کاسـا اِکوئیـس معماری از معماران بارکلی و کْروسه متن از راُل اِی. بَرِنیـش
مرکز پُمپیدوـ مِتْـس معماری از شیگِرو بان و ژان دو گاستین ترجمه‌ی اشکان جیهوری

موزه‌ی ملّی هُنرهای قرن بیست و یکم
معماری از زاهـا حـدیـد
متن از کلیفرد اِی. پی‌یِرسن
رُم، ایتـالیا، 2010

MAXXI–National Museum of the 21st Century Arts
Architecture by Zaha Hadid
Text by Clifford A. Pearson
Rome, Italia, 2010

تاریخ در رُم، در رگهای کوچه‌های تنگ و خیابانهای پهن، و در خرابه‌های فراموش شده و ساختمانهای زیبای جذّاب برای توریستها، به یک‌سان جریان دارد. تاریخ این شهر برای معماران منبع الهام است، و در عین حال مانع و چالش. زاها حدید ساختمان MAXXI را، که در ماه مه 2010 در منطقه‌ی فلامینیو درست در بیرون هسته‌ی مرکزی شهر افتتاح شد، به شکل یک رودخانه طرّاحی کرد ــ یعنی یک سازه‌ی سیّال که از جریانهایی تشکیل شده ــ که از هم دور می‌شوند، از روی یکدیگر می‌گذرند و سپس مسیرشان را تغییر می‌دهند. در این روند، او نیم‌نگاهی به گذشته‌ی رُم دارد و رضایت‌بخش‌ترین ساختمانی که تا به حال ساخته را ارائه می‌دهد ــ یک اثر حسّی و ظریف که هم به لحاظ شهری کارکرد حساب‌شده‌ای دارد و هم محلّ مناسبی برای نمایش آثار هُنری‌ست.
بنای موزه که پروسه‌ی ساخت آن حدود ده سال طول کشید، هم سفری‌ست به گذشته‌ی حدید و هم به گذشته‌ی رُم. او وقتی در سال 1999 وارد رقابت انتخاب طرّاحی پروژه شد و موفّق شد (در کنار استیون هاُل، تویو ایتو، رِم کُلهاس، ژان نووِل، و کازویو سِجیما) وارد لیست 15 معمار برترِ کاندیدا شود، به نسبت امروز کارهای شاخص زیادی نساخته بود و تنها 30 نفر در استخدامش بودند. اکنون پرسنل او به بیش 350 نفر می‌رسند و در حال احداث پروژه‌های کلان پُرشماری در سراسر دنیا است. از قضا سال 1999 به نقطه‌ی عطفی در کاریِر حدید بدل گشت؛ اوایل سال تعداد اندکی کار ناموّفق انجام داد و نزدیکهای آخر سال، در حالی که وقت سرخاراندن نداشت، مشغول طرّاحی دو ساختمان بسیار مهم در آلمان شد ــ مرکز تحقیقات علمی فائِمو و ساختمان مرکزی بِ.اِم.وِ. ــ و یک ترمینال ترانزیت در فرانسه و همین موزه‌ی ملّی هنرهای قرن بیست و یکم.
حدید و شریکش پَـتریک شوماخر در هر کدام از این پروژها ساختمان را به گفته‌ی خودشان: «”بستری نیمه‌شهری“ در نظر گرفتند، و ”جهانی“ که شما واردش می‌شوید و نه یک شیء بخصوص.» معماران در ساخت این موزه با سایتی مواجه شدند که پر از پادگانهای نظامی بود، که برخی از آنها را باید حذف می‌کردند و برخی دیگر را ناچار بودند نگه دارند. طرّاحی آنها یک ساختمان نظامی را در ویا گیدو رِنی، در جنوب، در خود جای داد و یک میدان عمومی را در طول سایت نزدیک به ویا ماساچّو در شمال نَقر کرد. طرح مقدّماتی، علاوه بر اینکه باز کردن یک پیاده‌رو را از میان بلوک شهری در خود گنجانده بود، شبکه‌ی خیابان زاویه‌دار آنسوی خیابان ماساچّو را هم تأیید می‌کرد ــ این کار باعث شد ساختمان موزه قدری بچرخد تا در راستای لاین ماشین‌روی نزدیک بنا قرار بگیرد. یا، طبق توضیحی که معماران درباره‌ی متن پُر از مشکل سایت، البتّه به زبان خودشان، می‌دهند: «بردارهای سیرکولاسیون، یک توده‌ی استنتاج شده را بر هم زدند.»
MAXXI که با ارتفاع ساختماهای سه‌طبقه‌ی اطرافش هماهنگ شده و انگار در بین آنها وول می‌خورد، به شکلی بسیار هوشمندانه خود را در بستر این قسمتِ در شُرُف پیشرفت شهر جای داده است. این موزه، در کنار سالن پارکو دِلّا موزیکای رنتسو پیانو (2002) و سالن ورزش پی‌یِر لوئیجی نِروی (1960) که در چند بلوک آن‌طرفتر قرار دارند، در حال تغییر ناحیه‌ای که سابقاً کارکردی نظامی و صنعتی داشته به یک منطقه‌ی جدید هُنری‌ست. اگر از سمت ویا گیدو رِنی به موزه نزدیک شوید، تنها یک جفت ساختمان ساده‌ی غش‌گیرمانند را در دو سوی پادگانهای مرمّت‌شده خواهید دید. به همین خاطر وقتی به درون میدان ورودی پا می‌گذارید، ابعاد و پیچ و خمهای موزه شما را بسیار متعجّب خواهد کرد. امّا طرز اتّصال موزه به شبکه‌های مختلف شهری در شمال و جنوب، و تقلید پیچ و خمهای رود تیبِر که در نزدیکی قرار گرفته، آن را به جزئی از این منطقه تبدیل کرده است.
هنگام شروع پروژه، مشخّص نبود چه نوع موزه‌ای در این ساختمان بر پا خواهد شد. صحبتهایی از اینکه به آرته پووِرتا (Arte Poverta) ــ جنبشی که در دهه‌ی 1960 در ایتالیا آغاز شد ــ اختصاص خواهد یافت، وجود داشت. در نهایت، حکومت ملّی، بنیاد MAXXI را به دو بخش تقسیم کرد ــ یکی از آنها به هُنر و دیگری به معماری اختصاص دارد ــ و هر دوی آنها به کارهای معاصر. حدید برای اینکه بر مشکل مشخّص نبودن نوع آثار فائق آید با موزه به مثابه «یک قاب یا یک فضای باز برای امور نامعلوم و تجربه نشده» برخورد کرد. بعد از تکمیل، موزه بازدیدکنندگان را از راه‌هایی پُر پیچ و خم هدایت می‌کند که با قطعات پلیسه‌های بتُنی آویزان از سقفهای شیشه‌ای و فولادی، مورد تأکید قرار گرفته‌اند؛ برخی از این پلیسه‌ها چراغها و دیگر تجهیزات را در خود جای داده‌اند، در حالی که بقیّه، شیارهایی برای نصب جداکننده‌های موقّت دارند. گالریها بیش از هر چیز برای نمایش آثار هُنری بسیار بزرگ مناسبند و مسئولین موزه را در مورد اینکه چگونه آثار کوچکتر را به شکلی خلاقانه به نمایش بگذارند، به چالش می‌کشند.

معمار پروژه، جانلوکا راکانا می‌گوید که ساختمان به دلیل هندسه‌ی پیچیده‌اش «در وهله‌ی اوّل به‌راحتی درک نمی‌شود.» درست مانند توریستی که بخواهد یک شهر ایتالیایی را با پای پیاده کشف کند، بازدیدکنندگان موزه هم باید در MAXXI پرسه بزنند ــ با بالا رفتن از پلّکانهای دوشاخه و گالریهای پلّکانی که از طریق رمپهای طولانی قابل دسترسی. موزه، هم در داخل و هم از خارج به شکل یک سری نوار متّصل عمل می‌کند، ترکیبی که، با بازی فُرمهای برآمده و فرورفته‌اش، روح دوره‌ی باروک را به ذهن متبادر می‌کند. و مانند ساختمانهایی که بورّومینی و بِرنینی طرّاحی کرده‌اند، در MAXXI از نور روز به شیوه‌ای رمزآلود استفاده می‌کند ــ آن را از بالا، با عبور از میان سقفهای شیشه‌ای که با نرده‌های فلزّی محافظت می‌شود، کرکره‌های قابل تنظیم و پلیسه‌های بتُنی وارد ساختمان کرده‌اند. لامپهای فلوروسنت در راه‌پلّه‌ها و جعبه‌های نور در زیر مسیرهای رفت و آمد به این عناصرْ ظاهری سیّال می‌بخشند و در خدمت برخورد آبگونه‌ی موزه با فضاست.
برای تقویت این کاراکتر سیّال، معماران ساختمان را به شکل سازه‌ی بتُن ریخته‌شده طرّاحی کردند، که هم از بیرون و هم از داخل نمایان (اکسپوزه) است. آنها، برای برخورد با هندسه‌ی پیچیده‌ی ساختمان از بتُن خودمتراکم بهره برده‌اند. و برای اینکه مطمئن شوند بتُن دائماً دم دستشان هست، یک کارخانه در سایت احداث کردند. برای محافظت در برابر زلزله چهار درز انبساطیْ ساختمان را تقسیم کرده است. البتّه، پرداختهای یک‌شکل به بازدیدکنندگان احساس حضور در فضایی لاینقطع را می‌دهد. و امّا یکی از مشکلات معماری در طبقه‌ی دوّم دیده می‌شود، جایی که یک گالری شمالی‌ جنوبی، با ردیفی پلّکانی از فضاهای نمایش آثار تلاقی کرده است؛ به جای همگرایی و پیوند دادن فضاها، یک دیوار شیشه‌ای دو جریان فضایی را از هم جدا کرده است.
مدیر ارشد معماری MAXXI پیپّـو چورّا می‌گوید: «به نظرم این بهترین ساختمان حدید خواهد بود.» و توضیح می‌دهد: «چون تکمیل پروژه خیلی طول کشید و وقتی که این کار رو شروع کرد یک شرکت کوچیک داشت، تونِست طرح رو کاملاً بسط بده.» برخی این انتقاد را به معماری وارد کرده‌اند که بیش از حدْ آثار به نمایش در آمده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. پیو بالدی، مدیرکلِّ بنیاد MAXXI موافق نیست و دلیلش هم این است که پیوستگی گالریها باعث می‌شود بازدیدکننده‌ها بتوانند آثار به نمایش در آمده را از زوایای مختلف ببینند. بی‌شک ساختمان باعث حیرت دنیای هُنر و معماریِ غالباً عبوسِ رُم شده، و موجی از انرژی خلاق را به منطقه‌ی فلامینیو وارد کرده؛ و فضایی هیجان‌انگیز برای فکر کردن به آینده به بازدیدکننده ارائه می‌دهد، در حالی که به گذشته‌ی پُربار و غنی شهر هم متّصل است.

گشوده به آسمان
ژوزفین مینوتیلو
ساختمان بسیاری از موزه‌ها از سیستمهایی استفاده کرده‌اند که امکان روشن شدن گالرهای آن را با نور روز فراهم می‌کنند، امّا هیچ کدام به گَردِ MAXXI هم نمی‌رسند، چراکه در اینجا تقریباً تمام سقفها شیشه‌ای هستند. برای حمل چنین سقفهایی بر فراز گالرهای پر پیچ و خم موزه که دهانه‌های آن تا حدود 12 متر طول دارند، دیوارهایی با بتُن تقویت‌شده در کناره‌ها، یک سری خرپا را به شکل ساندویچی در بر گرفته‌اند. در حالی که این خرپاها به موازات دیوارهای گالری قرار دارند، دیرکهای فولادی عرضی، دیوارها را به هم متّصل می‌کنند. هر کدام از این مقاطع عرضی، که نوعاً در هر دهانه 6 عدد هستند، در اصل به عنوان المانهای بتُن پیش‌ساخته در نظر گرفته شده، و از خرپای فولادی ساخته شده‌اند که پانلهای بتُن تقویت‌شده‌ی فایبرگلاس به ضخامت 8/3 سانتیمتر در آنها تعبیه شده. این مجموعه به عمق 4/2 متر، که تا 6 متر از سطح زمین ارتفاع می‌گیرد، یک شبکه‌ی آفتابگیر فلزّی را حمل می‌کند، که برای به وجود آوردن مسیر دسترسی برای تعمیرات در بالای واحدهای مضاعفِ شیشه‌ایِ سقف، دوبرابر می‌شود. در زیر شیشه‌کارها، کرکره‌های آلومینیومیْ میزان نور ورودی به گالریها را، بر اساس سطح لوکسِ ورودی که توسّط سیستم مدیریّت موزه تعیین می‌شود، به صورت خودکار تنظیم می‌کند. کرکره‌های جمع‌شو در صورت لزوم جلوی کلِّ نور ورودی را می‌گیرند. کانالهای پایین پلیسه‌ها یا نورهای نقطه‌ای (برای کاهش نور فلوروسنت که در بالای کرکره‌ها قرار دارد)، یا ریلهای بلندگوهای معلّق، پروژکتورها، یا چیزهایی از این قبیل برای اینستلیشنها و اجرای برنامه‌ها را در خود جای داده‌اند.

معماری معاصر جهان: فرهنگی 

_______________________________________

نام پروژه: موزه‌ی ملّی هُنرهای قرن بیست و یکم/ MAXXI
مکان: رُم، ایتالیا
معماران: معماران زاها حدید ــ زاها حدید، پَـتریک شوماخر، شرکاء؛ جانلوکا راکانا، معمار پروژه؛ آنیا سیمونز، پائولو ماتِّئوتزی، فابیو کِچی، ماریو ماتّیا، مائوریتزیو مِئوسّی، پائولو زیلّی، لوکا پِرلاتا، ماریا وِلچِوا، ماتِّئو گریمالدی، آنا اِم. کاخیائو، باربارا پْفِنینگْزشْتروف، دیلون لین، کِنِث باستاک، رازا حدید، لارس تایکْمان، آدریانو دِ جوآنّیس، امین طاها، کَرولین ووت، جانلوکا روگِرّی، لوکا سِگارِلّی، تیم طرّاحی
مشاورین نورپردازی: جی‌آر‌سی سیستم بیلدینگ
پنجره‌ها: مِتالسیگما تونِسی؛ کمپانی سَن
شیشه‌کاری: لورِتسون
پلّکانهای شیشه‌ای: کازمیک 2000؛ پونتیانا ایمپیانتی
کـفـهـا: کِرالکول
آسانسورها: کُنه آسِنسوری

منتشر شده در : دوشنبه, 9 نوامبر, 2020دسته بندی: موزهبرچسب‌ها: