مونا پاد، هنرمند و مجسمهساز، مصاحبه از فرزانه احسانی مؤید

طراحی تندیس اولین دوسالانهی معماری و معماری داخلی ایران، یک اثر هنری از مونا پاد بوده است؛ به این بهانه مصاحبهای با وی ترتیب دادیم که شرح آن در ادامه آمده است.
مونا پاد در مهر ماه 1353 در خانوادهای فرهنگی و علاقهمند به هنر متولد شد. مادرش نقاشی میکرد و پدرش که از مدیران رادیو و تلویزیون بود، به ساخت فیلمهای مستند و انیمشین میپرداخت. وی از کودکی با گِل، پلاستوفوم و کاغذ چیزهایی میساخت و در 14 سالگی به مدرسهی هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان رفت، دورهی تئاتر و پیانو را گذراند و با گرفتن مدرک کُر (همخوانی) از این مؤسسه فارغالتحصیل شد. او در 17 سالگی همزمان با تحصیل در مدرسه به استخدام گروه کُر ارکستر سمفونیک تهران درآمد و تا سال 1380 به صورت حرفهای اشتغال به موسیقی را نیز در کنار کار و تحصیل، حفظ کرد. او در رشتهی تجربی از دبیرستان و در رشتهی طراحی صنعتی از دانشگاه الزهرا فارغالتحصیل شد. پاد از ترم دوم دانشگاه، بهعنوان نقشهکش به کار در مؤسسات صنعتی پرداخت. در این زمان او بیشتر وقتش را در دفترها و کارخانههای صنعتی میگذراند و آنطور که خود میگوید: «تشنهی یادگیری بودم، و میتوانستم در محیط کارخانهها تولید را بهخوبی تجربه کنم. کم کم طراحی میکردم و هر روز به کار مسلطتر میشدم.» او مدتی بعد رییس بخش طراحی صنعتی در شرکت “سکو ایران” شد و معاونت کمیتهی فنی و نوآوری کارخانه را بر عهده گرفت. رشتهی طراحی صنعتی به ساخت اشیا مربوط بود و کارگاههای فلز و چوب رابطهی او با مجسمهسازی را همچنان حفظ میکرد، گاه حجمهایی برای خود میساخت و این نوع زندگی و کار باعث شد تا بسیار دربارهی تولید اشیا بیاموزد.
مونا پاد هنر را نوعی روشِ برقراری ارتباط با اطرافیان و جامعه میداند. به نظر وی این طرز بیان –مانند حرف زدن- باید آموخته شود و در حالی که بعضی از افراد در محیط مناسب و در کودکی میتوانند آن را کشف و تقویت کنند، برخی دیگر با کشش ذاتی به دنبال آن هستند، اما شکی نیست که برای بیان مقصود به زیباترین حالت، باید بسیار آموخت. وی در ادامه چنین توصیف میکند: «هنر، تزئین محیط اطراف نیست. هنر جسم یافتن تفکر و نوعی بیان است. باید به ابزار بیان از هر نوع مسلط شد تا معنی بهدرستی منتقل شود؛ درست مثل بیان یک موضوع از زبان یک کودک و بیان همان موضوع از زبان یک ادیب. در دنیای هنر که متریال بسیار گستردهای برای بیان در اختیار قرار میدهد، هنرمندان با آزمودن میتوانند بهترین شیوهی بیان خود را پیدا کنند. این کار شاید سالها وقت نیاز داشته باشد یا متناسب با توان و روحیهی هنرمند و یا جنس معنی مورد نظر، تغییر کند.»
پرویز تناولی در سال 1385 پس از بازگشت به ایران، دورهای در مؤسسهی “ماه مهر” برگذار کرد تا تکنیک اختصاصی خود را به عدهای از هنرجویان جوان کشور بیاموزد و مونا پاد در این کلاسها شرکت کرد. او دربارهی تجربهی این کلاسها میگوید: «افتخار حضور در این کلاس که “تکنیک معکوس” نام داشت، طعم خلق بیواسطهی اشیا، ساخت شاعرانه و نیز عمق تفکری که در این شیوه وجود داشت، من را به رؤیای کودکیام پیوند داد و پای در دنیای مجسمهسازی گذاشتم.» او در کنار آزمودن متریال، همزمان در دورههای تئوری هنر، تارخ هنر معاصر، سبکشناسی و نقد هنر نیز شرکت میکرد و سعی بر پرورش و گستردهتر کردن تفکر و تواناییهای خود داشت. او این دوره را پرثمر و بسیار تأثیرگذار بر دیدگاه و رفتار خود، چه در زندگی و چه در کار، میداند و میگوید: «در تاریخ ادبیات ایران و جهان، همیشه شاگردانی را میدیدم که سالها به استادی خدمت کرده و از وی آموخته بودند؛ استادانی دنیادیده و دانشمند که بنا به ظرفیتهای شاگردان، قدمبهقدم آموختههایشان را منتقل و لغزشهای شاگرد را تصحیح میکنند تا وجود شاگرد، شکل درستی بگیرد. بسیار خوشاقبال بودم که جزو اولین شاگردان استاد پرویز تناولی پس از سالهای طولانی دور از وطن ایشان باشم. تناولی بیشک همان استاد آرمانیام بود.
دیدن روند ساخت در کنار استاد و تجسم ایدههای ایشان، ذهنم را روشن کرد و جسارت بیان و ساختِ شاعرانه را به من بازگرداند. آموختن روش اختصاصی (روش معکوس) و عمق تفکری که در این روش بود، چنان تأثیرگذار، بکر و زیبا بود که تصمیم گرفتم مجسمهساز باشم. از آن زمان از ساخت صنعتی فاصله گرفتم و در کنار استاد بهعنوان شاگرد و کمکم دستیار وی، افتخار یادگیری از ایشان را پیدا کردم.»
پاد منشأ زایش آثارش و دلیل و نیروی محرکهی آن را چنین با ما در میان میگذارد: «کسی که به دنبال هنر میرود، حرفی برای گفتن دارد که دست از سرش بر نمیدارد، دغدغهای دارد که تا به آن نپردازد، آرام نمیشود.» گرایش به مجسمهسازی یکباره در وی ظاهر نشد. او در یک دوره بسیار عکاسی و در دورهای نقاشی میکرد، اما حجم و تجسم سهبعدی، پیوسته همراه وی بود. برای او حجم، زیباترین و مناسبترین شیوهی بیان بود. در این زمینه او عقیده دارد که هر هنرمند صاحب نوعی بیان شخصی است و هنر او، باز نمودی از دنیا، از منظر اوست، و در کنار جریانات و مسائل گوناگون در دنیا، این هنرمند است که از زاویهی دید خود چیزی را برای ارائه به مخاطب انتخاب میکند. پاد به این نکتهی مهم اشاره میکند که «هنرمند طیف وسیعی از مخاطب در اختیار دارد، پس بسیار مهم است که نسبت به قابلیتهای خود، انتخاب موضوع و کیفیت اثری که ارائه میکند مسئول باشد. در میان شاگردانم، بعضیها با چوب، عالی کار میکنند یا سرامیککار یا فلزکارِ خبرهای هستند، اما همین افراد از لحاظ تئوری هنر بسیار فقیرند. این افراد همچون پرندهای هستند که یک بال قوی دارد (حرفه و مهارت) اما بال دیگرش ضعیف است (دانش هنر). در حالی که این دوستان که در واقع آرتیزان (صنعتگر) هستند با تقویت دانش هنری خود میتوانند به هنرمند(آرتیست) قابلی تبدیل شوند.»
مجسمهسازی معاصر با توجه به پیشرفتهای صنعتی و گسترهی امروزی متریالها، دنیای بزرگی از مواد اولیهی کاربردی را در دسترس مجسمهساز قرار میدهد. گاه از دید هنرمند، حتا ضایعات تولید صنعتی و دورریختنیهای بشر امروز نیز بهعنوان مادهای اولیه برای تولید آثار مورد استفاده قرار میگیرد. همه چیز از ذهن خلاق و خیالپرداز هنرمند نشأت میگیرد. پاد شخصاً بیشتر مجذوب خواص فلزات –سختی این ماده و جلوههای گوناگون آن- بوده و معمولاً از آهن، چدن، آلومینیم، مس، نقره و به خصوص از برنز استفاده میکند، حتا مجسمههای بازیافتی او هم غالباً از فلز ساخته میشوند. به عقیدهی وی: «مواد ماهیتهای گوناگون دارند که روح انسان را هنگام خلق اثر، در دیالوگی بیوقفه درگیر خود میسازند. ماهیت مواد میتوانند نتیجهی این دیالوگ را بهشدت تحت تأثیر قرار دهد… برنز فلزیست کمی نرم که کار با آن بسیار لذتبخش است و رنگ گرم آن، ماهیتی زنده و فاخر به مجسمه میدهد.» به علاوه او برخی از مجسمههای خود را نیز از پاپیه ماشه، فایبر گلاس، سیلیکون، سرامیک و مواد بازیافتی میسازد.
در ابتدا که تناولی در سال 85 شروع به تدریسِ مجدد مجسمهسازی در ایران کردند، همه فکر میکردند که دورههای او، یک دورهی معمول مجسمهسازی باشد که هر سال به همان شکل تکرار خواهد شد، اما ایشان تا امروز با بیش از 12 عنوانِ متفاوت، کلاس برگذار کردهاند و این تفاوت نگاه به هر شاخه از مجسمهسازی را به عدهای آموختهاند؛ دورههایی مثل: مجسمهی بازیافت، ارزش اشیا، یادمانی برای شاعر، مجسمههای دیواری، معاصرسازی اسطوره، ماشینهای عبث، مجسمههای کوچک.
روشی که پاد اکنون بیشتر به آن علاقه دارد و پیرو آن کار میکند “تکنیک معکوس” است. دلیل نامگذاری هم روش خلق اثر میباشد که در آن، قالب مجسمه بر اساس فضای منفی اطراف مجسمه ساخته میشود.
در تکنیک معکوس –برخلاف ساخت مجسمه به روشهای معمول- مدلی از مجسمه برای قالبگیری و ریختهگری ساخته نمیشود، بلکه مستقیمأ خود قالب را میسازند؛ یعنی شخص به همهی آن فضاهای منفی مجسمه فکر میکند و اینکه چه “کمبودهایی” میتوانند “داشتههایی” ارزشمند به ما هدیه کنند. از هر بار تجربهی معکوس، تنها یک مجسمه به دست میآید؛ مخلوقی که به دلیل پیچیدگیهایش قابل تکثیر نیست و تا لحظهای که قالب ریختهشده را باز نشود، خود هنرمند هم نمیداند محصول تفکرش چه خواهد بود.
معکوس تنها تکنیک یک ساخت نیست، بلکه زایش روندی است در تفکر. تفکری که ذهن یکسویهنگر و خو گرفته با مسائل روزمرهی زندگی را به چالش کشیده و دامنهی ادراک را گسترش میدهد. پاد بهعنوان هنرمندی که مدتیست این شیوه را بهعنوان ابزار بیانی خود برگزیده، در توصیف آن میگوید: «با شیوهی معکوس، تنها یکبار میتوان چیزی را ساخت، درست مانند ساختارِ حیات که در آن یک موجود دو بار تکرار نمیشود. در این شیوهی ظریف و پیچیده، مجسمهساز قطعاتی که از قبل ریخته شده را با جوش و اتصال کنار هم نمینشاند، بلکه درست مانند ادبیات زندگی، فرصت مییابد تا هر کلمه را در طول مسیر و در زمان خود، در جایی که باید، بنشاند. و تنها در انتهای مسیر است که میتواند عقب ایستاده و کل آن را یکجا خواند.» مجسمههای پاد در ایران، دبی، انگلیس، کانادا و آلمان در مجموعههای خوبی گنجانده شدهاند و آثارش در نمایشگاهها و حراجیها از فروش خوبی برخوردار است.
حجمسازی هنری است که به معماری بسیار نزدیک است؛ هر دو گروه آبژههایی حقیقی در فضای سهبعدی میسازند که دارای پیام، زیبایی و به نسبت درخور، کاربرد هستند؛ البته به علاوهی ضوابط خاصهی هر دسته. پاد دربارهی رابطهی معماری و مجسمهسازی میگوید: «معماری و مجسمهسازی هر دو به واسطه تسلط بر سه بُعد، امکان تفکر و بیانِ حجمی را فراهم میکنند اما بیشک، تفکر این دو با فاصلهای از هم حرکت میکنند. جاهایی وجود دارد که این دو به هم رسیده و شاهکارهایی حاصل میشود اما به طور کلی در معماری، حجم اطلاعات، مسئولیتها و محاسبات از یک سو و هزینهها و مقیاس اثر نهایی از سوی دیگر، آزادی عمل را بهعنوان یک مدیا در بیان هنری محدود میکند. این در حالی است که در مجسمهسازی، محدودیتهای فرم، ابعاد، متریال، عمر اثر هنری و هزینهها به قدری متنوع هستند که ذهن هنرمند میتواند آزادانهتر حرکت کرده و تولید بیشتری داشته باشد. بنابراین گرچه از نظر کمّی، تعداد آثار هنری در معماری بهنسبت مجسمهسازی کمتر است، اما امروزه دنیا شاهد ساخته شدن بسیاری از زیباترین آثار حجمی به دست معماران دنیاست.»
زیبایی سیمای شهری و منظر عمومی میتواند تحت تأثیر افکار و عملکردهای هنرمندان بسیار اعتلا یابد. ولی متأسفانه در حال حاضر –با اینکه اخیراً شاهد نمونههای جالب اما بسیار اندکی در سطح شهری هستیم- محیط زندگی ما عاری از حجمهای چشمنواز است، در حالی که میتوان از همکاری و توانایی هنرمندان مجسمهساز در سیمای شهری بهرههای ارزشمندی برد؛ سطح ذائقه و شأن جامعهی ما، شمع و گل و پروانه و ماشینهای گلکاریشده یا مجسمههای کاکتوس و بامبوی وارداتی نیست. پاد ضمن تأیید این نظر به این نکته اشاره میکند که ما آثار حجمی بسیار کمی داریم و دیدن آثاری که در شأن تهران نیست نیز بسیار آزاردهنده است. در واقع آسیبهای اجرای غیراصولی هنر در جامعه، چیزی نیست که در کوتاهمدت خود را نشان دهد. به عقیدهی پاد: «اگر به دو نکته ظریف و بنیادی توجه شود که “چهرهی پایتخت، چهرهی یک کشور است و آثار هنری هر شهر، گنجینهی ملی” آن وقت با دقت و مسئولیت بیشتری به آن پرداخته خواهد شد. باید توجه داشته باشیم به بهانهی ارزان بودن دستمزد مجسمهسازان تازهکار، نمیتوان آبروی کشور را به دست آنها سپرد. من به کسب تجربهی جوانترها بسیار احترام میگذارم، اما این کسب تجربه میتواند از محیطهای کوچکتر و فضاهای خصوصیتر آغاز شود. از طرفی رشتهی مجسمهسازی مثل تمام رشتههای هنری به بخشهای تخصصیتری تقسیم میشود. مجسمههای شهری دارای اصولی هستند که باید آموخته شود. به صِرف آگاهی از روشهای مجسمهسازی نمیتوان یک مجسمهی شهری ساخت. برخی عقیده دارند که ذائقهی جامعه آمادهی پذیرش آثار پیشرو و جدید نیست و سعی در ارائهی آثاری به لحاظ بصری، نخنما یا وارداتی میکنند. ولی تا خوراک بصری جدیدی ارائه نکنیم، مخاطب مجال نظردهی ندارد (مخاطب دربارهی آنچه که میبیند نظر میدهد). هنرمند باید بتواند هوشمندانه رنگ و فرم و حس را در بافت شهر فعال کند تا ذائقهی جامعه به چالش کشیده شود.»
مونا پاد دو کتاب دربارهی تکنیکهای مجسمهسازی ترجمه و تألیف کرده که در دست چاپ هستند. او نمایندهی بخش مدال موزهی ملی بریتانیا در ایران است و به غیر از شرکت در حراجیها، نمایشگاهها وگاه برگذاری ورکشاپ، فعالیتی دائمی در خارج از کشور ندارد. پاد در حال حاضر به ادارهی کارگاه شخصی خود و ساخت مجسمه میپردازد، هنگامی که پرویز تناولی در ایران حضور دارد، هم در کارگاه او و هم در مؤسسهی ماه مهر بهعنوان دستیار وی فعالیت میکند و زمانی که در سفر است، مسئولیت گرداندن کلاسهای وی را بر عهده دارد.