کلبه های مسکونی
معماری معاصر جهان: کلبه، مسکونی
___________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
همانطور که گفته شد، کلبه ها، سازههایی یک طبقه با زیربنای نسبتاً کم هستند که بر حسب کاربرد و مصالحی که در ساخت آنها به کار میرود، انواع مختلف داشته و معمولاً در مناطق حومه یا کنار خانههای ویلایی، به عنوان محلی برای استراحت، انبار کردن، کارگاه یا حتی زندگی از آنها استفاده میشود. اخیراً توجه معماران و طراحان به این سازههای دورافتاده جلب شده و اقدام به بازسازی آنها کردهاند. پرداختن به چنین پروژههایی، به علت وسعت کم، دوری از جمعیت، فلَت بودنشان و کاربرد خاصی که هرکدام از این بناها دارند، برای خود شیوه و سبک خاصی دارد. سه پروژهای که در ادامه معرفی خواهیم کرد خانه هایی با همین ساختار هستند که به دقت بازسازی و چیدمان شدهاند: در نمونهای که ابتدا معرفی میشود، طراح، عناصر زیبایی شناسی مدرن را در قالب صدفمانندِ یک کلبه جای داده است؛ در نمونهی دوم نوآوری و جسارتهای بیشتری به چشم میخورد و آلونک سوم بهسانِ صندوقچهی غریب و جذابی است که پیدا شده و باید شگفتیهای درون آن را رمزگشایی کرد.
ایگنِگرِد رامان و همسرش، کلارِس سودرکوییست، در سال 2001 تصمیم گرفتند تا بنای یک سازهی روستایی در جنوب سوئد را تبدیل به کلبه ی برای خود کنند. مسئولیت این کار به شرکت سی.کِی.آر. کلایسون کویویستو رون محوّل شد. در قسمتی از نما، ارتفاع ساختمان کاهش پیدا کرد تا خط سقفی نمایان شود و استفاده از درهای شیشهای با قاب استیل نما، ظاهر ساختمان را به کلی تغییر داد. در داخل خانه، دیوارهایی کشیده شد و تختههای کفپوش از جنس چوب کاج سفید انتخاب شدند. انبار در طبقهی دوم و پشت دیوار قرار گرفت تا در این فضای کوچک آشفتگی بصری و شلوغیِ بیمورد ایجاد نکند و سکوت و آرامش فضای روشنِ داخل کلبه را خدشهدار نکند. فضای مینیمال، خلوت و روشنِ داخل خانه باعث شده تا صندلیهای روستایی در مجاورت تعدادی از مبلمان آلوار آلتو، و همچنین مبلمان خاصِ طراحیشده توسط خودِ شرکتِ سی.کِی.آر (مانند میز غذاخوریِ چهارمتری)، ناهمگون به نظر نرسد. طراحان در بازسازی این سازهی کهنه موفق شدند با تلفیق آگاهانهی کهنگی و نوستالژی در کنار سبک اسکاندیناوی و حس مدرن آن، همنشینی بسیار زیبایی به وجود بیاورند. در این کلبه سطوح، بافتها، رنگها و مبلمان در هماهنگی با یکدیگر، محیطی ساده، آرامشبخش و مدرن خلق کردهاند اما دو سازهی بعدی، خانهی هریس باترفلای که توسط استودیو رورال در آلاباما و خانهی هولتسمن که توسط جوزف هولتسمن طراحی و در محلهی بالای شهر نیویورک ساخته شدهاند، بسیار متفاوت هستند. طراحی هر دو سازه کاملاً با تکیه بر سلیقه و ذوق ذاتی و تجارب تخصصی معمار انجام شده است.
در هر دو خانه به سلیقهی ذاتی و تجارب حرفهای کاملاً اعتماد شده است، به علاوه، از سال 1971 که دو معمار به نامهای رابرت وِنتوری و دنیس اسکات براؤن برای اولین بار عبارت کلبه ی آراسته (decorated shed) را به کار بردند، منظور این دو معمار از این عبارت، نه فقط کلبه های ساده و کمهزینه، بلکه هر سازهای بود که طراحی فضا و ساختار آن کاملاً به اختیار طراح و میل کارفرما است و تزئین و چیدمان چنین فضایی مستقل از معیارهای جانبی و کاملاً آزادانه انجام میشود. زمانی که طراحی و چیدمان فضای داخلی این سازههای تککاربردی، و در مواردی تبدیل آنها به خانهای برای زندگی آغاز شد، چالش تازهای برای معماران به وجود آورد که تا امروز همچنان ادامه دارد. در واقع کمی دقت نظر به سبکهای مختلف که در طی ساخت هریک از خانههای معرفیشده در این کتاب وجود دارد یا بهتدریج شکل گرفته، گویای این مطلب است که انسان امروزی به عنوان یک هنرمند خلاق، پیوسته به دنبال خلق زیبایی و تزئین هر فضا به شیوهای تازه است.
امروزه عبارت “کلبه ی آراسته” معنا و مفهوم مشخص و دقیقی برای خود دارد و مانند ناحیهگرایی، پست مدرنیزم یا حتا پوپولیزمِ ونتوری، الگویی نیست که زیرمجموعهی سبک دیگری باشد بلکه انبوهی از ایدههای غنی و ناب است که از تجارب هنری تا به امروز به دست آمده؛ چکیدهای از تمام قرنهاست. رابرت ونتوری در تشخیص آن دسته از ارزشها و موازین اجتماعی که در طراحی و کاربرد روزانه دارای اهمیت بودند و مورد پذیرش واقع شدن این نوآوریها در جامعه، نقش بسیار اساسی داشت و با همراهی اسکات براؤن، شیوهی نگرش و تفکر معماران و ارتباط معماری و محیط را تغییر دادند. در جریان این روند هنرمندان دیگری نیز، مانند هلا یونگِریوس و مارسل واندِرز در هلند، که طراحی محصول انجام میدهند، و بلژیانس مارتین مارگییِلا و آن دمویلِمیستِر که طراحان مد نیز هستند، حضور داشتند. آنها با خلاقیت، هوش، مهارت و نوآوریهایی در استفاده از متریالهای جدید، تغییرات بزرگی در طراحی به وجود آوردند.
جسارت و هیجان موجود در خانهی هریس باترفلای، آلونکی که در سال 1997 ساخته شد، قابل وصف نیست. این خانه که از اولین پروژههای استودیوی ساموئل ماکبی در دانشگاه آبورنِ آلاباما بود، برای زندگی یک خانواده ی محلی ساخته شد. طراحان این استودیو تعداد زیادی کلبه برای ساکنین منطقهی هِیل کانتی طراحی کردند و از آنجایی که بومیان این منطقه از لحاظ مالی توانایی تقبّل هزینههای بالا را نداشتند، مخارج ساخت را تا حد ممکن کاهش دادند، از مصالح بازیافتشده استفاده کردند و همچنین به حداقل رساندن اتلاف انرژی را در اولویت کار خود قرار دادند. آنها میخواستند در طراحی این خانههای کوچک از عناصر و نمادهای زیباییشناسیِ منطقهای نیز استفاده شود و در عین حال به اثری اغراق آمیز و نمایشی هم تبدیل نشود. تعادل در این زمینه و رویکرد نو باعث خلق سازههایی مدرن در این منطقه شد.
خانهی باترفلای، که برای خانوادهی هریس در آلاباما ساخته شد، بام شیبدار چشمگیری دارد که تا بالای ایوان امتداد یافته و به خوبی باعث تهویه و گردش هوا میشود. این بام و سقف بلند، جلوهی خوبی به فضای داخلی ساده و بیآلایش خانه میدهد اما اجرای شیوههای نو با دقت بسیار صورت گرفته تا همنشینی عملکرد مدرن در کنار مبلمان و اثاثیهی نسبتاً قدیمیِ زوج میانسال ساکن این خانه، از قبیل مجموعهای از کلاژهای دستساز و چراغهای کریسمسی که همیشه داخل خانه هستند، تناقض ناخوشایندی ایجاد نکند. از طرفی، کارفرمایان تمایل داشتند تا خودشان هم در پروسه ی طراحی و چیدمان همکاری کنند. نظر آنها در مورد فضای پِرت منجر به آن شد که ارتفاع سقف، بلندتر شود و در قسمتی از این فضای خالی، نیمطبقهای به حالت معلق در بالای نشیمن ساخته شود. در نهایت، سپردن کار به دست طراحان ماهر و مجرب و احترام به پیشنهادهای کارفرما منجر به ساخت خانهای شد که معیارهای استاندارد و زیباییشناسی پذیرفتهشده توسط هر دو گروه را به خوبی رعایت و رضایت همهی افراد درگیر در پروژه را جلب کرده است.
در سال 2002 جوزف هولتسمنِ طراح، ناشر پیشین مجلهی نِست، واقعیتها و قراردادهای رایج در طراحی و چیدمان داخلی را نادیده گرفت و دست به ابتکارات جالبی زد تا خانهی کمپ نِست در گِنتِ نیویورک را با حال و هوایی کاملاً سوررئال طراحی کند. وی عقیده داشت که در مورد پروژهی کمپ نِست نقطهی پایانی وجود ندارد و در این ساختمان که بسیاری از معیارها و استانداردهای رایج را زیر سؤال برده، میتوان آزادانه انبوهی از ایدههای خلاقانه و سلیقهای را اجرا کرد. در این خانهی دههی پنجاهی، هیچ سطح یا گوشهای از قلم نیفتاده و بیشمار رنگ و طرح به چشم میخورد: کاغذ دیواریهای یک دیوار تصاویری از زمین بیسبال و بازیکنانش دارد، روی یک دسته از رومبلیها طرح برگ ماریجوانا چاپ شده و روی دیوارها و کف یکی از اتاقها طرحهایی از اثاثیه کشیده شده که فضای اتاق را به تصویر میکشد. حتا سقفها هم فراموش نشدهاند: طراح، این سطوح صاف و وسیع را به عنوان یک بوم نقاشی در نظر گرفته است. هر سقف طرح و شکلی از الگوهای راهراه یا طرحهای شلوغ و پیچیده دارد و کسی که در این فضا قرار میگیرد، مشتاق میشود تا دراز بکشد و به سقف و اشکال مختلفی که روی آن نقش بسته، خیره شود. هر اتاق چنان پر از جزئیات سرگرمکننده است که بیننده را جذب خود میکند تا همهی اشیا و گوشه ها را به دقت تماشا کند. به طور کلی طراحی این خانه بر اساس ایجاد حس هیجان، پویایی و حرکت شکل گرفته است. مبلمان نیز بسیار متنوع بوده و به دقت انتخاب شده تا در بستر این خانه، حس استاتیک، غیرفعال و رکود را القا نکند.
مانند خانهی باترفلای که پیشتر معرفی شد، خانهی کَمپ نست نیز حاصل تلاش تعدادی دانشجوی خوشذوق و فعال است که تحت نظارت جوزف هولتسمن بازسازی خانه و چیدمان داخلی آن را به انجام رساندند. علیرغم نامتعارف بودن رنگها و اَشکال در آن و همچنین ساختارشکنیهای بسیاری که در جزئیات و به خصوص در چیدمان و همنشینیها صورت گرفته و از نشانههای پستمدرنیزم در طراحی خانه است، این اثر شگفتانگیز همچنان در میان خانههای مسکونی جای دارد و اثری مطلقاً جدا نیست، اما یک اثر معماریست با ارزشهای هنری فراوان. هولتسمن پروژهی مذکور را با رویکرد معمارانه آغاز کرد و به تدریج با خلق فضاهایی نامتعارف و خیالبرانگیز و بازیهای بصری انبوه آن را به اثری هنری تبدیل کرد، رویکردی که بیشتر برای طراحان ساختمانهای مسکونی و آپارتمانها آشناست.
Source:
Yelavich, Susan. Contemporary World Interiors. China: Phaidon Press Limited, (2007), P.P: 24 -65 .