.
تادائو آندو
Tadao Ando
تادائو آندو مدتها پیش از آنکه آندوی جهانی شود، آندوی اوساکا بود و تا امروز نیز تعلق به زادگاهش را حفظ کرده است. هنگامی که در خیابانهای شهر قدم میزند، همهی مردم بیمقدمه با او خوشوبش میکنند.
سخنرانیها و جلسات درس او همواره با استقبال پرشوری روبهروست. او پیوسته با دانشجویان، زنان خانهدار و رانندگان تاکسی وارد گفتوگو میشود، با خوشرویی دستشان را میفشارد و امضای یادگاری میدهد. در آسیا، اروپا و امریکا، انبوه علاقهمندان به جلسات درس و سخنرانی او هجوم میآورند و تالار را با خندههای خود به لرزه میاندازند. راز محبوبیت آندو تا اندازهی بسیاری در شخصیت او نهفته است. نگرش او نسبت به هرپروژه، بدون توجه به حوزه و گسترهی آن، همانند درندهای است که همهی زندگی خود را بر سر به چنگ آوردن طعمهی خود گرو میگذارد.
به نظر میرسد او نبردهای سخت و دشوار زندگی را با پیروزی و افتخار به پایان میرساند، فقط برای آنکه همهی موفقیتها را کنار بگذارد و از همه چیز دوری گزیند. این گیرایی و جذابیت منحصربهفردی به او میدهد.
آندو دربارهی تجربیات خویش به تفکر و تعمق مینشیند، ایدههای ذهنی جدیدی به دست میآورد و سپس آنها را در بطن کار خود وارد میکند. او بر این اعتقاد است که تجربه به تنهایی یگانه سلاح قابل اعتماد اوست. به عبارت دیگر، با تکیه بر دانش محض و بدون کمک جستن از تجربه، امکان ایجاد تحول و حرکت وجود ندارد. او نسبت به آن نوع معماری که صرفاً از ذهن و تئوری برمیخیزد بیعلاقگی نشان میدهد و از آلت دست قرار دادن دانش و به بازی گرفتن فرم بیزار است. برای آندو معماری راستین، فضایی نیست که از طریق ماوراءالطبیعه و زیباشناسی بیان شده و به نمایش درآمده باشد؛ معماری راستین، فضایی است که خرد و حکمت را به صورت مادی و فیزیکی در خود پذیرفته باشد. بدین گونه، او نه به دنبال معماری زیباست و نه در جستوجوی معماری ماهرانه و استادانه.
او معماری پرشهامتی را ارج میگذارد که بر تنگناها، رنجها و ترسها چیره شده باشد، زیرا برخلاف زیبایی سطحی، تنها نمود معماری که میتواند احساسات فوقالعاده و متعالی را در دارندهی خود برانگیزد، همان است که آفرینندهی آن، زندگی خود را در آن نهاده باشد. در پس این اندیشه نیز باور آندو به چشم میخورد مبنی بر آنکه زندگی مبارزهای بیپایان است و فقط مشکلات میتوانند در انسان شور و احساس و حرکت برانگیزند.
هندسهی شفافی بر آثار آندو حاکم است که در عین حال به هیچ وجه ساده به نظر نمیرسد. این جنبه از کار او به شکلی عمیق بازتابدهندهی شیوهی زندگی او، فلسفهاش، و تجربیات پیشینش است و گونهای ابهت و جذبهی معماری پدید میآورد.
به اعتقاد من، تجربیات آندو در نوجوانی (بوکسور حرفهای) و کودکی (در خانه) بیش از هرچیز در کشیده شدن او به سوی معماری اثرگذار بودند.
آندو نگرش خود نسبت به بوکس و تجربهی خود را به عنوان یک بوکسور حرفهای چنین بازگو میکند: «بوکس یک مبارزهی ورزشی است که در آن فقط بر خودتان متکی هستید. در ماههای پیش از یک مسابقهی مهم بوکس، شما با تمرین و رژیم، ذهن و بدن خود را وقف آمادهسازی میکنید. شما در این مبارزهی سخت و بیامان، زندگی خود را گرو میگذارید و همزمان احساس سربلندی و تنهایی به شما دست میدهد. تجربهی بوکسوری من، پریدن به درون رینگ، احساس تنهایی ناشی از اینکه ناچار بودم بدون هیچ یاوری و فقط با تکیه بر نیروی خود بجنگم، به آیین و مرام هنری من تبدیل شد.»
آندو پس از آنکه دنیای معماری را برای خود برگزید، در سراسر جهان سفر کرد تا فضاها و بناهای گوناگون را ببیند و بررسی کند، ولی شاید هیچ سازهای بیش از خانههای ردیفی و یکشکل ناحیهی آساهی در اوساکا (که در آنجا بزرگ شده بود) بر او تأثیر نگذاشت. آندو دربارهی آن مینویسد: «پس از جنگ جهانی دوم، من با مادربزرگم در خانهی ردیفی چوبی چارگوش و باریک و دوطبقهای زندگی می کردم که مادربزرگم در آن مغازهی کوچکی راه انداخته بود. زمستانها چنان سرد بودند که شما بهواقع میتوانستید صفیر کشیدن باد را به درون خانه به چشم ببینید.
تابستانها هم به شکل خفقان آوری گرم بودند و هیچ نسیمی به درون راه پیدا نمیکرد. خانه در تابستان و زمستان به یک اندازه کلافهکننده بود. به واسطهی زندگی در چنین محیطی با دل پری از جامعه بزرگ شدم و این انگیزه را در خود دیدم که برای بهتر شدن شرایط زندگی تلاش کنم. احساس میکنم تجربیاتم در آن خانه سوخت لازم و مهمی را برای انرژی خلاقهام مهیا میسازد.» ترکیب و ساختار شخصیت آندو، از همین فضایی گرفته شده است که او کودکی خود را در آن سپری کرد.آندو تشنهی دانش بود، ولی طبعش با محیط مدارس سنتی سازگاری نداشت. مدرسه شاید دانشی به او میداد، ولی شیوههایی که در آن به کار میرفت، راه را بر تخیل عظیم او تنگ میکرد. آندو بر آن اعتقاد بود که نظام آموزشی بیروح ژاپن، فردیت دانشآموزان را نابود میکند. آندو هرگز نه دورهی دانشگاهی پشت سر گذاشته و نه نزد معمار برجستهای کارآموزی کرده است. در طول زندگی، مربیان فراوانی داشت، ولی هیچ کدام آموزگار معماری نبودند. او معماری خودآموز بود و فقط با تکیه بر خود، راهش را در زندگی گشود. در جهان امروز، او معماری منحصربهفرد است. آندو از دانش عمیقی برخوردار است، ولی این دانش در وهلهی نخست از تجربهی مستقیم سرچشمه میگیرد. او پیوسته کتابهای معماری را گرد میآورد و تا نیمههای شب به مطالعه میپردازد، ولی خرد معماری او به کتاب وابسته نیست. کتاب برای آندو فقط کاتالیزوری است برای اندیشه.
برای آندو که در یک شیتاماچی (محلات چندمنظورهی ژاپنی، شامل خانههای فقیرنشین، مغازهها و کارگاههای کوچک) معمولی بزرگ شده بود، خیابانها در حکم مدرسه و کارگاهها در حکم کلاس درس بودند. هرروز بعد از مدرسه، تادائو به نجاری روبهروی خانهی مادربزرگ سر میزد. در آنجا به هویت ویژهی چوب پی برد و به کارآزمودگی دست انسان که میتوانست با دقت یکصدم میلیمتر کار کند، ایمان آورد. در کارگاههای دیگر آن حوالی، فلز مذاب در قالب چوبی ساخت خودش ریخت، و در شیشه دمید. با چنین تجربیاتی بینش دقیق و حساسی نسبت به مواد و مصالح به دست آورد و حالا، هنگامی که جزئیات پروژهها را تنظیم میکند، ایدههایش بیشتر از ذات و جوهرهی مواد سرچشمه میگیرند تا از رسوم و قراردادهای طراحی متعارف و رایج. تادائو اغلب به دیدن استاد نجاری میرفت که ضمن اسکنه زدن به چوب به پسرک میگفت: «حتی چوب هم برای خود هویتی دارد و باید آن را در جهت صحیح هدایت کرد.» استادی و مهارت نیازمند زحمت و پشتکار است، ولی در عوض احساس باشکوه و خوشایندی از زندگی بخشیدن به اشیا و آفرینش هرروزه و تماس فیزیکی با مواد به انسان میبخشد. معمار با رهاندن خود از محدودهی اشیای مادی، به آزادی تخیل دست مییابد، ولی در همان حال پایه و شالودهی فیزیکی خود را از دست میدهد. آندو هنوز قایق اسباببازی را که در بچگی ساخته بود، نگه داشته است. این قایق گواه احترام عمیق او نسبت به استاد نجار و صنعتگران دیگری است که بعدها او را شیفتهی خود ساختند. با آنکه او از زندگی صنعتگری چشم پوشید تا معمار شود، غریزه و شامهی تیزش نسبت به چوب حفظ شد. خط کش T دستساز آندو از چوب آلبالو و اثاثیهی چوب بلوط او دقت و وضوح بیاندازهای دارند. همان گونه که انتظار میرود، آندو جنبههایی را برمیگزیند تا محدودیتهای چوب را در عمل بیازماید.