اردبیل و مجموعهی خانقاهی و آرامگاهی شیخ صفیالدین اردبیلی
«با مروری بر توسعه و تحولات تاریخی ، معماری و مرمتی»
نوشتهی محسن نوروزوند

مجموعهی شیخ صفی – عکاس: رضا خان بابایی

مروری بر تاریخ دیرین و پیدایش شهر اردبیـــل
این شهر از دیرباز به دلیل دارا بودن شاخصههای تاریخی، فرهنگی، سیاسی و آئینی، از قرنها پیش مورد توجه میباشد. موقعیت این شهر به دلایل مذکور، موجب شکوفایی و افول آن در ادوار مختلف تاریخی شده است. اردبیل از کهنترین شهرهای ایران است با تاریخ پنج هزار ساله که در لوحهای گلی سومریان با نام آرتا (مقدس) ثبت شده است. طبق مطالعات و بررسیهای باستانشناسی هر چند اطلاعات دقیقی بر شکلگیری شهر در دسترس نیست، ولی اولین نسبت شهر به دوران کیانیان اشاره دارد. در متون قدیمی از شهر اردبیل به نامهای گوناگونی چون فیروزگرد، آبازان فیروز، باذان فیروز، پیروزآباد، فیروزآباد، آرتاویت، آرتاوید، آرتاویل، آرتاورد، اربل، اردبیل، اردویل (شهر مقدس) و… یاد شده است.
اردبیل به دلیل وجود اقوام مهاجم خزر در منطقه از اهمیت سیاسی و نظامی خاصی برخوردار بود. خزرها طوایفی بودند كه در اراضی شمالغربی دریای خزر در شهر «اتل» یا «ادیل» قدیم و «حاج طرخان» كنونی سکنی داشتند. آنها مردمی بیرحم وخونخوار بودند و ساکنان دنیای متمدن آن روز از جمله سکنه قفقاز و اران و ارمنستان و آذربایجان را مورد تاخت و تاز قرار میدادند؛ لذا استانداری كه در مقابل آنها قرار داشت وظیفهی بس مهمی راعهدهدار بوده و از مقام و منصب عالی و تخت طلایی نیز بهرهمند میگردید. چون این ایالت مجاور خزرها بود، به غیر از اردبیل شهر بزرگی در فهرست موسی خورن (محقق و تاریخ نویس ارمنی سدهی پنجم) دیده نمیشود و طبق صریح نوشته او، اردبیل كرسی شمالی آذربایجان بوده است، بدین اعتبار میتوان گفت كه مقر استاندار زرین تخت عهد ساسانیان، این شهر بوده و از عظمت و موقعیت سیاسی و اداری خاصی بهرهمند بوده است.
بنا به روایت تاریخنویسان قدیم ایران، در دامنههای شرقی کوه سبلان قلعه مستحکمی بوده به نام «روئیندژ» که کِیخسرو به همراهی گودرز آن را فتح کرده و شهر اردبیل «آرتاویل یا شهر مقدس» را در نزدیکی آن بنا کرده است ولی بعضی از مورخین پیدایش شهر اردبیل را به فیروز ساسانی نسبت میدهند که در دورهی ساسانیان و خلفای عباسی و دورههای بعد به منتهای عظمت و شکوه رسیده است. (بابا صفری، ج 1، 1370:11)
روایتی بر توسعه و تحولات شهری در ادوار مختلف
شهر اردبیل با ساختار هندسی تنستهای یا تار عنکبوتی در میان دو رودخانه از دیرباز شکل گرفته و در دوران تاریخی دست خوش تغییرات و تحولات اساسی شده است. این شهر به دلیل پر آب بودن و انشعابات نهرها در درون بافت خود آن را به ونیز ایتالیا شباهت دادهاند. متاسفانه اکنون این رودهای زیبا به دلیل ساختار شهرسازی معاصر همه از بین رفتهاند و تنها یک انشعاب رود بالیقلو چای باقی مانده که اغلب فصول سال خشک است. این شهر در دوران تاریخی دستخوش تحولات کالبدی و شهری شده و بقایای این آثار معماری به جای مانده در شهر فعلی پراکندهاند. در این خصوص لازم است مروری بر دورههای تاریخی و تحولات شهری بپردازیم. بنا بر مطالعات تاریخی و باستانشناختی، آقای دکتر رضازاده اردبیلی رشد و توسعهی شهر را در 6 دورهی تاریخی بررسی کرده که عبارتند از:
– کالبد اولیهی شهر پیش از ورود اعراب
-کالبد شهر از دوران اسلامی تا حملهی مغول
– کالبد شهر از حملهی مغول تا دوران صفوی
– کالبد شهر در دوران صفوی
– کالبد شهر در دوران قاجار
– کالبد شهر پس از قاجار تا کنون
به نظر میرسد این دستهبندیها بر مبنای مطالعات شاهنامه، اسناد و سفرنامههای تاریخی و نقشهها و کروکیهای تاریخی و مطالعات باستانشناسی به دست آمده است.
در شاهنامه، این شهر به کیانیان نسبت داده شده و اشاراتی به وجود شهری در درون دژ مستحکم و بزرگی با یک دروازه، به همراه باغ، میدان و کاخ بوده است. وجود کتیبههای ارارتویی نشان از شباهت آن به شهرهای محصور اورارتویی و بی شباهت به توصیفات شاهنامه نیست. در میان شهر آتشگاهی بوده که به تفسیر باستانشناسان مکان فعلی مسجد جمعه بر روی تپهی تاریخی فعلی است.
اردبیل در دوران ساسانیان در اوج شکوفایی پیش از اسلام خود بود، زیرا که ساسانیان با تکیه بر اعتقادات دینی و ظهور زرتشت در کنار رود ارس پیوسته آذربایجان و بهخصوص اردبیل را مورد مقبولیت خود قرار دادهاند. بقایای آتشکده در روستای آتشگاه سَرعین و آتشکدهای که مسجد جمعه بر روی آن ساخته شده، نشان از اهمیت این شهر دارد (امیری، ۸۲،۱۳۸۴-۸۱)، بهخصوص پس از ویرانی کنزگ به دست هراکلیوس، اردبیل به مهمترین مرکز مذهبی و سیاسی آذربایجان تبدیل شد است. اردبیل در زمان مادها جزو ماد کوچک-ماد آتروپاتن (به آذین، ۱۳۸۲، ۲۰-۲۲)، در دورهی هخامنشی از مهمترین ایالات ساتراپ نشین ایران (امیری، ۱۳۸۴، ۸۵) و در دوره سلوکیان به نام آتروپاتکان و ایالتی مستقل خوانده میشده است.
آدام اولئاریوس (محقق و تاریخ نویس آلمانی در دورهی صفویه) ذکر میکند که اسکندر در سال ۳۳۱ ق.م هنگام لشکرکشی به ایران برای مدتی طولانی در اردبیل بارگاه و درباری داشته است (رئیس نیا، ۹۵۱،۱۳۶۸). در دوران اشکانیان نیز یکی از دو تختگاه مهم آذربایجان بوده و حفاریهای باستانشناسی حقیقت آن را ثابت میکند. شهر در دوران اسلامی از قرن چهارم هجری توسعه یافته و نمونهی کاملی از شهرهای اسلامی است که دارای میدان میانی با بازار و مسجد جامع و دیوان میباشد. طبق توصیفات ابن حوقل، ناصر خسرو، اصطخری و ابن مسکویه تا دوران سلجوقیان بزرگترین شهر و مرکز آذربایجان بوده و با حصاری بلند به ابعاد دو سوم فرسخ در دو سوم فرسخ و چهار دروازه اصلی به همراه پادگان نظامی در درون شهر بوده است. از قرن پنجم تا حملهی مغول شهر ارزش و ابهت خود را حفظ کرده بود تا اینکه در قرن هفتم با حملهی مغول شهر ویران شد و تنها شکل صلیبی بازار حول مسجد جمعه شهر و دروازههایی در امتداد بازار و ساختارهایی از قلعه که مرکز حفاظتی شهر بوده، نشان از شهر ویران شده بوده است. با آنکه پس از حملهی مغول تا سه قرن ساکت و ساکن ماند ولی همچنان در دورهی تیموریان دارالارشاد و شهری مهم به شمار میآمد (ترابی طباطبایی۱۳۵۱، ۲۵). اردبیل با پیداش حکومت صفوی، مجددا احیا شد و ساختار شهری خود را پیدا کرد. این شهر با برپایی مجموعهی شیخ صفی و ارتباط آن با بازار و مسجد جمعه و ساخت مقابر پیران و خانگاهها و زوایا به همراه گذر جادهی ابریشم به اوج قوت خود در اوایل و اواسط صفویه دست یافت. اما در اواخر صفویه رونق خود را از دست داد و مسئلهی حیدری و نعمتی محلات ششگانه باعث دوگانگی در محلات شد و در نهایت حوادثی همچون حملهی عثمانیها و تاخت و تاز روسها و افغانها و سیل و قحطی را متحمل شد.

مجموعهی شیخ صفی، عکاس: رضا خانبابایی
شهر اردبیل بعد از دوران صفویه با حفظ همان ساختار کالبدی صفویه، بازار ارزش و اهمیت خود را باخت و بخشهایی از بازار تخریب و جابهجاییهایی صورت گرفت که موجب گسست ارتباط مجموعهی شیخ صفی و بازار و مسجد جمعه شد و باعث تضعیف ساختار شهری گردید. کمکم در اواخر قاجار با احداث نارینقلعه و حصاری دور شهر، ارتباط مسجد جمعه با بقعهی شیخ صفی کاملا قطع شد و مسجد جمعه در برون حصار واقع گشت که این تحولات در نقشهی 1827 م روسها از اردبیل مشهود میباشد. در اواخر قاجار و اوایل افشاریه، بازار شهر به علت ارتباط تجاری بین روسیه، آستارا و اردبیل رونق گرفت و رشد و تحولات شهر در چارچوب همان شش محلهی اصلی صورت پذیرفت و چندین زیر محله بر آن افزوده شد. در دوران قاجار نیز هر چند قلعهی این شهر حاکمنشین بود ولی به دلیل جنگهای ایران و روس هرگز به شکوه دوران صفویه باز نگشت.
بعد از دوران قاجار، مداخلات سیاسی و نظامیگری در مقیاس ملی و بینالمللی باعث شد دسترسیهای سریع به نقاط حساس کشور جهت ایجاد امنیت برقرار شود و این منجر به احداث خیابانهای صلیبی شده و موجب گسیختگی در ساختار تاریخی شهرهای کهن گردید. این امر موجب تخریب بسیاری از بناهای تاریخی از جمله گسستگی بازار تاریخی اردبیل شد و کمکم بازار از هستهی اصلی خود به لبههای شهری تغییر و توسعه یافت.
متاسفانه با آغاز تحولات بعد از قاجار بهخصوص در دوران پهلوی و بعد از پهلوی شهر ساختار کهن خود را از دست داد و روز به روز با مداخلات شهری نوین، بدون نیمنگاهی به گذشته تمام ثروتهای فرهنگی و تاریخی شهر دست خوش تخریب و تحولات اساسی گردید. تحولاتی که با خیابان کشیها و مداخلات بدون ریشه و مبانی نظری اساسی، تمام شهرهای تاریخی ایران را به نابودی کشاند. با گذشت این همه آسیبهای وارد بر شهرهای تاریخی هنوز این فرهنگستیزی و تاریخستیزی درشهرهای ایران روند صعودی خود را سپری میکند و متاسفانه هیچ جوابی بر این حجم از بیتدبیری یافت نشده است.
ما هماکنون توسعهی این تخریبها را در تمام شهرهای ایران به بهانهی گشایش و توسعهی شهری برای رعایت حقوق مردمی و شهروندی میبینیم؛ همچون تخریب و گشایش بافت و پلاکهای همجوار در حریم مجموعهی شیخ صفیالدین اردبیلی یا تعریض معابر و… که هماکنون نیز شهر درگیر این موضوع میباشد، یا شهرهای مشابهی دیگری در عرصه و حریم آستان رضوی یا مسئلهی اخیر گشایش و تخریبهای بینالحرمین شاهچراخ شیراز یا بافت تاریخی ارزشمند شهر بهبهان و… همانطور که گفته شد نشاندهندهی این مسئلهی بیتدبیری و بی اهمیتی به ارزشهای تاریخی این سرزمین است است. با تمام وجود مشکلات و نابسامانیهای موجود در بافتهای تاریخی، شهر اردبیل در دوران خاصی، وجود این ارسنهای تاریخی را مدیون میراث دوستان و حافظان میراثفرهنگی همچون دکتر باقر آیتاللهزاده شیرازی، دکتر بهشتی، دکتر حجت، مهندس مهریار و همه و همه با تمام وجود در راستای حفظ این آثار تاریخی با از خودگذشتگی تمام، برای حفظ و مرمت و احیای آن کوشیدند که پرداختن به آن مباحث در این مقوله نمیگنجد.
فقط لازم است به این مطلب اشارهی کوتاهی انجام گیرد که دکتر شیرازی در خصوص احیا مجموعهی شیخ صفی بر این مطلب یادآور بود که این مجموعه را بعد از انقلاب به خاطر اینکه مرکز تصوف صوفیان و عرفا میدانستند، اجازهی مرمت و بازسازی یا احیا نمیدادند و ایشان برای حفظ این گنجینهی ارزشمند که اکنون در دست داریم به هر طریقی با تمام مشکلاتش دست و پنجه نرم کردند تا به دست نسلهای امروز و آیندگان برسد. حال این مجموعه جزو نفیسترین مجموعههای تاریخی کشور است، با توجه به اهمیت این اثر به معرفی و بررسی توسعه و تحولات تاریخی و مرمتی آن میپردازیم.
مجموعه خانگاهی و آرامگاهی شیخ صفیالدین اردبیلی
این مجموعه مهمترین اثر تاریخی اردبیل و از مجموعه بناهای کمنظیر سدهی هشتم هجری میباشد که در ابتدا مسکن شیخ صفی، خانقاه و محل تجمع مریدان وی بوده است و طی قرنهای متمادی توسعه و تکامل یافته است. (ابن بزاز اردبیلی، 1373 983)

نقشهبرداری توسط روسها، دورهی قاجار

نقشهی تهییه شده توسط روسها، 1828 میلادی

تخریب بافت مسکونی پشت مجموعهی شیخ صفی

تخریب و گشایش بافت پشت مجموعهی شیخ صفی

عکس هوایی، 1335

عکس هوایی، 1357
مجموعهی شیخ صفی به عنوان یکی از مراکز مهم عرفانی و تصوف محسوب میشود و به نظر میرسد مفاهیم عرفانی برخواسته از آن بی تاثیر در چگونگی شکلگیری هندسه، فرم و کالبد معماری مجموعه نباشد. آنچه در نگاه اول برای هر بیننده از مجموعه جالب و متمایز کننده است، نظم فضایی ارگانیک قرارگیری گنبدهای بقعه است. به طوری که مخاطب حین مواجهه با اثر، نمایی از گنبدهای سر به فلک کشیده در کنار هم را میبیند که بیش از هر عنصر دیگر با فرم خاص و چییدمان فضایی منحصر به فرد، خود را نمایان میسازد.
مجموعهی زیبا و نفیس بقعه از زمان حیات شیخ و پس از وفاتش به سال 735 ه.ق به وسیلهی فرزند وی صدرالدین موسی پایهگذاری شد و سایر بخشها در طی چندین قرن بنا به ارادت پادشاهان صفوی به جد خویش توسعه یافت ودر زمان شاه عباس دوم (1057 ه.ق) با اجرای دروازهی عالیقاپو به پایان رسید.
معمار اول بقعهی شیخ صفیالدین اردبیلی، بنا بر گفتهی اولئاریوس شخصی از شهر مدینه بود که طرح و نقشه صدرالدین موسی را به اجرا درآورد (اولئاریوس، 1379-499). طرح ساختمان را شیخ صدرالدین به شکل معجزهآسا ارائه داده و طبق داستانها به استاد فرمان میدهد که چشم خود را ببندد و در رویای خود تصویر عمارتی را که الهام یافته، شکل دهد و به ساخت آن بپردازد. (صفری1353، 144)

داخل گنبد الله الله، عکس دورهی قاجار

گنبد الله الله و دراویش، دورهی قاجار

نمای کلی از گنبدخانههای شیخ صفی، دورهی قاجار

نقشههای قدیمی شیخ صفی، برش گنبد الله الله و قندیلخانه

نقشههای قدیمی شیخ صفی، برش قندیلخانه و چینی خانه

تصویر نقشههای قدیمی شیخ صفی
این مجموعه دارای فضاهای زیاد دیگری نیز بوده است که متاسفانه در دورههای مختلف تاریخی، تحت تحولات و توسعههای شهری از دست رفته است و حفریات باستانشناسی اخیر این امر را تایید میکند. بخشهای اصلی مجموعه در آن دوره عبارت بودند از: دروازهی عالی قاپو، میدان عالیقاپو، دروازهی بقعه، حیاط بزرگ (باغ)، حیاط کوچک (صفه)، چلهخانهی قدیم، چلهخانهی جدید، صحن اصلی بقعه (ساحت)، ایوان جنوبی (دارالحدیث)، قندیلخانه (دارالحفاظ)، سردر شاهعباسی (درگاه معلی)، جنتسرا، چینیخانه، محوطهی شهیدگاه، حرمخانه، گنبد اللهالله و گنبد شاهاسماعیل. در ادامه، آثار معماری این مجموعه را بر اساس دوران تحول و توسعهی حرم مورد بررسی قرار میدهیم.
1: حرمخانه: این گنبدخانه در اصل مقبرهی محیالدین، پسر شیخ صفیالدین است که به تدریج با دفن اهل بیت شیخصفی و صفویان به حرمخانه مشهور شده است. برخی پژوهشگران این بنا را منتسب به همسر شیخ میدانند اما در این خصوص دکتر یوسفی و خانم گلمغانی در کتاب باستانشناسی و تاریخ شیخ صفیالدین اردبیلی به سراحت اشاره کردهاند که مدرکی دال بر مقبرهی زن شیخصفی به دست نیامده است.
در ضلع شرقی شاهنشین قندیلخانه، یک در نقرهای به راهرویی با سقف کوتاه باز میشود که کف آن با کاشیهای خشتی دورهی صفوی فرش شده است. این راهرو از سمت شرقی به اتاقی مربع شکل با طاقی کوتاه میرسد که کاربرد آن مشخص نیست و قبری نیز در آنجا به چشم نمیخورد و در واقع پیشفضایی برای حرمخانه محسوب میشود. حرمخانه فضایی است مربع شکل به اضلاع ده متر که در سال (735-725 ه.ق) ساختهشده و با یک گنبد آجری جناغی معقلی لعابدار پوشانده شده است. گنبدخانه در گوشههای بیرونی به صورت پیل پا اجرا شده و اربانهی گنبد (ساقه کوتاه) توسط کوهانه اسکنج به هیکل بنا متصل شده است. این ساقه که در تصاویر قدیمی چند ردیف کتیبه داشته و در نهایت توسط گنبد جناغی با تزئینات معقلی پوشانده شده بود. قسمت داخلی بنا، تهرنگ مربع داشته و در بالا به وسیلهی طاقبندی زمینه را به هشتضلعی تبدیل میکند. چپیرهی بنا از نوع طاقبست بوده و فاقد برنخش است، به صورتیکه هشت به شانزده با سوار شدن طاقهای کوچک بدون طرحریزی خاص و اجرا کردن دیوار بر روی قوسها اجرا شده است. بعد از این زمینه شانزدهتایی توسط سمبوسهها به اربانه تبدیل میشوند و محل کتیبه را در بنا شکل میدهند و شرایط لازم برای فرود گنبد را فراهم میکند.
نوع گنبد آن دو پوستهی پیوسته میباشد. تمامی گنبدهای مجموعه در بالا و نوک خود دارای توغههایی بسیار زیبا هستند. برای ایجاد جریان هوا و جلوگیری از رطوبت تعریقی سوراخهایی در آهیانه گنبد به قطر پنج سانتیمتر تعبیه شده است. مرمت داخل گنبد یک بار توسط شیخ ابدال زاهدی در قرن 15 میلادی انجام یافته و بار دوم در سال ۱۳۳۶ شمسی گنبد فعلی بر جای گنبد تخریب شده قبلی، کمی تیزتر ساخته شده است. در تصاویر و عکسهای قدیمی نقش آجر کاری معقلی گنبد حرمخانه کاملا مشخص است و با گنبد اللهالله و شاهاسماعیل سنخیت داشته است. چنین به نظر میرسد که بهتر بود در خصوص بازسازی گنبد، با احترام به معماری گذشته، خود آن اثر را عین به عین بازسازی کنند اما به گنبد ساده آجری کنونی اکتفا شده است.
در عملیات بازسازی مجدد گنبد، کاشیکاری و اجزای تزئینی گنبد اولیه که در تصاویر موجود است، بازسازی نشده و فقط زیر گنبد و دیوارهای حرمخانه با گچ اندود شده و حتی کتیبهی ساقهی داخلی گنبد هم که فقط بخش کمی از آن پا برجاست، همچنان باقیمانده است. متاسفانه یکی از مشکلاتی که در خصوص بازسازی آثار تاریخی در این بنا روی داده است، کم توجهی به اسناد موجود و اسناد و تصاویر تاریخی است. شاید ایراد اساسی در نحوهی مرمت گنبد حرمخانه نتوان گرفت، اما بهتر بود مستندات تاریخی به لحاظ نوع گنبد و آجر کاری معقلی آن عین به عین اجرا میشد.

دو تصویر بالا: حرمخانه، عکسهای دورهی قاجار


حرمخانه، عکاس: محسن نوروزوند

صندوق قبر نفیس شیخ صفیالدین اردبیلی

برش طولی از جنتسرا و صحن اصلی

نما برش حیاط میانی (صفه) و دارالحدیث

1- حرمخانه
2- گنبد الله الله
3-چینیخانه
4- چلهخانهی جدید
5- رواق دارالحفاظ (قندیلخانه)
6- صفه یا حیاط کوچک (قربانگاه)
7- گنبدخانهی شاه اسماعیل
8- دارالحدیث یا دارالمتوالی
9- جنتسرا
10- سردر اصلی بقعه
11- سر در شاهعباسی
12- صحن اصلی (ساخت)
13- دروازهی عالقاپو
14- حیاط بیرونی-باغ (عرصه)
15- شهیدگاه
16- میدان عالقاپو
17- سایت ساماندهی
2: گنبد الله الله: این گنبد که بر فراز آرامگاه برجی شیخ صفیالدین اردبیلی قرار گرفته و در واقع عنصر شاخص مجموعه به شمار میرود، به دست صدرالدین موسی در سال (765-735 ه.ق) ساخته شده است. دیوارهای درون آرامگاه تا محل اتصال آنها به گنبد همه گچکاری شده و بر روی آن پردههایی از جنس کرباس با نقوش اسلیمی و گل و بته به سبک نقاشیهای دورهی صفوی تزئین و به دیوارها میخکوب شده است. زیر گنبد یک ترنج تزئینی بزرگ از گچبری رنگآمیزی شده قرار دارد که با نقوش روی پارچهی دیوارها هماهنگ است. گویا قندیل با ارزشی از طلا و نقره در سقف آرامگاه نصب بوده که در حال حاضر اثری از آن بر جا نیست. ازارهی داخلی آرامگاه تا ارتفاع 2،54 متر در حال حاضر تختهکوبی شده و مشخص نیست که این پوشش در چه زمانی صورت گرفته است، اما ظاهرا از مرمتهای دوره قاجاری است. نمای بیرونی آن برج آجری استوانهای شکلی است به ارتفاع 17،5 متر و محیط ۲۲ متر که بر روی قاعدهی سنگی هشت ضلعی قرار گرفته و به گنبدی کم خیز و عرقچینی شکل در بالا ختم میشود.
بر روی بدنهی برج با کاشی معقلی فیروزهای رنگ کلمه جلالهالله تکرار شده و بدین سبب آن را گنبد الله الله نامیدهاند. تزئینات ساقه و خود گنبد نیز با همان کاشی فیروزهای رنگ در متن آجر و به شکل لوزیهای مکرر اجرا شده است. در محل اتصال برج به ساقهی گنبد کتیبهای از آیات قرآنی به خط ثلث با کاشی معرق سفید در متن لاجوردی، به چشم میخورد. لازم به ذکر است ازارهی سنگی چند ضلعی گنبد الله الله در دورههای مرمتی جهت کلافبندی پای برج از حالت استوانهای خارج و به شکل کنونی تغییر فرم دادهاند. این خود نشان میدهد که متاسفانه دقت لازم در خصوص مطالعات سبکی و فرمی و تاریخی اثر، آنچنان که باید لحاظ نشده است. نوع گنبد آن جناغی پاتوپاست که ساقه و بدنهی برج به شکل نامحسوسی به هم متصل شدهاند.
این برج در اصل تکبنا بوده و دو نمای ورودی در شمال و جنوب دارد؛ نمای شمالی با احداث قندیلخانه و اتصال با آن تقریبا گم شده است، اما قابکاشی دور آن هنوز از بیرون به چشم میخورد؛ نمای جنوبی که به قبلهی قاپوسی (درِ قبله) مشهور است ورودی به صحن مقابر دارد، زمانی ورودی اصلی آرامگاه بوده که پس از احداث قندیلخانه در دورهی شاه طهماسب، متروک شده است. در جبههی شمالی بنا در کاشیکاری دایرهای زیبایی نام معمار بنا استاد عوض ابن محمد ذکر شده است. تهرنگ برج در داخل هشت ضلعی منتظم طراحی و ساختهشده است و لذا برای تبدیل پلان هشت به شانزده با ایجاد برنخش بر روی قوسهای بشن بنا و سوار کردن پیکانهها بر روی آن زمینه را به شانزده تبدیل نموده و بر روی پیکانهها، سمبوسههایی اجرا شده و آنها شرایط را برای ایجاد گریوار فراهم کردهاند که مانند سایر گنبدهای این مجموعه مزین به کتیبهها طراحی و ساختهشده است. بالای این کتیبه، آهیانه گنبد به شکل هلالی از دایره بوده و تزئیناتی زیبا بر بستر سفید دارد.گنبد به صورت دو پوسته پیوسته بوده که فاصلهی بین خود و آهیانه آن ارتفاع حدود 180 سانتیمتر ساختهشده است. این دو پوسته توسط شنگرک به یکدیگر متصل شده است که در نقشههای اسکن لیزر بنا آن را تخریب شده نشان میدهد.
از جمله اقدامات مرمتی انجام یافته که منجر به تغییرات در بنا شده، استحکام بخشی و کلافبندی بتنی پای ساقه گنبدخانه ( نزدیک به تهرنگ بنا) و تغییر نادرست فرم ازارهی سنگی بیرونی بهصورت هشت ضلعی طراحی شده است (1945 م). کاشیهای بیرون بنا نیز که در معرض فرسایش حاصل از پوکیدگی برخی مصالح قرارگرفتهاند، به تعمیر و جایگزینی کاشیهای جدید با ملات گچ اقدام به عمل آمده است (1949 م). در گزارشات مرمتی چنین دیده شده که برای استحکام کاشیکاریهای بازسازی شده، برای بالا بردن قفل و بست، پشت کاشیها در محل دوغاب گچی میلگردهایی کار گذاشته شده که خود به دلیل عدم سنخیت میلگرد با گچ، پوسیده شده و موجب تبله کردن و فشار بر کاشیکاریها گردیده است که در مراحل مرمتی اخیر برچیده شدهاند. در داخل گنبدخانه با توجه به وجود رطوبت تعریقی، و تاثیر مخرب آن بر تزئینات داخلی بنا، اقدام به استحکام بخشی و رفع آلودگی از پوستههای داخلی گردید و به منظور کاهش اثرات رطوبت تعریقی، در روی پوستهی پایینی گنبد (آهیانه) سوراخهایی به قطر 15 میلیمتر، که غیر قابل دید باشند ایجاد شده و امکان تبادل هوا بین داخل بنا و پنجره قرار گرفته بین دو پوستهی گنبد را فراهم آورد. مرمت کف گنبد و ضریح نیز در سال (1982م) انجام یافته است. نمونهی مشابهی این اثر در کشور آذربایجان است.
3. چینی خانه: از بناهای اولیهی مجموعهی شیخ صفی میباشد که در سال 765-735 ه.ق توسط شیخ صدرالدین آغاز شده است. این محل که به طور کاملا نامتقارن به قندیلخانه راه پیدا میکند، در ابتدا محل اجتماع درویشان یا تالار اجرای مراسم بوده است. در دوران شاه عباس اول (حک: ۹۹۶-۱۰۳۸) با ایجاد تغییراتی در معماری داخلی آن، محل نگهداری کتابهای نفیس و اشیای قیمتی و چینیهای سلطنتی شد. این چینیها از نوع ظروف مشهور به مینگ و سلادون به سفارش شاهعباس اول به دست صنعتگران چینی ساخته شده و همگی مهر شاهی و عبارت «وقف آستانهی شیخ صفی نمود بنده شاه ولایت عباس» را دارند.
ورودیهای این مجموعه یکی از چهار طاقنمایی است که بهصورت ایوانهای نیمگنبدی ساخته شدهاند. هر یک از ایوانها از پنج ضلع و هر ضلع از پنج گنجهی عمیق با درهای منبّتکاری و خاتمکاری تشکیل شده، و ضلع پنجم پنجرهای با درگاهی عمیق دارد. تالار چارگوش مرکزی نیز دارای گنبدی آجری با ساقهی کوتاه به شکل عرقچین ساخته شده است.
پلان بنا در عینحال که دارای تهرنگ هشت و نیم هشت است، در دید کلی فضای مربعی شکل را تداعی میکند و این حجم معماری تا قسمت چپیره یا زیرگنبد امتداد داده میشود. چپیره از نوع کاربست 24 بوده و در هر کنج با یک پاباریک ما بین پاکار دو قوس مینشیند. این رسمی در سه قطار اجرا شده و در پایان توسط سمبوسه به محل فرود گنبد یا پاطاق میرسد. این بخش در قسمتهایی از تزئیناتش باقیمانده و سایر بخشهای گنبد سفید و بدون نقاشیست (به دلیل تخریب حاصل از رطوبت). گنبد این بنا به صورت دو پوسته از دو قسمت خود و آهیانه تشکیل شده و مربوط به قرن هشتم است. بخش زیرین آهیانه به صورت یزدیبندی شکلگرفته و در قسمت فوقانی شمسه، به رسمی اختری تبدیل میشود. در اینجا نیز همانند عالیقاپوی اصفهان، محفظههای متعددی از ارتفاع سه متری دیوار تا نزدیکیهای سقف به صورت مقرنس برای نگهداری اشیای قیمتی ساختهاند. کف و سازهی پشتی این طاقچهها از جنس چوب است که روی آن نقشهایی به رنگ طلایی در زمینهی لاجورد دیده میشود. این طیف تزئینات به طور هماهنگ و پیوسته اندرونی چینیخانه را مزین کرده است. پوشش داخلی، که در ۱۳۴۸ شمسی ریخته بود، در سالهای اخیر کاملا مرمت شده است. این عناصر مطبق در اندرون گنبدخانه به نوعی جزو اولین مداخلات معماری داخلی در ایران است.

مزار شیخ صفی الدین اردبیلی، عکاس: فرشید علیزاده

گنبد الله الله از حیاط میانی، عکاس: بهرام آدشیرین پور

فضای داخلی گنبد الله الله، عکاس: فرشید علیزاده

برج مشابهی گنبد الله الله بردع، کشور آذربایجان، قبل از مرمت

برج مشابهی گنبد الله الله بردع، کشور آذربایجان، بعد از مرمت

گنبد الله الله، عکس دورهی قاجار

نمای بیرونی چینیخانه، عکاس: محسن نوروزوند

نمای بیرونی چینیخانه، عکس دورهی قاجار

تزئینات داخلی گنبد چینیخانه، عکس دورهی قاجار

فضای داخلی واریختهی گنبد چینی خانه، عکاس: رضا خانبابایی

فضای داخلی چینیخانه، عکاس: محسن نوروزوند

سقف چینیخانه

تزئینات مقرنس چینیخانه، عکاس: فرشید علیزاده

بازسازی یزدی بندی گچی زیر گنبد چینی خانه و تخریب تزئینات و نقاشی زیر گنبد – عکاس: محسن نوروزوند
پلان بیرونی چینیخانه به صورت هشت و نیمهشت است که دو ضلع آن در دل ساختمانهای مجاور پنهان شده است. در سه ضلع بیرونی از جدارهی چینیخانه برآمدگیهای پشتبند مانندِ نیمدایره به ارتفاع تقریبا هشت متر جهت استحکام سازه در مقابل رانش گنبد در زمان احداث بنا ایجاد شده است. ازاره بنا متشکل از سنگهای توف تا ارتفاع 1،80 متر پوشیده شده که قاببندی حجاری شدهای دارند. این ازارهها به دلایل اقلیمی و فرسایش مصالح دچار آسیبهای ساختاری شیمیایی و فیزیکی شدهاند که در برخی جاها با تعمیرات نامناسب وجههی چشم خراشی را به خود گرفته است. استفاده از مصالح سیمانی یا چسب سنگ در وسعت زیاد برای مرمت سطوح، به دلیل هموژن نبودن متریال بعد از مدتها قطعا جوابگو نخواهد بود. نمای بالای ازارههای سنگی جدارهی سادهی آجری بدون تزئینات طراحی گردیده و یکی از دلایلی که موجب تخریب تزئینات گچی زیر گنبد داخلی شده، نفوذ رطوبت و پوسیدگی مصالح گنبد بوده است. لذا در راستای جلوگیری از نفوذ رطوبت، اقدام به مرمت و تعویض آجرهای فرسوده پوشش بیرونی گنبد در سال 1350 نمودند و سپس با ایجاد شبکه فلزی بر روی گنبد به نصب ورقههای پولکی مسی پرداختهاند. این پوشش علاوه بر آنکه مشکلات رطوبتی را به نحو احسن مرتفع نساخته است، بلکه موجب پدید آمدن آسیب ساختاری در سازهی بنا شده و تنگبریها و مقرنسها تحت بار اضافی در مصالح فرسوده و ضعیف، دچار ترکهای عمیق شده و بنا به مرور در حال خرابی قرار گرفته است. خوشبختانه اخیرا این پوستهی مسی از خوود گنبد حذف شده و اقدامات لازم برای رفع آسیبهای موجود و احتمالی صورت گرفته است.
4: چلهخانهی جدید: چلهخانه به فضایی گفته میشود که مریدان شیخ در آغاز راه به مدت 40 روز در آنجا به چلهنشینی میپرداختند. این فضاها در ابعاد کوچک و تنگ و تاری بود که صرفا به نماز و عبادت بپردازند. به گونهای که حتی اجازهی ورود نور خورشید را هم بر آن نمیدادند. این چلهخانه بنا به گفتهی دکتر حسن یوسفی با چهل حجره و گنبدی زیبا در دو طبقه ساختهشده و ظاهرا محل جلوس این صوفی بزرگ نیز بوده است. این بنا که در سالهای 1391-1334 میلادی ساختهشده و توسط شیخ صدرالدین بنیانگذاری گردید. آخرین مرمت حجرهها توسط شیخ عبدال زاهدی (1628- 1611 م) صورت گرفته و در سال 1703-1758 م گنبد آن فروریخته است. این بنا که احتمالا یکی از قدیمیترین فضاهای مجموعه است، بیشتر از دیگر بخشها آسیب دیده و در حال حاضر حیاطی متروک و مربع شکل است که در جبههی غربی آن، حجرههایی با نمای آجری و طاق قوسی وجود دارد. در گوشهی شمال غربی یک راهرو کوچک، در زاویه 45 درجه دیده میشود که به طبقهی بالا منتهی میشود؛ طبق نظر ویور احتمالا دو طبقه بوده است. بخشی از نمای چلهخانهی جدید در جریان مرمت دیوارهای باغ سال 1374 شمسی، در داخل طاقنمای ضلع شرقی حیاط به دست آمد که از نظر تزئینات دیوارنشان از فضایی نفیس و گرانقدر بوده است و به لحاظ نوع آجرکاری همسان بدنهی آجری معقلی الله الله طراحی گردیده است.
اطلاق نام قربانگاه به این مکان نیز از آنجاست که این محل بعد از دوره صفویه و پس از ویرانی به صورت قربانگاه در آمد؛ چنانکه اطلاق واژهی جدید به این فضا نیز از آنروست که چلهخانهی قدیمیتری هم وجود داشته که امروز به صورت حجرههایی دو طبقه در جبههی شمالغربی صحن اصلی واقع شده است.
این فضا که جهت مطالعات باستانشناسی حفاری شد و آثار پی و دیوارها نمایان گردید، متاسفانه در سالهای اخیر نچندان دور (حدود سال 1395) در راستای بازخوانی پلان و مرمت فضا، تمام شواهد تاریخی و اصیل بنا از بین رفت و اکنون چند دیوار کوتاه و قطور بلاتکلیف چیزی از آن قابل درک و فهم نیست. متاسفانه گاهی درک ما از مرمت و حفاظت در بناهای تاریخی یکسان است و برخی تصورشان بر این است که هر ویرانه یا مخروبهای را باید ساخت، اما چنین نیست و این امر نیاز به اسناد و مدارک تاریخی دقیق با بستر علمی و مطالعات تخصصی دارد که متاسفانه در برخی موارد عزیزان آشنایی تخصصی به موضوع را ندارند.

نمای بیرونی چلهخانه، بدست آمده در زمان مرمت تاق نمای حیاط بیرونی، عکاس: محسن نوروزوند

سردر چلهخانه، عکاس: محسن نوروزوند

نمای بیرونی دارالحفاظ

نمای داخلی دارالحفاظ
اخیرا پایگاه شیخ صفی و معاونت میراث فرهنگی در صدد پوشش مدرن چادری جهت بهرهبرداری فرهنگی از این مکان را داشتند، اما به دلایل مختلفی از ادامهی کار باز ماندند و در حال حاضر این مکان فضایی بیروح، بلاتکلیف و خالیست.
5: رواق دارالحفاظ (قندیلخانه): این بخش از مجموعه که زاویه و نمازخانه نیز نامیده میشود، محل قرائت و تفسیر قرآن بوده است. اطلاق نام قندیل خانه نیز به دلیل قندیلهای نورانی آنجا بوده که روشنایی آستانه را تأمین میکرده است. قندیلخانه تالاری است مستطیل شکل به ابعاد 11.5×6 متر که در شمال و جنوب آن طاقی نیمگنبدی هر دو انتها را پوشش داده است.
در ۹۴۶ قمری به دستور شاه طهماسب اول، مقصود کاشانی فرشی برای قندیلخانه با ۳۳ میلیون گره بافت که بعد از گستردن بر زمین، نقش آن را بر سقف گهوارهای قندیلخانه به صورت مطلا تصویر کردند. این فرش را در دورهی قاجار از اردبیل خارج کردند و هم اکنون در موزه ویکتوریا و آلبرت هال لندن به عنوان نفیسترین قالی دوره صفوی با نام «فرش اردبیل» نگهداری میشود. سقفی نیز که نقشهی این فرش در آن تصویر شده بود، در زلزله سال ۱۲۶۴ فروریخت. (دباغ عبدالهی،ص 19)
سقف فعلی احتمالا درسال 1875-1853میلادی ساختهشده است. دو نیمگنبد جنوبی و شمالی تالار که با گچ ساختهشده و روی آنها با مقرنس ورنگ و روغن زینت یافته تا حدودی از سادگی سقف گچی فعلی کاسته است. طاق شاهنشین نیز در مقابل آرامگاه شیخصفی به طاقی کوچکتر که تزیینات ناودانی (خیارهای) دارد و ازشیوههای معمول در بناهای قرون هشتم تا دهم بوده، ختم میشود. شاهنشین تالار که در انتهای جنوبی قندیلخانه واقع شده و بیش از شصت سانتیمتر از کف رواق بلندتر است، با دو پلهی مرمری و یک در و نردهای نقرهای از قسمت اصلی تالار جدا میشود. (ترابی طباطبائی، ج ۲، ص ۱۷۰؛ صفری، ج ۲، ص ۲۳۲)
تالار قندیلخانه در جبههی غربی و شرقی جمعا دوازده طاقنما دارد که طاقنماهای همکف 30 سانتیمتر از کف تالار بلندتر هستند. بدنه و سقف این طاقنماها همچون دیگر اجزای تالار تماما دارای گچبریها و نقاشیهای رنگ روغنی است. بر بدنه جرز دیوارها در بالای ازاره، یک کتیبهی گچبری به خط ثلث دیده میشود. در گوشهی جرزها ستونهای ظریفی از سنگ مرمر نصب شده که صرفا جنبه زینتی دارند.
درهای اصلی قندیلخانه نیز از نوع درهای چوبی با نقاشی لاکی و روغنی است. قندیلخانه از طریق دو طاقنمای شرقی به چینیخانه راه پیدا میکند. در قسمت شاهنشین نیز دری به محوطهی داخل آرامگاه شیخ صفی و درهایی به آرامگاه شاهاسماعیل اول و محوطهی حرمخانه باز میشود. قندیل خانه را باید فضای اتصال حلقههای منفرد مجموعه دانست که به دستور شیخ صدرالدین موسی در حدود ۷۴۵ـ ۷۶۵ ساخته شده است.( دباغ عبداللهی، ص ۱۹)
دو تصویر بالا: فضای داخلی چلهخانه بعد از مداخله

عکس قدیمی نمای بیرونی دارالحفاظ

سقف تخریب شدهی دارالحفاظ


حیاط کوچک (قربانگاه)

حیاط کوچک (قربانگاه)

گنبد خانهی شاهاسماعیل، نمای بیرونی
تصاویر قدیمی حیاط کوچک (قربانگاه)
به تزیینات مقرنس زیر واریخته ها توجه شود که متاسفانه در حال حاضر به جای آن رسمی بندی گچی در حیاط به چشم میخورد.

گنبد خانهی شاهاسماعیل، فضای داخلی

نمای دارالحدیث، مشرف به صحن اصلی، عکاس: محسن نوروزوند
6. صفه یا حیاط کوچک (قربانگاه): این حیاط که پیشخوان نیز نامیده میشود در دو طرف طولی حیاط، طاقنماهای عمیق نیمکار دارد که در گذشته بنا بر استناد به تصاویر تهیه شده توسط ازاره، مزین به تزئینات مقرنس و کاشی معرق بوده است. ابعاد حیاط میانی 14×6 متر طراحی شده است. ساخت آن مربوطه به سال 794-745 ه.ق در زمان شیخ صدرالدین است که در سال 1972 میلادی مرمت و تقویت دیوارها صورت گرفته است. این حیاط به عنوان یک فیلتر یا پیشخوان ورودی به صحن اصلی و فضای تقسیم، جهت اتصال چلهخانه جدید، چلهخانه قدیم، حیاط باغ و صحن اصلی نیز قرار گرفته شده است. طی مرمت سالهای اخیر دسترسی به چلهخانهی قدیم مجدد احیا شده و مسیر تردد در آن قسمت برقرار شده است. متاسفانه در حال حاضر تزئینات مقرنسهای اصیل و قدیمی تخریب شده و نشانی از برخی آنها در حیاط میانی به چشم نمیخورد، درحالیکه بر اساس مستندات و تصاویر قدیمی، قابلیت باز سازی را دارند.
7. گنبدخانهی شاه اسماعیل: گنبدخانهی شاه اسماعیل در سال 930-905 ه ق یا 1499- 1524 میلادی در زمان شاهاسماعیل اول ساختهشده و در سال 1647 میلادی پوشش گنبدی بر روی آن بنا شده است. این گنبد در قرن 19 میلادی مرمت شده و در سال 1971 میلادی کاشیکاری روی آن دوبارهسازی شده است. محل قرارگیری آن بین گنبد الله الله و حرمخانه بوده و تنها گنبد سهپوسته در مجموعه شیخ صفیالدین اردبیلی است. به نظر میرسد تنها علت سهپوسته بودن این اثر قرارگیری در بین دو فضای گنبددار مرتفع است. این فضا برای این که به لحاظ تناسبات هندسی و مقیاس بتواند بین سایر گنبدهای مجاور عرض اندام کند، معمار بنا آن را با ساقهی بلند و کشیده (گریو) بنا نموده، بنابراین جهت رعایت تناسبات داخلی و مباحث سازهای با سهپوسته نیارش آن را شکل داده است.
این آرامگاه که از شاهنشین قندیلخانه به آن راه مییابند، اطاق کوچکی است به ابعاد 3.5×2.5 متر با پوشش گنبدی آجری مستقر بر روی چهار پیلپوش (سه کنج) و چهار قوس متقاطع که از لبهی هر سه کنج به لبهی سه کنج دیگر زده شده است؛ به طوریکه در راس سقف، قوسها به ستارهی هشت گوش مقعری تبدیل میشوند. قسمت بالای دیوارها و سقف به شیوهی ماهرانهای با گل و بته نقاشی و روی آنها با رنگهای مختلف و آب طلا تزئین شده است. دیوارها تا ارتفاع 1.70متر از کف آرامگاه با کاشیهای خشتی آبی لاجوردی که بر روی آنها با آب طلا نقش اندازی شده پوشش داده شده است. کاشیها دارای نوعی لعاب براق است که با تابش نور جلوهای خاص پیدا میکند؛ این نوع کاشی نزد اهل فن به کاشی «گازماگازی» مشهور است. کف اتاق دست کم با سه نوع کاشی به رنگهای مختلف فرش شده که نشان دهنده مرمتهای عجولانه دورههای مختلف است. مرمت گنبد مربوط به قرن 19 بوده و در سال 1971 آجرهای معقلی و کاشیکاری آن تعویض و بازسازی شده است. در نمای بیرونی آرامگاه برجی استوانهای به ارتفاع هشت متر بنا شده که گنبد جناغی کوچکی بر فراز آن قرار گرفته است. روی گنبد و ساقهی آن با آجر معقلی به رنگهای سفید و سیاه و زرد و فیروزهای در متن آجری و به شکلهای جناغی و شطرنجیهای لوزی شکل تزیین شده است. گرداگرد گلویی گنبد بر روی کاشی سفید به خط ثلث درهم، نام ائمهی اطهار(ع) نقش بسته است. بالای گنبد پنج شمشیر، به نشانهی پنج طایفهای که شاهاسماعیل را در رسیدن به سلطنت یاری کردند، نصب شده است. (ترابی طباطبائی، ج ۲، ص ۱۷۹؛ صفری، ج ۲، ص ۲۳۸: طوق زرین و چهار شمشیر)
8. دارالحدیث یا دارالمتولی: این ایوان در ضلع جنوبی صحن اصلی، قرینه و روبروی ایوان جنتسرا واقع شده است که در سال 905-930 ه.ق توسط شاهاسماعیل اول بنیان گذاری شده و در سالهای 1611-1607 م و قرن 20 میلادی مرمت یافته است. این قسمت مشتمل بر درِ اُرسی مشبک بزرگ، ایوانی با طاق ضربی و دو اتاق کوچک در دو سوی ایوان به صورت میانوار و بروار است. نمای بیرونی دارالحدیث با کاشی معرق تزئین شده و در پیشانی بنا احادیثی از پیامبر(ص) به خط نسخ نقش بسته و وسط لچکیهای درهای ورودی کوچک، در چهار لوحه عبارت«یا صفی اللّه» دو بار به صورت متقارن تکرار شده است. به احتمال زیاد این مجموعه در اواخر دورهی صفوی برای اقامت متولیان آستانه و برپایی جلسات درس و بحث مذهبی ساخته شده است. اقدامات مرمتی در این بنا شامل مرمت کاشیهای معرق نما و باز خوانی تزیینات داخلی ایوان است که این بنا در حال حاضر به عنوان اتاق تشریفات مجموعهی شیخ صفی مورد استفاده قرار گرفته شده است.
9. جنتسرا: در ضلع شمالی صحن اصلی، ساختمانی عظیم با ایوان رفیع و درب مشبّک چوبی قرار دارد که بزرگترین بنای مجموعه محسوب میشود. در شمال این ایوان، که به مثابهی شاهنشین است، اُرسی مشبک دیگری تعبیه شده که به ساختمانی گنبددار و هشت ضلعی جنتسرا باز میشود. درباره ساختار نخستین این بنا و تحولات وکاربرد آن اطلاع دقیقی در دست نیست.
برخی پنداشتهاند که این بنا از همان ابتدای ساخت توسط شاه طهماسب اول (احتمالا ۹۴۳ـ۹۴۷)گنبدی داشته (صفری، ج ۲، ص ۲۸۳) و محل سماع دراویش بوده است، اما اولئاریوس که مشاهدات خود را از این بقعهی در دوره صفویه نقل کرده، از گنبد جنتسرا سخنی نگفته است؛ چنانکه دلاواله (صفری، ص ۳۷۰) نیز که در همان دوره بقعهی شیخ صفی را دیده، جنتسرا را مسجدی بیسقف خوانده است. ظاهرا جنتسرا پس از آنکه شاهعباس اشیای گرانبها و کتابهای کتابخانهی سلطنتی را به بقعه اهدا کرده، بهصورت کتابخانه درآمده است. (صفری، ج ۲، ص ۲۴۶، ۲۸۴) احتمالا در اوایل قرن سیزدهم سقفی مسطح با شانزده ستون چوبی بر روی پایههای حجاری شده برای جنت سرا ساخته شده است. سقف دورهی قاجاری نیز چند دههی قبل به کلی ویران شده و با احداث گنبد آجری به شیوهی سنتی بر روی گنبدخانه به پایان رسید که بزرگترین گنبد مجموعه به شمار میآید. این گنبد (پوستهی بیرونی یا خوود گنبد) توسط علیاصغر شعرباف در سال 1375 شمسی و پوستهی داخلی (آهیانه) در سال 1380 توسط معمار جعفری یزدی به اتمام رسید.
جنتسرا، عکاس: محسن نوروزوند- بالا: فضای داخلی، پایین: نمای رو به شهیدگاه
سردر اصلی بازسازی شده صحن بیرونی (حیاط باغ)رو یه میدان عالی قاپو، عکاس: محسن نوروزوند

سردر شاه عباسی

سردر شاه عباسی، عکس دورهی قاجار
10. سردر اصلی بقعه: ورودی بقعه در جبههی شرقی میدان عالی قاپو قرار دارد که با درِ دو لنگه چوبی مزین به گرهچینی به حیاط بزرگ باز میشود. این سردر، در سال 984-931 ه.ق توسط طهماسب اول ساختهشده و در سال 1347-1345 ه.ق طبقهی دوم به منظور کارکردهای داری به آن اضافه شد. متاسفانه تخریب کامل سردر، حوالی 1380 ه.ش به دلیل توسعه و ساماندهی حریم مجموعه اتفاق افتاد. این ورودی قبل از تخریب مستندنگاری و برداشت شده بود که در زمان بازسازی، با استناد به مدارک آن مجددا ساخته شد.
11. سر در شاه عباسی : سردری درضلع غربی با واریختهای همراه با مقرنس کاشیکاری که در محل اتصال به درگاهِ سنگی، بر کتیبهای نام شاهعباس اول و تاریخ ۱۰۳۶ نقش بسته است. این سردر نیز مانند باقی قسمتهای مجموعه مورد مرمت و مداخلات در کاشیکاریهای معرق قرار گرفته است. ازارههای سنگی مرمر در این سردر، در دورههای مختلف استحکام بخشی شده و در بعضی جاها تعویض شده است، اما متاسفانه هم اکنون شاهدگذاری شده و نشانهی ترکهای فعال مشهود است.
12. صحن اصلی (ساحت): این صحن، که به نام حیاط قندیلخانه نیز شناخته میشود در سال 1029- 1007 ه.ق توسط شاهعباس اول ساختهشده است. صحن محوطهای است مستطیل شکل به ابعاد 15.80×30 متر که با تخته سنگهای صاف و صیقلی مفروش و مرکز آن یک حوض سنگی کمعمق گلبرگی شکل با دوازده تَرک تعبیه شده است.کفسازی این حیاط در دوران معاصر مرمت و برخی از سنگها تعویض شدهاند. سنگهای حوض نیز به همان شکل قدیم حفظ و مقاوم سازی شدهاند اما سالیان سال است که آبی در آن نگهداری نمیشود.
13. دروازهی عالیقاپو: در سال 1057 ه.ق زمان شاهعباس دوم، در ضلعغربی میدان و روبروی ورودی بقعه که به میدان عالیقاپو مشهور است، دروازهی بزرگی احداث شد. این دروازه دو اشکوبه مزین به نفیسترین تزئینات کاشی معرق با واریخته مقرنس شکلگرفته است. اشکوب بالا به عنوان نقارهخانه بوده و از آن همانند دیگر بناهای مذهبی جهت فرا خواندن مردم استفاده شده است . طبقهی بالای این دروازه در سال 1300شمسی به دلیل فرسودگی و آوار شدن، برچیده شده و باقی آثار معماری و کاشیهای معرق به دستور ادارهی کل باستانشناسی، در سال 1324 شمسی جمعآوری شد. بقایای معماری توسط مهندس دیباج رولوه، مستندنگاری و عکاسی شدند. آثار به جا مانده از تزئینات معرق و کاشیهای پیچ دور قوس سردر، در خزانهی آثار تاریخی میراثفرهنگی اردبیل نگهداری میشود. کلیهی آثار باقی مانده و مستندات در بازسازی بنا مورد استفاده واقعشده است. در این پروسه با انطباق شواهد و مدارک به ابعاد و اندازههای قابل قبولی برای ساخت مجدد دروازه رسیدیم. در زمان حفاریهای باستانشناسی، پلان بقایای سردر را رلوه کردیم و جزبهجز عناصر آن ازجمله ابعاد آجر، ضخامت بندها، نوع چینش و نسبتها بررسی شد.
در اوایل سال 91 بود که بنده از میراثفرهنگی استعفا دادم و وارد دانشگاه شدم. در خلال این دوران، آقای دکتر منصوریفر، با هماهنگی جناب آقای وهابزاده (مدیر پایگاه وقت) در سال 97 اقدام به طراحی و تکمیل مدارک و نقشهها نمودند. بعد از مدتی خبردار شدیم که دروازهی عالیقاپو در حال احداث است. تصور بنده بر این بود که آقای دکتر منصوریفر مشغول به بازسازی دروازه هستند، درحالیکه چنین نبود. از آنجاییکه دروازهی عالیقاپو از اهمیت بالایی برخوردار بود، جهت بازدید به محل پروژه رفتم و مطلع شدم بر خلاف تصور، دروازه براساس نقشههای نهایی در حال ساخت نبوده و مشکلاتی در بازسازی به چشم میخورد. پیمانکار پروژه هم متاسفانه تا ارتفاع یک طبقه براساس همان نقشههای اولیه، اقدام به ساخت و اجرای پروژه نموده بود. لذا در این خصوص جلسهای برگزار شد و طی آن، مقرر شد یک بازهی زمانی، عملیات اجرایی تعطیل شود تا اسناد کامل را تهیه نماییم. بنده با آقای دکتر منصوریفر و مهندس وهابزاده مکالمهی تلفنی برقرار کردم و برای اتمام و ادامهی کار توسط خودشان، از طرف سازمان به رسم ادب دعوت به همکاری نمودم. ولی متاسفانه به دلایلی اعلام آمادگی برای همکاری نکردند. نهایتا برای اصلاح ایرادات اجرایی و طراحی در بازسازی دروازه، در آن شرایط بحرانی با فشاری که از جانب ارگانهای مربوطه و پیمانکار به دلیل توقف پروژه ایجاد شده بود ،مجبور شدیم شخصا درگیر موضوع بازسازی شویم. در این خصوص با آقای حیدریوند و مهندس لطفی هماهنگ شدیم و با همکاری مهندس علیزاده از کارشناسان پایگاه، در صدد جمعآوری اسناد و مدارک تاریخی جهت اصلاح نقشههای ناتمام ارسالی شدیم. بالاخره بعد از هفتهها، شاکلهی کلی دروازه براساس مدارک شکل گرفت و مقرر شد با نظارت اینجانب ادامه کار اجرا شود. در خصوص ایرادات بخشهای اجرایی همچون پوششهای طبقهی پایین و مسدودکردن دربهای مشرف به خیابان و برخی چند، قرار بود پایگاه مجموعه بعد از اتمام عملیات طبقهی بالا (نقارهخانه) و نماهای دروازه، اقدام به اصلاح و بازنگری نماید که متاسفانه تا کنون صورت نگرفته است. نقشههای مقرنس دروازه و رسمی بندیهای طبقهی دوم و برخی از کتیبهها و طرحهای کاشیکاری براساس مدارک تاریخی ترسیم شده بود که تکمیل و ادامه این امر طی قراردادی به تیم طرح و اجرای کاشیکاری سپرده شده است. امید است در این خصوص مشکلی پیش نیامده و به نحو احسن بازخوانی تزئینات انجام شده و قبل از اجرا در کمیتهی راهبردی پایگاه به دقت بررسی شود.
یکی دیگر از مشکلات اساسی که در این طرح به چشم میخورد، احداث آن بر روی پی و ازارهی دروازهی تاریخی است. این طرح قبل از آغاز، طی بازدید زندهیاد دکتر باقر آیتاللهزاده شیرازی در سال 85، مقرر بود تا کد صفر فعلی زمین با سازه و دال بتونی اجرا شود و بدون آسیب به آثار باقیمانده، دروازهی جدید در بالای آن احداث گردد. حسن این نظر بر این بود که هم بقایای تاریخی در زیر سازهی جدید به عنوان سایت موزه دست نخورده باقی میماند و دیگری اینکه دروازهی اجرا شده فعلی در کد منفی و پایینتر از سطح تراز محوطه قرار نمیگرفت. این امر موجب شده که با ساختارهای همجوار نتواند هماهنگی لازم را داشته باشد و به نوعی شرایط کنونی آیدهآل به نظر نمیرسد.
14.حیاط بیرونی-حیاط باغ (عرصه): باغی مستطیلی است به ابعاد 26،5×93 متر در محور شمالغربی به جنوبشرقی که در سال 1324-1300 میلادی شکل گرفته و دورهی شاه طهماسب (1543-1536 م) مرمت شده است. دیوار کنونی باغ با طاقنماهای آجری و بلند، در سال 1884 میلادی در حریم باغ احداث شده و مجدد در سال حدود 1380 شمسی مرمت و بازسازی مجدد گردید. در ضلع جنوبشرقی این حیاط سردر دیگری است که به واسطهی داشتن راهروی غیر مسقفی به نام حیاط دوم یا حیاط کوچک ، به صحن اصلی بقعه متصل میشود.

نمایی از صحن اصلی

نمای صحن اصلی، عکس دورهی قاجار

حیاط بیرونی-حیاط باغ (عرصه)

حیاط بیرونی-حیاط باغ (عرصه)، تصویر دورهی قاجار
15. شهیدگاه: این مکان در قرن 14-17میلادی به عنوان گورستان و مدفن مریدان شیخ، شهدای جنگ شیروان در زمان شاهاسماعیل اول و شهدای جنگ چالدران در زمان شاهعباس اول بود. در سال 1320 شمسی دیوارکشی دور محوطهی شهیدگاه صورت گرفته است. طبق نظر مهندس کریم لطفی معاون میراث فرهنگی استان، به دلیل مخروبهشدن دیوار خشتی در زمان آقای نایبی (شهردار وقت) محدودهی شهیدگاه با دیوار سادهی آجری محصور شد و در سال 1372 مجدد به شکل دیواری بلند و طاقنمای بدون تزئینات مشابهی دیوار حیاط باغ احداث گردید.
16.میدان عالیقاپو: میدان عالیقاپو حد فاصل سردر بقعه (ورودی باغ) و دروازهی عالیقاپو را شامال میشود. در اسناد و مدارک تاریخی از این فضا برای تجارت و فعالیت مردم اشاره شده است. فردریش زاره در سال 1275 شمسی از این مجموعه بازدید نموده و عکسهای ارزشمندی را ثبت کرده است که این مدارک در بازسازی مجموعه بیتاثیر نبوده است. به نقل از وی در دو طرف سردر ورودی باغ که در متون صفوی نیز به آن اشاره شده، جدارهای بلند با پنج دهانه تاق جناقی وجود داشته که میدان را محصور کرده است که شاید در گذشته کل میدان به این شکل محصور بوده است. با استناد به این سخن و تصاویری که ثبت کردهاند، نشان میدهد، آنها دهانههای تجاری بودهاند و حتی برخی جلو دهانهها سایهبانها و رواقهای چوبی الحاق کردهاند که در تصاویر قدیمی قابل مشاهده است. گفته شده میدان مذکور سابقا وسیع و نمونهی مشابهای از میدانهای احداثی صفویان در اصفهان و قزوین بوده است. طبق گزارش اولئاریوس طول این میدان سیصد قدم و عرض آن یکصد و پنجاه قدم بوده، با بدنههای طاقنما از میدانهای آن زمان به شمار میرفت.(یوسفی، ص230) جدارههای این میدان در عکسهای قدیمی کاملا مشهود است به گونهای که فرم قوس و جزئیات آن به همراه یک پنجرهی مشبک چوبی در پیشانی درگاه ورودی دهانهها به چشم میخورد. طی مطالعات باستانشناسی اخیر در خصوص بازخوانی پلان دروازهی عالیقاپو توسط دکتر حسن یوسفی و همکاران، مقرر شد محدوده و چارچوب میدان نیز مطالعه شود. بعد از حفاری و اکتشاف و ترسیم کروکی از پلان و ازارهی دروازهی عالیقاپو، اختصارا به مطالعهی میدانی محدوده توسط ما پرداخته شد ولی به دلایل مدیریتی و حواشی، فرصت بر مطالعات دقیق باستانشناسی فراهم نشد. در این خصوص دکتر شیرازی در سال 85 از محل بازدید کردند و در خصوص باز سازی دروازه و احیای میدان نظراتی را مطرح نمودند. نظر ایشان بر این بود که محدودهی میدان در همان حدود اسناد موجود، بازخوانی شود تا تصمیمات جدی با پیشینهی مطالعاتی دقیقتر صورت پذیرد. الگوی اولیهی میدان به لحاظ جدارهسازی براساس عکسهای تاریخی و مستندات موجود، در چند آلترناتیو منطبق بر مطالعات پایه، توسط اینجانب تهیه شد ولی به دلایل مذکور طبق تصمیمات شورای فنی استان مقرر شد میدان تا حمام شیخ امتداد یابد.

عکس قدیمی میدان عالیقاپو

میدان عالیقاپو
17. سایت ساماندهی:
سایت ساماندهی مجموعه شیخ صفیالدین اردبیلی که از حدود سال 1370 مطرح شده بود و با پیشنهاد دکتر مجتبی رضازاده اردبیلی در راستای احیای نقاط مهم شهری از جمله سایت شیخ صفیالدین اردبیلی و میادین دیگر شهر بود، آغاز گردید. این پروژه برای اولین بار توسط ایشان طراحی شد و برای اجرایی شدن، چندین بار جلسات مشترک بین میراثفرهنگی، شهرداری و مسکن و شهرسازی وقت برگزار گردید. بعد از توافقهای استانی به دلیل پارهای از مسائل مبهم، متاسفانه با اقای دکتر رضازاده قطع همکاری شد و ادامهی کار به دفتر فنی میراث فرهنگی سپرده شد. در ادامه مقرر شد مرحوم مهندس چیتسازان و مهندس صادقی روند طرح و اجرای پروژه را عهدهدار شوند. پارت اول پروژه (حیاط روبروی گنبد الله الله) توسط این عزیزان در لکه گذاریهای معماری که دکتر رضازاده به انجام رسانده بودند، اجرایی شده و به نقشههای فاز دو رسید. اما مجددا به دلیل پارهای دیگر از مسائل، ادامهی کار را به مرحوم دکتر محسن منصوریفر و مهندس عبدالرحمن وهابزاده سپرده شد. این پروژه نیز متاسفانه به دلیل نبود نقشههای دقیق از پیش تعیین شده شدیدا دستگاههای اجرایی را با مشکلات جدی روبرو کرد. در نهایت تا بخشی از بخشهای سه پروژه (سایت تاریخی رو باز، موزهی خطائی و مسجد عالیقاپو) توسط دکتر منصوریفر طراحی و نظارت شد. اما به دلیل غیربومی بودن از بابت تاخیرات زیاد در بازدیدهای هفتگی و تاخیر در تحویل نقشههای اجرایی، مدیریت وقت دستگاه میراث فرهنگی استان، ادامهی طراحی و نظارت بر پروژه را در سال 1383 به دفتر فنی میراث فرهنگی استان سپرد. طی جلسات و تصمیمات داخلی مقرر شد مسئولیت این پروژه به اینجانب سپرده شود. واقعا سخت بود ورود بر پروژهای که آغاز و پایان بلاتکلیفی داشت، اما با توجه به جایگاه سازمانی که در ادارهی کل میراث فرهنگی استان داشتم، بر حسب ابلاغ مدیریتی به ناچار پذیرفتم. پشتکار و تلاش برای به ثمر رساندن کار، مرا شبانهروز درگیر این پروژه کرد. چندینبار در این خصوص با مرحوم دکتر شیرازی مشورت کردم، هرچند میدانستم که ایشان از همان آغاز (در زمان دکتر رضازاده و دکتر منصوریفر) رضایتی بر این پروژه نداشتند. اما ایشان چون واقف بر تصمیمات اتخاذ شده و پیشرفت حدودی پروژه بودند، علیرغم میل باطنی و به واسطهی نظر بلندی که داشتند، در روند کاهش خطای طراحی، سرخطهایی ارائه کردند. دغدغهی اصلی ما در این مسیر سادگی عاری از تزئینات اساسی در طرح بود. اما متاسفانه بخش عمدهای از پروژه در ساخت و سازهای قبلی، به شیوه سنتی اجرا شده بود، در نتیجه اتخاذ تصمیمی جدید در تغییر روند و سبک و سیاق طراحی امکان پذیر نبود. در این خصوص باید بگویم که این پروژه علیرغم خلاف میل باطنی به لحاظ عدم وجود روح زمان معماری معاصر، مدرسهی بزرگی بود برای تربیت استادکاران سنتی بومی با تکیه بر تکنولوژی ساخت و مبانی معماری ایرانی، که هماکنون استان را در امر مرمت بینیاز کرده است.
از همان زمان چگونگی مداخلات شکلی معماری در عرصه و حریم آثار و محوطههای تاریخی دغدغهای شد که در مقطع دکتری به این موضوع بپردازم به نحویکه در عرصهی مرمت و احیا هر گونه مداخلهی معماری در بستر تاریخی، گواهی بر زمان خویش باشد. امید است در راستای حفظ مواریث فرهنگی، عمیقا به این موضوع توجه گردد و در مقیاس کارشناسی و مدیریتی، با تعهد تمام به این امر خطیر پرداخته شود.
سایت ساماندهی که در نقشه لکهگذاری شده، مشتمل بر حیاط روبروی گنبد الله الله، سایت باستانشناسی، موزهی خطائی، گالری و نگارخانهی خطایی، پیشخوان میدان عالیقاپو، مسجد عالیقاپو، میدان عالیقاپو و دروازهی بازسازی شدهی عالی قاپو است.
• معیارهایی فرهنگی که در ثبت جهانی مجموعه موثر بود:
معیار (i): بنیاد تقسیمبندی فضایی و پلان مجموعه، تناسبات فضاهای داخلی و خارجی بنا، تزئینات طراحی شده نغز، به همراه قبهی ساخته شده بر روی سهکنجها بر فراز آرامگاه شیخ صفیالدین، همگی به خلق مجموعهی منحصربهفرد درهم تافتهای شده است که از لحاظ زیباییشناسی و معنویت در توازن است.
معیار (ii): فضاهای معماری و عناصر اثر پیشنهادی تاثیرات درهم تافتهای از دوران تیموری و ایلخانی، به همراه پیامی مذهبی از مسلک تصوف و ذوقی عالی در به کارگیری تزئینات و فضایی وسیع در خود دارد، که بدین واسطه مبدا خلق فرمهای هنری و معماری نوینی شده است.
معیار (iv): مجموعهی شیخ صفیالدین الگو و نمونهای برجسته از مجموعههای مذهبی قرن 11 است. این مجموعه با کاربردهای اجتماعی، خیریه، فرهنگی و آموزشی که تمامی عناصر مهمی که پس از آن در معماری دورهی صفویه دیده میشود، ممزوج شده است و به عنوان الگویی برای خانقاهها و بقاع پس از خود شناخته میشود.
اصالت و یکپارچگی
اثر، تمامی عناصری که ارزش برجستهی جهانی را القا میکند، داراست. بسیاری از عناصر موجود در اثر علیرغم تغییراتی، در وضعیت خوبی به سر میبرند، محوطه در وضعیت کنونی همچنان تصویری از ترکیب متوازنی را نمایش میدهد که همچنان بیان مادیِ رویکردهای معنوی را از طریق طراحی معماری به صورت خوانا میرساند.
فرم طراحی شده کلیهی مجموعه و ابنیهی منفرد به شکل پیشین باقیمانده و کاربرد مذهبی آنها در بسیاری از موارد همچنان برجاست، در مواردی که تغییراتی ایجاد شده است، تناسب کاربری با ساختار معماری و کلیت مجموعه، و همچنین اصالت مصالح و فنون در کنار اصالت خصوصیات و ویژگیهای معنوی اثر تضمین شده است. اگرچه در تمامی اقدامات تلاش میشود که از تمایلات به تغییرات متعدد به ویژه در فعالیتهای حفاظتی کاسته شود.
ثبت جهانی یونسکو:
مجموعهی شیخ صفیالدین اردبیلی در 15 دی 1310 به شمارهی ثبت 64 به عنوان یکی از آثار ملی ایران ثبت و در سال 2010 میلادی طی نشست سی و چهارم به شماره ثبت 1345 ثبت جهانی شده است.
منابع:

چینیخانه – عکاس: محسن نوروزوند
منابع:
• ابن بزاز (1373)، صفوة الصّفا، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز.
• ابدال زاهدی، شیخ حسین ابن شیخ (1343)، سلسله النسب صفویه، انتشارات ایرانشهر، برلین.
• اولئاریوس، آدام(1369)، سفرنامه ادام اولئاریوس، جلد 2، ترجمه حسن کرد بچه، کتاب برای همه، تهران.
• جامعی،بیوک (1372)، نگاهی به آثار و ابنیه تاریخی اردبیل، انتشارات علمی فرهنگی .
• جمال ترابی طباطبائی( 1355)، آثار باستانی آذربایجان، ج۲، آثار و ابنیه تاریخی شهرستانهای اردبیل، ارسباران، خلخال، سراب، مشکین شهر، مغان، تبریز .
• دباغ عبداللهی، علیرضا (1371)، بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، ایرانشناسی، سال۱، ش ۹ـ۱۰
• رجبی اصل ، موسی ( 1381)، نقش و رنگ در بقعه شیخ صفی اردبیلی، انشارات سازمان میراث فرهنگی کشور
• رضازاده اردبیلی، مجتبی (1374) ، مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی، در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ج۲، تهران.
• رضازاده اردبیلی، مجتبی (1388)، رهیافتی حاصل از شناخت شهر سنتی به منظور ارائه الگوی مداخله در بافت ، نشریه هنرهای زیبا – معماری و شهرسازی، شماره 38
• رضازاده اردبیلی، مجتبی ؛ انصاری حمید رضا (1390)، تاثیر تفکر طریقت بر شکل گیری مجموعه مزار شیخ صفی الدین اردبیلی، نشریه هنرهای زیبا- معماری شهرسازی ،شماره 48
• زنده دل، حسن و همکاران (1377)، مجموعه راهنمای جامع ایرانگردی استان اردبیل، ایرانگردان، تهران
• بابا صفری(1370)، اردبیل در گذرگاه تاریخ، اردبیل ، جلد1.
• گلمغانی زاده اصل، ملکه ؛ یوسفی، حسن (1384)، باستانشناسی و تاریخ هنر بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، انتشارات نوید اسلام ، چاپ اول
• ماخذ نقشه های قدیمی: کتاب اسناد تصویری شهرهای ایرانی دوره قاجار / هیئت مولفین: محمد مهریار و دیگران – انتشارات دانشگاه شهید بهشتی – سال ۱۳۷۸
• ماخذ نقشه ها: اسناد پرونده ثبت جهانی مجموعه خانقاهی و آرامگاهی شیخ صفیالدین اردبیلی