مجتمع تجاری چندمنظوره­‌ی میدان عُمرانیه میدان عُمرانیه، استانبول، ترکیه، معماران فارِن آفیس، 2007
H­2OCIO ریواس­ـ­واسیامادرید، اسپانیا، چَپْـمَن تِیـْلِر، 2007

طراحی و معماری داخلی کتابخانه­‌ها در جهان
بخش اول

در عرصه­‌ی طراحی و معماری داخلی معاصر، کتابخانه که زمانی مترادف سکوت و آرامش بود، دیگر به صورت محیطی در نظر گرفته می‌­شود که در آن باید موازن‌ه­ای میان فضای ساکت و تفکربرانگیز و حال و هوای فعال ، پویا و اجتماعی به وجود آید. این بناها که در گذشته همچون دژهای تنهایی و انزوا ساخته می­‌شدند، اینک به مراکز محلات و گاه حتا به اماکن توریستی تبدیل شده‌­اند. کتابخانه‌­های امروزی باید به گونه‌­ای طراحی شوند که در عصر ناپایدار و متغیر دیجیتال، نیاز به ثبات و تداوم فرهنگ را برآورده سازند و نگرشی پلورالیستی و کثرت­گرا به مقوله‌­ی فرهنگ داشته باشند. استعاره‌­های جدید و دور از ذهن (از ایستگاه گاز گرفته تا سوپرمارکت) با مفاهیم و برداشت­‌های سنتی و ریشه‌­دار از کتابخانه به مثابه «شهر ایده‌­آل» یا «مرکز یوتوپیایی دانش» تلفیق می‌­شود.
آنچه ما امروزه به‌­عنوان جنبه­‌های جدید فرم و هویت کتابخانه به‌­مثابه یک مرکز مدنی مستقل یا کانون اجتماعی مدرسه یا مؤسسه­‌ی آموزشی) می­‌پذیریم، در حقیقت بسط و توسعه­‌ی طبیعت بنیادین و دوگانه‌­ی هرکتابخانه­‌ی قدیمی یا جدید است. کتابخانه همواره ترکیبی از قلمروهای عمومی و خصوصی بوده و فضایی را برای مطالعه­‌ی انفرادی در میان جمع فراهم آورده است. این دوگانگی هنوز در برنامه‌­ی فضایی طراحان و گزینش مبلمان و تجهیزات، نقش مهمی بازی می‌­کند. در همان حال، کتابخانه‌­ها با تقاضای فزاینده برای دسترسی به منابع خود (کتاب، نشریات ادواری، منابع تصویری، فیلم و نشریات الکترونیکی) رو به­ رو هستند که پیوسته بر شمارشان افزوده می‌­شود.
افرادی هستند که اعتقاد دارند رشد و تکامل کتابخانه‌­های «نرم»، مجازی یا دیجیتالی، نیاز به بناهای فیزیکی را از میان می‌­برد (جز بناهایی که برای جای دادن به کامپیوترهای عظیم مادر لازم است). از لحاظ تئوریک، حق با آنان است. اما یک کتابخانه‌­ی تمام­‌الکترونیک، نگرشی است آرمان­‌گرایانه که تأثیر، خاطره و ذهنیت مرتبط با لمس کردن و نگاه کردن به کتاب و همچنین فرصت برخورد و معاشرت­‌های اجتماعی را که همیشه در کتابخانه­‌ها وجود داشته، نادیده می‌­گیرد. در حقیقت، در همان حال که اینترنت به دائرةالمعارفی جامع تبدیل شده، نقش اجتماعی کتابخانه‌­ها به شکل فزاینده­ای رشد کرده است. فضاهای عمومی که برای استراحت و فراغتی کوتاه از کتاب خواندن، طراحی می‌­شوند، بزرگ­تر شده و گاه یک بال کامل ساختمان را در بر می‌­گیرند. این فضاهای رشدیافته را می­توان واکنشی مستقیم به انزوای فیزیکی ناشی از ارتباط حاصل از
سیم­‌های کامپیوتر دانست.
کتابخانه­‌ی بزرگ اسکندریه در مصر (2002)، در مقیاسی کاملاً متفاوت، اما با همان حال و هوای ترکیبی، با تکیه بر تاریخچه‌­ای چندهزارساله و آگاهی و شناخت دقیق از جایگاه خود در شهر و جهان ساخته شده است. دولت مصر و یونسکو از میان 500 طرح ارائه­‌­شده در مسابقه‌­ی طراحی این بنا، طرح اسنوئتا، شرکت معماری بین‌­المللی مستقر در اسلو را برگزیدند تا همتایی مدرن برای کتابخانه‌­ای باستانی به وجود آورند که حدود دو هزار سال پیش در این شهر فعال بود؛ همان کتابخانه‌­ای که ارشمیدس و اقلیدس در آن به مطالعه می­‌پرداختند و کالیماخوس شاعر در آنجا اصول و مفاهیم طبقه­‌بندی خود را که پایه و اساس کار کتابخانه‌­های آینده شد، تنظیم کرد. وسعت و عظمت چنین میراثی اقتضا می­‌کرد که کتابخانه، علاوه بر یک مرکز علمی، به نمـادی از شناخـت و آگاهی فرهـنگی در سطوح بین‌­المللی تبدیل شود. طرح اسنوئتا که نامزد دریافت جایزه­‌ی نخست «جوایز معماری جهانی» در سال 2002 بود، این شهرت و آوازه را تضمین ­کرد و فرم نمادین و مدور ساختمان را با هدف‌­هایی جدید برای زمان‌ه­ای جدید جاری ساخت.
درون صفحه­‌ی گرد و غول­پیکرِ بنا که 126 متر قطر دارد، بزرگ­ترین سالن مطالعه‌­ی جهان قرار گرفته است. کف آن در قالب چهارده تراس هم­مرکز بالا می‌­آید و 2000 خواننده و پژوهشگر را در خود جای می‌­دهد. ظاهر پرابهت و نفس­گیر کتابخانه، مقیاس انسانی خود را هم به واسطه­‌ی مکان‌­های مخصوص نشسـتن باز­می‌­یابد که فضاهایی شخصی به وجود می‌­آورند و هم به واسطه­‌ی حضور منظم و ریتمیک ستون‌­هایی که از میان سطوح طبقه‌­طبقه و آبشارمانند سر بر آورده‌­اند. مبلمان کل اتاق مطالعه به صورت یک‌­شکل در نظر گرفته شده است و به این سبب هنگامی که از بالکن ورودی یا طبقات بالایی به آن نگریسته می‌­شود، همه­‌ی قسمت­‌های تشکیل­‌دهنده­‌ی فضا، جزئی از یک کل واحد به نظر می­‌رسند. ترکیب­‌بندی سراسری کتابخانه با طراحی دقیق صندلی­‌های چوبی که خمیدگی‌­های چشم­‌نوازشان با خطوط صاف و مستقیم میزها و قفسه‌­ها در تقابـل قرار می‌­گیرد، جنب‌­وجوش بیشـتری می‌­یابد. این صندلی‌­ها با پشتی بلند خود، همانند سرستون­‌های مصری باریک، اشاره­‌ای ملایم اما تأثیرگذار به سنت‌­های مصری دارند. ایجاد این تمایزهای هنرمندانه موجب از بین رفتن یکنواختی و تکراری می‌­شود که بسیاری از اوقات در ترکیب­بندی این گونه فضاهای وسیع با آرایش تکراری و حجم مدور به وجود می‌­آید.
حتا با وجود آنکه کتابخانه‌­های دیجیتال در ارائه‌­ی اطلاعات فراوان در حجم­‌‎های اندک، گوی سبقت را از کتابخانه‌­های فیزیکی ربوده‌­اند، باز نمی­توانند همانند آنها به نماد و شاخص‌ه­ای غرورآفرین برای شهر و منطقه­‌ی خود تبدیل شوند. آلبرتو کامپو بائسا با کار در پس پرده­‌ی یک سازه­‌ی تاریخی، الگوی کهن صومعه و دِیر را برای کتابخانه‌­ی عمومی اوریوئلا (1992) در آلیکانته اسپانیا برگزیده است. کتاب­‌ها و اتاق‌­های مطالعه در پشت دیوارهایی به ارتفاع سه طبقه محصور شده­‌اند. حفره­‌های گود و عمیق دیوارها بر ارتباط فضاهای بنا با عمارت تاریخی و پرابهت و دیوارهای ضخیم آن تأکید می‌­ورزند. اتاق‌­های مطالعه از طریق گذرگاه‌­هایی در سه سطح قابل دسترسی هستند که در طول دیوار و
رو به ­روی ورودی طاقی‌­شکل کشیده شده و مشرف به محوطه­‌ی عمومی پایین خود هستند. مهم­ترین دستاورد کامپو بائسا همین حیاط و محوطه‌­ی عمومی است که در آن دیوارهای داخلی را با نمای سنگ صیقل‌­خورده طراحی کرده و آنها را همانند دو صفحه­‌ی قطری در فضای چهارگوش و متعامد گنجانده است. به این شکل، محدوده و چارچوبی برای ضرب‌­آهنگ پلکان اصلی به وجود آورده و آن را مورد تأکید قرار می‌­دهد. سازه­‌ی فلزی سفیدرنگ شامل ستون­‌های آنتن‌­مانند و خرپاهای سه­‌گوش، تکیه­‌گاه نورگیر سقفی شیشه­‌ای است. مجموعه­‌ی این عناصر نه تنها آن سختی و استحکام پوشیده در صفحات گسترده­‌ی سنگی را ملایم­تر می‌­سازد، بلکه محور فضا را نیز 90 درجه جابه‌­جا می‌­کند. کامپو بائسا با وجود تغییر جهت فضا و منحرف کردن آن از نمای اصلی عمارت کهن، به تاریخچه­‌ی بنا پشت نمی‌­کند، بلکه فضایی داخلی در آن به وجود می‌­آورد که همانند خود کتابخانه قادر است اطلاعاتی را در اختیار خوانندگان قرار دهد.
از سوی دیگر، خط­‌های سطوح زیر سقف، به شکلی متفاوت و از طریق الگوی قُطری پنجره­‌های سقفی سه­‌گوش شکسته می­‌شود و به فضای عظیمی که به وسیله­‌ی اشیایی در مقیاس کوچک اشغال شده است، یکپارچگی می­‌بخشد. هماهنگ با الگوهای نورِ ایجادشده به وسیله‌­ی پنجره‌­های سقفی، دیوارهای اتاق مطالعه که از بتن
پیش­‌ساخته درست شده­‌اند. نیز دارای حفره‌­ها و بریدگی‌­های کوچک چهارگوشی هستند که الگوی پرپیچ­ و تاب خاص خود را به وجود می‌­آورند و در همان حال، سر و صدای محیط را نیز جذب می‌­کنند. مجموعه­‌ی رنگ‌­های فضای داخلی کتابخانه که عمدتاً، خنثا است، با رگه‌­هایی از آبی و سبز (رنگ­‌هایی که از دیرباز در فرهنگ مصری و اسلامی جایگاه مهمی دارند)، جنب­‌وجوشی به خود می‌­گیرد. این رنگ‌­ها از بلوک‌­های شیشه­‌ایِ تعبیه‌­شده در سقف ساطع می‌­شوند. تمام این جزئیات در کنار هم، مجموعه‌­ای یکدست از تزئینات معماری را پدید می‌­آورد که به فضای گسترده‌­ی کتابخانه، بافت می‌­دهد و نشانگر نوزایی صنایع دستی و استقبال از الگوهای پیچیده و پرکار است: دو خصوصیتی که از شاخصه­‌های بارز طراحی­‌های سده­‌ی بیست ­و یک به شمار می‌­آیند.
حتا مدرن­ترین کتابخانه‌­ها هم به علت آسیب‌­پذیری منابع خود، نمی‌­توانند به طور کامل شفاف باشند و درهای خود را تماماً بر محیط اطراف بگشایند. از این رو، ناچارند حضور تأثیرگذار خود را به کمک ابزارهای دیگری پررنگ سازند. سنت عمارت‌­های غول­‌آسا که مانندش در کتابخانه‌­ی اسکندریه دیده شد، از همین مسئله ناشی می‌­شود. ابعاد غول­‌آسا در سازه­‌هایی به شکل چهار «کتاب باز شده» کتابخانه‌­ی ملی فرانسه (1995)، طراحی دومینیک پِرو، را تشکیل می‌­دهند. این کتابخانه که در کنار رودخانه‌­ی سن در پاریس واقع شده، یکی از «پروژه‌­های بزرگ» فرانسوا میتران، رئیس جمهور پیشین فرانسه، در دهه‌­ی 1990 است. پرو در نمای بیرونی بنا ایده­‌ی «شفافیت» را به شکلی معماگونه به بازی می­‌گیرد (برج‌­های شیشه­‌ای و Lشکل او با ارتفاع 5/80 متر، در پشت پنجره­‌های خود، به جای کتاب، کرکره­‌هایی چوبی را در معرض نمایش می‌­گذارند)، اما فضای درونی طرح او نمونه‌­ی خوبی از وضوح و شفافیت است. با جزئیات ساده و بی­‌نقص و با استفاده از ابزارهای صنعتی‌­وار، روکش‌­های قرمز و بتن و فولاد خاکستری و ترکیب آنها با گرمای چوب مبلمان،کف و کرکره­‌ها انسجام خوشایندی در سراسر فضا به وجود می‌­آورد. کرکره‌­های متحرک که عنصری الزامی به منظور صرفه‌­جویی در انرژی هستند، ضمن آنکه حال و هوای کلی برج­ها را رقم می‌­زنند، آنها را به خانه‌­ای برای تمام کتاب­خوانان فرانسه تبدیل می‌­کنند و در عین حال، یکی از شرط­‌های موجود در طرح اولیه را نیز برآورده می‌­سازند: اینکه کتابخانه «نه معبد است، نه سوپر مارکت.»
کتابخانه‌­ی بریتیش (1998) در سنت پانکراس لندن که به وسیله‌­ی کالین سنت جان ؤیلسن طراحی شده است، به‌­عنوان پروژه­‌ی عظیم یک کتابخانه­‌ی ملی، رویکرد
محافظه­‌کارانه­‌تری در پیش گرفت. این پروژه از نظر وضوح و خوانایی فضاهای خود، نمونه‌­ی قابل توجهی است، اما این برای کتابخانه‌­ای با بیش از 150 میلیون جلد کتاب که روزانه به بیش از 16000 نفر خدمات ارائه می‌­کند، خصوصیت فوق­‌العاده‌­ای به شمار نمی‌­آید. درست است که یکنواختی خطوط صاف و مستقیم میزهای مطالعه و قفسه‌­ها (که همگی به وسیله­‌ی معمار طراحی شده‌­اند) به واسطه‌­ی فضاهای چندطبقه با سقف سفید براق (که در تقابل با رنگ­‌های آبی و سبز کفپوش و سطح میزها قرار می­‌گیرد)، کاهش پیدا می‌­کند؛ و هم درست است که، به قول سامانتا هاردینگام، منتقد معماری، «شکاف میان اندازه‌­های بلند و کشیده­‌ی ساختمان و ابعاد انسانی کاربران آن به وسیله­‌ی بالکن‌­ها، پلکان­ کوتاه، پله برقی و الگوی شبکه­‌مانندی از سنگ‌فرش­‌های سنگی و آجری پر می‌­شود»، اما حس و حال زیباشناختی کل مجموعه (که بهتر از همـه در آسمانه­‌ی مدرنی مشاهـده می‌­شود که ابعاد انسانی تالار مطالعه را تحت‌­الشعاع قرار می‌­دهد) بیشتر حکایت از یک پست‌­مدرنیسم کهنه دارد تا هزاره‌­ای جدید.

نمونه‌­ای دیگر از پروژه‌­های جالب توجه دهه­‌ی 1990، کتابخانه­‌ی تاول (1992) است که هاجت و فانگ برای دانشگاه کالیفرنیا در لوس ­آنجلس ساختند و عبارت بود از سازه­‌ای موقت که قرار بود فقط پنج سال مورد استفاده قرار گیرد. طراحان ترجیح دادند از آزادی عمل موجود در سازه‌­های چادرمانند با روکش پلی­‌استر بهره ببرند که شاید برای یک ساختمان دائمی، راه­‌حلی غیرعادی به نظر برسد، اما به هر حال در درازمدت هم مؤثر واقع شد. رنگ زرد براق کف و قفسه­‌ها، عنصر زنده و پرحرارتی را وارد نظام خشک و ساده­‌ی کتابخانه می­‌کند. اتاق‌­های مطالعه‌­ی مدوّر سنتی، به شکل غیرمتعارفی با قطعات آلومینیومی بریده می‌­شدند. کتابخانه­‌ی تاول از هردو جنبه‌­ی عملی و نظری، جانیفتاده و ناآزموده بود، اما در عین حال، از یک پروژه­‌ی صرفاً مبتنی بر مکانیسم معماری­ های­تک نیز فراتر می‌­رفت: اتصالات، سیم‌­ها و دیگر عناصر کاربردی آن که در معرض دید قرار داشتند، نشانه‌­ی اعتقاد روزافزون به آن بودند. به قول کورت فارستر، مورخ معماری: «دیگر هیچ چیز به هم متصل نمی‌­ماند، مگر عناصری که به دست بشر متصل شده و به هم چفت شده باشند.» آن هم نه فقط اتصال مصنوعی مواد و مصالح، بلکه اتصال مصنوعی و آگاهانه‌­ی افکار و ایده‌­ها. این ایده که هیچ برنامه‌­ی فضایی یا سبک از پیش‌­تعیین‌­شده­‌ای وجود ندارد، (حتا در مؤسساتی که به حفظ و نگهداری تاریخ و اطلاعات اختصاص دارند) تأثیر شگرفی بر آزاد شدن کتابخانه‌­ها از ظاهر خشک و منظمشان داشت. خیلی زود کتابخانه­‌هایی پدیدار شدند که با پلکان‌­های زیگزاگی بریده می‌­شدند، فضاهایشان با شیبراه­‌هایی به هم متصل می‌­شد یا به شکل­‌های غیرمنتظره از هم جدا شده و باز به هم می‌­پیوستند.

منتشر شده در : سه‌شنبه, 11 جولای, 2023دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: