معماری داخلی، طرّاحی داخلی، دکوراسیون داخلی
محمّدمهدی فخیمی

پیشگفتـــار
متأسّفانه بسیاری از مؤسّسات و مراکز آموزشی، حتّا کالجهایی هم که اقدام به پذیرش دانشجو در رشتههای معماری و طرّاحی میکنند، از یکی از سه رشتهی ذکر شده در عنوان این مقاله، جهت تبلیغات خود استفاده میکنند، امّا سرفصلهای دروس مرتبط با رشتهی دیگر را ارائه میدهند. این عدم شناخت صحیح، متأسّفانه بعضاً در میان اساتید ایرانی هم مشاهده میشود، بهنحوی که ظاهراً آنها هم غالباً قادر نیستند مرز موجود میان این سه رشته را تعیین کنند و این سه را بهدرستی از یکدیگر تمییز دهند.
این عدم تمییز میان رشتههای فوقالذّکر انگیزهای شد تا در جهت جبران این نقیصه پس از چندین هفته تحقیق و پژوهش در پیرامون این مسئله، از طریق رجوع به سایت دانشگاههای معتبر دنیا که این رشتهها را در مقاطع تحصیلی مختلف از پایه تا دکترا ارائه میدهند و نیز تجربهی تدریس طیّ این سالها و همچنین مطالعات و دریافتهای شخصی، به جمعبندی برسم که شاید راهگشای همهی عزیزان دانشجو و دوستان و همکاران ارجمند باشد.
مقدّمــه
پیش از تعریف و تشریح این سه مقولهی آموزشی ابتدا لازم میدانم بحث را از توصیف واژهی «فضا» آغاز کنم، آنهم به این سبب که اصولاً هر حرکت و هُنری برای شکلگیری و حتّا پیش از آن نیاز به درکی از مفهوم «فضا» دارد، چه این فضا انتزاعی باشد و چه عینی و ملموس.
«فضا» بنا به تعبیر دکارتی بهطور کلّی گسترهایست بیانتها و نامحدود، امّا هنگامی که به این اصطلاح اضافه یا صفتی الحاق میکنیم، در اصل این گسترهی لایتناهی را با عناصری محدود میکنیم و قیدی بر آن وارد میکنیم که گویای منظور خاصّی باشد، یا به تعبیر ارسطو ــ که فضا را همچون ظرفی (منظور فیزیک ظرف نیست تعبیر کرده) ــ با مظروفی که ظرف را پر میکند به آن معنایی خاص میبخشیم. به عنوان مثال، هنگامی که از «فضای موسیقایی» یاد میکنیم در اصل نُتهای مختلفی را مدّ نظر داریم که در کنار یکدیگر ملودی را تشکیل دادهاند، و ما گسترهی بیانتهای فضا آن بخش مربوط به عناصر خاصّ موسیقایی ــ یا همان نُتهای موسیقی ــ را منظور خویش قرار میدهیم و بدان قوام میبخشیم؛ و یا در هُنر نقّاشی از طریق خطوط و رنگهای مختلف به عنوان عناصر محدودکننده «فضای نقّاشی» را تعریف میکنیم.
امّا در میان همهی هُنرها، معماری به شکل ملموستری به مقولهی «فضا» مرتبط است؛ همانطور که در موجزترین تعریفی که از معماری سراغ داریم، این هُنر را «هُنــر سازمانـدهی فضــا» میدانند. امّا از تعریف هم که بگذریم، میتوان بهراحتی به درک این نکته رسید که «فضای معماری» از این جهت فضایی ملموستر از دیگر هُنرهاست که فضای مورد بحث در آن بر خلافِ مثلاً «فضای موسیقایی» که فضایی کاملاً انتزاعیست، بیشتر همچون مجسّمهسازی و پیکرتراشی که به «سه بُعد» یعنی طول و عرض و ارتفاع میپردازد، با فضایی عینی سروکار دارد. امّا فضای معماری یک فضای سهبُعدیِ صرف هم نیست، و این همان نکتهایست که بسیاری از آن غافلند. «بُعد چهارمِ» فضای معماری دقیقاً همان مشکل مورد بحث ما در تعریف رشتههای مرتبط با آن است، و ما برای توصیف این بُعد از اصطلاح «داخل» استفاده میکنیم. در هُنر معماری و هُنرهای وابسته به آن که آنها را در قالب ترکیباتی همچون «معماری داخلی»، «طرّاحی داخلی» و «دکوراسیـون داخـلی» میشناسیم، این بُعدِ چهارم نقش بسیار بنیادینی ایفا میکند. در اثبات این مُدّعا همین بس که صفت به کار رفته در هر سه ترکیب، «داخلی» است و این بدان معناست که در هر سه رشته به بُعدی از ابعاد چهارگانه در معماری میپردازیم که ما از این بُعد چهارم تحت عنوان کلّی «فضای داخلی» یاد میکنیم.
گفتــار نخست: «معمـــاری داخلی»
«معماری داخلی» حلقهی اتّصال میان «معماری» و «طرّاحی داخلی» است. این رشته از طرفی همانند معماری با ساختمان و اجزا و عناصر سازندهی آن سروکار دارد و از طرفی مانند طرّاحی داخلی بر فضاهای داخلی تأکید میکند. بسته به کاربریِ تعریف شده و یا خواستهشدهی بنا، تفکیک فضاهای داخلی بنا یا اثر معماری به فضاهای مختلف از قبیل اتاق کار، اتاق خواب، هال، پذیرایی، آشپزخانه و مانند اینها در کاربریِ مسکونی؛ یا اتاق مدیر، اتاق انتظار، سالن کنفرانس و غیره در کاربریِ اداری؛ و به همین ترتیب کاربریهای تجاری، خدماتی، نمایشگاهی و موارد مشابهی که غالباً تفکیک ریزفضاهایشان با استفاده از مؤلّفهی کف و سقف و دیوارها صورت میپذیرد، در حوزهی عمل رشتهی معماری داخلی است. حتّا نوسازی ساختمانهای نسبتاً قدیمی (البتّه نه آنهایی که جزء میراث معماری به حساب میآیند) هم بر عهدهی این رشته قرار میگیرد.
اگر بخواهیم به گونهای دیگر رشتهی معماری داخلی را از دو رشتهی دیگر تمییز دهیم، میتوانیم بگوییم که این رشته به طور نسبی بیشتر مرهون «دانـشِ» معماری است تا «هُنـر» معماری؛ و اگر بخواهیم با تعریف مادر ــ یعنی تعریفی که از هُنر معماری ارائه دادیم ــ این رشته را از آن دو دیگر تفکیک کنیم، میگوییم که معماری داخلی فضای داخل معماری را از طریق عناصر کاملاً فیزیکی ــ از قبیل کف و سقف و دیوارها ــ سازماندهی میکند، و پُر معلوم است که این مرحله از سازماندهی فضا گام اوّل به شمار میآید و گامهای بعدیِ آن همانطور که خواهیم دید به ترتیب با طرّاحی داخلی و دکوراسیون داخلی برداشته خواهد شد.
گفتـــار دوّم: «طــرّاحی داخلی»
«طرّاحی داخلی» فرایندیست جهت شکل بخشیدن به «فضای داخلی» از طریق دستکاری حجمهای موجود ــ کف، سقف، و دیوارها ــ و یا حتّا بدون دستکاری در حجمها و صرفاً جهت بهبود عملکرد فضا. در یک جمله، «طرّاحی داخلی» هُنر و دانش درک رفتار انسانهاست جهت ایجاد فضاهای کاربردی با حدّاکثر بازدهی فضای داخلیِ ساختمانهایی که معمار طرّاحی کرده است. شاید بتوان گفت طرّاحی داخلی کاربردیترین هُنری است که بشر به خود شناخته، چراکه وظیفهی طرّاح داخلی، به خلاف نقّاش خلق اثری هُنری نیست که صرفاً از منظر زیباییشناسی قابل نقد باشد، بلکه به خلاف صنعتکار و یا حتّا مخترع، ساخت محصولیست که صرفاً عملکرد و کارآیی آن مدّ نظر قرار دارد، و چهبسا که دشوارتر و ظریفتر از آنهاست، چون باید در عین حال که نقش هر دو را ایفا میکند، هیچکدام از آنها هم نباشد؛ شاید این تعبیر به مضمون مورد بحث نزدیکتر باشد که طرّاحی داخلی میباید با استفاده از عناصر و مؤلّفههای مختلف معماری، کارآمدترین فضای ممکن را به زیباترین و دلپذیرترین شکل ممکن بیآفریند. طرّاح داخلی علاوه بر آشنایی کامل با رشتهی مادر ــ یعنی معماری ــ جهتِ خلق طرحی منطبق با نیاز رفتاری و عملکردی محیط و کاربران آن، نیازمند احاطهی کامل بر روانشناسی محیط است. او علاوه بر تسلّط بر فنون طرّاحی، بدون تسلّط کامل به دانشهایی از قبیل ارگونومی، نورپردازی، رنگشناسی و مصالحشناسی هرگز نمیتواند در کار خود فردی موفّق باشد.
بدین ترتیب، طرّاحی داخلی حرفهای چندوجهیست که راه حلهای خلّاق و مبتنی بر دانش فنّی را به صورت کاربردی در شکلدهی به محیط داخل مورد استفاده قرار میدهد.
گفتـــار سوّم: «دکـوراسیـون داخلی»
«دکوراسیون داخلی» همانطور که با کمی تأمّل از نامش مشخص میشود، با عناصری سروکار دارد که بیشتر جنبهی تزئینی دارند به نحوی که نقش تزئینی آنها از نقش عملکردیشان بیشتر است. به طور کلّی، هرگونه حرکتی در جهت زیباتر جلوه دادن فضای داخلی از طریق چیدمان وسایل، مبلمان و عناصر تزئینی با در نظر گرفتن نقش و کارکردشان، مرتبط با رشتهی «دکوراسیـون داخلی» است. به این ترتیب، میتوان گفت عناصری چون فرش، مُبلهای راحتی، پردهها، میز و صندلی، آباژور، تختخواب، قاب عکسهـا، تابلوهای نقّاشی و ترکیببندیِ اینها با هم، چه از لحاظ رنگ و بافت و چه از لحاظ فرم و عملکرد، بر عهدهی دکــوراتور داخلی است. ناگفته نماند خود این، نیازمند احاطهی کامل بر مقولات رنگشناسی، بافتشناسی، فرمشناسی و مانند اینهاست. مثلاً در مبحث رنگشناسی، اینکه هر رنگی چه به صورت مستقل و یا در حالت همنشینی با سایر رنگها، در چه فضاهایی چه تأثیرات روانشناختی میتواند داشته باشد، نیازمند تحصیل و کسب شناختی کامل و همهجـانبه است. دکوراتور باید تا حدودی آشنا به «طـرّاحی داخلی» و نیز «معماری داخلی» باشد زیرا همانطور که گفته شد این سه رشته هر چند تخصّصهــای خودشـــان را میطلبند، لیکن تا حدودی وجوه اشتراک خود را هم دارند، چرا که حدّاقل اشتراک این سه، بحث پیرامون «فضــای داخـلی» و یا همان «بُعد چهــارم» است که پیشتر گفته شـد.