گروه فنی مهندسی پارس-گروه طراحی سکوت
ویلا‌های تهران، اثر رُستُم وُسْکانیان

تاریخ‌نویسان/سازان معاصر: اهمیت مجلات در معماری امروز ایران، چند پرسش از مسئولین و یک پیشنهاد برای یاران رسانه‌ای
شهریار خانی‌زاد

بیایید بدون هیچگونه مقدمه‌ای به طرح درس «آشنایی با معماری معاصر» در مقطع کارشناسی معماری نگاهی بیندازیم. برنامه‌ای، مصوبِ سالِ 24/08/1377 در شورای عالی برنامه‌ریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی ــ وزارتی که اکنون منحل و به دو وزارتخانه‌ی «فرهنگ و ارشاد اسلامی» و «علوم، تحقیقات و فناوری» تبدیل شده است. این درس دو واحد نظری است و پیش نیاز آن مطالعه‌ی معماری جهان است که اصولاً به کنکاش در تاریخ معماری جهان، کشورهای مختلف و آداب و سنن و معماری سنتی آنان می‌پردازد. هدف درس، اینگونه عنوان شده است: «آشنا کردن دانشجویان با ریشه‌های تاریخی، فکری و اجتماعی مؤثر در معماری معاصر و زمینه‌های پیدایش مدرنیسم و نیز جنبش‌های پس از مدرنیسم؛ بحث این درس از عصر روشنگری و تحولات معماری قرن نوزدهم آغاز و در سیر تاریخی با اشاره به جنبش‌های موازی و متنافر در معماری معاصر ادامه می‌یابد.» روش ارائه‌ی این درس نیز به صورت «اسلاید، فیلم و سمینارهای جانبی» پیشنهاد شده است. مباحث پیشنهادی از تحولات معماری در قرن نوزدهم آغاز شده و در نهایت به معماری High Tech و دیکانستراکشن ختم می‌شود. در آخرین بند نیز پیشنهادی نوشته شده است: «معماری معاصر ایران (قاجاریه و پهلوی)». حال که با این طرح درس آشنا شدیم، بجا است با نگاهی انتقادی نیز بر آن نظری داشته باشیم:
1. نخست آنکه این طرح درسی همچنان ملاک تدریس در دانشگاه‌های ما است. اگر یک سال دیگر دوام بیاورد ــ که احتمالاً می‌آورد ــ می‌توانیم به خود افتخار کنیم که بیست سال، از سال 1377 تا 1397 را در ایران با یک طرح درسی گذراندیم و در طی این بیست سال هیچگاه فکر نکردیم که آیا زمان آن نرسیده است که موضوعات و سر‌فصل دروس را با شرایط زمانه تطبیق دهیم. آموزش معماری معاصر ایران با طرحِ درسی بیست سال پیش! یاران گرامی آیا زمان تجدید نظر فرا نرسیده است؟
2. هر‌چند مباحث مطرح شده پیشنهادی هستند، اما آیا این پیشنهادات کمی به سمت مغرب زمین مایل نشده است؟ بیش از 90 درصد زمان کلاس معماری معاصر ایران باید به مطالعه‌ی معماری معاصر غرب بگذرد و معماری معاصر ایران در آخرین جلسه؟ اتخاذ همین‌گونه سیاست‌ها باعث شد تا امروز به مفاهیمی همچون سند چشم‌انداز، اقتصاد مقاومتی، 1404 و مانند آنها روی بیاوریم. باید پرسش و مطالبه کنیم که وقتی چنین طرح درسی‌ای در دست داریم، دقیقاً از کدام مطالعه‌ی ارزش‌های خودی و پیشرفت در عرصه‌های جهانی دم می‌زنیم، وقتی 90 درصد پیشنهاداتمان مطالعه‌ی غرب است، آن هم این مطالعه‌ی سطحی و تیتروار، به کدام درجه از معرفت قرار است برسیم؟
3. دو واحد نظری برای درس آشنایی با معماری معاصر: مجموعاً هفده جلسه‌ی دو ساعته! این درس در کنار درس مبانی نظری معماری که آن نیز دو واحد نظری است باید شالوده‌ی فکری معماران جوان را سازد؛ اما آیا ممکن است؟ از متفاوت بودن استادان این دو درس در اغلب مدارس معماری می‌گذریم. از اینکه در درس مبانی نظری معماری پیشنهادات عجیب‌تری هم مطرح شده است نیز می‌گذریم.
4. شاید علت فصل‌بندی عجیب این درس در زمان نگارش آن، نبود منابع مکتوب و علمی بوده است. شاید هم کسی متوجه اهمیت ماجرا نبوده است. چه بسا نگارندگان به اینکه روزی باید معماری معاصر ایران را نیز تحلیل کنیم فکر نمی‌کردند. چه توجیهی برای این غفلت خانمان‌بر‌انداز داریم؟ امروز چه؟ چرا امروز دچار مرگ مغزی شده‌ایم و دست روی دست گذاشته‌ایم.
5. سال 1377 که طرح درسی نگارش گردیده مصادف است با گذر 20 سال از انقلاب اسلامی. چرا معماری عصر جمهوری اسلامی را از قلم انداختید؟ حتی اگر معماری این عصر دچار بحران و هویتی چندلایه باشد، آیا ارزش نقد کردن هم نداشت؟ اکنون چه؟ اکنون که در شرف 40 سالگی انقلاب هستیم، آیا نباید یک متمم و اصلاحیه منتشر نمود؟
6. ایرانیان، قرن چهارده خورشیدی را در حالی آغاز نمودند که حتی آب آشامیدنی تصفیه شده نیز نداشتند، اما به لطف یک قرن کشمکش اجتماعی، سیاسی، نظامی و علمی، پایان قرن آنها مصادف شده است با برخورداری از فناوری نانو و انرژی اتمی. جهان نیز بدین منوال از اداره‌ی پست به جامعه‌ی ارتباطاتی و اطلاعاتی رسیده است. آیا این دوران معاصر، ارزش فضای بیشتر در طرح درس آشنایی با معماری معاصر یا اضافه کردن واحد را ندارد؟ آیا نباید اساساً دروس جدیدی برای معماران تعریف نمود؟ آیا ریشه‌ی رشد قارچ نیوزها در فضای مجازی و تولد پی‌در‌پی کانون‌ها در فضای حقیقی چیزی جز این غفلت در فضای آکادمیک ما است؟
7. در طرح درس از برگزاری پیوسته‌ی سمینار به عنوان یک روش آموزشی نام برده شده است. پیشنهاد معقول و به جایی است. لیکن دقیقاً از کدام سمینار در دانشگاه‌ها صحبت می‌کنیم؟ آیا دانشگاه‌های ما پذیرای برگزاری سمینارها هستند؟ چگونه این طرح درس عملیاتی می‌شود وقتی مادر دانشگاه‌های معماری ایران، عملاً به عدم تمایل به همکاری با مؤسسات و نهادهای بیرون از دانشگاه اعتراف می‌کند و جز به محارم خود، اجازه‌ی سخنرانی و اظهار اندیشه در تالارها و کلاس‌هایشان را نمی‌دهند؟ هر نهادی که در دانشگاه فعال است از انجمن علمی و کانون دانشجویی قوی‌تر است. برخی هر هفته وسط دانشگاه شوی معرفتی دارند و برخی حتی فرصت ارائه‌ی طرح خود به مدیران را نمی‌یابند.
8. در دیگر دانشگاه‌ها که امکان اردوی خارج از دانشگاه و بازدید و حضور در پای آثار نیز توسط حراست رأساً مسدود شده یا مسیری بسیار عجیب و سخت برای کسب مجوز آن طراحی شده است. در دانشگاه‌های تهران درس نقشه‌برداری بدون حضور در فضای آزاد و صرفاً در یک کلاس نظری برگزار می‌گردد. اسم این آموزش است؟ آیا واقعاً فکر کردیم این تدابیر ما را به اهداف پشت پرده‌ی خود می‌رساند؟ این تصمیمات خودسرانه تنها باعث بازار‌گرمی کانون‌ها و کلاس‌های بیرون دانشگاه خواهد شد. در زیر پوست قرمز این سیب لذیذ … کرم‌ها در حال خوردن بدنه‌ی جوان معماری ایران و تلکه کردن آنها هستند. چه کسی از این بازار شام بهره می‌برد که هر‌چه شمعی روشن می‌کنیم، او بر پرده‌های اتاق می‌افزاید؟
9. جالب است که چنین غفلتی در دوره‌ی کارشناسی‌ارشد نیز تکرار شده و نامی از معماری معاصر ایران در طرح درسی این دوره برده نشده است. تنها در دوره‌ی دکتری معماری، درس «معماری معاصر (نظریه‌ها و مکاتب)» ارائه شده است. در آنجا نیز بحث از رنسانس و زایش تفکر اومانیستی شروع شده و تنها و تنها در آخرین بند ساختار محتوایی درس (بند چهارم) اینگونه نوشته شده است: «بررسی تأثیرات این تحولات [منظور تحولات مغرب زمین است که در بندهای قبلی بدان اشاره گردیده بود] در معماری معاصر ایران»؛ یعنی حتی در دوره‌ی دکتری معماری، بررسی قائم به ذات معماری معاصر ایران هدف نیست و تنها باید آثار معماری دیگر کشورها بر آن را بررسی نمود. پرسشی که در اینجا مطرح می‌گردد این است که پس کی و کجا باید این معماری را به زبان گفتمان و تحلیل به بحث گذاشت؟ اگر در مقطع دکتری معماری خیر، پس کجا باید فلسفه‌ی داشته و نداشته‌ی آن را به بوته‌ی نقد کشید؟
10. حال ما از نقد و نظر سخن می‌گوییم و خود را فریب می‌دهیم که اوضاع مبانی نظری ما آنقدر قوی است که به نقد و نظریه رسیده‌ایم. اما در واقع اکثر معماران ایرانی در این حوزه حتی از نداشتن سواد حداقلی رنج می‌برند ــ معضلی که طبیعی هم است. اگر معماری معاصر ایران و نظریاتی که آن را شکل بخشیده و می‌بخشند در کل نظام آموزشی ما جایگاهی ندارد، اگر نقد معماری در این محفل ارزشی ندارد، چرا توقع داریم نظریه‌ای باید تبیین شده باشد؟
اینجاست که ارزش مجلات معماری که عمده‌ی توجه خود را به معماری معاصر ایران معطوف داشته‌اند و کتاب‌هایی همچون کتاب معماری معاصر ایران تألیف امیر بانی‌مسعود ارزشمند می‌شوند. مجلاتی که اتفاقاً تولد و جهش مجدد آنها از همان اواخر دهه‌ی هفتاد است. زمانی که طرح درسیِ مذکور در حال نگارش بود؛ یعنی دقیقاً در‌حالی‌که برخی در حال نگارش طرح درس مملکت بودند و معماری معاصر ایران را در آخرین بند درسی دو واحد نظری گذاشتند، برخی در بیرون از وزارت‌خانه(‌ها) به فکر مجله افتادند و شروع کردند به ثبت و ضبط تاریخ، تولید دانش از معماری معاصر و تحلیل وضعیت موجود … هرچند هیچگاه به نقد نرسیدند، مگر بیست سال بعد، در دهه‌ی نود که بعداً به آن اشاره خواهد شد. کتاب بانی‌مسعود نیز که در نوع خود، اولین و جامع‌ترین است، در سال 1382 نگارش آن شروع شد و در سال 1388منتشر شد؛ یعنی 7 سال پس از تولد مجلات معماری و تقریباً یک دهه پس از نگارش طرح درس پیشنهادی و انتشار مجلات. این کتاب مزایای زیادی داشت، اما حسن اصلی آن این بود که تمام منابع پیشین را جمع‌آوری کرده بود. تک‌تک آثار، اظهار نظرها، نکته‌ها و دیگر المان‌های سازنده‌ی «معماری معاصر ایران» را که همچون شاخه و برگ‌های درخت بودند در این کتاب گردآوری شد تا تنه‌ای تنومند ریشه بدواند.
از لحاظ زمانی، این تاریخ هنگامه‌ای مناسب و به موقع بود که طرح درسی پیشنهادی نوشته و ابلاغ شده بود و نیم دهه در حال کار بود ــ یک دانشجوی پایه، چهار سال در دانشکده است و در دوره‌ی مذکور حداقل یک نسل از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند ــ و مجلات هم در شرف پختگی بودند. نکته‌ی مهم این است که اگر مجلات معماری نبودند، امروز کتاب‌های تألیفی ــ همچون کتاب امیر بانی‌مسعود و ده‌ها کتاب بعدی که از آن الهام گرفتند ــ از کجا می‌خواستند مبدأ تاریخی و اطلاعات خود را پیدا و گردآوری کنند؟ تاریخ معماری معاصر ایران کجا بود که بدانجا مراجعه کنیم؟ مجلات تاریخ را نوشتند و حفظ کردند تا بستر پژوهش محققین ایجاد گردد و کتاب‌ها نوشته شوند. ده‌ها نویسنده و سردبیر و اشخاص دلسوخته، سال‌ها در نشریات معماری فعالیت کرده‌اند تا این سقف بلند به چنین سایه‌انداز امروزی‌ای تبدیل گردد. افرادی که اکثراً گمنام هستند. اینها خود قابلیت «معمار سال» شدن را دارند اگر‌چه این یادداشت به احترام ایشان نوشته شد. در پشت پرده‌ی پر‌سر‌و‌صدا و غوغای هیایوی معماری معاصر ایران، نشریات در حال فرهنگ‌سازی، جریان‌سازی و کمک به ارتقای معماری ایران هستند و عجبا از اینکه هنوز هم این روند ادامه دارد. عرصه‌هایی نو اگر در معماری ایران مطرح شده است، دلیل آن را باید در لابلای صفحات مجلات جست‌و‌جو کنیم. مجلات در پی ایجاد ارزش‌های جدید ــ شما بخوانید اهداف، آمال و ایده‌های جدید برای معماری ایران ــ هستند. سردبیران و اعضای تحریریه‌ها در حال تاریخ‌نویسی/سازی برای معماری امروز ایران هستند و هر‌کسی که خود اهل رسانه باشد، می‌داند این فرایند طاقت‌فرسا چقدر سخت و در ایران شایسته‌ی تقدیر است. دست همکاران گرامی را به گرمی می‌فشاریم و قدر‌دان زحمات ایشان هستیم، اما یاران عزیز رسانه‌ای و مطبوعاتی، این پایان کار نیست. اگر بیست سال دویده‌اید ، نوشته‌اید و ارتقا داده‌اید، امروز وقت نقد رسیده است. چشم مردم از دیدن آثار ضعیف کور شده است و تنها راه نجات کشور، ایجاد و توسعه‌ی چشم، تحلیلی همزمان با ارتقای سواد فرهنگی و معماری مردم است. از نظر ما، زمان آن رسیده تا با نقد معماری معاصر ایران ــ و نه تعریف و تبیین این معماری ــ راه را بار دیگر بر مردم و معماران نشان دهیم و نگذاریم فضای رسانه‌زده و دوستدار سیاست کنونی، از ارزش‌های معماری ایران بکاهد. همان‌گونه که در ابتدای یادداشت تأکید شد، طرح درسی معماری معاصر ایران برای نزدیک به 20 سال پیش است و فعلاً امیدی به تغییر آن نیست. این ما هستیم که بار دیگر باید قدم برداریم و جریانی نو در معماری ایران به راه اندازیم. اگر می‌خواهید بدانید که در آینده کدام جریان بیشترین سهم را در پیشبرد معماری ایران دارد و به حکم نیروی محرکه عمل می‌نماید، کافیست به درون خود و عطش نقد معماری توجه نمایید.
در پایان بد نیست صحبتی نیز با مخاطبین خود در هنر‌معماری داشته باشیم: در شمارگان اخیر این نشریه، بخش نقد و نظریه‌پردازی حجیم و حجیم‌تر شده است ــ چاره‌ای نیست! رگه‌ای نحیف که در سال 1394 با اعتماد به شما آغاز شد ــ منظور جریان نقد معماری در ایران ــ اکنون به رودخانه‌ای پهناور تبدیل شده است. حجم مقالات دریافتی در این بخش بیش از سایر مقالات است و صد البته که ما مشکلی با آن نداریم. امیدواریم این انعکاس اندیشه‌ها و آرای منتقدان و معماران در فضای معماری مفید باشد. این آخرین شماره‌ی سال 1396 است. شماره‌ی بهار ما در کنار دیگر مقالات به معرفی ساختمان سال ایران در سال 1396 خواهد پرداخت. امیدواریم از خواندن و تفکر در مورد مقالات این شماره لذت برده و در شمارگان بعدی، یادداشت‌ها و نظراتی از خود شما را منتشر نماییم.

منتشر شده در : دوشنبه, 24 ژوئن, 2019دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: