اِل.اِف.وان/ نمایشگاه باغداری 1999
وایل آم راین، آلمان 1999/ 1997
ترجمهی حمید خداپناهی
LF One / Landgartenschau 1999
Weil am Rein, Germany, 1997 /1999

این بنا ــ که به عنوان فضایی در خدمت رویدادها و نمایشگاهها طراحی شده ــ یه عوض اینکه به شکل یک ابژهی منفرد شکل گیرد، به لحاظ فیزیکی و فرمال در بستر یک باغ بزرگِ به لحاظ توپولوژیک بسیار غنی، جای گرفته است. فضاهای ساخته شده، به نرمی از هندسهی سیّال شبکه ی راههایی که احاطهاش کردهاند، پدیدار میشود ــ راههایی که برای شکلدادن به ساختمان درگیر هم شده و به یکدیگر میپیچند. یکی از راهها به جنب جنوبی بنا میچسبد، در حالی که دیگری، که شیب ملایمی دارد، روی قسمت پشتی ساختمان حرکت کرده و ارتفاع میگیرد؛ سومی، یک منحنی Sشکلِ کم ارتفاع است که به صورت ضربدری فضاهای داخلی را قطع میکند و از آن میگذرد. چهار فضای موازی که قسمتهایی از آنها در هم تنیدهاند، در تقاطع این سه راه گویی به هم گیر کردهاند. دو فضای اصلی ــ سالن نمایشگاه و کافهتریا ــ در طول حاشیهی این راهها کشیده شدهاند، نور کافی را فراهم میکنند و آنها را از بیرون قابل رؤیت میسازند. اتاقهای فرعی در «ریشهی» ساختمان ناپدید میشوند. یک تراس بیرونی در جنوب کافهتریا قرار گرفته و سطح طبقهی آنرا که کمی در زمین فرورفته، ادامه میدهد. یک قسمت دیگر برنامه ــ یعنی یک مرکز تحقیقات محیطی کوچک ــ در شمال سالن نمایشگاه قرار گرفته، تا حدی به درون حجم سالن تغییر جهت داده و به درون زمین فرو رفته، تا از زمین به عنوان سپر اقلیمی استفاده کند. سقف این قسمت گود، تبدیل به یک نیمطبقه درون فضای نمایشگاهی میشود. این نیمطبقه به نوبهی خود، در مسیر دوم که از درون ساختمان میگذرد، قرار داشته و راه عمومیِ بالا آمده را به مسیری که ساختمان را در طبقهی همکف قطع میکند، مربوط مینماید.
دسته فضاهای ال.اف.وان، نمایشگاه بین المللی باغداری، قسمتی از زنجیره ی پروژه هایی است که سعی بر استخراج فضاهای سیّال از مطالعهی شکلگیری چشماندازهای طبیعی، دلتای رودها، سلسله جبال، جنگلها، کویرها، تنگهها، تودههای عظیم یخ، اقیانوسها و غیره دارد.
مهمترین خصوصیات عمومی فضاهای چشمانداز که حدید به دنبال آن است، در تمایز آن با فضاهای شهری و معمارانه، کثرت و ظرایف تعاریف ارضی و همچنین نرمیِ محلهای گذار بینِ فضاهاست. هر دو خصوصیت، که یک موضوع مساعد معمارانهی سنّتی را شکل میدهد، ممکن است از لحاظ ترتیب و تعریف، دارای نقص دانسته شود، و ترتیب پیچیدهتر و متنوعتری از فضاها و فعّالیت را خلق میکند. حوزهها نامتعادلند، تمایزاتْ مبهم و پنهان هستند و نه قطعی و منجمد.
این تمایزات پنهان و تعاریف فضایی با فعّالیتهای موقتیْ آشکار و تشدید میشوند. اینها به خصوصیاتی وابستهاند که ممکن است در غیر این صورت مسکوت مانده و اصلاً جلب توجه نکنند. فضاهای چشماندازْ منعطف و باز باقی میمانند، نه به دلیل بیطرفی و خنثا بودنِ سردِ مدرنیستی، بلکه به لطف همزمانی مفصلبندیهای نرم. جایی که معماری عموماً مجرابندی، تقطیع و بسته میشود، چشمانداز باز شده و عرضه و پیشنهاد میکند. این بدان معنا نیست که معماری را رها میکنیم و تسلیم طبیعت وحشی میشویم. نکتهی اصلی یافتن سنجشهای ثمربخش و سازندهای است به این قصد که منبع الهام یک چشمانداز مصنوعی تازه و فرم های زمین (landforms) قرار گیرد، و با فرایندهایِ زیستیِ گذرا، متعدّد و پیچیدهی عصرِ ما متناسب شود.