![shakhes](https://aoapedia.ir/wp-content/uploads/2020/05/shakhes-9.jpg)
نقد و تحلیلی بر خانه ـ آپارتمان 144 (معماری از علی سوداگران و نازنین کازرونیان)
تبعیت از جریان معماری یا جریانسازی در معماری
پگاه پایه دار اردکانی (از دفتر هنر معماری)
مقدمه
«نظریه همانند یک عینک نیست، بلکه نظریه یک تفنگ است. انسان را در بهتر دیدن یاری نمیکند، بلکه به او در بهتر جنگیدن یاری میرساند.» میشل فوکو
از همان زمان که ذهن و اندیشهی انسانی محور تمامی فعالیتهای بشری قرار گرفت، نظریه و نظریهپردازی در تمامی رشتهها و از جمله معماری مورد توجه شد و زمینهساز جریانات متحولکننده و انقلابی بسیاری در این عرصه گشت. جان لنگ (Jon Lang) نظریات معماری را راهی برای درک بهتر پدیدهها میداند و استنلی فیش (Stanley Fish) آن را بهعنوان «گفتمان عمل» و یا «بیان عمل» خوانده و امری مجزا از عمل نمیداند. در این دوران، طرحهای بسیاری از معماران، دیگر نه بر اساس مبانی تجلی عالم معنا و اندیشههای ازلی، بلکه براساس اندیشهها و بنیانهای فکری اندیشمندان، شکل گرفت و اجرای عملی آن، معماری را اندکاندک به سمت جریانی خاص سوق داد. برخی از معماران بزرگ در ابتدا نظریات خویش را در قالب طرحهایی اجرا نشده پیاده میکردند و بدین طریق، سعی در نمایش کالبدی و فیزیکی تفکراتشان داشتند. از اینرو، در جهان، نظریات بهعنوان عاملی محرک برای معماری در آمد که آن را به سمت خود میکشید و طرحهایی همانند مرکز ژرژ پمپیدو (Centre Georges Pompidou) اثر ریچارد راجـرز (Richard Rogers) و رنـزو پیـانـو (Renzo Piano) و یا مـوزهی گوگنـهایـم بـیـلبـائـوی (Guggenheim Museum Bilbao) کاری از فرانک گری (Frank Gehry) پس از ساخته شدن، خود به جریانات معماری در راستای توجه خاص به تکنولوژی دنیای امروزی و یا مبانی معماری فولدینگ تبدیل شد و بسترهایی را برای شکل گرفتن و نظریات بعدی خود بهوجود آورد.
ویژگی مورد بحث که با شکلگیری دوران مدرن در دنیا بهوجود آمده، در ایران هم رنگ و بویی هرچند مختصر به خود یافته است، گرچه بسیاری مصایب و مشکلات معماری امروز ایران را ناشی از نپرداختن به موضوعاتی از قبیل نظریهپردازی و نقد آثار میدانند. کشور ما با وجود آنکه انقلابی سیاسی در طول این دوران به خود دیده است و اینگونه اتفاقات معمولاً در جهان، باعث شکلگیری تحولاتی در تمامی عرصهها و به تبع آن معماری نوگرا میشود، تغییری انقلابی و جریانساز در این زمینه به خود ندیده است و بالعکس، سمت و سویی متمایل به دوران گذشته حرکت کرده است. گرچه این تفکر، قبل از انقلاب اسلامی هم وجود داشته و نمود آن را در بسیاری از بناها مانند برج آزادی، تئاتر شهر تهران، موزهی فرش و یا بسیاری دیگر میبینیم، اما باز هم به نظر میرسد که این آثار، حرفی برای گفتن در این زمینه داشتهاند ــ عاملی که در معماری بعد از آن کمتر دیده میشود. البته نگارندهی این سطور شرایط پس از انقلاب، جنگ هشتسالهی ایران و عراق و همچنین تغییر در شرایط آموزش معماری را عوامل مهمی در شکلگیری شرایط مورد بحث میداند.
مسلماً این روند نمیتواند ادامه پیدا کند، همان طور که در چند سال اخیر، معماران جوان بسیاری را دیدهایم که سعی در برداشتن گامی برای جریانسازی معماری ایران داشتهاند و نقد و نقادی، کمکم توسط اساتیدی نظیر منوچهر مزینی و علیاکبر صارمی انجام میگیرد. البته در این حرکت، نقش رسانهها و کنش متقابل مجلات و کتاب ها را به همراه فعالان این عرصه و معماران نمیتوان انکار نمود. اما اگر همهی اینها را کنار بگذاریم، بحث دیگری بهوجود میآید: با توجه به اینکه رشتههایی نظیر معماری با خلاقیت ذهن خالقش سروکار دارد، ما چقدر به او برای خلق مخلوقش زمان و فرصت دادهایم و اصولاً تا چه حد خواستهایم عملاً نظریهپردازی و الگوسازی نماییم؟ با مشاهدهی موضوعات و کاربریهای پرطرفدار برای شرکت داده شدن در مسابقات معماری داخل کشور، متوجه میشویم که اکثر معماران ما، با توجه به نداشتن فرصتی برای نمایش قدرت خود در زمینههایی نظیر طراحیهای فرهنگی عظیم مانند موزه و سپرده شدن اکثر این نوع طراحیها به مهندسین مشاور، تمرکز خود را بیشتر بر ساختمانهای مسکونی، آپارتمانها و یا در بهترین حالت ویلاها نمودهاند. این در حالی است که هیچگاه دیده نشده که یک جریان قوی معماری در غرب، از تغییر در بافت مسکونی یک شهر و آپارتمانها بهعنوان خُرد فضاهای مسکونی شروع شده باشد.
به دنبال جریانسازی به وسیلهی یک خانهـآپارتمان
مطلب مذکور و پرسشهایی که در ادامهی آن مطرح شد، مقدمهای برای شروع نگارش نقدی بر خانهـآپارتمان 144، با طراحی علی سوداگران و نازنین کازرونیان میباشد. طراحان این آپارتمان، پیش از این، تجربههای موفقی مانند اطلاعات گردشگری شیراز، احیای آبانبار وکیل، اطلاعات گردشگری قلعهی دختر فیروزآباد و خانهی آخر هفته داشتهاند، اما این پروژه همانطور که گفته شد خود را حاصل گذر از سه فیلتر اقتصاد (از نگاه خرد و کلان)، اجتماع (ساکنان و رهگذران) و محیطزیست (محیط بیرونی و فضای درون پروژه) میدانند.
با وجود آنکه معماران، ساختمانشان را عنصری تک و با وظیفهی پوستهنگاری منطقه معرفی مینمایند، در مصاحبهای که در شمارهی 27 مجلهی هنر معماری انجام دادهاند، خود نیز بر این حقیقت واقفاند که باید بیشترین وظیفهی الگوسازی را پروژههای بزرگ بر عهده داشته باشند؛ حرکتی که عملاً در کشور ما اتفاق نمیافتد. آنها در این باره میگویند:
« … باید گفت که رابطهی معکوس بین کیفیت فضاهای معماری و ابعاد ساختمان، کاملاً مشهود است. به عبارت دیگر، هرچه اهمیت و ابعاد ساختمان بزرگتر میشود، کیفیت آن پایین میآید و برعکس. در سالهای اخیر، کارهای کوچک کیفیت بهتری یافتهاند. شاهد این ادعا که از یک رو باعث خوشحالی است که معماران جوان با ورود به عرصهی معماری در تلاش برای اثرگذاری در حد کوچکترین پروژهها پیش میروند و از یک رو، بسیار ناامیدکننده است، به آن جهت که مشاورانی که عموماً بزرگترین و پرهزینهترین پروژههای معماری را بر عهده دارند و قاعدتاً تأثیرگذارترین بناهای شهری را طراحی میکنند، در عمل هیچ حرفی برای الگوسازی ندارند. در نهایت، با موانع و مشکلات پیش رو، تنها میتوان امید به بهبود پروژههای کوچک در سالهای آتی را داشت.»
اما اینکه چقدر باید برای الگوسازی از پروژههای کوچکی با کاربری مسکونی استفاده نمود، جای بحث دارد. اگر در کشورهای دیگر، سبک و تفکری، با ساخت یک موزه پا میگیرد که انسان زمان کمتری را با آن سروکار دارد، نمایش تفکرات در بناهای مسکونی، باعث تداخل در زندگی افراد ساکن در آن میشود، زیرا این آپارتمان و یا خانه، برایشان در حکم فضایی برای زندگی را دارد. از طرف دیگر، حال اگر ما مجبوریم از پروژههای کوچکمان برای اثرگذاری و الگوسازی استفاده نماییم و یا اگر مانند جان هیدوک (John Hejduk) و شیگرو بان (Shigeru Ban)، خانه را مهمترین عنصر دانسته و قصد تغییرات بنیادین در این زمینه را داریم، تا چه اندازه میتوانیم خانههایی با نمای ضایعاتی قلوهسنگهای گرانیتی بسازیم؟ بله، این ساختمان به تنهایی نمایی زیبا و تأثیرگذار دارد، اما به نظر نمیرسد در ابعاد وسیع شهری و برای کاربری وسیع مسکونی مناسب باشد. نظیر اینگونه نما را گروه معماری هرتسوگ و دمورن (Herzog and de Meuron) در کارخانهی دومینوس (Dominus) خود استفاده نمودهاند، با این تفاوت که قلوه سنگها با ابعادی متغیر در محافظهایی فلزی قرار گرفتهاند و سطوحی نیمه شفاف را تشکیل دادهاند، اما همان طور که اشاره شد، این تغییر اگر هم با هدف تأثیرگذاری انجام شده باشد، در دیوارههای یک کارخانه به کار برده شده است و نه در بدنهی مسکونی شهری. این که هر کدام از ساختمانهای مسکونی ما در بدنهی شهری، ساز خود را کوک کنند، بر بلاتکلیفی نمای غالب امروزی شهرهای ما خواهد افزود، بدون اینکه بخواهد الگویی را بسازد (تصویر 1). اتفاقاً استفاده از این سبک نما در یک کارخانه، بسیار جالب به نظر میرسد، چون حدومرزهای ذهنی و تصورات همیشگی ما نسبت به کالبدهای یک کارخانه را درگیر خود مینماید.
از طرف دیگر، نمای این بنا، بهخصوص در سمت جنوبی آن، تنها پوستهای میباشد که در آن، به وسیلهی بافت، زیبایی بصری ایجاد شده است؛ بافتی که حاصل کنار هم قرار گرفتن هوشمندانهی مصالح نما در کنار یکدیگر است و ما را به یاد نقاشیهای جَکسون پالوک (Jackson Pollock) میاندازد که با تأکید بر سطح و عمق بخشیدن به آن، سعی در خلق آثاری انتزاعی داشت (تصویر 2).
اما شاید استفاده از نمایی اینچنین، در این پروژهی کوچک، باعث درخشیدن آن و تأثیر چندبرابری آن شده باشد، در حالی که اگر در ابعاد بزرگتر از آن به کار گرفته شود، با توجه به اینکه کار با سطح است، مناسب نباشد.
با بررسی سابقه ی گروه معماری علی سودا گران در مییابیم که انتخاب و استفادهی مصالح به کار رفتهی نما در راستای فصل مشترکهای تمامی پروژههای این گروه انجام گرفته که آن هم بهینهگرایی است؛ همانگونه که در توضیحات آپارتمان فوق نیز به آن متذکر شدهاند نتیجهی آن، بهرهوری مناسب از عناصر و هزینههای اجرایی منطقی و مناسب با شرایط کارفرما خواهد بود. بهطورکلی، آنچه که با مشاهدهی کارهای اجرا شده توسط این گروه معماری توجه انسان را جلب میکند، دقت و هوشمندیای است که ایشان در انتخاب مصالح بناهای خود به کار میبرند. هرکدام از پروژهها مصالحی بهخصوص دارد که با توجه به زمینهی خود، انتخاب شدهاند و با آنکه فرمها و احجام، به صورت مینیمال انتخاب میشوند، تنوع مصالح و بافتهای حاصل از مجاورت آنها، قابل توجه و تحسینبرانگیز است. به نظر میرسد، بهکار گرفتن مصالح نمای این آپارتمان، در ادامهی تجربهی موفق اطلاعات گردشگری قلعهی دختر فیروزآباد و بیشاپور کازرون باشد و البته اکنون که در کالبد شهری استفاده میشوند، نظم بیشتری یافتهاند. همان طور که پیشتر نیز اشاره شد، این نما برای تک بناهایی مانند اطلاعات گردشگری مناسب میباشد، اما نمیتواند الگویی را برای پوستهی شهری شکل دهد. گذشته از مسائل مذکور، همنشینی سنگ با عناصر چوبی قرار داده شده در پنجرهها و همراهی آنها با گیاهان سبز، جلوهای بسیار زیبا را خلق نموده است.
همان طور که معماران نیز ذکر کردهاند، پراکندگی پنجرههای موجود در نماهای دو طرف ــ که در نمای جنوبی تا ابعاد و فرم هرکدام متجلی شده و در نمای شمالی در جایگیریها نیز تفاوت ایجاد کرده است ــ محصول توجه به سلایق، عادات و نحوهی زندگی کاربرانش بوده است. این توجهات، میتواند در انسانیتر شدن کانسپتها و کاربردیتر شدن آنها بسیار کمک نماید، بهعلاوهی آنکه نمایی متفاوت را ایجاد نموده است. اگرچه این عامل با توجه به یکپارچگی و تمرکز ذهنی معمار آن، اغتشاش نامناسبی را ایجاد نکرده است و اتحادی میان اجزای گوناگون آن دیده میشود و با آنکه فرم بازشوها در دو جبههی نما فرق دارند، این عامل، جدا افتادگیای را بهوجود نیاورده است و ذهن انسان، ضمن تفکیک منطقی آنها، پیوستگی و ارتباطی را نیز درک مینماید. مسئلهی دیگر، پرداختن به بحث پایداری است. گرچه خود معماران، بهدلیل کاهش میزان هزینهها و انرژی و همچنین بکارگیری حداقلی مصالح در عین بالاترین بهرهوری، این عوامل را در جهت معماری پایدار توصیف مینمایند، اما این عوامل تنها ویژگیهایی کوچک از میان لیست چندین گزینهای مؤسسات بینالمللی در حوزهی معماری پایدار میباشد و بنابراین بعید به نظر میرسد که با ادعای این خصوصیات، بتوان ساختمانی را پایدار خواند.
آنچه در کارهای این گروه معماری بسیار به چشم میخورد، توجه و طراحی مناسب منظر و فضای سبز پروژهها است که البته به نظر نگارنده، در مقابل دو پروژهی مسکونی پیشین این گروه، یعنی خانهی آخر هفته و قصر دشت، حیاط این پروژه با وجود ابعاد کوچکتر خود، دلنشین طراحی شده است و محیطی گرم را برای جمع شدنهای خانوادگی بهوجود آورده است. این همان نکتهای است که معماران در مدارک مطالعاتی خود نیز به آن اشاره نموده و تأثیر مثبت فضای سبز را در زندگی پراسترس انسان عصر حاضر نشان دادهاند ــ گرچه تنها واحدی که میتواند دیدی مستقیم به این فضا داشته باشد، اتاق کاری است که در طبقهی همکف قرار داده شده و بازشویی به سمت این باغچه دارد (تصاویر 3 و 4).
نکتهای دیگر که قابل تأمل است، اشاره به تجربهی زندگیِ سی سالهی کارفرما در موقعیت مورد نظر است. سی سال زندگی در یک مکان، برای ساکنینش خاطراتی را رقم میزند که یادآوری آنها باعث هویتبخشی فضایی و تعلق خاطر میشود، اما به نظر نمیرسد که معماران، از خصوصیات و ویژگیهای بنای قبلی استفادهای کرده باشند و بنای حاضر، شخصیتی کاملاً مستقل و منفک از خانهی پیشین دارد. البته طراحان ادعا میکنند که از تجربهی ورود نامناسب نور پنجرههای گذشته استفاده نموده اند، گرچه این نکتهای است که در همهی خانههایی با این موقعیت وجود دارد و در هیچ جای دیگر اشارهای به بنای پیشین ندارد.
فضاهای داخلی
بهطورکلی در سازماندهی پلان طرح، هر طبقه شامل یک واحد است که از طریق یک باکس پله و یک دستگاه آسانسور، با هم ارتباط دارند. دانهبندی درون واحدها نیز فرمی مستطیل ـ مربعی شکل دارد که در کنار هم چیده شدهاند و تفاوتهای مختصری را با توجه به نحوهی استفادهی کاربران در هر واحد ایجاد کردهاند (تصویر 5). خطوط ناظم پلانها، باعث خلق دو نوع دیوار در فضاها شده است: دیوارهای خطی و دیوارهای مدور. این کار باز هم ما را به یاد کارهای هیدوک و شیگرو بان میاندازد. در کارهای هیدوک و بهخصوص خانهی وال هاوس او، دیوار معنایی خاص دارد و بیانی تازه از معماری را به نمایش میگذارد؛ اما بعید به نظر میرسد که در پشت انتخابهای فرمی دیوارهای خانهـآپارتمان 144، نظریه و یا بیان تفکری خاص نهفته باشد و بیشتر، شبیه انتخاب تصادفی فرم از میان اشکال مختلف میباشد. به علاوه آنکه، در پروژههای شیگرو بان، دیوار نقشی سازماندهنده به عملکردهای گوناگون دارد، اما در این بنا، دو فضایی که با دیوارهای مدور تفکیک شدهاند، کاربریهای کاملاً متفاوتِ اتاق سمینار و تراس واحد طبقهی سوم را دارند. بهطورکلی دلیل انتخاب این فرم در میان سایر خطوط به درستی مشخص نیست. مخصوصاً اینکه سایر طبقات نیز تراسهایی مستطیل شکل دارند و انتخاب ناگهانی این فرم مدور در تراس طبقهی سوم، نامشخص و گنگ است. البته تلاش معماران برای جلوگیری از بکارگیری پلان تیپ ابداع آمریکاییها با چارچوب مشخص و ثابت و تأکید بر لحاظ نمودن سلیقه و کارکرد هر واحد برای ساکنانش، جای تحسین دارد؛ اگرچه این تفاوتها، تغییرات عمده و یا عملکردگرایی در پلانها ایجاد نکرده است.
در این خانه، عرصهبندیهای فضایی کاملاً تفکیک شده و به این صورت است که در امتداد ورودی هر واحد، فضاهای عمومی، مانند سرویسها که البته نیاز به نور مستقیم ندارند، قرار گرفته شده و سپس دو فضای جدا شدهی حاصل، به دو قسمت جمعی عمومی و خصوصی تقسیم شدهاند که بر این جداسازی با ایجاد اختلاف در کفپوشها، تأکید شده است. با آنکه عملکردهای کلی در فضاهای داخلی خانه، به خوبی تفکیک شده، آشپزخانه در کنار فضای جمعی، بدون عامل تفکیککننده و بهصورتی یکپارچه قرار داده شده است و همچنین، مبلمان، رنگوبویی از فضاهای داخلی خانههای ایرانی ندارد (تصویر 6).
اینکه مبلمان برخی از قسمتها براساس فرم پلان در نظر گرفته شدهاند، ایدهی جالبی است، اما فضا را بیشتر از آنکه به خانهی ایرانی تبدیل کند، مشابه فضاهای اداری نموده است و این مبلمان، گرمی و دلنشینیای که یک خانه باید داشته باشد را از آن گرفته است. اینکه این چیدمان تا چه حد میتواند پاسخگوی سنن ایرانیها، آدابورسوم و همچنین سلایق آنها باشد، جای بحث دارد. در این خانه، بهرهبردار نمیتواند با اتکا بر سلیقهی خودش، حتی تابلویی را بر دیوار خانهاش نصب نماید: جدارهی رو به حیاط ــ با آنکه با داشتن بافت سنگ، خود به تابلویی تبدیل شده است ــ و یا اختصاص جدارهی دیگر برای نصب تلویزیون، این قابلیت را از فرد گرفتهاند. به نظر میرسد، فضای اتاقها، شاید بهدلیل کفپوش چوبی خود و رنگ غالب آن و نه مبلمانشان، احساس گرما و تعلق خاطر بیشتری را به انسان میدهند تا فضاهای پذیرایی و نشیمن که میزبان دور هم جمع شدنهای خانوادههای ایرانی است (تصویر 7).
معمار، در بخش فضاهای جمعی، با توجه به نور مستقیمی که وارد فضا میشده و کارفرما، در کالبد پیشین خانهی خود تجربه کرده است، تورفتگیهایی را که کارکردی تراسمانند دارند، قرار داده تا میزان نور وارد شده را فیلتر نماید و خود مدعی آن است که این عمل سالانه مصرف انرژی را کاهش میدهد (تصویر 8). این فضای تراسمانند، در هرکدام از طبقات، شکل و ابعاد متفاوتی را به خود گرفته است و فضای دلنشینی را در کنار نشیمن خانه ایجاد نموده که خود گویی، نمونهی کوچکی از یک حیاط در میان فضاهای داخلی خانه است، اما در کنار این ایده، با توجه به اینکه فضاهای نشیمن در سمت جنوبی ساختمان و رو به حیاط اصلی قرار گرفتهاند، زمانی که فرد در فضای داخلی قرار دارد، احساسی از اینکه این خانه در کنار باغچهای قرار گرفته ندارد. در واقع به نظر میرسد این کانسپت، برای خانههایی که در کنار خیابان یا فضاهای شهری پررفتوآمد قرار گرفتهاند، مناسب باشد و با وجود آنکه معمار، از دوستی با طبیعت و گیاهان حرف میزند، عملاً با ایجاد دیواری صلب میان فضاهای داخلی با بیرون و البته بازشویی کوچک ــ که گویی تنها نقش عملکردی تأمین مقدار کمی نور به نشیمن را دارد و نه دید و منظر ــ رابطهی آنها را از میان برده است. اینکه تراس خانهای را به حیاطی کوچک برای ساکنینش تبدیل نماییم و سپس تمامی جدارهها را صلب کنیم که دیدی به حیاط اصلی و بیرون نداشته باشد، مناسب و کافی به نظر نمیرسد. گویی عدم تمایل به ورود تابش مستقیم نور به فضاهای داخلی، معمار را مجبور به ایجاد درونگرایی دیکته شده کرده است که ارتباط ما را از دنیای بیرون از خانه قطع مینماید و ما را بیخبر از اتفاقات بیرون، در فضایی بسته و ایزوله قرار میدهد (تصویر 9).
طبق گفتههای معماران دغدغهی اصلی خود را در معماری «خلق فضا» دانسته و میگویند:
«شاید اشتیاق به خلق فضا، مهمترین عامل در روند زندگی حرف های ما بوده و معماری برای ما، در بستر مکان و با حسّ تجربه ی فضایی، قابل بررسی است. معماری در شرایط فعلی کشور، تصاویر سه بُعدی فریبنده، ایده پردازی تخیلی یا ماکت های حجمیِ زیبا نیست، بلکه احجامی ساخته شده است که از گرداب مشکلات اقتصادی، دیدگاه های نامشخص اجتماعی، مصالح ساختمانی وارداتی بیا صالت و بی کیفیت، درخواست های نامعلوم کارفرما و نیروهای اجرایی غیرمتخصص و غیره، گذر کرده و پس از سال ها تلاش، به سرانجام میرسد. تجربه ی فضایی این فرایند پیچیده برای ما، معماری نام دارد و خلق و تجربه ی آن، مهمترین انگیزه در زندگی حرف های ما بوده است.»
اما به نظر میرسد پروژهای که شرح آن رفت، بیشتر از آنکه فضاسازی باشد، نماسازی است و در آن، توجه کمتری به فضاهای داخلی شده است. اگرچه ایدهی ایجاد حیاطهایی در دل خانه برای زندگی در شهرهای امروزی مناسب بهنظر میرسد، اما انتظاری که برای دقت در مصالح و مبلمان فضاهای داخلی از این گروه میرفت، در این خانه کمتر تأمین گشته و حال و هوای مبلمان آن، با پروژههای پیشینشان کاملاً متفاوت است. هراندازه نمای ساختمان گرم و دعوتکننده طراحی شده است، فضاهای داخلی خشک و مناسب با کارکرد اداری میباشد.
نتیجهگیری
حقیقت این است که در میان نماهای بیهویت و مدعی کلاسیک غربی و مخصوصاً رومیای که امروزه جدارههای بسیاری از ساختمانهای کشورمان را شکل میدهند، خانهـآپارتمان 144، همچون دلاوری انقلابی قد علم کرده است. در این میان، مصالحی که طراحان این بنا برای چهرهی آن برمیگزینند نیز، مزید بر علت می گردد و به زیبایی بصری آن یاری میرساند؛ همنشینی دلنشین سنگ، چوب و گیاهان. نوآوریای که معماران در انتخاب مصالح و دیتیلهای اجرایی آن انجام دادهاند، اگرچه جالب است، به نظر نمیرسد که برای الگوسازی خانههای همجوار خود مناسب باشد (تصویر 10). پس ما میتوانیم خلاقیت این معماران را تحسین کنیم، ولی پروژهشان را نمیتوانیم جریانساز بخوانیم. البته ما از پروژههای مسکونی نیز انتظار جریانسازی فکری نخواهیم داشت، این مسئولیت باید بر عهدهی بناهای با کارکردهای عمومی باشد و نه مسکونی ــ که متأسفانه در کشورمان اجرای آنها به دفاتر معماری واگذار نمیشود. شاید بتوان جریانسازی در خانه و فضاهای مسکونی را در واداشتن مردم به حرکت و ارتقای کیفی سطح زندگیشان بدانیم، که البته باز هم در این راستا، اگرچه این خانه توانسته گام کوچکی را بردارد، تأثیر کلانی نخواهد داشت.
علی سوداگران و نازنین کازرونیان معمارانی هستند که دغدغهی خلق فضا را دارند و بررسی سوابق کاریشان نشان میدهد که آنان فرمولهای متفاوتی را برای هرکدام از پروژههایشان به کار میبرند و تا حدودی میتوان، پروژههایشان را محصول تفکرات مینیمالیست دانست. طراحی این خانهـآپارتمان نیز، اگرچه نقدهایی را با خود به همراه داشت، اما پذیرفتن انتقاد توسط این گروه، نشان دهندهی تمایل و اشتیاق آنان برای موفقیتهای بیشترشان است. و ما خرسندیم که در سپهر معماری ایران شاهد حضور زوج های معمار جوانی از این دست هستیم. البته زوج معمار بودن به تنهایی ارزشمند نیست، که در ایران امروز این نیز یک حربه ی اقتصادی شده است. واقعیت این است که در هیاهوی کر کننده ی بعضی روشنفکر نماها، روحیه ی کشف حقیقت و صداقت رفتاری زوج سوداگران و کازرونیان است که ما را به تمجید ایشان واداشته است. تمجیدی که خود روشنفکر نماها می دانند برای هر زوجی نوشته نمی شود. امید است که روزی شاهد محقق شدن ایدههای این گروه و معماران جوان کشورمان در پروژههای عظیم و به دنبال آن، نظریهپردازی و هویتبخشی در معماریمان باشیم.
____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
منابع:
• انصاری، حمیدرضا (1389). جستاری در نظریهی معماری و مراتب آن. نشریهی هنرهای زیبا، شمارهی 41.
• حقیر، سعید (1387). جهتگیری ساختاری در تولید نظریهی معماری در ایران معاصر. نشریهی بینالمللی علوم مهندسی دانشگاه علموصنعت ایران، شمارهی 10.
• رئیسی، ایمان و دانشپور، عبدالهادی (1390). تحلیل محتوای نقدهای معماری نشریات معماری ایران از 1325 تا 1380 خورشیدی. نشریهی هویت شهر، شمارهی 8.
مدارک فنی