نقد تضییع آثار معماری از دیدگاه دیبا
توجه به اخلاقگرایی و پایبندی به قوانین انسانی همیشه جزو اصول بنیادین در زندگی و کار کامران دیبا بوده است. وی به حفظ حقوق صاحب اثر و عدم دخل و تصرف اغیار در آن (بدون هماهنگی و رضایت وی، در صورت حیات) بسیار تأکید میورزد، زیرا عقیده دارد که هر جزء به دلیلی در جایی قرار گرفته و تغییر آن یعنی تغییر تفکر معمار بدون رضایت او. مواردی از تضییع آثار معماری که موجب دلخوری دیبا شد، مربوط به پارک و فرهنگسرای شفق و مجموعهی فرهنگسرای نیاوران میباشد.
پاییز 1390 دو پروژه از آثار کامران دیبا در فصلنامهی هنر معماری شمارهی 22 (ویژهی فرهنگسراها)، چاپ شد که معمار را بر آن داشت تا برای آشنایی بیشتر مخاطبان با شخصیت و دیدگاههای خود و نیز آگاهی در اهمیت احترام به حقوق معماران و آثار ساختهشدهی آنها، متنی بهعنوان جوابیه برای این مجله بنویسد. شرح نامهی کامران دیبا که در شمارهی 24 فصلنامهی هنر معماری منتشر شد، به قرار زیر است:
رسیدن مجله به دست من و مشاهدهی تصاویری از آثار گذشتهی اینجانب، در وهلهی اول موجب مسرت شد؛ ولی طولی نکشید که دلخوری جای آن را گرفت. البته متون تهیهشده، صحیح و بهجا بودند، اما متأسفانه آنچه در تصاویر دیدم، یک اسکلت بیجان از آثاریست که بهشکلی زشت و بیسلیقه بَزک شدهاند. این دخالتها و آرایشهای نابهجا توسط باغبانان، مأموران خرید دستگاهها و بناها، مسئولین اداری و در نهایت، بهشکلی افراطی توسط معماران انجام شده است. پس عنوان “معماری از کامران طباطبایی دیبا” با تصاویر مندرج چندان همخوانی ندارد و مناسبتر به نظر میرسید اگر به جای آن نوشته میشد: “نمونهای بارز از تضییع آثار معماری”. لذا برای اطلاع علاقهمندان معماری معاصر ایران، مخصوصاً برای آگاهی معماران جوان، فرصت را غنیمت میشمارم تا نکاتی را متذکر شوم:
احترام به آثار همکاران، از اصول اخلاق حرفهای هر معمار است یا بهتر بگوییم، باید باشد. آیا میتوان تصور کرد کسی در تابلوی کمالالملک دست ببرد و برای بهتر کردن آن بلبلی در پنجره گذاشته، گلی در گلدان کاشته و یا اقدام به ترمیم سبیلهای پرسوناژ نقاشی کند؟ آیا میشود داستان صادق هدایت یا شعر نیما را بهسازی کرد؟ مسلماً نه! چون این آثار احترامی دارند. این احترام جزو فرهنگ هنری و ادبی ماست. اما متأسفانه احترام به آثار معماران بهدرستی آموزش داده نشده. متولی این امر، مدارس تربیت معماران هستند که باید این اخلاق را به فرهنگ معماری تبدیل کنند.
البته ناگفته پیداست که در بعضی موارد ضرورت دارد تا که دخالتهایی در کار معمار صورت پذیرد؛ اما متأسفانه در ایران معمول است وقتی برای تعمیر یا محوطهسازی به معماری رجوع میشود، وی میپندارد که این فرصتی است برای بهبود، و بهروز کردن یا زمینهای برای بروز خلاقیتهای فردی. کمتر معماریست که فکر کند هدف اصلیِ تعمیر یا تغییر، باید “مراعات اصول فکری معمار اصلی و عدم انحراف از آن” باشد. برای اثبات این امر سیاههای از دخالتهایی را که در مورد آثار اینجانب صورت گرفته به حضور خوانندگان ارائه میکنم:
پارک و فرهنگسرای شفق (یوسفآباد)
در دو باغچه به جای دو درخت رمانتیک و سایهدار بید مجنون، دو عدد چراغ پایهکوتاه جایگزین شده است (تصویر 1).
تصویر 1
البته شاید برخی از دوستان بگویند «دو تا درخت که ارزش این حرفها را ندارد!» ولی مسئله این است که در این مورد، ایدهی پارک و باغسازی آن مطرح است، نه صرفاً معماری آن.
اگر دقت کنید پلههای نشیمن این محوطه گنجایش بیش از پنجاه نفر را دارد (تصویر 2) نصب نیمکتهای چوبی در اینجا بهکلی زائد و غیرضروری و صرف خرجتراشی است، ضمن اینکه در طرح محوطه هم وصلهی ناجوری محسوب میشود.
تصویر 2
متأسفانه هرچه که سقف ندارد، برای ما بیارزش است. چون محوطهسازی که اساساً ارزشی ندارد و باغسازی را هم اغلب با باغبانی اشتباه میگیریم یک پلی وجود داشته که ضمناً سایبانی برای کودکان و اولیای آنها فراهم میآورد (تصویر 3).
سایبان زیر پل توسط یکی از مدیران پارک به چایخانه و بعدها، همانطور که در این عکس مشهود است، به “سرای کتاب” تبدیل شده است. ضمن اینکه بر روی آن آلاچیقی هم برپا شده. لطفاً به کاشیکاری سرای کتاب توجه کنید که در داخل آن حتا یک کتاب هم وجود ندارد!
تصویر 4
تصویر 4 مربوط به سالن سخنرانی است که ضمناً دیواریست که زمین بازی کودکان را محصور کرده و ارتباط فضایی بین دو طرف پل را از بین برده است. مواردی مانند تغییر چراغها، سطل آشغالها، نوار سبز روی نما و ساختمانها، تعویض نامناسب نیمکتها، تغییر باغسازی و جایگزینی درختها، رنگ آبی حوض و آبریز، بندکشی آبیرنگ سنگها، تغییر رنگ نردهها و تغییر عملکرد ساختمانها و بنای ساختمانهای جدید و تغییر طرح پنجرهها جزو نمونه تغییرهایی است که بدون رعایت حقوق معمار اعمال شده است و از همه بدتر بندکشی مجدد آبیرنگ دیوار سنگی است. این اقدامات که به دستور مدیران این پارک انجام گرفته، ظاهراً همچنان ادامه خواهد داشت (تصویر 5).
تصویر 5
مجموعهی نیاوران (پارک و فرهنگسرای نیاوران)
باغسازی و محوطهسازی اینجانب بهشکلی جامع توسط یک فرد حرفهای ضایع شده است. این مجموعه به صورت سه بخش مستقل از هم طراحی شده بود: ۱. بخش اداری؛ ۲. باغِ ایرانی؛ ۳. ساختمان فرهنگسرا.
این سه بخش مجزا هستند. در واقع باغ ایرانی بیشتر ترمیم شده است. وضع موجودِ باغ قدیمی، چون مفهوم سنتی “آبیاری سطوح مختلف باغ شیبدار” را در بر دارد، ربطی به معماری مدرن فرهنگسرا ندارد. ادامهی این آبریز توسط آبریز دیگر و وصل آن به حیاط فرهنگسرا، یک نوع رویارویی معماری سنتی و مدرن است؛ ضمن اینکه این فضا را (که برای نمایشهای فضای باز و ایجاد غرفههای موقت تعبیه شده است) بخشبندی میکند. در هر صورت وجود حوض در جوار آبریز مدرن، بیمعنی، زائد و مزاحم است. در مرحلهی بعدی، تمام کف این محوطه و حیاط مرکزی توسط معمار دیگر بازسازی شده و کفِ ساده و مینیمال آن، تبدیل به بافتی پرنقشونگار شده است. کف قسمت پارک و آبریز، به صورت اولیه نگهداری شده بود تا روایتی شاعرانه از وضع اصلی این باغِ در اصل خصوصی باشند، حال آنکه اکنون بهصورت منظم با سنگ کفسازی شدهاند و این فضا با تعبیهی چراغهای منظم، نیمکتها و سبد آشغالها، به صورت یک گردشگاه خیابانی در آمده است. ضمناً چراغهایی که با قیمت گزاف از ایتالیا خریداری کرده بودم، برچیده و با چراغهای بیربط دیگری عوض شدهاند.
مسئلهی “تضییع آثار معماری” تنها منحصر به آثار اینجانب نیست، بلکه مربوط به رفتار جمعی نسبت به آثار دیگر معماران نیز میباشد. البته، ایراد و طرح مسئله کافی نیست. باید به اطلاع برسانم که این دو اثر توسط سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیدهاند و بنابراین باعث میشود مسئله صورت دیگری به خود بگیرد:
۱. لازم است اداره یا سازمان ثبت آثار معماری مدرن، مخصوصاً در مورد ساختمانهایی که مورد استفاده عموم هستند، برای هر ساختمان یک پرونده تشکیل داده و یک معمار علاقهمند و خبره را به صورت دائمی به سرپرستی این اثر معماری بگمارد. در نتیجه هرگاه کارهای تعمیراتی لازم شد یا ترمیماتی ضروری بود، این فعالیتها نه صرفاً به واسطهی این سرپرست، بلکه تحت مدیریت او انجام پذیرد. این اقدام هزینهی چندانی ندارد، چون به هر حال در مورد هرگونه فعالیت ساختمانی یا خرید و غیره، بودجهای لازم است که هزینهی نظارت معمار سرپرست هم در آن گنجانده میشود. ضمناً وجود معمار سرپرست مقرونبهصرفه است، چون مانع تحمیل هزینههای غیرضروری از سوی رؤسای اداری و معماران مشتاق میشود.
۲. از مشاوره و همکاری استادان و نیروی کار دانشجویان نیز میتوان حتا بدون صرف هزینه، بهره برد و از این طریق اقدام به جمعآوری مدارک، مصاحبه و غیره نمود تا بتوان در مورد هریک از این ساختمانهای ثبتشده، پروندهی تکمیلی تشکیل داد. در این مورد اصراری نیست که کار فقط با تولیت میراث فرهنگی یا سازمان ثبت آثار معماری انجام شود، بلکه مراکز دانشگاهی میتوانند به طور مستقل عمل نموده و با جمع آوری مدارک، از جمله مصاحبه با معماران در قید حیات، در حفظ میراث فرهنگی معماری مدرن، مؤثر باشند. سازمان ثبت آثار معماری مدرن، کار ارزندهای انجام داده که آثار معماران معاصر و زنده را هم در لیست خود منظور داشته است. درست کردن لیست، نیتی والا، اما در عمل، ناکافی است. بهعنوان مثال بعد از اعلام لیست ساختمانهای مدرن، این سازمان با معماران مربوطه یا همکاران آنها هیچگونه تماسی نگرفته است، پس عملاً چگونه امکانپذیر است که از شرایط اولیه و مفاهیم معماری مربوطه مطلع باشد؟ مثلاً اینجانب بعد از ثبت سه اثر معماریم در این لیست، حتا یک نامه یا اعلامیه در این مورد دریافت نکردم. این مسئله در مورد بقیهی همکاران نیز صادق است.
۳. بودجهی سالانهای در نظر گرفته شود که به صورت طویلالمدت (سالیانه) برخی از تغییرات زائد، حذف شود و تلاش گردد که این طرح تدریجاً به صورت اولیه درآید. بهعنوان مثال تغییر رنگ، تعویض چراغها، برداشتن نیمکت، حذف آبریزهای بیجا و بازگشت به طرح اولیه که همهی اینها جمعاً مشمول هزینهی هنگفتی نخواهند بود.
سوءتفاهم نشود که از چاپ این مقاله ناراضی یا ناخوشنود هستم، بلکه خیلی خوشحالم که این وسیلهای شد تا بعضی از معضلات حرفهی خودمان را مطرح کنیم.
نگارش چنین متنی بهمحض رؤیت مقالهی مذکور، اهمیت و نگرانی دیبا بابت عدم توجه و دگرگونی آثار معماری در ایران را میرساند، تا جایی که عمیقاً به این مسأله اندیشیده و راهکارهایی پیشنهاد میدهد. به دلیل اهمیت موضوع تضییع آثار معماران و پیامدهای ایجاد تغییرات با ذهنیتی متفاوت و بدون حضور طراح اصلی، در متن پروژهها نیز مواردی که دچار تغییر شده و از ذهنیت اولیهی طراح فاصله گرفتهاند، بهاختصار ذکر شده است.
منبع: خانیزاد، شهریار. احسانی مؤید، فرزانه. کامران دیبا و معماری انسان دوستانه. تهران: نشر هنر معماری قرن، بهار ۱۳۹۳. ص.20.