شیوا آقابابایــی

میان همه گزینه ها و رشتههای تحصیلی پیش رویم «معماری» چون گوهری میدرخشید. گوهری که آن روزها در کشور من هنوز زیر خاک بود. معماری در نظر من آفرینش بود و این همان چیزی بود که بدنبال آن بودم. به دوستانم اصرار کردم که با من همراه بشوند، ولی آن ها تحت تأثیر تبلیغات و جو غالب آن روزها سایر رشتههای مهندسی را انتخاب کردند؛ و من بدون آن که آموزشی از هنر دیده باشم به جنگ سوالات تخصصی رفتم که علاوه بر سوالات مرتبط با سایر رشتههای مهندسی میبایست در جلسه امتحان به آنها پاسخ می دادم. سوالاتی در زمینه تاریخ هنر و سوالاتی ترسیمی. ولی من از پس آنها برآمدم. آن قدر شعله درونم قوی بود و اطمینان پیدا کرده بودم که میتوانم در قالب این انتخاب تأثیرگذار باشم که رفع موانع برایم سهل و ساده بودند.
و من نهایتا پیروز شدم. در چهارمین انتخاب خود در دانشگاه در رشته معماری قبول شدم و زندگیم تغییر یافت.
در دانشگاه شگفت زده بودم و در کنار دروس ریاضی و ایستایی و مقاومت مصالح که در دبیرستان عموما با آن مواجه بودیم، آتلیه طراحی معماری، طراحی در طبیعت، و دروس معماری دنیایی متفاوت بود. در شروع هر واحد طراحی، مطالعاتی که مرا وادار میکرد تا از نیازهای افرادی که برای آن ها طراحی میکردیم در مقیاس کوچک و از نیازهای جامعهای محاط بر آن در مقیاس بزرگ آگاه شوم و این آغاز، برای من شروع یک زندگی جدید بود.
من معمار بودم ولی در واقع میبایست مطالعاتی در خصوص جامعه شناسی و روانشناسی انجام میدادم. من معمار بودم ولی میبایست شاعر هم میبودم، چرا که یک بنای زیبا شعری زیباست با قافیهای مناسب، و نقاش می بودم و مجسمه ساز که معماری اثر هنری است که علاوه بر عملکرد مناسب میبایست چشم نواز باشد. و معمار بودم ولی از ریتم موسیقی نمیتوانستم دور باشم و این گونه برایم معماری غنی تر شد و غنی تر و فراتر از یک رشته تحصیلی که به نظر من معماری تمام زندگی است. شما نمیتوانید معمار باشید و زندگی جداگانه از از معماری داشته باشید. معماری تماما خلق کردن است و به نظرم در تمام زمینهها، خلقت در شکوفایی عشق رخ میدهد و یک معمار در اوج شکوفایی عشق به حرفه، جامعه، و خانواده میتواند اثر خود را خلق کند.
هر پروژه شما فرزند شما خواهد شد و روز و شب از شکل گیری تا بالندگی با شما خواهد بود و این تفاوت بزرگ معماری با سایر رشتهها میباشد.
درست است که یک معمار میبایست تکنولوژی و ابزارهای نوین را بشناسد و از خصوصیات مواد و مصالح جدید و بروز آگاه باشد و از امکانی که استفاده از آن ها در طرح یک پروژه برایش فراهم مینماید استفاده نماید، ولی بخاطر داشته باشیم که فکر و ایدههای معمار محدودیتی ندارند و در نهایت معمار است که با ایدههای جدید و خواستههای نوین خود این چرخ را به چرخش در میآورد تا در برآورده کردن و جامه عمل پوشاندن به آن ایدهها هر روز شاهد تکمیل و رشد ابزارها و مصالح باشیم و به محصولات جدید و تکنولوژی های ساخت جدید دست یابیم.
قطعا منظور من نادیده گرفتن سایر تخصصها در زمینه ساخت و ساز، نظیر تخصص مهندسین محاسب، ساختمان، برق، مکانیک و سایر تخصصهای مرتبط نیست، چرا که هرکدام در بخش خود نوآوریها و تأثیرات مشابهی را دارند. ولی به نظر من معماری موتور محرک این صنعت می باشد و معمار در نوک حرکت این صنعت قرار دارد، و اوست که میتواند باعث شود تا این صنعت به زندگی انسانها به بهترین شکل ممکن پیوند بخورد.
زمانی که شرکت خودم را تاسیس کردم نام آن را طرح و آفرینش گذاشتم و در طرح لوگوی آن از یک ماندلای نه خانه که نماد آفرینش است و طرح گرافیکی کلمه «طرح» استفاده کردم و این نام و این نشان بر اساس باورهای من شکل گرفته، بر اساس اعتقاد من به آفرینش که از ابتدا تا کنون شالوده زندگی حرفهای من بوده و خواهد بود، و هر روز در زندگی من با پروژههایی که غالبا به صورت طرح و اجرا مسئولیت آن را بعهده دارم تحقق یافته است.
چرا معماری مهم است؟
من بعنوان یک انسان فکر می کنم که هر کدام از ما بدنیا آمده ایم تا تاثیری هرچند اندک در طول زندگی خودمان بر جامعه اطرافمان داشته باشیم و فکر میکنم برای من معمار بودن بهترین موقعیت برای انجام این وظیفه خطیر بوده است.
چه آن زمانی که با افزودن رنگ در پروژه هایم سعی دارم که به مردم کشورم روحیه بدهم تا از روزهای خاکستری تاریخ گذر کنیم، و یا زمانی که به تماشای فردی مینشینم که در فضایی که آن را طراحی کردهام، فنجانی چای را با حس رضایت از فضا و آرامشی وصف نشدنی به لبان خود نزدیک مینماید و یا زمانی که با انتخاب صحیح مصالح قابل بازگشت به چرخه طبیعت و استفاده از انرژیهای پاک، سعی در کمک به محیط زیست و سیاره مان زمین را دارم و یا با ایده پردازی یک فضای شهری جدید سعی در برقراری ارتباط مابین نسل جدید و قدیم و بهبود روابط انسانها دارم و یا روزهایی که به عنوان مدیر یک مجموعه مهندسین مشاور با بیش از ۱۰۰ نفر پرسنل برای تامین حقوق پرسنلم در حال جنگ با کارفرمایانی هستم که برای آنها پرداخت حق الزحمه بابت تفکر و ایده پردازی انسانها هنوز در کشورم مشکل است و یا زمانی که با همه محدودیتها در جامعهای مردسالار با تلاش بی وقفه مرزها را پشت سر میگذارم و در جوامع بینالمللی قادر به اخذ جوایزی در زمینه رشته تخصصی خود میباشم تا بعنوان یک زن بتوانم الگوی مناسبی برای زنان و دختران کشورم باشم.
در همه و همه این موارد فکر میکنم که معمار بودن برایم این امکان را فراهم کرده است.
تاثیرگذاری کدام یک از معماران معاصر ایران و همچنین جهان بر روی کار و خط فکری و معماری شما ؟ و چرا
زها حدید بیشترین تأثیر را روی کار و خط فکری و معماری من داشته، چرا که به نظر من معماری هنر غلبه بر محدودیتهای پیرامون و تبدیل آنها به فرصت است، و زها حدید بر قله این هنر ایستاده است.
روند طراحی شما از ایده تا اجرا و ارتباط با کارفرما و ایدهها و خواستههای وی چگونه است؟
برای من، مانند هر معمار دیگری، طراحی از شنیدن نقطه نظرات و خواسته های کارفرما و بررسی محل پروژه شروع میشود و با طراحی کانسپت پروژه و توسعه کانسپت تا اجرای فیزیکی طرح ادامه پیدا میکند. با این وجود، به نظر من معماری یک جنبه هنری دارد و محدود به دانش مهندسی نیست. بنابراین از زمان مطرح شدن یک پروژه تا زمانی که تصویر اولیه آن به من الهام نشده و در سر من پرورانده نشود عملیات ترسیم نمیتواند شروع شود. ممکن است کار طراحی در هفتههای اول کار زمان بیشتری ببرد، ولی پس از گذر از این مرحله سرعت کار بیشتر شده و به سرانجام میرسد. کار طراحی نمیتواند پیش از الهام تصویر اولیه پروژه به معمار شروع شود، و اگر هم شروع بشود نمیتوان به آن اثر معماری گفت.
در کدامیک از پروژه های خودتان توانستهاید به ایده ها و معماری خودتان برسید؟
در پروژه هتل فرودگاه امام (Ibis-Novotel IKIA) بخش خارجی بنا و فضاهای مهمان تحت تاثیر قوانین شهر فرودگاهی و استانداردهای گروه بهرهبردار (گروه هتلهای اکور فرانسه بود). بعنوان مثال محدودیت ارتفاع از سوی فرودگاه بینالمللی و نمای ساده و اقتصادی بنا و همچنین طراحی داخلی اتاقهای مهمان از سوی گروه بهره بردار دیکته شده بودند. با این حال، در فضاهای عمومی با توجه به این که طرح اولیه پروژه متعلق به خود من بود و المانهای تاثیر گذاری مانند متراژ فضاها، ابعاد بازشوها، ارتفاع سقفها،گشودگیها، و ارتباط بین فضاهای مختلف را خود من مشخص کرده بودم، موفق شدم ایده طراحی خودم را به واقعیت نزدیک کنم. این طراحی ترکیبی متکثر از فضاهایی با کاربری و طراحی های مختلف است که در عین متمایز بودن از یکدیگر در قالب یک کل منسجم با هماهنگی کامل بین اجزا رخ مینماید. این پروژه به نظر من ترکیب موفقی از کار معماری و معماری داخلی است. علاوه بر این پروژه، پروژههای هتل لیان در بوشهر، هتل صخرهای کندوان، و مجموعه ورزشی تفریحی مجتمع مسکونی نخل رامسر، از پروژههایی هستند که توانستهام در آنها به ایدهها و معماری خودم برسم.
راهکارهای ارتقای معماری ایران، مسئله آموزش عالی و کاربردی و عملی در حین تحصیل و همچنین حضور دانشجویان در دفاتر کار معماری؟
برگزاری کارگاه های عملی و کارگاه های تخصصی طراحی و اجرا می تواند تاثیر بسزایی بر ارتقای معماری ایران داشته باشد. ما در طول سالها فعالیت خود همواره بر آموزش و تربیت نیروهای فنی تأکید داشتهایم و تعداد زیادی از دانشجویان و تازه فارغ التحصیلان رشتههای معماری پس از دو تا سه سال همکاری با ما، با تکیه بر دانش فنی، مهارت، و تجربهای که در پروژههای طراحی و اجرایی با نظارت و راهنمایی من و سایر مدیران مجموعه کسب کردهاند، توانستهاند در جایگاه نفرات اول دفاتر معماری دیگر مشغول بکار شوند.
چگونگی هر چه بیشتر ارتباط معماری و مردم ، (معماری و طراحی داخلی)
پیشنهاد و راهکارهای آگاهیبخشی، جریانسازی و تاثیرگذاری هر چه بیشتر روی مردم عزیز کشور، کارفرمایان، سرمایهگذاران، دفاتر معماری و همچنین مسئولین مربوطه در معماری ، شهرسازی ، ظراحی داخلی و همچنین در مورد حفظ و مرمت و احیا بناهای تاریخی و معاصر ایران و حرکتهای اساسی در این حوزه ی بسیار مهم؟
برگزاری کارگاههای آموزشی در سطح عمومی – و نه تخصصی – مثل آموزش معماری در مدارس و مهدکودکها و همچنین برگزاری رویدادهایی در خصوص روند طراحی و مشکلات اجرایی میتواند به آشنایی هرچه بیشتر مردم با معماری کمک کند.
نظر شما و حرکت دفترتان در مورد پیشبرد پروژهها به سمت پایداری واقعی، زمینهگرا و معماری انسان دوستانه در این سرزمین بزرگ به چه نحویست؟ آیا تاکنون پروژههای موفق در این زمینه داشته اید لطفا با ذکر و تکنیک های استفاده شده؟ و همچنین درمورد استفاده از متریالهای مختلف در پروژهها بخصوص آجر این متریال سنتی چه در معماری و چه در طراحی داخلی را بیان بفرمایید.
ما از اولین پروژههای شرکت، که بیش از بیست سال پیش شروع کردیم، بدلیل الزامات بهرهبردار با استانداردهای ساختمانهای سبز آشنا شدیم و در مشخصات فنی و انتخاب مصالح این استانداردها را لحاظ کرده و میکنیم و پروژه هتل فرودگاه امام، که یکی از آخرین پروژههای طرح و اجرای این مجموعه است موفق به دریافت گواهی زیست محیطی گرین گلوب شده است. یک معمار علاوه بر جنبه های خلاقانه طراحی باید شناخت کاملی از استانداردهای زیست محیطی و بهرهوری در مصرف انرژی و همچنین مصالح و تکنیکهای اجرایی منطبق با این استانداردها داشته باشد. با این حال، ما بر این باور هستیم که رعایت این الزامات و استانداردها تنها رسالت معمار نیست و کارفرمایان هم باید هزینههای مربوط به رعایت این الزامات را بپذیرند و پرداخت کنند، و این نیازمند ارتقاء فرهنگ عمومی جامعه و ترویج احترام به محیط زیست و بهرهوری در مصرف انرژی میباشد.
در خصوص استفاده از آجر، بعنوان معماری که در محیط تحصیل خود (دانشگاه هنر) بیشترین تماس را با مصالح سنتی داشته و علاقه خاصی به آنها دارم، فکر نمیکنم استفاده از آجر تنها راه برگشت به سنتها و سیانت از طبیعت باشد، و ممکن است مصالح دیگری، مانند انواع پلیمرهای قابل بازگشت به طبیعت، را بتوان در این راستا مورد استفاده قرار داد.
جایگاه طراحی و معماری داخلی کشور را چطور میدانید و نظرتان در مورد ارتقا هرچه بیشتر این رشته
متاسفانه بیشتر افرادی که در این حوزه فعالیت دارند کار دکوراسیون داخلی انجام میدهند، که در عین احترام به شغل ایشان، فاصله زیادی تا کار طراحی داخلی دارد. متاسفانه بسیاری از کارفرمایان تمایزی بین این دو قایل نمیشوند و بهمین دلیل معماری داخلی نتوانسته در این کشور جایگاهی که شایسته آن است را پیدا کند.
و سخن آخر …
درست است که هدف غایی معماری ارتقاء سطح زندگی و رفاه جوامع است و رسالت معمار خلق فضاهایی است که مردم از بودن در آن فضاها و استفاده از آن ها لذت ببرند، ولی معماری به تنهایی نمیتواند رضایت قلبی مردم را تامین کند و در جامعهای که بستری برای زندگی رضایت بخش فراهم نباشد، بهترین آثار معماری هم در هالهای خاکستری و مبهم گم میشوند.