گفت و گویی با بیژن شافعی

بیژن شافعی، متولد 1339، مهاباد است. او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان البرز و فوق لیسانس معماری را در دانشكده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران (1357) پشت سر گذاشته و پس از آن اقدام به تأسیس دفتر مستقل معماری خود (1371) و بعداً ادغام آن با دفتر “شركت خانه ی هفت ماه” (1381) کرده است. شافعی از پایه گذاران و مسئولان “گروه معماری دوران تحول در ایران” (1362) و مؤلف کتاب های وارطان هوانسیان، کریم طاهرزاده بهزاد، نیکلای مارکف (هر سه مورد به همراه سهراب سروشیانی و ویکتور دانیال) بوده است. وی در حال حاضر مدیر عامل دفتر طراحی و ساخت “شركت خانه ی هفت ماه” و عضو هیئت دبیران و دبیر بخش فرهنگی دوره ی اول “جامعه ی مهندسان معمار ایران” و نیز از مؤسسین “خانه ی فیلم معمار” می باشد.
همکاران طراحی معماری گالری-ویلا در افجه، 1390: بهاره زنیان، سروین به مرام
همکار طراحی خانه ی هنرمند در شاندرمن، 1392: سروین به مرام
design.office2010@gmail.com
احسانی: ضمن سپاس از حضور شما در این جلسه، چنانچه مستحضر هستید، این نشست به منظور شناخت معماری مسکونی زمان حاضر در بستر ایران صورت گرفته و امیدواریم که صحبت ها و پیشنهادات مجربان حوزه ی معماری بتواند راهگشای مسیر فعلی و آینده باشد. بگذارید اینطور آغاز کنم که در پرداختن پروژههای مسکونی، حوزهها و زیرشاخههای بسیار گوناگونی وجود دارد که هرکدام مشمول ضابطهها و محدودیتهایی شده و موقعیتهای مختلفی را اعم از مرزها و امکانات در اختیار طراحان معمار قرار میدهند؛ گاه شما با یک کارفرما مواجه هستید که قصد احداث آپارتمانی صرفاً برای فروش دارد و از خریداران و ساکنین آتی مجموعه بیاطلاع هستید، گاهی با یک کارفرمای متمول همکاری دارید و یا خانهای شخصی برای یک کارفرمای خاص و مشخص در دست کار دارید. شما در سوابق حرفهای خود چند نمونه پروژههای مسکونی برای هنرمندان طراحی کردهاید. از آنجا که درک هنرمند از مقولاات حسی و خودآگاهی مشترکاتی همسو با معماری دارد، از نحوهی مواجهه و روند آن پروژهها آغاز میکنیم.
شافعی: به نظر من ورود به این مبحث را ابتدا با بیان پیشینهای از موضوع آغاز کنیم. کشور ما دارای تاریخ کهن و مدونی به قدمت چهار پنجهزار سال است و به دلیل موقعیت جغرافیایی خود دربردارندهی چند تمدن بزرگ دنیای کهن بوده؛ به عقیدهی من لفظ “معماری در ایران” مناسبتر است تا “معماری ایرانی” زیرا ما دارای تمدنها، فرهنگها و اقلیمهای مختلفی بودهایم و از این رو صاحب یک “هویت چندوجهی” هستیم، به همین دلیل در مقایسه با سایر کشورهایی که بهتازگی به موضوع سکونت، بار علمی و تجربی دادهاند –مانند سرزمینهای حوزهی خلیج فارس- سوابق علمی و تجربی بس غنیتری داریم. در آن کشورها شاهد هستیم بنایی مدرن که برای یک حاکم یا شیخ ساخته شده، بهوضوح از معماری منطقهی ایران الهام گرفته شده. آن ممالک به بناهایی که شاید عمری در حدود 50 سال دارند، افتخار میکنند و اطلاعات آنها را ثبت و ضبط میکنند و ارج میدارند. اخیراً هم در جنوب کرمان و در منطقهی جیرفت، تمدنی صاحب خط و ابنیهی همچون زیگورات کشف شده که باید به طور مفصل مورد مطالعه و شناخت قرار بگیرد.
کشور ما دارای تاریخ ارزشمندی در حوزهی فضاهای مسکونی است و اگر به اولین کروکیهای آرتور پوپ در کتابهایش نگاه کنید، میبینید که نظام معماری، فضاهای مسکونی را به دو بخش تقسیم کرده بود: یکی ایوان یا فضای نیمهباز و یکی فضای بسته، و سایر ملزومات سکونتی از قبیل سرویسهای بهداشتی و مطبخ که خارج از این محدوده قرار میگیرند. کامران دیبا در شوشتر نو مجموعهای از خانههای مسکونی طراحی کرده بود که اگر دقت کنید، در نقشهها میبینید که فضاهای سکونتی در خانه را اتاق نامیده و روی نقشهها آنها را با نامهای اتاق خواب و نشیمن و غیره نامگذاری نکرده است. البته وجود اقلیمهای مختلف جغرافیایی نیز عامل اثرگذار دیگری بر تنوع معماری سکونتگاهها محسوب میشده است اما آنچه پوپ ترسیم کرده بیشتر نمود سکونتگاههای نواحی مرکز ایران است. بنا بر عاملهای متعدد اثرگذار که ذکر شد، متوجه میشویم که مطالعهی سابقهی معماری ایرانی کار آسانی نیست.
متأسفانه ما در حوزهی شناخت بسیار ضعیف عمل کردهایم و اکثر مکتوبات و مستندات در باب معماری کهن ما حاصل فعالیتهای افرادی از ملل و کشورهای دیگر بوده است؛ افرادی همچون سیرو، گدار، گریشمن و پوپ. در خصوص دوران مدرن به این سو نیز بهشدت دچار کمبود هستیم؛ البته کارهای قابل توجهی توسط مهندس حائری –با تمرکز بر نواحی مرکزی ایران- انجام شده ولی مناطقی همچون جنوب، جنوبشرق، شمال و غرب ایران کماکان از این روند مستند شدن و تحقیق بینصیب ماندهاند؛ نمونهاش هم مناطق تپهایمانند که خانههایی پلکانی به شکل باغهای شیبدار در آنجا ساخته میشوند. مثالی ذکر میکنم: دهی به نام موجن در نزدیکی شاهرود هست که حالا تبدیل به شهر شده؛ الگوی خانهها و سکونتگاهها در این شهر شبیه به ترسیمات پوپ بوده و بسیار جالب توجه است: در اینجا خانهها ایوان روباز دارند و در آنجا کارهایشان را انجام میدهند. یک بخاری دیواری هم در ایوان تعببیه شده. سپس یک فضای کاملاً بسته و ایمن از باد و بارشهای جوی و بدون پنجره وجود دارد که دارای یک بخاری دیواری –برای پختوپز- و طاقچههایی است. اطلاعات ساختاری و معماری این منطقه و خانههایش توسط شخصی اتریشی به نام راینر ثبت شده است.
یکی از راههای مفید بررسی رابطهی سکونتگاه و اقلیم، مطالعهی نحوهی مبلمانکردن خانههاست. همانطور که احتمالاً دیدهاید، شاهان هخامنشی روی صندلیهایی با جزئیات پرنقشونگار و چهارپایههای زیرپایی به تصویر کشیده شدهاند. ما در ورکشاپ آزاد سههفتهای در دانشگاه تهران که چندی پیش با دانشجویان داشتیم، به مطالعهی مبلمان –با مبنای صندلی- پرداختیم، زیرا بررسی ملزومات داخلی و مجموعه اشیائی که داخل سکونتگاه به کار میروند، یکی از اقدامات مهم در روند شناخت و مطالعهی خانههاست، مثلاً در دربار صفوی افراد روی زمین مینشستند یا اثاثیهی برخی خانهها بر مبنای بافت و ابعاد فرش تنظیم میشده؛ مثلاً ابعاد 4 × 3 متری یا 6 × 4 متری فرش. برخی خانههای مناطق کویری هم بر مبنای خیز طاق، ابعاد دهنه شکل می گرفتند. و تناسبی میان عرض اتاق و ارتفاع طاق وجود داشت.
اما از دورهی صفوی به بعد، به دلیل ارتباط با اروپا سکونت دچار تحول میشود و بهویژه بزرگان و صاحبمنصبان در دورهی قاجار که به سفرهای –به قول خودشان- فرنگ میرفتند، با نمایشگاههای خارجی آشنا شدند؛ سه سفر ناصرالدینشاه مقارن با سه نمایشگاه پاریس، بروکسل و لندن بود و دورهای از تحولات و تبادلات میان کشور ما و اروپا آغاز شد. در آن زمان اروپا مهد تمدن محسوب میشد و در پی انقلاب صنعتی، شتاب و سرعتی به خود دید، تعداد کارخانهها افزایش یافت و به تبع آن، نیاز به مسکن بروز کرد. در تولید انبوه به تعداد زیادی کارگر نیاز بود که از قشر رعیت کشاورزان بدون زمین بودند و برای زمینداران کار میکردند (دوران فئودال)، از این رو ضمن نیاز به اسکان در نزدیکی محل کارخانه، نیاز به سکونتگاه به وجود آمد و چون محل جدید –از نظر ساختار و امکانات- بهتر از خانهی روستایی در زمینهای زراعی بود این قشر از افراد که طبقهی نوظهور کارگر بودند، به خانههای جدید نقل مکان کردند. چنان که توأم با احداث اولین کارخانهی قند ایران هم مجتمعهای مسکونی با طرح مدرن ساخته شد. تا آن زمان خانهسازی برای اعیان و اشراف صورت میگرفت و خانهسازی برای عموم معنا نداشت. اولین نمونهها خانههای 400 دستگاه نازیآباد در دههی 1320 بود و همدوره با آن خانههای کارگران شرکت نفت در آبادان توسط انگلیسیها ساخته شد.
تا این دوره، تکویلاهایی طراحی میشد و بهتدریج معماران تحصیلکردهی ایرانی و خارجی –همچون نیکلای مارکف (اهل گرجستان) و آندره گدار (اهل فرانسه)- به کشور آمدند. معماری گذشتهی ایران توسط معماران سنتی و تجربی ارائه میشد، در حالی که معماران جدید آموزههای خود در اروپا را به ارمغان آوردند. گابریل گورگیان و وارطان هوانسیان از جمله ایرانیان تحصیلکرده در خارج بودند و زمینه را برای اجرای معماری روز دنیا آماده کردند. ضمن آنکه تولید مصالحی مانند بتن و آهن هم شکل معماری را تغییر داد.
احسانی: معماری نواحی مختلف ایران، همواره شکلی متفاوت داشته ولی پس از شکلگیری ارتباطات با اروپا قالبی یکدست ایجاد شده و دنبالهرو تحولات روز پیش رفته است.
شافعی: تا قبل از دورهی صفوی ما همگام با تحولات دنیا بودیم و حتا خیلی پیشرفتهتر بودیم ولی از آن دوره به بعد، در پی تحولات تاریخی و صنعتی، دنبالهرو شدیم. کمکم مطبخ و سرویسها به داخل خانه وارد شدند و مبلمان اضافه شد. حمام هم که تا قبل از آن به حالت عمومی بود، وارد خانهها شد. در دههی 1320 و اوایل دههی 1330 ساختوساز آپارتمان آغاز شد و دولت در بانک رهنی آغاز به احداث مسکن کرد که شرایط و اصولی داشت. در ابتدا قشر متمول و ثروتمند حاضر به سکونت در آپارتمان نبودند. ولی بعدها زندگی در آپارتمان های لوکس تشخص به همراه داشت.
اما پروژههایی که شما در ابتدا مطرح کردید و من برای هنرمندان طراحی کردهام، هیچکدام آپارتمان نیستند و در قالب عملکرد “کوچ معکوس” تعریف میشوند. سابقاً روستاییان در جستوجوی کار و درآمد از محل زندگی خود به سمت شهرها و کلانشهرها کوچ میکردند ولی امروز شهرها آنقدر بزرگ و شلوغ و آزاردهنده شدهاند که افراد خوشفکر که به سلامت و کیفیت زندگی خود اهمیت میدهند، در حال بازگشت به فضاهایی نزدیک به طبیعت هستند. یکی از پروژههای من برای هنرمندی بوده که در حال انتقال به زندگی بیپیرایه روستایی است. کارفرما، از دوستان همدورهی من در دانشگاه بود که گرافیک میخواند. او مدتی پیش دفتر گرافیکی خود در تهران را تعطیل کرد و زمینی در شمال کشور در منطقهی ماسال (شاندرمن) خرید، با این قصد که هم محل زندگی و هم محل کار و نمایشگاه و ارتباطات وی باشد و امید داشت تا هنرمندان همفکر خود را نیز به آن روند ترغیب کند تا دهکدهی فرهنگی مدنظرش را شکل بدهد. کارفرما قدری مشکل جسمی حرکتی دارد و طراحی بنا با توجه به تمامی این موضوعات شکل گرفت. به جای پله، رمپ گذاشته و تمامی فضاها در یک سطح تدارک دیده شدند. حجم خانه به موجب اقلیم شمال و رطوبت خاک، با اندک ارتفاعی از سطح زمین بنا شد. محل کار و زندگی در هم ادغام شده است. جالب بود که ضمن بازدید از سایت و نواحی پیرامون آن، سازههایی مشابه ترسیمات پوپ از خانههای ابتدایی ایران مشاهده شد؛ با همان ایوان و فضای بسته. این خانه هم در محل ورودی دارای یک ایوان مسقف با طرح مدرن است که دورتادور خانه کشیده شده و از یکجا دارای گشودگی است، ضمن آنکه دید خوبی از منظر فراهم میکند. سقف شیبدار چنان ساخته شده که یک طبقهی دوم، ویژهی کاربرد انبار، در اختیار کاربر قرار میدهد. خانه دارای یک محیط گالری-پذیرایی، یک آشپزخانه، یک اتاق و سرویس برای صاحب خانه و یک سرویس حمام و دستشویی برای مهمان است و فضاهای خصوصی با حفظ حریمها طراحی و جانمایی شدهاند. به نظر من هر خانه و محل کاری در ایران باید مقاوم در برابر زمینلرزه باشد، از این رو خانه را مقاوم ساختیم و در این میان، مهاربندها را به صورت نمایان اجرا کردیم، با این هدف که سایر روستاییان و ساکنان منطقه این موضوع را به چشم ببینند و یاد بگیرند که حتا خانهای یکطبقه هم باید ایمنیهای زلزله را رعایت کند.
کارفرما نیازها و درخواستهایش از خانه را با من در میان گذاشت و با اعتماد کار طراحی را به من سپرد. من طرح و نقشههای اجرایی این پروژه را ارائه دادم اما ساخت آن تماماً با نظارت و مدیریت خود کارفرمای هنرمند و با نیروی کار محلی صورت گرفت؛ البته طی روند اجرا نیز مشاورهها و صحبتهایی با هم داشتیم. او هنرمند آگاه و بامعلوماتی است که به سرزمین ایران علاقه دارد و با طراحی خطوط آشناست؛ نمونههایی از ترسیمات ایشان در ارتباط با همین خانه در آرشیو من هستند که این طرحها گویای درخواست وی از چشمانداز و شمای کلی این مکان فرهنگی میباشند.
احسانی: پس او مدتها با این ایده در ذهن زندگی میکرده و آن را به بلوغ میرسانده؟
شافعی: بله، و هنگامی که فرصت و امکانات فراهم شد، آن را محقق کردیم؛ تجربهی بسیار دلپذیری از تعامل با یک هنرمند نقاش/گرافیست بود. که از امکانات مالی محدود برخوردار بود.
مورد دوم هم برای یک هنرمند در افجهی لواسان طراحی و اجرا شده و هم از لحاظ قصد طراحی و هم تقاضای کارفرما، با خانهی شاندرمن که در قبل ذکر شد، بسیار متفاوت است. افجه منطقهای خوش آبوهوا در شمال لواسان است و این خانه بهعنوان محل زندگی و کار یک خانواده طراحی شده که در تراز بالا، عملکرد سکونت و در تراز پایین، بهعنوان محل نمایشگاهی و گالری برای کارفرما کاربرد دارد که به پذیرایی از دوستان هنرمند و بازدیدکنندگان میپردازد.
زمین به مساحت 1000 مترمربع بود و شیب بسیار تندی داشت که از ابتدا تا انتها 10 متر اختلاف سطح ایجاد میکرد. ما از این اختلاف سطح به نفع طرح بهره بردیم.
زمین در محل خوبی واقع نشده بود و خطالقعر بود؛ به این معنی که آبهای اطراف به وسط اینجا میرسیدند و در اینجا جمع شده و حرکت میکردند. پس بنا را در محلی دور از این تهدید آب در نظر گرفتیم. تصمیم گرفتیم خانه را در چند طبقه طراحی کنیم: گالری را به دل زمین بردیم چون باید کاملاً محصور و بدون نور باشد. در پشت آن، موتورخانه، تأسیسات و بخش پذیرایی گالری را قرار دادیم. ورود به خانه با گذر از یکسری پله و رمپ صورت میگیرد. در این قسمت دیوارهای حائلی به شکل سنگی برای استحکام و امنیت در برابر ریزش تعبیه کردیم. طبقهی اول شامل پذیرایی، آشپزخانه و اتاق مهمان است و در طبقهی بالا دو اتاق خواب و دو سرویس قرار دارد. خانه دارای ایوانی ست که بیشترین چشمانداز را ارائه میدهد و با پلهای به ایوان طبقهی بالا راه دارد و چشمانداز فوقالعاده زیبایی از درهی افجه و مناظر دوردست دارد. ایدهی دو ایوان متصل با یک پله، به واسطهی شیب موجود خلق و محقق شد. ساختمان به دلیل وضعیت زمین، کشیده و باریک طراحی شده است. ساخت این خانه حدود یکسال و نیم به طول انجامید و در سال 1392 تمام شد. اما متأسفانه کارفرما به دلیل مشکلات مالی مجبور به فروش آن شد و دیگر عملکرد اولیهای که برای آن متصور میشد را به خود ندید.
نمای اجراشده در افجه دارای ویژگیهای خاصی است؛ در آنجا آجر به شکلی ویژه به کار میرود. برای نمای این خانه از آجر خشتی گلبهیرنگ استفاده کردیم و هر 16 آجر داخل یک قاب مستطیلی هستند و بندکشی شده و به حالی ریلی، آویخته شدهاند. روی تمام دیتیلها، اتصالات و جزئیات بهدقت کار شده و در واقع این نماست که جذابیت فوقالعادهای به این اثر بخشیده که با مصالح قدیمی و طرح و ساختاری نو به پا شده است و در پشت هم شاسیکشی شده و عایق حرارتی دارد. در لایهی پشتی آن هم بلوک بتن سبک تعبیه شده که آن هم عایق حرارتی است، ضمن آنکه شیشهها و پنجرهها چندجداره هستند تا ویژگی عایق داشته باشند. مکعب مستطیل گالری با شیشه پودری رنگ نرمی با محیط و سنگهای اطراف همخوانی دارد. هیئت عمومی بنا از بیرون چهار طبقه دیده میشود، در حالی که سه طبقه دارد. برای سرایداری دائمی هم فضایی با تجهیزات و امکانات کامل فراهم آمده است.
احسانی: مورد اول، خانهی شاندرمن، با رویکرد کاربری یک هنرمند با شرایط فیزیکی خاص طراحی شده، از این رو سیالیت و همسطح بودن کاربریها در اولویت قرار داشته است.
شافعی: بله، فضای زندگی و کار هنرمند در هم ادغام بوده و سیالیت ایوان پیرامونی هم با همین ذهنیت تحقق یافته است. معماری این خانه دارای هندسهی خاصی است متشکل از مجموعهای خطوط 45 درجه و یک سالن مستطیلشکل. تنوع حجمی بالایی در این پلان مشاهده میشود که حاصل برخورد دو مربع چرخیده با یک مستطیل هستند.
احسانی: کار با یک کارفرمای هنرمند بسیار متفاوت است با رابطهی طراح معمار با سایر قشرها و مشاغل. ارزیابی شما از وجوه مثبت این همکاری چطور است؟
شافعی: در دفتر ما از مرحلهی طراحی تا بهرهبرداری همراهی صورت می گیرد. از آنجایی که ما بهعنوان طراح و سازماندهندهی فضا عمدتاً به پروژههای سرمایهگذاری نمیپردازیم، به جای واژهی کارفرما از “بهرهبردار” استفاده میکنم. کار کردن با هنرمندی که مشترکات زیادی با ما دارد، تجربهی شیرینی است. اعتمادی که بین ما ایجاد میشود، موجب سهولت کار طراحی و پیشبرد کار میشود. در مورد سایر بهرهبرداران نیاز هست تا با آنها زندگی کنیم. معمار، هنرمندی است که مستقیماً با مردم سر و کار دارد و نمیتواند تنها نظرات و باورهای خودش را پیاده سازد. نتیجهی کاری که او خلق میکند سالها توسط شخص یا اشخاص دیگری مورد استفاده قرار میگیرد، پس اولویت با آسایش کاربران است.
فرانک گهری پاویونی برای برند لویی ویتون طراحی کرد که بسیار نقد شد و وقتی از او پرسیدند که بنا بیشتر شبیه به یک مجسمه است تا یک اثر معماری، به این پاسخ کوتاه بسنده کرد: «کسی که فرق میان معماری و مجسمهسازی را بداند، چنین سؤالی را طرح نمیکند.» البته او آنقدر سابقهی درخشانی در معماری دارد که به چنین پاسخی بسنده میکند و برند لویی ویتون آنقدر منحصربهفرد است که چنین طرحی را پذیرا باشد؛ آن مورد یک نماد شهری بود اما در حالت عادی چنین نیست و باید زندگی در اثری که خلق شده جاری باشد.
احسانی: در هر دوی این پروژهها کار با زندگی ادغام شده، زیرا که امروزه امکاناتی نظیر خویشفرمایی و مشکلاتی نظیر ترافیک و دوری راه، زندگی شهرنشینی را به سمت ادغام محل کار و زندگی سوق داده است. معماری تا چه حد متأثر از این تغییر روند بوده است؟
شافعی: به نظر من مهمترین مشکل فعلی، فاصلههاست. طولانی بودن مسیرها موجب سختی دسترسی و بیماریها و ناراحتیهای جسمی میشود، ضمن آنکه زمان زیادی نیز تلف میشود. در دوران بعد از اصلاحات ارضی در تهران هم اکثراً چنین بود که خانهها در تراز بالا و مغازه یا محل کسب درآمد در تراز پایین بنا واقع شده بودند. امروزه افراد بیشتر در نظر دارند تا فاصلههای زمانی و مکانی را به حداقل برسانند، مگر آنهایی که میخواهند کار و زندگیشان بهکلی منفک از یکدیگر باشد؛ بهویژه هنرمندان که غالباً بدون برنامهی زمانی مشخصی کار میکنند و ممکن است گاهی تا نیمههای شب مشغول به خلق یک اثر باشند. در این صورت یکی بودن محل کار و زندگی مزیت بزرگی محسوب میشود.
احسانی: ژانر جدید خانه-گالری نوع جدیدی از زندگی و کار را به وجود میآورد که باعث بیشتر دیدهشدن هنرمند و آثارش میشود، ضمن آنکه مخاطب خاص خود را هم میتواند گزینش کند.
شافعی: بله، و متأسفانه من از به فروش رفتن خانهی افجه بسیار متأثر شدم، زیرا عملکرد و کاربری اولیه که برای آن متصور میشد، از بین رفته و فضاها و ساختار دستکاری شدهاند و متأسفانه تمام اینها با هدف سود مالی بیشتر صورت گرفته بود.
احسانی: پیداست که این امر شما را متأثر کرده و نسبت به کارایی اولیه ی آن نوعی احساس تعهد دارید. علی رغم موارد دیگری که جای صحبت فراوان دارد، زمان این جلسه خاتمه پیدا کرده است. از شما بسیار سپاس گزاریم.