پل هزاره اثر نورمن فاستر
مدرسه اویرگرین اثر استودیوی کایکین، ترجمه‌ی لادن مصطفی‌زاده

بیش از ده‌هزار سال هنر و معماری ایرانیان بخش پنجم: حکومت مادها (550-727 ق . م .)

در شماره‌ی پیشین از سلسله مقالات هنر و معمای ده  هزار ساله‌ی ایرانیان، به بررسی حکومت اورارتوها بر کرانه ی شمال غربی ایران پرداخته شد و نقش و تأثیرشان بر حکومت های اطراف و همچنین پس از خود مورد مطالعه قرار گرفت. اما پس از این مدت نام مادها و پارس ها در قرن نهم ق . م . در تاریخ ظاهر می شود و شرح تاریخ و سرگذشت  آنها در منابع آشوری ادامه می یابد، زیرا آشوری ها برای امنیت بخشیدن به مرزهای شرقی امپراطوری خود و باز‌نگهداشتن راه هایی که از طریق آن کالای تجاری، خراج، اسب و الوار از ایران به آشور سرازیر می شد، به ایران لشکرکشی می کردند.
مادها در دوران حکومت خود توانستند فتوحات بسیاری به دست آورند، یوغ منفور آشوریان را از این سرزمین براندازند، اتحاد سرزمین های ایران را باعث شوند و نقش مؤثری بر تاریخ کهن ایران بگذارند، گرچه عمر این پادشاهی بزرگ، کوتاه بود و با مغلوب شدن آستیاک، آخرین پادشاه این سلسله در سال 550 ق . م.  به دست نوه اش کوروش (پادشاه پارس ها)، این حکومت رسماً از بین رفت. در نتیجه ی این جنگ، مادها و پارس ها با یکدیگر متحد شده و متصرفات خارجی ماد زیر اقتدار پارس ها در‌آمد و پس از آن حکومت مقتدر هخامنشی تشکیل گشت. در واقع، برای شناخت بهتر و اصولی تر مبادی و مبانی فرهنگ ایرانی، باید از مادها شروع کرد، چرا که آنان پایه گذاران حکومت های مقتدر پس از خود بودند و شناسایی بهتر ایران، در گروی آشنایی با این قوم، نه به عنوان تنها مقدمه ای برای ورود به هخامنشیان، بلکه به صورت مستقل می باشد.
دوران ماد را باید از جمله دوران های تاریخ ایران بدانیم که به دلایل مختلف، کمتر مورد بررسی قرار گرفته و منابع پراکنده ای در این زمینه وجود دارد. آنان در دورانی بحرانی به قدرت رسیدند و نهادهایی را ایجاد نمودند که می توان آثار آن را تا‌‌کنون نیز مشاهده نمود. مادها در ابتدا، قبایل دامدار و جنگجویی بودند که با غلبه بر قبایل پراکنده ی موجود در فلات ایران توانستند وارد ایران شوند و در غرب این سرزمین سکنا گزیدند. در واقع، بر ‌اساس گفته ی پوپ، میتانی ها و کاسی ها را باید پیشگامان یا احتمالاً پشتیبانان مهاجرت آریایی ها دانست که پراکندگی اقوام اصلی این مهاجران در تاریخ به این صورت بوده است: مادها در بخشی از ایران ساکن شدند که امروزه می توان آن را عراق عجم نامید، پارس ها به سرزمینی رفتند که آن را برای همیشه فارس (در زبان پهلوی، پارس) نامیدند، پارت ها (پَرثُو که بعدها به صورت پَهلو تغییر پیدا کرد) در بخش مرزی مازندران و خراسان کنونی استقرار یافتند و بلخی ها در همان بلخ قدیم باقی ماندند (پوپ، 1385: 77).
به نظر می رسد تاریخ این قوم، سراسر همراه با جنگ و درگیری با دشمنان خارجی بوده است، بنابراین «جنگ» نقش اساسی ای را در شکل بندی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران بازی نموده است. قرار گرفتن در همین موقعیت باعث شده است این قوم، از نخستین اقوام ایرانی موفق به تشکیل سازمان سیاسی باشد و همچنین بتواند مرزهای دقیق جغرافیایی و حکومتی خود را مشخص نماید (دهقان نژاد، 1386: 113). آنچه در تاریخ ابتدا به نام «دولت ماد» آمده، مجموعه ای از اقوام آریایی و غیر آریایی است که به صورت پراکنده در اطراف دریاچه ی ارومیه و نواحی غربی فلات ایران ساکن شده بودند، اما پس از مدتی موفق شدند با یکدیگر متحد شده و امپراطوری وسیعی را تشکیل دهند که از کویر مرکزی ایران شروع می شد و تا آسیای صغیر ادامه داشته است (تصویر 1). برای مثال، از مهم ترین این اقوام می توان به پادشاهی مانا اشاره نمود که تا سال های پایانی سده ی هفتم ق . م . پا برجا بود، اما با قدرت گرفتن حکومت ماد به آن پیوست و همچون قطب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت ماد باقی ماند، همان طور که بعدتر با نام «ماد خُرد یا آتروپاتنا» به آن نگریسته شد (کیانی، 1374: 85). همچنین دیاکونوف معتقد است که قوم مانا از لحاظ فرهنگ و تمدن نیز هسته ی اولیه ی پادشاهی ماد را در قرن 6 پیش از میلاد تشکیل داد (دیاکونوف، 1345: 145). گرچه این وسعت در طول پادشاهی کوتاه این قوم همواره ثابت نبوده است، اما این ملت، اولین مردمانی بودند که در اطراف رهبری واحد گرد آمدند؛ بنابراین خدای او، اهورامزدا، خدایشان شد و شهری نیز به صورت رسمی در مرکزیت حکومت قرار گرفت و نام هگمتانه به معنای «محل نخبگان» بر آن گذاشته شد (دهقان نژاد، 1386: 114).
برخی از محققین بر این باورند که هرمزدپرستی، دین رسمی در میان مادها بوده است، اما مغ ها آن را به بی راهه کشیده و آلوده به سحر و جادو کردند، به همین دلیل زرتشت بر این قوم نازل می شود تا آن را اصلاح نماید. بنابراین ظهور زرتشت، پیامبر ایرانی، به این دوران اطلاق می شود. به طور کلی، در بسیاری از موارد، تفکیک میان مادها و پارس ها ممکن نیست و حتی مورخین یونانی انقراض دولت ماد و بزرگ شدن پارس را یک امر داخلی ایران دانسته و تا یک قرن پس از انقراض دولت ماد، کلمه ی ماد را به جای پارس به کار برده اند (پیرنیا، 1394: 73). با آنکه انقراض زود هنگام مادها موجب حیرت است، اما باید به دلایلی که پیش از این نیز بیان گشت، تشکیل این دولت را یکی از وقایع مهم تاریخی ایران بدانیم.
هنر مادها
هنر مادها نقش تعیین کننده ای بر هنر جوامع پس از خود داشته است، به همین دلیل بررسی آن از اهمیت فراوانی برخوردار است. اما از این دوره که آغاز سلسله ی ایرانی است، آثار مشخصی به دست نیامده و بیشتر اشیا و ابزاری که به این دوران نسبت داده می شود، بر‌ اساس حدس و گمان ها و همچنین ذکرشان در کتیبه های اکثراً آشوری است. برخی از اطلاعاتی هم که موجود است، از هرودوت، تاریخ‌نگار یونانی در سده ی 5 ق . م . بر جای مانده که البته در مسائلی نیز با کتیبه ها و مدارک باقیمانده از آشور تناقض دارد، اما با‌این‌حال اطلاعات ارزشمندی را در اختیار ما قرار می دهد.
بر ‌اساس اسناد مکتوب تاریخی، مادها توانسته بودند اسب را رام کرده و حتی از این طریق به داد و ستد با قبایل اطراف خود بپردازند. به همین دلیل، اسب جایگاه رفیعی را در این دوره داشته، به طوری که نمادی از برکت، درمان و بینایی محسوب می شده است (شریفی و ضرغام، 1392: 42). این عامل باعث شده که نقش اسب مادی در آثار این دوران و همچنین هخامنشیان بسیار دیده شود و حتی در زمان های بعد اگر قصد نمایش مردان مادی را داشتند، بی شک آنها را به همراه اسبانی چابک و قوی هیکل نشان می‌دادند (تصویر 2). حضور اسب در دوره ی ماد تا متن داستان های حماسی و قهرمانی نیز پیش رفته است. «اسب بالدار» یا «اسب بزرگ» از جمله موجودات باستانی است که در دوره ی ماد بسیار مورد توجه قرار می گیرد و همچنین نام یکی از صور فلکی است ــ همان که در اساطیر یونانی نیز به نام «پگاسوس» شناخته می شود (همان: 45).
افزون بر این، آنان به شیوه ی بدیعی در تاق زنی دست یافته بودند که از آن به خوبی در محوطه ی نوشیجان بهره برده اند و آثار بسیاری از گور  دخمه ها و بناهای دست‌کند این قوم در ایران باقی مانده است. اگر چه در بسیاری از مواقع تشخیص مرز هنری قوم ماد دشوار به نظر می رسد، نویسندگان در این مقاله سعی دارند تا نگاه مختصری بر تمدن، فرهنگ، هنر و معماری این قوم آریایی‌نژاد بیندازند.
زبان، ادبیات و خط مادها
بسیاری از محققین احتمال استفاده ی مادها از زبان و خط را پیش از مهاجرتشان رد می کنند، زیرا منابعی که از این قوم اطلاع می‌دهند، تماماً پس از سکونتشان در فلات ایران نوشته شده است. آنها پس از مهاجرت، با قرار گیری در مجاورت اقوام دیگری که پیش از این کتابت را می دانستند، با رسم الخط میخی و آرامی آشنا شدند، اما استفاده از آن بیشتر در اسناد دولتی، سیاسی و اقتصادی مرسوم بوده است (نصـری و شیـرزادی، 1388: 106). همچنین مادها دارای خطی بودند که بعدها آن را با تغییر و تحولاتی تکمیل نمودند و به صورت زبان فارسی باستان و اوستایی و در دوره ای دیگر به صورت پهلوی در آوردند (ترابی، 1371: 37). این احتمال هم وجود دارد که زبان فارسیِ کنونی ایران، اقتباسی از زبان اولیه ی مادها باشد، همان طور که ویل دورانت نیز اعتقاد دارد ایرانیان، زبان و الفبای سی و شش حرفی خود را از مادها گرفته اند و موجب شدند که به جای لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم را برای نوشتن به کار برند (به نقل از دُرانی، 1376: 11).
همان طور که گفته شد بسیاری از منابع، ظهور زرتشت را مربوط به دوران ماد می  دانند که اگر این فرض درست باشد، می توان گفت جامعه ی این زمان، یک جامعه ی متمدن و با زبان و ادبیات پیشرفته بوده است، زیرا پیامبری که مبعوث می شود، سعی دارد در حد فهم و با زبان عمومی مردم با آنان سخن بگوید. با‌این‌حال به نظر می رسد کتاب اوستا برای مدت ها مکتوب و مدون نشده بود و طبق نوشته ی تفضلی، «این کتاب قرن ها سینه به سینه حفظ شده تا اینکه سرانجام در دوره  ی ساسانی به کتابت در‌آمده است» (تفضلی، 1377: 13). همچنین وی اضافه می کند که از دوره ی مادها هیچ نوشته ای به یکی از زبان های ایرانی بر جای نمانده است، اما در نوشته‌های مورخان یونانی، اشاراتی به داستان ها، قصه ها و اشعار این دوره شده است. «نمونه ای نیز از داستان های حماسی مادی، روایت کتزیاس، مورخ عهد باستان از حوادثی است که منجر به پایه گذاری دولت ماد گردید و در آن داستان های عاشقانه ی مادی نیز وجود دارد» (نصری و شیرزادی، 1388: 120).
درباره ی موسیقی این قوم متأسفانه اطلاعات زیادی در دست نیست، اما بخش اصلی کتاب اوستا به نام «گات ها» شامل مجموعه ای از اشعار آزاد می باشد که با آهنگ و به صورت نیایش خوانده می شده است. همچنین بخش دیگری از این کتاب به نام «یشت» معنی آواز یا آواز نیایش گونه دارد. از شواهد دیگر وجود موسیقی در این دوره، گفته ی دینون درباره ی «آنگارِس»، خنیاگر بزرگ دوره ی ماد است که طبق گفته ی وی، از متشخص ترین خوانندگان بوده است. ظواهر نشان می دهد که یک خنیاگر ماهر در میان مادها شخص ممتاز و متشخصی محسوب می شده است (همان: 850).
سیما و فرم جامه‌ی مادها
طبیعی است که به دلیل سکونت مادها در مراتع و مناطق سرد کوهستانی، آنها از پوشش گرم برای خود استفاده می کردند، از طرف دیگر به دلیل رونق دامپروری، می توان نتیجه گرفت که اولین پوشش مردم ماد، از پشم یا پوست دام هایشان تأمین می شده است. در یکی از نقش برجسته های یافت شده در آشور، مردان مادی به گونه ای نمایش داده شده اند که علاوه بر پیراهن پشمی و آستین کوتاهی که بر تن دارند، پوستینی نیز بر شانه افکنده اند که آستین ندارد و تا زانوی آنان ادامه می یابد (تصویر 3). این ردا برای ثروتمندان از جنس پوست یوزپلنگ و برای مستمندان از پوست گوسفند بوده است (دیاکونوف، 1345: 450).
در آثار باقیمانده از مادها، نقشی از تاج و دیهیم وجود ندارد، ولی با توجه به مدارک به دست آمده، آنان نخستین پادشاهانی بودند که در میان آنها نوارهای سلطنتی به چشم می خورد، پس یقیناً پادشاهان و سران این دولت نیز از تاج و دیهیم استفاده می‌کرده اند، اما متأسفانه اثری از آن بر جای نگذاشته اند و تنها می توان با توجه به نقوش تخت جمشید، بکارگیری کلاه های گوناگون را در میان آنها قطعی دانست. کلاه، نزد مادها علاوه بر پوشش، نقش آرایشی و نمایشی نیز داشته است، چرا که آنها برای نمایش خصوصیات مذهبی، صنفی، قومی و یا نژادی خود از کلاه استفاده می کردند که مهم ترین آنها «تیار»، «میتر» یا «باشلق» بوده است (زارع ابرقویی و همکاران، 1393: 93). بر‌ اساس نوشته ی کریسانتس (Chrissanthos) پارس ها نیز به تقلید از مادها تیار یا کلاه نمدی نرمی بر سر و ردایی آراسته با روکش شلوار داشتند (2008: 22).
تصویر 4، مردانی را نشان می دهد که تیار یا کلاه نمدی بر سر گذاشته اند. همان‌طور که در تصویر مشخص است این نوع کلاه به شکل تاجی مخروطی شکل و در جلو بر‌آمده است که دنباله ی آن به صورت نواری در پشت گردن آویزان می باشد و مورد استفاده ی نگهبانان، خدمتگزاران و نیز رئیس نمایندگان خراجگزار بوده است (غیبی، 1385: 88). در این تصویر، لباس و فرم جامه ی مردان برجسته و سران ماد در اواخر قرن 5 ق . م . نشان داده شده است که در این زمان حکومت ماد بر پهناورترین گستره ی ایران حکومت می کردند (Bourke, 2008: 200).
همچنین نقش مرد مادی روی مجسمه ی داریوش، کلاهی گرد نیمه‌کروی با دنباله ی ضخیمی دارد که از پشت به پایین آویزان است، اما به اندازه ی موهایش نمی رسد (تصویر 5). موی این مرد از پشت سر به شکل کلافی بسته شده است و از جلو نیز نمایان است. النگوهایش با یک خط باریک و بازو بندش با دو خط باریک بر بازوانش نشان داده شده اند. لباس این مرد به صورت عمودی و مانند شنلی از روی شانه هایش آویزان می باشد (ولایتی، 1385: 172). ارابه ی طلایی به دست آمده از تاجیکستان نیز که در موزه ی انگلستان نگهداری می شود، از آثار به دست آمده از هخامنشیان می باشد و مردان درون آن لباس مادها را بر تن دارند (تصویر 6). هر دو دارای کلاه و جامه ای با آستین های چسبیده هستند و جایگاه نشستنی برای فردی که جامه ی بلندتر پوشیده در نظر گرفته شده است (Bourke, 2008: 200).
گویا لباس زنان و مردان مادی تفاوت چندانی با هم نداشته است. می توان پوشش زنان مادی را در سه طبقه ی اشراف، نیایشگران و زنان عادی دسته بندی نمود. زنان اشراف از نوعی لباس چیندار با شال تزئینی استفاده می کردند که این نوع لباس عبارت بود از پیراهنی بلند که تا روی پاها کشیده می شد و دو قطعه پارچه ی شال مانند به صورت آستین های باز و بدون درز که در سر‌شانه قرار می گرفت. زنان نیایشگر، دارای پوششی ساده و کوتاه بودند که بلندی آن تا کمی بالاتر از زانوانشان می رسیده و کمربندی نیز به دور لباسشان می بستند. به نظر می رسد این زنان، پوششی را نیز بر روی سرشان می گذاشتند که از زیر آن گیسوانشان نمایان می‌شد. لباس زنان عادی نیز در نقش برجسته ای از آشوریان نمایان می باشد (تصویر 7). این پوشش شامل پیراهنی بلند است که تا قوزک پا امتداد یافته و پیراهن دیگری شبیه به رو پوش جلو بسته روی این پیراهن پوشیده شده است. در این تصویر، زنان فاقد پای افزار کفش و پوشش سر بوده و گیسوانشان به صورت مرتب بر عقب و پشت گوش شانه شده و به صورت گیس بافت در‌آمده است (زمانی، 1391: 49).
فلزکاری
ﻳﮑﯽ از ﻫﻨـﺮﻫﺎی ﺑﺮﺟﺴﺘـﻪ ی ﻣﺎدﻫﺎ، ﻓﻠﺰﮐﺎری اﺳﺖ. از ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﻬﻢ ﻓﻠﺰ ﮐﺎری و ﻫﻨﺮﻫﺎی واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ آن در اﻳﻦ دوره ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ‌ی زﻳﻮﻳﻪ، ﮐﻪ آن را ﺳﺮ آﻏﺎز ﻫﻨﺮ ﻓﻠﺰ ﮐﺎری ﻣﺎد و ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﻣﯽ داﻧﻨﺪ، اﺷﺎره ﮐﺮد. اﻳﻦ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﮔﺮدﻧﺒﻨﺪ ﻫﺎ، زره ﻫﺎ، ﺳﻨﺠﺎق ﻫﺎ و ﻏﻼف ﺷﻤﺸﻴﺮ از ﺟﻨﺲ ﻃﻼ، ﮔﻠﺪانﻫﺎی ﺳﻴﻤﻴﻦ و زرﻳﻦ، اﺛﺎﺛﻴﻪ ی ﻣﺰﻳﻦ ﺑﻪ ﻋﺎج ﻫﺎی ﮐﻨﺪه ﮐﺎری و ﻣﻨﺒﺖﮐﺎری، ﺳﻼحﻫﺎی زرﻳﻦ، ﺳﻴﻤﻴﻦ و آﻫﻨﯽ و زﻧﮓﻫﺎی ﻣﻔﺮﻏﯽ ﻣﯽﺷﻮد. ﻧﻘﺶﻫﺎی شاخص در این آثار شامل نقوش جانوری مثل شیر، بزهای کوهی لمیده با شاخ های بلند مارپیچ، اسب و گاو نر به همراه تلفیق نقش پردازی های اقوام بومی است (توحیدی، 1394: 54).
سلاح های بسیار تزئینی شخصیت های مادی در نقوش برجسته ی تخت ‌جمشید، نشان از تبحر ماد ی‌ها در کار با فلز دارد. از مثال های خوب در این باره، غلاف اسلحه دار مادی داریوش یکم در نقش برجسته ی ساختمان خزانه در تخت جمشید می باشد که در آن، هیولاها، جانوران و نخل های تزئینی یا به طور ضد و نقیض دور هم گرد آمده اند و یا در ردیف هایی برای ایجاد تزئینات گوناگون به صف شده اند (تصویر 8). در این غلاف، می توان جذب هنر سکایی توسط مادها را از طریق وجود روابط شرقی بین آنها دریافت (پرادا، 1391: 171).
اﻓﺰون ﺑﺮ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ی زﻳﻮﻳﻪ در ﮐﺮدﺳﺘﺎن، برخی از محققین، ﻣﻨﻄﻘﻪ ی ﮐﻼردﺷﺖ ﻣﺎزﻧﺪران را نیز ﺑﻪ ﻫﻨﺮ ﻣﺎدﻫﺎ ﻧﺴﺒﺖ داده اﻧﺪ (توحیدی، 1394: 57). از ﺟﻤﻠﻪ ی اﻳﻦ آﺛﺎر، ﺟﺎم ﻃﻼی ﮐﻼردﺷﺖ، مزین ﺑﺎ ﻧﻘﺶﻫﺎی ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ای از ﭼﻨﺪ ﺷﻴﺮ ﺗﺰﺋﻴﻦ شده اﺳﺖ که سرهای آنها به صورت جداگانه ساخته شده و تا اندازه ای ناشیانه بر نقش برجسته ی بدن ها پرچ شده است (تصویر 9). هنرمند این اثر در نشان دادن جانوران جام کلاردشت، بیشتر جزئیات را به طرح های خطی کاهش داده است (پرادا، 1391: 110). از نمونه های مشابه دیگر این شیء، با همان شکل و تکنیک ساخت، جامی زرین است که این بار با چهار آهو تزئین شده است که به ترتیب بر صف ایستاده اند و به سمت چپ حرکت می کنند (تصویر 10).
از دیگر آثار برجسته ی فلزی این دوران، ریتون هایی است که به منظور نوشیدن، به شکل سر حیوانات و به‌خصوص قوچ ها ساخته می شده اند. تصویر 11، یکی از این ریتون ها را ــ که در موزه ی کلیولند نگهداری می شود ــ نشان می دهد. این ریتون ارتفاعی به اندازه ی 30 سانتی متر داشته و از جنس نقره می باشد. از نمونه های دیگر این نوع ریتون در موزه های دیگر ایران مانند موزه ی رضا عباسی نیز نگهداری می شود.
جواهرسازی
در این دوره نیز مانند ماناها، ساخت النگوهایی رواج دارد که دو طرف بازش به سر حیوانی مانند قوچ، شیر و مار و سر و تنه ی آنها ختم می‌شود. در این دوره، گاهی حالت هر کدام از این سرها متفاوت بوده و برای مثال در مقابل سر یک شیر با دهان بسته، سر شیر دیگری با دهان باز قرار می گرفته است. همچنین در این دوره نیز بکارگیری اشکال انسان ها و حیوانات افسانه ای، فرشتگان و موجودات تخیلی برای تزئینات گردنبندها، اشیای طلایی و پلاک ها متداول بوده است. یکی از موارد جالبی که بسیار در جواهرات ماد دیده می شود، بکارگیری نقش سنگ بر روی زیور است. از این دوره، گردنبندهایی به دست آمده است که در آنها از عقیق هایی که نقطه ای مشکی در میان یک لکه ی سفید بوده و به چشم شباهت دارد، به عنوان پلاک گردنبند یا مهره استفاده شده است (راعی، 1392: 66).
در کاوش سال 1967 (1346 ه.ش.) نوشیجان، در زیر یک آجر شکسته، کاسه ای برنزی به دست آمد که در داخل آن گنجینه ای از 200 شیء نقره وجود داشته است. این اشیا شامل مهره های دو مارپیچی و چهار مارپیچی، گوشواره منفردی به شکل توپی تو خالی، مهره های میـله ای کوچـک و نیز اشیـای کوچک مارپیـچی هستند که به نظر می رسد کاربرد پولی داشته باشند (تصویر 12). مهره های نقره ای به دست آمده، شباهت بسیاری به اشیای مکشوفه در زیویه و مارلیک دارند (Stronach, 1968: 183).
سفالگری
آﮔﺎﻫﯽ ﻣﺎ از ﺳﻔﺎلگری ﻣﺎدﻫﺎ ﭼﻨﺪان زﻳﺎد ﻧﻴﺴﺖ، اﻣﺎ ارﺗﺒﺎط آن از ﺟﻬﺖ ﺷﻴﻮه ی ﺳﺎﺧﺖ و ﺷﮑﻞ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺎ ﺳﻔﺎﻟﻴﻨﻪﻫﺎی ﺳﻴﻠﮏ ﻫﺰاره ی اول ق . م . ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ اﺳﺖ. ﻣﺮاﮐﺰ ﻋﻤﺪه ی ﺳﻔﺎﻟﮕﺮی اﻳﻦ ﻋﻬﺪ، نوشیجان تپه، ﺑﺎﺑﺎﺟﺎﻧﯽ در ﻟﺮﺳﺘﺎن، ﺑﻴﺴﺘﻮن در ﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎه، زﻳﻮﻳﻪ و ﮐﻼردﺷﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺳﻔﺎﻟﮕﺮان اﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ در ﺗﻮﺳﻌﻪ و رواج ﻟﻌﺎب ﺑﺮای ﭘﻮﺷﺶ ﻇﺮوف ﺳﻔﺎﻟﻴﻦ مادها ﭘﻴﺸﮕﺎم ﺑﻮده اﻧﺪ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ زﻣﻴﻨﻪ ی آن ﭘﻴﺶ از اﻳﻦ نیز در ﺗﻤﺪن عیلام وﺟﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. از میان ریتون‌های کشف شده که می‌توان با تقریب خوبی آنها را به مادها نسبت داد، ریتون سفالی یافت شده در کلاردشت به شکل اسب، از اهمیت خاصی برخوردار است (تصویر 13). در این ریتون بخش ساغر از بدنه ی مجسمه جدا نبوده و مجسمه ی تو خالی، ساغر را نیز تشکیل می‌دهد (سرفراز و همکاران، 1375: 79).
معماری
با اینکه معماری هر دوره بازتابی از زندگی جاری در هر عصر و زمان تلقی می گردد، اما متأسفانه اطلاعات زیادی درباره ی معماری بسیاری از دوره ها و از جمله ماد در دسترس نیست. بنابراین بررسی و شناخت گور  دخمه های منتسب به ماد و برخی دیگر از تپه‌های تاریخی، می تواند به دلیل فقدان منابع مکتوب و ابهامات تاریخی، بسیار قابل توجه قرار گیرد. همان طور که گفته شد، یکی از منابع مهم در این خصوص، گفته های هرودوت می باشد که بر ‌اساس بیانات او، بازسازی های فرضی فراوانی نیز انجام شده است، اما باستان شناسان نمی توانند آنها را رد یا تصدیق نمایند. گفته های او که سال ها پس از انقراض مادها یادداشت شده، بر ‌اساس شنیده‌های هخامنشیان و دوران های بعدی می باشد که به طور کامل دقیق نیستند، اما به هر حال می توانند نشانه های مهمی را در این خصوص در اختیارمان بگذارد. هرودوت به طور دقیق توضیح می دهد که شهر هگمتانه، پایتخت مادها، به وسعت آتن و روی تپه ای واقع شده بوده که هفت دیوار دایره ای متحدالمرکز داشته است. هر دیوار داخلی بلند تر از دیوار خارجی بوده و کاخ در میان بلند ترین دیوار قرار داشته است. جان‌پناه های دیوارها با رنگ های گوناگونی رنگ آمیزی شده بوده اند و دیوار ما قبل آخر، نقره ای و درونی ترین دیوار و کاخ، طلایی رنگ بوده است (کیانی، 1374: 2).
تاکنون بر اساس نتیجه های به دست آمده از حفاری های مناطق ماد نشین، نمونه ای از ساختمان های مسکونی عوام به دست نیامده، اما بسیاری از محققین معتقدند که با مطالعه ی ویژگی های ساختمان های اعصار بعدی، می توان به طرحی مطمئن و نزدیک به واقعیت درباره ی اصول مادها پی برد. بر این اساس، خانه های ماد یک طبقه با دیواری قائم بوده که بامی مسطح تا جلوی ساختمان ادامه داشته و معمولاً بر ستون های سنگی استوار بوده است (خزائی و صفدریان، 1386: 40). مادها پیش از پارس ها، استحکامات و کاخ های خود را با خشت چین برپا می نمودند، همچنین ایوان ستوندار، یکی از ویژگی های مهم و بارز در این معمار بوده است که البته بعدتر توسط هخامنشیان ادامه یافت (ولایتی، 1389: 90). در این مقاله، معماری مادها به دو نوع «تپه های مسکونی» و «آرامگاه های صخره ای» تقسیم شده و سپس نمونه هایی از هر‌کدام مورد بررسی قرار گرفته است.
تپه های مسکونی
تپه های مسکونی در دوران ماد در واقع ده  دژهایی بوده اند که «آلانی دننوتی» نام دارند. این ده  دژها پناهگاه های مستحکمی در خاک ماد محسوب می شدند که نقاط مسکونی روستایی کوچک دیگری به نام «آلانی سهروتی» در پیرامون آن وجود داشته است. این دژهای محکم روی ارتفاعات، روی صخره های طبیعی و گاهی تپه های مصنوعی ساخته می شدند که گرداگرد آنها یک یا چند حصار متحدالمرکز کشیده شده بود. این دژها ممکن بود مکان سکونت دائمی و یا موقت روستاییان باشند که به هنگام حمله ی دشمن به آن پناه می بردند (پاکزاد، 1392: 53). به دور دژها، حصارهایی از جنس سنگ کشیده می شد و حصارهای دیگر، در صورت وجود، از خشت خام ساخته می شدند (تصویر 14).
به طور کلـی تپه های مسکونـی منسوب به مادها را می توان به دو گروه تقسیم کرد: گروهی که در نقش برجسته‌های آشوری و بابلی و مدارکی مانند گفته های هرودوت به صراحت از آنان یاد شده و ما به وجودشان پی می بریم. برای مثال نام هگمتانه در هیچکدام از متون آشوری نیامده است. دلیل آن، گویا این است که با تأسیس پادشاهی متحد ماد و به پایتختی برگزیده شدن این شهر، دست آشوریان از این قسمت کوتاه شده و آنان عملاً بدون داشتن اطلاعات از آن، اشاره ای نیز به آن ننموده اند. اما نام این شهر در متون بابلی و حکایت های چگونگی بر افتادن پادشاهی ماد به دست کوروش دوم پارسی در سال 550 ق . م . بسیار دیده می شود (کیانی، 1374: 95). گروه دیگر نیز آنهایی هستند که مانند تپه ی نوشیجان ملایر، گودین تپه و باباخان، در طی کاوش های باستان شناسی، آثاری از مادها از زیر لایه های خاکشان بیرون کشیده شده است (زارعی، 1389: 75). از بین محوطه های مزبور، نوشیجان مهم ترین و بیشترین آثار را به خود اختصاص داده است که با توجه به تاریخگذاری های انجام شده، احتمالاً بنای این تپه ی مسکونی در بین سال های 750 تا 650 ق . م . صورت گرفته است. این تپه دارای ویژگی های منحصربه فردی همچون تاق زنی های متفاوت و یا داشتن پنجره های کور در فضاهای داخلی است که در معماری های پیش از این، کمتر دیده شده است و افزون بر این، دارای تالارهای ستونداری است که باستان شناسان منشأ آن را تالار ستوندار موجود در گودین تپه می دانند (عسگری، 1393: 14). از ویژگی های مهم و مشترک دیگر این تپه ها، وجود سیستم های دفاعی بسیار قوی است که از چگونگی شرایط امنیتی در این دوره حکایت دارد.
تپه ی هگمتانه
بر‌ اساس نوشته ی هرودوت، شهر هگمتانه در حدود اواخر قرن 8 ق.م. توسط دیوکس، مؤسس پادشاهی ماد، بنیان نهاده شده است که البته این روایت امروزه دیگر اعتبار چندانی ندارد و بی شک این شهر خیلی پیش‌تر از این تاریخ نیز وجود داشته است. آرزوی یافتن نشانه هایی از کاخ شکوهمند مادی به آنگونه که هرودوت توصیف کرده، بسیاری از ماجراجویان، جهانگردان و کاشفان غربی را به خود مجذوب نموده بود. آنان به همان اندازه که در عراق در جست و جوی شهر نینوا و برج نمرود بودند، در غرب ایران نیز به دنبال کشف پایتخت ماد می گشتند (عبدی، 1372: 15)، اما علی رغم کاوش های گسترده ی انجام شده در این منطقه، که از زمان قاجار در ایران آغاز شده بود، شواهد موثقی دال بر مادی بودن این تپه به دست نیامده است. در واقع، بسیاری معتقدند که شهر همدان کنونی که در پای کوه الوند قرار دارد، هگمتانه ی باستانی است، اما یافته های باستان‌شناسی در این تپه ما را به سمت ماد راهنمایی نمی کند و کشفیات کنونی، بیشتر مربوط به مناطق آباد دوره ی اشکانی می‌باشند. نخستین کسی که فرضیه ی هگمتانه بودن شهر همدان را بیان کرد، جهانگرد انگلیسی، مک دانلد کینر بود که پس از او نیز جهانگرد دیگری به نام بوکینگهام این سخنان را تأیید نمود (کیانی، 1379: 97).
بر اساس آنچه از منابع بر    می آید، پس از اتحاد مردم ماد در هگمتانه، دژ پیشین شهر، تجدید بنا می گردد و بر روی صخره ی طبیعی بلندی مشرف به دشت تختگاهی ساخته شده و همچنین کهندژی در بخش رفیع، رو به الوند قرار می گیرد؛ سپس مردمان در پای کهندژ خانه می سازند. برای ساخت این کاخ ها از خشت، چوب گرانبهای سرو و کاج و همچنین زر و سیم بسیار استفاده شده است و خانه ها نیز درون‌گرا و با حیاط مرکزی بوده اند. برای رفع کم آبی شهر، با ساخت نهرهایی از آب دریاچه ای که در پشت الوند بوده، آبرسانی صورت می گیرد و نمازگاهی نیز برای آناهیتا برپا می شود که منابع بسیاری درباره ی شکوه تزئیناتش می نویسند (کیانی، 1379: 108). اما امروزه سایت باستانی هگمتانه با مساحت حدودی 40 هکتار در شمال شرقی شهر همدان، بین خیابان های اکباتان، شهدا و بلوار هگمتانه  واقع شده است. لازم به ذکر است که خیابان اکباتان از تپه ی هگمتانه عبور کرده و قسمت هایی از سایت باستانی هگمتانه در قسمت شرقی این خیابان قرار گرفته است (تصویر 15).
دستاورد فعالیت های گروه های باستان شناسی در لایه های زیرین این منطقه، شناسایی شهری باستانی، با معماری و طرح و نقشه منظم بوده است. از جمله مجموعه ی ساختمان های مربع شکل در عمق 2 تا 5 متری از سطح تپه که در ابعاد 5/15×5/17متر ساخته شده ا ند و ورودی هر ساختمان به یک پیشخوان و تالار مرکزی در وسط و سه اتاق جانبی در دو سو ختم می شود (تصویر 16).
مصالح به کار رفته برای ساخت شهر، خشت و آجر در ابعاد متفاوت است. همچنین ادامه ی عملیات حفاری باعث شد که بخش هایی از حصار عظیم شهر به قطر تقریبی 9 متر و ارتفاع باقیمانده ی 8 تا 12 متر کشف شود. حصار مذکور که در فواصل معین دارای برج‌های عظیم می باشد، شهر کهن هگمتانه را در بر می گرفته است. در ادامه ی روند کاوش، بخش هایی از سیستم آبرسانی شهر در قالب جوی های متعدد نمایان شد که حاکی از وجود یک شبکه ی منظم و پیشرفته ی آبرسانی در شهر حکومتی می باشد. در فواصل بین کانال های آبرسانی، معابری با عرض 5/3 متر وجود داشته و کف این معابر، تماماً با آجرهای مربع شکل و منظمی مفروش بوده‌ است (Mohammadifar et al, 2012: 14).
بنابـر گفتــه  ی کارشناسـان، بازسـازی های دوره ی هخامنشی، اشکانی و دوره ی اسلامی، کاوش های غیر  ‌مجازی که از دوره ی قاجار به بعد صورت گرفته و نیز ساخت و ساز دوره ی اخیر در این منطقه، شهر باستانی را به طور کامل ویران کرده و آثار باقیمانده را نیز از میان برده است (ملازاده و دهکردی، 1390: 6). به گفته ی صراف، اشکانی بودن این محوطه به هیچ روی ناقض اندیشه ی مادی بودن آن نیست. قدیمی ترین سفال های کشف شده در کاوش ها می توانند با سفال های عصر آهن سوم مطابقت داشته باشند، بنابر این احتمال این می رود که باستان شناسان در کاوش‌های آینده  ی هگمتانه و در لایه های زیرین، با آثاری از دوره  ی آهن سوم روبرو شوند که حکومت مادها را نیز در برمی گرفته است (Biscione, 2002: 5).
تپه ی نوشیجان
تپه ی نوشیجان در 60 کیلومتری جنوب همدان قرار گرفته است. این تپه اولین بار در فاصله ی سال های 1967 تا 1977 (1356-1346 ه.ش.) توسط هیئت انگلیسی به سرپرستی دیوید استروناخ مورد کاوش قرار گرفت و طی آن، بناهای ارزشمندی مشتمل بر معبد مرکزی که در نقطه ی مرکزی تپه قرار گرفته و مهم ترین بنای مجموعه به  شمار می رود، تالار ستوندار، معبد غربی قدیمی، مجموعه ی اتاق ها و انبارها، آب انبار، تونل و حصار دژ نوشیجان کشف گردید (زارعی، 1389: 76). در واقع در مقطعی از زمان به هنگام ترک محوطه، به دلایل نا معلومی، بخش هایی از محوطه با حجم عظیمی از خشت و گل به ارتفاع 6 متر انباشته شده و بناها در زیر برج خشتی عظیمی به ارتفاع 10 متر پنهان گردیده  اند که همین امر، دلیل ماندگاری بی نظیر مجموعه بناهای این محوطه است (ملازاده و محمدیان، 1390: 131). تکنیک های به کار گرفته شده در ساخت نوشیجان از جمله پوشش ها و تاق زنی های صورت گرفته، از نمونه های بدیع دوران ماد می باشد. در این محوطه از سه  نوع پوشش برای مسقف ساختن فضاها استفاده  شده است (همان: 132):
1. پوشش مسطح تیر پوش: برای پوشش تالار ستوندار اصلی و شمالی، فضای اصلی معبد مرکزی
2. پوشش تاق آهنگ تویزه ای: برای پوشش پیشخوان معبد مرکزی، انبارها، فضاهای تاقدار، راه پله ی مارپیچی
3. تاق های ضربی خشتی: پوشش درگاه قلعه و درگاه شمال شرقی تالار ستوندار
برای شناخت بهتر تپه ی نوشیجان، به طور مختصر به دو بنای تالار ستوندار و معبد مرکزی می پردازیم که هر یک به نوعی منبع الهام بناهای مشابه خود در زمان های بعد از ماد بوده اند. معبد مرکزی نوشیجان، نیایشگاهی به شکل چلیپا است که در سطحی به ابعاد 16×16 متر کشیده شده است. مصالح مورد استفاده در بنا، خشت و ملات گل است که سطوح بیرونی و داخلی با گل مرغوبی اندود شده و بنابر شواهد موجود، ارتفاع آن به ده متر می رسیده است. جهت قرار گیری معبد شمالی  جنوبی است و ورودی آن در میانه ی ضلع جنوبی تعبیه شده است که از طریق پیشخوانی به فضاهای دیگر راه پیدا می کند. قابل ذکر است که علاوه بر این معبد مرکزی، انباشت داخل پیشخوان نیز صورت گرفته بود که خوشبختانه باعث ماندگاری تقریباً کامل تاق آن شده است (ملازاده، 1390: 125).
معبد از دو اتاق مجاور و در ارتباط با یکدیگر ساخته شده  است که پس از ورود از طریق پیشخوان، در دیواره ی غربی اتاق اول، درگاهی به فضای راه پله ی مارپیچی باز می شود. پوشش سقف تاق، آهنگ تویزه ای دارد و در اتاق دوم که فضای اصلی معبد شناخته می شود، در گوشه ی شمالی سرسرا، پایه ی خشتی آتشدان و محراب معبد قرار گرفته است (زارعی، 1389: 77). در این فضا نیش ها و فرورفتگی ها، سطوح پلکانی شکلِ دیوارهای جایگاه مقدس را مزین ساخته اند. همچنین در سطوح دیوارها، پنجره نماها یا پنجره های کوری دیده می شوند که شباهت زیادی با پنجره های کور کعبه ی زرتشت در نقش رستم دوره ی هخامنشی دارند (زارعی، 1389: 77). تاق‌نماهایی نیز در نمای بیرونی بنا با چفد جناغی یا تیزه دار وجود دارد (معماریان، 1392: 172).
تالار ستوندار این مجموعه بر روی صفه ای از خشت ساخته شده و شالوده ی آن بر بنیاد شفته ریزی با ملات و گل و کفسازی نهاده شده است. ابعاد آن 20×10 متر است و به وسیله ی سه ردیف چهار تایی از ستون چوبی، بار سقف را تحمل می کرده است که امروز متأسفانه اثری از این ستون ها نمی بینیم. این نوع تالار ستوندار، بعدها در معماری هخامنشی به عنوان اصلی ترین مشخصه ی نقشه‌ی معماری کاخ‌ها مورد استفاده قرار گرفت (زارعی، 1389: 77). آثار معماری تپه ی نوشیجان به دلیل ابداعات و نوآوری های شگرفی که در ساخت آنها به کار رفته است، بسیار ارزشمند می باشند.
آرامگاه های صخره ای
به طور کلی هفت گور  دخمه را منتسب به مادها می دانند که بر اساس نمای ورودی خود به سه دسته ی مختلف تقسیم می شوند (اصغرپور و حاتم، 1390: 67):
1. گور  دخمه هایی که در نمای ورودی دارای ستون آزاد هستند، مانند گور  دخمه ی «فخرگاه» یا «دخمه ی سنگی»، «صحنه» و گور  دخمه ی «دکان داود» در نزدیکی سر پل ذهاب
2. گور  دخمه هایی که به جای ستون آزاد، در دو طرف نمای ورودی آنها دو نیم ستون تزئینی در کوه کنده شده است. از این نوع گور  دخمه ها می توان به گور  دخمه ی «دو دختر» یا «داد ور»    و گور  دخمه ی «آخور رستم» اشاره کرد.
3. گور  دخمه های ساده که فاقد ستون یا نیم ستون بوده و عمدتاً در منطقه ی کردستان یافت شده اند. گور  دخمه های «سکاوند»و «سرخ ده» از این جمله اند.
اما از نگاهی دیگر، می توان این آرامگاه های صخره ای را به دو دسته ی «بدون قبر» و «دارای قبر» تقسیم کرد که از میان گور  دخمه‌های منتسب به ماد در محدوده ی فعلی ایران، فخریکا، فرهاد و شیرین، صحنه و دکان داوود از نوع دارای قبر می باشند. با اینکه می توان گفت این بناها تنها بازماندگان قطعی منتسب به مادها به شمار می روند، اما پراکندگی و صعب العبور بودن و دسترسی بسیار دشوار به این گور  دخمه ها باعث شده که تحقیقات کمتری در این رابطه صورت گیرد، چرا که گور  دخمه ها همواره در محوطه ای ساخته می شده اند که شرایط زیر را دارا باشد (غلامی و همکاران، 1385: 341):
1. وجود سنگ های یکپارچه، مناسب و تا حد امکان بدون رگه
2. مشرف بر راه ها و جایگاه های مهم
3. داشتن منظر طبیعی از جمله باغات، کشتزارها و رودخانه ها
4. در نظر داشتن مهم ترین عامل، یعنی نظر پادشاه و حاکم
اسحاقوند یا سکاوند
در ناحیه ی سکاوند، در فاصله ی بین کرمانشاه و لرستان، سه گور  دخمه از دوران ماد قرار دارد که جهتشان به سمت جنوب و مزارع سرسبز می باشد. معماری این آرامگاه ها فاقد هر گونه ستون یا نیم ستون بوده و بسیار ساده تر از بقیه است، به همین دلیل، زمانی این تصور می رفت که استودان باشند. بر فراز آرامگاه میانی، نقش برجسته ای، تصویر دو انسان را با هیکل های متفاوت در کنار دو آتشدان نشان می دهد (تصویر 17). حالت نقش برجسته ی بزرگ، شبیه به نیایش‌کنندگان لرستان است (غلامی، 1381: 116). با توجه به کادر اطراف این حجاری و اینکه پایه ی آتشدان اول تا روی پای نقش بزرگ آمده و کامل نشده است، به نظر می رسد که دو تصویر در دوره های متفاوت ترسیم شده اند. هرتسفلد، تصویرها را مربوط به گوماتای مغ و تاریخ آن را 521 ق . م . دانسته است (غلامی و همکاران، 1385: 367).
دکان داوود
در سه کیلومتری جنوب شرقی شهر سر پل ذهاب، بر سینه ی کوه گور  دخمه ای در صخره کند  شده است که در دو طرف ورودی آن بقایای دو پاستون و دو سر ستون دیده می شود. در پایین آرامگاه نقش مردی بر سنگ حجاری شده که به نظر می رسد مربوط به تشریفات مذهبی باشد. در این نقش، یک شخص روحانی یا یک پرستنده، تاج ایرانی بر سر دارد و «برسم» در دست گرفته است. برخی از دانشمندان دکان داوود را قبر آستیاک یا ضحاک، آخرین پادشاه مادی معرفی می کنند و مردم آن را «کل داوود» یا سنگ یادگار داوود می دانند (زارعی، 1389: 75).
نمای گور  دخمه ی دکان داوود به شکل صلیبِ ناقص تراشیده شده که بازوی سمت چپ آن مرتفع تر از بازوی سمت راست آن است و تداعی‌کننده ی نمای گور  دخمه های هخامنشی است. در نمای آن، دو ردیف قاب عمودی و سه ردیف قاب افقی دور ایوان دیده می‌شود. پایین ترین قاب افقی بر روی ستون هایی قرار گرفته که اکنون تنها آثار پایه ی ستون ها و سرستون های آن دیده می شود. این قاب ها نسبت به سایر گور  دخمه ها سالم تر باقی مانده است. سر ستون ها به صورت ساده و مستطیل شکل تراشیده شده اند و آثار تیشه ی حجاران بدون پرداخت نهایی بر روی آن دیده می شود که نشان از تعجیل سازندگان در اتمام آن دارد.
فضای داخلی این گور  دخمه اتاقی مکعبی شکل با ابعاد 40/3 و عمق 30/2 متر، با سقفی قوسی شکل است که ارتفاع بلندترین نقطه ی آن با کف آرامگاه 15/2 متر می باشد. بر روی بدنه ی آن، حفاری ها و طاقچه هایی برای گذاشتن نذرها و هدایا وجود دارد و در سمت چپ آن قبری قرار داده شده است. به احتمال زیاد قبر درپوش سنگی داشته که متأسفانه اکنون اثری از آن دیده نمی شود (غلامی و همکاران، 1385: 380).
به طور کلی می توان گفت که مادها توانسته  اند با بکارگیری مصالح بوم آورد و استفاده از تکنیک ها و تجارب اقوام پیش از خود به شیوه های نوینی در معماری  و هنر خویش برسند که الگویی برای اقوام پس از آنان نیز شده است. تاق  های هلالی، پوشش گهواره ای سقف، فرم چلیپا، تالارهای ستوندار و مقابر صخره ای همگی آغازی برای بناهای مشابه اینچنینی پس از ماد بوده است. می توان گفت معماری و هنر این قوم، ملهم از افکار، اعتقادات و مذهب بوده که در نیایشگاه نوشیجان و گور  دخمه ها و آثار به دست آمده به روشنی شاهدش هستیم. بر اساس آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که مهم ترین عملکرد مادها، جذب هنرهای منطقه و تلفیق آن با میراث فرهنگی خود و تنظیم و انتقال آن به نسل های بعدی است. اگر چه این قوم در طول حیات خویش جنگ های پی در پی و متناوبی را تجربه کرده و فرصت چندانی برای بهره گیری از هنر مردمانش نداشته است، با این حال آثار درخور بسیاری از آنان به یادگار مانده که می تواند راهگشا و راهنمای محققین، باستان شناسان و علاقه مندان باشد.


منابع
• اصغرپور، سمیرا و حاتم، غلامعلی (1390). بررسی تطبیقی گور  دخمه‌های ماد و اورارتو. فصلنامه‌ی علمی پژوهشی نقش مایه، شماره‌ی 8.
• پاکزاد، جهانشاه (1392). تاریخ شهر و شهر نشینی در ایران از آغاز تا دوران قاجار. تهران: آرمانشهر.
• پرادا، ایدات (1391). هنر ایران باستان؛ تمدن های پیش از اسلام، ترجمه ی یوسف مجیدزاده. تهران: نشر دانشگاه تهران.
• پیرنیا، حسن (1394). تاریخ کامل ایران. قم: نشر یقظه.
• ترابی، سید محمد (1371). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: عطار.
• تفضلی، احمد (1377). تاریخ ادبیات ایران قبل از اسلام. تهران: نشر سخن.
• توحیدی، فائق (1394). فن و هنر فلزکاری در ایران. تهران: نشر سمت.
• جمعی از کارشناسان موزه ی ملی ایران (1392). نگاهی بر آرایه ها و زیورآلات در ایران زمین به روایت آثار موزه ی ملی ایران. تهران: نشر سفیران.
• خدادادیان، اردشیر (1379). تاریخ ایران باستان؛ آریاها و مادها. تهران: نشر به دید.
• خزائی، محمد و صفدریان، شکیبا (1386). بررسی سیر تحول آرایه های تزئینی هنر ایران در ایران باستان از مادها تا آخر ساسانی. نشریه ی مدرس هنر، شماره ی 1.
• درانی، کمال (1376).تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام. تهران: نشر سمت.
• دهقان نژاد، مرتضی (1386). تأثیر جنگ در شکل گیری نخستین دولت در ایران؛ شاهنشاهی ماد. مجله ی علمی پژوهشی دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره ی دوم، شماره ی 48.
• راعی، ریحانه (1392). الگوهای سنتی و مدرن طراحی زیور ایرانی؛ از پیش از مادها تا پهلوی. نشریه ی پژوهش هنر، سال اول، شماره ی 3.
• زارع ابرقویی، احمد و همکاران (1393). نوارهای سلطنتی در ایران، از آغاز شکل گیری تا پایان دوره ی ساسانی. جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال پنجم، شماره ی اول.
• زارعی، محمدابراهیم (1389). آشنایی با معماری جهان. تهران: نشرفن آوران.
• سرفراز، علی اکبر و همکاران (1375). باستانشناسی و هنر دوران تاریخی: ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی. تهران: نشر مارلیک.
• شریفی، لیلا و ضرغام، ادهم (1392). سیر تحول تصویر اسب از دوره ی ماد تا دوره ی هخامنشی. نشریه ی نگره، شماره ی 28.
• عسگری، نسیم (1393). نگاهی به معماری ایران در گذر تاریخ از آغاز تا دوره ی قاجار. تهران: نشر مارلیک.
• غلامی، غلامحسین و همکاران (1385). شناخت ویژگی های ساختاری گور  دخمه های منتسب به دوره ی ماد در محدوده ی کنونی ایران. مجموعه مقالات سومین کنگره‌ی تاریخ معماری و شهرسازی
ایران. بم: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.
• غیبی، مهرآسا (1385). هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: هیرمند.
• کیانی، محمد یوسف (1374). پایتخت های ایران. تهران: نشر سازمان میراث فرهنگی کشور.
• معماریان، غلامحسین (1392). معماری ایرانی. تهران: انتشارات سروش دانش.
• ولایتی، رحیم (1385). معرفی قلمروی هخامنشیان بر‌اساس نقش‌های ملل؛ مجسمه‌ی داریوش. مجموعه مقالات سومین کنگره‌ی تاریخ معماری و شهرسازی ایران. بم: سازمان میراث فرهنگی و
گردشگری.
• Biscione, R; Hmayakyan, S. & Parmegiani, N. (2002). The North Eastern Frontier; Urartians and Non-Urartians in the Sevan Lake Basin. Rome: CNR Studio.
• Bourke, Stephen (2008). Ancient Civilization; The Middle East. United Kingdom: Thames & Hudson.
• Chrissanthos, S. G. (2008). Warfare in the Ancient World. USA: Praeger Publishers.
• Girshman, Roman et al (1971). Persia; The Immortal Kingdom. London: Transorient.
• Mohammadifar, Yaghoub et al (2012). Preliminary Report of the16th Season of Excavations Tepe Hegmataneh; Hamedan. Iranian Journal of Archaeological Studies, No. 2.
• Stronach, David (1968). Tepe Nushi Jan; A Mound in Media. The Metropolitan Museum of Art Bulletin, Vol. 27. No. 3.

منتشر شده در : دوشنبه, 13 دسامبر, 2021دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: