کروئک و اولسون
خانهی فولاد و شیشه، 1980
شیکاگو، ایلینویز

این خانهی دلباز که از خانههای حیاط دار سبک میس فان در روهه زاده شده است، بنا به درخواست کارفرما به گونهای طراحی شد که در وسط شهر، شرایط و حال و هوای حومه را داشته باشد. برای دستیابی به این هدف، حجم خانه با سه حیاط به بخشهای مختلف تقسیم شده است: یک حیاط جلویی که نمای اصلی را از خیابان جدا میسازد، پاسیوی مرکزی، و یک حیاط باغدار که در پشت قطعه زمین 16 در 127 فوتی قرار گرفته است.
این خانه که به همان اندازهی میس، از خانههای بررسی موردی کالیفرنیایی نیز تأثیر پذیرفته و به «خانهی شیشه»ی پییر شارو نیز نیمنگاهی داشته است، از یک مجموعه لایههای نیمشفاف تشکیل شده و مسیرهای دسترسی پرپیچوخم و تودرتویی دارد. هر دو این عوامل موجب فاصله گرفتن این ساختمان با سنتهای میس در پژوهشکدهی فناوری ایلینویز (IIT) میشود، سنتی که کروئک آشکارا به آن تعلق دارد.
در عین حال، خانه به وضوح وامدار بناهای فایدهگرای میس برای IIT (شاید بیش از همه مدیون موتورخانه و ساختمان پژوهشهای معادن و فلزات) هستند که هردو در سال 1943 ساخته شدند.
در همان حال که پافشاری بر قاب سازهای نمایان، آشکارا از میس گرفته شده است، استفاده از حائلهای نردهای فلزی در ورودی اصلی با ارتفاع دوبرابر، ضمن ترکیب شدن با شیوهی مارپیچی ورود به خانه، موجب آن میشود که هنگام نفوذ به عمق خانه، حس و حالی از ملایمت و هماهنگی به بیننده دست دهد. شخص هنگام ورود، نخست به راست میپیچد، سپس به چپ، و تازه به پلکان منتهی به طبقهی دوم میرسد و با نیمنگاهی به ایوان و پاسیو، سر از فضای ورودی اصلی درمیآورد. پس از این پیچوخمهای اولیه، مسیر دسترسی اصلی، هماهنگ با محور کلی شرقی – غربی خانه، آرایش جدیدی به خود میگیرد و وارد اتاق نشیمن میشود. این فضا با هفتاد فوت طول و ارتفاع مفید دوبرابر، به شکلی تقریباً ناگسسته به محوطهی غذاخوریِ یک طبقه و گلخانهای منتهی میشود که دسترسی را همزمان به اتاق صبحانه، آشپزخانه و جناح متعلق به خدمتکاران ممکن میسازد.
مسیر دسترسی در طبقهی دوم نیز همانند طبقهی اول پرپیچوخم است، دست کم تا زمانی که شخص به گذرگاه قاب فولادی و شیشهپوشی برسد که همچون پلی بر فراز اتاق نشیمن و کنار پاسیو کشیده شده است. درست بالای این پل، و به همان عرض آن، نورگیر سقفی از شیشهی مات امکان ورود نور طبیعی به طبقهی پایین را فراهم میآورد. از آنجا که این نورگیر در مجاورت دیوار جنوبی و غیرباربر پاسیو قرار گرفته است، نور اضافی آن به وسیلهی کرکرههای غلتکی کنترل میشود. سطوح شفاف گوناگون خانه، در ترکیب با بافتهای مختلف و بخشبخش، موجب افزایش تأثیر و جلوهی یک رشته عناصر غیرمنتظره، ولی یکپارچه میشود. از جمله میتوان به استوانهی شیشهای پلکان اشاره کرد که یک انتهای اتاق نشیمن را شکل میدهد، یا گلخانهی پرورش کاکتوس که مطمئناً از خانهی توگِندهات (1930) تأثیر پذیرفته است. همان گونه که نُری میلر اشاره کرده است، این عناصر، همراه با مبلمان خانه، با عوض شدن نور، پیوسته در تغییر و دگرگونی به نظر میرسند:
«نور در روز یک چیز است و در شب، چیز دیگر. همان گونه که حجمهای توپر به حجمهای توخالی تبدیل میشوند و برعکس… به همین گونه نیز مجموعهی رنگها پیوسته دستخوش دگرگونی میشود. هنگام روز، رنگها بسیار سرد… مبهم و بینابینی هستند: صورتی – بژ، آبی – سبز، و خاکستری، الان آبی هستند و یک ساعت دیگر بنفش میشوند. هنگام شب، فضای داخلی رنگ طلایی به خود میگیرد.»
این خانه که با حال و هوای مینیمالیستی آرتور کالدوِل (طراح باغهای IIT) محوطهسازی شده و به شکل چشمگیری از مبلمان سبک میس و لوازم یادآور دانلد جاد بهره جسته، و در کمال دقت با مصالحی نیرومند و غنی ساخته شده است، از سوی آفرینندهی خود، کروئک، با توصیف بسیار فروتنانهی «رسالهی دانشجویی» معرفی شده است. «خانهی فولاد و شیشه»، برخلاف این توصیف، هم به عنوان نخستین کار معمار، پروژهی برجستهای به شمار میآید و هم شاهکاری از معمار امریکایی را به نمایش میگذارد که در سالهای اخیر کمتر اثری به پای آن میرسد.