نورپردازی بی‌­نقص (بخش سوّم)
فریدون کسرایی (معمار داخلی)

یافتن تعادلی زیبا
طرّاحی داخلی از جِیمز مارزو / متن از پاتریشا لِی براؤن
عکّاسی از مِری ای. نیکولز / ترجمه‌ی حمید خداپناهی

Finding Aesthetic Balance
Interior Design by James Marzo

شاید در جایی مثل یک پالاتسوی نئوکلایسک متعلّق به اوایل قرن بیستم واقع در سان فرانسیسکو، که پُر است از آثار رُدَن، انتظار روبرو شدن با یک نقطه‌ی عطف در انقلاب صعنتی را نداشته باشید. پی‌بردن به اینکه استفاده از ماشین‌آلات چُدنی و درهای گردانِ دورانداخته شده از یک استادیوم فوتبال انگلیسی می‌تواند در طرّاحی داخلی چقدر محشر شود، بی‌شک احتیاج به دل و جرأت دارد؛ و البتّه چشمانی تیزبین.
مشتری از اوّلین دیدارش با جیمز مارزو، طرّاح، در خصوص علاقه‌ی شدیدش به اشیاء صنعتی اسقاطی ــ به قول خودش هِوی مِتال ــ چنین می‌گوید: «به مارزو گفتم که مشکل‌پسند هستم و خیلی هم سختگیر، و مجموعه‌ای بسیار متنوّع از اشیائی دارم که مصمّم در به کار بردنشان در خانه‌ام هستم.» او نتیجه‌ی ملاقات را بسیار رضایت‌بخش می‌داند.
تله‌پاتی بود یا سرنوشت؟ شاید هم دلیلی جز بخت و اقبال نداشت! نمی‌دانم. در هر حال باید این خانم را «خوش‌شانس» دانست، چرا که با طرّاح داخلی‌ای برخورد کرد که نه تنها اشیاء صنعتی را می‌ستود، بلکه خودش هم مجموعه‌ای از آنها جمع‌آوری کرده بود. (مارزو از مجموعه‌ای که در خانه‌اش جمع کرده، بیش از همه به یک توربین زنگ‌زده‌ی جِت علاقه‌مند است، که از آن به عنوان یک میز کوتاه استفاده می‌کند و همچنین یک سری چهارپایه‌ی چدنی که روزی در یک کارخانه‌ی تولید دستکش استفاده می‌شد. او آنها را این‌گونه توصیف می‌کند: «میزهایی به فخامت گوریدون‌های قرن هژدهمی و البتّه خیلی باحال‌تر!»)
مارزو با هیجان می‌گوید: «برایم مهم نیست یک تکّه اثاثیه از یک کارخانه‌ی قدیمی آمده باشد یا از بهترین گالری پاریس یا لندن. نمی‌دانید پیدا کردن زیبایی در مکان‌هایی که آدم انتظارش را ندارد، چقدر لذّت‌بخش است!»
استفاده از امور غیرمنتظره وِرد زبان مارزو در طرّاحی این خانه بود. وقتی اوّلین بار مشتری از خانه دیدن کرد، غیر از نمای بی‌نظیری که به خلیج سان فرانسیسکو داشت، همه چیز را در آن «بسیار معمولی» یافت. رویکرد جسورانه‌ای که مشتری برای طرّاحی این خانه انتخاب کرد، نشان از تغییر موضعی اساسی در دیدگاهش داشت. این خانم سابقاً در یک خانه‌ی سنّتی زندگی می‌کرده که پر بوده از اجناس عتیقه‌ی انگلیسی که کیفیّتی در حد اشیاء یک موزه داشتند. او توضیح می‌دهد: «کاملاً آماده‌ی یک تغییر اساسی بودم.» مشتری متولّد انگلستان است و درهای گردان استادیوم را یک دهه‌ی قبل در کینگز رُد، سرضرب خریده بود.
یک کلکسیون آثار هنری که او طی چندین سال جمع‌آوری کرده نقطه‌ی شروع طرّاحی بود ــ یک خودنگاره از مونه، یک طرّاحی از اِدگار دِگَه، پوسترهایی از تولوزـ لُترِک و چندین مجسّمه ساخته‌ی هِنری مور و اُگوست رُدَن، شامل The shade، که یک مجسّمه‌ی فیگوراتیف است با یک نیم‌تنه‌ی عضلانی خمیده که اکنون در اتاق نشیمن عنصری بسیار مهم به شمار می‌رود.
آثار هنری‌ای در این حد و اندازه می‌توانند حسابی به کمک طرّاح بیایند. این خانه پر است از همنشینی‌هایی که می‌توانند در نظرتان بسیار نامأنوس بیایند ــ ترکیبی هیجان‌انگیز از عناصری «مُتعالی» و «معمولی»، که در آن آثار هنری بسیار معروف در کنار اشیائی مُحقّر قرار داده شده‌اند. به عنوان مثال در اتاق نشیمن یک نیمکتِ هلالی‌شکل آردکو از چوب آبنوس در کنار مجسّمه‌ای اثر رودَن خودنمایی می‌کند، در حالی که کمی آنسوتر وسایل چدنی قفس‌مانندی قرار گرفته که روزی هواداران تیم منچستر برای ورود به استادیوم فوتبال این تیم از آن رد می‌شدند. مهمانان، معمولاً به شکل ناخودآگاه جذب صندلی دسته‌دار چرمیِ دانمارکی اثر فریتس هنینگسن می‌شوند ــ این صندلی فرمی بسیار جذّاب دارد؛ مارزو ــ احتمالاً با توجه به نیمکت چدنیِ بسیار ساده‌ی انگلیسی یا عاج ماموت که روی یک پایه‌ی برنزی نصب شده ــ می‌گوید: «شبیه به پرنده‌ای است در حال بلند شدن از زمین.» (خانم مشتری خیلی دوست داشت که یک قطعه عاج در خانه‌اش داشته باشد؛ که اتفاقاً مارزو در مجموعه‌اش داشت.)
در سالن ورودی، کُنسُل‌های مارپیچ که ممکن است با آثاری از مجسّمه‌سازان معــاصر اشتباه گرفته شوند، در واقع از قطعات یک ماشین لباسشویی صنعتی ساخته شده‌اند که مارزو در یک گورستــان آهن قراضه در شیکاگو پیدا کرده بود. درست پایین پوسترهای تولوزـ لُترِک در اتاق پذیرایی، کُنسُلی قرار گرفته، که از قطعات اسقاط شده‌ی یک کارخانهْ ساخته شده و یک سنگ گرانیت مشکی روی آن نصب شده است. طرّاح که اکنون بیش از یک دهه مشغول جمع‌آوری چنین اشیـایی است، می‌گـوید: «این زندگی جـدیدی برای اشیـــاء صنعتی محسوب می‌شود که در عین حال به کمک محیط زیست هم می‌آید. به گمانم اینها رُقبای جدید اجناس عتیقه هستند.»
خانه که مانند کت و شلوار سفارشی، به شکلی بی‌نظیر، گویی به دست خیّاطی ماهر دوخته شده، نمونه‌ای عالی از یک طرّاحی داخلی هیجان‌انگیز است. اوّلین نشانه‌ی روح ماجراجوی آن را می‌توان در قسمت ورودی دید، که یک جُفت آئینه که کمی متمایل به جلو و روبه‌روی هم نصب شده‌اند، تصاویری از چند مجسّمه‌ی کوچک ردن را در خود منعکس می‌کنند. مارزو آنها را اینگونه توصیف می‌کند: «گویی مجسّمه‌های کوچک، در تصاویر بی‌پایان آئینه‌ها، در حال رقصیدن هستند.»
طرّاحْ دیوارهای اتاق نشیمن را با پارچه‌های مخملی به رنگ شامپاین، پوشانده. «وقتی علاقه‌مند به هوی متال باشید، باید با به کارگیری عناصر نرم و لطیف، آن را متعادل کنید.» مشتری می‌گوید: «از یک طرف دیوارپوش‌ها باید لوکس باشند، و از طرف دیگر نباید با آثار هنری موجود در خانه سر ستیز داشته باشند.»
در کتابخانه، دیوارها به رنگ شَنگرفِ سوخته هستند. رنگی که از درون خودنگاره بیرون کشیده شده و فضایی گرم و دلنشین خلق کرده است. این تأثیر با طبقات کتابخانه‌ای باکیفیّت که پر است از کتاب‌های هُنریْ دوچندان شده است. (خانم مشتری می‌گوید: «دوست دارم دور و بَرَم پر از کتاب‌های خواندنی باشد، نه کتاب‌هایی که انگار جزو دکوراسیون هستند.») میز قرمز لاک‌الکل خورده‌ی اتاق نشیمن سُرخیِ پوستر تولوزـ لُترِک را بیرون می‌کشد و «درخششی زیبا» خلق می‌کند، بخصوص وقتی شمع‌های شمعدان‌های آردکو و مورانو، در ساعات عصر شروع به رقصیدن می‌کنند.
اثر دراماتیک و تا حدّی رسمی اتاق صبحانه ــ دیوارهای سیاه با زهوارهای کِرِم‌رنگ ــ با کلکسیونی از آثار سفالی کلاریس کلیف تعدیل شده که ادای دِینی است به دوران کودکی مشتری در انگلیس، که البتّه در آن زمان از مد افتاده دانسته می‌شد، ولی اکنون بسیار محبوب است و علاقه‌مندان بسیار دارد. او می‌گوید: «روحیّه‌ی اتاق را شاد و دلپذیر می‌کند و از رسمی بودن آن می‌کاهد.»
مارزو غالباً سری به حراج‌های عتیقه می‌زند و خرید می‌کند، و اجناس عتیقه‌ی درجه‌ی یک را با قطعاتی که خودش طرّاحی کرده در کنار هم قرار داده و تکمیل می‌کند. برای مثال، یک میز چرمی ‌ برنزیِ ماسوره‌مانند در کتابخانه که با یک جفت صندلی ساخته‌ی آربوس جفت شده.
ترکیب غیرعادّی «زمخت و مخملین، و نرم و آهنین» در این خانه به طبع خانم صاحب خانه بسیار خوش آمده است.
تنها نقطه ضعف در طرّاحیِ بسیار متفاوت و چشمگیرِ جیمز مارزو این نکته است که فراموش کرده سرگرم کردن گاهی ممکن است دردِ‌سر ایجاد کند! مشتری به زبانِ تحسین می‌گوید: «وقتی چشمان مخاطبتان مدام به این طرف و آن طرف بچرخد، ادامه دادن گفت و گو حقیقتاً برایتان دشوار می‌شود!»

منتشر شده در : چهارشنبه, 20 ژانویه, 2021دسته بندی: طراحی داخلیبرچسب‌ها: