روییدن از درون گذری بر چرایی دیاگرام معماری و کجایی ما در این وادی
روییـدن از درون
گذری بر چرایی دیاگرام معماری و کجایی ما در این وادی
تحریریه ی هنر معماری
مقدمه
نظریه ها ی فرهنگی عموماً مقدم بر نظریه های معماری هستند. معماری، اساساً بسیار کندتر از دیگر رشته های هنری، تحت تأثیر مسائل و رخدادهای روز قرار می گیرد. برای مثال، آیزنمن به سال 1986 در مقاله ای تحت عنوان افشای چشم اندازها: معماری در عصر رسانه ی الکترونیک (Visions Unfolding : Architecture in the Age of Electronic Media) می نویسد: «پارادایم الکترونیک به یک چالش قدرتمند در معماری منجر می شود، چرا که واقعیت را برحسب رسانه ها و شبیه سازی تعریف می کند و نمود را بر وجود ترجیح می دهد». در وادی هنر و معماری، چنین مواردی کم نیستند که پیام مؤلف، سال ها بعد به واقعیت تبدیل شده باشد. اخیراً کامپیوترها تمام عرصه های معماری را درنوردیده و برای خلق فضاهایی نوین، به کمک معماران و طراحان آمده اند. از طرفی، این مسئله، موضوعی تکبعدی نیست؛ امروزه، غالباً چند مسئله به طور همزمان و با فاصله ای اندک بروز نموده و موجب می شوند عمل یا جریانی بزرگ تر به راه انداخته شود. کمتر می توان نقش هرکدام از این رخدادها را در شکل گیری اتفاق اصلی و بزرگتر، به طور دقیق مشخص کرد، ولی مسلم است که بدون حضور هریک از این عوامل، قطعاً اتفاق بزرگتر رخ نمی داد. این مقاله نیز، در صدد بیان یکی از همین اتفاقات بزرگ است که دامنه ی آن، بحث معماری را نیز شامل می شود. فرض ما بر بروز جریانات همزمان در معماری، شهرنشینی و سبک زندگی معاصر بوده که منجر به تغییر در روش طراحی معماران شده است. در این بین، ضمن توضیح مطلب اولیه تحت عنوان «بسترها»، نمونه ای از هنر سینما را نیز برای اثبات فرض خود ذکر نمودهایم. در ادامه نیز این تغییر در روش طراحی را کنکاش و نمودهای آن را، که همانا انواع دیاگرام در معماری میباشند، معرفی کرده ایم. در انتها، مؤلفین با جمع بندی وضع موجود، نکاتی چند، جهت پوشش کامل بسترها ذکر نموده، پیشنهادی برای بهتر شدن وضعیت ارائه داده و راه را برای پژوهشهای آتی هموارتر می کنند.
بسترها
در سال 1900 میلادی، تنها 10 درصد جمعیت جهان شهرنشین بودند که در سال 1950 این رقم به 25 درصد افزایش یافت. در سال 2005، نزدیک به 50 درصد مردم جهان در شهرها زندگی می کردند. پیش بینی می گردد در سال 2050 بیش از 75 درصد مردم جهان به شهرنشینی روی بیاورند. این وضعیت ما را متوجه نکات ذیل می نماید:
1. از جمله دلایل رشدِ شهرنشینی، مسائل اقتصادی و فناورانه عنوان شده است. به نظر می رسد با توسعه ی زیرساخت های فناوری ها نسبت به کل مساحت کشورها، می توان تا حدودی از این روند کاست ــ البته اگر این مسئله مهم باشد؛ زیرا بعید به نظر می رسد اگر در سال 2050، روستایی در جهان وجود داشته باشد، آن روستا شبیه خاطرات کودکی ما و شعرهای سهراب دیده شود. در واقع، شکل روستاها تغییر خواهد کرد، همانگونه که سطح فرهنگ و وسایل زندگی روستاییان نیز تغییر می کند.
2. شهرنشینی موجب ادغام فرهنگ ها، تولید نوفرهنگ ها، نهادینه شدن نوسنت ها و درعینحال، بی توجهی به فرهنگ و سنن پیشین میگردد. ایستادگی بر سر مسائلی که قابلیت تطبیق با زندگی و سبک زندگی معاصر را ندارند، تلاشی جزم اندیشانه است که ره به جایی نخواهد برد.
3. سرعت بالای تغییر شکل شهرها، نوعی بی هویتی را برای آنها در پی داشت. این تغییر شکل، که محصول یورش جمعیت و سرازیر شدن افراد جوان و جویای کار برای زندگی بهتر می باشد، موجب ایجاد بازارهای حبابی و کاذب شده است. چنددسته بودن صدای مردم شهر، بی معنایی بهوجود آورده و از طرفی، شهرنشینان براساس تفکری دفاعی، با محدودتر نمودن حلقه ی حریم خصوصی خود به امید ممانعت از ورود هر فرد ناشناسی، در واقع عرصه را بر خود تنگ تر مینمایند و فضای بیشتری به تازه وارد ها می دهند. از آنجایی که نمی توان جلوی تولید نوفرهنگ ها را گرفت، تنها باید امید داشت آنها سر از جایی صحیح دربیاورند تا دودمان ما را بر باد ندهند.
4. برای پاسخگوییِ صرفاً کالبدی شهر به این رویدادها، ایده هایی مطرح شده است. از جمله ی این ایده ها می توان به توسعه ی عمودی، به جای توسعه ی افقی و زندگی در شهرهای متحرک بر روی آب ها اشاره داشت؛ اما آنچه که عملاً از توان برنامه ریزان شهری در ایران برآمده، توسعه ی افقی شهر، توسعه ی شبکه ی زیرساخت ها و متعاقباً، تحمیل افزایش سرباره ی هزینه ها بوده است. این روش، عوارض و معایبی نیز داشته که اغلب در پشت ساده اندیشی منفعت طلبانه ی آن پنهان شده و سال ها بعد چون زخمی چرکین سر باز کرده اند.
از جمله ی این معایب، مخدوش شدن مرزها و محو شدن حریم شهرها نسبت به یکدیگر می باشد. این محوشدگی کالبدی، همراه با محو شدن غیرکالبدی فرهنگ ها (همانطور که ذکر شد) موجب نوعی سرگردانی و تکرار حرکات یکسان (روزمرگی) در بین مردم شده است.
5. پس از رشد شهرنشینی و توسعه ی افقی آن، از دیگر مسائل مطرح شده، سرعت زیاد حرکت های افقی است که برج سازی و تراکم سازی شهر، می توانست از این پدیده بکاهد. این حرکت تکراری جابجایی به صورت فیزیکی از نقطه ای به نقطه ی دیگر با سرعت بالای ارتباطات تحت شبکه و به صورت غیرفیزیکی با خدمات اینترنتی، همراه است. مجموع این تحرکات، حتی باعث محوتر شدن مرزهایی شد که ذکر کردیم. به بیان ساده تر، امروزه مرزهای فیزیکی و غیرفیزیکی در هم شکستهاند؛ حتی در مواردی، مرزهای یک فضای مسکونی و اداری مشخص نیست، چرا که وب، امکان هر نوع درامدزایی را، چه از وسط پارکی بهعنوان فضایی عمومی و تفریحی و چه از داخل حریم خصوصی خانهها، مهیا نموده است. همچنین وب بر سرعت تبادل اطلاعات نیز میافزاید؛ سرعتی که روز به روز بیشتر شده و بشر نیز بیشتر تشنه ی آن می گردد. لازم به تأکید است، همانطور که در مقدمه عنوان شد، این اتفاقاتِ موازی، همگی مهم بوده و وب و شهرنشینی، هیچکدام قابل انکار و حذف نمیباشند.
6. بنابر موارد فوق، در شهر معاصر، رابطه ی فضا و زمان مخدوش شده است. زمان به نوعی کمتر شده و به سرعت میگذرد و فضا و مساحت نیز توسعه مییابند که این تناقض باعث میشود زمان به اصطلاح «کش» بیاید. چنانکه امروزه، مسافتی نیمساعته در یک کلانشهر، حداقل دو برابر به طول میانجامد.
7. نحوه ی ارتباط ما نیز تغییر نموده و جایگاه انسان به دو شکل واقعی و مجازی تقسیم شده است. این مفهوم موجب خلق فضایی نو در مبانی نظری معماری گشته که به فضای مجازی (Cyberspace) مشهور میباشد و در واقع، فضای موجودی است که ما نیز در آن حاضر بوده، اما ارتباط فیزیکی با آنجا نداریم.
8. انسان امروزی، در طی یک روز، چندین کار و شخصیت به خود گرفته و بخشی از زمانِ کش آمده ی وی در فضاهایی نظیر شبکه ها، مسیرها و تراکنش ها گم می شود که حضور واقعی ندارند.
9. این وضعیت از دید معماری چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ پاسخ کمی تلخ است: شاید این به علت تکعملکردی بودن بناها باشد. حقیقت این است که ما در تمام طول تاریخ برای هر بنا یک عملکرد دیده ایم. پس انسان معاصر مجبور است جابجا شود، حال چه به صورت فیزیکی یا غیرفیزیکی. اگر ما معماری منعطفی داشته باشیم، شاید امید آن باشد که بتوانیم زمانِ انسان ها را به آنها باز گردانیم.
10. مهمتر از این، باید توجه داشته باشیم که ساختمان های ما ثابت بوده و هنوز روش های طراحی سادهای داریم. روش های اجرای ما ساده هستند و امروز روند اداری و اجرایی ساخت یک بنا به همان چیزی شباهت دارد که طی 100 سال گذشته در این مملکت حاکم بوده است. ما به یک معماری پویا، پیچیده، هوشمند و منعطف نیازمندیم. معماری ای که پاسخگوی سبک زندگی امروزمان باشد. این تطبیق (Adapt)، به اصلاحات سیستمی، فکری و روشمندانه نیاز دارد.
11. کالبد فیزیکی ساختمان در واقع حاوی برنامه ای است که دلیل وجودی بنا بوده و بستر آن، فضا میباشد. به همین صورت، سازه نیز ساختار آن را منظم و ایمن نموده است. برنامه ی فیزیکی، اغلب مسئله ای تحمیلی از سوی کارفرما میباشد و کمتر می توان در آن دست برد. اما برنامه ی معماری (Architecture Programming) تراکنش موفق برنامه ی فیزیکی و خشک کارفرما به زبان معماری است. معماران بزرگی در دنیا، در این تراکنش بسیار استادانه عمل نمودهاند، اما شهر معاصر با سبک زندگی و پیچیدگی هایش، موجب شده تا یک گام به این روند طراحی اضافه شود؛ یعنی مرحله ای که به واسطه ی ظاهر آن، «دیاگرامینگ» یا «نمودارسازی طرح» (Diagraming) نامیده میشود. دیاگرام، به مثابه مبانی طراحی فضا و تراکنش برنامه ی معماری با فضای معماری است. دیاگرام نمودن طرح، در واقع ساخت هسته ی طراحی آن می باشد.
12. فضاهای چندعملکردی و پیچیدگی برنامه ها و در نهایت ساختمانهایی که باید بسازیم، استفاده از دیاگرام در معماری معاصر را اجباری نموده است.
یک مثال از وجود نگاهی موازی در هنر جهان معاصر
براساس تحقیقات دانشگاه MIT، بخشی از انعطاف پذیری یک بنا، به فضا ارتباطی نداشته و بیشتر به مبلمان آن مربوط است. این نکته ی ظریفی بوده که شاید در نگاه نخست متوجه آن نگردیم. نانسی مِیرز (Nancy Meyers)، کارگردان آمریکایی، در فیلم سینمایی خود با عنوان کاروَرز (Intern)، محصول سال 2015، سعی در بیان همین نکته و چند بحث پیرامونی آن داشته است. وی در فیلم، داستان مردی 75 ساله را روایت مینماید که برای فرار از روزهای کسل کننده ی دوران بازنشستگی، بهعنوان کارورز وارد یک شرکت آنلاین فروش لباس می گردد. وی پیش از این، مدیر تولید یک چاپخانه بود که دفتر تلفن منتشر می کرد ــ محصولی که دیگر تولید نمیشود و عملاً به تاریخ پیوسته است. این، نخستین پیام میرز در فیلم است؛ شغل هایی که از بین می روند و شغل های جدیدی که خلق می گردند. دیگر آنکه، کارورز در ادامه متوجه می شود دفتری که این شرکت فروش آنلاین در آن مستقر بوده و از طریق صدها کامپیوتر و اپراتور، پاسخگوی مشتریان مجازی خود است، ساختمان همان چاپخانه ای می باشد که وی 40 سال از عمر خود را در آن گذرانده است؛ اما این بنا احیا و بازسازی شده و جز پوسته و ساختار اصلی، تمام حس و حال داخلی آن تغییر نموده است.
حتی گردش کاری شرکت جدید نیز باعث شده تا فضاهای داخلی تغییر کنند. این دومین پیام میرز در کارورز است؛ معماری باید منعطف باشد وگرنه این بنا نیز، طبق دیالوگ مدیر عامل شرکت، همچون انسان های بازنشسته و شغل های آنان تخریب می شد و به تاریخ می پیوست. میرز در سراسر فیلم، با نمایش فناوری ها و سبک زندگی جدید پیش چشمان کارورز، به او (و مخاطبان خود) نشان می دهد که زندگی، قواعد جدید خود را نوشته است. در صحنه ای از فیلم، میرز به طور مشخص به بحث دیاگرام ها اشاره نموده و سعی می کند از جایی به بعد با تندتر کردن ریتم داستان، الگوریتمی از وقایع را یکی پس از دیگری نمایش دهد تا مخاطب را وادار به ساخت دیاگرامی از رویدادها، تحلیل آنها و نتیجهگیری ذهنی نماید.
از قرن 18 میلادی، دیاگرام در مکانیک و فیزیک برای تصویرسازی حرکات و مکانیزم ها به کار گرفته می شد. دیاگرام همانگونه که دلوز معتقد بود برای بیان واقعیت ها زندگی اما به فرمی جدید به کار می رود این واقعیت، همان سبک زندگی نوین تحمیل شده به معماران و مردم ما میباشد. اکنون وظیفه ی ماست که بار دیگر، با هنر معماری، آن را مهیای زندگی بهتر نماییم. در حقیقت دیاگرام وسیله ی تفسیر است. بهعنوان مثال فرانک اُ. گِری (Frank O. Gehry) با احجام خود دیاگرام می سازد؛ یعنی کار او ماکت سازی یا بازی با فرم نبود. آرشیگرام در سال 1960 تلاش کرد با ترسیم دیاگرام هایی این آینده را نشان دهد. طرح های آنان برای آن زمان بسیار فضایی جلوه می نمودند. اما اکنون…
انواع دیاگرام در معماری
در مطالعات 10 سال آثار برتر و مورد توجه در ایران، پنجاهویک مدل دیاگرام را شناسایی نمودیم. قطعاً این تعداد قابل افزایش بوده و با بررسی آثار بیشتری از سطح جهان، تعداد مدل های دیاگرام از این نیز بیشتر خواهند شد. هر دیاگرام، بسته به نیاز پروژه و موضوعی که قصد نمایش آن را دارد، طراحی و خلق گردیده است. هر دفتر معماری نیز بسته به زیباییشناسی و اصول حرفه ای خود، دیاگرام را طراحی مینماید و بنابراین نمیتوان سبک شناسی، به معنای واقعی کلمه را برای دیاگرام در نظر گرفت. اما می توان در این زمینه، از زوایای مختلف به انواع دیاگرام پرداخت تا ساختاری بنیادین برای مطالعات بعدی فراهم گردد.
کتاب دیاگرامهای مفهومی (Conceptual Diagrams) طی یک پژوهش دانشگاهی در سئول، انواع دیاگرام در معماری را در دو دسته ی کلی ذیل تقسیمبندی نموده است:
1. دیــاگرام هــای فـعالیتـی (Activity Diagrams): دیاگرام هایی هستند که به اتفاقات و فعالیت های پس از اجرای پروژه می پردازند. این دیاگرام ها اغلب به ارائهی شرح حالی میپردازند که به پیش بینی معمار در آینده رخ خواهد داد. با این حال، حتی اگر طرح به همان صورت ساخته شود که معمار ارائه داده است، هیچ تضمینی بر تحقق این فرضیات به صورت صد در صد وجود ندارد.
2. دیــاگرام هــای مـفهومـی (Conceptual Diagrams): این دیاگرام ها بیشتر در صدد بیان ایده، کانسپت، مفاهیم غیرعملکردی و ایجاد نوعی مفهوم هستند. آنها ممکن است در فرایند طراحی حاضر باشند، اما در ارائهی نهایی نمایش داده نشوند. حتی گاهی ممکن است این دیاگرامها انکار گشته و نقش آنها در فرایند طراحی، کمتر از زمانی که خلق شدهاند در نظر گرفته شود. ما این حالت در فرایند طراحی معماری را «تفکرات پوشیده» نامیده ایم. حالتی که در آن طراح در جریان طراحی از موارد، گفتارها، تصاویر و حالاتی که بر او اثر میگذارد موفق به حل مسئلهی طراحی می گردد، اما در خاتمه نقش آن موضوع را بی اثر یا کم اثر می داند و مهم آنکه در چرایی این امر هنوز تحقیق علمی و جامعی صورت نگرفته است (Kyong Won, 2011: 0010- 0012).
از منظری دیگر می توان دیاگرام را براساس موضوعی که نمایش میدهد، اینگونه دستهبندی نمود:
1. دیاگرام هایی که به برنامه و شرایط سایت می پردازند.
2. دیاگرام هایی که به فعالیت های فردی می پردازند.
3. دیاگرام هایی که به فعالیت های جمعی می پردازند.
4. دیاگرام هایی که به روش های فضاسازی (وابسته به سه محور X ،Y و Z) می پردازند.
5. دیاگرام هایی که فقط به فرایند طراحی وارد می شوند تا منظور را بهتر برسانند.
این دسته بندی نیز بسیار مفید و راهگشا می باشد هرچند به نظر کمی کلی می آید. بسیاری از دیاگرام ها را می توان به طور همزمان در دو دسته جای داد که علت این امر به دیاگرام ها برمی گردد. البته بهتر است هر دیاگرام تنها یک موضوع را به بحث بگذارد، چرا که اشاره به چند موضوع همزمان در یک دیاگرام، از ماهیت وجودی آن فاصله دارد.
نکته ای که باید اینجا به آن اشاره گردد، این است که دیاگرام هایی که تلاش دارند فعالیتی را نشان دهند، اغلب نقشی چندوجهی دارند؛ یعنی اینگونه دیاگرام ها برای همه ی مخاطبین معنای یکسانی را متبادر نمی سازند. برای مثال ممکن است دیاگرامی از هرکدام از انواع یاد شده، اثراتی به شرح ذیل بر خواننده بگذارند:
1. ترکیب سیستماتیک از کل فرایند آنالیز فعالیت ها، سازماندهی ها و ساخت فضا
2. بصری سازی شدید از اطلاعات گردآوری شدهی فعالیتها و سازماندهی فرایند طراحی
3. ابزار تهیه ی محصول برای استخراج در فضای معماری از فعالیت های سازماندهی شده
4. فرمی از زبان و انرژی در بیان و توضیح فرایند فکری معمار
البته معماران مختلف، نام هایی بر دیاگرام های ترسیمی خود گذاشته اند و ممکن است سبک بندی های دیگری نیز انجام داده باشند. بهعنوان مثال ام. وی. آر. دی. وی. (MVRDV) دیاگرام را ترکیب کننده ی عملکرد (Function Mixer) می خوانند؛ اما بههرحال، در یک دیاگرام باید یکی از دو پرسش [از] چه کسی؟ (Who) و چگونه (؟How) پاسخ داده شود. در کار با دیاگرام، معمار بیشتر شبیه یک استراتژیست است تا هنرمند. در این برنامه ی استراتژیک نیز مانند هر طرح دیگری، تاکتیک ها، که ممکن است بومی شده یا بین المللی باشند، نقشی پیشبرنده دارند. حتی شاید انتخاب تاکتیک های غلط، به عنوان وسیله ی دستیابی به اهداف تعریف شده در استراتژی که همان دیاگرام است، موجب شکست کل استراتژی و دور شدن از اهداف تعریف شده گردند.
می توان دیاگرام را با نگاه به جایگاه نمایش آن، به چهار دسته تقسیم نمود:
1. دیاگرام هایی که در پلان رخ می دهند.
2. دیاگرام هایی که در مقطع رخ می دهند.
3. دیاگرام هایی که در سایت پلان رخ می دهند.
4. دیاگرام هایی که در هیچکدام از موارد بالا رخ نمی دهند!
ناگفته پیداست دیاگرامی که در پلان نمود می یابد، دغدغه هایی دارد که اغلب در پلان طرح ها مطرح می گردند. اگر خلاف این باشد، ممکن است دیاگرام اثر خود را از دست بدهد. درحالیکه سه دسته ی نخست، اغلب تصاویری دوبعدی و آگزونومتریک ارائه می دهند، هدف دیاگرام های دسته ی چهارم، ارائهی تصاویری سهبعدی، دارای حجم و به صورت پرسپکتیو است. خواندن هرکدام از این تصاویر، نیاز به دانش اولیه دارد و بعید است کارفرمایان ناآشنا یا مردم عادی، بدون تعاریف همزمان معمار، سر از روایت این دیاگرام ها دربیاورند.
در حالتی دیگر، دیاگرام ها را با توجه به عملکرد آنها می توان به دسته های ذیل تقسیم بندی نمود. همانطور که در این تقسیم بندی مشاهده میشود، ممکن است اشتراکات زیادی بین انواع دیاگرام وجود داشته باشد.
1. دیـاگـرام بـه مثـابه نمـایش حـجـم: در این دیـاگـرام ها، آلترناتیوهای طراحی جهت دستیابی به بهترین راهکار به کار گرفته می شوند. نوع خاصی از این دیاگرام ها نیز برای بررسی تطبیق محصول با برنامه کاربرد دارد.
2. دیاگرام های سهبعدی از سایت پلان (3D Site Diagrams): این دیاگرام ها اغلب بخشی از یک سری هستند که مسیر و دید کاربران را در سکانس های پیاپی، به وسیله ی نمادها و نوشته ها نمایش می دهند.
3. دیاگرام های مقطع: نمایشدهنده ی حرکات دید کاربران و نیز روابط و ابراز احساسات آنها، ورود نور و باد و دیگر عوامل طبیعی، نمادپردازی ها و حتی ایده های مربوط به تأسیسات هستند.
4. دیاگرام های پلان: اغلب، نمایش دهنده ی آلترناتیوهای فضاهای داخلی، چرخش های کاربران، روایت اتفاقات درون (Story Board) و نیز اجزا (Elements)، توسعه ها (Developments) و شکل فضایی (Parti Diagrams) هستند.
5. دیاگرام های نما: مطالعات بافت، سایه، حرکات و امثال آن، همچنین مطالعه ی رشد نما و عکس العمل آن در برابر محیط و مردم پیرامونش را بر عهده دارند.
در واقع آنچه که امروز می بینیم، تنها بخشی از توانایی های دیاگرام ها می باشد؛ موردی که ما آنها را «دیاگرام های اسکیسی بندانگشتی» (Thumbnail Sketch Diagram) نامیده ایم. باید دقت نمود که دیاگرام پیامدی مفهومی داشته باشد، زیرا هدف معمار نمایش موضوعی است. دیاگرام وسیله ی بیان و به تعریفی، نماد است. نماد در معنای عام، یعنی «بازنمایی ادبی یا صفتی یا هنری صفتی یا وضعیتی با وساطت یک نشانه». نماد در معنای خاص، یعنی «تأویل بصری از یک موضوع انتزاعی از طریق تبدیل مشخصات پویای آن موضوع به صفات ویژهی شکل، رنگ و حرکت» (پاکباز، 1391: 604).
دیاگرام دیگر چه می تواند باشد؟
واقعیت این است که از نظر انواع ترسیمات دیاگرام، می توان به موارد دیگری نیز اشاره داشت. واضح است که مضامین و موضوعات متنوعی در هرکدام از این دیاگرام ها قابل نمایشاند. این دسته بندی بیشتر معطوف به هندسه ی ترسیمی می باشد.
1. پلان های روی یکدیگر قرار گرفته
(superimposed plans)
2. پلان مقطع (section plan)
3. دیدهای چشم کرمی (worm’s eye view)
4. دیدهایی از پرسپکتیوهای برش خورده
(perspective cut away view)
5. تصاویر آئینه ای از آگزونومتریک ها
(mirror-image axonometric)
6. ترسیم های ترکیبی (composite drawing)
7. ترسیم هایی که در آنها محور Z عمودی نیست
(non vertical Z axis)
8. ترسیمات ترکیبی روی هم افتاده
(superimposed composite drawing)
9. پلان و آگزونومتریک های منفجر شده
(exploded axonometric and plan)
10. آگزونومتریک های منفجر یا ساییده شده
(exploded/eroded axonometric)
11. ایزومتریک منفجر شده (exploded isometric)
12. آگزونومتریک اجزای سازنده (elements axonometric)
13. چیدمان غیرعمودی پلان ها
(non vertical Z-axis stepped plan)
14. دیدهای بزرگ شده و توسعه یافته
(enlarged and expanded view)
15. دید منفجر شده از بالا (the exploded up view)
16. پرسپکتیوهای منفجر شده/آگزونومتریک هایی از دید بالا (exploded perspective/axonometric up view)
17. ترسیمات قابل الحاق (assembly drawing)
18. پرسپکتیو منفجر شده (exploded perspective)
19. نمای توسعه یافته ی ابلیک از بالا
(expanded elevation oblique up view)
20. شبیه سازی همزمان دید بالا و پایین
(simulations up and down views)
21. دید ابلیک به پلان تانشده (unfolded plan oblique)
22. دید کرمی به نماهای ترکیب شده
(worm’s eye composite elevations)
23. ترسیمات هیبریدی (hybrid drawings)
24. ترسیمات ترکیبی هیبریدی
(hybrid composite drawings)
25. دید پرنده با چشم ماهی
(fisheye lens bird’s eye view)
جمع بندی و نتایج
کمتر دیده شده است که دیاگرامی به شکل اسکیس دستی باشد، اما این به معنای نبود اسکیس و اتود نیست. قطعاً هر دیاگرامی در بدو تولد اسکیس یا اتودی دستی بوده، اما در ادامه ی طراحی به دلایل زیباییشناسی و برای انتقال دقیق تر مفهوم، به دست طراحان گرافیک سپرده می شود تا شکل بهتری به آن ببخشند. این کار صرفاً رنگی کردن یک اتود یا زیباتر کردن آن نیست، بلکه طراحان گرافیک، اتودهای ما را با علومی چون نمادشناسی، تایپوگرافی، طراحی لوگو و زیبایی شناسی گرافیکی تکمیل نموده و دستیابی به هدف را در ترسیم ما آسانتر می کنند.
اکنون لازم است به یک پرسش اساسی پاسخ دهیم: دیاگرام پیش از طراحی مطرح میگردد یا در حین آن؟ واضح است که اگر دیاگرام فقط وسیله ی آزمایش و سنجش باشد، بهرهگیری از توانایی مدلسازی نرم افزارهایی چون اکوتکت (Ecotect)که بسیار بهتر، حرفه ای تر و دقیق تر عمل میکنند، منطقیتر به نظر میرسد؛ پس دیاگرام علاوه بر وسیله ی تبیین، وسیله کشف نیز است. دیاگرام مقیاس نداشته و از قید هندسه آزاد است که همین موضوع، آن را به وسیله ای ساده و مناسب برای کشف تبدیل می نماید.
معماری مدرن، با برداشت اشتباه از شعار معروف لویی سالیوان (فرم تابع عملکرد است) در آغاز مسیر رشد و شکوفایی، راه نابودی اش را در پیش گرفت. از این رو، راه حلهای بعدی هیچکدام نتوانستند معماری مدرن را به راه نخستین بازگردانند، اما موجب حرکت و تداوم «جریان تفکر در معماری» شدند. بههرحال، «فرم» و «عملکرد» دو دستاویز اصلی در مبانی نظری جهان هستند. ابتدا این پرسش مطرح می شود که آیا می توان مفهوم دیگری نیز در معماری مطرح نمود؟ آیا هنوز وقت توسعهی مرزهای معماری نرسیده است؟ در واقع اگر بخواهیم فرم و عملکرد را در یک معادله کنار یکدیگر قرار دهیم، به این سه حالت میرسیم:
بی فایده = عملکرد – فرم
سرد و بی روح = فرم – عملکرد
نهایت مطلوبیت = عملکرد + فرم
اگر ایدهآل ما دستیابی به حداکثر مطلوبیت است، به این ترتیب به کار بردن دیاگرام در معماری نیز باید در تطبیق با این هدف باشد.
ما در معماری ایران دچار یک پارادوکس درونی هستیم؛ چرا که بخشی از بدنه ی حرفه ای، به دنبال احیای معماری باشکوه پیشین است. این امر، بسیار قابل تقدیر اما تفرقهانگیز بود، زیرا تا سالها چگونگی آن و سطوح و نحوه ی برخورد با کار نامشخص به نظر میرسید. از یک سو، هدف، تنها شکل گرفتن یک کپی فرمال نبوده و از سوی دیگر، بدون این امر، المانی از معماری سنتی حاصل نمیشد که مردم توانایی درک آن را داشته باشند. از آن مهمتر، پارادوکسی میباشد که بین تاریخگرایی و فناوری معماری معاصر ایران وجود دارد؛ زیرا با وجود آرزوهای بزرگی که در سر داریم، نه سیستم های روز جهان در اختیار است و نه امکان ساخت خانه با سیستم های قدیمی. دیاگرام در معماری می تواند با ترسیمات متنوع خود، این نقص را تا حدودی برطرف نموده و امکان طراحی های جدید و مؤثر را فراهم سازد.
آخرین نکته ای که به آن اشاره می نماییم، درونگرایی در تولید دیاگرام میباشد. هرچند که در این نوشتار به انواع دیاگرام اشاره شد، اما به نظر ما، دیاگرام های متنوع دیگری نیز وجود دارند که بسته به پروژه متولد می شوند. در واقع شرایط پروژه و راهکارهای معمار، به وجود آورندگان آن دیاگرام هستند. لازم است در اینجا بار دیگر شعر سهراب را مرور کنیم: «پیک خود باش. پیام خودت را باز گوی. میوه از باغ درون بچین …»
منابع:
رندو، ای (1378). بیان معماری (الگوها و روشها). واحد ترجمهی انتشارات هنر معماری. تهران: انتشارات هنر و معماری.
پاکباز، رویین (1391). دایرةالمعارف هنر. تهران: فرهنگ معاصر.
Ki young, Maeng (Ed.) (2011). Activity Diagrams. Korea: DAMDI Publishing Co.