تماشای “مردان دیوانه” پس از نمایشگاه “عناصر معماری” در دوسالانهی 2014 ونیز، با مدیریت رم کولهاؤس نوشتهی غزل عباسی اسبق
Watching Mad Men after Elements of Architecture in Venice Biennial 2014
Directed by Rem Koolhau
Written by Ghazal Abbasy Asbagh
پاویون مرکزی دوسالانهی ونیز امسال (2014) میزبان نمایشگاهی با عنوان “عناصر معماری”بود که توسط رم کولهاؤس و با همکاری 24 نفر از دانشجویان فارغالتحصیل دانشکدهی طراحی هاروارد (GSD) برگزار شد.
در دو سال متوالی دو گروه 12نفره از دانشجویان به مدت یکسال تحت تعلیم و سرپرستی رم کولهاؤس بودند و در شهر روتردام هلند به همکاری با اعضای شرکت AMO پرداختند. گروه اول دست به تحقیقی زدند که حاصل آن در یک کاتالوگ مقدماتی و نمایشگاهی در روتردام منعکس شد، و دستهی دوم به فعالیتهای مرتبط با برپایی و هماهنگی نمایشگاه دوسالانهی ونیز 2014 و تهیهی یک کتاب درخصوص شرح این روند و دستاوردهای افراد شرکتکننده در این پروژه رسیدگی کردند. غزل عباسی اسبق در همراهی با توری متشکل از چند دانشجوی نماینده از GSD، به رهبری جیمز وستکات از شرکت آمو، فرصتی یافت تا برای مدتی هرچند کوتاه، از نزدیک با تجربیات، تفکر و ایدههای آتی این گروه آشنا شود. متن این گفتوگوها از زبان غزل عباسی اسبق به شرح زیر است:
چگونگی انتخاب عناصری که قرار بود به نمایش در آیند و تعداد آنها، خود، چالشی بود؛ دوازده، سیزده یا پانزده مورد باید گنجانده میشد؟ کورت نیمنن (Kurt Niemenen)، یکی از دانشجویان، به این نکته اشاره کرد که: «این قرار نیست یک چیدمان “کامل” باشد. بسیار عناصر کلیدی دیگری هم وجود دارند ولی مردم –مخاطبین- با آنها به این شکل که عناصر موجود در این نمایشگاه قادر هستند، ارتباط برقرار نکرده و در آن صورت، چنان که انتظار داریم، یک ویژگی اجتماعی متمایز را تجربه نخواهند کرد.» عناصری که نهایتاً مورد مطالعه قرار گرفتند عبارتند از: کف، دیوار، سقف، بام، در، پنجره، نما، بالکن، راهرو، شومینه، دستشویی، پلکان، پلهبرقی، آسانسور و رمپ؛ مجموعهای که “خاص” تلقی میشد. شاید در ورای مسئلهی گزینش عناصر، این سؤال مطرح شود که: «حاصل این مجموعه چه خواهد بود، و این ارتباط “جزء به کل” چگونه به آن معماریای که ما میشناسیم منتهی میشود؟ چطور این مجموعه ادراک ما از یک چیدمان معاصر در معماری یا ساختمان -با این فرض که اینها دو مقولهی متفاوت از یکدیگرند- را شکل میدهد؟»؛ یعنی فرضی که با مشاهدهی آنچه اتاقهای این پاویون را پر کرده، آن پلکان نارنجیرنگ، پنجرههایی با طرح قدیمی و اجزای مدرن، شومینه با طاقچهی بالای آن که در واقع یک پرینت سهبعدی است، سقفی وسیع و یک سطح کف مرتفع، تقویت میگردد. مضاف اینکه مجموعهی فوق به همراه تعدادی از تصاویری که حاوی مفهوم عمق و ارزش آثار بهنمایش درآمده هستند، در انتقال کانسپت به مخطبین کمک خواهد کرد. طبیعتاً نمایشگاه دربردارندهی تنها کسری از آثار تهیهشده و چاپشده در مجموعهی 15عددی کتابهاست که به صورت منفرد یا در یک بستهی کامل قابل خریداری هستند.
هیچیک از آثار نمایشگاه، آنطور که آلبرتی و سمپر (Alberti & Semper) پیشنهاد کرده بودند، مستقیماً به بازتولید یک معماری اختصاص نیافتهاند، با این حال باید هدف دقیق این پروژه را مورد مطالعه قرار داد: آیا تنها همچون یک دایرۃالمعارف واژههای معماری ست و بازتابی را برنمیتاباند یا میتواند دست به تعریف دوبارهی عناصر معماری در زمان ما بزند؛ چنان که الیزابت مکویلی میگوید: «مانند ملاقات دوبارهی یک دوست قدیمی است… اهمیت و خاطرهی همهی آن چیزهایی را که 10 سال پیش دیده بودید و به دست فراموشی سپرده بودید، دوباره برای شما تداعی میشود.» سؤالی جالب و تفکربرانگیز در حوزهی آموزش معماری معاصر این است که تاریخ و بنیان در مورد ضابطهای که قرار است طی جریان ممتد و پیشروندهی فرهنگ، تکنولوژی و اقتصاد، پاسخگوی شرایط معاصر باشد، در چه نقطهای به حداقل و حداکثر خود میرسد؟
کورت نیمنن: بگذارید مثالی از یک عنصری که تقریباً وجود داشت و به عناصر دیگری تجزیه شد بزنم: من یک زمان من روی سیستمهایی مانند MEP و سیستمهای لولهکشی –بهعنوان عناصر معماری- کار میکردم. با اینکه اینها عناصر کلیدی یک ساختمان هستند اما مردم بهعنوان کاربران هرگز تعامل و ارتباطی که منجر به زایش یک ویژگی اجتماعی و عمومی شود را با آن عناصر مذکور ندارند، در حالی که این کار در مورد بسیاری سیستمهای دیگر به طور خودکار و مقبول انجام میشود این از مواردی بود که بهدقت مورد آزمایش قرار دادیم.
نیکلاس پاتس: و نتیجه، تمامی آنها را در بر داشت. فونداسیون و هسته از دیگر عناصری بودند که به مطالعهی آنها پرداختیم. همچنین عناصر سنتزی را داشتیم؛ راهرو که بدون دیوارها و سقف یا حتا در و کف –که خود عناصری دیگرند- فاقد معنا بودند.
غزل عباسی: پس نهایتاً شما هیچکدام را ایزوله نمیکنید، اینها همیشه بخشی از یک سیستم خواهند بود، و این در حالیست که آن “کل” لزوماً حاصل مجموع این عناصر نیست. کورت نیمنن: نه یک مجموعهی کامل؛ این مانند روش گزینش عناصر توسط سمپر نیست، چرا که او معتقد است معماری واقعی، همان عناصر هستند در حالی که ما نمیخواهیم عناصری از معماری را پیدا کنیم که گویای داستان خاصی دربارهی معماری و ارتباط آن با انسان باشند. مثلاً دیوار میتواند به دلیل پتانسیل پذیرفتن لایههای متعدد عایق حرارتی، صوتی و غیره، از یک جهت بازگوکنندهی ترتیبها و تعدیلها باشد. این قبیل امتیازها به واسطهی حضور عناصر کسب میشوند، در صورتی که هرگز در یک نگاه کلی به ساختمان متوجه وجود آنها نخواهید شد.
نیکلاس پاتس: نیز مهم است متوجه باشیم که اینها عناصرِ “معماری” نیستند بلکه “عناصر” معماری هستند [مختص معماری نبوده و خود، بهتنهایی معنادار هستند.]
غزل عباسی: چرا مطالعهی این موارد امروزه اهمیت دارد؟
نیکلاس پاتس: آیا نمیتوانیم در یک دنیای پارامتریک همهچیز را کاملاً محو کنیم؟! دیوار، همان سقف است، کف است، پلکان است. قصد داریم بفهمیم واقعاً چه چیز رخ میدهد. هرقدر هم دیوار و کف را مانند هم تصور کنی، باز هم تفاوتهایی در نحوهی ساخت و هدف کاربریشان نهفته است. جزئیات قابل عوض شدن هستند اما همچنان بخشهای بنیادین و مشخصی وجود دارند که هرگز قادر به حذف کردن آنها نیستیم.
کورت نیمنن: به یاد دارم یکبار به نقشههای مقاطعی از یک ساختمان که توسط یک معمار ناشناس طراحی شده بود نگاه میکردم. پوستهی خارجی کاملاً نرم و حتا شبیه به حباب و پوستهی داخلی نیز نرم بود ولی در بین آنها میتوانستی هر عنصر را بهوضوح ببینی. دیوارها همچنان “دیوار” و به مقررات آن پایبند بودند. نیز همیشه یک سطح صاف افقی بهعنوان “کف” داریم. در یک طراحی مترقی، عناصر گرچه به روال همیشه بیان نمیشوند ولی بهنوعی مقاومتر و مشخصتر از هر زمان دیگری به چشم میآیند. فراموش نکنید “کفِ” یک ساختمان چیزی نیست که بتوان از فروشگاه خریداری کرد!
غزل عباسی: از آنجا که همهچیز پیوسته در حال تغییر کردن است، آیا این روشی برای تسخیر یک لحظهی تاریخی در قالبی مانند یک فریم عکس است؟ و این به دلیل شیوهی ساختی است که ما اختیار کردهایم؟ یا علتش قابلیتهایی است که محاسبات و کامپیوتر به ما دادهاند؟ آیا واقعاً این یک گذار است؟
اریک ویلیامز: باید آگاه باشیم شیوهی تعامل امروز ما با عناصر فرق کرده است؛ ما با عناصر ارتباط برقرار میکنیم و در تعامل هستیم. ترموستات را در نظر بگیرید؛ این وسیله برای تنظیم درجهی حرارت فضای پیرامون ما کار میکند و راحتی و آسایش ما را تأمین میکند.
نیکلاس پاتس: بله، این یک گذار است و از قرن نوزدهم به اینطرف هم هیچکس به آنها همچون عناصری منفرد و مستقل نگاه نکرده است. وقت آن رسیده که تغییری در نگاه خود ایجاد کنیم و از خود بپرسیم که کجا هستیم. اولاً هدف از این فعالیت، توجه به مجموعهای بوده که زمانی “عناصر ثابت” در معماری بودند یا چنین فرض میشدند ولی اکنون ماهیتی پویا به خود گرفته و تغییر کردهاند. همه چیز خیلی سریع در حال تغییر کردن است.
کورت نیمنن: شاید هم لحظهای وجود داشته باشد که به جای محصولاتی قابل خریداری برای ساختن هر بنا، بتوان اینها را عناصری معمارانه قلمداد کرد.
غزل عباسی: آیا شما ادامهای برای این تحقیق متصور میشوید؟ آیا حیات دیگری در امتداد این روند وجود خواهد داشت؟
آنی وانگ: اتفاقاً ما داشتیم دربارهاش صحبت میکردیم. ما به ایدهپردازیهای خلاقانهی خود ادامه میدهیم، هرچه به ذهنمان رسید را بیان میکنیم و بالأخره به نتیجهای خواهیم رسید. ولی باید دقیقاً بدانیم که چطور… در هر حال، جالب است.
نیکلاس پاتس: بهتر است از این فرصت پیشآمده نهایت بهره را ببریم: ببینیم عکسالعمل مردم به نمایش اتاقی که همهاش دیوار است، چیست؟ آیا متوجه منظور ما میشوند؟ آیا نمایشگاه را به مثابه بیانیهای در تعریف جایگاه فعلی معماری میپندارند؟ یا فقط از آن تأثیر میگیرند؟ ما هیچ کنترلی روی این موضوع نداریم و فقط بستگی به مخاطب بیننده دارد که آن را بپذیرد یا رد کند.
اریک ویلیامز: من فکر میکنم نیکلاس مسحور دیوارها خواهد شد، من مسحور شومینه و کورت مسحور دستشویی. این یکی از آن چیزهایی است که دربارهاش صحبت میکنیم: به محض اینکه شما در موقعیتی چنین قدرتمند قرار میگیرید، فکر نمیکنم دیگر مانند گذشته به همان عناصر نگاه کنید.
غزل عباسی: من خیلی نسبت به تجربهای که درگیرش هستید کنجکاوم. هنگامی که در فهرست استودیو بهعنوان بخشی از فعالیت درسی خود در GSD نامنویسی کردید، چه انتظاری داشتید و چه چیزی به دست آوردید؟ و حال که این تحقیق را انجام دادهاید، بازتاب آن در مسیر شما چگونه است؟ یا چگونه آن را تغییر خواهد داد؟
آنی وانگ: محسن زمانی که برای ملاقات ما به روتردام آمده بود، همین سؤال را به شیوهای دیگر مطرح کرد. او از ما پرسید: «خب، حالا فکر میکنید که برگردید و به همان کار “معماری درها” ادامه بدهید؟» البته که از یک منظر، کار بسیار آسانی است چون بیشتر، تمام آن چیزهای مربوط به دستشویی در ذهن تداعی میشوند و یاد مقولههایی مانند حریم و امنیت و تابو میافتم و اینکه چطور معماری شیوهی ارتباط شما با بدنتان را کنترل میکند. فکر میکنم انعکاس این چیزها در آیندهی کاری من بسیار قوی و تأثیرگذار خواهد بود. برخی از ما بیشتر از یکسال نیست که به طراحی مشغولیم، پس برای ما بازگشت به جریان مدرسه و استودیوهای طراحی هنوز جذاب و مطلوب است. به طور کلی نمیدانم بازنمود آن دقیقاً چطور خواهد بود.
نیکلاس پاتس: من فارغالتحصیل مقطع فوق لیسانس در رشتهی طراحی شهری بودم و نمیخواستم معماری کار کنم؛ علاقهی من به سیاست و اقتصاد بود ولی در طی این دورهی مطالعاتی دوباره، روی معماری عمیقاً تمرکز کردم و در جزئیات بسیار ریز آن دقیق شدم. مسحورش شدم و چنین شد که دوباره به معماری برگشتم و حالا با این عناصر درگیر شدهام. دیگر نمیتوانم چشمم را به مقولههایی که حین کار روی دستشویی و شومینه درگیرش بودم ببندم. حالا خیلی بیشتر میدانم یا لااقل میدانم که قبلاً چقدر سطح آگاهیام پایین بود.
الیزابت مکویلی: مانند ملاقات دوبارهی یک دوست قدیمی است… اهمیت و خاطرهی همهی آن چیزهایی را که 10 سال پیش دیده بودید و به دست فراموشی سپرده بودید، دوباره برای شما تداعی میشود. یا تمام آن تئوریها و چیزهایی که روی عناصر خاصی کاربرد داشتند و من تا قبل از این زمان، آنها را درک نکرده بودم.
غزل عباسی: متدشناسی این تحقیق بر چه اساس بود؟
کورت نیمنن: جمعآوری چندین و چند کتاب و خواندن متنهای مبهم و چندپهلو. فکر میکنم واقعاً از این بابت خوشحالم که در یک پروژهی تحقیقاتی با موضوع معماری که طیف کستردهای از مخاطبان را در بر گرفت و به شیوهای علمی با دقت فراوان ثبت و مکتوب شد، شرکت کردهام. من خبر ندارم که در دانشگاههای بزرگ سایر نقاط دنیا چه تعداد پروژه به شیوهی مشابه انجام شده است ولی کار جالبی بود که معماری را بدون طراحی ساختمانها لحاظ کنیم. همگامی با جریاناتی مانند این، کار آسانی نیست ولی من همچنان چشمم به دنبال پروژههای مشابه هست؛ حتا اگر دربارهی عناصری مشابه این یکی نباشد و بیشتر جنبهی عملی و تفکر تحقیقاتی داشته باشد.
تیفانی آبزر: “یک راه” وجود نداشت، عناصر مختلف، متدهای گوناگون را میطلبند.
غزل عباسی: آیا از بطن معماری خارج شدید؟
آنی وانگ: بله، آنطور جذابتر است: چطور کف را با سایر عناصر مرتبط میسازید یا چطور با یک بالکن به وجد میآیید.
اریک ویلیامز: امروز یکی از من پرسید: «چه زمانی نگارش کتاب را آغاز کردید؟» من در گروه دوم دانشجویان بودم و کل کار ما با نگارش آغاز شد. به طوری که ما پیوسته در حال نگارش و ویرایش بودیم و کل روند در حال داشت تغییر میکرد. گروه اول دانشجویان با گردآوری کاتالوگ و منابع و برپایی نمایشگاهی که میتوانست این کانسپت را به بوتهی آزمایش بگذارد، کار بسیار بزرگ و مهمی انجام داده بودند. پس بدون آن کار و آن درجه دقت سختگیرانه، پروژه محقق نمیشد. برای ما دانشجویان دستهی دوم خیلی جالب بود که از راه برسیم و ببینیم ایدهها آنجا هستند، و چیزی به آنها اضافه کنیم.
آنی وانگ: اینها عناصری هستند که همه میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و این نکتهی بسیار مهمی است. مخاطبِِ بیننده فقط قشر تحصیلکردهی معماری و طراحی نیستند؛ مخاطب، عموم مردم میباشند که هرروزه با دیوار، کف و سقف –که در هر خانهای هست و آنها را “زندگی میکنیم” در حال تعامل و یک کنش و واکنش هستند. تا آنجا که من میدانم، این بیسروصداترین کتاب معماری است که منتشر شده است.
تیفانی آبزر: کنجکاویهای زیادی در کتاب ما نهفته؛ به نظرم، شبیه به یک گنجه است.
غزل عباسی: فکر میکنم نکتهای که کورت در اوایل صحبتمان به آن اشاره کرد، از این منظر بسیار جالب است؛ «دیوار و کف شاید یک چیز به نظر برسند ولی کف، با مصالح ساختاری کف و دیوار، با مصالح ساختاری دیوار درست شده است.
کورت نیمنن: همین است. وقتی در حال تحقیق روی فقط یکی از عناصر ساختمانی هستی و فکرت مثلاً روی قالب دیوارها یا سیستم دستشویی متمرکز شده، سخت است که به سراغ ساختمانها بروی و آنها را به چشم انبوهی از عناصر ببینی…
آنی وانگ: اما قرار است باقی زندگی ما همینطور باشد. الآن فیلم دیدن برای من به یک کار غیرممکن تبدیل شده است. من و الیزابت [مکویلی] با هم نشسته بودیم و قسمت آخر سریال مردان دیوانه (Mad Men) را تماشا میکردیم و تمام آنچه که به چشممان میآمد، در بود و دیوار و پلکانها!
الیزابت مکویلی: چند ماه فرصت بده، درست میشود.
آنی وانگ: من فکر نکنم دستشویی هیچوقت از ذهن من بیرون برود.
در پایان هنگامی که ما مشغول تهیهی فهرستی از دیگر عناصر بودیم، به حرف آن معماری فکر میکردم که در سال 1997 Educatorium را نوشته بود: «متشکل از دو سطح که “تا” میشوند، به این منظور که برنامههایی متمایز را پذیرا باشد.» و در سال 1992 در Jussieu نوشت: «سطوح کف که طراحی شدهاند تا ارتباط برقرار سازند، و از این رو یک مسیر مستقل را به ما نشان میدهند.» تمام اینها گویای آن لحظهای است که درک میکنیم عناصر در نتیجهی یک روند پیچیده که بسی فراتر از “جریان دیجیتال” است، به یک ناپایداری رسیدهاند. البته شاید این با نظر کولهاؤس مبنی بر اینکه «این دوسالانه هیچ علاقهای به معماری مدرن ندارد» مطابقت نداشته باشد. گرچه، تا زمانی که ما عکس میاندازیم و تاریخ را ثبت میکنیم، فرصت برای تعریف مسیرهای تازه وجود دارد، شاید برای آیندگان، و برای پروژههایی که در راهند.
و چنان که کولهاؤس خاطر نشان میکند، این دوسالانه دربارهی “معماری” بوده، نه “معمار”، و دربرگیرندهی عناصر اولیهای است که ما در سقف معلق، پلکان تختهلایهای نارنجیرنگ، اجزای پنجره و غیره شاهد آنها بودهایم و تماماً سعی در بسط معنای معماری به ورای مرزهای فعلی آن دارد. امری که توأمان نقش معمار در ساخت محیط زندگی را رقم میزند.
نام اعضای این تیم 12نفرهی دانشجویان فارغالتحصیل دانشکدهی طراحی هاروارد:
Cynthia Dehlavi, Stefan Dileo, Heather Dunbar, Elizabeth Eckels, Elle Gerdeman, Andrew Gipe, Patrick Hamon, See Jia Ho, Jenny Hong, Kangil Ji, Alison Kung, Will Lambeth, Jingheng Lao, Alison Ledwith, Difei Ma, Elizabeth Macwillie, Arthur Liu, Jielu Lu, Kurt Nieminen, Tiffany Maria Obser, Nicholas Potts, Annie Wang, Eric Williams, Max Wong.