جایگاه مرمت‌های گنبد سلطانیه در تاریخ مرمت علمی-فنی ایـران، نوشته‌ی فرامرز پارسی، فاطمه غلامی
سومین نمایشگاه پترنیتکچر، امیرحسین اشعری

از پاویون ایــــران بیاموزیم، نوشته‌ی علی اکبری

عکاس: دید استویدیو

اگر بخواهم صریح باشم،‌ پاویون ایران در اکسپوی دبی، در ماقبل معماری متوقف مانده است و از این ‌رو در قلمروی نقد اثر معماری نیز قرار نمی‌گیرد، اما با توجه به اهمیت موضوع و جوانب بین‌المللی آن -که البته این هم جای تأمل دارد، پرداختن به آن در جامعه‌ی معماری ایران مورد توجه و مطالبه قرار گرفته است. پس مفروض می‌داریم که در مورد یک اثر معماری یا یک تجربه صحبت می‌کنیم تا شاید از این زاویه بتوانیم از تحلیل اثر و شرایط زمینه‌ای تولید آن، نکاتی بیاموزیم.
به پاویون ایران در اکسپوی دبی می‌توان از منظرهای مختلف نگریست. مهم‌ترین منظر، مواجهه با خود اثر است. اثرِ ساخته‌شده‌ و اینک تجربه‌شده، بارزترین ابژه‌ای است که پیش چشمان ما متظاهر می‌شود و حرف اصلی را می‌زند. مجموعه‌ای از چند مکعب در مجاورت هم که پاکت نامیده شده و واجد پوسته‌ای از مهره‌های سفالی است که بعدا در روند اجرا با مهره‌های چوبی جایگزین شده است. مکعب‌ها به رنگ آبی فیروزه‌ای در نظر گرفته شده که رنگ سرزمینی ایران‌‌زمین است و ایماژهای محفوظ در ضمیر ناخودآگاه مخاطب را به‌طور ضمنی و انتزاعی برمی‌انگیزد و فرا می‌خواند. ترکیب مکعب‌های فیروزه‌ای با مهره‌های خاکی‌رنگ، این نیت را تقویت و تکمیل می‌کند و کالبد بنا خود را در پیوستار تاریخی با اسلاف آشنای خود از عهد سلجوقی قرار می‌دهد. به نظر می‌آید که طراحان پروژه، می‌خواستند «ایرانیَتِ» عینیت‌یافته را به‌‌دور از شعارزدگی تصویری و کاربست نشانه‌های صوری و احضار بی‌پرده و بی‌پروای عناصر معماری یا هنریِ آشنا، اعم از فرم‌ها، عناصر و نقوش -که معمولا در این دست پروژه‌ها مرسوم است،‌ به نحوی ضمنی و استعاری محقق سازند. حتی فاصله‌گرفتنِ فونت نام «ایران» از نستعلیق کلاسیک -به‌‌مثابه‌ی پررنگ‌ترین نماد نوشتار فارسی، در همین راستا قابل‌درک است. در همین جا باید گفت که از آنچه اثر می‌نمایاند، برمی‌آید که نگاه حاکم بر مفهوم ایرانیت در پروژه، معطوف به دوران موسوم به «دوران اسلامی» است و سعی شده برداشت انتزاعی از معماری سده‌های هفت و هشت هجری انجام شود. می‌توان مفروض داشت که چند مسئله در این امر، مدنظر طراحان بوده است؛ نخست آنکه معمولا در برداشت سطحی از ایرانیت، ذهن به‌سمت تکرار عناصر موتیف‌های هخامنشی می‌رود و در این پروژه، از این نگاهِ سطحی‌انگارانه فاصله گرفته شده است، همچنین با توجه به آنکه کشور میزبان، یک کشور از دنیای اسلام است، پر رنگ کردن تاریخ مشترک، ولو ضمنی و زیرسطحی، می‌تواند نقطه‌ی اتصال قابل ‌اتکا و اعتنای پروژه با زمینه‌ی خود از حیث تبلور امر تاریخی باشد. همچنین، صورت تسبیح‌مانند لایه‌ی پوسته‌ای، عنصری است که هم در دست‌ساخته‌های ساکنان جنوب ایران دیده می‌شود و هم در صنایع‌دستی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس. این دومین فصل مشترک پررنگ پروژه با زمینه خود محسوب می‌شود.
باید دانست که توجه به شرایط زمینه‌ای و فرهنگ، سنت و تاریخ کشور میزبان، برای تقویت دوستی‌ها و قدرشناسی از میزبان، رسمی است که بسیاری از کشورها در طراحی پاویون‌های خود مدنظر قرار می‌دهند و پاویون ایران نیز از این امر دور نمانده است.
اما آنچه باعث شده که پروژه به‌زعم نگارنده، نتواند خود را به‌مثابه‌ی یک اثر معماری عرضه کند، عقیم‌ماندگی است و به نظر می‌آید از ابتدا، عدم امکان تحقق پروژه قابل پیش‌بینی بوده است. پروژه، فاقد برنامه‌ی مشخصی است و گویی خود را در موقعیتی قرار داده تا هر تصمیمی برای پاکت‌های آن می‌توانند، بگیرند و آن‌ها را هر طور که صلاح می‌دانند، مصرف کنند. فقدان محتوا و بی‌معنایی پاکت‌ها، باعث شده است سکانس دوم از پروژه، به‌کلی همه‌چیز را از بین ببرد، مخاطب را سردرگم و او را به خاطر اتلاف وقتش آزرده کند. این بی‌محتوایی، نه به دلیل فقدان مضمون است بلکه به دلیل انباشت بیش ‌از حد مضامینی است که به نظر می‌آید، از بیرون به کار تحمیل شده است. انباشت مفاهیم بی‌ربط و با ربط، منجر به زایش موجودی ناقص‌الخلقه شده است و نهایتا مهندسین مشاور پروژه در توجیه بی‌سروسامانی کار با اعتمادبه‌نفس کافی، از تفکیک «معماری داخلی» از «معماری خارجی»‌ سخن می‌راند و اظهار می‌دارد که معماری داخلی به عهده‌ی آنان نبوده است و فلان شرکت بنا به فلان دلایل نتوانسته کارش را انجام دهد! اما مسئله این نیست؛ کیست که نداند تفکیک «معماری داخلی» از «معماری خارجی»، فریب‌دادن مخاطب،‌ پرت‌کردن اذهان، سلب مسئولیت (به‌ظاهر) از عدم طراحی فضاهای بسته‌ی پروژه و حتی به‌استهزا‌گرفتن شعور مخاطب عام‌و‌خاص است. معماری، معماری است و پروژه با همه‌ی ماهیت وجودی‌اش، معماری خوانده می‌شود. می‌دانیم که بسیاری از تمهیدات خلق کیفیت فضاهای سرپوشیده، باید از مراحل نخست اجرا، منظور شود و فی‌الواقع، خلق فضاها امر پسینی و موکول‌به‌آینده نیست، بلکه از همان ابتدا باید توسط طراح پروژه، معماری شود.
مسئله این است که پروژه فاقد محتوا است. پروژه نتوانسته درک درستی از مسئله‌ی اکسپو در دوره‌های اخیر داشته باشد. نه شعار اکسپو را به‌خوبی هضم کرده و نه شعار یا مضمون درستی برای حضور خود در اکسپو تدارک دیده است. تزریق محتوا از بیرون به پروژه، به نظر بیشتر رنگ‌وبوی توجیه دارد تا فهم دقیق مسئله. تحمیل‌ امر رتوریک (تحمیل غیرواقعی ایده) به پروژه، بر آن سنگینی می‌کند و آن‌قدر «گل‌درشت» است که «تو ذوق می‌زند». طراحان پروژه، مسئله‌ی امروز ایران را نمی‌دانند و یا مسئله‌ای برای امروز دنیا مطرح نمی‌کند و طبیعتا پاسخی هم برای آن ندارند. سال‌هاست که اکسپو از مسئله‌ی جذب توریست عبور کرده است. هرچند این مقوله را با خود دارد، اما دیگر مسئله‌ی اصلی نیست. فروش فرش دست‌بافت و پسته‌ی خندان و زعفران، دیگر نمی‌تواند، محتوای لازم و کافی برای پاویون ایران باشد. حتی اگر بخواهیم به پارادایم جذب توریست به‌مثابه‌ی محتوای پاویون ایران درست فکر کنیم، داده‌های جامعه‌شناختیِ گردشگرانی که ایران را به‌عنوان مقصد سفر خود انتخاب می‌کنند، می‌رساند که عمدتا این افراد به گروه موسوم به «توریست‌های فرهنگی» تعلق دارند چرا که از محدودیت‌های حضور در ایران مطلع هستند و ایران را برای تفریح و خوش‌گذرانیِ مرسوم در دنیا برنگزیده‌اند. این قبیل افراد، ایران را از آثار ثبت‌شده‌اش در فهرست میراث جهانی یونسکو می‌شناسند و چهار سال صبر نمی‌کنند تا به دبی بیایند و ایران را از پاویون‌اش بازیابند. پس تحمیل موضوع گردشگری به پاویون ایران -که حتی با همین نگاه سطحی هم محقق نشده است- به‌کلی غلط است. باید تاکید کرد که آن دسته از کشورهایی که اکسپو را همچنان در راستای توریسم می‌بینند، تلاش می‌کنند آخرین ابتکارات خود را در این حوزه نشان دهند و زمینه‌های جدید تفریح را در کشورشان به نمایش بگذارند. از این زمره می‌توان به توریسم غذا اشاره کرد. این موضوع، بسترهای مورد نیاز خود را می‌طلبد و پاویون‌ها بر اساس آن از پیش، اندیشیده و طراحی می‌شوند و رستوران‌، فودکورت‌ها و فضاهای مختلف با معماری متناسب و پاسخ‌گو به عملکردهای تازه منظور می‌گردد. مشاهده شد حتی در این حوزه نیز پاویون ایران مستاصل است و فعالان ایرانی حوزه‌ی توریسم غذا، مجبور شدند برنامه‌های خود را در رستوران‌ها و فودکورت‌های سایر پاویون‌ها برگزار کنند.
بیایید شعار اکسپوی دبی را بار دیگر مرور کنیم؛ «پیوند ذهن‌ها،‌ خلق آینده». همان‌طور که از شعار اکسپو برمی‌آید، نگاه‌ها به آینده است. بسیاری از ملت‌ها از دستاوردهای‌ امروزشان برای آینده صحبت می‌کنند نه داشته‌های تاریخی و باستانی‌شان. فهم مسئله‌ی آینده، شاید مهم‌ترین ارمغان هر ملت برای سایر ملل باشد. آنان می‌کوشند تا آخرین اندیشه‌ورزی‌های خود را در باب آینده به نمایش بگذارند. خط سیر تمدنی‌شان را از گذشته ترسیم کنند و تا افق آینده امتداد دهند.

عکاس: مرتضی صدیق

منتشر شده در : چهارشنبه, 20 جولای, 2022دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: ,