بازسازی گوتِربانهُف هانُویر اثر گروه معماران اِی.اِف.اِف، ترجمه‌ی لادن مصطفی‌زاده
توانمندسازی اجتماع پناهگاه سازمان تبادل اطلاعات و مشاوره‌ی زنان کلیمانجارو (KWIECO) شرکت معماری هولمن رویتر سندمن، شهر موشی، تانزانیا ترجمه‌ی مینا حنیفی‌واحد

” از واشنگتن تا حافظیه، معماری در ساحت امری ملی ” گفتگـوی معـمارانه‌ی محمد اسدی و حسین پرهمت با مهدی قائمیان

“مهندس مهدی قائمیان” در سال 1321 خوشیدی در تهران‌ در خانواده‌ای متوسط متولد شد. او در کنکور سال 1340 “دانشکده‌ی هنرهای زیبا” شرکت کرد و وارد این دانشکده شد، پس از فارغ‌التحصیلی در سال 1348 خورشیدی به ایالات متحده آمریکا رفت و تا سال 1351 در آنجا مشغول به تحصیل بود. او ابتدا در “دانشکده معماری ایالت تنسی” به تحصیل پرداخت و سپس به “واشنگتن دی.سی” رفت و در “دانشکده معماری دانشگاه پنسیلوانیا” در”ایالت فیلادلفیا” برای دوره دکتری معماری ثبت‌نام نمود که این تصمیم منجر شد تا با مرحوم “دکترعلی صارمی” همکلاس شود. پس از چندی تحصیلاتش را نیمه‌کاره رها کرد و به دلیل علاقه بی‌حدش به طراحی و اجرای معماری، به ایران بازگشت. وی به صراحت در اینباره می‌گوید: “پس از مدتی از تحصیلم در آمریکا، با خود گفتم که دوست دارم درکشورم خدمت کنم و اثر معماری به وجود آورم، حال اگر به اسم دیگران هم ساخته شود، مهم نیست، زیرا من آن را اثر خود می‌دانم”.
آقای مهندس از اولین کار معماری خود برایمان بفرمایید.
در سال اول دانشکده من به همراه تعدادی از هم‌دوره‌ای‌هایم به کاشان رفتیم و “حمام فین” را رلوه (برداشت نقشه از روی بنا) کردیم. در پایان سال دوم دانشکده، من وارد شرکت “مشاور سردار افخمی و شرکا” شدم، و در سال 1341 در آن دفتر پروژه‌ای به من محول شد که طراحی “پارک دانشجو” فعلی تهران بود. من آن پارک را با همان ایده‌ی “باغ فین کاشان” طراحی کردم، البته سالهاست که به آنجا نرفتم و از سرنوشت کارم خبری ندارم، اما به‌ یاد دارم مسیرهای آبی برایش طراحی کرده بودم، “پرویز تناولی” مجسمه‌هایی در آنجا ساخت و “علی سردار افخمی” در آن مکان، ساختمان کنونی “تئاتر شهر” را طراحی و اجرا نمود! در سال 1346 فاز اول و دوم ساختمان اداری “بنیاد پهلوی” را با همکاری مشاور سردار افخمی طراحی کردم که در محدوده‌ی”میدان راه‌آهن تهران” است و هم اکنون در تملک”بنیاد مستضعفان” می‌باشد.
چه مدتی در دفتر سردار افخمی بودید و در آنجا چه کارهایی طراحی کردید؟
من از سال 1355-1341 خورشیدی در آن دفتر مشغول به کار بودم، یکی از پروژه‌هایم در سال 1351 “طراحی مرکز نگهداری کودکان یتیم” بود که حدود دو سال به طول انجامید که در شیراز واقع شده بود. طرحی که ارائه دادم مجموعه‌ای از ساختمان‌های در ارتباط با هم بودند، کودکان در رده‌بندی‌های سنی مختلف در ساختمان‌های مجزا نگهداری می‌شدند و ساختمان اداری اصلی ارتباط تمامی آن‌ها را با یکدیگر و با مرکزیت کل مجموعه برعهده داشت! پروژه‌ی دیگرم طراحی “دانشگاه صنعتی اصفهان” بود، که از سال 1355-1352 خورشیدی به طول انجامید و کار بسیار عظیمی بود، طراحی به‌نحوی انجام شد که ما مدولی را برای کل مجموعه در نظر گرفتیم که دانشکده‌هایی که قرار بود ساخته شوند، در این مدول‌ها جای گیرند، زیرا مشخص نبود که چگونه می‌خواهند دانشکده‌های مختلف را با جزئیات متفاوت در زمین جای دهند، ایده به این شکل انجام شد، البته به غیر از من در این پروژه معماران زیادی کار کردند!
چه شد که آقای مهندس مهدی قائمیان بیمارستان‌ساز شدند؟
در سال 1356 خورشیدی از طرف “مهندسین مشاور ناسکو” با من تماس گرفته شد، گفتند می‌خواهیم برایمان یک بیمارستان 600 تخت‌خوابی در ارومیه طراحی کنید، با وجود اینکه بیمارستانی طراحی نکرده بودم، در آن سال به “مهندسین ‌مشاور ناسکو” ملحق شدم. پس از طی دوره‌ای تخصصی برای طراحی بیمارستان در کشور آمریکا، به ایران بازگشتم و طراحی بیمارستان 600 تخت‌خوابی ارومیه را آغاز کردم و تا پاسی از شب روی پروژه کار می‌کردم! درنهایت حدود 4 ماه به طول انجامید تا من به طرحی زیبا و با روابط مطلوب رسیدم، چنانچه طرح من بین 11 مهندسین مشاوری که نمایندگانشان با من دوره‌ی طراحی دیده بودند، از دید مشاوران آمریکایی”ام.پی.ای” که به کارهایمان نظارت داشتند موفق به کسب رتبه اول شد.
آقای مهندس معماری مطلوب از نظر شما چیست و چه مختصاتی در خود دارد؟
من به گفته‌ی سالیوان که می‌گوید: “فرم تابع عملکرد است” معتقدم، اما بسیاری از معماران متاسفانه اول فرم را خلق می‌کنند و سپس عملکرد را در داخل آن فرم می‌گنجانند! من با این طریقه‌ی کار بسیار مخالفم، زیرا در بیمارستان به علت وسعت کار، تعدد عملکرد‌های مختلف و پیچیدگی طراحی آن، که یکی از گونه‌های بسیار پیچیده ساختمان است، اصلاً اجازه این کار را نداریم که ابتدا فرم را طراحی کنیم و سپس بخواهیم عملکرد را در آن لحاظ کنیم. حتی زمانی که در دفتر “سردار افخمی” بودم و “پارک دانشجو” را طراحی می‌کردم، می‌دیدم که ایشان در حال طراحی ساختمان “تئاتر شهر” هستند، نسبت به این کارشان تعجب ‌می‌کردم! چرا که ستون‌های رواق دورتادور ساختمان تئاتر شهر ستون‌های کاذب هستند و هیچ عملکردی ندارند، در واقع بار پیش‌آمدگی‌های سقف روی ستون‌ها نیست، بلکه بر روی خود ساختمان است! به عقیده‌ی من ستون باید عملکرد ستون را داشته باشد و نه چیز دیگر! این ستون‌ها برای زیبایی ساختمان در اطراف قرار گرفته‌اند، درحالیکه ساختمان تئاتر شهر می‌توانست خود شکلی زیبا داشته باشد و نیازی به استفاده از ستون‌های اطراف برای زیبایی نبود، البته ایشان یک معمار پیروی مکتب فرمالیسم بودند.
آقای مهندس بفرمایید بعد از انقلاب که به شرکت خانه ‌سازی ایران رفتید، چه کارهایی طراحی کردید؟
ابتدا کار کوچکی به من سپرده شد که طراحی بیمارستانی در شهر”   گراش” و نزدیک به شیراز بود و 4000 متر زیربنا داشت، سپس” بیمارستان 400 تخت‌خوابی آموزشی کاشان” را با وجود اسکلتی باقی مانده از قبل، طراحی کردم. طراحی فاز یک و دو را از سال 1361 به مدت دو سال انجام دادم و هر ماه برای نظارت عالیه به کاشان می‌رفتم.
تمام کارهای من مبتنی بر نظریه‌ی “تبعیت فرم از کارکرد” است، زیرا بیمارستانی که بر مبنای کارکردش طراحی و اجرا نشود، مناسب و مطلوب نیست! فاکتور مهم دیگر که در کارهایم بدان توجه ویژه‌ای دارم، اقلیم است که یکی از فاکتورهای مهم کارکردی محسوب می‌شود! یکی از کارهایم در این شرکت طراحی “بیمارستان300 تخت‌خوابی آموزشی کرج” و “بیمارستان 300 تخت‌خوابی تبریز” است که هریک 35000 متر مربع زیربنا داشتند و کارهای بسیار خوب و زیبایی شدند. اکنون که به لیست کارهایم در آنجا نگاه می‌کنم 25 اثر دیگر را ‌می‌بینم که بزرگترینشان “بیمارستان میلاد تهران” است.
در مورد طراحی بیمارستان میلاد بفرمایید؟
“بیمارستان میلاد” اسکلتی پیش از انقلاب داشت، به ما گفتند که دست به آن اسکلت نزنید. کسی که پیش از انقلاب بیمارستان را طراحی کرده بود، گویی از طراحی بیمارستان چیزی متوجه نبود! طرح سابق بر اساس مدولاسیون (پیمون فضا) نبود و اسکلتی که قبل از انقلاب اجرا شده بود، هیچ تناسبی با سازه و سیستم تأسیساتی بسیار وسیع بیمارستانی نداشت، زیرا باید ارتفاع کف تا کف طبقات را به اندازه‌ای در نظر بگیریم که بتوانیم کانال‌های تأسیساتی، کابل‌ها و لوله‌های متعددی را از سقف کاذب عبور دهیم! درحالیکه ارتفاع فضاها در آن پروژه 330 سانتی‌متر در نظر گرفته شده بود و یا در جایی کاملاً مشخص بود که طراح پیشین از محل قرارگیری ستونی در نقشه‌ها خوشش نیامده و کلاً به جای حل مشکل، آن ستون را از کار حذف کرده است!
من با اسکلتی که در محل وجود داشت، ابتکارات جالبی انجام دادم، اگر شما دیوارهای بخش بستری بیمارستان میلاد تهران را بردارید، متوجه می‌شوید که سقف کاذب به زیر تیرها برخورد کرده است و تنها تیرهای سقف را پنهان می‌کند، زیرا من تمام لوله‌های بخش را به شکل رایزر (لوله عمودی) طراحی و اجرا کردم. اگر بخش بستری بیمارستان که به شکل مثلثی طراحی شده را ببینید، متوجه می‌شوید که در طراحی دو ایستگاه پرستاری و مدیریت بخش آن تلاش‌های زیادی صورت گرفته است.
در بخش اعمال جراحی باز هم به دلیل همان اسکلت موجود که به سقف کاذب ما چسبیده بود و اجازه عبور کانال‌های تأسیساتی و هوارسان را نمی‌داد، ایده‌ای انجام شد که برای هر اتاق عمل، در قسمت پشت، یک هوارسان کوچک و مستقل در نظر گرفتم که به علت مناسب بودن ابعاد لوله‌های هوارسان می‌توانست به خوبی به اتاق‌های عمل سرویس‌دهی نماید، با این کار توانستم بخش بزرگی از جراحی را با شانزده اتاق عمل در آن بیمارستان طراحی کنم.
آقای مهندس قائمیان در معماری ایرانی چه چیزی شما را جذب می‌کند؟
اگر معماری ایران را در تمام ابعاد و گوشه‌هایش بنگریم، خود همان “تبعیت فرم از عملکرد” است، که در همه جا شاهد آن هستیم! مثلاً گلدسته که با زیبایی ‌شناسی خاصی آن را تزئین نموده‌اند، برای اذان سردادن بوده است و عملکرد گلدسته است که باعث ارتفاع گرفتن آن از زمین می‌شود. درست است که بسیاری از شاهکارهای معماری جهان در کشورهای دیگر است، اما کارهایی که در دوران صفوی در ایران طراحی و ساخته شده‌اند، در سطح بسیار بالایی قرار دارند و حرف دیگری می‌زنند و جزء میراث جهانی محسوب می‌شوند. وقتی در “میدان نقش جهان” به ساختمان “مسجد شیخ‌ لطف‌اللّه” که خود یک شاهکار جهانی است وارد می‌شوید، از آفتاب پرنور و درخشان وارد دهلیز مسجد می‌شوید، به علت پر نور بودن محیط میدان بزرگ نقش جهان، مردمک چشم آدمی طبیعتاً باید در لحظه‌ی ورود به مسجد تنگ شود و چشم آدمی به مدت چند ثانیه، قدرت بینایی کاملی نداشته باشد، اما معمار از این مسئله استفاده‌ی خلاقانه‌ای کرده و ترفند معمار نابغه و خالق “مسجد شیخ لطف‌الله” (محمدحسین بنای اصفهانی)، این بوده است که در طول دالان ورودی که فضایی کم نور است، مخاطب را به داخل مسجد می‌کشاند و در لحظه‌ی ورود از فضایی کوچک و با نور کم به گنبدخانه، مخاطب را با “انفجار فضایی” (Expelosion of space)، حاصل از عظمت و زیبایی فضا شگفت‌زده می‌کند!
ما باید با پیشینه معماریمان چه کنیم؟
من با تکرار عینی و تقلید‌های صوری از معماری ایران مخالفم، اما وقتی به “روستای ابیانه” در دامنه‌ی کوه می‌نگریم، شاهد تلفیق هنرمندانه طبیعت و معماری هستیم، “معماری ایرانی” نمونه‌ و نمودهای خوبی برای الگوبرداری ما دارد. یکی از عملکردهای معماری؛ محیط، طبیعت و اقلیم است که باید در معماریمان آن را در نظر بگیریم. به راستی معماری ایرانی “تابع عملکرد” خود بوده است. اما من ساختمانی را دیدم که یکی از همکلاسی‌هایم طراحی کرده بود و با استفاده از فرم بادگیر و قوس‌هایی که تنها جنبه نمادین و بدون کارکرد دارند ساخته شده بود. من این را “فرمالیسم”صرف می‌دانم، اما هیچگاه در ساختمان “اپرای سیدنی استرالیا”، کار زیبای “یورن اوتزن”، شما در “فرمالیسم” نیستید! درست است که سقف ساختمان اپرای سیدنی، یک فرم بادبانی است و ساختمان به داخل خلیج فرو رفته، اما این سقف مانند بادبانی روی کل ساختمان را فراگرفته است که من این را فرمالیسم نمی‌دانم، زیرا این ساختمان عملکرد خاص خودش را در منطقه قرارگیری‌اش دارد و به همین جهت یکی از شاهکارهای معماری دنیاست!
آقای مهندس شما در کارهای خودتان (طراحی بیماستان‌ها) هم به این نکات توجه دارید؟
همکاران من شاهد هستند که من در تعریف هر فضای بیمارستانی، تجهیزات بیمارستانی موجود در آن فضا را تعریف می‌کنم، مثلاً دستگاه”ام.آر.آی”(M.R.Iدستگاه تصویربرداری دیجیتالی)، فارغ از اینکه هزار نکته لازم برای اجرا در طراحی و قرارگیری‌اش وجود دارد، از جمله؛ فرم فضای اطراف، دستگاه‌های مربوط به آن و طریقه‌ی آوردن مریض برای انجام “ام.آر.آی” و تعویض تخت به تخت و…، همه بسته به استفاده از دستگاه‌هایی است که عملکرد آن فضاها را تعریف می‌کند. ما نمی‌توانیم برای این فضا از فرم‌های گرد استفاده کنیم و بخواهیم در آن دستگاه “ام.آر.آی” را تعریف کنیم، چنین امکانی وجود ندارد، زیرا اتاق کنترل “آم.آر.آی” باید دقیقاً در محور (آکس) دستگاه باشد، و این دستگاه به تنهایی هزار نکته دیگر دارد و باید مقالاتی در باب آن نوشت! طراحی بیمارستان کاری فوق‌العاده علمی است، از این جهت معتقدم که معماری هم علم است و هم هنر، وقتی وارد مباحث علمی‌تر می‌شویم، کار ما بسیار سنگین‌تر خواهد شد، در حالیکه هنر باید در جایش بماند و حضور داشته باشد!
در آن زمان کارهای تالیفی و پژوهشی هم داشته‌اید؟
بله، همان زمان از من خواسته شد تا در مورد “تیپولوژی (دسته بندی) بیمارستان‌ها” مطلبی بنویسم و سخنرانی‌ای داشته باشم. آن زمان ما در تعامل خوبی با “وزارت بهداشت” بودیم و قصد داشتیم آن‌ها را به تهیه‌ی نقشه جامع قرارگیری بیمارستان‌ها در پهنه کشور قانع کنیم، در آن تقریرات من انواع بیمارستان‌های روستایی کوچک تا بیمارستان‌های شهری، بیمارستان‌های ناحیه‌ای که می‌تواند چند شهر را پوشش دهد تا “بیمارستان‌های منطقه‌ای” یا استانی که می‌تواند یک یا چند استان را تحت پوشش قرار دهد، دسته‌بندی کردم و ارائه نمودم. تدوین این موارد و طراحی سیستم ارجاع بیمار به بیمارستان‌ها وظیفه‌ی وزارت بهداشت بود، اما آن‌ها این کار را انجام ندادند، سیستم ارجاع وظیفه دارد تا بیمار را بسته به نوع بیماری و نوع بیمارستان مورد نیاز بیمار و در دسترس بودن آن به بیمارستان‌های منطقه‌ای یا استانی دیگر ارجاع دهد.
وزارت مسکن و شهرسازی از من خواست تا دوره‌ی حرفه‌ای طراحی بیمارستان، برای مهندسین مشاور و معماران علاقه‌مند برگزار کنم، این دوره در 5 جلسه برگزار شد و من برای تدریس آن دوره‌ها از نقشه‌های بیمارستان 300 تخت‌خوابی آموزشی کرج و تبریز استفاده کردم.
بعد از آن هم طراحی و ساخت “بیمارستان آموزشی، تخصصی و فوق تخصصی میلاد” مطرح شد که قرار بود پیش از انقلاب “بیمارستان ضایعات نخاعی” باشد و اسکلتی از آن موجود بود که با زیربنای120 هزار متری طراحی شده بود. در ابتدای کار، من طی نامه‌ای به “سازمان تامین اجتماعی” بیان کردم که بیمارستانی با این سطح زیربنا و تنها برای بیماری‌های نخاعی مطلوب نیست، ولی کسی پاسخگو نبود، من بیمارستان 1000 تخت‌خوابی میلاد را با تاکید بر ضایعات نخاعی، طراحی کردم.
بعد از آن کلینیک‌های کوچک (دی کلینیک) را از “سازمان تامین اجتماعی” سفارش گرفتیم که در شهرستان‌ها ساخته شد، مانند “دی کلینیک بجنورد”، “دی کلینیک درود” و “دی کلینیک برازجان”، سپس یک بیمارستان کوچک 4500 مترمربعی را طراحی کردم که طبق روال به همه این کارها سر می‌زدم.
سپس “بیمارستان 800 تخت‌خوابی مشهد” را با 60 هزار مترمربع زیربنا در فاز یک و دو طراحی کردم که متاسفانه ساخته نشد. “بیمارستان ساری” را با 5000 متر مربع زیربنا و “درمانگاه و اداره کل تامین اجتماعی یزد” طراحی کردم و سپس “پلی ‌کلینیک تخصصی شهرضا”، “خمینی شهر” و طراحی چندین پروژه دیگر را برعهده داشتم.
من در سال 1380 گسترش “بیمارستان اسلامشهر” را برعهده داشتم، اما آخرین پروژه‌ای که برای تامین اجتماعی طراحی کردم، “طرح جامع بیمارستان فیاض بخش تهران” بود که فاز یک، دو را انجام و برنامه‌ریزی آن را نگارش کردم، سپس عده‌ای معترض شدند که چرا همه کارها به این شرکت سپرده می‌شود و همین روال باعث شد که عده‌ای باعث فروپاشی شرکت شوند.
آقای مهندس قائمیان راجع به کتب تألیفی خودتان توضیح بفرمایید؟
کتاب “طراحی بناهای درمانی” از سال 1381 تا سال 1385 به طول انجامید که در 12 جلد چاپ شد، جلد سیزدهم آن را در سال 1394 تمام کردم و به علت سنگین شدن بروکراسی اداری در “سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی” ادامه‌ی کار میسر نشد. اولین کتابم “راهنمای برنامه‌ریزی، طراحی معماری بخش‌های بستری داخلی و جراحی” بود. کتاب دوم را با عنوان “راهنمای برنامه‌ریزی و طراحی معماری بخش‌های مراقبت ویژه” نوشتم، سپس کتاب راهنمای برنامه‌ریزی و طراحی معماری را برای بخش‌های مختلف درمانی نظیر،” راهنمای برنامه‌ریزی و طراحی معماری بخش‌های اعمال زایمان”، “بخش بستری زایمان”، “بخش مراقبت‌های ویژه نوزادان” نگاشتم. سپس”مجموعه بخش زایمان” را طی دو کتاب با شرح سیستم‌های مختلف زایمان در دنیا شرح دادم.
از کتاب هفتم به مسئله‌ی “قلب” پرداختم، که از جلد هفتم تا جلد سیزدهم کتاب‌هایم مرتبط به “تخصص قلب” و “راهنمای طراحی و برنامه‌ریزی بخش‌های قلب بیمارستان” است، از مجموعه خدمات قلبی مانند “اورژانس” تا “تجدید حیات و اعمال قلبی تنفسی” را شرح دادم. در کتاب بعدی به تألیف “راهنمای برنامه‌ریزی و طراحی معماری بخش‌های مراقبت ویژه قلب و سپس “راهنمای طراحی و برنامه‌ریزی بخش مراقبت‌های قلبی متوسط” پرداختم. کتاب‌های بعدی تألیفی من راجع به “خدمات تشخیص غیرتهاجمی قلب”، “راهنمای طراحی بخش آنژیوگرافی”، “آنژیوپلاستی” و “الکتروفیزیولوژی” است که شامل بخش‌های فوق تخصصی و پیچیده است، که تمام آن را به دقت برای معماران تشریح و توضیح داده‌ام.
در کتاب بعدی‌ام “راهنمای برنامه‌ریزی و طراحی بخش اعمال جراحی باز قلب” و سپس “مراقبت‌های ویژه جراحی قلب” را تشریح و توضیح دادم که قسمت ریکاوری بعد از اعمال قلب باز است و این دو بخش را با هم مرتبط و در کنار آورده‌ام و آخرین کتاب این مجموعه مرتبط به “راهنمای طراحی بخش توانبخشی قلب” است. جدیدترین کتابی که تألیف کرده‌ام، اما هنوز به چاپ نرسیده کتابی در مورد “برنامه‌ریزی و طراحی بیمارستان‌های سرطان” است که 800 صفحه می‌‌باشد که مطالعات دقیق در آن صورت گرفته ولی هر کاری مرتبط به سرطان را در ایران به مشاوران خارجی می‌سپارند، درحالیکه ما در ایران منابع و مطالعات مطلوبی در دست داریم!
کارهای مطالعاتی شما در چه زمینه‌ی بین‌المللی بوده‌اند؟
سال‌ها پیش “وزارت بهداشت انگلیس” و “موسسه ان.اچ.اس انگلستان” که “دستورالعمل‌های طراحی بیمارستانی” را تدوین می‌کنند، مرا به همراه چند نفر دیگر دعوت کردند تا از تمامی بیمارستان‌های انگلستان بازدید نمایم و من هم تمام انگلستان را تا مرز اسکاتلند پیش رفتم و از بیمارستان‌هایشان بازدید نمودم و ایراداتی را ذکر کردم. من در آن زمان تمام استانداردها را به‌طور کامل اشراف داشتم و از استانداردهای خودشان به خودشان ارجاع می‌دادم، یا از استانداردهایشان ایراد می‌گرفتم. همیشه در این اندیشه بودم که در تداوم انتشار کتاب‌هایم استانداردهای برنامه‌ریزی و طراحی کاملی را به مانند این مؤسسه انگلیسی تدوین نمایم تا ایران نیز در جهان دارای استانداردهای چاپ شده مناسب و جهانی به زبان انگلیسی و فارسی باشد، این کتاب می‌توانست ما را از کشورهای سرآمد جهان در تدوین این استانداردها کند، اما رئیس‌جمهور وقت با انحلال “سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی” باعث گسستن این زنجیره شد که دلایلش را ما نمی‌دانیم.
آقای مهندس آینده ی معماری ایران را چگونه می‌بینید؟
معماری هم مانند سایر علوم و زمینه‌های یک جامعه، به سیستم اداره‌ی هر کشور وابسته است و تحت تأثیر برنامه‌های کلان مملکتی پیش می‌رود، اینکه چطور برای یک مملکت برنامه‌ریزی ‌شود و چگونه آن برنامه‌ها پیاده ‌شود، بسیار مهم است! ما وقتی برای معماری کشورمان برنامه‌ای نداریم و حتی می‌توان گفت شبکه بهداشتی و درمانی مناسبی هم نداریم و برنامه‌ای برای آن ندیده‌ایم، صحبت از آینده بی‌معناست. هیچ سازمانی برای نظارت و یا هماهنگی بین مشاور یا کارفرما و نقش هر یک از آنان وجود ندارد! اگر سازمانی بخواهد این کار را انجام دهد، من حتماً سراغ آن کار می‌روم تا بتوانم کمکشان کنم و با هم بتوانیم به معماری ایران برنامه دهیم، اما چنین چیزی ممکن نیست چرا که شرایط مناسبی وجود ندارد. با این اوضاع چند سال آتی را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.
سخنتان با دانشجویان معماری چیست؟
دانشجویان معماری که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند، اغلب به چند دسته تقسیم می‌شوند، عده‌ای پیمانکار پروژه‌ها می‌شوند، و با ورود به بازار کار سعی در کسب درآمد مالی خوب از طریق برخی فرایند‌های مالی رایج در بازار کار را دارند، جمعی دیگر سعی در تأسیس دفتر مهندسین مشاور دارند، عده‌ی دیگری هم که با پرکاری غریبه‌اند، در قیاس با جوانی خودم که رایگان از صبح تا شب روی یک طرح در شرکت‌های مشاور کار می‌کردم، بسیار تنبل‌اند، آن‌ها مورد قبول شرکت‌ها نیستند و موفق نمی‌شوند!
امروزه جای کارهای تحقیقاتی برای جوانان بسیار مهیاست، امکانات اینترنتی گسترده و فراهم‌اند. من اکنون از طریق اینترنت با بسیاری از مراکز علمی دنیا در ارتباط هستم و نتایج کارهایشان را می‌خوانم، دانشجویان باید پیگیر باشند، در کار باید آنقدر سطحشان را بالا ببرند که همه آن‌ها را بخواهند، زیرا هر کسی کارش بیشتر و بهتر باشد، مورد توجه مشاوران، معماران و جامعه قرار می‌گیرد! معماری علم و هنر است، باید دانشجوی معماری به حدی پیگیر کار باشد که سطح کارش را در معماری بالا ببرد و بتواند سطح معماری ایران را هم بالا ببرد!
دانشجویان معماری اکنون ادعا دارند، این موضوع در حالیست که تعداد دانشگاه‌ها زیاد شده‌اند و اساتید مربوطه سواد بالایی ندارند و چیزی نمی‌دانند که بخواهند آن را به دانشجویان بیاموزند، از این روست که دانشجویان چیزی نمی‌آموزند! من هم جوابم به آن‌ها این است که شما چه نیازی دارید که اساتیدتان و یا دیگران به شما چیزی بیاموزند، به آن‌ها می‌گویم امکانات زیادی مانند کتب علمی و اینترنت وجود دارد و شما خودتان می‌توانید جستجو کنید و یاد بگیرید. درست است که به دانشگاه رفتید و تحصیل کردید، اما خودتان هستید که باید به خودتان کمک کنید، در دوره‌ی ما هم همینطور بود و کسی در دانشگاه به من چیزی نیاموخت، خودم بودم که همه چیز را با کوشش خود آموختم!

بیمارستان فوق تخصصی قلب و عروق فرشچیان، همدان

تصاویری از بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی میلاد تهران، تصویر از مهندس مهدی قائمیان

مدارک فنی

منتشر شده در : یکشنبه, 13 مارس, 2022دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: