رضا اسلامی، خانه شماره 23 (خانه‌ ای برای دو دوست)
خانه‌ی تاریخی مُتوسلان، اثر علیرضا اشرفی

بازتولید خاطـــره نقدی بر پروژه‌ی انارستان پدربزرگ در تفت اثر پدرام جعفر‌بیگی و نازلی جعفر‌بیگی
نوشته‌ی علــی اکبــری

در نخستین مواجهه با پروژه‌ی ویلای انارستان پدربزرگ، که به‌زعم پیتر زومتور تاثیرگذارترین لحظه‌ی رویارویی با اثر است، ادراک ضمنی از پروژه، بی‌درنگ مفهوم «بازتولید خاطره» را به ذهن نگارنده متبادر ساخت. ناگفته پیداست که پروژه میان گذشته و حال و حتی آینده در رفت و آمد است و از درون کشمکش‌های دیالکتیکی سنت -مدرنیته و زمینه- فرا متن زاده شده است. در این بنا تلاش شده است تا زمینه‌ی اثر به‌خوبی شناخته و به زبان معماری‌ای بازتولید شود که بتوان آن را در ادبیات امروز معماری گنجاند. مشخصه‌ی بارز بنا، ایجاد موقعیت‌هایی است که می‌تواند بستر حضور جمعی را فراهم آورد و این امر موجب ایجاد خاطرات جدید در میان انسان‌های حاضر در بنا خواهد شد که اعضای یک خانواده هستند. مفهوم «همبستگی خانوادگی» یکی از اساسی‌ترین مفاهیم حاکم بر فضاهای پروژه است که آشکارا مسئله‌ی اصلی پروژه بوده است. سنت به‌ مثابه‌ی نظام خانواده، در کنار هم بودن نسل‌های متعدد از پدربزرگ تا نوه‌ها و در یاد داشتن زندگی با طبیعت به‌ مثابه‌ی سرمنشا رزق و روزی، خود را به پروژه تحمیل کرده است و طراح کوشیده مدرنیته را در قالب تجارب جدید فضایی حمل بر سنت مذکور کند و از برهمکنش این دو به موقعیت‌های نهایی برسد. از این رو پروژه را واجد ظرفیت‌هایی کرده است که می‌توان به آنها بیشتر اندیشید.
ورای جسمانیت ابژه‌های معماری و جنبه‌های عملکردی و محتوای برنامه‌ریزی آنها، تجربه‌ی ادغامی ملموس در این بنا منجر شده است تا آنچه متظاهر شده، صرفا مکانی‌ برای رویدادها، چیزها و فعالیت‌های روزمره‌ی صرف نباشد. بلکه پدیده‌ای ناملموس‌تر اتفاق بیفتد که از دل ظهور تدریجی و بی‌وقفه‌ی فضاها، مواد و جزئیاتِ هم‌پوشان در تعامل مکرر و متناوب با ذهنیت کارفرما و موقعیت قرارگیری پروژه، پدیدار می‌شود؛ آنچه موریس مرلوپونتی از آن به «واقعیت میانجی» یاد می‌کند در این بنا هم‌ارز با لحظه‌ای است که در آن، عناصر مجزا شروع به از دست‌ دادن وضوح خود می‌کنند. لحظه‌ای که ابژه‌ها با زمینه و با یکدیگر در‌هم می‌آمیزند. در مقیاس کلان‌تر جسمانیت تک‌رنگ و آجری پروژه، بنا را با تفت در هم تنیده می‌سازد. فضاهای نیمه‌باز و نیز چشم‌انداز به بیرون از پنجره‌ها، بیرون را به درون کشیده و درون را تا حدی با بیرون در میان گذاشته است. شاه‌توت، استخر را به چالش کشیده و استخر خود را با درخت همساز کرده است. حیاط، باغ انار را به درون خود راه داده و باغ با حیاط غریبگی نمی‌کند. آب، درون و بیرون را به هم رسانده و حد تفکیک را کم‌رنگ کرده است. تراس‌ها، امتداد فضای جمعی و اتاق‌ هستند و فضای جمعی، امتداد تراس. بالا، پایین را به سمت خود کشیده و پایین، خود را در ارتباط با بالا سامان داده است. شومینه، موقعیتی ساخته است که افراد را نزد خود می‌خواند و همه را گردهم می‌آورد تا خاطرات گذشته مرور شود و لحظات اکنون، خاطرات آینده را شکل دهد. بنابراین بارزه‌ی اصلی پروژه به‌زعم کریستوفر الکساندر، «درهم‌تنیدگی اجزا و انسجام» پروژه است. انسجامی که «مرزها» را به چالش کشیده و «ابهام» را متبلور کرده است. پروژه در کلیت با زمینه و در اجزا، هر یک با دیگری درهم ‌تنیده‌ است.
امتزاج ساختمان با پیش‌زمینه، زمینه‌ی میانی اطراف و منظر دوردست، همراه با تمامی ویژگی‌های سوبژکتیو از مواد و نور، اساس «ادراک کامل» را شکل می‌دهد. تمامی حواس پنج‌گانه‌ی انسان در فضا درگیر می‌شود و نیز ذهنیات او به چالش کشیده می‌شود. در این پروژه، ظهور «ایده»‌‌ی آغازین، امتزاجی از ذهنیت و عینیت، سیر زمان و خاطرات است. به این معنا که منطق مفهومی که طراحی را پیش می‌برد، پیوندی درون‌ ذهنی با مسائل ادراک غایی خود آن دارد. هنگامی‌که در فضای جمعی نشسته‌ایم، چشم‌انداز دوردست کوه‌ها، نوری که از پنجره وارد می‌شود، مصالح کف و دیوارها، از لحاظ ادراکی در هم می‌آمیزند. کوه‌ها تا عمق فضا و تا آبدارخانه به درون پروژه آورده شده است و این همپوشانیِ پیش‌زمینه، زمینه‌ی میانی و منظر دوردست، موقعیتی حیاتی در خلق فضای معماری در این پروژه ایجاد کرده است. می‌توان به‌خوبی فضا و موقعیت‌های حضورپذیر، تابش نور، رنگ‌ها، هندسه‌ی فضاها، جزئیات و مصالح را به‌ مثابه‌ی پیوستاری تجربی انگاشت. البته امتزاج پله‌ها با کف و از بین رفتن مرز ماهوی آنها می‌تواند منجر به خطای دید و ایرادات عملکردی شود؛ اما مجموعه‌ی به هم پیوسته‌ای از زمان، نور، ماده و جزئیات، «کلیت» فضا را خلق کرده است؛ جاییکه دیگر نمی‌توان در آن، عناصر منفرد را از هم تمییز داد.
کدر بودن رنگ جداره‌ها، منجر شده است تا نورهای تابانده‌شده و بازتابش‌یافته مدیریت شود و طیف‌های پدیدارشناختی ناخواسته تولید نشود. نیروهایی که بر تجربه‌ی نور در فضاها تاثیر می‌گذارند، بر اساس میزان نورِ در دسترس و نیز سایر خواص، عمل می‌کنند و در اینجا «‌تعین یافتگی» نورها و بازتاب‌ها منجر به ادراک فضا همانطور که در جسمانیتش تبلور یافته، شده است. تابش آفتاب بر رنگ‌ گرم و سفید سطوح، به‌واسطه‌ی شدت تابش نور آفتاب در روزهای مختلف تغییر می‌کند.
حرکت خورشید، رنگ‌ها را زنده می‌سازد و گذشت زمان را به جریانی شگرف و درخشنده در ساختمان تبدیل می‌کند. نمی‌توان اذعان داشت که مقصود اصلی در این بنا، حول محور نور می‌چرخد اما جوهر ادراکی و قدرت متافیزیکی معماری توسط کیفیت نور و سایه‌ی شکل‌گرفته از طریق فضاهای پر و خالی، شفافیت‌ها، کدربودن‌ها و نیمه‌شفافیت‌ها ایجاد می‌شود. نور طبیعی، با تنوع تابش خود، شورمندی معماری را در فضاهای مختلف پروژه تنظیم می‌کند. در این ساختمان تا حدی آنچه چشم‌ها می‌بینند و حواس، ادراک می‌کنند، بر اثر شرایط نور و سایه شکل می‌گیرد.
جسمانیت آجری پروژه، ساختمان را از تفاخرهای اجتماعی دور کرده و آن را تبدیل به بنایی انسانی کرده است که به‌خوبی در زمینه‌ی خود نشسته و چیزی بر آن تحمیل نکرده است. آب به ‌مثابه‌ی یکی از مهم‌ترین عوامل محیطی در پروژه، ضمن اتصال تالار تابستانی به حیاط، تلطیف هوا با ایجاد رطوبت و صدای دلنشین آبشار، موقعیت منحصربه‌فردی ایجاد کرده است. می‌دانیم که مواقعی که رنگ‌ها و تصویر درختان پاییزی در برکه‌ای زلال و آرام انعکاس می‌یابد، از چشم‌انداز واقعی‌شان تاثیرگذارتر به نظر می‌رسند.

مدارک فنی

منتشر شده در : شنبه, 23 جولای, 2022دسته بندی: معماریبرچسب‌ها: