طراحی داخلی مراکز درمانی در جهان

در میان انواع فضاهای معماری، هیچ فضایی مانند مراکز درمانی در محل تلاقی دو مقولهی علم پزشکی و هنر قرار نمیگیرد. بیش از دو هزار سال از گفتهی بقراط که بیماری و سلامتی را طبیعت بدن انسان دانسته و نه پاداش و جزای خداوند میگذرد. با این حال و با وجود پیشرفتهای چشمگیر دانش پزشکی در طول قرنها، بیماری و خارج شدن بدن از حال طبیعی که گاهی ممکن است به مرگ نیز بینجامد، باعث شده است که توجه و اهمیت فراوانی به فضاهای درمانی داده شود.
تاریخ مراکز درمانی به طور قطع ریشه در نگرشهای فرهنگی نسبت به بیماری، سالخوردگی و مرگ دارد. انسانها در زمینهی پیشرفتهای علم پزشکی تا حد بسیار زیادی مدیون یونانیان باستان هستند، یونانیانی که معتقد به مُسکّنهای طبیعی (نور خوشید، آب و ورزش) بودند. امروز انسانها دیگر بر این باور نیستند که بیماری به علت انجام کار اشتباه یا مرتکب گناه شدن به سراغ آنها میآید، اما همچنان نبود درمان یک بیماری به مثابهی شکستی برای انسان است. (اکنون در جوامع مرفّه، با وجود مرگ و میر کمتر، بحث بر سر این است که پزشکان برای سلامتی انسانها تا چه حد باید تلاش کنند و متخصصین تا چه حد میبایست با بیماران و خانوادههای آنها در محیطهای درمانی مدارا کنند.)
در زمانهای قدیم کسانی که توانایی مالی داشتند برای آرام کردن خود به سراغ زنان پیشگو میرفتند تا نگرانی خود را از آینده برطرف سازند. اما امروز انسانها به جای این کارها هزینههایی را بابت حق عضویت در استفاده از فوریتهای پزشکی و بیمه پرداخت میکنند.
جنبش اجتماعی قرن بیستم در کنار بسیاری از تحولات مختلف، امتیازاتی برای تمام شهروندان قائل شد، از شهروندان سالم گرفته تا بیمار. با وجود اینکه بسیاری از ایدهآلهای سال 1960 برای شمار زیادی از مردم جهان اجرا نشده باقی ماند، ولی نظریهی دفاع از حقوق بیماران مورد قبول واقع و باعث شد نوع جدیدی از مراقبت از بیماران، چه در بیمارستانها و چه در زایشگاهها رواج پیدا کند.
طراحی داخلی فضاهای درمانی، هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی، روز به روز به سمتی رفت که گویی بیماران مهمانانی هستند که باید از آنها پذیرایی شود. در این دوران در طراحی داخلی فضاها به جای اینکه فقط به امور تکنیکی و پزشکی توجه شود گویی طراح درصدد آن است که بیماران از حال و هوای کسالتزدگی و افسردگی بیرون آیند. به عنوان مثال، بیمارستان کودکان، بعضاً به مانند پارکهای بازی هستند یا قسمتهای مخصوص بزرگسالان مانند پاتوقی برای گپ و گفتوگو به نظر میآید.
به تدریج مراکز درمانی قدیمی، معماری داخی خود را تغییر دادند تا محیطی صمیمیتر و راحتتر به وجود آید. اتاقهای بستری عمومی جای خود را به سوییتهای مجلل تک نفره داد و بیماران به مهمانانی تبدیل شدند که گویی برای پذیرایی شدن به بیمارستان مراجعه کردهاند.
بیمـارستان
در روزگار باستان، به غیر از زیارتگاهها که زائران برای بازیافتن سلامتیشان به آنجا میرفتند و دعا میخواندند تعداد بسیار کمی مؤسسه برای پرستاری کردن از بیماران وجود داشت. یکی از این مؤسسات، بیمارستان نظامی رومی بود. انگیزهی ساخت این بیمارستان بیشتر برای حفظ سلامت سربازان و در نتیجه حفظ قلمرو پهناور امپراطوری روم بود. این تفکر (تفکر بقراط) که یک فرد بیمار، به جای تبعید و طرد شدن از سوی اجتماع باید درمان شود، اولین بار در غرب، در قرن چهارم پس از میلاد مسیح، هنگامی که مسیحیت تبدیل به مذهب رسمی امپراطوری روم شد، رواج یافت. در همین زمان کلیسا، هم از سر خداپرستی و هم از سر انساندوستی حمایت و مراقبت از سه قشر سالخورده، فقیر و بیمار را مأموریت اصلی خود دانست. با گذشت قرنها، زیارتگاهها و معابد به مراکزی خدماتی جهت خدمت رساندن به انسانها بدل شدند و اولین داروخانهها تأسیس شدند، اما مراکز منحصراً درمانی غیرمذهبی تا قرون وسطی به وجود نیامد.
در اولین بیمارستانها مراقبت از بیمار اهمیت بیشتری نسبت به درمان بیمار داشت و دعا کردن نسبت به تجویز نسخه از ارزش بالاتری برخوردار بود. این روند تا قبل از شروع قرن نوزدهم یعنی وقتی که لوئی پاستور وجود جانداران میکروسکوپی را کشف کرد، ادامه داشت و از آن به بعد موضوع بهداشت و کشفیات پزشکی در بیمارستانها اهمیت پیدا کرد. در همان دورهی زمانی بود که توجه به مسائل روحی بیماران و رسیدگی به جو حاکم در بیمارستان توسط فلورانس نایتینگل (1910 – 1820) کسی که پرستاری را به عنوان شغلی مستقل معرفی کرد، اهمیت یافت. نایتینگل که بیش از همه از وضعیت پیشآمده برای سربازان ترسیده بود، انواع جدیدی از مراقبت بیماران را معرفی کرد که معروفترین آن، سیستم بستری عمومی نایتینگل بود که به پرستاران این اجازه را میداد تا در آن واحد به تعداد زیادی بیمار رسیدگی کنند. نایتینگل همچنین تأکید زیادی بر توجه خود بیماران به وضعیت جسمیشان برای تسریع روند بهبودی داشت و آن را امری ضروری میدانست.
همان طور که منتقد معماری، پیتر بلاندل گفته است «در اوایل قرن بیستم بیمارستان به سنگری برای مبارزه با هجوم بیماری و عفونت به بدن انسانها تبدیل شد همچنین خلوص و پاکی معماری مدرن مترادف با بهداشت و سلامت به نظر میآمد». قانون معروف لو کوربوزیه به نام ریپولین (ریپولین در زبان فرانسه به معنی سفیدکاری کردن است) اولین بار در کتاب «به سمت معماری نوین» که در سال 1923 چاپ شده بود، مطرح شد.


لو کوربوزیه بر این اعتقاد بود که معماری مدرن سفید تنها یک سبک و شیوه معماری نیست، بلکه نمادی از پاکی و خلوص درونی است. زیبایی ظاهری و خلوص و پاکی، در کنار پیشرفت طراحی صنعتی باعث پیشرفتهای سریع در زمینه پزشکی و وسایل پزشکی شد، در سالهای بعد پیشرفتهای وسیع معماری مدرن به گونهای بود که شیوهی طراحی اکثر مراکز درمانی و بیمارستانها بر اساس اصول و قواعد آن شکل گرفت. از اولین اصول مدرنیسم میتوان به مسألهی انرژی و اهمیت آن اشاره کرد. به طور مثال، هنگام استفاده از پنجرههای کوچکتر از هدر رفتن انرژی به مقدار زیادی جلوگیری میشد و از آنجا که در بیمارستان به نور طبیعی احتیاج فراوانی نبود، رعایت کردن این قانون در بیمارستانها مورد قبول واقع شد.
در اواخر قرن بیستم، معماری بیمارستانها (هم از سوی بیماران و هم از سوی منتقدان حرفهای) مورد انتقادات فراوانی قرار گرفت. یکی از این انتقادات این بود که در بیمارستانها، همانند مراکز خرید یا خانهسازیهای جدید سعی بر این است که از هر گونه گرایشی به سمت پستمدرنیسم پرهیز شود. از هنگامی که لو کوربوزیه به معماری مدرن سفید اشاره کرد، معماران شروع به استفاده از قاب پنجرههای ساده و کف پوش عاری از نقش و نگار کرده بودند. با این حال در این دوره دو تمایل مختلف مدرنیسم و پست مدرنیسم در طراحی بیمارستان وجود داشت.
استیون وِردِربِر و دیوید فاین در کتاب خود، «معماری مراکز درمانی»، در دورهای از زندگانی اجتماعی که همراه با اضطراب و نگرانی از آینده بوده و انتقادهای مختلفی به مسائل گوناگون وارد میشد، مختصراً به نقصانهای موجود در بیمارستانهای مدرن اشاره کردهاند که از آن جمله میتوان استفادهی بسیار اندک از نور طبیعی و حذف کردن حیاطها و فضاهای سبز را نام برد. در سال 2003، طراحی کیتایاما برای بیمارستان عمومی کاتا در شهر شیروشی ژاپن، با پنجرههای بدون تزئین که دیدی به کوههای زیبای مقابل داشت وهمچنین بام سبزی که برای بیماران نور طبیعی و هوای مطبوع به همراه دارد، نکات مثبت مدرنیسم کلاسیک را دوباره زنده کرد.
در سال 2002 مسابقه طراحی کلینیک گوش و حلق و بینی در گراتس اتریش، برای تکمیل بیمارستان بزرگ گراتس برگزار شد. ساختمان تاریخی این بنا در سالهای 1903 تا 1912 توسط معمار معروف اتریشی اتو واگنر طراحی و ساخته شده بود. سرانجام جایزهی این مسابقه به ارنست گیزل برخت تعلق گرفت. مدیریت بیمارستان درصدد آن بود که ساختمان علاوه بر جنبهی درمانی، جنبههای آموزشی و تعلیمی نیز داشته باشد به طوری که با دیگر مراکز درمانی که تنها کاربری درمانی داشتند، تفاوتهایی داشته باشد. بخش اورژانس در طبقهی همکف ساختمانی سه طبقه و مستقل از فضاهای دیگر طراحی شد، به همین ترتیب اتاقهای مشاوره با پارتیشنهای قرمزرنگ که نور طبیعی از طریق پنجرههای تعبیه شده در بالای آن تأمین میشد جدا از سایر فضاها طراحی شد. همچنین در این کلینیک برای خانوادهها و همراهان بیماران فضای باز، جهت انتظار و استراحت در نظر گرفته شده بود. نکته مهم در طراحی این کلینیک وجود دوربینهای مداربستهای است که در اتاقهای عمل نصب شده و تصاویری از عمل جراحی و مراحل آن را به مانیتورهایی که در کلاسهای آموزشی مجاور اتاق عمل طراحی شده بودند، ارسال میکرد. برای جلوگیری از بینظمیهای حاصل از سیمکشی و کابلهای اتصالدهندهی دوربینها به مانیتورها، کلاسهای آموزشیْ همجوار با اتاقهای عملِ جراحی طراحی شده بود. طراحی مناسب اتاقهای عمل همراه با نور کافی در این مجموعه، نه تنها محیطی راحتتر برای کار کردن پزشکان فراهم میکرد، بلکه آسایش و راحتی بیماران را نیز به همراه داشت.

در شهر گراتس تعداد زیادی مراکز درمانی با طراحیهای نوآورانه وجود دارد و کلینیک تخصصی گوش و حلق و بینی تنها یک نمونه از آنها است. مثال دیگری از این مراکز درمانی، طراحی خلاقانهی روپرت گروبِر و گونتر دومنیگ است که برای بیمارستان بلندمرتبهی گرایز غربی در سال 2002 انجام دادهاند. معمولاً در بیمارستانهای بزرگ پیدا کردن مسیر درست برای رسیدن به بخشهای مختلف کار مشکلی است، ولی دومنیگ با قرار دادن دیوارهای مورب شیشهای که مسیرهای مختلف به بخشهای مختلف را مشخص میکند، این مشکل را تا حد زیادی برطرف کرده است. در سالن اصلی علاوه بر میز بزرگ پذیرش، کافهتریا و بانک، مجسمهای بزرگ به رنگ قرمز روشن حکایت از عمومی بودن فضا دارد.
بیمارستان هارتبرگ، حومهی شهر گراتس، در سال 1999 ساخته شده است که نمونهای دیگر از طراحیهای نوآورانه در این منطقه است. مطالعات نشان داده که اگر بیماران دسترسی به فضای باز داشته باشند نه تنها طول مدت بستریهای بعد از عمل جراحی کوتاهتر میشود، بلکه میزان مداوای دارویی آنها نیز تا مقدار قابل توجهی کاهش مییابد. کادا، طراح بیمارستان هارتبرگ، نه تنها تراس بزرگی مخصوص استفادهی بیماران در نظر گرفته است، بلکه اتاقهای بیماران را به گونهای طراحی کرده که از همهی آنها منظرههای زیبای باغهای اطراف پیدا باشد. در این بیمارستان پنجرههای شمالی و غربی اتاق بیماران به سایبانهای خورشیدی مجهز شدهاند. سالن اصلی بیمارستان نیز با ساختاری باریک از جنس استیل، ترکیببندی شده است وعلاوه بر پلکان اصلی، پلکانی گرد در سالن قرار دارد که باعث سرزندگی و پویایی این مکان شده است. [البته آسانسور نیز در دسترس است]




بیمارستان راینسِتاته در آرنهم هلند، توسط معمار هلندی، ایدِما طراحی شده است. در این پروژه ایدما کاملاً به ضرورت به کارگیری نور طبیعی واقف بوده است. وی سالن اصلی را در وسط فضاهای دیگر قرار داده، اما عاملی که طراحی او را از طرحهای دیگر متفاوت میسازد، ترکیب دو سبک مدرن و پست مدرن است. در قلب این بیمارستان 750 تختخوابی، یک حیاط مرکزی بزرگ قرار دارد که ساختمان هشت طبقهی بیمارستان دور تا دور آن بالا رفته است. در سالن اصلی که از نظر نورگیری، بسیار عالی طراحی شده است، مجسمهای بزرگ از سقف آویزان است که باعث شده سقف قسمت پذیرش و کافهتریا بلندتر به نظر آید. راه میانبر و موربی که با طرحهای گرافیکی سنگفرش شده است افراد را به قسمت بستری بیماران هدایت میکند. اتاقهای بیماران، همگی مبلمانی به رنگهای نارنجی روشن و فیروزهای دارند. در کل میتوان گفت با استفادهی مناسب از نور طبیعی و ترکیبهای جسورانهی رنگها، فضای درمانی منحصر به فردی ایجاد شده است.
همان مقدار که نور، جهتگیری و حجم یک فضای درمانی اهمیت دارد، فاکتورهای دیگر طراحی نیز مهم هستند. در سال 2002، خلاصهای از تحقیقی که معمار و روانشناس، برایان لاوسن برای ادارهی ملی بهداشت انگلستان انجام داده بود، در مجلهی «مروری بر معماری» به چاپ رسید. او در این مقاله از دو منظر مختلف فضاهای درمانی را مورد بحث قرار داده بود: اول، توجه به مسائل حسی بیماران (به طور مثال، رنگ کف یا درجه حرارت اتاقها)، و دوم توجه به مسئلهی رابطهی میان افراد (احتیاج به فضاهای خصوصی یا عمومی). مطالعات او در دو بیمارستان «پول» و «ساوثداونز» در براتین انگلستان نشان داد که معماران بیشتر به فاکتور اول در طراحی بیمارستانها دقت میکنند تا فاکتور دوم. نتیجهگیری لاوسن این بود که معماران باید به مسألهی طراحی فضاهای خصوصی، دید و منظرها (نه تنها دید به مناظر طبیعی، بلکه دید به مراودات اجتماعی و فضاهای عمومی) و کنترل صدا بیشتر بپردازند. توجه به مسائل زیباسازی غیرمنطقی نیست، اما طبق رأیگیری لاوسن از بیماران، در ردهی سوم و بعد از ضرورت وجود فضاهای خصوصی و آرام بودن فضاها از نظر صوتی قرار میگیرد.

بیمارستان راینسِتاته، آرنهم، هلند، 1995، گروه معماری نیست ایدما
زایشگاه و بیمــارستان کودکان
هنگامی که بیمارستانی، مخصوص قشر خاصی از بیماران، مثلاً مادران باردار یا کودکان است، طبیعتاً طراحی آن نیز باید با توجه به خصوصیتهای آن قشر خاص از بیماران صورت پذیرد. همان گونه که در هنگام تزریق دارو به بدن، اگر ماهیچهها در حالت آرامی قرار گرفته باشند، درد وارد کردن سرنگ به بدن کمتر میشود، طراحی این نوع از بیمارستانها نیز باید به گونهای باشد که از ترس و هراس بیمار، در هنگام ورود به بیمارستان تا میزان قابل توجهی کاسته شود.
توجه به این نکته، بهویژه در طراحی بیمارستانهای کودکان بسیار مهم و ضروری است، کودکان به مسائلی که با آنها نا آشنا هستند، بسیار حساسند. آنها هنگام ورود به بیمارستان، علاوه بر اینکه از افرادی که به طور روزمره با آنها در تماس هستند دور میشوند، میبایست با وضعیت بیماری خود نیز آشنا شوند (بنابراین امروزه بسیار ضروری است که در بخش اطفال، والدین در طول درمان و بستری همراه کودکان خود در بیمارستان حضور داشته باشند). جدا از اینکه بیماری، در هر قشر یا هر سنی تأثیری منفی روی روان انسانها میگذارد، جامعه باید به آسیبپذیرتر بودن کودکان توجه خاصی نشان دهد، از این رو طراحی بیمارستان کودکان یکی از پراهمیتترین قسمتهای کار طراحان و معماران است.
رافائل مونئو با طراحیش برای زایشگاه و بیمارستان اطفال گرگوری مارانیون در مادرید در سال 2003 نشان داد که زنان باردار و اطفال به دیوارهای رنگارنگ و شخصیتهای کارتونی نقاشیشده روی آن نیازی ندارند. او بر این عقیده است که بارداری بیماری نیست، بلکه حالت و موقعیتی از زندگی یک زن است. مونئو در طراحی فضاهای داخلی این بیمارستان از خانههای سنتی اسپانیایی ایده گرفته است، با این حال هدف او طراحی فضایی به مانند خانه نبود، بلکه میخواست فضایی روشن و مطبوع و مورد پسند بیماران و همراهان آنها به وجود آورد.
در این بیمارستان، از پنجرهی تمامی اتاقها، فضای سبز طراحیشده در محوطه دیده میشود. دیواری که پنجرهها در آن قرار دارد، با رنگهایی که نه کمرنگ و بیروحاند و نه خیرهکننده و زننده، پوشانده شده و دیوارهای همجوار و سقف با رنگ سفید در به تعادل رساندن فضای اتاق مؤثر هستند. مونئو به جای استفاده از تصاویر کارتونی روی دیوارها برای آرام کردن بیماران به آنها امکان کنترل نور، درجه حرارت و صدا را داده است که همگی از فاکتورهای مهم طراحی بیمارستان محسوب میشوند. طبق درخواست کارفرما، مونئو هفده نوع از مبلمان بهکاررفته در بیمارستان، از جمله قفسه، میز جلسه، صندلیهای قسمت پذیرش، صندلی راحتی متحرک و میزهای غذای متّصل به تخت بیماران را خود طراحی کرد. در این طراحی سعی مونئو بر به حداکثر رساندن آرامش و راحتی مادران و همراهان آنها در یکی از حیاتیترین لحظات زندگی، یعنی تولد بچه بوده است.
در ایالات متحدهی آمریکا، تعداد زیادی از بیمارستانها در حال رقابت با یکدیگر هستند و در نتیجه برای جلب رضایت بیماران در طراحی داخلی این فضاها ایدههای جالبی به اجرا در آمده است. به عنوان مثال طراحی آنشِن و آلن در سال 2001 در کلینیک درمانهای سرپایی کودکان در سان فرانسیسکو، یکی از این موارد است. در این کلینیک یکی از میزهای پذیرش با ارتفاع معمولی و دیگری با ارتفاع کوتاهتر، مخصوص کودکان طراحی شده است. هدف از این کار آشنایی کودکان با یکی از اولین مراحل ورود به یک مرکز درمانی یا همان مراجعه به قسمت پذیرش است. همچنین در این کلینیک که سالیانه 500,000 کودک به طور سرپایی در آن درمان میشوند، طراح برای جلوگیری از یکنواختی، به جای رنگ کردن دیوارها و نقاشی کردن شخصیتهای کارتونی روی آنها، فضایی برای نقاشی کردن کودکان در نظر گرفته است تا هنرها و مهارتهایشان را رشد دهند.



بر خلاف طراحیهایی که آنشن و آلن و مونئو در جهت خلق محیطی آرام و مینیمالیستی انجام دادهاند، معمار آمریکایی، دیوید راکوِل در زمینهای کاملاً متفاوت کار کرده است. نحوهی طراحی برونگرا و خیالپردازیهای افسانهای راکول در طراحیهایش، از صحنههای نمایش گرفته تا مراکز تفریحی، کاملاً نشأتگرفته از زندگی شخصی او و بزرگ شدنش در خانوادهای هنرمند است. راکول همانند پیشگویی که همه رازها و اسرارش را یکجا بازگو نمیکند، در طراحیهایش از نشانهها و سرنخهایی برای بازگو کردن یک داستان استفاده میکند. راکوِل در طراحی بیمارستانِ کودکان مونتهفیوره در نیویورک (2001) بیشتر ایدههای خود را از نظریات منجم و دانشمند مرحوم، کارل ساگان گرفته است، کسی که اعتقاد داشت راحتی و آسایش انسان در صورت ارتباط داشتن با کیهان و گیتی میسر میشود. در لابی بیمارستان که بیشتر شبیه به لابی موزه است تا بیمارستان، مراجعهکنندگان با گنبدی آسماننما و نقاشیهای دیواری از کهکشان راه شیری مواجه میشوند و چه چیزی بیش از این میتواند برای کودکان آموزنده و در عین حال جالب باشد؟!
مراکز بهداشت روان
از اوایل قرن بیست و یکم، فراموشی ذهنی، یک بیماری تلقی شد. شناخت علم روانشناسی باعث شد طراحی محیطهای درمانی تا مقدار قابل توجهی دلپسند و رضایتبخش شود. با این حال این مهم هنوز در آن دسته از مراکز روانی که همچنان مانند بیمارستانهای ویکتوریایی باقی ماندهاند صدق نمیکند. طراحی در این نوع از مراکز درمانی هنوز در ابتداییترین مراحل خود باقی مانده است، ولی شماری از این مراکز نیز تأسیس شدهاند که میتوانند نمونههای خوبی برای ایده گرفتن طراحان باشد.
در سال 2001 مؤسسهی هلندی مکانو برای مرکز درمانی اِمِرگیس در گوئس هلند استراتژی طراحی و ساخت ساختمانهای اقامتی مستقل از هم را در پیش گرفت. این مرکز از دو ساختمان مجزّا برای خدمترسانی به دو دسته از مراجعهکنندگان با نیازهای متفاوت تشکیل شده است. یک ساختمان با 28 تختخواب، پذیرای سالخوردگانی است که مدت بستریشان کوتاه است. ساختمان دیگر با 42 تختخواب، مخصوص افرادی است که اقامتی طولانیتر دراین مرکز دارند. طراحی هر دو ساختمان، بر گرفته از فرهنگ بومی و خانههای قدیمی هلندی است. معمار با طراحی خود، دو گونه از نیازهای متفاوت بیماران را معرفی کرده است. سالخوردگانی که مدت اقامتشان در مرکز درمانی طولانی است احتیاج به سکوت و آرامش بیشتری دارند، در نتیجه قسمتهای عمومی ساختمانشان به حیاط داخلی مجتمع منتهی میشود، در حالی که افرادی که به مدت یک یا چند روز بستری میشوند نیاز به ارتباط با محیط خارج دارند، در نتیجه قسمت عمومی ساختمانشان به فضای بیرون و خیابان دید دارد. هر دو ساختمان نمایی قدرتمند و خشن دارند، اما فضای داخلیشان با ترکیبهای رنگی مناسب و پنجرههای سقفی، محیطی صمیمی و گرم به وجود آورده است.


مرکز سلامت روانی امرگیس، گروه معماری مکانو، گوِئس، هلند 2001
افرادی است که اقامتی طولانیتر دراین مرکز دارند. طراحی هر دو ساختمان، بر گرفته از فرهنگ بومی و خانههای قدیمی هلندی است. معمار با طراحی خود، دو گونه از نیازهای متفاوت بیماران را معرفی کرده است. سالخوردگانی که مدت اقامتشان در مرکز درمانی طولانی است احتیاج به سکوت و آرامش بیشتری دارند، در نتیجه قسمتهای عمومی ساختمانشان به حیاط داخلی مجتمع منتهی میشود، در حالی که افرادی که به مدت یک یا چند روز بستری میشوند نیاز به ارتباط با محیط خارج دارند، در نتیجه قسمت عمومی ساختمانشان به فضای بیرون و خیابان دید دارد. هر دو ساختمان نمایی قدرتمند و خشن دارند، اما فضای داخلیشان با ترکیبهای رنگی مناسب و پنجرههای سقفی، محیطی صمیمی و گرم به وجود آورده است.
خانهی سالمنـدان
چند دههای بیشتر نیست که اصطلاح خانهی سالمندان (مرکزی که افراد سالخورده به صورت گروهی، با یکدیگر زندگی میکنند و در عین حال از امکانات پزشکی بهرهمند میشوند) رواج پیدا کرده است. کشفیات جدید، در مورد مغز انسان، همانند پیشرفتهای جدید در علم داروشناسی روانی باعث شده است درمانهای پیراپزشکی نیز پیشرفت کند. با این حال سالخوردگی و به دنبال آن تغییرات بدن و سیستم اعصاب نیز، همانند بارداری، بیماری محسوب نمیشود.
در سرتاسر ایالات متحده آمریکا حدود یک میلیون سالمند وجود دارد که توانایی انجام بعضی از کارهای روزمرهی خود را ندارند. میانگین سن افرادی که حداقل توانایی انجام یکی از کارهای روزمره خود را ندارند، 83 سال است که در حدود 50 درصد آنان از بیماری فراموشی رنج میبرند.
هرمان هرتسبرگر، معماری که طرفدار سبک ساختارگراست، معتقد است ساکنان یک ساختمان باید روی طراحی ساختمان تأثیر مستقیم بگذارند. طراحی او برای خانه سالمندان اُورلوپ در سال 1984 در آلمِرـ هاوِن هلند هم از نظر زیباییشناسی و هم از نظر انتظام بخشیدن به انواع بخشهای سرویسدهی به سالمندان، نمونهی برجستهای است. بر خلاف این تفکر غلط که افراد سالمند احتیاج به استراحت مطلق و دوری از هرگونه شلوغی و هیاهوی شهر را دارند، پنجرههای این مرکز رو به سوی زندگی اجتماعی که در خیابان جریان دارد، باز میشود.
استیون وِردِربِر میگوید هرتسبرگر سعی کرده این مرکز را به گونهای طراحی کند که نه حالت یک مرکز پزشکی را القا کند و نه حالت یک خانه شخصی را؛ همچنین طراحی او به گونهای است که ارتباط نزدیکی بین پرستاران وسالمندان برقرار میکند و در نهایت سعی هرتسبرگر بر دور کردن حس تنهایی از سالمندان بوده است.
در مقابل طراحی هرتسبرگر، یعنی معماری که جایگیری مبلمان را در اختیار استفادهکنندگان از ساختمان یا بیماران قرار میدهد، هلا یونگِریوس و یورگن بِی در طراحی داخلی مرکز هِت شیلد (2002) برای سالمندان شهر وُلف هِتسه هلند که از کوری و یا اختلال در بینایی رنج میبرند، روند دیگری را در پیش گرفتهاند. آنان در طراحی خود سعی کردهاند توجه سه دسته از افراد یعنی بیماران، کارکنان مرکز و مراجعهکنندگان را جلب کنند. طراحان با به حداقل رساندن هر گونه مانع در مسیرهای رفت و آمد و راهروها، نگرانی از خطرهای احتمالی که ممکن است برای سالمندان نابینا اتفاق بیفتد را برطرف کردهاند، ولی در عین حال جذابیتهایی را نیز در طراحی خود برای عدم یکنواختی فضاها در نظر گرفتهاند، به طور مثال یکی از این جذابیتها، مجسمهی بزرگ سگی از جنس خاک مصنوعی است که مراجعهکنندگان را در هنگام ورود به لابی شگفتزده میکند. در جایی دیگر، دیوارها با تزئینات برجستهای به شکل گُل که به درجه حرارت هوا حساس هستند آرایش شدهاند. وقتی هوای بیرون سرد است، لامپهای مادونِ قرمزِ دور این تزئینات، هوای راهروها را گرم میکند. المان دیگری که در مسیرهای رفت وآمد قرار دارد، صفحهای از دیسکهای مغناطیسی متحرک است که میتوان آنها را مانند پازل به شکل گُل درآورد. المان دیگری که وجود آن ضروری و کاربردیتر است نردهها هستند که در فواصل مختلف بلندگوهایی بر آنها نصب شده و به این ترتیب بیماران میتوانند در قسمتهای مختلف به وسیلهی پخشکنندههای متفاوت به برنامههای رادیویی گوش دهند، مثلاً اپرایی که در هنگکنگ اجرا میشود یا اخبار جدید کاخ سفید که از شبکهی رادیویی CNN پخش میشود یا هر برنامهی رادیویی دیگر. چنین امکاناتی که برای استفاده از آنها باید از حس شنوایی یا لامسه استفاده کرد برای سالمندان نابینا بسیار کاربرد دارد.
در طراحی داخلی مرکز پزشکی و خانهی سالمندان درناخ آوهوف (1999) در اتریش، هلموت کریستِن به پیدا کردن موقعیت در ساختمان، هم از سوی سالمندان مقیم و هم از سوی مراجعهکنندگان اهمیتی خاص داده است. او برای این کار در هر طبقه از کاغذ دیواری بزرگ و خیرهکنندهای استفاده کرده است، مثلاً در طبقهی دوم از کاغذ دیواری بزرگی با گلهای صورتی رنگ و در طبقهی سوم از کاغذ دیواری با گلهای زرد. هلموت کریستن میگوید سعی او بر این بوده که به گونهای طراحی کند تا این مرکز، مفهوم دو پهلویی از خانه و محل سلامتی داشته باشد. هر اتاق از دو بخش تشکیل شده: یک بخش مخصوص محل زندگی است که رو به سوی قسمت عمومی ساختمان دارد و دیگری قسمت خواب، که همان قسمت خصوصی هر بیمار است. این طراحی انعطافپذیر به بیماران دو حق انتخاب داده است: یکی زندگی عمومی و دیگری زندگی خصوصی. خود معمار براین عقیده است که شرط لازم برای شرکت در زندگی و روابط اجتماعی، داشتن زندگی خصوصی است. این ساختمان شامل بخشهایی مانند سالن آرایشگاه، کتابخانه، کلیسای کوچک، سالن ورزش و… نیز هست. یک مسیر سرپوشیده پیادهروی هم برای مواقعی که بدی هوا اجازه نمیدهد سالمندان در باغی که مرکز درمانی در آن واقع شده است پیادهروی کنند، طراحی شده است.


کلینیک و مطب پزشکان
از آنجایی که اکثر بیماران ترجیح میدهند در محیطی صمیمی درمان شوند، طراحان در طراحی محیطهای کوچک به میزان قابل توجهی آزادتر هستند. آنها در طراحی کلینیک، از صراحت بیشتری برخوردارند. البته ممکن است باور غلط بر این باشد که طراحی کلینیکها و مطب پزشکان به اندازهی بیمارستانها یا خانههای سالمندان مهم نیست، اما باید به این نکته توجه کنیم که کسانی که به این مراکز مراجعه میکنند، همانند بیمارانی که به صورت طولانیمدت بستری میشوند، نگرانی و ناراحتیهایی دارند. بیمار در کلینیک، برای اولین بار با بیماری خود، که شاید نیاز به درمان طولانی نیز داشته باشد، آشنا میشود. طرح ژاک هرتسوگ و پییِر دِ مورون برای ساخت یک بیمارستان ضایعات ذهنی و نخاعی در بازلِ سوییس در سال 2002، اما، پاسخ به نیازهای بیمارانی که دچار معلولیت یا آسیب مغزی شدهاند را در مقیاس بزرگتری به انجام میرساند و تجلیهای معماری را در روند درمان و بهبودی دخیل میسازد.
گای گرینفیلد در سال 2000 طراحی مراکز جراحی هَمراِسمیث بریجرود در لندن را انجام داد که این پروژه توانست یک سال بعد از آن، جایزهی انجمن سلطنتی معمـاران انگلستـان (ریبـا) را به دست آورد و نمونـهی مثـالزدنی یک مجموعهی پزشکیست که از هماهنگی بسیار خوبی بین نیازهای جزئی درمان و یک معماری امروزی و خلاقانه برخوردار است. دیوارهای منحنیشکل در راهروهای این ساختمان، باعث میشوند که حداکثر استفاده از نور طبیعی به عمل آید و این نکته برای داوران سازمان ریبا بسیار جالب بود، زیرا گفتهاند «راهروها اغلب از خستهکنندهترین قسمتهای یک مرکز درمانی هستند، اما در اینجا، رنگهای نوری که با شکلهای مختلف به داخل هجوم میبرند، این ویژگی منفی را از راهروها گرفته است.» عجیب این است که داوران هیچ اشارهای به این نکته نکردهاند که دیوارهای منحنی این مطب بسیار شبیه به دیوارهایی است که ریچارد مایر برای کلیسای جوبیلی در رم طراحی کرده است. اگر گرینفیلد آگاهانه یا نا آگاهانه از طراحی ریچارد مایر برای دیوارهای این مرکز تقلید کرده باشد، بدون شک بهترین کار را انجام داده است. در این مرکز درمانی، توجه به جزئیات معنوی و القای حسّ زیباییهای روحانی از قلم نیفتاده و طراح، در رسیدن به این هدف، از نور و رنگ بهخوبی بهره برد و سخاوتمندانه اتاقهای انتظار و مشاوره را با روشنایی حاصل از دیوارههای شیشهایِ حیاط مرکزی به فضایی صمیمی و دوستانه تبدیل کرده است.
در میان کلینیکها، آنهایی که مربوط به مراحل تولید مثل به وسیلهی لقاح مصنوعی هستند از اهمیت ویژهای برخوردارند. در کشورهای متمدن، پیشرفتهای پزشکی (مانند لقاح مصنوعی) و تغییرات در آداب و رسوم (مانند مادر میزبان) همگی باعث شده است چیزی به نام ناباروری مانع تولید مثل نشود. در کل، علم پزشکی در زمینهی نوزادان و بیماریهای اطفال پیشرفتهای چشمگیری داشته است. طراحی مراکز و کلینیکهایی که در زمینه مادران باردار و باروری هستند نیاز به شناخت زنان و روابط اجتماعی آنان دارد.
طراحی بوشو هنلی برای کلینیک لقاح مصنوعی در لندن (2002) برای زنانی که در ستیز با ناباروری هستند محیطی کاملاً زنانه به وجود آورده است. بیماران در طول درمان به ناچار باید دفعات زیادی به کلینیک مراجعه کنند. هنلی برای از بین بردن این یکنواختی اجتنابناپذیر، سعی در ایجاد محیطی گرم و صمیمی کرده است. فیلترهای زیبای پارچهای برای بیماران فضای خصوصی ایجاد میکند و آنان را از خیابان و محیط بیرون محفوظ نگه میدارد. در راهروها پردههای پارچهای از یک طرف و در طرف دیگر دیوارهای پوشیده از الوار چوب تنها حالت تزئینی ندارند، بلکه باعث کم کردن اضطراب و نگرانیهای احتمالی بیماران میشوند.
وظیفهی طراحان در طراحی کلینیکهای تنظیم خانواده یا لقاح مصنوعی این است که اضطراب و نگرانی بیماران و پرسنل پرستاری را به حداقل برسانند و در عین حال احساس امنیت را به آنان القا کنند. آن فوگِرون در سال 1995 دفتر تنظیم خانوادهی سان فرانسیسکو را طراحی کرد که مرکز پاسخگویی تلفنی نیز بود. دو رکن اساسی فوگرون در طراحی این مرکز، قدرت و در عین حال صمیمیت طراحی بود.
سـه سـال بعد در سـال 2004 کلینیـک مک آرتـر در کالیفرنیـا توسط فوگـرون طراحی شد. فوگرون در این طراحی به منظور ایجاد محیطی بیدغدغه و امن برای بیماران، بدون استفاده از هر گونه حصار و عامل محدودکنندهای از المانهایی نامرئی استفاده کرد. وی بسیار زیرکانه به جای به کار بردن پنجرههایی که رو به سوی بیرون و هیاهوی شهر دارند، نور ساختمان را از حیاط مرکزی میگیرد که درختان زیتون سمبل صلح در آن کاشته شدهاند. فوگرون همچنین از پنجرههای سقفی در طراحی خود استفاده کرد. در فضای داخلی، کفپوشهایی از جنس چوب بلوط و دیوارهای شیشهای که زهوارهایی از جنس استیل دارند ترکیب هماهنگی به وجود آورده است.
یکی دیگر از پروژههای فوگرون در زمینهی مراکز درمانی زنان، طراحی داخلی بخش زنان و زایمان بیمارستان دیویس وابسته به دانشگاه کالیفرنیا (2002) است. برخلاف پروژهی مرکز تنظیم خانواده که با محدودیتهایی روبهرو بود، در این پروژه کارفرما بودجهی مناسبی در اختیار فوگرون قرار داده بود و از او خواسته بود اتاقهای لوکسی در این بخش طراحی کند. فوگرون کفپوشهای لابی را از پارکتهایی از جنس درخت اُکالیپتوس و همچنین سنگ مرمر انتخاب کرد. این مصالح در دیگر قسمتهای بخش، از جمله اتاق بیماران نیز مورد استفاده قرار گرفت. فوگرون به طور کلی در کف از مرمر، برنز و در بعضی قسمتها از کفپوشهای چوب بلوط استفاده کرد که نرمتر هستند و راه رفتن روی آنها برای کارکنانی که ساعتها کار کردهاند یا زنان آبستن که به سختی راه میروند، راحتتر است. فوگرون در اتاقهای زایمان تحول بزرگی صورت داد و به جای رنگهای ساده و پارچههای نامناسب، بر اساس جهتگیری اتاقها از رنگهای مختلف استفاده کرد: مثلاً از درجات مختلف رنگهای گرم برای اتاقهایی که رو به شمال هستند و از رنگهای سرد برای اتاقهایی که پنجرههایشان رو به غرب است. او همچنین از مبلمانهایی لوکس در اتاقها سود برد و نتیجهی کارش فضایی باوقار و دلباز بود.
در سال 1998 دولت انگلستان به ضرورت توجه به نحوهی تولد کودکان و بیماری اطفال پی برد و مرکز «آغاز مطمئن» (Sure Start) را راهاندازی کرد (عملیاتی که در آن اطفال سالم از هنگام تولد تا 4 سالگی و اطفالی که از معلولیت فیزیکی یا ذهنی رنج میبرند تا 16 سالگی مورد حمایتهای درمانی و پزشکی دولت قرار میگیرند). طراحی یکی از مرکزهای «آغاز مطمئن» در شهر استفنی در ایالت اوشن بر عهدهی گروه معماری هِنری موف قرار گرفت.
مرکز «آغاز مطمئن» در اوشن در سـال 2000 سـاخته شـد. این مرکز فضـاهای دوکاربردی دارد. از طریق استفاده از درها با چارچوبهای متحرک و میزهای تاشو، اتاق بازی کودکان زیر 4 سال در مواقع ضروری به اتاق جلسهی مسئولان مرکز تبدیل میشود. معماران برای پنجرهها پردههای طلایی رنگی در نظر گرفتهاند که با حروف و کلمات بنگالی و انگلیسی تزئین شده است. در داخل، فرشی که طرحهای برجستهی کوه و دریاچه و منظره روی آن کار شده است به پارکتهای کف جلوه بیشتری میدهد. مبلمان نیز با پارچهی مخمل کبریتی صورتی رنگ، ترکیب خوبی به فضا داده است. همچنین در این فضای به نسبت کوچک، امکانات استفاده از تلفن و کامپیوتر برای راحتی مراجعهکنندگان در نظر گرفته شده است. در این طرح سعی گروه موف بر این بوده که علاوه بر تعدیل اضطراب کودکان، از نگرانیهای پدر و مادرانی که اغلب زیر فشار بیماری فرزندانشان هستند بکاهد.
کلینیک کودکان 2000 در منهتن شمالی توسط معماران هلندی، مارلین کپتین و اِستاین رودنات طراحی شده است. این کلینیک هم خانهی بازی است و هم مرکز درمانی! میز پذیرش مرکز از بلوکهای پلیاستری ساخته شده که طراحی آن توسط معمار معروف، رم کولهاس، انجام گرفته است. وقتی چراغهای مخفی میز روشن است، دیوار مقابل نیز روشن میشود. از آنجا که انتظار کشیدن در مطب پزشک یکی از خستهکنندهترین کارها برای کودکان است، معماران ضلعی از مرکز را که درِ ورودی نیز در آن قرار گرفته و ارتفاعی در حدود 6 متر دارد، به محلی برای بازی کودکان تبدیل کردهاند و کودکان میتوانند تا زمانی که نوبتشان میشود، مشغول بازی کردن باشند. همچنین در این مرکز به جای استفاده از لغتِ «اتاقِ پزشک» یا «اتاقِ مشاوره» از اصطلاحاتی همچون «اتاقِ الفبا»، «اتاقِ آکواریوم» یا «اتاقِ نقاشی» استفاده میشود. این نامگذاری اتاقها، توسط هنرمندان گرافیست آمریکایی صورت گرفته که اتاقها را نقاشی کردهاند.
مرکز کودکان 2000، مارلین کپتین و اِستاین رودنات، منهتن شمالی، نیویورک 2004
فرهنگ سلامتی
در زمینهی سلامت و بهداشت، این نظریه که سلامتی جسمانی و فیزیکی مقولهای کاملاً جدا از سلامتی روحی و فکری است از مدتها قبل صادق بود، تا اینکه در قرن بیستم خلافش ثابت شد. در قرن بیستم از یک سو با پیشرفت علم روانشناسی و از سوی دیگر با پیشرفت علم ژنتیک تحولات عظیمی در علم پزشکی صورت گرفت. امروزه ثابت شده است برای بهرهمندی از سلامت کامل نیاز است هم از سلامتی جسمی و هم از سلامتی روحی برخوردار باشیم. این نگاه کلی، باعث شده است علم پزشکی در زمینههای جدید پیشرفت کند. یکی از این زمینهها جراحی پلاستیک است. امروزه زیبایی در جوامع مرفه به یکی از شاخصهای موفقیت تبدیل شده و زیبا به نظر آمدن یکی از عوامل مهم در احساس آرامش و اعتماد به نفس است.
امروزه بیشتر جراحیهای پلاستیک برای از بین بردن اثرات پیری است تا از بین بردن ناهنجاریهای مادرزادی. پیشرفتهای پزشکی تا به حدی رسیده است که به بیماران این اطمینان را میدهند تا به طور مثال خالکوبی روی بدنشان را پاک کنند یا اگر از اندازه بینیشان رضایت ندارند آن را تغییر دهند. به همین دلیل روز به روز به تعداد مراکز جراحی پلاستیک اضافه میشود. معماران، آندرئا مارکانته، والتر کامانیا و ماسیمیلیانو کامولِتو در سال 1999 مسئولیت طراحی مراکز جراحی پلاستیک CIEG در رم را بر عهده گرفتند. این معماران برای خنثی کردن طراحی داخل مدرنی که برای این مرکز انجام دادهاند به طور ضمنی از المانهای معماری کلاسیک روم استفاده کردند. این کار، یعنی تلفیق معماری مدرن و معماری کلاسیک، الهامگرفته از تغییراتی است که طی عمل جراحی در بدن انسان ایجاد میشود. معماران این روش طراحی خود را به صورت خلاصه این چنین تعریف میکنند: «انسانها در هزارهی سوم بین دو مفهوم معنویت و مادیت معلق ماندهاند، آنها مشغول زندگی کردن با مفهومهای متناقضی هستند: گذشته و حال، حافظه و نسیان».
این مرکز درمانی در قلب ساختمانهای باقیمانده از دوران باروک، یعنی بین دو خیابان اصلی اسپانیا و پوپولو واقع است، با این حال از شلوغی این منطقه که ناشی از سرازیر شدن هزاران توریست در طول سال است مصون مانده است. استفاده از ساقههای سبز رنگ بامبو تنها یکی از المانهای خاص این مرکز است. معماران با ترکیب نور مصنوعی و نور طبیعی که بر روی سطوح سفیدرنگ و پرجلا انعکاس پیدا میکند، فضایی روشن و نورانی به وجود آوردهاند. همچنین با استفاده از شیشههای مات و استیل ضد لک مانع از سایهاندازیهای بیش از حد شدهاند.
در تایپه، پایتخت تایوان، طراح انگلیسی، مایکل یانگ، برای طراحی کلینیک جراحی پلاستیک دکتر جیمز (2005) به جای استفاده از پنجرههای معمولی از موضوع شفافیت در معماری استفاده کرد. دیوارهای پیش ساختهی پشت به نور که توسط همسر یانگ، کاترین، با نقوش هندی تزئین شدهاند محیطی زنانه به وجود آورده است. نقشهای پر و خالی روی دیوار هنگامی که با انعکاس نور در کفپوشهای شیشهمانند ادغام میشوند، فضایی منحصر به فرد به وجود میآورند.