اصفهان معاصر، بهسوی معماری مولــــف؟
سردبیر مهمان این شماره: سهند منشی


میراثی که از معماری گذشته به ما رسیده است این نوید را به جهان میدهد که روزگاری جغرافیایی بودیم با سابقهای بزرگ در معماری که معماران آن پیرو شرایط محیطی حاکم بر جغرافیا، مکانی با جوهرهی معماری ایرانی خلق میکردند. این پرسش کماکان و هر لحظه در ذهن ما جاری است که چرا در دورهی معاصر همچون بسیاری از کشورهای توسعهیافته، زیر ساختهایی برای یک جریان مستقل در معماری فراهم نکردیم؟ اینها همه معماری معاصری را برای ما به وجود آورده که صرفا به تقلید صرف و در عین حال ناقص از تصویر مخدوش معماری مدرنیستی (بینالمللی) روی آورده و توجه به زمینه و مکان را فراموش کرده است.
باید به این ضرورت مهم پی برد که «میراثی اندیشیدن»، نه یک رویکرد واپسگرا، بلکه کنشی به تمامی مدرن است که امروز و آیندهی ما را بازتعریف میکند. شیوهی زیستن ما در دوران معاصر نشان داده که ما نه تنها میراثداران شایستهای نبودیم، بلکه حتی میراثی اندیشیدن را فراموش کردهایم. سدهها تجربهی زیستن در چند دههی گذشته به کلی تغییر کرده و امروز فضا و کالبد زیستگاههای ما آیینهی تمامعیار چنین تغییری است. دیگر در امتداد گذشتگانمان نیستیم و آنچه باقیمانده نشان میدهد که در سطحیترین شکل ممکن تنها پوستهای از گذشته را پاس داشتهایم.
رویکردهای جدید در جهان، خلا هویتی و معنایی دوران مدرنیسم را مدتی است تشخیص داده و تلاشهای گستردهای را آغاز کرده تا انسان معاصر را دوباره با گذشتهی خود پیوند زند. این را میتوان در چشماندازهای جدیدی که نسبت به محیط و بسترهای شکلگیری و بالیدهشدن تمدنهای جهانی ایجاد شده، مشاهده کرد. در دوران پستمدرن جریانهایی در حوزهی زیستگاههای بشری آغاز شده که تحت نظریاتی همچون «زمینهگرایی» و «منطقهگرایی» سعی دارد از دستاوردهای گذشته بهره برده و آنها را برای نیازهای امروز انسان بازتعریف کند. ردپای چنین نگرشی را میتوان در معماران و طراحان شهری و به خصوص در کشورهای توسعهیافته به خوبی تشخیص داد. به نظر میرسد که آنها به دنبال معنای جدیدی برای زیست بشر هستند که در امتداد زیستن گذشتگان است.
معمار میبایست «تابع زمینه و زمانهی خود» باشد، پس باید نوعی از «میراثی اندیشیدن» را در آثار خود نهادینه کنیم. منظور از میراثی اندیشیدن علاوه بر همهی مفاهیمی که به ذهن متبادر میکند میبایست «تمدنسازی» را در اولویت کارهای خود قرار دهد. به نظر میآید آموختن از گذشته و معاصریت معماری شهر اصفهان بتواند هم میراثی اندیشیدن را به ما یادآوری کند و هم قدمی باشد برای آغاز همان «تمدنسازی».
جغرافیای فرهنگی و معماری ایران مصداقی شاخص برای «تمدنسازی» کل بشریت است و «معماری» این مرز و بوم به مثابهی بارزترین میراث ملموس این جغرافیا، نمادینترین ارزشهای کمی و کیفی «ایران» را نشان میدهد. آنچه که اندیشهی ایرانی را در حوزهی معماری و ساخت و ساز سکونتگاههای انسانی مرکزیت میبخشد، توجه تمام و کمال به داشتههای «زمینه» و «بستر» شکلگیری زیستگاهها است.
هدف از شکلگیری این ویژهنامه این بود که با فهم گذشته و حالِ «نصف جهان، اصفهان» دوری از تقلید صرف گذشته را درک و اینجایی و این زمانی را تبیین کنیم. روش ما این بود که در حد بضاعت، وضعیت معماری معاصر اصفهان را مدون کرده و راهی برای ایجاد سازوکاری جدید برای معماری کردن در ایران بگشاییم. این پرونده حاصل یک کار پژوهشی است و امید است بتواند عاملی باشد برای تعیین شاخصههایی برای معماری معاصر اصفهان که به دنبال تاثیرپذیری از زمینههای شکلگیری اثر بوده و بناهایی را شناسایی نماید که دارای پیوستگی با زمینهی خود هستند. ما معتقدیم که جریان معاصر اصفهان با همهی کاستیهای خود و آسیبهایی که از جریان غالب معماری معاصر ایران بر آن وارد آمده، دارای پیوستگی با زمینهی خود است. معمارانی که بناهایی خلق کردند که معماریشان ریشه در فرهنگ خودی دارد و به تازگی و ایجاد طرحی متفاوت توجه کرده باشند.
پرسش اینجاست که چرا ما به این نتیجه رسیدیم که معماریت معاصر اصفهان مهم است و میتوان از آن درسهایی ارزشمند آموخت؟ به نظر میآید که جواب آن را باید در دهههای 1340 و 1350 خورشیدی جستجو کرد. در آن دوران جریانهایی در حوزهی معماری به وجود آمد که به علت شرایط سیاسی و فرهنگی آن دوره به دنبال بازیابی معماری گذشته و معاصرسازی آن بود. جریانی که از برگزاری دو کنگرهی معماری در انتهای دههی 1340 شمسی در اصفهان و شیراز آغاز شد و میتوانست امتداد داشته باشد. به نظر میآید که در مسیر رسیدن به یک بلوغ فکری بودیم که اندیشهورزی دربارهی مکانی که در آن زندگی میکنیم را در اولویت قرار دهیم. حاصل آن اندیشهورزیها شکلگیری نسل جوانی از معماران همچون نادر اردلان، حسین امانت، کامران دیبا و… بود که در آثارشان با رویکردی نو به دنبال بازیابی هویت معماری گذشته بودند. با بروز انقلاب و شرایط بعد از آن این روند متوقف شد. در دوران پس از انقلاب با ترویج آنچه معماری اسلامی خوانده میشد و از طرف دیگر ورود اندیشههای پستمدرنیستی که معمارانی همچون علیاکبر صارمی و زینالدین مروج آن بودند، معماران غالبا به یک خوانش محدود از معماری گذشته بسنده کردند که وجه تقلیدی آن غالب بود. البته این همهی ماجرا نیست، اگر سه دههی گذشته را بررسی کنیم و به طور اخص جریان معماری معاصر اصفهان را مورد کنکاش قرار دهیم متوجه میشویم نسل جدیدی از معماران دغدغهمند بودند که تلاش کردند برخلاف جریان غالب درکی نو از پیوند معماری معاصر با گذشته و بستر خود ایجاد کرده و بیان جدیدی از معماری ایرانی داشته باشند. هر چند این رویکردهای جدید همچون گروههای معماری پراکنده بود، ولیکن اگر آثار معماران دغدغهمندی که در اصفهان معاصر معماری کردند را دوباره مورد بررسی قرار دهیم؛ قطعا میتوانیم با تدوین معیارهایی، دستاوردهای آنان را در کشور گسترش دهیم. شاید این ویژهنامه بتواند ادای دینی باشد به معمارانی که به خصوص از دههی 1340 خورشیدی به این سو در جای جای شهر اصفهان آثاری خلق کردند که به واسطهی آن، این مجموعه گردآوری شد. این ویژهنامه با نگاهی به رویکردهای جهانی در باب پیوند معماری (مکان) با بستر و زمینهاش نشان میدهد که گروهی از معماران معاصر که به اهمیت امتداد سنت عظیم قدمایی ما در معماری پی بردهاند چگونه تلاش کردند با اندیشهورزی دوباره در محیط غنی شهر اصفهان، بناهای معاصر خود را با نبض این موجود زنده هماهنگ کنند. این تلاشها به دستاوردهایی ختم شده است که بیشک معماران دیگر میتوانند از آن بیاموزند و بر آن بیافزایند. البته این آموختن و افزودن اگر با نگاه انتقادی همراه نباشد به نظر نمیرسد بتواند گسترش یابد و همهگیر شود. ساختمانها صرفا اجسام مجرد مجسمهسازی نیستند، بلکه همراه با محیط اطراف خود بخشی از یک ساختار بزرگتر هستند و همیشه عنوان اجسامی در یک زمینهی معین که با محیط اطراف خود یک کل جدید را تشکیل میدهند، درک میشوند. اتمسفر «باغشهر اصفهان» که در امتداد گذشته به ما رسیده است محیطی را ساخته که هم در گذشته و هم در آثارِ بخشی از معماران معاصرش امکان هماهنگی بناها را با خود فراهم کرده است.