موزهی هنرهای معاصر هرنینگ دانمارک
دیـدهبـان هنـــر
معماری از استیـون هـاُل
متن از سـوزان استیـوِنـز
ترجمهی اشـکان جیهـوری
هِرنینـگ، دانـمارک، 2004
Herning Museum of Contemporary Art (Heart)
Art Outpost
Architecture by Steven Holl
Text by Suzanne Stephens
Herning, Denmark, 2004

موزهداران و هُنرمندان، معروفند به اینکه دائماً دربارهی معمارانی که قصد دارند با تحمیل احکام و ایدههای طرّاحی بزرگ خود بر مشتری علاقهمند، با هُنر به نمایش در آمده رقابت کنند، شِکوه سر میدهند. و به همین علّت، جای تعجّب نیست که وقتی استیون هاُل در سال 2005 در مسابقهای گزینش طرح برتر برای موزهی هُنرهای معاصر هرنینگ واقع در مرکز دانمارک شرکت کرد، از سوی هُلگِر رِنْـبِـرگ (Reenberg)، مدیر موزه، تذکّری جدّی به او داده شد که: «دستت برای انجام هر کاری باز خواهد بود، ولی تا آنجایی که آثار هُنری موزه تحتالشّعاع قرار نگیرد.»
موزه، که با سَرْنام (انگلیسی) خود، HEART [= قلب]، شناخته میشود، زمینی به مساحت 2/4 هکتار از پارک مرکزی بیـرْک (Birk Centerpark) را اشغال کرده؛ یک موزهی هُنر استثنایی، با پارک مجسّمه، مدرسهی طرّاحی، و یک ساختمان اداری مجزّا که زمانی کارخانهی پیراهندوزی بوده است.
آنچه هاُل به شکل انتزاعی در ذهن خود پروراند، سازهای به مساحت 5600 متر مربّع است که گالریـهای هُنری در مجموع 1470 متر مربّع از آن را به خود اختصاص میدهند. دو حجم مجزّا از بتُن پیشریخته، هستهی درونی موزه را شکل میدهد، یکی برای نمایشگاههای دائمی، و دیگری برای نمایشگاههای موقّت، و متحرّک بودن دیوارهای سازههای سبُکوزنْ امکان نمایش آثار هُنری را در فضاهایی با چیدمان قائم فراهم میکند. اگر بتوان گفت، مشکلات معماری در سطح دیگریست. سقف بهمثابه «گشتالت» ساختمان و مهمترین عنصر تعریفکنندهی معماری است؛ پنج پوستهی استوانهایشکل که کشآمده و پیچ و تاب خوردهاند، سقفی برآمده ساختهاند که بر روی گالریها و فضاهای جانبی شامل لابی، کتابفروشی، دفاتر اداری، کافه، کتابخانه و یک سالن کنسرت میلغزد و موج میخورد. در فضای خارجی، دیوارهای برآمده و فرورفته در خم و قوسهای بالای سرشان پژواک یافتهاند. گرچه دیوارهای خارجیِ سفیدرنگ، که از بتُن مسلّح در محل ریختهشده ساخته شدهاند، از دور صاف و صیقلی به نظر میرسند، امّا در نمای نزدیک سطح آنها را مخطّط به چین و چروک خواهید یافت. برای دستیافتن به چنین افهی ضخیم و بافتداری، معماران غلطکهایی از روی گونیهایی با تار و پود وینیلی عبور داده، سپس برای ریختن، موادّ چین و چروکدار را بر تختهسهلا منگنه کردهاند. با خشک شدن بتُن و جمعکردن گونیها، به قول هاُل: «شما با چین و چروکهایی غیر تکراری مواجه خواهید شد.»
دربارهی شباهت اجزای بام برآمدهی بنا به آستینهای برشخورده و تاشدهی پیراهن و شباهت بتُنهای چروکدار خارجیِ بنا به بافت ساختاری پیراهن سخن بسیار رفته است ــ هر دو توصیف دربارهی محصولات تولیدکنندهای که بنای اوّلیهی موزهی هُنر هرنینگ را در این سایت ساخته است، بهجا و مناسب مینماید. اُیـه دَمیُرد (Aage Damgaard)، مالک کارخانهی پیراهندوزی اَنیلی (Angli)، که در سال 1939 تأسیس شده، یک کلکسیونر هُنری نیز بود و به دعوت از هُنرمندان علاقه داشت. از جمله از هُنرمند کانسپچوال ایتالیایی پییِرو مانْتسـونی (1963-1933) دعوت کرد، که همانجا در کارخانههایش سُکنا گزیند. در اواسط دههی 60 میلادی، او کارخانهای را در بیـرْک در حومهی هرنینگ بنا نهاد، و کلکسیونی که از آثار ماتْسونی داشت، هستهی موزهای را تشکیل داد که در سال 1975 و به دنبال انتقال واحد تولید کارخانه به مکانی دیگر، در ساختمان کارخانه افتتاح شد. تقویّتکنندهی بصری کارخانهی اَنیلی، که در سال 1965 و بر اساس طرحی از سِ. اِف. مولِر و به شکل یک یقهی مصنوعیِ گرد ساخته شده، پارکهایی هستند که توسّط کارل تئودور سورِنسِن (Sørensen) طرّاحی و زیباسازی شده و فُرمهای گِرد را برای خلق اتاقهای دنج و دیوار درختی خارجی تکرار کرده است. پس از آن مجموعه با پذیرش یک مدرسهی طرّاحی (که به نام TEKO [تِکو] خوانده میشود) میزبان گروهی از سازهها با چیدمان خطّی شد که بین سالهای 2004-1998 ساخته شده و علاوه بر آن یک موزهی کوچک، مجسّمههایی در اندازههای بزرگ، کارگاه قالیبافی و ساختمانهای اداری نیز بدان افزوده شدهاند. پروتوتیپ یک خانه که در سال 1970 توسّط یُـرْن اوتسُن طرّاحی شده و از روی بامهای بزرگ و به شکل ناودان خود قابل شناساییست، نزدیک موزهی هاُل اجرا شده است ــ یک عنصر دیگر در این بستر فیزیکی نامتعارف.
علیرغم شباهت بام سازه به آستین پیراهن، هاُل توجّهی به منشأ و منبع الهام سهلالوصول آن نکرده. او استدلال میکند که طرح بام در واقع حاصل تمایل او به ورود نور روز از میان درزها و شکافهای بین بازوهای استوانهایشکل بام سازه است، که با انعکاس یافتن از قوسهای گچی سفیدرنگ، پرتوی نوری لطیف و رقیق را برای تأمین روشنایی لازم برای نمایش آثار هُنری فراهم میکنند. ورودیهای نور به شکل پنجرههای روی بام هستند که از دو لایهی شیشهی سندبلاست شیاردار به همراه عایق نیمهشفّاف فشرهشده بین دو لایه تشکیل شدهاند. چیزی شبیه به شیشهکاری مورد استفادهی هاُل در ساختمان بْلوخ (Bloch Building) از موزهی نلسن اتکینزِ کانزاس سیتی در ایالت میزوری آمریکا. یک سازهی خرپایی فولادی چرخان با دهانهی دوطرفه فُرمهای قوسی را که از بالا با پوشش مخصوص پشت بام و سفید رنگ پوشیده شده، حمایت کرده و گیرههای فولادی قوسها را به بخشهای تختِ بام متّصل میکند. نوآه اوفه (Noah Yaffee)، همکار جانشین هاُل میگوید: «ما در ارتباط تنگاتنگ با مهندس سازه [نیاس] کار میکنیم تا با ساختن گالریهایی با دهانههای بزرگ بتوانیم بخشهای قوسدار بام را که بر اجزای بتُنی پیشریخته سوارند، تنظیم کنیم.» گروه، چشمانداز بیرونی را بر اساس تکرار معکوس فُرمهای قوسدار بام طرّاحی کردهاند: قابی از رَفهای گِرد که در استخرهای ویژهی تصفیهی آب باران انعکاس مییابد. به دلیل محدود بودن بودجه (20 میلیون دلار)، هاُل برای نصب سیستم تولید انرژی زمینگرمایی برای خنکسازی صفحهای، 20 هزار دلار از بودجهی شخصی خود خرج کرد (تأمین حرارت بر عهدهی سازمانهای منطقهای است). معماران سازه علاوه بر وارد کردن لولههای گرمایش و سرمایش سازه به درون کف بتُنی، با تعویض سیستم تهویهی سازه نیز در مصرف انرژی صرفهجویی مضاعف کردهاند.
درهمتنیدگی رؤیایی هُنر، نور و معماری امکانِ هیجانانگیزِ مناسبی را برای برگزاری نمایشگاهها فراهم میکند، و به همین سبب تعجّبی ندارد که موزه جایزهی بینالمللی معماری سال 2010 را از مؤسّسهی سلطنتی معماران بریتانیا دریافت کرد. ولی کمال مطلق، رؤیایی بیش نیست ــ و یا به عبارت دیگر در چنین پروژههای نوآوری، حدِّاقل باید بتوانیم به برخی از نقصها هم اشاره کنیم. برای نمونه، پنجرههای روی بام اغلب از زمان کاهش زاویهی نور در پایان روز، با سایه کور میشود، و از منظر موزهداری در کفایت سطح نور برای نمایش نقّاشیها تردید و نگرانی به وجود میآورد. بازدیدکنندهها (از جمله نویسندهی این سطور) محلِّ ورود به فضای موزه را، برای اینکه آن را مدخلِ اصلی به موزه به حساب آورند، به قدر کافی روشن نمییابند؛ رِنبِرگ خاطرنشان میکند: «تا زمانی که جلوی موزه اجازهی توقّف ماشین داده نشود، دشوار است بفهمیم موزه باز است یا نه.» با اینکه سِیرِ گردش فضایی درون گالری مشخّص و واضح و میدان ورودی موزه مطبوع و پذیرا است، بازدیدکنندگان ممکن است نتوانند بهآسانی به پیادهرَوی دور کلِّ فضای خارجی ساختمان ترغیب شوند، که یک دلیل آن میتواند دیوارهای فرورفتهای باشند که نمیتواند راه کسی را که در گوشهکنار پرسه میزند به طرف خود کج کنند. (و آب و هوای سرد هم مسلّماً چنین اشتیاقی را فرو مینشاند.) اساساً، تلفیق ساختمان و زمینْ پدیدهای بصریست که از آسمان به بهترین شکل دیده میشود، و نه پدیدهای که بتوان با راه رفتن از میان ساختمان آن را لمس کرد. اولویّت در اینجا، تعامل عابرین پیاده با آثار هُنر درون موزه است.
معماری معاصر جهان: فرهنگی و هنری
_______________________________________
نام پروژه: موزهی هُنرهای معاصر هرنینگ (HEART)
مکان: پارک مرکزی بیرْک، هِرنینگ، دانمارک
معمار: گروه معماری استیون هاُل ـ استیون هاُل، فایا (FAIA)، معمار طرّاح؛ نوآه اوفه، همکار جانشین؛ کریس مکوُی، مشاور پروژه
معمار همکار: شَر و ریختِر (Kjaer and Richter)
مهندسین: نیراس (مکانیک، سازه)؛ ترانسولار (مکانیک)
فضای سبز: شرکت Schønerr Landskab
مـنـابـع:
بتُن، شامل بتُن کف: EMR
بتُنریزی: IBF Ikast
بافت بتُن: ایوار هَـر
فولاد: لنکْـشَر سْتالبویه
نمای شیشهای: A. S. Facader
شیشهکاری سازه: شرکت هووِک (سیستم)؛ ایسولر گلاس (شیشه)
مداخل شیشهای: شرکت گلاسفابرک لَمبِرت
بام فولادی: شرکت رُفینور (Rafinor)