بیش از ده هزار سال هنر و معماری ایرانیان (تا 3000 قبل از میلاد)
کارگروه ویژه ی هنر معماری جهت مطالعه ی تاریخ هنر و معماری در ایران
درآمد
یونگ میگوید: «فرهنگ رودخانهای است به قدمت تاریخ.» با این معیار، تاریخ ایران قطعاً یکی از عمیقترین، خروشانترین، پرآبترین و البته زلالترین رودخانههای تاریخ بشریت خواهد بود. در شرق، جنگهای ویرانگری رخ داده است که سه مورد از این نبردها، بسیار مهیبتر از دیگر جنگ ها بودهاند. نخست، در قرن چهارم پیش از میلاد، اسکندر مقدونی از غرب تا شرق جهان را درنوردید. سالها بعد، در قرن هفتم هجری قمری، چنگیز خان مغول کشورهای زیادی را بهطور کامل ویران کرد و تنها یک قرن پس از آن، در قرن هشتم هجری قمری، تیمور لنگ بار دیگر دست به ویرانی شهرها و تمدن هایشان زد و چهارراه تمام این نبردها، سرزمین ما بوده است. هر کدام از این نبردها تمدنهایی را در هم کوبیدهاند و فرهنگهایی را، بهکلی تغییر دادهاند یا محو کردهاند؛ اما تاریخ نشان داده است که فرهنگ ایرانی به طرز شگفت آوری مقاوم بوده است. تا آنجا که نوادگان چنگیز خان مغول که پیاده شدن از اسب را برای مرد ننگ میشمردند، در دورههای بعدی، ایلخانیان را به ظرافت طبع و شعر سرایی و هنر پرستی میشناسیم! آنان همچنین برای حکومت داری و پیشرفت، از مشاوران ایرانی خود همچون خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل اللّه بهره میبردند؛ یعنی فرهنگ ایرانی نه تنها مقاوم بود، که در لاک دفاعی محض نیز فرو نرفت و همواره بر فرهنگهای دیگر اثر میگذاشت و بهحق، ما باید امروز نگران این فرهنگ، این تاریخ، این تمدن و مقابله با هجوم فرهنگی بیگانگان باشیم.
ما در چارچوب دکترین جدید هنر معماری، توجه به تاریخ هنر و معماری را بهعنوان جلوههایی از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، بهصورت منطقی، در اولویت قرار دادهایم. این روند که از شمارههای پیشین با ایجاد بخش یادگارهای معماری پارسیان کم و بیش به صورت پایلوت آغاز شده بود، با تشکیل کارگروه ویژه در هنر معماری برای مطالعه ی تاریخ هنر و معماری در ایران شکل منسجمتری به خود گرفته است. اعضای کارگروه، اساتید، فارغالتحصیلان و دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی رشتههای هنر و معماری میباشند که همگام با ویراستاران و متخصصین گرافیک و واحدهای فنی نشریه، اقدام به پژوهشهای علمی، گرداوری اسناد و تصاویر و نگارش متون بر پایه ی «زبان علم» مینمایند. نظر به پراکندگی اسناد در سطح جهان و لزوم برقراری ارتباطات بینالمللی، کارگروه، اهتمام خود را بر استفاده از ارتباطات بینالمللی خود و متخصصین موزهها و مراکز علمی در سایر نقاط جهان بنا نهاد. از جمله ی این اقدامات می توان به همکاری فرهنگی میان دفتر هنر معماری و موزه ی متروپولیتن نیویورک اشاره نمود که این فعالیت تا برقراری شبکه ای مجازی از مراکز دارای منابع و مأخذ از آثار تاریخی ایرانی در سرتاسر جهان ادامه خواهد داشت.
بنابراین از این شماره، مجموعه ی مقالات بیش از ده هزار سال هنر و معماری ایرانیان به بخش یادگارهای معماری پارسیان اضافه میگردد. از این پس، در بخش یادگارهای معماری پارسیان، علاوه بر مباحث مختلفی که پیرامون موضوع تاریخ شناسی معماری (چنانچه در گذشته بود) انجام میپذیرد، بهمرور، آرام، عمیق و منسجم تاریخ هنر و معماری در ایران را مورد پژوهش و بررسی قرار خواهیم داد. در واقع، تمرکز ما بر مطالب و پژوهشهای جدید یا نقاط تاریک و کمتر بررسی شده ی این فرهنگ میباشد. این تلاشی است برای نشان دادن اهمیت تاریخ معماری برای ما در سطحی برابر با معماری معاصر ایران و جهان. محور اصلی سازنده ی این مباحث، هنر و معماری میباشد و نه حکومتها و شاهان و جنگها، هر چند گاهی حذف این موارد بهطور کلی امکانپذیر نمیباشد. ممکن است در بازهای به دلیل حجم و انبوه آثار باکیفیت، کار با ضرباهنگی آهستهتر پیش رود؛ بههرحال، معیار ما همواره کیفیت مطالب میباشد. در انتهای این مقدمه لازم به یادآوریست که کارگروه از اساتید، حرفه مندان، دانشجویان، کلکسیونرها و علاقه مندان به موضوع تاریخ هنر و معماری ایران زمین، برای هر نوع همکاری دعوت به عمل میآورد. برای این مهم میتوانید از طریق آدرس ایمیل، صفحات شبکه های اجتماعی تحت وب، موبایل و تلفنهای هنر معماری (در ابتدای مجله) برای هماهنگیهای اولیه با ما ارتباط برقرار کنید. امیدواریم که این مجموعه پژوهشها برای مخاطبین ما ذوقپرور، شوقآفرین و مورد استفاده باشد.
مصایب پژوهش هنر در ایران
پژوهش در هنر ایران کار دشواری است و سرآغاز پژوهش در هنر ایران به عملیات حفاری باستانشناسان و مورخان خارجی بازمیگردد. کار بزرگ این افراد به علت قدیمی بودن اطلاعات، ناقص بودن اسناد، برداشتهای اشتباه و ترجمههای چند دست شده، امروزه اعتبار چندانی ندارد، هر چند قابل احترام میباشند. متأسفانه، حتی در زمان حال نیز برای معرفی تاریخ ایران به این اطلاعات مراجعه می شود. انجام تحقیقات جدید نیز نیاز به همت والایی دارد که به نظر میرسد در اولویتهای سازمان های متولی نیست. از طرفی، عطش جامعه و فرهیختگان در شناخت و بازیابی هویت اصیل این سرزمین، ما را بر آن داشت تا گذری بر تاریخ هنر و معماری ایران داشته باشیم.
حقیقت آن است که بررسی آثار و بناهای به جا مانده از یک دوره نمی تواند تمام جنبه های زندگی گذشتگان را به ما انتقال دهد همانگونه که امروزه نیز اینطور نیست! در ایران باستان به دلیل تنوع جغرافیایی، اسطوره ها و عقاید گوناگونی وجود داشته است. قسمت های غربی ایران در ارتباط بیشتر با فرهنگ های یونان و روم و قسمت های شرقی در ارتباط با فرهنگ هند و مشرق زمین بوده اند. اساساً اسطورهها و انگاشت های ذهنی اینان نیز رنگ و بویی رومی یا هندی دارد؛ هر چند اثربخشی این طرفین بر یکدیگر قابل تشخیص و حتمی نیست. بنابراین مطالعه ی تاریخ هنر و معماری در ایران ضمن گستردگی موضوعات، دارای ابعاد پیچیدهای نیز میباشد. همچنین، مطالعهی آنها، بستگی به درک این موضوع دارد که فرهنگ اصالتاً مفهومی چندلایه میباشد و تفاسیر مختلف و عمقهای گوناگونی دارد. این موضوع در مورد ایران دو چندان است و هنر معماری تلاش دارد این لایهها را بشکافد و مخاطبین خود را با دیرینه ی آنان آشنا سازد. می توان گفت که وصف حال ما را شعری از سعدی راهگشاست:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
تعریف هنر
در بررسی هنر در دوران اولیه ی تاریخ، ابتدا باید مشخص کرد که آیا تعریف ما از هنر با تعریف گذشتگان یکی است یا خیر. آیا انسانهای اولیه، هنر را برای تزئین به کار می بردند؟ آیا نقاشی روی دیوار غارها برای تزئین غارها بوده یا علت دیگری داشته است؟ گامبریج در کتاب «تاریخ هنر» اینگونه بیان میکند:
«اگر معنای هنر را فعالیتهایی چون ساختن معابد و خانهها، آفریدن تصویرها و تندیسها، یا بافتن نقش و نگارهها بدانیم، هیچ مردمی در هیچ نقطه از جهان نیستند که عاری از هنر باشند. ولی اگر مرادمان از هنر گونهای از تجملات زیبا، اشیا روحنواز موزهها و نگارخانهها یا تزئینات گرانبهای مهمانخانهها و جز اینها باشد، باید بدانیم که واژه ی هنر به این مفهوم، دیرزمانی از تداولش نمیگذرد و بسیاری از بزرگترین معماران، نقاشان و مجسمهسازان روزگاران گذشته، هیچگاه تصوری از آن در ذهن نداشتهاند.»
برای بهتر فهمیدن ذهنیت و دید انسان های اولیه به هنر، گامبریج بهترین راه را توجه به هنر معماری میداند؛ زیرا در بین آثار هنری و معماری کاربردیتر است؛ به این دلیل که نمی توان ساختمانی را پیدا کرد که تنها به عنوان اثری تزئینی ساخته شده باشد و هیچ کاربرد دیگری نداشته باشد؛ بنابراین می توان گفت که دیدگاه انسان های اولیه نسبت به هنر، با دیدگاهی که ما داریم متفاوت بوده است. در مورد نقاشی و هنرهای دیگر نیز همین نگرش حاکم است. به عنوان مثال در حوزه ی نقاشی، اشکالی که بر دیواره ی غارها کشیده می شده شامل انسان در حال شکار، حیوانات شکار شده و یا تعداد زیاد حیوان بوده که نشان می دهد نقاشیها جنبه ی تزئینی نداشته و فقط به دلیل اعتقادات جادویی انسان ها کشیده می شده اند. در غار آلتامیرا، در اسپانیا، میبینیم که نقاشیها در اعماق غارها که نور کمی به آنجا میرسیده کشیده شدهاند؛ که این شاهدی دیگر بر اثبات این ادعاست که نقاشی ها تزئینی نبودهاند. گامبریج در قسمتی دیگر از کتاب خود می گوید:
«حکیمباشیان و جادوگران قبیله در همهی نقاط جهان میکوشیدند که با چنین شیوههایی سحر و جادو کنند: آنان پیکرههای کوچکی از دشمن میساختند و قلب آن را سوراخ میکردند یا در آتش میسوزاندند و امید داشتند که با این اعمال خود به دشمن آسیب رسانند… همهی این تصورات عجیب واجد اهمیتاند، زیرا ما را در فهم کهنترین نقاشیهایی که تا روزگار ما باقیماندهاند یاری میکنند… تاریخ هنر در وجه کلی، تاریخ پیشرفت مهارتهای فنی نیست، بلکه سرگذشت تغییر و تحول اندیشهها، باورها و ضرورتهاست.»
تعــریف انــــسان شنــــاسی و اهــــمــیت بـــاستان شناسی
برای شناخت بیشتر انسان های گذشته باید با بررسی آثار به جا مانده و کاوش در مناطق سکونت آنان در گذشته اطلاعاتی راجع به دید آنها به زندگی، اعتقادات، رسوم و به طور کل، فرهنگ آنان بهدست آورد. از اینرو، برای تحقق این هدف به کمک باستانشناسان نیازمندیم. همان طور که شهمیر زادی در کتاب خود به این موضوع اشاره می کند، هدف باستانشناسان این است که بگویند «یک اثر نمودی مادی است از یک تفکر تجریدی». همچنین در قسمتی دیگر تعریف باستان شناسان را اینگونه بیان می کند:
«باستانشناسان در حقیقت انسانشناسانی هستند که مدارک و شواهد لازم برای تحقیقات خود را از طریق بررسی و پژوهش و کاوشها در نقاط مختلف جهان که روزی محل تردد و یا سکونت و یا هر نوع دیگر فعالیتهای انسانی بوده است، بهدست آورده و سعی دارند تا گذشته را بر اساس یافتههای خود بازسازی نمایند.»
بنابراین با کاوش و بررسی آثار به جا مانده از آن دوران، می توان نظریاتی درباره ی فرهنگ و نوع زندگی انسان های اولیه بهدست آورد. طبق نظر شهمیر زادی، در هنگام بررسی آثار به نکاتی باید توجه کرد که به چهار دسته تقسیم می شوند: مطالبی راجع به اینکه اثر چگونه و در چه زمانی بهدست آمده، چه کاربردی داشته، معرف و بازتاب کدام عوامل و پدیده های فرهنگی در جامعه ی خود بوده اند و در آخر اینکه قواعد و قوانین به کار رفته در ساخت اثر، بازتاب کدام رفتار فرهنگی می توانند باشند.
پژوهندگان، معمولاً مبدأ هنر ایرانی را به دوران نوسنگی (هزارهی هفتم ق م.) ربط میدهند، ولی با مطالعه ی بیشتر، شاید بتوان سر آغازی قدیمیتر برای این هنر قائل شد. به دلیل در دسترس نبودن اطلاعات کافی، میان مورخان و باستان شناسان در مورد سال دقیق دوره های مختلف، اختلاف نظر وجود دارد و بهطور دقیق و علمی دورههای مختلف تفکیک نشدهاند. نتیجه آنکه مورخان برای این دورهها نامها و صفات متفاوتی برگزیدهاند و ملک شهمیرزادی ضمن تایید موضوع مذکور، مینویسد «هنوز نمیتوان مرز مشخص و معینی برای تفکیک دورهی فرهنگی میانسنگی و دورهی قبل و بعد از آن تعیین کرد. پیوندهای فرهنگی آخرین مرحلهی پارینه سنگی جدید و دورهی میان سنگی تا به آنجا رسیده که میتوان مجموعه آثار را به یکی از دو دوره نسبت داد.» البته باید تأکید کرد اطلاعاتی که راجع به هنرهای دوران پیش از تاریخ در دست است شامل موسیقی، نقاشی، سفالگری و معماری میباشد.
موسیقی
پیشینهی موسیقی به بدو پیدایش آدمی بر روی زمین باز میگردد. انسان از ابتدا در میان اصوات طبیعت به دنیا آمده و کمکم به تقلید و الهام از آن پرداخته است. دمیدن در شاخ حیوانات یا ساقهی گیاهان، به تدریج انسان را با ریتم ها آشنا نمود و او سعی کرد از این صداها برای جلب رضایت عوامل ماوراء الطبیعی در مراسم جادویی و نشان دادن غم ها و شادی ها بهره برد و با خواندن سرودهای جمعی، روح همبستگی گروه را بیشتر کند. با وجود اطلاعات اندکی که از دوران باستان موجود است، می توان به وجود موسیقی ایران در این زمان پی برد. برای مثال در شاهنامهی فردوسی، ساختِ سازهای مختلفی به شهریاران اساطیری ایران نسبت داده شده که از آن جمله می توان به انتساب نوعی طبل بزرگ به هوشنگ و یا علاقهی جمشید به سرنا اشاره کرد. با آنکه در این کتاب سعی شده از تخیلات شاعرانه استفاده شود، اما چون روایتی حماسی بر اساس رویدادها و مدارک باستانی است، نباید آن را نادیده گرفت. همچنین فردوسی، نای سفید را ساخته ی منوچهر و افراسیاب میداند، در حالی که کتاب اللهو و الملاهی، نای سفید را منسوب به کردان و نای سیاه، دونای و چنگ را ساخته ی ایرانیان دانسته است. در شاهنامه ی فردوسی، نخستین بار در دوره ی منوچهر، یعنی در آغاز دوره ی پهلوانی تاریخ ایران که معادل چهارهزار تا چهارهزار و پانصد سال پیش است، سخن از آواز و استفاده از سازهایی همچون بوق، درای هندی، زنگ، نای، روئین، چنگ و بربط در جشن پیوند زال و رودابه می رود و «نغمه سرا» به جای رامشگر و خنیاگر بکار گرفته شده است. علاوه بر نواختن ساز در مراسم شادی، فردوسی در کتاب خود به استفاده از کرنای یا نای بسیار بلند در جنگ ها اشاره دارد که بانگ و هیاهوی آن روحیه ی دشمن را تضعیف مینموده است.
نقاشی
هنر نقاشی و تصویرگری از دوران انسانهای شکارگری که در عصر پارینه سنگی میزیستهاند آغاز شده است. این تصاویر در ابتدا شامل تصاویر حیواناتی بود که این افراد غارنشین بر دیوارهی غارها تصویر میکردند و به نوعی از نیاز تسلط انسان آن زمان بر شکار خود نشأت گرفته می شده است.
هنرمند شکارگر با استفاده از ابزارهای ابتدایی مانند تکه استخوانهای تیز، خاکستر استخوانهای سوخته و سایر ابزارها بر دیوار غار که در واقع مسکن و پناهگاه او بوده، نقش شکار خود را میخراشیده است. تصاویری که مربوط به دوران پیش از یکجانشینی انسان است، غالباً موضوعاتی از قبیل شکار و تصاویر حیواناتی مانند، آهو، سگ، گوزن و بزکوهی دارد.
پس از این مرحله و به دنبال یکجانشینی و آغاز زراعت انسان اولیه با بلایای طبیعی که کشت و محصولاتش را تحت تأثیر قرار میداد، روبرو میشود و عامل اصلی آن را فرازمینیها تصور مینماید. از این زمان بود که تفکر ربالنوعهای کهن و خشنود ساختن آنها در ذهن انسان شکل میگیرد و با تکامل صنعت و ساختن ظروف مختلف مانند سفال، نقش کردن لوح های نذری و پیشکش کردن آن به پیشگاه خدایان، مورد توجه قرار میگیرد. در این دوران، نمادها اساسی ترین نقش را در بیان جنبههای مختلف آیینی ایفا میکنند. این تصاویر شامل کوه، بزکوهی، ماه، خورشید و خطوط موازی زیگزاگ که نمایانگر آب رودخانه و چشمههای جاریاند، میشود. در اینجا لازم به ذکر است که این ظروف تنها به وسیله ی دست و با تکنیکی به نام تکنیک فتیله سازی ساخته می شدهاند و تمامی این ظروف، نمونه های زیبایی از یکپارچگی و اتحاد میان عناصر ترسیم شده بودند. این عناصر به احتمال بسیار قوی، دارای معانی مختلفی بودند که ما از بسیاری از آنها بیاطلاع هستیم، ولی با توجه به شواهد موجود حدس هایی می توان زد. در اینجا، به چند نکته اشاره میشود:
1. ترسیم نقوش در این ظروف، به روش چکیده نگاری صورت گرفته است که ساده سازی شکل ها و اغراق و تحریف صوری از ملزومات آن است. در این زمان خطوط و شکل ها به قاعده و با سنجیدگی به کار برده شده اند و اساساً علاقه ای به تقلید از ظواهر عینی اشیا و موجودات در آن دیده نمیشود و هنرمندان برای رساندن مفهومی خاص به نمایش چند ویژگی اساسی و بازشناختی بسنده می کردند.
2. همان طور که گفته شد، ترسیم این نقوش بر روی سفالینه ها برای تزئین نبوده بلکه جنبه ی جادویی داشته است. همان طور که آرتور پوپ نیز اشاره می کند، از طرح ها و نقش های روی این ظروف می توان بیم ها و امیدهای انسان های آن دوران را درک کرد.
3. نکته ی قابل توجه دیگر در این ظروف، نحوه ی ترکیب بندی و نظمی است که در کل دیده می شود. دید بصری و نگاه زیبا ییشناسانه ، عناصر را گونه ای سامان داده که با صورت کلی سفالینه هماهنگی کامل داشته باشد. با اینکه گفته شد نقوش ترسیم شده بر روی این ظروف، تنها برای تزئین نبوده و معنای آن برای سازنده و مصرف کننده ی ظرف اهمیت بیشتری داشته، همان طور که دیده می شود، جنبه ی تزئینی این ظروف دارای اهمیت هستند و اصول ترکیببندی در همه ی ظروف به چشم می خورد.
نخستین سکونتگاه های انسان ها در ایران
همان طور که میدانید، اولین مکان سکونت انسان ها، غارها و پناهگاه های طبیعی بوده اند. در این دوره، انسان از غارها و پناهگاههای طبیعی بهعنوان سرپناه و استراحتگاه استفاده میکرد. ملک شهمیرزادی معتقد است: «معماری در این دوره محدود به ساختن سادهترین نوع اجاق بود که در حقیقت با کمک چند قطعه سنگ به محدود کردن مواد آتشا در یک مقیاس کوچک انجام میشد.» از دوره ای که انسان ها در غارها سکنی گزیدند نمونه هایی در ایران باقی مانده است که چند نمونه از غارهای شاخص در این دوره شامل موارد ذیل میباشد:
1. غار کمربند
این غار در نزدیکی شهر بهشهر مازندران قرار دارند. سفالهای غار کمربند بدون استثنا، با دست فرم داده شدهاند. سفال عصر نوسنگی غار کمربند، از نوع موسوم به «پوک و ترد» است. هر چند سفال های دوره ی نوسنگی کمربند را می توان جزء اولین سفال های ابتدایی طبقه بندی کرد، اما کهن ترین و اولین نوع سفال ساخته شده در ایران نیستند و سابقه ی سفال گری را باید در محل و یا منطقه ی ناشناخته ی دیگری شناسایی نمود. در میان بقایای بهدست آمده از این غار، مقدار زیادی بقایای استخوانی حیواناتی مانند گاو، خوک، گوسفند و بز وجود دارد که به نظر می رسد اساس اقتصاد معیشتی در این دوران را رمه داری تشکیل می داده است. در مورد قدمت غار کمربند، اعداد متفاوتی در دست است. ازجمله اشاره ی روزنامه ی نیویورک تایمز، در آوریل 1951، به کشف اسکلت 3 انسان در غار کمربند که مربوط به 75.000 سال پیش میباشند، اگرچه به نظر می رسد این گزارش صحیح نیست و بر اساس اطلاعات، اشتباهی چاپ شده است.
2. غار هاتو (هوتو)
این غار به فاصله ی یکصد متری از غار کمربند واقع شده است. حفاری در این غار اولین بار توسط کارلتون استنلی کون، استاد انسانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا، در سال 1330 ھ ش انجام شد. در عمق 15/7 متری از سطح کف این غار، قدیمی ترین قطعه ی سفال بهدست آمد که از نوع مشخص دوره ی نوسنگی بود و در عمق 5/8 متری نیز نخستین نمونه ی بقایای اسکلت بهدست آمد که متعلق به فردی بالغ با آرواره های محکم و بزرگ بوده است.
3. غار کرفتو
این غار زیبا در شمال سقز و در میان رشتهکوههای زاگرس قرار دارد. این غار از دو بخش طبیعی و دست ساز (آثار معماری صخره ای ـ دستکند) تشکیل شده است. در این غار، نمونهای از اولین دخالت انسان در تغییر شکل محیط سکونت را میتوان مشاهده نمود. این دخالت در شکل بعدها بهصورت کاملتر در خانهسازی واقع در کوهها و صخرهها دیده میشود. سکونت در این غار را میتوان بهعنوان نخستین گامهای بشر برای استقرار در یک منطقه ی ثابت تلقی کرد. این غار به دفعات مختلف در طول تاریخ مورد استفادهی اقوام گوناگونی قرار گرفته، همچنین آثار و اشیا بهدست آمده از این غار، راهروها و اتاقهای مختلف آن شاهدی بر مسکونی بودن آن میباشد که با طول حدود 750 متر، از لحاظ بافت ساختمانی بی نظیر است. بهگونهای که ارتفاع دهانهی ورودی آن از سر تپه به بیش از 25 متر میرسد که در گذشته راهی بس دشوار و مشکل برای ورود به درون آن بوده است. با توجه به مطالعات باستانشناسی، احتمالاً از اواخر هزارهی پنجم ق م تا هزارهی چهارم پیش از میلاد، این غار مورد استفاده قرار گرفته و از دوره ی سلوکی به بعد، یعنی در دوره های اشکانی، ساسانی و اسلامی نیز از آن برای سکونت استفاده شده است. لازم به ذکر است که این غار بسیار زیبا و پر رمز و راز، ثبت آثار ملی، به شماره ی ثبت 330، گردیده است. به علاوه، این غار دارای کتیبهای به خط یونانی است که مربوط به اواخر سده ی چهارم و اوایل سده ی سوم پیش از میلاد می باشد. موقعیت غار بهگونهای است که بهطور کلی بادگیر نیست و در زمستان، برف دامنهی جنوبی را نمیپوشاند؛ در حالی که جنوب شرقی آن کاملاً بادگیر است و توسط برف پوشیده میشود. نتیجه آنکه، در زمستان و هنگام سرما، درون غار گرم و در تابستان به دلیل کوران باد، خنک است و همچنین دو چشمه آب در زیر صخره های آن وجود دارد که سالیان دراز، مردم از آن بهره مند بوده اند.
از ایجاد زاغه ها تا روستا نشینی
ساکنان فلات ایران به تدریج از درون غارها خارج شدند و در مکان های امنی چون بالای تپه ها گرد آمده و برای خود خانههای کوچک گِلی ساختند. آنها در حدود هزارهی هشتم پیش از میلاد، آرامآرام به ایجاد پناهگاهها و زاغههایی در دشتها مشغول شدند. ساکنان این خانهها به مرور زمان دریافتند که علاوه بر شکار از طریق کشاورزی و رام کردن حیوانات نیز میتوانند برای خود غذا تولید کنند. این مردم، که تا آن زمان برای نگهداری آب و غذا فقط از ظروف سنگی استفاده مینمودند، موفق شدند با شکل دادن گِل خام و پختن آن، نخستین ظروف سفالی را بسازند.
تا پیش از ورود اقوام مهاجر به این سرزمین ــ که در تاریخ رسمی از آنها بهعنوان آریاییها نام برده شده ــ اقوامی مانند تاپورها و آماردها (در حدود مازندران امروزی)، کاسپی ها (در حدود قزوین امروزی تا دریای خزر)، کدوسی ها، گلاها (در حدود گیلان و شمال شرقی آذربایجان امروزی)، عیلامی ها (در سرزمینهای جنوب غربی ایران امروز مانند خوزستان و ایلام)، کاسی ها (در حدود جنوب استان کرمانشاه امروزی)، لولوبی ها (در مناطق جنوبی دریاچهی ارومیه) و گوتی ها (در مناطق شمالی کوهستان زاگرس) در نقاط مختلف سرزمین ایران سکونت داشتند.
مسکنهای اولیه بهصورت کومهها یا خانههای محقری بودند که از نی و شاخههای درختان ساخته میشدند و بعدها روی شاخهها را گل میمالیدند و دیوارها را با چینه و گل دستساز و بیشکل بالا میبردند. روستاهای اولیه بیشتر در درهی غربی و گاهی به فاصلهی کمی در شرق کوههای زاگرس، دامنهی جنوبی و شمالی رشته کوههای البرز، کنار رودخانهها و دریاچههای پرآب داخلی و یا در حاشیهی کویرها ساخته میشدند. از جمله بزرگترین و ماندگارترین این مناطق عبارتاند از:
1. تپه ی گنج دره
این تپه که مربوط به هزاره ی هشتم ق م است، تپه ی کوچک مخروطی شکلی در دامنهی شرقی کوههای زاگرس
در غرب شهرستان هرسین کرمانشاه واقع شده است و نخستین بار دکتر فیلیپ اسمیت کانادایی آن را مورد پژوهش قرار داد. بر اساس لایه نگاری هایی که در این تپه انجام شده، 5 طبقه ی استقراری در آن مشخص شده و حفاران بر این عقیده اند که زمان استقرار در این 5 طبقه از اواخر هزاره ی هشتم تا اواسط هزاره ی هفتم بوده است. معماری مشخصه ی تپه ی گنج دره در طبقه ی چهارم آن واقع است. از مشخصه های این معماری، جهت جنوب شرقی ـ شمال غربی، دیوار برخی اتاق ها با گل اندود شده بودند و برخی اتاق های قسمت های مرکزی دو طبقه بودند. منازل مسکونی جنب یکدیگر ساخته شده بودند و در بین آنها فاصله ای اعم از راهرو یا حیاط یا فضای باز قرار نداشته و به نظر میرسد، راه ورود به آنها از پشت بام بوده است. اتاقهای خانهها بهصورت مستطیل شکل و زوایای داخلی آن مدور میباشند. دیوارهای داخلی اندود می شده اند و در کف اتاقها، حفرههایی برای جمع آوری آذوقه ساخته شده است. در حین حفاری ها، قطعه سفالی در آخرین طبقه ی استقرار در این مکان یافت شد که به عنوان کهن ترین نمونه سفالی در ایران، معرفی شده است. به طور کلی سفال های گنج دره شامل خمره ها و ظروف معمولی بوده که با دست ساخته شده و دارای لعاب گلی غلیظ بوده اند. سفال ها در حرارت کمی پخته شده و حتی برخی ظروف پس از ساخته شدن در آفتاب خشک شده و سپس مورد استفاده قرار گرفته اند.
2. تپه ی علی کُش
این تپهی باستانی، مربوط به هزارهی هشتم پیش از میلاد و در منطقهی دهلران استان ایلام میباشد. ساکنان این ناحیه از رسوبات قرمز رنگ طبیعی دشت، قطعاتی را به شکل خشت با ابعاد تقریبی 25×15×10 سانتی متر جدا میکردند و با آن کلبههایی بنا مینمودند. دیوارها بین 25 تا 45 سانتیمتر بوده و اتاقها وسعتی برابر 5/2 ×2 متر داشتند. خانهها تک اتاق بوده و دری با عرض تقریبی 5/1 متر داشتند. با توجه به مدارک، کف اتاقها از گل یا خاک نرم کوبیده بوده است. جدا کردن قطعات گل طبیعی و استفاده از آن بهعنوان خشت تا پیش از این تاریخ در مناطق دیگر بهدست نیامده و به نظر میرسد از این منطقه آغاز شده باشد. از حفاریهای دورههای بعدی اتاقهایی با ابعاد تقریبی 3×3 بهدست آمد که ضخامت آنها در برخی از نقاط به 1 متر هم میرسید. همچنین مصالح ساختمانی همانند دورهی قبل، برش قطعات گل رسوبی با ابعاد 40×25×10 سانتیمتر بود و به وسیلهی یک لایه ملاط، رگهها را به هم متصل و پس از ساختن دیوار، دو سطح آن را با یک لایه گل اندود میکردند. کف اتاقها از گل و یا خاک نرم کوبیده بود و روی آن با حصیری پوشیده میشد. احتمالاً منازل مسکونی دارای حیاطی بودند که در گوشهی آن اجاقی برای پخت و پز بر پا میشد زیرا در داخل ساختمان با توجه به آب و هوای گرم منطقه، محلی برای پخت و پز وجود نداشته است. ساخت و استفاده از ظروف سنگی، پیکرک گلی انسانی و حیوانات و اشیای ساخته شده از استخوان و صدف در این منطقه، در همهی ادوار زمانی آن ادامه داشته است.
3. جیرفت
محوطهی باستانی جیرفت در استان کرمان و نزدیک شهر جیرفت قرار دارد و به نظر میرسد که در حدود 7 هزار سال پیش، مرکز نخستین تمدن بزرگ و باشکوه جهان بوده است. تا پیش از کشف جیرفت به نظر میآمد بینالنهرین گهواره ی تمدن باشد، اما کشف جیرفت، نگاهها را متوجه ایران و کویرهای پر رمز و راز آن نمود. پس از کنترل و محصور کردن منطقه، تیم باستانشناسان و میراث فرهنگی با رویکردی فرهنگی ـ اجتماعی وارد منطقه شد. نخست آنکه، حفاریها به جای قبرستان، به روی شهر متمرکز شد تا مردم، سازمان میراث فرهنگی را به سوءاستفاده از قدرت متهم نکنند. دوم آنکه، هر جمعه جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ برای توضیح، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم منطقه برگزار می شد. خوشبختانه این رویکرد توسط سازمان میراث فرهنگی، موجب بازگرداندن بسیاری از اشیایی شد که مردم پنهان کرده بودند تا در فرصت مناسب به فروش برسانند. اکنون این اشیا در موزه ی جیرفت به نام اهداکنندگان نمایش داده میشوند.
جیرفت، کهنترین تمدن شرق میباشد و به قولی مهد تمدن بشری بوده است. این شهر همچنین بزرگترین شهر تاریخی جهان میباشد و به لحاظ وسعت، هیچ شهر سومریای با آن قابل مقایسه نیست. همچنین بر اساس مطالعهی کتیبهها، به نظر میرسد شهر افسانهای و گمشده ی «ارت» یا «ارتا» که در شرق ایران قرار داشته و سومریان به آن اشاره کرده و بارها قصد تهاجم به آن را داشتهاند به احتمال زیاد، همان شهر جیرفت است. این شهر، احتمالاً همان شهری است که فرمانروای دولت شهر انمرکار، برای به خدمت گرفتن معماران آن، جهت ساختن معابد بزرگ سومری اصرار داشته است. تا پیش از کشف جیرفت، به نظر میآمد نخستین خط در سومر باشد، اما یوسف مجید زاده، باستان شناس دعوت شده به ایران و مدیر پژوهشهای منطقه ی جیرفت، معتقد است این کتیبههای جیرفت، نخستین خط جهان شرق را نشان میدهند که دارای شکلی هندسی از دایره، مثلث و اشکال دیگر می باشد.
در مرکز شهر، دژی با ارتفاع 26 متر وجود داشته که احتمالاً دو طبقه بوده و 12 هکتار وسعت داشته است. ورودی شهر بر خلاف ورودیهای دیگر بناهای یادمانی بینالنهرین در هزارههای دوم و اول پیش از میلاد ــ که از دو سمت ورودی جرزها یا برجهای مکعبی شکل تزئین شدهاند ــ با برج نیمدایرهای شکل به قطر 5 متر تزئین شده است. در این منطقه، آجری کتیبه دار از کف راهرو کشف شده که نخستین کتیبه ی شاهی جهان است و در آن فرمانروایی از ساخت بنا و علت آن پرده برمیدارد. با توجه به رسم کارگذاری کتیبهها در دل بناها در گذشته احتمالاً با کاوشهای بیشتر، کتیبههای بیشتری نیز بهدست خواهد آمد و ابعاد بیشتری از این بنا بر ما مشخص خواهد شد. از آنجایی که خط این کتیبه 500 سال قدیمیتر از خط عیلامی نوشتاری شناخته شده است؛ بنابراین خاستگاه خط عیلامی، نه در عیلام که در منطقه ی جیرفت، در استان کرمان، میباشد. در باب بافت شهری نیز خانههایی دارای پنجرههایی رو به غرب کشف شدهاند که از داخل عایق شده و روی عایق را سفید کاری کردهاند. در این بین خانهای با 11 اتاق که دارای سیلوی نگهداری غذا بوده نیز قابل توجه است. این خانهها با نمونههای معاصر که با کپر ساخته میشوند، متفاوت هستند و حیاط نیز ندارند. همینطور نمایش معماری بر ظروف سنگی جیرفت، که هیچگونه شباهتی به یکدیگر ندارند، بسیار مهم است. نشان دادن جزئیات فراوان در برخی از این نماها، شاید اشاره بر این واقعیت دارد که هر کدام باروی شهر متفاوتی را نشان میدهند، برخی از باروها 3 و برخی دیگر 4 دروازه داشتهاند که احتمال میرود تعداد واقعی دروازهها در شهرهای گوناگون، متفاوت باشد.
در کاوشهای انجام شده در منطقهی جیرفت، آثار هنری متعددی شامل سردیسها، تندیسها و پیکرههای انسانی و جانوری، سفالهای منقوش یا ساده، اشیا کوچک گوناگون از سنگ لاجورد (مانند مهرهای مسطح و استوانهای) و ظروف ساده و منقش از سنگهای متفاوت بهدست آمده است. همچنین میتوان به ظروف و پلاکهای سنگی با نقوش بسیار ظریف از موجوداتی چون عقاب، عقرب و پلنگ اشاره کرد. در این ظروف تقریباً تمامی چشمها، اعم از چشم انسان یا جانور، سنگ نشانی شده و این در حالی است که در نقوش برجستهی سومری و بهطور کلی در بینالنهرین، در هیچ یک از نقشمایههای انسانی و جانوری مربوط به هزارههای چهارم و سوم پیش از میلاد، تزئین سنگ نشانی مشاهده نمیشود یا اگر چنین چیزی در آینده بهدست آید، باید به جستوجوی خاستگاه آن در ایران پرداخت. از اینرو، به نظر میرسد مکتب تزئین روی سنگ کلوریتی (صابونی)، جیرفت بوده است.
بر روی ظروف سنگی، نقشمایههای گوناگونی از نمایش آداب انسانها، رویارویی و جدال میان جانوران وحشی، نمایش سلطان جانوران (که به نظر میرسید از هزارهی چهارم قم بر مهرهای استوانهای دورههای شوش اولیه رواج یافته بود)، جانوران شاخدار گیاهخوار (مانند بزهای کوهی که در صلح و آرامش در مرغزارها به چرا مشغولاند) یا نمایش برخی اسطورهها به شکل موجودات ترکیبی و هیولایی دیده میشود. بهعنوان مثال یک نقشمایهی جالب توجهی که در تزئین این ظروف در جیرفت ظاهر میشود، شمایل عقرب ــ انسان است که میدانیم در اسطورهای بودن آن تردیدی وجود ندارد، زیرا با این مخلوق در حماسهی اسطورهای گیلگمش در نقش نگهبان دروازهی کوههای مَشو ـ دروازهای که برای ورود به شهر ظلمات باید از آن گذر کرد ــ مواجه میشویم.
جــیرفت بـــزرگترین کـــشف 60 سال اخـــیر باستانشناسی بوده است و چندین بار مورد کاوش قرار گرفته است، اما متأسفانه بحرانهای مالی و اولویتهای کشور، اجازهی سرمایه گذاری در حوزهی میراث فرهنگی و توجه به تاریخ معماری کشور را نمیدهد. از اینرو مدتی است که عملیات کاوش در جیرفت برای چندمین بار متوقف میشود و هر از چند گاهی خبری جز دستگیری قاچاقچیان عتیقه، در باب جیرفت نمیشنویم.
4. تپه ی زاغه
این تپه در 60 کیلومتری شهرستان قزوین واقع شده و تقریباً دایرهای شکل میباشد. واحدهای ساختمانی تپهی زاغه کاملاً مستقل و آزاد از یکدیگر بنا شده بودند و در این استقرار روستایی، کوچهها سرانجام به میدانهای بزرگتر میرسیدند. با بررسی ساختمانهای مسکونی، اقتصاد مبتنی بر تولیدات کشاورزی، امور دامداری و اقتصاد مشترک کشاورزی و دامداری شناسایی شده که وجود خمرههای بزرگ در حفریات فصول مختلف تپهی زاغه نیز بر آوردن آب از محلی به محل دیگر و حفظ نمودن آن در این خمرهها برای مصرف روزانه تأکید دارد.
در این منطقه، 21 خانه کشف شده که همگی نقشههای چهارگوش دارند. نکته ی مهم آنکه، معماران بدوی این خانهها به خوبی با موضوعات اقلیمی منطقه آشنا بودهاند، زیرا جهت طولیِ مستطیل تمام خانهها، شمال شرقی ـ جنوب غربی یا بالعکس میباشد. این انتخاب، به علت وجود بادهای راز و مه منطقه بوده است؛ بنابراین در تدبیر صورت گرفت، عرض بناها که بُعد کمتری داشته، در جهت باد قرار میگرفته و از ورود باد به خانه جلوگیری مینموده است. تنها یک خانه در این منطقه، ورودی غربی دارد و آن نیز برای ممانعت از ورود باد سرد مه بوده و یک بادشکن از جنس چینه خشتی دارد. این خانه ها الگوی درون گرا داشتهاند که نشان از اصالت این تفکر در معماری ایران دارد.
پوشش خانهها از چوب بوده و درون خانهها کارگاه سفال پزی و شیره پزی قرار دارد و این احتمال را که زنان، نخستین مجسمه سازان جهان بودهاند، قویتر میکند. نکته ی جالب دیگر آنکه این خانهها، به تعبیر امروزی ،ویلایی بوده و همگی دارای حیاط مجزا میباشند.
اکثر خانهها آشپزخانهای ساده، اتاق و انبار دارند و دکتر ملک شهمیرزادی تأکید میکند که در بعضی از این خانهها دو یا سه حیاط وجود داشته یا بعضی بیش از یک واحد مسقف (برای دامداران) داشتهاند. همچنین، بعضی خانهها علاوه بر فضاهای مسکونی، برای کشاورزان دارای انبار کشاورزی و دامی بودهاند، اما نوع چهارم خانهها سادهتر بوده که احتمالاً برای کارگران میباشند. کف بناها و پشت بامها با لایهی نازکی از کاهگل، بهعنوان عایق، پوشانده میشده است. به علاوه، در بعضی خانهها، دیوارها با رنگ تزئین شدهاند و تزئینات هندسی به رنگهای قرمز، سفید سیاه و زرد دیده میشود.
عزت الله نگهبان، معتقد است این منطقه، به جد، یک مجتمع کشاورزی و صنعتی بوده است. در تپهی زاغه اتاقها در برخی موارد به وسیلهی سوراخی در دیوار به اتاقهای دیگر مرتبط شده و از طریق در ورودی اصلی کوچکی به کوچه یا میدان متصل میشوند. آثار و اشیا بهدست آمده، نشانهی پیشرفت و تکامل انسانی است که با حداقل وسایل و امکانات، بیشترین بهره را از مواد پیرامون خود میبردند و مکان زندگی و لوازم مورد نیاز را هنرمندانه شکل داده و تزئین مینمودند.
5. تپه ی معمورین تهران: هزاره ی پنجم ق م
این تپه که در منطقهی رباط کریم تهران و در محدودهی فرودگاه بینالمللی امام خمینی(ره) کشف شده است، متشکل از چندین لایهی تمدنی می باشد که حداقل از هزارهی 5 قبل از میلاد آغاز شده و در انتها به فرهنگ سفال خاکستری ختم میشود و از آن پس متروک میگردد. پژوهشهای باستانشناسی در زیر تپههای این منطقه، از وجود خانههایی که تشکیل شهرک میدادند، حکایت دارد. پیرامون هزارهی دوم پیش از میلاد، فرهنگ سفال خاکستری، نیمهی شمالی فلات ایران را از خاور تا باختر در مینوردد و دگرگونیهای زیادی در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی اقوام زیر سلطه به وجود میآورد.
مردم خودبسندهی تپهی سفالی معمورین در دورهی فرهنگ سفال خاکستری، برای خود اتاقهای راست گوشهای میساختند که از درون، سکوهای به هم پیوستهی کوچکی دور آن را فرا گرفته و با پلهای به دیگر اتاقها راه مییافتند و دیوارهای اتاقها از خشتهای خام مستطیل شکل به ابعاد 24×18 سانتیمتر و 27×32 سانتیمتر و با ضخامت تقریبی 8 سانتیمتر تشکیل شدهاند. از ویژگیهای معماری این منطقه، استفاده از گچ در قسمتهای مختلف است که از آن، علاوه بر ساخت وسایل، پوشش و اندود دیوارها و کف اتاقها، برای نصب خمرههای بزرگ نگهداری غلات، آب و مایعات در گوشهی اتاقها و یا گودالهای ویژه نیز استفاده شده است. در واقع، اندود گچ تا 20 لایه روی هم، بیانگر اهمیت این پوشش در معماری فرهنگ سفال خاکستری می باشد که ممکن است سفید کردن این دیوارها در مراسم آیینی مانند سال نو و مراسم دیگر نیز انجام شده باشد.
علاوه بر آنچه گفته شد، پیدایش یک قالب ابزار فلزی و کورهی فلزگدازی، نشانگر ساخت و تولید محلی فلز در این تپه است، اما ابزار و تیغههای سنگی نیز همواره به کار میرفته؛ چنانکه چندین ابزار با سنگ چخماق مشاهده شده است. از مشاهدهی نمونههای سفال در این منطقه، خودبسندگی این مردم در تولید سفالینههای خاکستری را میتوان دریافت. سفالینهی خاکستری را در کورههای معمولی نمیتوان تولید کرد و انواع خاکها در کورههای مختلف پخت میشوند، که اغلب به رنگ خاکستری نرسیده و رنگهای نخودی و قرمز به خود میگیرند، اما وجود این رنگ سفال در این منطقه، نشاندهندهی استفادهی مردم این سرزمین از نوع خاصی فرایند پخت و کوره سازی است و کشف این منطقه، نظریات باستانشناسی که این گونه سفال را مربوط به مردم کوچ نشین میدانست، مورد تردید قرار داد.
مهمترین آثار بهدست آمده در این منطقه، قطعهای سفال خاکستری از بدنهی ظرفی است که روی آن نقش ماهرانه و اعجاب انگیزی نقش بسته و همچنین مُهر استوانهای که برای مهر و موم اجسام و اشیای ارزشمند استفاده میشده است، تنها اثر ایرانیای می باشد که کاربرد مهر استوانهای را نشان میدهد و مهارت این مردم را در پرورش دام به نمایش میگذارد.
6. تپه سیلک: اواخر هزاره ی دوم ق م
این تپه شامل دو تپهی جنوبی و شمالی است که در محور تاریخی فین، واقع در شهرستان کاشان قرار گرفته است.مردم محلی یکی را سی ارک کوچک و دیگری را سی ارک بزرگ میخوانند و در تپه ی کوچکتر یک زیگورات وجود دارد. این تپهها بقایای یکی از قدیمیترین جایگاههای زیست انسان در زمین میباشند که همانند بسیاری از روستاهای دیگر، در کنار چشمهسار بنا شدهاند. در ادوار بعد، در این تپه، شاهد پیشرفت فنی قابل توجه انسان ها می باشیم. در واقع، در این ادوار میبینیم که انسان برای ساختن دیوارها از خشت خامی که با دست شکل داده، استفاده میکند. ظروف سفالی یافت شده در این منطقه، نقاشیها و تصاویر حیوانات، نشانگر مهارت و ظرافت انسان در آن زمان است و بعدها مردم سیلک در بکارگیری نقره، برنز و آهن نیز مهارت پیدا کردند.
مدفن مردگان در این ادوار بیشتر درون محوطهی مسکونی و زیر خانهها بوده است. در اواخر هزارهی پنجم و اوایل هزاره چهارم قم، اجتماع مستقر در این ناحیه، تپهی شمالی را ترک کرده و به تپهی جنوبی نقل مکان میکنند، گرچه علت این کوچ مشخص نیست. گسترهی منطقهی اشغالی در این دوره خیلی بیشتر از طبقات پیشین در سیلک بوده و نشان میدهد که اجتماع ساکن در این محوطه از هر نظر گسترش داشته و پیشرفته بودند، بقایای قابل توجهی از معماری و ابزار و ادوات، بهخوبی نمایشگر این گستردگی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی است.
مجرب و همکاران در طی پژوهشی مشخص کردهاند که: «بر اساس مطالعات باستانشناسی و شواهدی که در بازدید میدانی از محل بهدست آمد، چندین زلزله ی مخرب که قبل از میلاد رخ داده بودند، شناسایی شد. در این بررسی، برای برخی از رویدادها اطلاعات کاملی، همچون زمان ترک سکونتگاه به علت یک حادثهی طبیعی، فروریختن دیوارها و سقف، حالت غیر متعارف اسکلتها، ترک و شکستگی روی استخوان ها و ترک و شکاف در زمین بهدست آمد. مطالعه ی آثار، خرابی و شواهد باستانشناسی لرزهای نشان داد که زلزلهای در 5500 سال، پیش، تپه سیلک را بهکلی ویران کرده است. در این بررسی، گسل کاشان بهعنوان یک گسل فعال و مسبب معرفی شد.»
7. تل باکون: هزاره ی پنجم ق م
این محوطه ی باستانی شامل دو تپهی قدیمی میباشد که در 5/2 کیلومتری جنوب غربی، نزدیکی تخت جمشید در دشت حاصلخیز مرودشت قرار گرفته است. نخستین بار پروفسور ارنست هرتسفلد از دانشگاه برلین آلمان، در سال 1311 ھ ش، از آن دیدن کرد و حفریاتی در آن انجام داد. تل باکون یکی از نادرترین محوطههای باستانی است که نام آن شاید بازتابی از شأن و مرتبه ی باستانی باشد و به معنی تپه ی خدایان تفسیر شده است. این نام در اصطلاح محلی «بگون» خوانده میشده که صورت جمع کلمه ی «بک» یا «بغ» بوده و در ایران باستان، واژهای برای نام خدا بوده است.
8. تپه حصار
این تپه در دامغان و در دامنهی جنوبی البرز قرار دارد. زمان تقریبی سکونت در قدیمیترین و عمیقترین طبقه ی آن 4200 ـ 3500 ق م اعلام شده است. در این تپه خانههای کوچکی شناخته شده، اما محل خاصی بهعنوان گورستان بیرون از محوطهی مسکونی وجود نداشته است. دومین طبقه، که تاریخ تقریبی آن 3500 ـ 3000 ق م است، قطر کمی دارد؛ از اینرو، به نظر میرسد که مدت استقرار در این دوره چندان طولانی نبوده و تقریباً همان محوطهای که دوران پیشین را فرا میگرفته، میپوشانده است.
بررسی سفالهای گوناگونِ یافت شده در این ناحیه نشاندهندهی فرهنگ و تمدن رشد یافته ی بشر است. آثار معماری تپه حصار عبارتند از خانههای کوچکی با دیوارهایی از چینه و خشت خام که در ابعاد بدون نظم و بدون نقشهی قبلی ساخته شدهاند. در ادوار بعد، منازل بهصورت چهارگوش ساخته میشدند که در آنها اتاق مرکزی بهعنوان آشپزخانه یا اتاق نشیمن مورد استفاده بوده و اتاقهای دیگر در اطراف آن ساخته شدهاند. در بالاترین طبقه، ساختمانی بهصورت حصار شهر، ساخته شده که قدمت آن به 4000 سال پیش میرسد. در هزارههای چهارم، خشتهای چهارگوش مسطح پدید آمد که از قرار معلوم اختراع ایرانیها می باشد. در این شهر، بقایای بنای بزرگی مشهور به ساختمان سوخته، شامل یک حصار دفاعی، برج و باروی استحفاظی و یک دروازهی ورودی است که در اثر آتش سوزی منهدم شده است.
9. شهر سوخته
در این محوطهی تاریخی، وجود یک نظام گستردهی مبادلات اقتصادی به همراه استفادهی کامل از مجموعهی وسیعی از منابع معدنی و حیوانی که در دسترس بوده، میتوانست زندگی ساکنان را تأمین کند. آثار یافت شده نشانگر این است که این نقطه، مکانی برای ساختن و توزیع بوده است. از اینرو فعالیتهای متعدد صنعتی مانند تولید انواع اشیای تزئینی، ابزار و لوازم خانگی، کارگاههای ذوب مس، فلزکاری، مهرسازی، حصیر بافی، صنایع چوب و صنعت سنگ با استفاده از منابع معدنی و طبیعی محلی در این سکونتگاه انجام میشده است. در واقع، این تولیدات همراه با یک نظام مبادلاتی سازمانیافته با همسایگان شرق، شمال و شمال شرق نیازمندیهای ساکنان این شهر را تأمین می نموده است.
در این محوطهی تاریخی نوآوریهایی نیز در سازمان نیروهای تولید و جدایی قطعی تخصص از کارهای خانگی صورت گرفت، بهگونهای که بخشی از نیروی تولید به فعالیتهای صنعتی اختصاص یافت و این موضوع در سرتاسر منطقه مشهود بود. اگرچه بهطور همزمان در خانهها گروههایی نیز با تولید مستقل شخصی در مقیاس کوچک، ، به چشم میخوردند.
ارتباط کامل بین اتاقهای موجود در ساختمان هایی که در شهر سوخته کاوش شده، نشان میدهد که زندگی در هستههای فامیلی کوچک در کنار یکدیگر در جریان بوده است؛ به عبارت دیگر، نسلهای مختلف از یک فامیل با یکدیگر زندگی میکردهاند. این خانهها بهصورت نامنظم در کنار کوچهها و خیابان های کفسازی نشده قرار گرفتهاند که در گذر زمان و رفت و آمد انسان ها و حیوانات کوبیده و سخت شدهاند. علاوه براین، نشانههایی از مکان هایی بهعنوان «انبارهای عمومی» که مکان ذخیره و نگهداری آذوقهی مورد نیاز اهالی شهر و یا محلههای گوناگون بودهاند نیز به چشم میخورد. همچنین، در بررسی و مطالعهی حدود 300 گور شناخته شده در گورستان شهر سوخته نیز نشانههایی از وجود سه طبقهی اجتماعی جداگانه در شهر سوخته بهدست آمده است. اگرچه هنوز دلیل اصلی از بین رفتن شهر سوخته شناخته نشده؛ اما علت آن میتواند بحرانی باشد که حدود سالهای 2000 ق م در سراسر منطقهی شرقی ایران و آسیای مرکزی به وجود آمد و باعث کوچک شدن و از بین رفتن بیشتر سکونتگاهها در این منطقه شد. این اتفاق بزرگتر از یک مسئله ی پزشکی بوده است، زیرا طبق بررسیهای جابرانصاری و همکارانش، نخستین نشانههای جراحی جمجمه در ایران پیش از تاریخ در شهر سوخته بوده است که جراحی فوق در نوع خود كم نظیر بوده و از مفاخر میراث علمی ایرانیان محسوب میگردد (1389: 25). هــمچنین، نخستین نمونه ی تخلیه ی چشم و جایگذاری چشم مصنوعی برای یک بانوی ایرانی در این شهر انجام شده و این مهم در پی کشفیات سال 1385 مشخص شده است که بهاحتمال زیاد حاکی از آشنایی کامل ایشان با آب مروارید، روش نگهداری چشم مصنوعی و تجهیزات جراحی چشم میباشد.
از جالبترین آثار کشف شده در این منطقه، جام سفالی کوچکی است که روی آن پنج تصویر پیاپی از یک بز در حال حرکت ترسیم شده است. با چرخاندن جام، نقاشی متحرکی از یک بز کوهی را میبینیم که با دو پرش بر بالای درختی میجهد و از برگ آن تغذیه میکند. این اثر، نخستین پویانمایی یا انیمیشن جهان است که متعلق به هزاره ی سوم قم میباشد و اکنون در موزهی ایران باستان قرار دارد.
جمع بندی و نتیجه گیری
این نوشتار به جای 10000 سال فراموشی خویشتن بود. واقعیت این است که نوشتن این مطلب برای تاریخ معماری غرب بسیار آسانتر از سرزمین پدری مان بود. قطعاً علت این موضوع نه بر پر کاری همکاران ما در غرب، که بر کم کاری ما در ایران است. زمان را نیز نباید خیلی به عقب برد. هم اکنون نیز، آنان با مستندسازیهای گوناگون، آرشیو کردن اسناد، اسکن و نگهداری همه ی مدارک از ما فعالتر هستند. آیا حقیقتاً امروزه برنامه ی منسجمی برای پژوهش در مورد هنر و فرهنگ ایران زمین داریم؟ (برای درک این مهم مراجعه کنید به درگاه کنسرسیوم محتوای ملی به آدرس www.ICNC.ir) پیامدهای عدم کنکاش در تاریخ ایران نه تنها گریبان گیر ما خواهد شد که به هویت بشری صدمه خواهد زد. این رسالت ماست که خود را به جهان معرفی نماییم. باید تاریخ ایران، روستاهای ایران، رسوم ایرانی، مذهب و عقاید آنها با استفاده از توان فزاینده ی رسانهها، ارتباطات، شبکههای اجتماعی و جهان بدون مرز اطلاع رسانی گردد.
دیگر آنکه، خلأ مدیـریـت در تمام سطـوح این غفـلت مشخــص است. عــدم مدیـریت بر محـتــوا، پژوهشها و نیروی انسانی متخصص، عدم مدیریت متولیان امر، عــدم مدیریت مردم علاقه مند و داوطلب همکاری های مردمی، عدم مدیریت و برخورد با متجاوزین و قاچاقچیان و …، عدم مدیریت مراکز دانشگاهی و پژوهشی و پتانسیل علمی عظیم موجود در کشور از جمله این موارد هستند؛ بنابراین بجاست که با هدف معرفی و مکتوب کردن دقیق و منسجم هنر و معماری ایران پیش و پس از اسلام به جهان، ضمن هماهنگی همه ی ارگان ها، از همه ی توان خود بهره بریم. این تجربه ای ا ست که در اوایل تأسیس دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز انجام شده است. در آن دوران بر اساس پژوهش های موجود، دانشجویان چه به عنوان تشویق و چه به عنوان تنبیه موظف بودند با حضور در فضاهای تاریخی اقدام به تحلیل، رولووه و عکس برداری از بناها و سایت های تاریخی نمایند. گاهی این کار به صورت دسته جمعی و در قالب اردوهای دانشجویی با حضور اساتید انجام می شد. اگر امکانات و پشتیبانی های آن زمان را با وضعیت کنونی مقایسه کنیم، در می یابیم که حقیقتاً در این زمینه ما کم کاری کرده ایم. حقیقت این است که مطالعه ی تاریخ هنر و معماری ایران، پژوهشی نیست که هنرمندان یا معماران به تنهایی انجام دهند، بلکه در این زمینه باید جامعهشناسان، انسانشناسان، باستانشناسان، تاریخنگاران و روانشناسان نیز دخالت کنند؛ زیرا جمع آوری این متخصصین زیر یک چتر میتواند به تحلیل عمیقتر و واقعیتر ما کمک شایانی نماید.
با امید و آرزوی آن روز…
__________________________________________________________________________________________________________________________________________________
منابع:
• افشار مهاجر، کامران و همکاران (1392). بررسی مجموعه سفالینههای منقوش تپه گیان و گودین تپه موجود در موزه ی دفینه. نشریه ی هنرهای زیبا – هنرهای تجسمی دوره ی 18، شماره ی ۴،
زمستان 1392.
• پاکباز، رویین (1391). دائرهالمعارف هنر: نقاشی، پیکره سازی، گرافیک. تهران: نشر فرهنگ معاصر.
• پاکزاد، جهانشاه (1392). تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، چاپ دوم. تهران: نشر آرمانشهر.
• جابرانصاری، مصطفی (1389). نخستین نشانه های جراحی جمجمه در ایران پیش از تاریخ در شهر سوخته. نشریه ی جراحی ایران، دوره ی ۱۸، شماره ی ۴.
• دادور ابوالقاسم؛ بهمنی، ساره و سامانیان، ساسان (1393). نمادهای انسانی و حیوانی موجود در سفالینههای مكشوفه در سه منطقه ی تل باكون فارس، تپه سیلک كاشان و تپه گیان نهاوند. نشریه ی
مطالعات تطبیقی هنر، پاییز و زمستان 1393، دوره ی 4، شماره ی 8.
• صحیحی اسکویی، میرغفار و همکاران (1391). علوم بینایی و بینایی شناسی در هزاره سوم پیش از میلاد: کاوش شهر سوخته زابل استان سیستان و بلوچستان، فصلنامه ی تاریخ پزشکی. سال چهارم،
شماره ی 13، زمستان 1391.
• علیزاده، عباس (1383). منشأ نهادهای حکومتی در پیش از تاریخ فارس، ترجمه کورش روستایی. تهران: سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی.
• فاضلی نشی، حسین و همکاران (1390). گاه نگاری مطلق و نسبی تپه سگزآباد دشت قزوین. نشریه ی مطالعات باستان شناسی، دوره ی 3، شماره ی 1.
• فرزادمهر آرانی، مجید (1393). سیلک شکوه تمدن. تهران: میردشتی.
• ملک شهمیرزادی، صادق (1373). مبانی باستان شناسی ایران، بینالنهرین و مصر. تهران: انتشارات مارلیک.
• ملک شهمیرزادی، صادق (1378). ایران در پیش از تاریخ، باستان شناسی ایران از آغاز تا سپیده دم شهرنشینی. تهران: معاونت پژوهشی سازمان میراث فرهنگی کشور.
• معماریان، غلامحسین (1390). معماری ایرانی. تهران: سروش دانش.
• محمدپناه، بهنام (1386). کهن دیار: مجموعه آثار ایران قبل از اسلام در موزههای بزرگ جهان، جلد نخست. تهران: نشر سبزان.
• میر قادری، محمدامین و همکاران (1392). تحلیل الگو های استقراری عصر مفرغ میانی و جدید دشت سر فیروزآباد در جنوب کرمانشاه، غرب زاگرس مرکزی. نشریه ی مطالعات باستان شناسی،
دوره ی 5، شماره ی 1، تابستان و پاییز 1392.
• Harper, O Prudence; Aruz, Joan and FranÇoise Tallon (1992). The Royal City of Susa: Ancient Near Eastern Treasure in the Louvre. New York: The Metropolitan
Museum of art.
• Muscarella W., Oscar (1988). Bronze and Iron: Ancient Near Artifacts in the metropolitan Museum of Art. New York: The Metropolitan Museum of Art.
• Schmidt, A. Fazeli, H. (2007.) Tepe Ghabristan: A Chalcolithic tell buried in alluvium. Archaeological Prospection, 14, 38-46.
• Young, C. T. Jr. (1969). The Chronology of the Late Third and Second Millennia in Central Western Iran as Seen from Godin Tepee. American Journal of Archaeology
73 (3): 287-291.
• Young, T. C. Jr. and Levine, L. D. (1974). Excavations of the Godin Project: Second Progress Report. Toronto: Royal Ontario Museum. Art and Archaeology Occasional
Paper 26.
• Young, T. C. Jr. and Smith, P. E. L. (1966). Research in the Prehistory of Central Western Iran. American Association for the Advancement of Science 153 (3734):
386-391
• Stierlin, Henri (2012). Persian art and Architecture. London: Thames and Hudson Ltd.