گسترهی دستهبندی آسمانخراشهای معاصر
معماری معاصر: ساختمان های بلند مرتبه
___________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
تناقض عجیبیست که اکثر معماران، خود را شهرگرا میدانند و با این حال بیشتر این افراد نسبت به طراحی ساختمانهای بلندمرتبه که از مهمترین اِلمانهای شهرهای مدرن هستند، توجه زیادی معطوف نمیدارند. از نظر بسیاری افراد، برجها فقط ابزاری برای پولسازی و بهدست آوردن سود مالی هستند. وجود رابطهای بدیهی و همیشگی که بین ساختمانهای بلندمرتبه و تجارت وجود دارد و جدا از ارزشهای اجتماعی و فرهنگی آن، معمار/ هنرمند را از تقرب به چنین پروژههایی منصرف میسازد، شاید زیاد بهسزا نبود که کاس گیلبِرت در ابتدای عصر ساختمانهای مرتفع، این بناها را با عبارت «ماشینی که زمین را به بستری برای پولسازی تبدیل میکند» توصیف کند. ایجاد یک پیشزمینهی ذهنی، با کلام یا تصویر، بنیانی را پایهریزی خواهد کرد که تأثیر زیادی بر نتیجهگیریهای افراد در آینده خواهد داشت. آسمانخراشها بهعنوان متعالیترین تیپ ساختمانیِ قرن گذشته، چالش بیهمتایی برای معماران و معماری محسوب میشوند. مورخان و منتقدین، معماری را وسیلهای برای «ثبت احوالات عصر» میخوانند که با اعتلای شیوهی طراحی، دگرگون میگردد.
اسطورهی معماری شیکاگو، لویی سالیوان، در اوایل قرن بیست میلادی نوشت: «آسمانخراشها باید بهگونهای طراحی شوند که آکنده از شکوه باشند و حس غرور و عظمت را در دید ناظرین خود شکوفا کنند» و در طول قرن بیستم میلادی، این عبارت سالیوان در کشورهای غربی به مانیفست طراحان آسمانخراشها بدل شد. نخستین آسمانخراشها از اواخر قرن نوزدهم میلادی و بین سالهای 1880 تا 1900 احداث شدند؛ بناهایی با فرم مکعب که عموماً تا 20 طبقه ارتفاع داشتند. آسمانخراشهای بهواقع بلندمرتبه و مدرن، برجهایی بودند که بعداً در نیویورک ساخته و به مظهر شهرهای آمریکایی تبدیل شدند. شرکتهای بزرگ سرمایهداری و انبوهسازان از اواسط دههی 70 میلادی در پی آن بودند که با طراحی فرمهای جدیدی که از تکنولوژی روز بهره میبرد، دیدگاه تازهای از معیارهای ساخت و کاربری ساختمانهای بلندمرتبه را خلق کنند؛ و از همین روست که در عصر حاضر یکی از مشخصات ساختمانهای بلندمرتبه، تکنولوژی برتر ساخت آنهاست و مصالح و تجهیزات اجراییِ خاص، از ضرورتهای جداییناپذیر این تکنولوژی محسوب میشوند. اما حضور تکنولوژی، محدود به مرحلهی ساخت نمیشود، بلکه در بهرهبرداری و نگهداری هم ادامه پیدا میکند و در سالهای اخیر، مسئلهی رابطهی سازه و مصالح بهکار رفته در آن با محیط پیرامون خود نیز دارای اهمیت انکارناپذیری شده است که بهتدریج در حال تبدیل شدن به یک اصل در این قبیل ساختوسازهاست. بیتردید، بهخدمت گرفتن تکنولوژی پیشرفته بهنوبهی خود، صلاحیتهای بالاتر، متخصصین آزمودهتر، نحوهی اجرای دقیقتر و کنترلهای مُفصّل و سختگیرانهتری را ایجاب میکند.
همین رویکرد، منتقدان، کارشناسان و بهخصوص معمارا ن ساختمانهای بلندمرتبه را بر آن داشته تا به دستهبندی این سازههای رفیع و کاملاً مدرن بپردازند. آنها با دانشی که از بدو شکلگیری و روند تکامل این ساختمانها دارند و نیز با لحاظ نمودن روند طراحی، ضوابط و اصول، فرم اجرایی، هدف کاربردی، پایداری، نحوهی تعامل آسمانخراشها با محیط بستری که در آن احداث شدهاند و ملاحظات زیست محیطی، هفت گروه مختلف برای آنها تعریف کردهاند. وضوح و صراحت دستهبندیهای انجامشده بر روی ساختمانهای بلندمرتبه در این بخش، با هدف ارائهی دورنمای مفیدی از درک سِیر تحول این سازههاست و با علم بر نمود تازهای که در قالب یک کسوت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از آنها ریشه میگیرد، بر اهمیت و ارزش این سازهها در مباحث تئوریک و هنری تأکید میکند.
در ایـنجا بـه بـررسی طـراحی آسـمانـخراشها و ساختـمانهای بـلندمرتبـهی معـاصر میپردازیم؛ از ساختمانهایی با آرایش و تزئینات زیاد، فرمها و طرحهای ارجاعی به گذشته در طرحهای بلندمرتبهی شرکت سی.وای.لی در تایؤان گرفته تا طرحهای مفصلی با تکنولوژی بالای نورمن فاستر در فرانکفورت، آسمانخراش انتزاعی و تندیسگونِ کُن پدِرسن فاکس در شانگهای و پروژههای اکولوژیکِ کِن یینگ در مالزی. همهی اینها گزیدهای از طیف گستردهی طراحی آسمانخراشهای معاصر هستند. طرحها با وجود شباهتهای زیادی که به هم دارند در زیرگروه دستهبندیهای مختلفی جای میگیرند که اخیراً ملاحظات زیستمحیطی نیز به آنها افزوده شده است. طرح این گروهبندی، حاصل بررسی همگرایی و تقارب رویکردها و استراتژیهای طراحی است و شامل آسمانخراشهای جهانی-محلی، هایتِک، یکپارچه، جنبشی، سینوگرافیک، رسانهمحور، و زیستمحیطی میشوند. در این مبحث از ایجاد تمایز سلسلهمراتبی اجتناب شده، زیرا همانطور که تا کنون مشاهده شده، گونهها و سبکهای طراحی مدتی محو و سپس دوباره پدیدار میشوند و نمیتوان دقیقاً بازهی تاریخی مشخصی برای آنها تعیین کرد.
آسـمانخراشهای جهانی-محلی پـدیدهای فوریـتی هـستند که در آنـها اقتـضای جـهانـی شدن و همسانسازی، تغییر مسیر شهرها به سوی طراحی مونمانی خاص، منطقهای و معتبر را بهوجود آورده است. هدف از به خدمتگیری استراتژی چنین طرحهایی، جایگزینی و پوشش اِلمانهای طراحیهای سنتی و قدیمی ساختمانهای خاص هر منطقه بر مبنای چهارچوب ساختاری سازه است تا ساختمان را به بافت بستری که در آن جای گرفته، مرتبط کرده و شناسایی بستر سازه در مقیاس جهانی را تسهیل کند. آسمانخراشهای هایتِک بیان و تمجید تکنولوژی و پیشرفتهای فنی روز هستند که امکانات و تسهیلات را فراهم میآورند و با رویکردهایی همچون بیان سازهای و ساختاری و نیز مفصلبندیِ عناصر سازندهای که در کنار هم قرار میگیرند، یادآور این نکته هستند که پیشرفتدر زمینهی تکنولوژی، به طور مستمر موجب تغییر برجهای سیستماتیک و سازههای معاصر میشود. آسمانخراشهای یکپارچه، رفتار نیرومند و ابرازگر را به فرمی تندیسوار و مجرد تبدیل میکنند. در این گونه از سازههای مرتفع، شیوهی بیان و محصور بودنی که نتیجهی مجرد بودن آن است، به سادگی میگرایند تا خوانش حرکت کلی را توسط ناظر میسر سازند؛ اما طرحی که آسمانخراشهای جنبشی دارند، گویای روند پویای حرکت و تغییرات و دگرگونیها در فرم پایدار (استاتیک) آنهاست و پروژههایی که در زیرگروه کارهای سینوگرافیک قرار میگیرند، کاربرد معماری و طرح تصویر و نیز تمایل فزایندهی معماری به شرکت در شکوه شهرهای معاصر را مورد خطاب قرار میدهند. ابعاد اغراقشده و نمایشیِ این دسته از آسمانخراشها باعث شده که یک ابَرقهرمان مجرد شهری و بهتنهایی نماد آن منطقه یا پسزمینهای مصور و ملموس از تخیلات و ایدهپردازیهای معماری منطقهی خود باشند. سبک رسانهمحور در طراحی انواع آسمانخراشها به دستهبندی جدید از ساختمانهایی ارجاع دارد که رسانههای انبوه امروزی را با تکنولوژیهای نمایشی تلفیق کردهاند. نمای این سازههای رفیع به سطحی برای تعاملات انبوه اجتماعی در مقیاس گسترده تبدیل شده است. بدیهی است که معماری پایدار و توجه به زمینی که روی آن زندگی میکنیم نیز دارای نکاتی درخور تأمل برای معماران و طراحانِ آسمانخراشهاست. توجه به اثرات انسانی بر محیط زیست منجر به طراحی و ساخت آسمانخراشهای زیستمحیطی (اکولوژیک) شد که به ادغام آگاهانهی پایداری و بهرهبرداری مفید از زمین و انرژیهای طبیعی محیط میپردازند.
آسمانخراشهای جهانی-محلی
تأثیر جهانی شدن بر محیطهای ساخت دست بشر در قالب رقابت شهرهای بزرگ و صنعتی بر سر زیبایی و تکنولوژی و رشد ناگهانی آنها نمود پیدا کرد و آسمانخراشها بهعنوان گونهی جدید ساختمانی بهسرعت در فضاهای شهری سر برافراشتند. ارتباطات، مهاجرتها، تجارت بینالمللی و پیشرفتهای تکنولوژی در چشم برهم زدنی مرزها و تقسیمبندیهای جغرافیایی و فرهنگی را کمرنگ و موقعیتهای مشترکی از شیوهی زندگی و کار را به بسیاری از شهرها القا کردند. حال، تشخیص سازههای بلندمرتبهی محلی از نمونههای جهانی کار آسانی نیست؛ در این گونهی ساختمانی که به نام آسمانخراشهای جهانی-محلی شناخته شدهاند، یک سازه [یا طرح] جهانی، نمونههای محلی را هم شامل میشود. این شیوهی معماری همراه با بهکارگیری دستاوردهای تکنولوژیک روز، قصد بازگویی طبیعت پیچیدهی شرایط فرهنگی معاصر و بستر جغرافیایی خود را دارد.
کِنِث فرامپتون در سال 1983 در مقالهای تحت عنوان ناحیهگرایی بحرانی: شش نکته برای یک معماری ماندگار، با بیان پیچیدگیهای تجارب معماری بِینافرهنگی، امر ناحیهگرایی را بهعنوان یک استراتژی ضروری در مقابل انتقادهای جنبش مدرن ذکر کرد. وی عقیده داشت که معماری در ایجاد مصالحه و تعادل بین تأثیرات و فشارهای همسانسازیِ جهانی و ویژگیهای منحصربهفرد محلی مؤثر خواهد بود و دراینباره میگفت: «تفکر اصلی ناحیهگراییِ بحرانی بر مبنای ایجاد یک تعادل بین تأثیرات روند تمدن جهانی و عناصریست که به صورت غیرمستقیم از میان شاخصههای منحصربهفرد در یک مکان خـاص استخراج شدهاند». تـعریفی کـه فـرامپتون از ناحیهگرایی ارائه داد از نظر معماران خط مشی تازه و مشخصی برای بسیاری از آنها فراهم ساخت و به دستور کاری برای تجربه و اجرا در مقیاس جهانی تبدیل شد که میتوانستند در قالب آن، تیپهای ساختمانی مدرنی را طراحی کنند که در عین حال نسبت به بافت منطقهی خود نیز بیتفاوت نباشند. با وجود آنکه مرزهای قراردادی بین کشورها و قارهها همچنان پابرجا بوده، فرهنگ جهانی-محلی موفق شده تا فارغ از این تقسیمبندیها، ارتباطی مابین مکانها، جوامع و هویتها در تمام نقاط دنیا ایجاد کند به همین دلیل ترسیم واضح یک نقشهی مجرد فرهنگی، بسیار سخت شده و ظهور و گسترش تکنولوژی مدرن و رسانههای انبوه، به خلق جوامعی سیال در تار و پود بافتهای جهانی، فرهنگی، ملی و اخلاقی منجر شده است.
جریان مدرن در حوزهی معماری، افزایش حق کمیسیون را، بهخصوص در مورد سازههای بلندمرتبه و آن دسته از ساختمانهایی که احداثشان نیازمند مصالح و روشهای ویژه است، به دنبال داشته و معماران در پی این تجارب بینالمللی و کمیسیونهای بالا، استراتژی طراحی را به سمت مقولههای سمبولیزم، هویت و ویژگیهای انحصاری سایت پیش بردند. بهطور خلاصه، این شیوه از طراحی آسمانخراش دغدغهی یافتن راهی برای بیان و فهمیده شدن در فضایی بین گونههای سازهایِ جهانی در کنار تداعیهای فرهنگی در محل را دارد. وظیفهی طراحی و ساخت یک آیکون شهری یا ملی با وجود استفاده از ملاحظات موشکافانهی سمبولیزم و بحث سرمایه و سوددهی، یقیناً با ترس از عدم توفیق (آنچنان که مطلوب است) و اضطراب همراه است. آسمانخراشها در هر ناحیه، تصویری از هویت جامعه، آن هم در مقیاس بسیار بزرگ هستند.
بسیاری شهرهای دنیا، از کوالالامپور گرفته تا دبی، آسمانخراشهایی دارند که با الهام از شاخصههای نمادین و فرهنگی منطقهی خود طراحی شده و به سازههای آیکونیکی تبدیل شدهاند که در عین سادگی و مدرن بودن، به چشمِ بسیاری از افراد در نقاط مختلف دنیا شناختهشده میباشند. بهوضوح مشاهده میشود که برجهای پتروناس (کوالالامپور) تلاش دارند تا طرح منارههای سنتی در فرهنگ و مذهب اسلامی را بهصورت یک ساختمان اداری معاصر بازگو کنند و برج جین مائو در شانگهای نیز دقیقاً به شیوهای مشابه قصد ترجمهی اِلمانهای طرح پاگودا (بتکده)های کهن به شکل یک ساختمان اداری و یک هتل را دارد. شگفتانگیز است که این سازهها، هم نمود پیشرفت و مدرن شدن هستند و هم تصویری از گذشته و سنتهای منطقهای در مقیاس بسیار بزرگ را پیشِ روی جهانیان قرار میدهند؛ تقریباً تمام دنیا متوجه آسمانخراشهای بلندمرتبه میشوند. البته، گرچه پیشرفتها و دستاوردهای فنی، کیفیتهای سمبلیک را دچار دگرگونیهایی کرده، اما هنوز هم بهره از اِلمانها و جزئیات نمادین، از اصول موجود در طرح این نوع از آسمانخراشهاست که گاه بهواسطهی ارجاعات غیرمستقیم و حتا شاعرانه و ادبی نمود پیدا میکنند. به مثابه یک متن، خوانش آسمانخراشها در ارتباط آنها با تاریخ بومی معماری منطقه صورت گرفته و از طریق سمبلیزم (نمادگرایی) به فرم معمارانهی تازهای دست مییابد. ساختمانهای بلندمرتبهی معاصر و تکنولوژیک، با ارجاع به گذشته و احیای دوبارهی یادگارهای سنتی هر منطقه با مفاهیم نوستالژیک، اعتباری فرهنگی را به وجود میآورند. این سازههای معمارانه که بلندمرتبه و کمعرض احداث میشوند و دارای اهمیت فرهنگی بالایی هستند، در حیطهی فرهنگ نیز ارزش تازهای را برای تمام جوامع امروزی تعریف نمودهاند و پرسشهای بیشماری را در رابطه با آسمانخراشها، بهعنوان یک نماد فرهنگی در بافت محلی و در مقیاس جهانی، مطرح میکنند. ازجمله سازههای بلندمرتبهی امروزی که در دستهبندی آسمانخراشهای جهانی-محلی جای میگیرند، میتوان مرکز مالی تایپه 101 را نام برد که طراحی آن توسط شرکت معماری سی.وای.لی و همکاران انجام شده است و در سال 2004 که ساخت آن به اتمام رسید، بهعنوان بلندترین ساختمان جهان شناخته و ثبت شد. این سازه که مدل تازهای برای آسمانخراشهای آسیایی محسوب میشود، دارای الِمانها و ارجاعاتی تاریخی و سمبلیک از هنر شرق دور میباشد این سازه هشت طبقه با شیبی ملایم و بیرونزده از سطح جانبی نما داشته و به بتکدهها و ساختمانهای بلند مرتبهی چینی شباهت دارد. وجود تهمایهی رنگ سبز بر روی شیشههای این آسمانخراش، سنگ قیمتی و زیبای یشم را در چشم بیننده تداعی میکند. یک تیرک مخروطیشکل در بالای ساختمان نصب شده و جزئیات زیباسازی پوشش آسمانخراش نیز با ارجاعاتی به موتیفهای هنر چینی صورت گرفته است. همچنین این آسمانخراش در زمان ساخت، معرف دستاوردها و تکنولوژیهای فنی پیشرفتهی زمان خود بود. آونگ غولپیکری که از طبقهی 92 آویخته شده دَمپر جرمی منفعلی است که در کاهش نوسانات طبقات فوقاتی ساختمان و نیز مقاومت آن در مقابل فشارهای تحمیلی طبیعی ازجمله بادهای شدید و زلزله بسیار مؤثر است. این آسمانخراش مجهز به آسانسورهای پر فشار و سریعالسیری است که در مدت 39 ثانیه به سکوی نظاره میرسند و در نوع خود، رکورددار سرعت حرکت هستند. لی، از معماران اصلی این سازه، در طراحی خود سعی بر خلق بیانی نمادین از سبک چینی در یک قالب امروزی داشته و از کانسپتهایی که ریشه در فلسفه دارند بهره برده تا هماهنگ با طبیعت، میان گذشته و آینده ارتباط ایجاد کند. او در این روند از موتیفهای تزئینی هنر چین و ترجمهی فرمال و نمادینِ سنتهای ساختمانی کهن استفاده کرده است. همنشینی تزئینات پوششی به سبک هنر و اصول زیباییشناسی کشور چین بههمراه سازهی امروزی منجر به خلق یک آسمانخراش غیرمعمول و منحصربهفرد شده است.
آسمانخراشهای هایتِک
ستایش تکنولوژی و صنعت در سازههای بلندمرتبه
آسمانخراشها در بدو انقلاب صنعتی متولد شدند و زمانی که توانایی تولید انبوه قطعات استاندارد و باکیفیت، احداث این ساختمانهای بلندمرتبه را آسان و از نظر اقتصادی ممکن کرد، این گونههای ساختمانی نمود ستایش تکنولوژی و نوآوری زمان خود شدند و جایگاه اصلی ساختمانها در قرن بیستم را به خود اختصاص دادند. بنیان سبک هایتِک بر اساس نمایش دستاوردهای فنی و تحقق استراتژی زیبایی شناسی ساختمانها بر اساس نوآوریهای تکنولوژی تازه متولد شدهی آنها بود. با وجود آنکه تمامی آسمانخراشها، سند وقوع پیشرفتهای سیستم سازهای در زمان خود هستند، آن دسته از سازههای بلندمرتبهای که به سبک هایتک بنا میشوند در انتقال این پیام، اِلمانهای ساختاری را بهطور مستقیم در وجه زیباییشناسی طرح وارد میکنند و مفاهیم صنعت و تکنولوژی را با زیبایی و جذابیت ادغام میکنند تا بر این وجه از طراحی تأکید کنند؛ به عبارتی، اینها اعتقاد دارند که صنعت و تکنولوژی نیز گونهی دیگری از زیباییست که باید در معماری ساختمان، و بهویژه آسمانخراشها، با صراحت عرضه شود که گاه این امر تا حدودی شکل اغراقشده هم به خود میگرفت. ساختوسازها در عصر مدرن به دنبال راهی برای نشان دادن ویژگیها و کیفیات اصلی و ذاتی هر متريال از همین طریقِ بیپرده و اغراقشده بود که تا حدی به سبک اکسپرسیون در نقاشی شباهت داشت. استراتژی مذکور بهخوبی در ساختمان سیگرم، اثر میس وان در روهه، پیداست. معمار با بهحداقل رساندن جزئیات و ملزومات ساخت آسمانخراشی که اسکلتبندی فلزی داشت، به اِلمانهای اصلی و ضروری و حذف تمامی زواید و تزئینات روی آورد و در مرحلهی بعد، با نصب یک عضو سازهای بهصورت یک ستون بر روی نمای خارجی، مفصلبندی تازهای را برای سیستمهای ساختمان ارائه داد که حکم عامل زیبایی و جذابیت بصری سازه را هم پیدا کرد. او اجزای ساختاری اصلی را پشت نما و در جایی که قاببندی فلزی در پوشش بتنی محصور است، مخفی کرد. برجهای جان هنکاک و سیِرز (هر دو از شرکت معماری اِس.اُ.اِم) و برج سِنچری (فاستر و شرکا، توکیو، 1991) نیز نمونههایی از تأکید بر صنعت و تکنولوژی در طراحی سازههای بلندمرتبه هستند که بر روی نمای این سازهها، بهخوبی هویداست. برج سیرز (نام دیگر آن برج ؤیلیس است) بر کانسپت اسکلت اولیهی خود تأکید میکند که نشان میدهد وزن و استحکام سازه، نه به هستهی مرکزی، بلکه به دستهستونهایی که بر روی نما نصب شدهاند، وارد میشود. این ساختمان از تعداد 9 اسکلت ساختاری مجزا تشکیل شده که با اتصال به یکدیگر، یک قاب ترکیبی واحد را ساختهاند. این دستهستون، محکمتر و مقاومتر از تمامی اسکلتهای مستقل میباشد. سَبک هایتک در آسمانخراشها و سازههای بلندمرتبه نیز بهسان اجرای همین سَبک در طراحی معماری سایر بناها و فضاهای داخلی، همچون تصویر کالبد داخلی ساختمان است؛ گویا پوستهای که همیشه اجزای داخلی را از نظر پنهان نگه میداشته، برداشته شده و معماری بنا، بیواسطه و رُک، به نمایش اجزای سازنده و تکنولوژی مدرنی که موجبات خلق آن را فراهم کرده میپردازد.
آسمانخراشهای یکپارچه
آسمانخراش میتواند نمودی از قدرت و توانایی بشر و بلندپروازیهای او باشد. با حضور در مجاورت چنین بنایی و مشاهدهی مقیاس بزرگ و ارتفاع بسیار بلند این ساختمانها که گاه تماشای ارتفاع بلند آنها از پایین، گردن آدمی را به درد میآورد، آنها را غولپیکر و سرگیجهآور خواهیم یافت. در میان تیپهای مختلف این سازهها، آسمانخراشهای یکپارچه با اتخاذ فرم سازههای حاضر در سایت شهری و تکرار چندین و چندبارهی آنها در راستای قائم، بهوضوح بر عظیمتر جلوه دادن این سازهها و در پی آن، یادآوری کوچکی ابعاد انسان اشاره میکند. ظاهر این سازههای بلندمرتبه که حاصل تکرار منظم اجزای ساختاری نماست و همچون یک آبژهی مستقل به چشم میآید، گاه به انتزاع نزدیک میشود و با فرم افلاطونی، صلب، شاعرانگی و سادگی تندیسوار خود، از سایر آسمانخراشها متمایز میشوند. اولین نمونهها از آسمانخراشهای یکپارچه را میتوان در طیف وسیعی از آثار معماری، از طرح پیشنهادی رایت برای آسمانخراش شیکاگو گرفته تا کارهای هیو فِریس، مشاهده کرد. فریس که ذات طراحی آسمانخراشهای یکپارچه را بهخوبی درک کرده بود، دست به خلق طرحهایی میزد که بهنظر میرسید از دل طرح منسجم و عظیمتری استخراج شدهاند. این رویکرد بهشدت انتزاعی بعدها در سال 1922 توسط میس وان در روهه برای پروژهی یک آسمانخراش شیشهای در خیابان فردریشاِشتراسهی برلین مورد استفاده قرار گرفت و همچون قطعهای از یک کریستال درخشان و بسیار بزرگ بود که الهامات روح تازهی معماری در آن دمیده شده باشد. هتل پلازای ملل متحد (کِوین روچه) دارای سطحی هندسی، صاف و تراشخورده و نیز دیوار پوششی مدولاری است که ظاهری یکدست به آن داده است. نمای این دو سازهی بلندمرتبه با شیشههای سبزرنگی که بازتابکنندهی نور هستند، پوشیده شده و کاربریهای اداری و هتل در داخل آنها را از نظرها مخفی نگه داشته است. مرکز سرمایهی جـهانی (کُـن پـدرسِن فاکس و همکاران، شانگهای، 2008)، مرکز سونی (مورفی/جان، برلین، 2000)، اورورا پَلِیس (کارگاه ساختمانی رنتسو پیانو، سیدنی، 2000)، وان پِکینگ رُد (روکو دیزاین، هنگکنگ، 2003)، برج جهانی ترامپ (کاستاس کُندیلیس و شرکا، نیویورک، 2001) و ساختمان اصلی شبکهی تلویزیونی سی.سی.تی.وی (دفتر معماریِ متروپولیتن، پکن، 2008) نمونههای بینظیری از آسمانخراشهای یکپارچه هستند.
آسمانخراشهای جنبشی
این دسته از آسمانخراشها دارای فرم ساختاری پویا هستند و حجم کلی آنها از نظر بصری، حالتی از جنبش، حرکت و عدم سکون در محل را در ذهن بیننده تداعی میکنند. این جنبش و عدم ثبات در مضمون این سازههای بلندمرتبه چنین مینماید که گویی تا پیش از این لحظه، در حال حرکت بودند و ناگهان در جای خود خشک شدهاند؛ مانند عکسی که بیمحابا از جریانِ یک اتفاق انداخته میشود. طرح این سازهها از وارد کردن تغییری در یک فرم نهچندان پیچیدهی اولیه، مانند چرخش، بُرش، ایجاد کشیدگی، تا کردن و غیره در روند طراحی حاصل میشود. اگرچه آسمانخراشهایی که به این شکل طراحی میشوند دارای کیفیت فرمیک یکسانی، از لحاظ پویایی و حس حرکت هستند، اما هریک از این سازههای بلندمرتبه میتوانند بنا بر دلیل و منطق ویژهای، تحت اِعمال این شکل از دفرمهسازی در طرح اولیهی خود قرار گرفته باشند. ریشهی معماری پویا به دوران شکوفایی عصر مدرن برمیگردد؛ زمانی که معماران درپی نمایاندن هرچه بهتر این تحولات بودند. رویکرد رادیکال سبک دیکانستراکشن، میل به نقد پایداری معماری عصر خود داشت. استراتژی تا کردن طرح در بنای برج مقر اصلیِ دونگ بو (کن پدرسن فاکس، سئول، 2002) بهوضوح پیداست. این شیوه از تغییر فرم معمول سازه، ریشه در زبانی فرمال دارد و کیفیت دوبعدی پوشش را مورد خطاب قرار میدهد. تا خوردگیهای ایجاد شده بر روی این برج در قسمتهای پایهی سازه میباشد و گوشههای همپوشان، به مسطح و دوبعدی نمایاندن این تاخوردگیها تأکید دارند. برخی طراحیهایی که در این دستهبندی جای میگیرند، چنین بهنظر میرساند که گویا بخشی از سازه با یک لغزش از جای خود بر روی سطح آن، جابهجا شده است (برج دهکدهی اطلاعات شانگهای). حذف یا جابهجا کردن یک جزء از سازه و تکرار آن در قسمتی دیگر از همان ساختمان یا سازهی مجاور، موجب ایجاد یک ارتباط ضمنی و بصری بین آنها میشود که بیننده سریعاً متوجه منطق نهفته در این اقدام میشود. پیچیدگیهایی که در آسمانخراشهای ساختهشده در سالهای اخیر مشاهده میشود، حاصل استفاده از انواع نرمافزارهای طراحی، پیشرفت تکنولوژی مصالح ساختوساز و پشتوانهی تجربی و فرهنگی طراحان است (برج پیچشی، سانتیاگو کالاتراوا، مالمو، 2003). معماری جنبشی با هدف حصول تأثیری دراماتیک، روند طرحی را به اجرا میرساند که دارای حرکت و هندسهای پیچیده است. پیچش، خَمِش، بریدگی، جابهجایی بخشی از کل حجم و اقداماتی از این قبیل که بر روی سازه اعمال میشود، پویایی و عدم سکون را القا میکند؛ هم شاعرانه است و هم قدرتمند.
آسمانخراشهای سینوگرافیک
افق شهری نیویورک در سال 1929 بدل به یک صحنهی نمایش شهری شده بود؛ ؤیلیام وَن آلن در سال 1929 و در مجلس مهمانی بو آرت بال، با پوشیدن یک لباس نمایشی با نوک مخروطیشکل و پلکانی، ظاهر آسمانخراش کرایسلر را به خود گرفت تا توجهات را به سازهی بلندمرتبهی درحالِ ساختی که خود طراحی آن را بر عهده داشت، معطوف کند. جذابیت و خودنمایی، جلب توجه و تحسین بیننده؛ اینها از ویژگیهای آسمانخراشهایی هستند که به سبک سینوگرافیکی طراحی میشوند. در آن زمان، ساختمان کرایسلر و اِمپایر استِیت تعدادی از سازههای بلندمرتبه بودند که نقش مهمی در خلق یک تعریف نو در ساختوسازهای شهریِ مدرن داشتند. این آسمانخراشهای اولیه با اسکلت ساختاری فلزی و پوششِ پرجزئیات استادانهی خود، سعی داشتند تا جریان معماریِ پیش از خود را به سمت اجرای شگفتانگیز و بسیار متفاوتتری سوق دهند. در حالی که شهرهای مجاور در حال بازسازی شدن و گسترش بودند، این شهرهای معاصر نیز خود را در صحنهی دگرگونی و تغییر یافتند و لازم دیدند تا جذابیت و شگفتی بیشتری را به معماری تازهی خود وارد کنند. به عنوان مثال، میدان تایمز در نیویورک از حالت یک محلهی بیروح و ساده به مرکزی برای تفریح و سرگرمی خانوادهها تبدیل شد و به همین ترتیب، نقاط شهری عمومی به اماکنی شاد و سرزنده برای سرگرمی و تفریح شهروندان تبدیل شدند. شهر لاس وگاس نیز با یک استراتژی مشابه، معماری سینوگرافیک را به خدمت گرفت تا برای عطش سیریناپذیر شهروندانش یک منظر شهری جذاب و سرگرمکننده بسازد. آسمانخراشهای سینوگرافیک، مانند بازیگران یک نمایش بر روی صحنه، خودنمایی و انظار را به سمت خود جلب میکنند؛ صحنهای که در اینجا همان بستر شهریست. همچنان که هنرپیشهها بر روی سِن، لباسهای مجلل و نمایشی به تن میکنند و سعی دارند تا به مناسبترین شکل از سایرین متمایز باشند و به چشم بیایند، نما و پوشش سطح این سازههای بلندمرتبه نیز مانند کسوتی است که باید مجلل، متمایز، جذاب و زیبا بهنظر برسد. طرح پنلهای آبشاریِ سطوح شیشه و فلز در قسمت میانی ساختار بتن و فلز ساختمان فروم فرهنگی اتریش (رِیموند آبراهام، نیویورک، 2002)، در حالت معلق به نظر میرسد و کاملاً اصالت آثار هنری برخی اقوام بومی را در ذهن بیننده تداعی میکند و ساختمان اصلی بانک دی.جی (کن پدرسن فاکس، فرانکفورت، 1993) هم با پوشش سفیدرنگ خود و یک تاج در ارتفاع و حضور در گفتمانی با بافت زمینهی شهری، نقشی نمایشی و خودنما دارد. حجم فشرده و بهدقت طراحی شدهی آن، شهریتها، جهتگیریها و مقیاسهای گوناگونی را مورد خطاب قرار میدهد. آسمانخراشهای سینوگرافیک ظاهری نمایشی و قصد ساختن یک منظر شهری تازه را دارند. شهرهای آسیایی همچون شانگهای و گوانگژو در پانزده سال گذشته پذیرای تغییرات زیادی بودهاند و پیشبینی میشود که با همین روند در آینده نیز در مقابل تغییرات و نوآوریها انعطافپذیر باشند. آسمانخراشها یکی از عناصر اصلی تحولات شهری هستند که در شهرهای روبهپیشرفتِ آسیایی، نقش حائز اهمیتی دارند. نمایش الهام و نوآوریهای مدرن در چنین مـقیاس عـظیمی قطعاً نشان از تمایل به بلندپروازی دارد و منطقیست که این سازهها در سبک سینوگرافیک برای نیل به هدفشان، موتیفهای دکوراتیو، تاجوارههای تزئینی، مصالح پرزرق و برق و نور پردازی پلیکرومات را به خدمت بگیرند تا مانند هنرپیشهی اصلیِ یک نمایش فوقالعاده در بسترِ یک شهر امروزی، متمایز و بیهمتا بهنظر برسند. معمارانی که اقدام به طراحی چنین سازههای بلندمرتبهای میکنند، به پتانسیلهای قدرتمند نهفته در این ابَر قهرمانهای شهری واقف هستند. آسمانخراشهای پلازا 66 (کن پدرسن فاکس، شانگهای، 2001)، میدان شون هینگ (شرکت طراحی کِی.وای.چِئونگ، چین، 1996) و برجالعرب (دابلیو.اِس. اَتکینز، دبی، 1999) در میان این دستهبندی از سازههای مرتفع جای دارند.
آسمانخراشهای رسانهمحور
فلسفهی طراحی و احداث آسمانخراشها، از ابتدا، ایجاد ارتباط با طیف وسیعی از مخاطبان و کاربران بود که این امر در ساخت کلیساها و عبادتگاههای عظیم و باشکوهی که نمود قدرت مذهب و ایمان انسانی در رسیدن به عرش بودند، ملموس است. چنان بناهایی به صورت نمادین قصد داشتند تا رسیدن به آسمان و خدا را به تصویر کشیده باشند و گذر زمان را در پژواک ناقوسهای بسیار بزرگ خود به گوش همگان برسانند. برجهای قرون وسطا از فاصلههای بسیار دور، هم دیده و هم شنیده میشدند و یک کانون متمرکز برای توجه و حضور افراد اجتماع محسوب میشدند. این شیوه از انتقال مفاهیم، امروز توسط رسانههای انبوه در جوامع محقق میشود. هریک از سازههای بلندمرتبه حاوی پیامی هستند و به واسطهی ارتفاع زیادی که دارند، میتوانند تعداد بسیار بیشتری از شهروندان را مخاطب قرار بدهند. آسمانخراش هرم ترَنسآمِریکا که طراحی آن توسط ؤیلیام پِرایرا انجام شده، مقر اصلی این شرکت است، طرح آن به لوگوی شرکت نیز تبدیل شده و آیکون شناختهشدهی شهر سانفرانسیسکو میباشد. برجهای پتروناس در کوالالامپور هم بر اساس استراتژی مشابهی طراحی و ساخته شدهاند؛ این برجهای دوقلو تأثیر شناساندن خود و تبدیل شدنشان به آیکون شهری را بهخوبی منتقل میکنند و در زمان خود، با داشتن مقام بلندترین ساختمانهای جهان، توجه دنیا را به خود و آرزوهای بزرگ جامعهی مالزی جلب کردند. ارتقای سطح تکنولوژی و دستاوردهای فنی که در ابتدا بهبود پوشش نما و نورپردازی شکوهمند برجها و آسمـانخراشها را میـسر کـرده بـود، اکـنون از ایـن سـازههای مـستقل و بسیار بلندمرتبه، یک دستگاه ارتباط جمعی با تأثیری غیر قابل انکار ساخته است. آسمانخراشهای اولیه دارای طرحهای نورپردازیفصلی و چراغهای گردانی بودند که تأثیر شاعرانهی آنها را تشدید میکردند و حال، میدان تایمز در نیویورک، سیرک پیکادیلی در لندن، ایستگاه شینجوکو در ژاپن و نواحی بسیار وسیعی از جزیرهی هنگکنگ به یک چراغ نئون عظیم تبدیل شدهاند که از درخشش میلیونها منبع نورانی ریز و درشت بهوجود آمده است. آسمانخراشهای رسانهمحور، نور و درخشش را بهعنوان مدیومی برای جلب انظار و عاملی برای خودنمایی بهکار میگیرند. سطح پوششی این ساختمانها میدانی برای جلوهی نور و میلیونها پیکسل درخشان تبلیغاتی است که با سرزندگی و هیجانی از نوع متفاوت، مفهوم تازهای به زندگی در شهرهای مدرن ارائه میدهد؛ شهرهایی که در درخشش انوار و تصاویر تبلیغاتی ثابت و متحرک غرق شدهاند.
سطوح وسیع معماری با پشتوانهی پیشرفتهای علمی که نورپردازی قابل کنترل با کامپیوتر و سیمکشی فیبراُپتیکی را ممکن کردهاند، توانستهاند به نمایشگری برای تصاویر متحرک و بیلبوردهای تبلیغاتی جذاب تبدیل شوند. برج AIA (شرکت معماری اُ.ام.اِی اِیژیا، هنگکنگ، 1998) و مرکز چئونگ کونگ (لئو دَلی و سزار پِلی، هنککنگ، 1999) آسمانخراشهایی هستند که به ابعاد بزرگ و ارتفاع بسیار بلند خود بسنده نکرده و برای پررنگتر نشان دادن حضور خود و تشدید تلألؤ زندگی شهری امروزی، از طرفندهای صوتی و بصری و انواع حربههای فنی بهره بردهاند.
آسمانخراشهای زیستمحیطی
ظهور آسمانخراشهایی که با رویکرد زیستمحیطی (اکولوژیکی) طراحی میشوند، نتیجهی زمینهای از تحقیقیات طراحیهستند که تأثیرات سازه، معیارهای منطبق با اصول زیستمحیطی و عدم آسیب به محیط و طبیعت پیرامون و نیز مسئلهی پایداری آنها را در اولویت قرار میدهند و روند طراحی و ساخت را با توجه به معیارهای فوق پیش میبرند. حفظ انرژی و جلوگیری از اتلاف آن، به حداقل رساندن تأثیرات ساختمان بر محیط پیرامون خود و اطمینان از قابلیت بازیافت مصالحی که در ساخت بنا بهکار میروند، از ملاحظات ضروری این رویکرد میباشند که طراحی و ساخت آسمانخراشها نیز شامل آنهاست. توفیق یا عدم توانایی یک سازه در همخوانی یا تطبیق عوامل زیستمحیطی بستر پیرامونش است که تعیینکنندهی موفقیت یا شکست پروژه میباشد و این روند، ضرورتاً شیوهی متفاوتی از همکاری تنگاتنگ بین معماران و مهندسان را بههمراه داشته؛ به نحوی که هلموت جان و ؤِرنر سوبِک برای آن واژهی Archineering را ابداع کردهاند که ترکیبی از Architecture، به معنای معماری و Engineering به معنای مهندسیاست. کِن یینگ، معمار اهل مالزی که تحقیقات و تجارب کاری بسیاری در خصوص رویکرد زیستمحیطی در معماری داشته، عقیده دارد که یک سازهی اکولوژیک باید به عنصری کاملاً ادغامشده با بستر زیستیِ محیط تبدیل شود. او در اجرای طرحهای خود، از ابزار کارا و منفعل گوناگونی بهره میبرَد تا در هر بستر و جغرافیایی، هر چه بیشتر به ارتباطی ایدهآل بین سایت و سازه نزدیک شود و در این روند، جهتنمایی طرح بهمنظور دستیابی به بهترین جهتگیری در مقابل نور آفتاب، جانمایی هستهی خدماتی و تأسیساتی، طراحی محدودهی سبز و بهره از تهویهی طبیعی را در دستور کار خود قرار میدهد. شیوهی تازهی همکاری بین معماران، مهندسان و کارشناسان انرژی سازه، تحقق پروژههایی را درپی داشته که در ارتباطی عالی با بافت جغرافیایی و آب و هوای سایت بوده و پاسخگوی جزئیات اکولوژیکی و طبیعی آن هستند؛ به آن معنا که به طور دائم در حال خوانش شرایط محیط پیرامون و تغییرات آن بوده و بر این اساس، تلاش بر ایجاد محیطی مطلوب برای کاربرانشان دارند؛ گاه نمای آسمانخراش اکولوژیک، تیره میشود و گاه قادر به تولید انرژی هستند و همچنین برخی نماهای دوجداره میتوانند از انرژیهای خورشیدی، گرمای کافی برای محیط داخلی را تولید کنند. نورمن فاستر از جمله معمارانیست که در خصوص طراحی آسمانخراشهای زیستمحیطی با نمایی دوجداره و سیستم تهویهی طبیعی بسیار فعال است. قوانینی که در رابطه با معماری پایدار در اروپا وضع شده و مالکان را نسبت به ساختمانی که تحت تملک دارند و اثرات محیطی آنها مسئول میداند و همچنین هزینههای بالای مصرف انرژی موجب شده تا ساکنین این قاره نسبت به سایر نقاط دنیا رویکرد بسیار جدیتری به مقولههای انرژی و بازیافت داشته باشند و شاید به همین دلیل است که در حال حاضر معماران اروپایی سهم بزرگی در پیشبرد معماری پایدار در این منطقه و جهان را دارند. ساختمان اصلی کومرتس بانک (فاستر و شرکا، فرانکفورت، 1997) نمونهی نسل جدید آسمانخراشهای اکولوژیک نوین است و کمترین تأثیرات را بر محیط اطرافش دارد و سازهی بلندمرتبهی ساختمان دویچه پست (مورفی/ جان، بُن، 2001) ترکیبی از دو حجم نیمدایره است که با یک پل شیشهای به یکدیگر مرتبط میشوند. دویچه پست دارای صفحات تابان گرمایش و سرمایشی است که از ظرفیت حرارتیِ ذخیرهشده در بتن بهره میبرد. نمای این ساختمان، پوستهای دوجداره از جنس شیشه است. جدارهی بیرونی نما، تهویهی طبیعی را فراهم میکند و از فضای داخلی در مقابل باد و باران و صداهای مزاحم، محافظت میکند و جدارهی بازشوی داخلی، امکان کنترل هوای داخل ساختمان را به کاربران میدهد. برج آپارتمانی اِس.ای.جی (کوپ هیمِلبِلا، وین، 1998) با الهام از طبیعت پویای ابرها که دائم در حال تغییر هستند، طراحی شده است هندسهی شکستهی این ساختمان مرتفع که دارای شیبی بر روی نمای جنوبیست، در عین حال که اثباتی بر علاقهی معمار به فرمهای منعطف و پویاست، به عنوان نمای جوی نیز عمل میکند. این شیب شیشهای که بر روی لژهای چندطبقه و نیمهعمومی کشیده شده، کنترل تبادل حرارت بین فضای داخلی و خارجی را فراهم میکند. امروزه دستاوردهای تکنیکی و فنی به حدی رسیده که فارق از ابعاد و ارتفاع سازه، تقریباً میتوان استراتژیهای پایداری و زیستمحیطی را روی هر طرحی اجرا کرد و در حالی که سازههایی که مقیاس بسیار بزرگتری دارند پذیرای کاربران بیشتری هم هستند، ضرورت ایجاد محیطی مطلوب از نظر شرایط آب و هوایی، سلامت و آرامش، اهمیتی مضاعف پیدا میکند.