طراحی فضاهای فرهنگی در ایران و جهان

مقدمه
دکتر محمد معین در جلد دوم از کتاب فرهنگ فارسی خود، فرهنگ را به معنای ادب، تربیت، دانش، علم و معرفت بیان میکند و در ادامهی آن نیز فرهنگ را مجموعهای از آداب و رسوم معرفی میکند. همچنین در همین مرجع، مجموعهی علوم، معارف و هنرهای یک قوم نیز در معنای فرهنگ بهکار رفته است.
کتابی که شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آنهاست هم معنای دیگری از فرهنگ میباشد. حسن عَمید در کتاب فرهنگ فارسی خود در باب این لغت، چنین نوشته است:
«فرهنگ یا فرهنج: علم، دانش، ادب، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت؛ و نیز به معنی کتاب لغت، کتابی که شامل لغات یک زبان و شرح آنها باشد.»
جایگاه فرهنگ:
ایرانیان دستیابی انسان به برتریهای در جهان معنوی از راه بهرهوری توشهی اندوختهها و آموختههایش را به مثابه پدیدهای همزاد با انسان و فعال در طول زندگی فردی و اجتماعی وی دانستهاند و در نامیدن این پدیده، واژهی فرهنگ را ساختهاند.
“فر” به معنای شوکت و شکوهِ نمایانگر و یا نشانهای از والا نگریستن، به ارزشمندی اندیشیدن و در تعالی گام نهادن و همچنین به پیشِ رو نگریستن با مفهوم زمانی-مکانی کلمه را در بر دارد.
“هنگ” به معنی سنگینی و وقار، فهم و معرفت، هوش و هوشیاری، کشیدن و به دست آوردن، قائم بر آموزش و پرورش است.
فرهنگ هر شخص، حاصل آگاهیها و شناخت و تجربیات وی است، آنگاه که این دادهها به صورتی مستقیم بهکار نیاید، اما به وی امکان میدهد تا دربارهی مطلبی یا رویدادی یا پاسخی که رخ میدهد، سنتز جدیدی را ارائه کند.
در واقع اگر تعریف مذکور پویایی در تحرک فکری شناخته شود، عوامل زمان و مکان در آن لحاظ شدهاند. تا آنجا که به گذشته مربوط میشود، احساسات، ادراک و تجربیات، بیظرف مکانی فهمیده نمیشوند و آنگاه که به تصورات تخیلات و آرمانها توجه داریم، بدون ظرف مکانی و بدون داشتن ایدهای هر اندازه تقریبی از فاصلهی زمانی، نمیتوانیم نظریهای را درک و ابراز کنیم. شکل فضای ساختهشده میتواند دادهای باشد که قابل ترسیمِ دوباره و توصیف شدن برای دیگران است و ابعاد گوناگونی در ساخت و پرداخت آن اثرگذار بودهاند که الزاماً کارِ این ترسیم و توصیف را به تحلیل، نقد، تطبیق و ارزشگذاری میکشانند و خلاصه اینکه شکل میتواند کلید راهیابی به فرهنگی باشد که از طریق فضای ساختهشده تجسم مییابد. فضای معماری فارغ از شناخت فرهنگ سازندهی آن فهمیده نمیشود و هر آنچه از این فرهنگ برمیخیزد، پس از گذر از تدبیرها و شگردهای فنون و ابداعـات در حیـطهی جوابـگویی به کاربردهـا، تطبیـق احجـام و ســطوح با استخوانبندی بنا، رعایت نسبتها، ترتیبها، جانماییها و مقامها در محور اصلی و فرعی بنا، رنگ آمیزی جسم و پیرایش حجمهای بنا و نیز در ترکیب حجمهای سرپوشیده با فضاهای باز و نیمهسرپوشیده تجسد مییابد؛ اثری که به دست انسان و برای انسان ساخته شده و جز از راه شکل خود سخن نمیگوید.
فرهنگ را میتوان به مثابه مجموعهای از توانهای گوناگون فرض کرد که بدون انگیزههای خارجی و تلاشهای درونی فهمیده نمیشود. فرهنگ همچون دریای بهظاهر آرامیست که در اعماق، پرتلاطم است. محیطیست که ضمن پرورش پدیدههای درونی خود، به هر پژوهندهای که قدرت بیشتری در غواصی و رفتن به عمق را دارد، دادههای بیشتری عرضه میکند و او را با رابطههای فرهنگ با سایر پدیدهها و با شالودهی زیستمحیطی آن آشنا میسازد.
ادوارد تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند:
«فرهنــگ مجموعه پدیدهای میباشـد که دربرگیرندهی دانستهها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که به وسیلهی یک انسان بهعنوان عضوی از جامعه کسب شده است.»
همچنین رالف لینتُن فرهنگ را ترکیبی از رفتارهای مکتسب میداند که به وسیلهی اعضای یک جامعهی معین از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد آن جامعه مشترک است.
اگر فرهنگ را به معنای کوششهای انسان برای ارضای نیازهای خود و غلبه بر طبیعت بدانیم، آنگاه میتوانیم آن را به دو قسمتِ فرهنگ مادی و فرهنگ غیرمادی (یا معنوی) تقسیم کنیم. فرهنگ مـادی شامـل اشیای ملـموسی همچون مسـکن، وسایـل زندگی، ماشینآلات و غیره میشود. در عناصر فرهنگ به آنچه که مادی نیست، فرهنگ معنوی گویند که هنر، زبان، ادبیات، فلسفه، سیاست، افکار و عقاید، نحوهی تفکر و استدلال، قوانین و علوم در این زمینه جای میگیرند.
بنابراین میتوان گفت:
فرهنگ عامل توحیدبخش فعالیتهای اجتماعی است.
فرهنگ نظمبخش رفتار انسانها و کنترلکنندهی غرایز است.
فرهنگ متمایزکنندهی جوامع از یکدیگر است.
فرهنگ اکتسابی (آموختنی) است.
فرهنگ حاصل تجربیات و دانش بشری میباشد که طی قرون و اعصار و طی نسلهای متمادی فراهم آمده و پیچیدهتر شده است. فرهنگ را میتوان متشکل از عناصری مثل ایدئولوژی، نهادها، سازمانها، الگوهای رفتار، احساسات، نفسانیات و اوضاع روانی دانست و به گونهای دیگر: فرهنگ یعنی آنچه که باعث تعالی و رشد معنوی انسان و همچنین موجب ارتباط انسان با خداوند میشود. کار فرهنگی کردن، فرهنگی زیستن و با فرهنگ بودن بر اثر آموزش ایجاد میشود زیرا فرهنگ و آموزش با هم عجین شدهاند.
فرهنگسرا
فرهنگسرا ساختمانی است که در آن یک یا چند نهاد فرهنگی فعالیت دارند. معمولاً در فرهنگسراها شرایطی برای آموزش امور گوناگون فرهنگی و اجتماعی و همچنین آموزش پیشهها و هنرهای گوناگون مانند نگارگری، کوزهگری، خیاطی و … فراهم میشود. برخی از فرهنگسراها، کتابخانه و انتشارات ویژهی خود را نیز دارند. در ایران تا امروز بیشتر فرهنگسراها در شهر تهران و چند شهر دیگر مانند اصفهان برپا شدهاند و معمولاً تلاش شده تا شهرداری برای هر منطقه، یک فرهنگسرای بزرگ فراهم کند. برخی از فرهنگسراها به جز پوشش منطقهی خود، به فعالیتهای فرامنطقهای نیز میپردازند. بسیاری از فرهنگسراها ویژهی کار (تخصصی) هستند، به این معنا که فعالیت خود را حول یک گروه یا یک محور کاری خاص متمرکز میسازند. فرهنگسراها برپایهی شیوهی فعالیتی که دارند، به یکی از محورهای سه گانهی شخصیت (کیستی)، محتوا (درونمایه) و نهاد میپردازند:
فرهنگسراهای شخصیت-محور، عبارتند از: فرهنگسراهای کودک، نوجوان، جوان، دانشجو، دختران، بانوان و سالمندان.فرهنگسراهای محتوا-محور، عبارتند از: اندیشه، قرآن، انقلاب، پایداری، هنر، ملل، قانون، تیرهها (اقوام)، ورزش، کار، دانشها، تندرستی، طبیعت؛ و فناوری اطلاعات. و در نهایت، فرهنگسراهای نهاد-محور، عبارتاند از: خانواده، مدرسه و شهر.