طراحی مراکز آموزشی معاصر در جهان فرزانه احسانی مؤید
مرکز کودکان ال گؤاجؤال، معماری از دنیل مووِرمن و ایوان سانچز، ویلا ریکا، کلمبیا، 2013-2000, ترجمه ی فرزانه احسانی مؤید 

دو وجه از معماری امروز ایران، تحریریه ی هنر معماری

استقبال قوی از استدلال ضعیف
امروز، ما از هدف دور افتاده‌ایم و فراموش کرده‌ایم چرا معماری می‌کنیم. به راستی، چه اتفاقی برای معماری ایران در روزگار معاصر افتاده است؟ به نظر می‌رسد معماری معاصر ایران به پیکسل و تصویر تنزل پیدا کرده و کل پژوهش معماری معاصر ایران تبدیل به رقابتی برای نشر تصاویر دستکاری شده در فضای اینترنت گشته است. جای خالی مبانی نظری و «گفتمان انتقادی» در معماری ما به شدت خالی است و دانشجویان ما فقط تصویر غیر واقعی می‌بینند. اکنون خطر «برداشت عکسی و صوری» از جریانات روز معماری جهان، بیشتر از روزگاری است که دانشجویان نسل اول دانشگاه تهران، فقط تصاویر مجله‌های فرانسوی زبان را، آن هم با تأخیر چند‌ماهه نگاه می‌کردند. در آن زمان اوضاع بهتر بود، زیرا یک استدلال و بحثی پشتِ دور میز نشستن‌های دانشجویان وجود داشت و ایشان در باب چگونگی ساخت آثار بحث می‌نمودند، اما امروز چگونه است؟
امروز، استدلالی که برای ارائه‌ی یک اثر عنوان می‌گردد، بیشتر شبیه سناریویی تنظیم شده برای سخنرانی یک مقام است تا نگرشی انتقادی به وضع موجود و ارائه‌ی راهکار. در پشت این متون عجیب، ما درگیر رفع مسائل سطح پایین شده‌ایم و گمان می‌کنیم روزگاری، این وضع تمام شده و وارد وادی جدیدی می‌گردیم، اما این کاملاً اشتباه است. این زیر و زبر، هردو تهدید هستند. بحث و گفتمان در تاریخ از جایگاه والایی برخوردار بوده است و ریشه‌ی آن را می‌توان به دلفی در یونان باستان و تالار مشاوران پادشاهان ایرانی رساند.
برای ایجاد یک گفتمان انتقادی، نخست، باید درک عمیقی از فرهنگ معاصر جهان و جایگاه کنونی خود داشته باشیم تا بتوانیم به سلامت این راه را بپیماییم. این وضعیت باعث ایجاد یک کیفیت جست و جو‌گر در بین مردم و معماران ما می‌گردد و ما معماران باید به وظایف اجتماعی خود واقف باشیم و بتوانیم فرق بین محیط ‌زیست و طبیعت را برای مردم توضیح دهیم. اگر امروز مردم نسبت به طراحی و ساخت غرفه‌ی ایران در اکسپو بی‌تفاوت هستند، علت در عدم قدرت تشخیص ایشان نهفته است که ریشه‌ی آن نیز به خود ما باز‌می‌گردد. لزوم وجود یک فایده‌ی اجتماعی در پشت هرکاری (به‌ویژه امر معماری)، آشکار است. با روندی که ما در پیش گرفته‌ایم، چیزی از معماری معاصر ما در تاریخ نخواهد ماند. امروز معماری ما تبدیل به ماشین پخش اطلاعات شده است و اثرگذاری پروژه‌های ما در حد بسیار سطحی باقی مانده‌اند. نشر اثر مهم نیست و کلکسیون ساختن در عصر اطلاعات ارزشی ندارد، بلکه اثرگذاری است که ما را به پیش می‌برد.
برخلاف تصور حاکم، امکانات و تجهیزات در پیشبرد ما چندان نقشی ندارند، بلکه این استعدادهای انسانی است که ارزشمند می‌باشند. آینده، یعنی تحلیل و ایجاد موضع انتقادی نسبت به وضع کنونی و این چیزی است که ما امروز در معماری‌مان نمی‌بینیم. در بین انبوه پروژه‌ها و تریبون‌های اطلاع‌رسانی، اقدامات و آثاری که ارزش انتقادی داشته باشند، نایاب شده‌اند؛ زیرا فراموش کرده‌ایم که این انرژی نقد است ما را به اینجا رسانده، نه حجم انبوه اطلاعاتی که در حال انباشته شدن هستند و با بداخلاقی تمام، به جای ارائه‌ی پاسخ شفاف و منطقی به منتقدان معماری خود، اغلب تلاشی بیهوده برای بایکوت و حذف آنها می‌نماییم. رفتاری که دیگر در هیچ تفکر توتالیتری، جایگاهی ندارد. ایجاد قلمروهای جدید در معماری نیازمند تعمیق اندیشه است، نه انبوه تصاویر؛ نیازمند گفتمان انتقادی، نقد و تحلیل است.
تخریب، ترغیب و تحرک
عدم تحرک و پویایی، حتی آبی زلال را به مردابی آلوده و مخوف تبدیل می‌کند، چه برسد به معماری یک کشور. معماری ایران از بی‌انگیزگی و عدم اقدام رنج می‌برد و شجاعت گام برداشتن رو به جلو را ندارد، زیرا از احتمال تخریب، بیش از امید به ترغیب، می‌ترسد. ما در معماری ایران، به دلایل بسیاری، در فضای رخوت، سکوت، مدارا، لابی‌گری و پنهان‌کاری به سر می‌بریم. این وضعیت، قطعاً، دستاوردی بهتر از آنچه که تاکنون به دست آورده‌ایم نخواهد داشت. مجموعه‌هایی که شجاعانه به این وضعیت یورش می‌برند و می‌کوشند از جایگاه نقد و نظر، به «خود درمانی» و «القای شجاعت به دیگران»بپردازند، در این بین موفق‌تر از سازمان‌هایی خواهند بود که به مدارا و حرکتِ چراغ خاموش اعتقاد دارند. حال، شاید زمان آن رسیده باشد که صادقانه از خود سؤالاتی بپرسیم و خالصانه در راه اعتلای معماری ایران اقدام نماییم ــ جریانی که آغاز شده و ما تمایل داریم به آن شتاب بخشیم. همان‌گونه که پیش‌تر عنوان نمودیم، جهان با گفتمان انتقادی و کالبد‌شکافی معماریِ خود است که مسیر تئوری و اندیشه را به پیش می‌برد. در این راه، نقد و تحلیل موجب ترغیب افراد شده، هر فردی را وادار به تحرک می‌کند و این دقیقاً همان چیزی است که ما در ایران به آن نیاز داریم: ترغیب و تحرک. تخریب در هیچ حالتی به صلاح نیست، حتی آنجا که موجب زایشی نو می‌گردد. روش هیچگاه هدف را توجیه نکرده و نخواهد کرد؛ در عوض، ترغیب، یعنی ایجاد حساسیت، تغییر نگاه، جلب توجه به مسئله‌ی مهمی که در تاریکی قرار گرفته، حرکت به سمت موضوعی بهتر و خلاصه آنکه به معنای ایجاد انگیزه برای اقدام است. ترغیب در هر حالتی خوب است، زیرا در هر امری، جزئی از خوبی و پیشرفت وجود دارد و چه بسا که نقطه‌ی آغاز هر گفتمانی، همان ترغیب جزء کوچک باشد و نه تخریب. جالب آنکه اگر فرد یا جریانی به اقدام دست زده و به کنکاش در مسئله‌ای بپردازد، مورد نکوهش قرار گرفته و یاغی، خودسر و چاپلوس خوانده می‌شود ــ حتی اگر ترغیب بجا بوده باشد. از این منظر، ایجاد گفتمان انتقادی با رنگ و بوی ترغیب و کمک به هم به جای تخریب جریان‌های موازی یکدیگر، می‌تواند به عنوان گامی مثبت در حوزه‌ی رسانه‌های معماری و به‌طور‌کلی فضای معماری ایران مطرح گردد.
ارزش‌های پنهان و تلاش‌های ما در هنر معماری 42
هنر معماری در چنین اتمسفری قدم به جلو برمی‌دارد. یک سال از اعطای نخستین «نشان معمار سال ایران» می‌گذرد و ارزش واقعی این نشان، امروز، بیشتر عیان می‌گردد. جالب آنکه در این زمینه نیز استدلال قوی دستِ بالا را داشت و در نهایت ترغیب بزرگ نشان معمار سال ایران، بر همه‌ی تخریب‌ها فائق آمد و تحرک مناسبی را به حرفه تزریق نمود. این نشان، محصول احساس نیاز برای تقدیر از افراد مؤثر بر جریان معماری ایران می‌باشد و در دومین دوره‌ی خود، با هدف ترغیب حرفه به انجام امور پژوهشی، به بیژن شافعی، ویکتور دانیال و سهراب سروشیانی از گروه معماری دوران تحول اهدا گشت. ما معتقدیم این حرکت، بر شوق انجام مطالعات حقیقی پژوهشی می‌افزاید و موجب آن تحرک مدنظر برگزارکنندگان خواهد گردید؛ یعنی احساس تحرکی که حاصل نگرانی تنزل ما به عکس و تصویر شده و نیاز به مبانی نظری و پژوهش معمارانه.
به غیر از بخش ویژه‌ی معمار سال ایران، یکی دیگر از عرصه‌های فراموش شده در معماری معاصر، موضوع ساخت، به‌طور‌کلی و مبحث «مصالح ساخت» به طور خاص می‌باشد. مصالح را نباید در معماری فراموش کرد، زیرا جزئی از مسئله‌ی معماری نیست، بلکه خود آن است. این مصالح بودند که انقلاب صنعتی را به پا کردند و این مصالح هستند که به دنبال انقلاب دیجیتال در معماری می‌باشند، قیمت ملک را تغییر داده و اگر شما بهترین زمین، در بهترین نقطه‌ی ایران را با بدترین مصالح اجرا کنید، مشتری شما را نکوهش خواهد نمود. بحران معماری قرن بیست‌و‌یکم، بحران توجیه مخاطب در استفاده از مصالح و فناوری‌های نوین خواهد بود. ما در این شماره یکی از نوین‌ترین تکنیک ها ی معماری در جهان با مصالحی یادگار از هزاران سال پیش را معرفی خواهیم نمود.
از نکات مطرح شده در بالا، می‌توان پلی برای ورود به دغدغه‌ی سوم ما در این شماره از فصلنامه زد و آن «وجود ریشه‌های فرهنگ مردمی در ظواهر مشکلات معماری» است. برای شفاف‌تر شدن منظور، می‌توان به مبحث نما پرداخت، زیرا موضوع خاک کوبیده، بجز اثرات مستقیم زیست محیطی و سازه ای، در نماسازی نیز تأثیرگذار است. وضعیت طراحی نماهای نامتعارفی که برای مدتی مرسوم شده‌اند، تنها ظاهر قضیه است، در عمق مسئله، اشتباه متداول مردم مبنی بر «مقاوم‌تر بودن نمای سنگی در مقابل آجری» حکم پیشران غائله را دارد. پس، بازار نماهای سنگی داغ‌تر شده و آجر، علی‌رغم محاسن خود، کم‌کم فراموش گشته است. این سوء‌تفاهم حاصل همان رخوت فکری‌ای است که پیش از این مطرح شد. باید پرسید نمای سنگی چگونه، با چه جزئیاتی و در کدام اقلیم مقاوم‌تر است؟ کدام سنگ استقامت بیشتری دارد و مهم‌تر از همه‌ی اینها، اساساً چه کسی نخستین بار این گزاره را مطرح کرده و چرا اکنون پاسخگو نمی‌باشد؟ با فرض صحیح بودن این گزاره، کدام دلیل و استناد علمی این موضوع را اثبات می‌کند؟ اگر به تمام مشکلاتی که معماری ما با آن گلاویز است بنگرید، این ریشه‌ی خلأ فرهنگ مردمی را مشاهده خواهید نمود و در‌می‌یابید که ریشه‌ی بروز چنین مشکلاتی در معماری ایران را باید در حوزه‌ی فرهنگ رفع نمود؛ یعنی «فرهنگ‌سازی» و نه چاپ بنر و افزایش دانشجویان، بلکه ایجاد گفتمان و نقد بین خود معماران از یک سو و حوزه‌ی عمومی و معماران از سویی دیگر.
به غیر از بخش‌های کلیدی مذکور، ما در دیگر بخش‌های مجله نیز خط مشی مذکور را ــ اولویت‌دهی به مبانی نظری و دوری از تخریب و ایجاد ترغیب با هدف تحرک‌بخشی ــ حفظ کرده‌ایم. مطالعه‌ی تاریخ 10500 ساله به رسم شماره‌های پیشین همچنان ادامه دارد و قوم نه‌چندان شناخته شده‌ی ماناها مورد پژوهش قرار گرفته شده است. بازخوانی کتاب ارزشمند راینر و متن سخنرانی‌های کنگره‌ی معماری نیز در ادامه خواهد آمد. بخش نقد، همان‌گونه که عنوان شد، در این شماره بیشتر بر پایه‌ی متن و نظریات نقادان برتر معاصر استوار است تا بررسی معماران و آثار آنها. بخش مهم و جدید گونه‌شناسی (Typology) نیز از این شماره به مجله اضافه گردیده که ما در آن به معرفی گونه‌های جدید معماری اقدام نموده‌ایم. در این شماره، «پردیس‌های اداری» مطرح شده‌اند که اهمیت آنها در معماری امروز بسیار زیاد است و متأسفانه ما در این زمینه از دانش و تاریخ مدونی برخوردار نیستیم. امروز شاهد تبدیل هر فضای مسقفی به محیط اداری هستیم و متأسفانه قانون و سازمان‌های متولی همچون شهرداری نیز بر این بحران سرعت می‌بخشند. افزون بر این، امروز، شاهد هتک حرمت اغلب زون‌های مسکونی با کاربری‌های اداری هستیم و نظم محلات ما زیر سؤال رفته است ــ البته اگر پیش از این یک ساختمان غول‌آسای تجاری این کار را نکرده باشد. معرفی بنیاد مادر و کودک و اقدامات ایشان در ترویج پایداری اجتماعی و گریزی بر وضعیت چند بنای در حال تخریب، بخش‌های بعدی هنر معماری 42 هستند. در نهایت، مجله با انتشار مقاله ای از امیر بانی مسعود در باب آموزش معماری از نظر ویترویوس و همچنین یک مصاحبه از زاها حدید، پیرامون سبک آموزش در AA، در دورانی که وی در آن مدرسه حضور داشت، پایان می‌یابد.
پل های ارتباطاتی ما با شما
مؤسسه ی فرهنگی هنری هنر معماری قرن در یک سال اخیر، توسعه ی خود را با هدف افزایش ضریب اثر‌بخشی در سطح جامعه ی هدف آغاز نموده و معتقدیم شرط نخست ورود به این عرصه، کیفیت است. هنر معماری همچنان به‌عنوان تنها مجله‌ای ایرانی با کاغذ 150 گرمی و حداکثر قدرت کیفیت چاپ منتشر می‌گردد. قطعاً اشکالاتی نیز وجود دارند که باید مرتفع گردند و این مهم، بدون اعلام نظرات و انتقادات شما غیر‌ممکن است. پس با ما همراه باشید و ما را در مجله، فضای حقیقی، وب‌سایت های رسانه ای و در شبکه های اجتماعی‌مان دنبال کنید و نقد نمایید! جریان‌سازی، رسالت ما به‌عنوان یک رسانه است. ما دسته‌بندی مخاطبانمان را به دو گروه «عام» و «خاص» قبول نداریم و بر این باوریم که همگان مخاطبمان هستند، پس لطفاً «مخاطب فعال» ما باشید. ما می‌کوشیم با کمک و نقد شما دوستان و همراهان همیشگی سیستم عصبی این معماری را زنده نگه داریم و آن را به سمت زندگی سوق دهیم.

منتشر شده در : دوشنبه, 10 آگوست, 2020دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: