طراحی و معماری داخلی کتابخانهها در جهان
بخش اول

در عرصهی طراحی و معماری داخلی معاصر، کتابخانه که زمانی مترادف سکوت و آرامش بود، دیگر به صورت محیطی در نظر گرفته میشود که در آن باید موازنهای میان فضای ساکت و تفکربرانگیز و حال و هوای فعال ، پویا و اجتماعی به وجود آید. این بناها که در گذشته همچون دژهای تنهایی و انزوا ساخته میشدند، اینک به مراکز محلات و گاه حتا به اماکن توریستی تبدیل شدهاند. کتابخانههای امروزی باید به گونهای طراحی شوند که در عصر ناپایدار و متغیر دیجیتال، نیاز به ثبات و تداوم فرهنگ را برآورده سازند و نگرشی پلورالیستی و کثرتگرا به مقولهی فرهنگ داشته باشند. استعارههای جدید و دور از ذهن (از ایستگاه گاز گرفته تا سوپرمارکت) با مفاهیم و برداشتهای سنتی و ریشهدار از کتابخانه به مثابه «شهر ایدهآل» یا «مرکز یوتوپیایی دانش» تلفیق میشود.
آنچه ما امروزه بهعنوان جنبههای جدید فرم و هویت کتابخانه بهمثابه یک مرکز مدنی مستقل یا کانون اجتماعی مدرسه یا مؤسسهی آموزشی) میپذیریم، در حقیقت بسط و توسعهی طبیعت بنیادین و دوگانهی هرکتابخانهی قدیمی یا جدید است. کتابخانه همواره ترکیبی از قلمروهای عمومی و خصوصی بوده و فضایی را برای مطالعهی انفرادی در میان جمع فراهم آورده است. این دوگانگی هنوز در برنامهی فضایی طراحان و گزینش مبلمان و تجهیزات، نقش مهمی بازی میکند. در همان حال، کتابخانهها با تقاضای فزاینده برای دسترسی به منابع خود (کتاب، نشریات ادواری، منابع تصویری، فیلم و نشریات الکترونیکی) رو به رو هستند که پیوسته بر شمارشان افزوده میشود.
افرادی هستند که اعتقاد دارند رشد و تکامل کتابخانههای «نرم»، مجازی یا دیجیتالی، نیاز به بناهای فیزیکی را از میان میبرد (جز بناهایی که برای جای دادن به کامپیوترهای عظیم مادر لازم است). از لحاظ تئوریک، حق با آنان است. اما یک کتابخانهی تمامالکترونیک، نگرشی است آرمانگرایانه که تأثیر، خاطره و ذهنیت مرتبط با لمس کردن و نگاه کردن به کتاب و همچنین فرصت برخورد و معاشرتهای اجتماعی را که همیشه در کتابخانهها وجود داشته، نادیده میگیرد. در حقیقت، در همان حال که اینترنت به دائرةالمعارفی جامع تبدیل شده، نقش اجتماعی کتابخانهها به شکل فزایندهای رشد کرده است. فضاهای عمومی که برای استراحت و فراغتی کوتاه از کتاب خواندن، طراحی میشوند، بزرگتر شده و گاه یک بال کامل ساختمان را در بر میگیرند. این فضاهای رشدیافته را میتوان واکنشی مستقیم به انزوای فیزیکی ناشی از ارتباط حاصل از
سیمهای کامپیوتر دانست.
کتابخانهی بزرگ اسکندریه در مصر (2002)، در مقیاسی کاملاً متفاوت، اما با همان حال و هوای ترکیبی، با تکیه بر تاریخچهای چندهزارساله و آگاهی و شناخت دقیق از جایگاه خود در شهر و جهان ساخته شده است. دولت مصر و یونسکو از میان 500 طرح ارائهشده در مسابقهی طراحی این بنا، طرح اسنوئتا، شرکت معماری بینالمللی مستقر در اسلو را برگزیدند تا همتایی مدرن برای کتابخانهای باستانی به وجود آورند که حدود دو هزار سال پیش در این شهر فعال بود؛ همان کتابخانهای که ارشمیدس و اقلیدس در آن به مطالعه میپرداختند و کالیماخوس شاعر در آنجا اصول و مفاهیم طبقهبندی خود را که پایه و اساس کار کتابخانههای آینده شد، تنظیم کرد. وسعت و عظمت چنین میراثی اقتضا میکرد که کتابخانه، علاوه بر یک مرکز علمی، به نمـادی از شناخـت و آگاهی فرهـنگی در سطوح بینالمللی تبدیل شود. طرح اسنوئتا که نامزد دریافت جایزهی نخست «جوایز معماری جهانی» در سال 2002 بود، این شهرت و آوازه را تضمین کرد و فرم نمادین و مدور ساختمان را با هدفهایی جدید برای زمانهای جدید جاری ساخت.
درون صفحهی گرد و غولپیکرِ بنا که 126 متر قطر دارد، بزرگترین سالن مطالعهی جهان قرار گرفته است. کف آن در قالب چهارده تراس هممرکز بالا میآید و 2000 خواننده و پژوهشگر را در خود جای میدهد. ظاهر پرابهت و نفسگیر کتابخانه، مقیاس انسانی خود را هم به واسطهی مکانهای مخصوص نشسـتن بازمییابد که فضاهایی شخصی به وجود میآورند و هم به واسطهی حضور منظم و ریتمیک ستونهایی که از میان سطوح طبقهطبقه و آبشارمانند سر بر آوردهاند. مبلمان کل اتاق مطالعه به صورت یکشکل در نظر گرفته شده است و به این سبب هنگامی که از بالکن ورودی یا طبقات بالایی به آن نگریسته میشود، همهی قسمتهای تشکیلدهندهی فضا، جزئی از یک کل واحد به نظر میرسند. ترکیببندی سراسری کتابخانه با طراحی دقیق صندلیهای چوبی که خمیدگیهای چشمنوازشان با خطوط صاف و مستقیم میزها و قفسهها در تقابـل قرار میگیرد، جنبوجوش بیشـتری مییابد. این صندلیها با پشتی بلند خود، همانند سرستونهای مصری باریک، اشارهای ملایم اما تأثیرگذار به سنتهای مصری دارند. ایجاد این تمایزهای هنرمندانه موجب از بین رفتن یکنواختی و تکراری میشود که بسیاری از اوقات در ترکیببندی این گونه فضاهای وسیع با آرایش تکراری و حجم مدور به وجود میآید.
حتا با وجود آنکه کتابخانههای دیجیتال در ارائهی اطلاعات فراوان در حجمهای اندک، گوی سبقت را از کتابخانههای فیزیکی ربودهاند، باز نمیتوانند همانند آنها به نماد و شاخصهای غرورآفرین برای شهر و منطقهی خود تبدیل شوند. آلبرتو کامپو بائسا با کار در پس پردهی یک سازهی تاریخی، الگوی کهن صومعه و دِیر را برای کتابخانهی عمومی اوریوئلا (1992) در آلیکانته اسپانیا برگزیده است. کتابها و اتاقهای مطالعه در پشت دیوارهایی به ارتفاع سه طبقه محصور شدهاند. حفرههای گود و عمیق دیوارها بر ارتباط فضاهای بنا با عمارت تاریخی و پرابهت و دیوارهای ضخیم آن تأکید میورزند. اتاقهای مطالعه از طریق گذرگاههایی در سه سطح قابل دسترسی هستند که در طول دیوار و
رو به روی ورودی طاقیشکل کشیده شده و مشرف به محوطهی عمومی پایین خود هستند. مهمترین دستاورد کامپو بائسا همین حیاط و محوطهی عمومی است که در آن دیوارهای داخلی را با نمای سنگ صیقلخورده طراحی کرده و آنها را همانند دو صفحهی قطری در فضای چهارگوش و متعامد گنجانده است. به این شکل، محدوده و چارچوبی برای ضربآهنگ پلکان اصلی به وجود آورده و آن را مورد تأکید قرار میدهد. سازهی فلزی سفیدرنگ شامل ستونهای آنتنمانند و خرپاهای سهگوش، تکیهگاه نورگیر سقفی شیشهای است. مجموعهی این عناصر نه تنها آن سختی و استحکام پوشیده در صفحات گستردهی سنگی را ملایمتر میسازد، بلکه محور فضا را نیز 90 درجه جابهجا میکند. کامپو بائسا با وجود تغییر جهت فضا و منحرف کردن آن از نمای اصلی عمارت کهن، به تاریخچهی بنا پشت نمیکند، بلکه فضایی داخلی در آن به وجود میآورد که همانند خود کتابخانه قادر است اطلاعاتی را در اختیار خوانندگان قرار دهد.
از سوی دیگر، خطهای سطوح زیر سقف، به شکلی متفاوت و از طریق الگوی قُطری پنجرههای سقفی سهگوش شکسته میشود و به فضای عظیمی که به وسیلهی اشیایی در مقیاس کوچک اشغال شده است، یکپارچگی میبخشد. هماهنگ با الگوهای نورِ ایجادشده به وسیلهی پنجرههای سقفی، دیوارهای اتاق مطالعه که از بتن
پیشساخته درست شدهاند. نیز دارای حفرهها و بریدگیهای کوچک چهارگوشی هستند که الگوی پرپیچ و تاب خاص خود را به وجود میآورند و در همان حال، سر و صدای محیط را نیز جذب میکنند. مجموعهی رنگهای فضای داخلی کتابخانه که عمدتاً، خنثا است، با رگههایی از آبی و سبز (رنگهایی که از دیرباز در فرهنگ مصری و اسلامی جایگاه مهمی دارند)، جنبوجوشی به خود میگیرد. این رنگها از بلوکهای شیشهایِ تعبیهشده در سقف ساطع میشوند. تمام این جزئیات در کنار هم، مجموعهای یکدست از تزئینات معماری را پدید میآورد که به فضای گستردهی کتابخانه، بافت میدهد و نشانگر نوزایی صنایع دستی و استقبال از الگوهای پیچیده و پرکار است: دو خصوصیتی که از شاخصههای بارز طراحیهای سدهی بیست و یک به شمار میآیند.
حتا مدرنترین کتابخانهها هم به علت آسیبپذیری منابع خود، نمیتوانند به طور کامل شفاف باشند و درهای خود را تماماً بر محیط اطراف بگشایند. از این رو، ناچارند حضور تأثیرگذار خود را به کمک ابزارهای دیگری پررنگ سازند. سنت عمارتهای غولآسا که مانندش در کتابخانهی اسکندریه دیده شد، از همین مسئله ناشی میشود. ابعاد غولآسا در سازههایی به شکل چهار «کتاب باز شده» کتابخانهی ملی فرانسه (1995)، طراحی دومینیک پِرو، را تشکیل میدهند. این کتابخانه که در کنار رودخانهی سن در پاریس واقع شده، یکی از «پروژههای بزرگ» فرانسوا میتران، رئیس جمهور پیشین فرانسه، در دههی 1990 است. پرو در نمای بیرونی بنا ایدهی «شفافیت» را به شکلی معماگونه به بازی میگیرد (برجهای شیشهای و Lشکل او با ارتفاع 5/80 متر، در پشت پنجرههای خود، به جای کتاب، کرکرههایی چوبی را در معرض نمایش میگذارند)، اما فضای درونی طرح او نمونهی خوبی از وضوح و شفافیت است. با جزئیات ساده و بینقص و با استفاده از ابزارهای صنعتیوار، روکشهای قرمز و بتن و فولاد خاکستری و ترکیب آنها با گرمای چوب مبلمان،کف و کرکرهها انسجام خوشایندی در سراسر فضا به وجود میآورد. کرکرههای متحرک که عنصری الزامی به منظور صرفهجویی در انرژی هستند، ضمن آنکه حال و هوای کلی برجها را رقم میزنند، آنها را به خانهای برای تمام کتابخوانان فرانسه تبدیل میکنند و در عین حال، یکی از شرطهای موجود در طرح اولیه را نیز برآورده میسازند: اینکه کتابخانه «نه معبد است، نه سوپر مارکت.»
کتابخانهی بریتیش (1998) در سنت پانکراس لندن که به وسیلهی کالین سنت جان ؤیلسن طراحی شده است، بهعنوان پروژهی عظیم یک کتابخانهی ملی، رویکرد
محافظهکارانهتری در پیش گرفت. این پروژه از نظر وضوح و خوانایی فضاهای خود، نمونهی قابل توجهی است، اما این برای کتابخانهای با بیش از 150 میلیون جلد کتاب که روزانه به بیش از 16000 نفر خدمات ارائه میکند، خصوصیت فوقالعادهای به شمار نمیآید. درست است که یکنواختی خطوط صاف و مستقیم میزهای مطالعه و قفسهها (که همگی به وسیلهی معمار طراحی شدهاند) به واسطهی فضاهای چندطبقه با سقف سفید براق (که در تقابل با رنگهای آبی و سبز کفپوش و سطح میزها قرار میگیرد)، کاهش پیدا میکند؛ و هم درست است که، به قول سامانتا هاردینگام، منتقد معماری، «شکاف میان اندازههای بلند و کشیدهی ساختمان و ابعاد انسانی کاربران آن به وسیلهی بالکنها، پلکان کوتاه، پله برقی و الگوی شبکهمانندی از سنگفرشهای سنگی و آجری پر میشود»، اما حس و حال زیباشناختی کل مجموعه (که بهتر از همـه در آسمانهی مدرنی مشاهـده میشود که ابعاد انسانی تالار مطالعه را تحتالشعاع قرار میدهد) بیشتر حکایت از یک پستمدرنیسم کهنه دارد تا هزارهای جدید.



نمونهای دیگر از پروژههای جالب توجه دههی 1990، کتابخانهی تاول (1992) است که هاجت و فانگ برای دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس ساختند و عبارت بود از سازهای موقت که قرار بود فقط پنج سال مورد استفاده قرار گیرد. طراحان ترجیح دادند از آزادی عمل موجود در سازههای چادرمانند با روکش پلیاستر بهره ببرند که شاید برای یک ساختمان دائمی، راهحلی غیرعادی به نظر برسد، اما به هر حال در درازمدت هم مؤثر واقع شد. رنگ زرد براق کف و قفسهها، عنصر زنده و پرحرارتی را وارد نظام خشک و سادهی کتابخانه میکند. اتاقهای مطالعهی مدوّر سنتی، به شکل غیرمتعارفی با قطعات آلومینیومی بریده میشدند. کتابخانهی تاول از هردو جنبهی عملی و نظری، جانیفتاده و ناآزموده بود، اما در عین حال، از یک پروژهی صرفاً مبتنی بر مکانیسم معماری هایتک نیز فراتر میرفت: اتصالات، سیمها و دیگر عناصر کاربردی آن که در معرض دید قرار داشتند، نشانهی اعتقاد روزافزون به آن بودند. به قول کورت فارستر، مورخ معماری: «دیگر هیچ چیز به هم متصل نمیماند، مگر عناصری که به دست بشر متصل شده و به هم چفت شده باشند.» آن هم نه فقط اتصال مصنوعی مواد و مصالح، بلکه اتصال مصنوعی و آگاهانهی افکار و ایدهها. این ایده که هیچ برنامهی فضایی یا سبک از پیشتعیینشدهای وجود ندارد، (حتا در مؤسساتی که به حفظ و نگهداری تاریخ و اطلاعات اختصاص دارند) تأثیر شگرفی بر آزاد شدن کتابخانهها از ظاهر خشک و منظمشان داشت. خیلی زود کتابخانههایی پدیدار شدند که با پلکانهای زیگزاگی بریده میشدند، فضاهایشان با شیبراههایی به هم متصل میشد یا به شکلهای غیرمنتظره از هم جدا شده و باز به هم میپیوستند.
