کامـران دیبــا از دیدگــاه، عطاالله امیدوار

عطاالله امیدوار
معمار، شهرساز، عکاس، فیلمساز، نقاش، موسیقیدان، کارشناس هنری. وی فارغالتحصیل رشتهی معماری از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران با درجهی ممتاز و دکترای معماری و شهرسازی از بوزار پاریس و انسیتوی شهرسازی و صاحب ایدهی “نقش غلط در هنر ایران” است. او نمایشگاههای هنری متعددی از آثار تجسمی و نقاشیهای دیجیتال خود با نگرشی عمیق بر هنر و فرهنگ تصویری ایرانی برپا کرده است. عطاالله امیدوار که از دیرباز جزو دوستان و همکاران نزدیک کامران دیبا بوده، در مورد وی میگوید:
من همیشه مدیون فکر و ایدههایی هستم که از آقای کامران دیبا گرفتم؛ بهخصوص آنهایی که ایشان در سمیناری که در نیمهی دوم دههی 1340 در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار شده بود، بیان کردند. او خوب دیدن و آنالیز فضای معماری به صورت علمی، یعنی مدونشده، که هر معمار و دانشجویی بتواند از آن استفاده کند را به ما آموخت.
در کلاسها یا سمینارهایی که کامران دیبا اداره میکرد اصلاً حرفی از معماران بزرگ به میان نمیآمد، انگار که او دربارهی معماری و ساختمانهای بزرگ بیاطلاع بود. دیبا که شخصیتی بسیار صمیمی و انعطافپذیر داشت، دفتری خصوصی دایر کرده بود و یکی دو نفر از دانشجویانش با وی همکاری میکردند. من بهتدریج دریافتم که برای او معماری، فضا و محیط بدون حضور انسان، فاقد معنا و مفهوم است. او در کلاس اسلایدهایی از محیط و فضاهای درخور توجه را به ما نشان میداد و گاه با دنبال کردن یک زن یا مرد و کودک که در آن فضا حرکت میکردند یا میایستادند، واکنشهای آنها را نسبت به محیط و عناصر آن تحلیل میکرد؛ از دانشجویان هم میخواست در برخی نقاط تهران که از نظر او جالب بود و مورد توجه قرار میگرفت، دست به تحقیق بزنند و نتایج را در کلاس با سایرین در میان بگذارند. همهی نظرات شنیده میشد و آقای دیبا هم اگر مطلبی به ذهنش میرسید، به آنها میافزود. از صحبتها یادداشتبرداری میشد و این مطالب بهعنوان الگویی برای کارهای آینده نگهداری میشدند. به اعتقاد من مهمترین خصوصیت دیبا که در کارهایش به صورت بارزی نمود پیدا کرده، این است که او بیش از آنکه معمار، نقاش یا شهرساز باشد، یک جامعهشناس حساس به محیط اطراف خود و نیازهای انسانی بوده است. او میتوانست با دقت به تحلیل عناصر محیطی بپردازد و عوامل مثبت را تشخیص دهد، در نهایت فروتنی از نظرات سایر هنرمندان و طراحان بهرهمند شده و با سرپرستی و کارگردانی یک تیم، تصمیمات را با قاطعیت به اجرا درآورد. دکتر غلامعلی لیاقتی، متخصص آکوستیک که در طراحی مرکز کنفرانس سازمان صداوسیما با وی همکاری داشتهام، بهعنوان کارشناس آکوستیک سالن آمفیتئاتر فرهنگسرای نیاوران اظهار داشت: «دیبا از جمله معمارانی است که به رأی دیگر طراحان و متخصصان احترام میگذارد.» او با سپردن مسئولیت به همکاران و دانشجویان خود و نظارت مستمر بر کار آنها به پیشرفت و رشد این افراد کمک میکرد.
پارک شفق کار بزرگی بود که دیبا در محوطهای کموبیش کوچک با ساختمانهای قدیمی و ساده از نظر حجم و نوع مصالح و هماهنگ با بناهای قدیمی انجام داد. محور فکر طراحی بر ساخت فضایی برای گذران اوقات فراغت توأم با آرامش بود که هم برای بازی کودکان و هم استراحت و آرامش بزرگترها مناسب است. پلههای روگذر چشماندازهای خوبی دارند و بخش زیرگذر، سایهی مطلوبی ایجاد میکند. دیوارهای پارک با اندکی فرورفتگی، توقفگاههایی برای رهگذران خیابانهای اطراف میساخت که عملاً مردم از آن استفاده نکردند. در طراحی معماران، کمتر به این جنبه از عملکرد فکر شده بود. ورودیهای متعدد پارک آن را عملاً به حیاط خانههای محله مبدل کرده است. مجسمههای برنزی در مقیاسهای واقعی، حالوهوای خاصی به پارک داده و نگاه به آنها، احساس آرامش و رهایی به انسان میدهد؛ گویی در تمام جانمایی مجسمهها در پارک شفق، فرهنگسرای نیاوران و کنار نردهی باغ موزهی هنرهای معاصر، این خود دیباست که نشسته، ایستاده یا خوابیده؛ این آثار حجمی توسط استاد تناولی و همکاری شاگردان وی، محمدی، بهرامیان، قرهگوزلو، آذربهی و کمک حسن داورزنی ساخته شدهاند. متأسفانه تعدادی از این آثار جابهجا و از محل برداشته شدهاند. همنشینی مجسمهها با مصالح سیمان و سنگ و بتن پارک، باعث شده که این مکان به سان طرحی هنرمندانه، به بخشی از محله الحاق و جزئی تفکیکناپذیر از آن شود. البته در پارک وفرهنگسرای شفق تکنیک ساخت و جزئیات به قدرت آثاری همچون موزهی هنرهای معاصر و فرهنگسرای نیاوران نیست و این رشد و تکامل فکری سریع در کارهای دیبا ثابت میکند که درآمیختگی دیگر آثار وی با محیط خود، نتیجهای درخور توجه داشته و موجب شده تا کارها در عین بدیع بودن، غریب و بیگانه به نظر نرسند؛ در حالی که استفادهی هنرمندانه از ویژگیهای معماری ایرانی و مخصوصاً معماری حاشیهی نواحی کویری نیز در این ممتازسازی مؤثر بوده است.
دیبا در استفاده از نورگیرهای بتنی با روکش مس، بهکارگیری مصالحی همرنگ خاک و کاهگل، پنهان کردن نماها زیر سایبانها با شگردهای متفاوت و قاب کردن محیط و طبیعت پیرامون در میان پنجرهها و طاقچهها به شیوهای کاملاً ایرانی عمل کرده است. یکی از مهمترین شاخصههای آثار دیبا، تجربهی گذر از یک فضا و کشف فضایی جدید است، به طور مثال در موزهی هنرهای معاصر، این نورگیرهای بدیع هستند که، روشنایی عقلانی و متناسبی را برای دیدن آثار هنری فراهم میکنند، اما به شرطی که چراغهای گالریها خاموش باشند و روشنایی فقط از همین نورگیرها تأمین شود چون اصولاً نورپردازی فضای نمایشگاه متناسب با آنجا نیست. در موزهی هنرهای معاصر از راهروهایی گذر میکنیم که مانند کوچهها در شهرهای کویری و ساباطها هستند و ما را از فضای نسبتاً روشن به فضای تاریکتر با پنجرههایی به سوی طبیعت و گالریهای دلباز با نور ملایم عبور میدهند. به محض ورود به فضای داخلی موزه با اثر هنرمندی ژاپنی، هاراگوچی، مواجه میشویم که در قالب یک حوضچه، استنباطی مدرن و عالی از معماری بومی و تاریخی ماست؛ مانند خوضخانه در خانههای حاشیهی کویر. انعکاس نور بر نفت ریختهشده در این حوض و نیز بر آثار هنری آویختهی الکساندر کالدر، حس و دید تازهای به انسان میدهد. حساسیت روی ساخت این موزه از سوی دیبا و دفتر مخصوص بسیار زیاد بوده و در طول ساخت، بزرگان معماری ایران بهکرات از آن دیدن میکردند؛ از جمله استاد مهندس فروغی، معمار و هنرشناس متبحری که در آن زمان مشاور عالی آثار معماری و هنری دفتر مخصوص بود، استاد عبدالعزیز فرمانفرماییان، مهندس سردار افخمی و مهندس منوچهر ایرانپور، رییس کادر فنی دفتر مخصوص که بیشک یکی از بزرگترین مدیران اجرایی در ساختوسازهای فرهنگی-هنری شهری در کشور بوده و متأسفانه گمنام مانده است.
یادمان باشد که ایران جزو معدود کشورهای جهان است که تاریخی چندهزارساله دارد و تعداد بسیار زیادی از آثار ملی ما در موزههای جهان نگهداری میشوند. اولین موزهی کشور در زمان ناصرالدینشاه و بعد، موزهی ملی در زمان رضا شاه و به طراحی آندره گدار ساخته شد. دیبا در موزهی هنرهای معاصر و فرهنگسرای نیاوران، به جای پله بیشتر از رمپ با شیب ملایم استفاده میکند. شیوهی او در سازماندهی فضاهای مختلف با عملکردهای گوناگون، بسیار سنجیده بود. قابلیت انعطاف و تغییر فضاها از طریق تقسیم فضایی یا استفاده از فضاهای منفک یا تقسیمکنندههای شیشهای، امکان ایجاد محدودههای خصوصی را میسر میسازد؛ جز در مورد انبار موزه که در زیرزمین جای دارد و در مورد وقوع سیل ایمن نمیباشد و باید فکری اساسی برای آن شود. بهخوبی مشخص است که ایدهی طرح موزهی هنرهای معاصر از موزهی سن پل دو وانس، اثر خوزه لویی سرت و موزهی گوگنهایم اثر معمار آمریکایی، فرانک لوید رایت در نیویورک گرفته شده است. چنان که راکفلر، بانی موزهی گوگنهایم در بازدید از موزهی هنرهای معاصر تهران در روز افتتاح گفت: «نسل بعدی موزهی گوگنهایم، موزهی معاصر تهران است، البته بدون ایرادهای آن.» ایدهی اصلی در موزهی گوگنهایم، رمپی است که بازدیدکنندگان را از پایین به بالا عبور میدهد و با وجود آنکه دیدن آثار و مردم و نیز فضای کوچکی که برای نمایش آثار، از رمپ جدا میشود در روبهروی رمپ، دارای زیبایی بصری است، اما آنچنان مطلوب نبوده و حتا خستهکننده است. از طرف دیگر، دیبا در موزهی هنرهای معاصر به گونهای نامحسوس مانند آنچه در کوچهباغهای ایرانی دیده میشود، شیبی ملایم از بالا به پایین ایجاد کرده که در این فضای مقتدر نمایشگاهی، کمتر موجب خستگی میشود و آثار را در محوطهای مسطح به نمایش در میآورد.
شاید بعد از استاد حیدر غیایی (طراح مجلس سنا و خانهی دانشجویی ایران در پاریس که در طرح مجلس با مجسمهساز بزرگ فرانسوی، آندره بلوک، برای طراحی زنجیرهای جلوی دوطرف نمای ورودی مجلس و نیز پلههای خانهی دانشجویی ایران در فرانسه همکاری داشته)، دیبا دومین معماری باشد که در خلق آثارش از یک هنرمند تجسمی مانند پرویز تناولی و منیره فرمانفرماییان بهره برده است؛ البته در باغ موزهی هنرهای معاصر آثاری عالی از هنرمندان ایران و جهان در معرض نمایش هستند.
از دیگر کارهای دیبا، یکی طراحی حوضچه در محوطهی ورودی موزهی فرش است که مهندس بهروز احمدی آن را اجرا کرد و دیگر، مسجد نمادین کوچکی در باغ همین موزه که شاید تنها مسجد در دنیا باشد که احتمالاً تا به حال کسی نه در آنجا نماز گزارده و نه بدون کفش به آنجا قدم گذاشته است.
پروژهی اقامتگاه ساحلی کارکنان شرکت نفت در محمودآباد، یکی از بزرگترین پروژههای مسکونی در آن زمان بود و به نظرم ایرادش آن بود که رابطهی دید مردم در آن محدوده با دریا را قطع میکرد. عکاسی از ماکت این پروژه بر عهدهی من بود. من دیگر آقای مهندس کامران دیبا را ندیدم تا آنکه بین سالهای 2004 تا 2008 در پاریس به ملاقات ایشان رفتم. و از ایشان عکس و فیلمهایی که نظراتش راجع به موزه و آثار هنری بود تهیه کردم. ما با هم به بازدید ار نمایشگاهها و بیینالهای مختلف هنر مدرن در پاریس میرفتیم. حال تمام زندگی او به مطالعات هنری و جمعآوری آثار هنرمندان مدرن سپری میشود. او در ایام برپایی بیینالهای هنری، از منزل خود در اسپانیا به پاریس و سایر کشورها میآید و در هر گوشه و کنار خانهاش، کاتالوگ و کتابهایی از هنر مدرن به چشم میخورد و آثاری از هنرمندان مشهور مدرن که همگی دارای امضا و شناسنامه هستند دیده میشود. گفته میشود که «دیبا به دلیل نزدیکی با فرح دیبا، پروژههای مهم و بزرگ را عهدهدار میشد» حتا اگر این گفته صحت هم داشته باشد، نتیجهی کارهای ساختهشده نشان میدهد، این کامران دیباست که قابلیت خلق آثاری بزرگ، ماندگار و پایدار را داشته، تا آنجا که سه اثر او (موزهی هنرهای معاصر، فرهنگسرای نیاوران و پارک و فرهنگسرای شفق) ثبت ملی شدهاند. دیبا هنوز هم در مسابقات معماری که در ایران برگزار میشود، شرکت و آثار خود را توسط دوستان ارسال میکند، اما متأسفم که در بهترین سالهای باروری فکری، هنری و فلسفی (دههی 40 زندگی خود) مجبور به ترک وطن و زندگی جستهگریخته در آمریکا و اروپا شد. من همیشه برای او احترم ویژهای قائل هستم و انشاءالله راه او راهگشای تمام جوانان علاقهمند، هنردوست و معمار کشورمان باشد .