مدرسه آنامپا فرانسیسکو پرز اثر گروه معماران آرکیتکچر‌ فُر‌ هیومَنیتی، ترجمه‌ی لادن مصطفی‌زاده
وارطان هوانسیان، ســرمــقــالـه تحریریه ی هنرمعماری

ابـــر‌اصـــل در مـــعـــمـــاری: امـــروز بـــایـــد چـــگـــونـــه طـــراحــــی کـــنـــیـــد تـــا جـــریــــان‌ســـاز شــــویــــد؟ هنرمعماری

ابر‌اصل چیست؟
معماری محصول نیازهای بشریت است. نیازهایی که از جسم تا جان را در بر می‌گیرد و بسته به جایگاه اجتماعی افراد، متفاوت است. ابر‌اصل، نیاز اصلی عموم مردم در یک زمانه و دستور کلی معماری آن دوران است. بخشی از آینده‌ی معماری و جزئی از زنجیره‌ی شکل‌گیری آن است. محدود به زیبایی نیست که آن را زیبایی‌شناسی بخوانیم. ابر‌اصل، راهبرد کلی معماری کردن در هر عصری است؛ بینشی اساسی است که همه باید از آن برخوردار باشند، وگرنه اصطلاحاً در باغ نیستند!
ابر‌‌اصل از چه زمانی به وجود آمد؟
ابر ‌اصل‌ها از دوران مدرن به بعد شکل گرفتند، معماری سنتی هرچند بسیار زیبا، خلاقانه و دل‌فریب بوده و هست، اما بیشتر از آنکه زاییده‌ی ابراصل‌ها باشد، محصول محدودیت‌های بی‌شماری است که معمار آنها را حل می‌کرد. تفکر ابر اصل محصول شرایطی است که حق انتخاب‌های معمار نه بی‌شمار، اما فراوان باشند؛ فراوان به قدری که معمار حقیقتاً اذعان کند در مورد فلان مسئله من این موضوع را برگزیدم ــ وضعیتی که در معماری سنتی نبوده است، اگر هم بوده چندان برای ما ملموس نیست. به هر حال محدودیت اقلیم، سازه و مصالح، واقعیتی است که در معماری مدرن حل شد. از این واقعیت می‌توان به این نکته پی برد که جهان عصر به عصر بیشتر با اتکا به ابر اصل‌ها خود را می‌سازد و از همین درگاه است که مسابقات و جوایز در جهان معاصر مهم و مهم و مهم‌تر می‌شوند. یکی از نقاط جوشش ابر اصل‌ها، مسابقات هستند. در این وادی، ما تمام این جنبش را در گزاره ی معماری مدرن خلاصه کرده‌ایم. همچنان که نخستین جوشش‌ها در مدرنیزاسیون اروپا رخ نشان داد، از کریستال پالاس و برج ایفل و مانند آنها … تا به امروز. شاید برخی اذعان کنند که مدرن به پایان رسیده است، اما این سوءتفاهمی بیش نیست.
مدرن به معنای نو شدن است؛ به معنای سریع شدن، به پیش رفتن، پیشرفت کردن. معماری مدرن هیچگاه تمام نشد و نخواهد شد، زیرا هیچگاه انسان از پیشرفت و حرکت به سمت لذت بردن از عمر کوتاه خود دست نخواهد کشید. این مدرن شدن مداوم، باعث می‌شود که در هر عصری یک ابر‌اصل به وجود بیاید. ابر‌اصل می‌گوید که اکثراً باید به کدام جهت بروند تا دوران جدیدی شکل گیرد. بزرگ‌ترین وظیفه‌ی مدرسه‌های معماری، آموزش انتقال سریع ابر‌اصل فعلی به دانشجویان، توجیه آنان، آموزش روش معماری کردن در آن و آموختن چگونگی «ساخت» و «درک» ابر‌اصل عصر‌های بعدی است.
ابر‌اصل‌ها در ایران
عمر معماری مدرن در ایران به خوبی نمایانگر نقش ابر‌اصل‌ها در معماری این مملکت است. معماری مدرن در ایران پس از برخورد اولیه در دوران قاجار و جدال‌های فکری و نظری، عملاً در دوران پهلوی اول از 1299 آغاز شد؛ تا 1320 که رضا شاه از قدرت کنار کشید. در همین دوران بود که عملاً ایرانیان مدرنیزاسیون را شناخته و کجدار و مریز به سمت آن حرکت کردند. این حرکت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و منطقاً معماری بود؛ تک بعدی نبود، هرچند هیچگاه صد در صد و عمیقاً نیز مدرن نشدند.
ابر‌اصل اول: پلان
معماری هر عصری یک ابر‌اصل دارد که معماری بر‌اساس آن شکل می‌گیرد. کسی که خارج از این بازیِ ابر‌اصل باشد، دو حال و سرنوشت بیشتر ندارد: یا در فشار تاریخ محو می‌شود و یا بنیانگذار ابر‌اصل بعدی خواهد شد. در سرآغاز مدرنیسم ایران، پلان که تبلوری بود از مفهوم عملکرد در معماری، مورد توجه قرار گرفت. معماران باید پلان کشیدن را به خوبی می‌آموختند و جالب آنکه برای کاربری‌های جدید مثل ایستگاه راه‌‌آهن، هیچ تجربه‌ی سنتی‌ای نبود و همه چیز مدرن و جدید بود. این توجه به پلان تا پنجاه سال بعد در معماری ایران حاکم بود. نقطه‌ی بسیار دلنشین این اصل در پلان‌های وارطان هوانسیان بود، اما دوران اوج توجه به این ابر‌اصل را باید در آثار دانشجویان دانشگاه تهرانی دهه‌های چهل و پنجاه و همزمان معماران حرفه‌ای بیرون از دانشگاه جست‌و‌جو نمود ــ جایی که پلان‌ها به قدری چشم‌نواز هستند که در ابعاد بزرگ روی دیوار نصب می‌شدند. البته منظور از چشم‌نواز، اسکیس و درخت و راندوهایی که روی پلان می‌شد نیست، بلکه حل مسائل عملکردی، ارتباطات، ابعاد فضاها، نظام سازماندهی و مسائلی از این دست است. مفاهیمی که به «علم معماری» معروف است.
یکی از علل موفقیت معماران این عصر و به تعقیب آن موفقیت بناهای آنان که حتی تا به امروز به کار می‌آیند، توجه به پلان و حل مسائل عملکردی بود. برای ایشان ایده و نظریه‌پردازی تا جایی مجاز بود که اعتبار معماری خدشه‌دار نشود. در ادامه متوجه خواهید شد که این نسل از معماران ما همزمان به کیفیت اجرا نیز، به دلیل ارتباطات بین‌المللی خود، بها می‌دادند و به همین دلیل آنها را آوانگارد می‌خوانیم. در واقع، ارتباطات بین‌المللی این جریان باعث شده بود که ایشان ناخودآگاه از برخی معماران اروپایی که در فضای ابر اصل دوم و حتی سوم بودند تأثیر بگیرند!
ابر‌اصل دوم: فرم
تا حدودی همگام با تغییرات جهان و رونق ساخت‌وساز در دوران پسا‌انقلاب و پساجنگ در ایران، ابر اصل دوم به آهستگی زاییده شد: فرم! در دهه‌ی هفتاد به وضوح معماران ایرانی بر سر فرم در معماری می‌جنگیدند. فرم اسلامی، فرم مدرن، فرم دیکانستراکشن … و هیچگاه بحث از فرم فراتر نرفت ــ اگر هم رفت، نتوانست جریان‌ساز باشد. ابر اصل دوم، همگام بود با تولد رسانه‌های آزاد، جدید و مستقل. همگام بود با جریان جدید و جوانان معمار که جویای نام بودند. همگام بود با واردات و نصب نرم‌افزار روی سیستم‌های قوام گرفته از ویندوز و مغز مایکروسافتی. این سه عامل (رسانه‌های جدید، نسل جوان و نرم‌افزار) باعث شد تا فرمالیسم در ایران نزدیک به بیست سال به تفسیر ما از معماری تبدیل شود. در دهه‌ی هشتاد، معماری خلاق بود که فرمالیست بهتری باشد. جالب است که در این دوره، ابر‌اصل قبلی، پلان، گاهی مخدوش می‌شد، اما چون فرم زیبا بود، پروژه حتی جایزه هم برنده می‌شد!
ابر‌اصل سوم: فناوری بالا و کیفیت ساخت
ابر اصل نخست، پلان، بیش از شش دهه در معماری ایران حکمرانی کرد. ابر‌اصل دوم، فرم، به زحمت دو دهه دوام آورد. ابر‌اصل سوم در بهترین حالت یک دهه باید نقش پیشرانه‌ی معماری ما را بازی کند. چرا عمر ابراصل‌ها در حال کوتاه شدن است؟ زیرا سرعت جهان در حال افزایش است. رغبت مردم به مفاهیم جدید بیشتر شده است. همچنین مشکلات ما بزرگ‌تر شده‌اند و زمان ما برای حل آنها کمتر است. از سویی آمال و آرزوهای بشر بلندتر و والاتر گشته است. اگر در این ابر‌اصل بمانیم، از جهان عقب افتادیم ــ حتی اکنون هم برخی کشورها به ابر‌اصل چهارم و پنجم رسیده‌اند.
اما برگردیم به ابر‌اصل سوم، فناوری بالا و کیفیت ساخت. نخستین ابر‌اصلی که دوگانه است: دوگانه است زیرا علت و معلول یکدیگرند. ذات جهان معاصر این فشردگی و همزمانی را طلب می‌کند. فناوری بالا و کیفیت ساخت متولد شده در دهه‌ی نود، بر‌اساس درک عمومی بین معماران و کارفرمایانشان رخ داد و ایشان به این نتیجه رسیدند که فرم غایت نیست؛ فرم نمی‌تواند بهترین پاسخ باشد زیرا پس از چند ماه مشکلات عدیده‌ای بروز می‌کنند. دیگر فرم تنها باور‌پذیر نیست؛ فرم نیاز به مکمل‌هایی دارد که فناوری و ساخت نام دارند. این ابر‌اصلی است که دیگر به درک شدن (همچون پلان) یا دیده شدن (همچون فرم) اهمیت نمی‌دهد. بنابراین یکی از سخت‌ترین ابر‌اصل‌ها برای قبول آن توسط معماران است. به مراتب درک آن توسط کارفرما و مردم نیز زمان‌بر است، اما غیر‌ممکن نیست.
فناوری بالا و کیفیت ساخت عالی تضمین ‌کننده‌ی بقای ما در برابر مشکلات آتی است. مشکلاتی که امروز خطرشان را گاهی حس می‌کنیم. از سویی دیگر، این نخستین ابر‌اصلی است که پا را از بدنه ی نخبه و سرمایه‌دار جامعه بیرون گذاشته و با نیت کمک به عموم مردم ظهور می‌کند. اساساً فناوری با روح عمومی و کمک به همه معنا می‌یابد. در چارچوب نظری همین ابر‌اصل است که کم‌کم تک پروژه‌هایی در دورترین شهرهای ایران با معماری‌ای فاخر و ارزشمند معرفی می‌شوند، دفاتر معماری غیر از پایتخت، پروژه‌هایی با امکان افتخار‌آفرینی در سطح جهانی تولید می‌کنند. در منظومه‌ی فکری همین ابر‌اصل است که ما می‌توانیم برای مردمان دور‌دست نیز معماری‌ای با کیفیت پایتخت تصور کنیم. این ابر‌اصل، پیش‌زمینه‌ای برای ظهور ابر‌اصل‌های بعدی فراهم می‌کند. ابر‌اصل هوشمندسازی و پایدارسازی؛ ابر‌اصل ارزان‌سازی؛ ابر‌اصل اجتماعی‌سازی؛ طراحی شهری؛ آزادسازی فضا از جرم.
هرچند ابراصل قبلی همگام با تولد رسانه‌های جریان‌ساز بود، این ابر اصل به دلیل وجود شبه‌رسانه‌های زرد دچار مشکل است. امروز، شما می‌توانید یک کار عادی را به نحوی ارائه دهید که در سرتاسر اینترنت زرد و نشریاتِ به ظاهر تخصصی ظاهر شوید. از این زاویه، اثبات شما به عنوان یک اثر از نسل ابر  اصل سوم بسیار سخت است. در روزگاری که فتوشاپ در خدمت معماران است این کار سخت‌تر هم شده است. خصوصاً که جریان سازی ابر اصل سوم منافع تمام حامیان و دوستداران ابر اصل قبلی را به خطر می‌اندازد.
به هر حال، اینکه امروز چقدر افراد عادی شما را تحسین کنند مهم نیست، مهم این است که آیا خود شما اثر خود، کیفیت ساخت، فناوری دخیل در طراحی، ساخت و بهره‌برداری آن را تأیید می‌کنید یا خیر. واقعیت این است که امروز، جهان در ابر اصل‌های چهارم و پنجم است و ما در ایران در تکاپوی ورود به ابر اصل سوم ــ البته اگر فرمالیست‌ها کوتاه بیایند! اما این کشمکش دیری نخواهد پایید. جهان دیگر خریدار کمیت نیست؛ فرم، پاسخ نهایی و کاملی نیست. همه چیز بر اساس کیفیت و حسی که به مخاطب می‌دهد ارزشمند است و معماری جدا از این قانون نبوده و نخواهد بود. امروز، هر معماری خودش بهتر می‌داند در بند کدام ابر اصل مانده است و کدام معمار، درست در برابر چشمان او به ابر اصل بعدی وارد شده است … شما می‌توانید با شبه  رسانه‌ها کارفرما، اقوام، دوستان، دانشجویان ترم پایینی و خیلی‌های دیگر را فریب دهید، اما خود و حرفه‌ای‌ها را نه! ابر اصل سوم اساساً به دلیل روح کیفیت‌گرایش به سرعت خود را نشان نمی‌دهد. شما خود بهتر می‌دانید فناوری طراحی، کیفیت طراحی، کیفیت اجرا، فناوری ساخت، فناوری بهره‌برداری و دیگر پارادایم‌های ابر اصل سوم چقدر در کار شما لحاظ شده است. حتی بهتر از آن، شما می‌دانید چقدر به معماری کردن با این فاکتورها مسلط هستید و کدام معمار با نمایش آثار خود، خواسته یا ناخواسته، نشان می‌دهد که این ارکان را می‌شناسد؛ کدام جایزه و مسابقه ابر اصل سوم را محک می‌زند و کدام جایزه ابر اصل دوم و حتی کدام هنوز در بند ابر اصل نخست است ــ کدام رسانه، معرف آثار ابر اصل سوم و چهارم است و کدامیک تنها ناجی ابر اصل دومی‌ها است.

نقدی بر سرمقاله‌ی ابر‌اصل نوشته شده در فصلنامه‌ی هنر‌معماری شماره‌ی 49، سیروس باور

شهریار خانی‌زاد در سرمقاله‌ی شماره‌ی 49، مطلبی را مطرح کرده است که با گفته‌ی بعضی از منتقدین خارجی در مورد «مرگ معماری مدرن» مغایرت دارد. او در یادداشت خود چنین اظهار داشته است: «مدرن به معنای نو شدن است. به معنای سریع شدن، به پیش رفتن، پیشرفت کردن. معماری مدرن هیچگاه تمام نشد و نخواهد شد. زیرا هیچگاه انسان از پیشرفت و حرکت به سمت لذت بردن از عمر کوتاه خود دست نخواهد کشید. این مدرن شدن مداوم باعث می‌شود که در هر عصری یک ابر‌اصل به وجود بیاید. ابر‌اصل می‌گوید که اکثراً باید به کدام جهت بروند تا دوران جدیدی شکل گیرد. بزرگ‌ترین وظیفه‌ی مدرسه‌های معماری آموزش انتقال سریع [تغییر و تحولات جهان] به دانشجویان از طریق ابر‌اصل‌هاست. توجیه آنان، آموزش روش معماری کردن در آن و آموختن چگونگی “ساخت” و “درک” ابر‌اصل عصر‌های بعدی است.» او همچنین بر این باور است که: «معماری محصول نیازهای بشریت است و ابر‌اصل، نیاز اصلی عموم مردم در یک زمانه و دستور‌کلی معماری آن دوران است […] محدود به زیبایی نیست که آن را زیبایی‌شناسی بخوانیم، ابر‌اصل راهبرد کلی معماری کردن در هر عصری است؛ بینشی اساسی است که همه باید از آن برخوردار باشند؛ همچنان که نخستین جوشش‌ها در مدرنیزاسیون اروپا رخ نشان داد، از کریستال پالاس تا برج ایفل و مانند آنها […] تا به امروز که شاید برخی اذعان کنند که مدرن به پایان رسیده است، اما این یک سوءتفاهمی بیش نیست!»
اخیرا در یکی دو دهه‌ی پیشین، یکی از منتقدین خارجی مطلبی را تحت عنوان مرگ معماری مدرن مطرح کرده بود که به سرعت بین معماران و سایر منتقدین هنری گفت‌و‌شنود و مجادله‌ای را پراکنده کرد که از این تاریخ به بعد معماری مدرن از بین رفته و جای خود را به «پست‌مدرن» و «دیکانستراکشن» داده است. در ایران هم این مطلب بین معماران تازه‌کار و دانشجویان معماری رواج یافته بود و متأسفانه این ایده در کارهای اجرایی کشور نیز منعکس شده بود. صحبت‌های مشابه دیگری هم شنیده می‌شد مبنی بر اینکه «گنبد سانتا ماریا دل فیوره» از روی گنبد «سلطانیه» در زنجان نمونه‌برداری شده، یا اینکه «مکتب آرت نوو» از یک مغازه در پاریس متولد شده است. این تفکرات نه فقط در دانشکده‌ها رواج یافته است، بلکه حتی در سؤالات کنکور هم انعکاس آن دیده می‌شد. متأسفانه ما ایرانی‌ها در کارهای فرهنگی‌مان ابتکار عمل نداریم؛ ما صرفاً از آنچه دیگران می‌گویند کپی‌برداری کرده و با افتخار از آن صحبت می‌کنیم. شهریار خانی‌زاد در نظریه‌ی خود «پنج ابر‌اصل در روند طراحی معماری» چنین اظهار نظر می کند:
ابر‌اصل اول، طراحی پلان است که تبلوری از مفهوم عملکرد در معماری است که تا چندین دهه در ایران چنین به طراحی می پرداختند، نقطه‌ی دلنشین این اصل در پلان‌های وارطان و (آفتاندلیانس و برداغیان) مشهود است که نقطه‌ی اوج آن را باید در طرح های دانشجویان دانشکده‌ی هنرهای زیبا و همزمان، معماران حرفه ای جست‌و‌جو کرد. حل مسائل عملکردی، ارتباطات ابعاد فضاها، نظام ساماندهی [هماهنگی در فضاها] … .
ابر اصل دوم که می شود گفت پس از انقلاب به آن بیشتر توجه شد، فرم در معماری است؛ مثل فرم اسلامی، فرم مدرن، فرم دیکانستراکشن … ابر اصل دوم، همگام بود با تولد رسانه‌های آزاد و نصب نرم‌افزار روی سیستم‌های مختلف که باعث شد تا فرمالیسم در ایران نزدیک به بیست سال به تفسیر ما از معماری تبدیل شود.
ابر اصل سوم، فناوری بالا و کیفیت ساخت، ابر‌اصلی که دوگانه است، زیرا علت و معلول یکدیگرند. فناوری  بالا و کیفیت ساخت متولد شده در دهه ی نود. بر‌اساس درک عمومی بین معماران و کارفرمایان رخ داد؛ به این نتیجه رسیدند که فرم غایت نهایی نیست … زیرا پس از چندماه مشکلات عدیده‌ای بروز می کند. فرم نیاز به مکمل‌هایی دارد که فناوری و ساخت نام دارند … این ابر اصل، پیش‌زمینه ای برای ظهور ابر‌اصل چهارم را فراهم می کند. ابر‌اصل هوشمندسازی و پایداری؛ ابر‌اصل ارزان‌سازی، ابر‌اصل اجتماعی‌سازی …
واقعیت این است که امروز جهان در ابر‌اصل چهارم و پنجم است و ما در تکاپوی ورود به ابر‌اصل سوم. جهان دیگر خریدار کمیت نیست؛ فرم پاسخ نهایی و کاملی نیست. همه چیز بر‌اساس کیفیت و حسی که به مخاطب می‌دهد ارزشمند است و معماری جدا از این قانون نیست … .
آنچه خانی‌زاد در مورد اصول چهارم و پنجم می‌گوید «مفهوم ابعاد کیفی تجربه و معنا» نیز خوانده می‌شود و در کتاب ذهن در معماری پیرامون آن چنین آمده است: «ما در دنیایی از کیفیت‌ها به سر می بریم ــ رایحه‌ی بی‌پیرایه و پاک یک نسیم خنک که در یک صبحگاه بهاری از پنجره به داخل می‌رود ــ یا شوق مفرح دریاچه‌ی خنک کوهستانی، پس از یک کوهنوردی توان‌فرسا …! دنیای ما عرصه‌ی کیفیت‌هاست که بی‌واسطه احساس می شوند که برای ما معنی می دهند.»
«ساختارهای معمارانه، نخست، شیوه‌ای را به ما عرضه می‌دارند تا خودمان را در جایی مستقر کنیم و یا آنجا “در خانه” باشیم و دنیایمان را معنی کنیم … در نتیجه، هر رویارویی با یک ساختار معمارانه با حس کلی مکان [بودن در یک دنیای مشخص] آغاز می شود و تقریباً بلافاصله با فهم فزاینده‌ی معناهای متعدد دنبال می شود که قسمت های مختلف، الگوهای نور، رابطه‌های ساختاری، تمایزها، جریان، ضرب آهنگ ها و سایر عناصر مهم مربوط به معنای موجود در اثر در اختیار می‌گذارند.»
لویی کان بر این باور است هنگامی که طراحی معماری می کنیم نبایستی در فکر زیبایی آن باشیم. اگر طراحی با برنامه ریزی خواسته ها و اصول عملکرد‌گرایی درست باشد، زیبایی در ذات آن خود‌نمایی خواهد کرد. در دانشکده های معماری درسی است به  نام «نظریه‌ها و روش‌های طراحی» استادان مختلف هر‌کدام به طریقی این واحد آموزشی را برای دانشجویان توضیح می‌دهند، در‌حالی‌که من تصورم در این است که «روش های طراحی» در همین پنج اصلی که خانی‌زاد مطرح کرده، مستتر است. ولی در مورد مدرنیسم مایل هستم بخشی از نظریه‌های تحلیل گران را در اینجا بیاورم که چنین تعریف کرده اند:
دگرگونی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در غرب را که از رنسانس به این سو به وجود آمده است، “مدرنیته” می نامند، که با خرد‌ باوری و انسان باوری و بینش دنیوی همراه است. دسته ای از نویسندگان و منتقدین معماری “مدرنیته” را ایدئولوژی مدرنیسم می دانند و می گویند که رسالت مدرنیسم، دفاع از مدرنیته است. همچنین در مورد معماری بر این عقیده هستند که “معماری مدرن نحوه ی جدیدی از تفکر است” که مبین جنبه ی هستی‌شناسی معماری است که وابسته بودن آن به دیدگاه و جهان‌بینی را تأکید می کند و خلاصه اینکه، معماری مدرن از مقابله ی عناصر مختلف، مثل توسعه و پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی، توجه به تحقیقات هنری و کنترل گسترش شهرها که به طور کلی در تمام نقاط جهان در حال پیشرفت است، در یک رفتار انسانی که متفاوت با روش موروثی زمان بود، متولد می‌شود و گسترش پیدا می‌کند.
مدرنیست ها سعی کردند که در این نقش حرفه ای هدف های نو و تازه ی خود را که از همه مهم‌تر شناخت ارزش انسان به مثابه استفاده کننده از این فضاهای جدید است، پیدا کرده و بدین وسیله به مکاتبی از پیشرفت رسیدند که در هیچ زمانی از قرن نوزدهم چنین برخوردهایی بین متخصصین حرفه‌ای و مردم وجود نداشته است.

منتشر شده در : یکشنبه, 13 فوریه, 2022دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: ,