پاسخ معماران خانهـآپارتمان 144 به نقد هنر معماری
ضمن قدردانی و تشکر از زحمات آن نشریه ی محترم که در تلاش است، با نقد آثار معاصر، وارد فاز جدیدی از تعامل با جامعه ی معماری گردد، به نوبه ی خودمان بسیار سپاسگزاریم. ما نیز، تنها راه تکامل در این مسیر را نقد کارامد با اولویت توجه به زمان و مکان می دانیم.
با توجه به تعریفی که از معماری داریم، بر این باوریم که عمده ی جوابهای مسئله ی معماری هر منطقه، نهفته در زمینهی همان جغرافیا است که وظیفه ی معمار نیز، استخراج و چیدمان هنرمندانه ی این پاسخها است و اینگونه میتوان معماری ای منحصربهفرد و پایدار پدید آورد. از اینرو است که اهمیت زمان و مکان پروژه جهت نقد، بسیار بااهمیت میگردد و هیچ پروژهای بدون در نظر گرفتن دوره و بستر طراحی و ساخت ــ که متأثر از عواملی نظیر سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ، محیطزیست، تکنولوژی، زمان و مکان خود می باشد ــ قابل قضاوت نیست. در بسیاری موارد نیز میبایست، زمان لازم را برای زندگی به پروژه داد، تا در بستر تاریخ، جوابگوی بسیاری از حدس و گمانهای ما، یعنی معمار و نقاد، باشد. همانگونه که تام دایکوف معتقد است: «با مشاهده ی معماری، ما می توانیم درباره ی آن بنویسیم، اما بدون گفت وگو با کسانی که سال ها با آن معماری زندگی کرده اند، هرگز به لایه های زیرین آن پی نخواهیم برد.»
در خصوص نقد نگاشته شده از طرف نشریه، با درک اینکه بسیاری از قضاوتها مبتنی بر تصاویر، نقشهها و بدون تجربه ی فضایی نقاد بوده، به نظر میرسد توضیح و تشریح تکتک موارد مطرح شده، ممکن نباشد و به اختصار، موارد بااهمیت را مطرح مینماییم:
1. نکته ی بسیار ظریفی در خصوص الگو قرار دادن یا الگو قرار گرفتن وجود دارد و آن اینکه برای مثال، روند دست یافتن به مصالح مصرفی در نمای این ساختمان و نه صرفاً خود سنگ کیوبیک، می تواند الگو قرار گیرد. به عبارت دیگر، اینکه چگونه میتوان با کمترین هزینه از مصالح بازیافتی در دسترس، فضایی جدید تولید کرد، می بایست الگو قرار گیرد و با این نوع نگرش، ما می توانیم تولیدات بسیار و جدیدی با رویکرد اقتصادی و زیستمحیطی برخاسته از بستر پروژه بیافرینیم.
2. در خصوص بحث طراحی داخلی، تصاویر داخلی ارائه گردیده، مربوط به پیش از اسکان کاربران و تکمیل مبلمان می باشد، ولی نکته ی اصلی آنکه به اعتقاد ما، آنچه یک پروژه را اصیل و بومی می نماید، لزوماً استفاده از نمادها و یا فرش ایرانی نیست ــ که اتفاقاً در یکی از واحدها نیز از آن استفاده شده است. هرآنچه با زندگی یک انسان امروزیِ مقیم همان مکان هماهنگ و کارامد باشد، بومی است ــ حال می تواند بهلحاظ فرمی با گذشته آمیخته باشد و یا نباشد.
3. اگر به صورت خلاصه، مهمترین نکته ی تجربه شده و با اهمیت در این پروژه را مطرح سازیم، آن «خلق تراس یا حیاط کوچک طبقه ی سوم» میباشد که متأسفانه تجربه ی فضاییاش، در قالب عکس یا نقشه ی معماری قابل لمس یا درک نیست. با اختصاص متراژ قابل توجهی به این فضا، ایجاد فضای سبز، بازشوهای چوبی متحرک، حذف پنجره ها و پرده های مرسوم، نوعی از درونگرایی خلق گردیده که برای موارد مشابه بهلحاظ اقلیمی و فرهنگی، مناسب و قابل بسط می باشد.
4. در خصوص عنوان مقاله که تبعیت از جریان معماری و یا جریانسازی در معماری نامگذاری شده است، به گمان ما، در فضای کنونی جامعه، نیازی به «بیگ بنگی» در معماری، با ظهور یک طراح و یا یک پروژه ی معماری ــ که بتواند جریان ساز معماری کشور باشد ــ نداریم. معماری یک اختراع و یا یک اکتشاف نیست که پس از پیدایشش، انتظار انقلاب در بستر خود را از آن داشت. معماری بهعنوان آخرین چرخه ی تولید، آنچنان با عواملی نظیر اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، سیاست و مانند آن گره خورده که تکاملش میبایست به مرور و همگام با دیگر تغییرات اجتماعی باشد که در غیر این صورت، پایدار نمیماند. بنابراین معتقدیم، اگر به دنبال جریان سازی در معماری هستیم، میبایست آن را در حرکتی گروهی، در بستر زمان و هماهنگ با دیگر تغییرات اجتماعی جستوجو کنیم و نه درحرکت فردی و لحظهای.
به باور ما این حرکت گروهی، غریب به یک دهه است که دوباره با سعی و خطا و گامبهگام با تحولات اجتماعی، در جریان است و معماران بسیاری در تلاش برای استخراج ریشهایترین مفاهیم از زمینهی خود هستند و تعدادی از آنان، موفق به تجربیات جدید و خلق فضاهایی فوق العاده، غیرقابل پیشبینی و منحصربهفرد گردیده اند. امیدواریم همان طور که در طول این سالها، تلاش و سعی و خطای همکاران بر افکار ما تأثیرگذار بوده، این پروژه نیز مؤثر واقع گردد.
با سپاس
علی سوداگران ـ نازنین کازرونیان