنگره‌ی بین‌المللی معماری در اصفهان را فراهم و از 30 معمار برجسته‌ی جهانی برای حضور در این رویداد دعوت به عمل آورد.
از میان مدعوین که اکثراً با مسرت پذیرای دعوت شده بودند، هجده نفر توانستند در کنگره حضور یابند که عبارت بودند از: بنیس عبدل علی، یوشینوبو آشیهارا، جی. کاندیلید، آسکانو دامیان، آر. باکمینیستر فولر، میکائیل حسین اف، لویی. کان، عبداللّه کوران، آی. ام. کادری، جیری موراوک، مینو میستری، مارتا نیکالسکو، لودوویچو کؤارونی، پل رودلف، لوییس بلانکو سُلر، اوسوالد آنگرز، فیلیپ ویل، اتللو زاوارونی.
این اولین ‌بار بود که معماران سراسر دنیا در مراسمی چند روزه و زیر‌نظر یک برنامه‌ی هدفمند دور هم جمع می‌شدند و چنانچه از گزارش‌ها و منقولات برمی‌آید، در پایان مراسم، تمامی شرکت‌کنندگان با احساس رضایت و تحسین آنجا را ترک کرده‌اند، در حالی که این کنگره به واقعه‌ای فراموش‌نشدنی در بین معماران تراز اول دنیا تبدیل شده بود. به نظر شرکت‌کنندگان، تشکیل کنگره رویدادی بسیار مناسب و به‌موقع و در پاسخ به سؤالات و مشکلاتی بود که تقریباً در تمام نقاط دنیا موضوع بحث و اندیشه بود و برگزاری آن در ایران که کشوری با موقعیت تاریخی در تمدن بشر است، جالب به نظر می‌رسید. کنگره در روز دوشنبه 23 شهریورماه 1349 در تالار چهل‌ستون اصفهان افتتاح و جلسات بحث و گفت‌وگوی آن تا پایان روز 28 شهریور ادامه یافت. در آغاز مراسم از مسئولان، سازمان‌ها و افراد مسئول خصوصی و دولتی و نیز انجمن معماران ایران به خاطر تشکیل اولین کنگره‌ی بین‌المللی معماری سپاس‌گزاری شد و مهمانان در این مدت ضمن حضور در برنامه‌های متنوع و ضیافت‌های رسمی، از نقاط مختلف شیراز، اصفهان، تهران و همچنین روستاها بازدید کردند.

ذوب آهن اصفهان- دهه 40 شمسی

تاسیس ذوب آهن اصفهان

نمای سنتی هتل عباسی اصفهان

نمای مدرن هتل عباسی، اصفهان- 1336 شمسی

مباحث کنگره‌ی بین‌المللی چهل‌ستون اصفهان:
1- سنت از آن رو دارای ارزش است که هویت، خصوصیات مادی و انسانی شهر، منطقه، کشور و عالم را حفظ و تأمین می‌کند. مفهوم سنت بسیار ظریف و دقیق و گاهی خطرناک است. معماری گذشته کتابی است گویای تاریخ یک کشور و تجدید همیشگی آن و احترام به سنت یعنی ساختن منازل، شهرها و محیط با تمام شرایط زمان و ضمن توجه به پیش‌بینی آینده.
2- در هر دوران، تکنولوژی خاص زمان خود به کار می‌رود و این مقدمه‌ای برای یک تکنولوژی جدید است. تفاوت زمان ما با دوران گذشته آن است که تکنولوژی سابق محدود بوده، در حالی که اکنون امکانات نامحدودی داریم که تغییرات سریع و آشکار و ابهامات و تضادها را برمی‌انگیزند. در این موقعیت، آن تکنولوژی انتخابی باید متأثر از عوامل شناخته‌شده‌ی تاریخی و جغرافیایی باشد ولی بالاتر از همه، این خُلق انسانی است که هدف اصلی ما را تشکیل می‌دهد، پس انتخاب تکنولوژی باید از این هدف الهام بگیرد. در هر زمان، چه دیروز و چه امروز، هرگز نباید فراموش کرد که تکنولوژی فقط یک وسیله است و نه هدف.
3- ارتباط بین سنت و آموزش معمار زمانی به طور مشخص بیان می‌شود که روش‌های آموزش برای دانشجویان، الهامات و امکاناتی را فراهم آورد تا به وسیله‌ی آن بتوانند شناسایی عمومی و کلی زمان خود را به دست بیاورند و با واقعیات دنیا و کشور خود مواجه شوند؛ به نحوی که بتوانند گذشته را ارزیابی، زمان حال را درک و آینده را کشف کنند.

کنگره در پایان کار خود قطعنامه ای صادر کرد که مفاد آن از طرف وزارت آبادانی و مسکن به مرحله‌ی اجرا درآمد و دبیرخانه‌ای دائمی برای کنگره در آن وزارتخانه تأسیس شد. به علاوه با اقدامات صورت‌ گرفته از سوی وزارتخانه‌ی نام‌ برده و با توجه به خط‌ومشی‌های تعیین‌شده از طرف کنگره، اصول پیشرفت در هنر معماری تحت نظامی مدون و ویژه آغاز شد. این تشکیلات و تصمیمات انجام‌شده گرچه به چند دهه‌ی قبل ارجاع دارد ولی همچنان راهکاری مدرن و کارآمد برای پیشرفت زمینه‌ی معماری کشور به حساب می‌آید و ذکر رویدادهایی این چنینی که به‌تبع اتفاقات جانبی و غیرمربوط متوقف و تا حد زیادی فراموش شدند، می‌تواند زمینه‌ساز حرکت‌های نو، جسورانه و ماندگار در عصر حاضر باشد.

در آخر:
برآیند اقدامات و رخدادهای صورت گرفته در دوران پهلوی (1304-1357ه.ش) اگرچه موجبات تغییراتی در معماری و شهرسازی شهر اصفهان را در زمینه‌هایی همچون خیابان‌کشی‌های گسترده، تغییر بازار سنتی به بازار متکی بر خیابان، ساخت ادارات و ارگان‌های دولتی، رواج کارخانجات و معماری صنعتی، بروز معماری تجددگرا و برون‌گرا در معماری مسکن را به همراه داشته است؛ و یا در دوران پهلوی دوم حرکت‌های گسترده‌ای در زمینه‌ی صنعتی شدن شهر اصفهان و گرایش به معماری مدرن پدید آمد؛ اما آنچه در شهرسازی و معماری این شهر در بازه‌ی بررسی شده جالب توجه بوده؛ هماهنگی و هم‌خوانی با معماری پیش از دوران معاصر است. گویا معماری شهر اصفهان همواره با احتیاط و ملاحظه و احترامی همیشگی به گذشته و وضع موجود خود حرکت کرده‌ که دهه‌ی 40 و 50 ه.ش به عنوان اوج فعالیت‌های عمرانی و معماری این شهر روند مساعدی را در دستیابی به معماری مولفی در دوران معاصر در پیش گرفته است. روندی که نمایانگر آگاهی معماران و دغدغه‌مندان زمانه‌ی خود در مواجهه با جریان‌های معماری در جهان و بکارگیری آن در معماری معاصر ایران بوده ‌است.

دانشگاه صنعتی اصفهان-1353شمسی

منابع:
– سیدبنکدار، سید مسعود،1400، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی شهر اصفهان در دوره‌ی پهلوی اول.
– حبیبی، سیدمحسن، 1373، مدرنیسم، شهر، دانشگاه (دومین پژواک مدرنیته در ایران). گفتگوی شماره 5.
– حسینی، آذرافروز، 1394، مطالعه‌ی معماری خیابانی و شناسایی تاثیر آن بر گونه‌ی مسکن در دوره‌ی پهلوی اول شهر اصفهان، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران، دانشگاه هنر اصفهان.
– صفامنش، کامران، منادی‌زاده، بهروز، 1378. تحولات معماری و شهرسازی در فاصله‌ی سال‌های 1320-1299. دومین کنگره‌ی تاریخ معماری و شهرسازی ایران، جلد دوم.
– کاراحمدی، مهران، 1399، مدارس معاصر اصفهان، تحولات تاریخی و شکل‌گیری معماری مدارس در دوره‌ی قاجار و پهلوی.
– کیانی، مصطفی، 1386، معماری دوره‌ی پهلوی اول: دگرگونی اندیشه‌ها، پیدایش و شکل‌گیری معماری دوره‌ی بیست ساله‌ی معاصر ایران 1299-1320 هجری شمسی، چاپ دوم.

منتشر شده در : شنبه, 14 اکتبر, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: