طراحی داخلی معاصر در جهان، خانه هایی با ساختار عقب نشسته
فضاهای مسکونی (بخش سوم)

معماری معاصر جهان : مسکونی، طراحی داخلی
______________________________________________________________________________________________________________________________________________________
خانه هایی با ساختار عمودی جسارت بیشتری در طرح و فرم خود داشته و از همین رو بسیار قابل توجه و تأثیرگذار هستند، چرا که هم از لحاظ اجتماعی و هم فیزیک ساختاری، نوعی عقبنشینی و گرایش به درونگرایی را نشان میدهند. در ادامه، تفسیرِ معاصرِ خانه هایی را میبینیم که از لحاظ مقاومت و ساختار سازهای شبیه دژهایی غیر قابل نفوذ هستند. این خانه ها حتا وقتی در دل طبیعت هم ساخته شوند، از طبیعت به عنوان عاملی محافظتکننده و حجابی پوشاننده برای خود استفاده میکنند، نه چشماندازی زیبا و جذاب برای خانه و ساکنانش. طراحی خانه هایی که تا پیش از این ذکر شد، تلاشی بود در جهت رفع دوگانگی و فاصله ی بین تمدن و طبیعت، معماری و محیط؛ اما خانه هایی که در ادامه بررسی خواهیم کرد بر اساس نوعی خودداری و ممانعت از نفوذ طبیعت یا هر عنصر خارجی، مانند دید رهگذران یا پدیده های طبیعی و آب و هوایی به فضای داخلی، طراحی و ساخته شده اند.
پائولو زِرمانی در سال 1997 برای خانواده ی خود در خارج از محله ی پارما در وارانوی ایتالیا، خانه ای طراحی کرد که ساختار و نمای آن به شدت گرایش به خلوت، امنیت و محافظت شدن از محیط را نشان می داد. او که تحت مکتب معماری امیلیا رامونا در ایتالیا آموزش دیده و کار میکند، در طراحی خانه های مدرن خود از بسیاری عناصر و شاخصه های سنتی و قدیمی منطقه ای استفاده کرده و کارهایش با آثار آلدو روسی مقایسه میشود.
در بدو ورود به خانه ی زِرمانی و عبور از ورودی نورگیرِ دایرهایشکلِ بسیار بزرگِ آن متوجه میشویم که در اینجا دیدگاه های متداول در مورد منظره به چالش کشیده شده است. در پشت این نورگیر سقفی یک پنجره ی دایرهشکل بزرگ قرار دارد که یک سری وُیدهای هممرکز تشکیل داده است. نما، به صورت فرمهای خشک و هندسی طراحی شده، اما در پشت این ساختارهای به ظاهر بیروح و به دور از نما و منظرهی بیرون، فضایی گرم و صمیمی در درون خانه حکمفرماست. بین دو دایره ی ورودی و پنجره، کتابخانه ی دو طبقه و کم عرضی قرار دارد که فقط گنجایش دو صندلی را دارد. این دو صندلی رو به شومینه ی فلزیِ سیاه رنگ چیده شدهاند. در بالای شومینه، پرترهی زنی در قابی بیضیشکل قرار دارد که میتواند اشاره به مالکان قدیمی این بنا و نیاکان خانوادهای که ساکن اینجا هستند، داشته باشد. این خانه مانند یک پازل چینی است که با فرم های هندسی درست شده باشد. در طبقه ی دوم نیز همین بازی تکرار میشود. اتاق مهمان در طبقه ی دوم به یک خانه ی کامل میماند که در دل این خانه ی بزرگتر قرار گرفته. شیوهی طراحی داخلی این فضا موجب شده است تا بین نمادهای مدرن و اشیا و الِمانه ای روستایی به کار رفته، تعادلی برقرار شود. پنجره ها پرده های سادهی توری و گلدوزیشده دارند و خرپاهای تیره ی سقف در برخورد با دیوارهای سفید گچی تضاد بصری چشم گیری به وجود آوردهاند که همنشینی عناصر مختلف در کنار یکدیگر را نشان می دهد. مبلمان خانه هم ترکیب قدرتمند و کاملی ساخته اند: ترکیبی از عتیقه های خانوادگی و تعداد محدودی از طراحی های مینیمال که کار خودِ زِرمانی است. خانه ی معمار، از آن نوع خانههایی نیست که مورد پسند یا تحسین اکثریت قرار بگیرد، تنها برای شخصِ معمار و زندگی کنار خانوادهاش مطلوب است. طراحی این خانه تفحصی در فضا و جزئیات درونی است؛ نما و هماهنگی و تعامل با محیط از دغدغههای زِرمانی برای طراحی این خانه نبوده است.
دغدغه ی طراحی خانه ی مولِدو نیز پرداخت فضای داخلی به مطلوبترین شکل ممکن بود. این خانه که در سال 1998 توسط ادواردو سوتو دِ مورا در مولِدوی پرتغال ساخته شد، مانند غاری در دل تپه فرو رفته یا به عبارتی بخشی از تپه حفر شده تا قالب این خانه ی مدرن که ظاهر آن کاملاً با طبیعت هماهنگ است، شکل بگیرد. سایت خانه به شکل سه پله ی بسیار بزرگ از جنس سنگ های گرانیت طبیعی و برشخورده میباشد و بالاترین پله ی بزرگ، همان نمای اصلی ساختمان است. در پشت دیوار سنگیِ نما، درهای شیشه ای تمامقد خانه طراحی شدهاند که در تمامِ نمایِ روبهرو امتداد دارند اما تنها از اتاق نشیمن/غذاخوری است که منظره ی بیرون قابل مشاهده میباشد و سایر بخش های فضای داخلی، از ورای حائل شیشه ای، تنها نمای دیوار سنگی را میبینند. طراحی فضای داخلی این خانه نیز به نحوی است که بر تعامل کاربران با سایر اعضا و عوامل داخل خانه تأکید دارد و تمرکز ساکنان بر فضای داخلی خانه و صمیمیت بین اعضاست. منظره ی خارجی اهمیت کمتری دارد. سایر اتاق ها در قسمت پشت خانه و بین سنگ های طبیعی و برشنخورده ی تپه و دیوار سنگیِ صافِ خانه محصور شدهاند. در طول روز روشنایی طبیعی از طریق باریک راههایی حُفره مانند، که بین بنا و سایت وجود دارد، وارد ساختمان میشود و اتاق ها را روشن میکند. فضای عمومیِ تقریباً آزادِ خانه از طریق یک دیوار سنگی به محیط بیرون وصل می شود. این دیوار که از فضای خارج به داخل خانه کشیده شده، تا میانه ی خانه امتداد یافته و در قلب خانه حکم جداکننده ی فضای آشپزخانه و نشیمن را دارد. این خانه برخلاف ظاهر بسیار ساده و حریمی که برای کاربرانش مهیا کرده، دارای شش اتاق خواب و هفت سرویس دستشویی و حمام است، اما از دید یک ناظر بیرونی چنان در دل طبیعت محو شده که اصلاً به نظر نمیآید درون خانه تا این حد وسیع و مجهز باشد.
طراحی دیگر با رویکرد درونگرایانه مربوط به ویلای سیپیونه است که لاتسارینی پیکرینگ در سال 1995 طراحی کرد و در سیسیل ایتالیا ساخته شد. این ویلا که با موهبت آفتاب فرحبخش سیسیل همراه است و حس متفاوت و آرامشبخشی در انسان به وجود می آورد، یک اثر فرهنگی و کاربردی است. معماران در طول روند بازسازی این ویلای قرن نوزدهمی، در فضای دنج مجاور نشیمن که ارتفاع سقف آن تقریباً دو برابر معمول است، طبقه ی دیگری شامل سه اتاق خواب، دو حمام و یک پلکان به خانه افزودند. جهت هریک از این اتاق ها به سمت داخل است. یک برش عالی در یکی از دیوارهای مرکزی که از میان تراس عبور کرده و تا بالا امتداد دارد، مدبّرانه نور آفتاب را به داخل نشیمن هدایت میکند و مانند یک ساعت آفتابی بزرگ گذر زمان و فصل ها را نشان میدهد. پنجره های بزرگ نیز طبیعت سخت و امن دیوارهای گچی را تعدیل میکنند. کفِ مفروش حمام ها و آشپزخانه از جنس نوعی ماسه سنگ محلی است که پِچِه نام دارد و پس از رنگ شدن با مواد نفتی، در هر دانه ی آن ترکیبی تیره-روشن از قهوهای تیره، خاکستری روشن، بژ و سیاه به چشم میخورد. فضای محصور داخلی با مبلمان و اشیای خانوادگی و همچنین مبلمانِ طراحی شده توسط معمار چیدمان شدهاند.
خانه ی دِرتی (به معنی کثیف) علیرغم نام و موقعیتش که در لندن قرار گرفته و با اینکه فضایی است که بر روی خودش هم بسته است، اما به هیچ وجه تیره، دلگیر و تاریک نیست. این بنا را معمار انگلیسی، دیوید آجایه، برای دو هنرمند طراحی کرد و نام آن برگرفته از اثری است که هنرمندان ساکن این خانه مدت ها قبل در طی یک پروژهی شش ماهه با انبوهی از زباله ها و دورریختنی ها ساخته بودند. آجایه همیشه ایده های منحصر به فردی برای خانه هایی که از محیط فاصله میگیرند، در ذهن دارد اما در این پروژه اقدام به خلق اثری کرده که از لحاظ بصری بسیار زیباست. پنجره ها در نمای طبقه ی اول کاملاً هم سطح با نما هستند و در طبقه ی دوم کمی عقب نشینی دارند. این اقدام طراح حالت محکم و دژ مانندی به نمای ساختمان داده که البته با فضای داخلی روشن و دلباز خانه شدیداً در تضاد است. در واقع میتوان گفت این یک خانه ی شیشه ای است که در پشت دیوارهای سخت پنهان شده. سیستمی برای نورهای سقفی و کاناله ایی در سقف و دیوارهای خانه نصب شده که معمار، اصطلاح شومینه های نوری را به آنها داده است و نور خورشید را تحت زاویه ای به داخل خانه میتابانند. دیوارها و سقف سفید هم نور تابیده شده را منعکس میکند و بدین ترتیب میزان و انتشار نور تشدید میشود. در بالاترین طبقه ی خانه، دیواری شیشه ای محیط آشپزخانه/نشیمن را، که در هم ادغام شده و کف چوبیِ رنگشدهای دارد، محصور کرده است. این خانه میتوانست پنجره های عریض و بزرگی داشته باشد که مانند یک تصویر پانوراما، بیشترین دید از مناظر اطراف را به ساکنانش بدهد، اما طراح، پنجره های کوچکِ زیر سقفی را برای آن در نظر گرفته است. علاوه بر اینها، بالکنی که منظره ی بیرون را خدشهدار میکند، بر امنیت و بسته بودن خانه ای که کمتر میل به خودنمایی دارد، تأکید میکند.
انگیزه ی اولیه ی انسان از انبوه سازی، حفظ خانه و حریم ها از محیط و اطراف در پشت دیوارهای بتونی محکم و انبوه بود اما امروزه دیگر این تفکر بسیار قدیمی و فرسوده است و حریم و امنیت به عنوان عوامل دفاعی با روش های دیگری به غیر از دیوارهای سخت تأمین میشوند. ورودی خانهی اسکوندیدو ریور، که توسط گروه معماری اِل.بی.سی در سال 2003 طراحی شده، با سقف بسیار بلند و دیوارهای سفیدِ خود در بین خانه های مسکونی مدرن، در میان این دسته از خانه ها جای دارد. برخلاف نمای خانه که گویی از جمعیت فاصله گرفته و پنهان شده است، فضای Lشکلِ درون آن بسیار دلباز بوده و درهای کشویی و تمام قد، فضاها و حریم هایش را مشخص میکنند.
نمونـه ی دیـگر خـانه ی آنـفولـدینـگ است کـه متـشکل از پنج عمـارت بـوده و توسط راویوارن چوکسومباچای و رالف نِلسون، که پیشتر با یکدیگر در استودیوی لوم کار میکردند، طراحی و در سال 1998 در بانکوکِ تایلند ساخته شد. این مجتمع که مأمن دنجی در میان هیاهوی شهر است، یک دیوار پوشاننده دارد که پنج سازه را مخفی نگه داشته و حریم امنی برای خانوادههایی که در آن زندگی میکنند، مهیا کرده است. خانهها از طریق پنجرههای پوشیده و مسیرهای معین تردد با یکدیگر در ارتباط هستند. دیوارهای حیاط مرکزی فیلتر نور دارند که از شدت تابش نور مستقیم میکاهد و در پشت آنها، پنجرهها قرار دارند. برشهای کمعرضی روی دیوارهای داخلی و خارجی ساختمانها وجود دارد که سایه های جالبی روی دیوارها و فضاهای داخلی ایجاد میکند و حس صمیمی و دوستانهای در محیط خانهها و مجتمع به وجود میآورد.
معمار چینی، «ما کینگیون»، در سال 2003 خانه ای در کوه های جِید برای پدر خود طراحی کرد که یک حیاط مرکزی به سبک سنتی دارد. فضای داخلی این خانه بسیار دنج و صمیمانه طراحی شده است. نمای خانه و دیوارهای حیاط مرکزی از انبوه قلوه سنگ هایی در اندازه و رنگ های مختلف درست شده که دوستان آقای کینگیون و روستاییان منطقه به مدت دو سال، برای ساخت بخشهایی از این خانه، از اطراف جمعآوری میکردند. فضای داخلی خانه از چوب صاف و صیقلخورده است و استخری نیز ساخته شده که با دیوارهایی کوتاه محاط شده و در مقابل چشمانداز زیبای طبیعت، فضای خصوصی شاعرانه ای مهیا کرده است و تصویر زیبای کوهستان را در خود منعکس میکند.
هنرمند معمار، جئوفِری باؤا، در سال 1996 خانهای در کلمبوی سریلانکا طراحی کرد که از دو جنبه ی حسی و فیزیکی کاملاً عایق بود. خانه ی جایاکودی برای نوه های رئیس جمهور، راناسینگ پرِماداسا که در سال 1993 ترور شده بود، طراحی شد. رنگ خاکستری نما حس عقب نشینی خانه را در برابر جوّ تجاری و شلوغ منطقه نشان میدهد و حیاط و برجی نیز در زمین 1380 متر مربعی این خانه ساخته شده که بر تأثیر بزرگی و وسعت عمارت افزوده است. در مقابل دیوارهای خارجیِ نفوذ ناپذیر و سختِ خانه، فضای داخلی بهوسیلهی آکسهای قطریِ پلان از سکون خارج شده و پویاست. اتاق های پذیرایی در طبقه ی همکف و در مجاورت باغ باطراوت حیاط مرکزی قرار دارند. هریک از اتاق ها اندکی به اتاق مجاور خود دید دارند، تا حدی که حریم هرکدام نیز رعایت میشود. بخشی از فضای غذاخوری آن توسط یک پاسیو که نوری آبیرنگ در آن تابیده و راه عبور هوا نیز هست، روشن شده و محیطی آکواریوم وار و زیرزمینی به وجود آورده است. هریک از اتاقهای خواب در طبقه ی اول، دسترسی اختصاصی به حیاط خلوت دارند و طبقات دوم و سوم دارای یک تراس بزرگ و استخر هستند. خانه در منطقهای دو ر از شلوغیهای شهر و در انزوا ساخته شده و استفاده از بافت گیاهی در حیاط و تراس ها، آن را به پناهگاهی اطمینانبخش در این منطقه تبدیل کرده است.
در سال 2001 دیوید لاک خانه ای در نزدیکی کلانشهر ملبورنِ استرالیا طراحی کرد که به نام خانه ی رِد هیل معروف است. لاک در این پروژه تعدادی از عملکردها و عادتهای رایج در طراحیهای امروزه را زیر سؤال برد و قصد داشت تا با استفاده از ابزار و شیوههای گوناگون به صورت نمادین توجه طراحان را به سوی خانه جلب کند و گاه برای ابراز این مخالفت و ایجاد نوآوری، برخلاف روندهای معمول رفتار کرد. او برای ساخت فضایی آرام، از ایدههای پروژهی سوتو دِ مورا و آجایه و ایدهی باکس شیشهای میس وان در روهه، (اما نه به قصد خودنمایی)، بهره برد و همچنین در نمای خانه از شیشههای عریضی استفاده کرد. مسیر ورودی خانه، سطح شیبداری است که از میان فضای سبز بیشهزار میگذرد و به درِ اصلی خانه میرسد. در اینجا، سطح شیبدار به سطح هموار وسیعی ختم شده و خانهای آغاز میشود که اتاقهای آن در قابهای کشویی استیل سیاه با صفحه ی شیشهای محصور شده، هرکدام فضاهای خصوصی و مجزای خود را داشته و پیوسته هستند. در طراحی این خانه به وضوح مشهود است که معمار قصد دارد محیطی منزوی و پنهان در سایت بسازد؛ محیطی که امنیت بصری دارد. در انتهای سطح شیبدار، دیوار شیشهای مات و بزرگی وجود دارد و در پشت آن، دیواری به صورت یک برش مجزا از خانه قرار دارد که ارتباط بصری با محدودهی خلیج را قطع میکند؛ دقیقاً همان کاری که درختان و بیشههای اطراف، در مورد سایر نماهای خانه انجام میدهند. فضای داخلی به گونهای طراحی شده که سرشار از حس پویایی و تحرک و مطلقاً فاقد سکون است. به منظور نقد فرهنگ مادیگرا و افراط در استفاده از مصالحی که امروزه در ساخت خانههای ییلاقی و خانههای خارج از شهر رواج یافته، تمام مبلمان، ساخت خود طراح است تا مجموعهای منحصربهفرد و بهصرفه حاصل شود. درون اتاق خواب، چادری به حالت آویخته دورتادور تخت قرار میگیرد و به این شکل، اتاقکی درون اتاق خوابِ اصلی به وجود میآید.
مدارک فنی