مرکز بین‌المللی فرهنگی اصفهان (فرشچیان)
مهندسین مشـاور بادبنـد

معماری گوتیک، تاریخچه و ویژگی‌های کلی معماری گوتیک
ترجمه‌ی علیرضا سیداحمدیان

‌از میان سبک‌های کهن معماری در اروپا تاکنون به گوتیک اشاره نکرده­‌ام. در این شماره پس از بررسی ویژگی‌های کلی معماری گوتیک به بحثی مقدماتی پیرامون معماری مدرن با ذکر سبک آر نووو نیز خواهم پرداخت. مورخان معماری عادت دارند وقتی به سبک گوتیک می­رسند درمورد طاق­ضربی صحبت کنند و آن را خصیصه­ی لاینفک این معماری برمی­‌شمارند. در طاق­ضربی وزن گنبد توسط جناغی‌ها تحمل می­شود. علاوه بر این نوک گنبد کلیسا تیز و متوجه آسمان است. ولی باید توجه داشت که این دو خصیصه در معماری‌های قبل از گوتیک، و به خصوص رُمانسک، نیز به نحوی وجود داشتند و دستاورد بزرگ معماری در قرن‌های دوازدهم و سیزدهم یعنی دوران ولادت سبک گوتیک به کارگرفتن همزمان این دو وجه ممیزه در ساخت بناهای عظیمی بود که تا امروز نظیرشان به لحاظ ارتفاع و فخامت و عظمت مشاهده نشده است. البته نمای ظاهری این بناها با یکدیگر بسیار متفاوت بوده است؛ کافی­ست نگاهی به کاتدرال گوتیک شارتر بیاَندازید تا به تفاوت آن با کاتدرال شهر رَنس یا کلیسای نوتردام، یا حتا سنت­ـ شاپل (پاریس) پی ببرید. مقایسه‌­ی این کاتدرالها خبر از کاربری‌های خاصی می­دهد که معماران در هنگام ساخت این بناها مد نظر خویش داشتند. استفاده­‌ی بسیار چیره‌­دستانه از جناغی، گنبد نوک­تیز و معمولاً مضاعف از آنرو صورت می­گرفت تا سطح بیشتری از پلان زیر بنا قرار گیرد. تکنیک‌های جدیدی به کار گرفته می­شدند تا بتوان گنبدها را تا سر حد امکان به اوج آسمان فراز برد، و علاوه بر این از فضای دیوارهای بینابین برای خلق پنجره‌­های بزرگتری استفاده کرد که معماران داخلیِ این کلیساها معمولاً آنها را با ویترای تزئین می­کردند. اگر به پاریس رفته و از نوتردام دیدن کرده باشید، یکی از مشهورترین این ویترای­ها را حتماً در آنجا دیده­اید.
در قرن دوازدهم پنجره­‌های بزرگ گوتیک برای ایجاد جلوه­‌های نوریِ خاص در کاتدرال مورد استفاده قرار داشتند، و چندان در کلیساها طرف توجه نبودند. شیشه­‌های رنگیِ این دوران به رنگ‌های تندی تزئین می­شدند و این سنت استفاده از شیشه‌­های رنگی تا خودِ قرن سیزدهم تداوم داشت.

جبهه‌­ی غربی کلیسای سن ماکلو، روآن

کلیسای قدیس باربارا، کوتنبرگ

احیای گوتیک
در فرانسه تا مدتها پس از رنسانس، معماری و درکل فرهنگ سده­‌های میانه جذابیت خود را برای اشراف حفظ کردند. لودوویکو آریوستو و تورکوآتو تاسّو دو تن از شاعران عصر اومانیسم، به این میل دامن می­زدند. معماری گوتیک از دل این علاقه در میان فرانسویان و دیگر ملل اروپایی دیگربار در اروپا احیاء شد. سنت معماری گوتیک خاصه در حلقه­‌های دینی تا قرن هجدهم دوام آورد. در اوایل این قرن دوباره‌­سازی بناها و این بار به سبک گوتیک در واقع به عنوان یک مد فرهنگی در نظر گرفته می­شد. بنای کلیسای سن ژنویِو در پاریس که پس از انقلاب کبیر فرانسه تاکنون به نام پانتئون خوانده می­شود، در ظاهر مشحون از ایده­‌های نوکلاسیک است اما در باطن از معماری گوتیک گرته‌­برداری شد و انگیزه‌­ی جدیدی به جنبش احیای گوتیک بخشید. معماران فرانسوی چنان در بازگشت به ارزش‌های گوتیک مشتاق بودند که سرانجام گوی سبقت از همه‌­ی ملت‌های دیگر اروپا ربودند. در نگاه انقلابیون اواخر قرن هجدهم، معماری گوتیک نمادی از قدرت اشراف و کلیسا به شمار می‌­آمد، و بناهای بسیاری به دست آنان تخریب شد، اما علاقه و کنجکاوی مردم به نحوی باقی ماند و همین باعث شد که فرهنگ دوستانی همچون آلکساندر لونوآر بخشی از دِپوی پاریس را به موزه­ای برای نگاهداری از بناهای یادبود فرانسوی اختصاص دهند. شاتوبریان، نویسنده­‌ی رمانتیک فرانسوی، به‌­شدت تحت تأثیر مجموعه‌­ی لونوآر قرار گرفت و بخشی از کتاب نبوغ مسیحیت (1802) خود را به بحثی نیمه‌­فلسفی پیرامون معماری گوتیک اختصاص داد. با اینهمه، بیشترین چیزی که درباره‌­ی دوران احیای گوتیک در فرانسه می­توان گفت این است که احیاگران گوتیک در بهترین حالت باستانشناسان آماتوری بودند و آنچه قدر می­نهادند معیارهای ذوق خود ایشان بود که در قالب روایتی رمانتیک از سده‌­های میانه عرضه‌­اش می­کردند.

در آلمان نیز همچون فرانسه علاقه به هنر، تاریخ، و معماری و افسانه‌­های قرون وسطایی، در سرتاسر دوران رنسانس حفظ شده و دوام آورده بود. علاقه­‌ی بسیاری به کاتدرالهای استراسبورگ و کلن ابراز می­شد، یعنی دو کاتدرال که اهمیتی نمادین در تاریخ احیای معماری گوتیک در قاره­‌ی اروپا داشتند. نویسنده‌­ی آلمانی یاکوب ویمپ­هِلینگ کاتدرال استراسبورگ را به عنوان عالیترین و نادرترین بنا در کل اروپا در شمار آورد؛ و به یاد آورید متن ستایشی که گوته در مدح کاتدرال استراسبورگ و معمار سازنده­اش اِروین فون شتاین­باخ سرود: یک جزوه­‌ی 16ـ صفحه­‌ای با عنوان درباب معماری آلمانی (1772) که طی آن شاعر سعی دارد روح آلمانی را روح گوتیک بخواند. گوتیک به زعم گوته معماریِ خودِ آلمان بود. شلگل هم در ستایش از سبک گوتیک پیشتر رفت و آن را نه تنها بیانگر روح آلمان که دقیقاً بیانگر روح کاتولیک آلمانی دانست.

پایان گوتیک

تغییرات گوتیک که سرانجام به رنسانس منتهی شد چندان شدیدتر و مخرب تر از تحولات رمانسک منتهی به گوتیک نبودند. به تعبیر دانشنامه بریتانیکا این تغییرات را نمی توان همتای تبدیل سمبولیسم به رئالیسم در نظر آورد. این تغییر هرچه بود تغییر از نوعی رئالیسم به رئالیسمی از نوع دیگر بود. نخستین تغییراتی که به سود رنسانس در خارج از مرزهای ایتالیا رخ داد خیلی قابل تفکیک از گوتیک متأخر نیستند. به واقع، اصطلاح رنسانس ایتالیایی» در سرتاسر اروپا برای هنرمندان به معنای تزئینات اضافی بر روی بناهایی بود که فرم آنها از پیش تثبیت شده بود برخی از صاحبنظران معماری در مورد پایان عصر گوتیک نظر دیگری دارند آنها معتقدند که خصیصههای گوتیک متأخر تا اندازه ی زیادی حس پایان را در بیننده القاء میکردند از حدود ۱۴۷۰ تا ۱۵۲۰ میلادی به نظر میرسید که غنای عناصر تزئینی دچار زوالی بی سابقه شده است کاربرد فرمهای عصر رنسانس با تشویق هنرمندان به اخذ عناصر معماری کلاسیک و بازگشت به اصول زیبایی یونانی و رومی به تدریج گسترش پیدا می کرد. آنها در پیگیری عناصر کلاسیک چندان پیش میرفتند که سرانجام به این نتیجه رسیدند که همه ی عناصر گوتیک جز معماری متوحش» نیستند. از خصیصه های دوران رنسانس یکی هم حضور عنصر انتقادی در نگاه نظریه پردازان بود. به نقل از دانشنامه بریتانیکا در تمام دوران رمانسک و گوتیک هیچ معیاری برای تمییز نو از کهنه، برای تشخیص خوب از بد یا زشت از زیبا پدید .نیآمد. شکل گیری عنصر انتقادی ملازم و همراه شد با دفاع این عناصر از عقلانیت کلاسیک که سرانجام پایههای معماری کلاسیک رنسانس را در ایتالیا پی ریخت.

کاتدرال استراسبورگ، استراسبورگ

منتشر شده در : چهارشنبه, 28 اکتبر, 2020دسته بندی: معماری, مقالاتبرچسب‌ها: