معماری خانه های مدرن آمریکایی
فرانک لوید رایت

از دهه‌های قهوه‌ای تا متروپولیس چندپاره ۱۸۶۹-۱۹۲۹

کثرین بیچر استوؤ در کتاب خانه‌ی زنان آمریکایی (۱۸۶۹) تحت تأثیر یک اصل وضع شده از سوی اورسون فؤلر (۱۸۴۸) جنبش خانه های آمریکایی را اعلام کرد. این کتاب نخستین تلاش در نوع خود برای عقلانی ساختن بخش آشپزخانه در خانه‌های آمریکایی بود و این کار را با در نظر گرفتن سطوح کاری و فضاهایی برای ذخیره سازی به انجام رساند. تداوم این تلاش‌های آغازین در کتاب خانه‌ها و نحوه‌ی ساختن آنها (۱۸۷۶) اثر ای سی گاردنر و کتاب مهندسی خانه‌های مسکونی مدیریت علمی در خانه (۱۹۱۵) اثر کریسیتین فردریک نیز میتوان به خوبی مشاهده کرد در همین دوران مورد بحث طبقه‌ی متوسط روبه رشد که در ایالات شمال شرقی بعد از جنگ‌های داخلی آمریکا به ثروت و مکنت روزافزون دست می‌یافت به مأواهایی جدید احتیاج داشت. شیوه‌ی رفاه طلبانه آنها در زندگی که عمدتا بر شیوه ی زندگی ملکه آن (Anne (اسکاتلند متکی بود، در اوایل دهه‌ی ۱۸۷۰ به ایجاد سبک موسوم به شینگل توسط هنری هابسن ریچاردسن منجر شد این سبک در نیوپورت، رود آیلند در سال ۱۸۷۴ به کمال خود دست یافت. وینسنت اسکالی در این باره چنین نوشته است.
هنری هابسن ریچاردسن بود که نخستین بار غریزه‌ی ذاتی آمریکایی به ایجاد پیوستگی را با گرایش ذاتی و هم هنگام رو به رشد دیگری در جهت ثبات و امنیت یگانه کرد خانه ای که او در سال ۱۸۷۴ برای واتس شرمن ساخته اسکلت خانه های اواسط قرن نوزدهم را تعدیل کرد عناصر قرون وسطایی متأخر عناصر رنسانس اولیه‌ی معاصر در سبک معماری انگلیسی را برای ساخت های وسیع به کار گرفت که از قرنیزهای نمای قدامی به سمت بیرون متوجه بودند. در اوایل دهه‌ی ۱۸۸۰ ریچاردسن و بسیاری دیگر از معماران آمریکایی تأثیری که از معماری ابتدایی آمریکایی گرفته بودند را روی دیوار خانه‌هایی که می ساختند اعمال میکردند پیوستگی و ثبات در یک هیئت منسجم با هم یگانه کشته بود.
خانه های ریچاردسن که نمونه ای از آن را میتوان در واشنگتن دیسی و در ماساچوستس هر دو (۱۸۸۶) مشاهده کرد در یک نقطه وجه اشتراک داشتند و آن اینکه سرسرای ورودی آنها وسیع و پلکان دار بود (تصویر (۱) هنری راسل هیچکاک در مورد خانه ی پین چنین نوشته است:
پله‌ها مانند جریان نرم آبشار به درون سرسرا سرازیر میشوند و حتا نرده ها و پانل‌های چارگوش کوچک در پس زمینه‌ی نورانی شان خیلی هم بد از کار در نیامده‌اند چوب‌کاری به رنگ قهوه‌ای و گچکاری ظریفی که در آن از المان‌های تزئینی ژاپنی هم استفاده شده، هماهنگی غنی‌ای در زیر سقف دیرک دار ایجاد کرده است.
تمایل آمریکایی‌ها برای کاربرد عناصر شرقی در آثار اولیه ی فرانک لوید رایت هم خود را نشان داد و به جانب غرب تا کالیفورنیا کشیده شد و به این ترتیب از آن سوی کره‌ی زمین به ژاپن نزدیک‌تر هم شد و سرانجام خود را در آثار معماری ژاپنی برادران گرین در پاسادنا تصویر (۲ به شکوفایی رساند. البته چنانچه لوئیس مامفورد هم در کتاب خود با عنوان دهه‌های قهوه‌ای یادآور شده است نباید از مورد ریچاردسن خیلی سرسری عبور کنیم مگر آنکه خانه‌های شخصی ای که او در اواخر عمر ساخته را هم از نظر. بگذرانیم یکی از این خانه‌ها خانه‌ی گلاستر واقع در شیکاگو است که از سنگ قواره‌ی تزئینی و به شکل L ساخته شده تصویر (۳) حیاطی که در دل این ساختار مانند تشکیل شده خود را در خانه های لوید رایت در دهه ۱۹۳۰ دیگر بار نشان داده است. دشوار بتوان در مورد دستاوردهای فکری فرانک لوید رایت در پیدایش سبک جدید خانه‌های مدرن آمریکایی بیش از این سخن گفت به خصوص از اواخر قرن نوزدهم تا دوران رکود وحشتناک اقتصادی سال ۱۹۲۹ اما باید اعتراف کرد که با این حال و به رغم همه‌ی درخششی که او از خود نشان داد شهرت خانه‌های چمنزار برون شهری رایت را نمی‌توان بدون تأثیری که از معماران سبک شینگل آمریکایی در قرن نوزدهم پذیرفته به تصور آورد و از میان آنها باید به نام‌هایی همچون استنفورد ،وایت ویلسن آیر و شاید از همه مهمتر به بروس پرایس اشاره کرد اسکالی بر این نظر است که خانه‌ی کنت اثر بروس پرایس در واقع مدلی است برای نخستین مرحله ی خانه‌ی مسکونی اوک پارک که رایت آن را طراحی و در حومه شهر شیکاگو به سرانجام رسانده است. سنت عملی قدمای آمریکایی در معماری که شومینه و دودکش آن را در مرکز خانه قرار دهند در همه ی خانه های مسکونی که به دست این دو تن یعنی پرایس و رایت ساخته شده اند قابل مشاهده .است استراتژی خانه سازی هر دوی آنها نیز مشابه هم به نظر میرسد کل بنای خانه حول یک محور عمودی که شومینه و پلکان نزدیک به آن باشد شکل گرفته است. علاوه بر این‌ها باید به یک پاسیو یا گالری مسقف بیرون از خانه در آنها اشاره کرد که دسترسی جانبی به فضای درون خانه را تضمین میکند کاربردهای بعدی رایت و گسترش قالبی که برای ساخت خانه‌های مسکونی شخصی به کار میگرفت به طور همزمان باعث گسترش ابعاد و افزایش ارتفاع خانه ها شدند که این نکته را نخستین بار میتوان در خانه‌ی وینسلو واقع در ریور ،فارست ایلینوی (۱۸۹۳) مشاهده کرد (تصویر) (۴) که در سال بعد به شکل کامل‌تر خود را در خانه ی مک آفی با تأثیر ریچاردسن نشان داد رایت برای افزایش ارتفاع سقف خانه‌ها همواره در یادها خواهد .ماند. این تأثیر افقی که در دیوارهای بیرونی خود را نشان می‌دهد در خانه‌ی وارد ویلیتیس که در سال ۱۹۰۲ در هایلند پارک ایلینوی ساخته شده مشهود است خانه‌ی وارد ویلیتیس که انتزاعی ترین خانه‌ی رایت تا آن هنگام بود به شکل مؤثری سبک خانه‌ی روستایی را محقق می‌ساخت در اینجا به شکل بی سابقه‌ای فضای داخلی باز حول یک اجاق مرکزی و پلکان تشکیل می‌شود خانه‌ی وارد ویلیتیس مانند مورد خانه‌ی هیکاک واقع در کانکاکی ایلینوی از چوب تیره‌ای استفاده کرده که در تضاد با دیوارهای سفید آن قرار میگیرد چنان که گرین کارپنتر منسن نیز یادآور شده حال و هوای ژاپنی این خانه ها شاید نشان از آشنایی رایت با معبد هوئودن باشند که توسط دولت ژاپن در نمایشگاه کلمبیا در سال ۱۸۹۳ ساخته شد:

اگر چنین فرض کنیم که مواجهه‌ی مستقیم با بناهای ژاپنی عامل تأثیرپذیری از مفاهیم واقعی و جهت گیری رایت شده آنگاه میتوان توضیحی برای تحولات صورت گرفته در سبک معماری او یافت به عنوان مثال ترجمه‌ی عنصر توکوناما عنصر دائمی فضاهای داخلی در معماری ،ژاپن و تبدیل آن به یک عنصر معماری غربی که اجاق مرکزی خانه یا همان شومینه باشد به این صورت تحقق پذیرفته که شومینه تا حد یک عنصر جاندار ارتقاء مقام یافته است؛ بنایی و آجرچینی شومینه و دودکش آن؛ میل به استفاده از مصالح محکم و متصلب در بخش‌هایی که دارای حرکت دائم و فزاینده هستند؛ باز شدن فضاهای داخلی دور از لوله‌ی دودکش شومینه به سمت فضاهای بینابینی از جنس شیشه اما در فواصل دورتر؛ و گسترش قرنیز سقف برای تنظیم نوری که به درون می‌آید و حفاظت از هوازدگی؛ تقسیم بندی فضای داخلی با چیزی جز پارتیشن یا دیوارهای غیر حمال، به نحوی که با نیازهای روزمره هماهنگی داشته باشد؛ حذف همه‌ی مجسمه کاری و حاشیه های لاک خورده و ترجیح سطوح صاف و چوب طبیعی – این‌ها همگی درس‌هایی هستند که رایت از هوئودن گرفته است.
پیدایش سبک خانه‌های چمنزار با بلوغ فکری فرانک لوید رایت همراه شد این نکته را میتوان از سخنرانی مشهور رایت با عنوان «هنر و صنعت ماشین که در شیکاگو در سال ۱۹۰۱ ایراد شده دریافت. او در جوانی بعد از خواندن رمان گوژپشت نتردام جایی که ویکتور هوگو میگوید نقاشی معماری را از میدان به در میکند به افسردگی دچار شد. رایت برای فرار از این سرنوشت محتوم تزی داشت که ماشین اگر هوشمندانه به کار گرفته شود میتوان عاملی برای تزکیه باشد و حتا شاید ما را از آسیب‌های صنعتی شدن نجات دهد.
سبک خانه‌ی چمنزار رایت در سه خانه به اوج رسید خانه‌ی داروين دی. مارتین ،بوفالو نیویورک (۱۹۰۴)؛ خانه ی آوری ،کونلی ریورساید ایلینوی (۱۹۰۸)؛ و خانه‌ی ،روبی، شیکاگو (۱۹۰۹، تصاویر ۵ و ۶ خانه‌ی روبی زیبایی و سادگی مطلق و فخامتی برناگذشتنی داشت و همین آن را برای دهه‌های متمادی به یک خانه‌ی ایده آل بدل کرد. خانه‌ی روبی تقریباً همه ی آرمان‌های معماری رایت را به نحوی که در مانیفست سال ۱۹۳۱ خود آورده محقق ساخته است؛ از این اصول می‌توان به موارد زیر اشاره :کرد کاهش تعداد اتاق‌ها به حداقل ممکن؛ پیوستگی و ایجاد ارتباط میان بنا و محیط پیرامون حذف پلان سلولی به سود فضایی با جریان آزاد؛ جانشین ساختن یک سکو به جای زیرزمین اتحاد میان فضاهای داخلی و خارجی؛ جایگزینی مواد و مصالح مختلف توسط یک ماده‌ی اصلی؛ پیوستگی و یکپارچگی خدمات مکانیکی و مبلمان تا حد امکان و سرانجام به حداقل رساندن همه‌ی عناصر تزئینی خانه ی چمن‌زار رایت دارای روحیه‌ای است که از حسن تصادف بهتر میتوانست در سمت غرب ایالات متحد آمریکا خریدار داشته باشد تا در بخش‌های شرقی آن این سبک در هنر پیشتاز برادران گرین پیش از رواج سبک معماری اسپانیا در پاسادنا توسط برترام گودهیو خود را نشان داده بود این سبک طی چند سال آتی به صورتی تغییر شکل داده خود را در خانه‌ی هالی هاک اثر ،رایت که در لوس آنجلس ساخته شده بود (۱۹۱۶ و ۱۹۲۱)، متجلی ساخت.
خانه‌ی هالی‌هاک یک گسست کامل در سبک معماری رایت به شمار می‌آید از آن نظر که او در این خانه توانسته از سبک خانه‌هایی ،باز با دیوارهای پرده مانند و سقف‌هایی به شیوه‌ی معماری میدؤست فاصله ،بگیرد و به سمت سبکی «صحرایی»تر نزدیک شود که شاخص معماری آمریکایی پیش از ورود کریستوف کلمب به شمار می‌آید. خانه‌ی هالیهاک که با دشواری بسیار ساخته شد سرآغاز راهی بود که به معماری دهه‌ی ۱۹۲۰ رایت منجر شد یعنی دوره ای که بافتار بلوکی خانه‌ها برایش اهمیتی مضاعف یافت. رایت نخستین بار بلوک سیمانی را در خانه میلارد به کار گرفت، خانه‌ای که به نام مستعار La Miniatura هم نامیده میشد؛ این خانه در سال ۱۹۲۳ در پاسادنا ساخته شده است. رایت در سال ۱۹۳۲ درباره‌ی این خانه چنین نوشته است:
بلوک سیمانی؟ بلوک سیمانی ارزانترین و بدقواره ترین نوع مصالح در جهان ساخت و ساز به شمار می‌آید این بلوک تقلیدی از سطوح سنگی است. اما چرا دنبال آن نباشیم که ببینیم با این موجود زشت و بدقواره چکار میشود کرد؟  آیا نمی‌شود از آن برای معماری مدرن هم ا استفاده کرد؟ هر کاربردی از آن باید آن را ثابت پرشکوه و فخیم و زیبا نشان دهد…
پرپری؛ خانه- بلوک سیمانی ارزان است. من سرانجام یک راه پیدا کرده ام که بتوان یک خانه ی کامل به ارزانترین شکل ممکن ساخت خانه ای محکم، سبک، اما نه ای زوال ناپذیر منعطف؛ نه خانه‌ای ماشین ساخته که باید آن را جایی نصب کرد، و از نظر مکانیک هم مو لای درزش نمیرود استانداردسازی که روحیه‌ی ماشینیسم را تشکیل میدهد در این مورد به دست یک معمار افتاده است و او میتواند آن را تا مرزهای تخیلاتش که تنها محدوده‌های ساخت و ساز هستند، به کار گیرد.
خانه ی میلارد هم به اندازه‌ی معبد وحدت رایت مکعب شکل بود و در جهات داخلی و بیرونی و فوقانی در فضا میگسترد. دیوارهای ستبر با سطوح بلوکی بافت،دار نور فیلتر شده ای که به درون می تابید و گلکاری لوکس و مجللی که خانه را در هر فراگرفته بود تعدیل میشد.
سو لا مینیاتورا با منافذ شیشه‌ای خود قاعده ی اصلی خانه‌های رایت را به نمایش میگذاشت او این قاعده را با اندک تغییراتی در خانه هایی که پس از این در لوس آنجلس ساخت به کار گرفت، یعنی در خانه‌های ،فریمن، استورر، و انیس. به استثنای خانه‌ی فریمن که در آن بلوک‌های سیمانی به کنج‌های باز شیشه ای ختم میشوند خانه های کالیفورنیایی رایت چندان چیزی به خانه‌ی میلارد نیافزوده اند. به جز خانه‌ی میلارد که در آن واحدها از قالب‌های چوبی تشکیل شده اند بافت بعدی مورد استفاده‌ی رایت از فلز پرشده با ترکیب سیمان فشرده ی خشک تشکیل شده بود. این بلوک‌ها قبل از سوار شدن به مدت ده روز خیس نگاه داشته می سپس با میله‌های فلزی در نقاط مفصلی عمودی شدند و افقی تسلیح میشدند رایت در هر جا که امکان وجود داشت گرانیت محلی را مورد استفاده قرار میداد تا بر پیوند طبیعت و فرهنگ تأکید .کند در این مورد باید متذکر شد که استفاده از مواد آلی میتوانست بر دوام و پایداری خانه نیز تأثیر منفی بگذارد. رایت در بلوک‌های مورد استفاده اش صرف نظر از اینکه این بلوک‌ها ،دندانه دار متخلخل یا پرشده از شیشه بودند از سه الگو پیروی کرده است – متقارن، متقارن شعاعی و غیر متقارن این دگرگونی به اضافه ی نفوذپذیری مختلف آنها باعث فراهم شدن انتخاب‌های گسترده ای میشد که سطوح مختلفی تولید میکرد که ریتم و مایهی کلی حجم ساختمان را به شکل مشهودی تحت تأثیر قرار میداد رایت کوشید تا سطوح متقاطع را به صورت یکپارچه ایجاد کند. به این ترتیب ستون را به عنوان مؤلف‌های خاص برای گنجاندن در کل سیستم در نظر گرفت به این ترتیب اغلب بسیار مشکل بتوان یک عنصر فضایی را به صورت عینی تکرار کرد این نکته را میتوان به صورتی آشکار در خانه ی فریمن مشاهده کرد که در آن چهل درصد بلوک‌های ساختمانی در کنج‌ها فارسی بر شده اند.

رایت ساختمان بلوک سیمانیاش را در سال ۱۹۲۹ در تولسا اوکلاهوما برای خویشاوندش ریچارد لوید جونز برپاداشت حال که به این ساختمان نگاه میکنیم متوجه میشویم که یک بنای حد واسط است میان دو دوران مختلف در معماری آمریکایی، زیرا رایت بلوک‌های بافتدار را به نفع واحدهای مرتب مكعب مستطیلی ترک کرده است و آنها را به صورت دیوار یا احیانا به صورت ستون‌های حجیم به کار گرفته است. رایت ایده آل خود که ساخت خانه‌های بدون پنجره بود را وانهاد و به جای آن از الگوی ستون‌های باز و منافذ عمودی در سطح ساختمان استفاده کرد. این گذار از الگوی پنجره‌های چهل سانتی خانه های لوس آنجلسی و رسیدن به منافذ ۸۰-۷۰ سانتی‌متری تخت از طریق کاهش در ارتفاع اشکوب‌ها به شکلی متناقض باعث کاهش حجم نمای بیرونی شده است. علاوه بر ایجاد همراستایی میان جهت حرکت بلوک‌ها در طول ساختمان و بالایی پنجره ها، بلوک‌های بزرگتر سود دیگری نیز داشتند و آن اینکه مقدار کمتری سیمان و میلگرد فولادی برای تقویت بنا در آنها مورد استفاده قرار میگرفت در، عوض فضاهای خالی پدید آمده می توانستند به عنوان مجاری، هادی برای استقرار سیستم تهویه و لوله کشی مورد استفاده قرار گیرند شاگردان مهاجر ،رایت رودلف شیندلر و ریچارد نویترا سبک خانه‌های چمن‌زاری کالیفورنیا را اخذ کردند. شیندلر قبل از آنکه به لوس آنجلس نقل مکان کند در سال ۱۹۱۹ در شیکاگو برای رایت کار کرده بود و ناظر ساخت خانه ی هالیکاک بود وقتی رایت به ژاپن ،رفت دست شیندلر بازتر شد تا مفهومی کلی را که به نام رایت ثبت شده بود بسط و گسترش دهد به این ترتیب بود که شیندلر عملاً کسی شد که خانه‌ی کارگردان و رزیدنس B را در سال ۱۹۲۰ برای آلین بارنسدال ساخت که به نام رمانتیک اولئاندرز هم شناخته میشود دوران فعالیت شیندلر به عنوان یک معمار مستقل با ساخت خانه ی شیندلر چیس در هالیوود در سال ۱۹۲۱ آغاز شد. در این خانه شیندلر پانل‌های بزرگ یک در نیم متری از جنس بتن مسلح را روی زمین قالب گرفت و سپس از آنها در ساخت بنا استفاده کرد همین روش را دو سال بعد در خانه ی پوئبلو ریبرا) ریورا) در لا ،جولا، کالیفورنیا هم به کار گرفت. خانه ی پوئبلو ریبرا (ریورا) پروژه‌ای بود که هر سانتی‌متر مربع از آن با محاسبه‌ی دقیق طراحی شده بود. اگر بتوان خانه ای در حومه شهر به تصور درآورد که به شکل اقتصادی ساخته شده و برای طیف وسیعی از کاربران مورد استفاده داشته باشد یقینا همین خانه است زیرا هم فضای سبز هم گاراژ و هم خانه‌های حیاط دار U شکل در آرایش کلی آن به کار رفته است.
در فاصله ی سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۶ خانه های کم ارتفاع و متراکم در مجتمع‌های مسکونی شهر لوس آنجلس توسط شیندلر و همکارانش ساخته شدند؛ خانه‌ی گیبلینگ خانه‌ی ها و خانه ی دکتر فیلیپ لاول در نیوپورت بیچ که در سال ۱۹۲۶ به پایان رسید تصویر (۷) شیندلر که در طول دوران فعالیت خود مرزهای کاربرد تکنولوژی در خانه‌های شخصی را گسترش میداد خانهی لاول بیچ را بر روی پنج چارچوب بتنی غول آسا استوار کرد و در داخل این چارچوب یک اسکلت از جنس الوار قرار داد شیندلر از نظر عشقی که به دستاوردهای تکنولوژی داشت با شریک و همکار خود نویترا و نیز ایروینگ گیل همراه و هم نظر بود. برخی از ابداعات ایروینگ گیل مستقیما توسط شیندلر اخذ شدند. او کاربرد اسلب سنگی را از گیل گرفت و از آن برای ساخت خانه‌ی شخصی خود استفاده کرد در سال ۱۹۱۵ گیل چنان در ساخت بتن در ابعاد بزرگ به مهارت رسیده بود که توانست دیوار یکپارچه‌ای به ارتفاع ۲۰ متر از بتن بسازد و آن را سر پا بنشاند. او بعدا همه تلاش خود را به کار گرفت تا ظاهر بتن را دلپذیرتر سازد؛ از جمله کارهایش رنگ زدن سطح بتن با استفاده از رنگ‌های اصلی در ترکیب با سفید بود. دغدغه‌ی او نسبت به مسئله بهداشت تا آن حد بود که حمام و دستشویی را با زهکشی مناسب مجهز کرد تا امکان شست و شوی دیوارهای آن به آسانی فراهم شود.

گیل هم نسل رایت بود و با او در دفتر سالیوان و ادلر در شیکاگو کار کرده بود البته اصولی که گیل به آنها معتقد بود تفاوتی بنیادی با اصول رایت .داشتند سالیوان به سبک بومی معماری آفریقا علاقه‌مند بود و او بود که گیل را تشویق کرد تا همه‌ی عناصر زائد بصری را از بناهایش بزداید و به «معماری درجه ی «صفر» اکتفا ،کند درست همان کاری که آدولف لوس چند سالی پیش از او در اتریش به انجام آن توفیق یافته بود گیل از سازه‌های لخت و برهنه‌ای به این منظور استفاده میکرد و به این ترتیب بناهای متعددی در نقاط مختلف آمریکا ساخت عمل معماری گیل همچون عمل برادران گرین قربانی محبوبیت سبک اسپانیایی و وفور ساختمان‌های نئوکولونیال شد. البته او به ساخت خانه‌های خود در سال‌های از جنگ نیز ادامه داد. پس نویترا چهار سال جوانتر از شیندلر بود و پس از آنکه مدتی را با معمار سوییسی گوستاو آمان (۱۹۱۹) و سپس با اریش مندلزون در برلین کار ،کرد در سال ۱۹۲۳ به ایالات متحد آمریکا مهاجرت کرد و پس از دوران کاری کوتاه مدتی در شیکاگو و تالیه سین برای کار با فرانک لوید رایت به لوس آنجلس وارد شد در سال ۱۹۲۵ نویترا در لوس آنجلس همکار شیندلر شد و در ابتدا فقط معمار چشم انداز بیرونی ساختمان‌های شیندلر بود کار مستقل نویترا از سال ۱۹۲۷ آغاز شد، یعنی هنگامی که یک سفارش جدید از لاول دریافت کرد که ظاهرا اختلافاتی با شیندلر بر سر پروژه‌هایش پیدا کرده بود خانه‌ی ،لاول کار ،نویترا یک نمونه‌ی سنگین برای کاربرد مواد پیش ساخته در بنا بود و یک شبه اسم نویترا را به عنوان معماری صاحب سبک بر سر زبان‌ها انداخت. او این سبک را در سرتاسر دهه‌ی ۱۹۳۰ ادامه داد با آنکه شیندلر در طول همین دهه مشغول کار بود نویترا توانست به موازات او با ساخت درخشان خانه‌ی تفریحی جزیره‌ی کاتالینا در سال ۱۹۲۸ شهرت و نام خود را در تاریخ معماری برای همیشه تثبيت کند (تصویر (۸)

منتشر شده در : سه‌شنبه, 10 دسامبر, 2019دسته بندی: معماریبرچسب‌ها: