سرمقالــــه
معماری ایران در دو راههی سبک ملی و جدید
وارطان هوانسیان


منبع: کتاب «معماری وارطان هوانسیان»، اثر مجموعه معماری دوران تحول در ایران (سهراب سروشیانی، ویکتور دانیل، بیژن شافعی)
چندی قبل در جراید و مطبوعات بحثی از سبک ساختمانهای تهران به میان آمد و این بحث دنبالهی نطقی بود که آقای نخستوزیر در جلسهی افتتاحیهی انجمن آرشیتکتهای ایران ایراد کرده بودند. آقای نخستوزیر ضمن نطق خود گفته بودند در ایران همه سبکهای معماری دیده میشود غیر از سبک اصیل ایران.
و بدین ترتیب مجالی پیش آمد که روزنامهها مقالاتی در این زمینه منتشر کنند از جمله روزنامهی اطلاعات اقدام به تهیهی رپرتاژ جالبی که حاوی مصاحبه با بعضی از معماران بود درج کرد، بدینصورت که سوال شده بود آیا طرفدار معماری جدید هستید یا معماری قدیم؟ آقایانی که به این سوال پاسخ داده بودند معلوم بود که سعی میکردند که جوابشان مختصر باشد و به اصطلاح رعایت محافظهکاری را کرده باشند.
اینجانب به خاطر دلبستگی و علاقه به حرفه و شغلم و تعصب شدیدی که در نتیجهی تلاش مداوم در طول سالیان دراز زندگیم به این شغل و هنر داشته و دارم دریغم آمد که در مقام طرح چنین مسئلهی اساسی که در زمینهی فن معماری جنبهی حیاتی دارد لب فروبندم.
آقایانی که به سوال فوقالذکر در آن رپرتاژ پاسخ دادند معلوم نیست که چرا حاضر نشدند که نامشان ذکر شود؟ در چنین موقعیت خاصی که نسبت به هنر معماری عنوان حساس و بحرانی دارد و واقعا باید عقیدهی علاقمندان و دوستداران هنر معماری در چنین مسئلهای روشن شود لازم است؛ که با صراحت و قاطعیت در اینگونه مسائل بحث گردد. بادر نظر گرفتن تحولاتی که در سالهای اخیر در تمام شئون مملکت از جمله در زمینههای شهرسازی و معماری و به طور کلی عمران و آبادانی بهوجود آمده است مناسبترین موقعیت است که صاحبنظران میدان بیایند و آزادانه دربارهی مسائل مربوط به شغل و حرفهی خود اظهار نظر کنند و با صراحت و آزادی از عقیده خود دفاع کنند شاید به این نابسامانی و آشفتگیهایی که معماری معاصر با آن دست به گریبان است خاتمه داده و کمکم آن را در مسیر واقعی قرار دهند. با علاقهای که هر ایرانیِ اصیل نسبت به این آب و خاک دارد شایسته است در مقابل تمدن کهن ایرانِ باستان سر تعظیم فرود آورد و از اینکه گذشت زمان هنوز نتوانسته از ارج و قیمت میراث گرانبهایی که در زمینهی تمام علوم و فنون و هنر و ادب و خصوصا شاهکارهایی که در زمینهی معماری به یادگار مانده قدری بکاهد، به خود بالیده و در خود غرور و سرافرازی احساس کند.
ولی مسئلهی اساسی که در این مقام مطرح است این است که آیا این میراث ارزنده و گرانبها با اینکه در موقع خود و حتی امروزه از گرانبهاترین آثار فن به شمار میروند با همان خصوصیات برای عصر ما که عصر تحول و دگرگونی بلکه جهش و انقلاب است کافیست؟ آیا جوابگوی ما در ایجاد یک دنیای جدید در معماری خواهد بود یا نه؟ روح مطلب اینجاست و جواب به این سوال قدری شهامت و صداقت و از خود گذشتگی میخواهد. ما همیشه گفته و باز هم میگویم و معتقدیم که از گذشته نمیتوانیم منفک شویم چون لحظات زمان مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر پیوستگی دارد و علوم و معارف بشری نیز در این کاروانِ علت و معلول پشت سر هم قرار گرفته و هر پدیدهای متاثر از گذشته و موثر در آینده است؛ ما نیز مانند گذشتگان به قوهی ثقل و سایر اصول معتقدیم ولی در عینحال میگوییم همانطوری که در هیچیک از رشتهی علم و صنعت و هنر و… چرخ زمان به عقب برنمیگردد، در زمینهی معماری هم ما نمیتوانیم به عقب برگردیم مگر اینکه معتقد باشیم که ارگانیسم زندگی ما، فکر ما، علم ما، صنعت ما و هنر ما و همه و همه به عقب برگردد همانطوری که در تمام علوم و فنون پیشرفتهای بعدی معلول تحولات و پیشرفتهای گذشته و بر اساس آنها قرار گرفته و به عبارت دیگر پیشرفتهای گذشته زیربنای تحولات و پیشرفتهای حال و آینده است. با در نظر گرفتن اینکه به هیچ وجه نمیتوان گذشته را با همان خصوصیات و مختصات در حال و آینده تکرار کرد. در زمینهی معماری هم همین عقیده را داریم به این جهت ما میگوییم که دیگر طرز ساختمان، شکل تقسیم بندی، اسلوب بناسازی، رعایت تناسب و اصل هماهنگی و حجم و ضخامت دیوارهای گذشته را نمیتوانیم قبول کنیم زیرا دیگر با فکر جدید این قرن که دوران ماشین و اتم و پیشرفت صنعت و علوم است موافقت و سازگاری ندارند.
میدانیم سنن و آداب و رسوم پدیدههای زمانی هستند و مانند خود زمان دائما در حال تغییر و تبدیلاند و نمیتوان آنها را ثابت و غیرقابل تبدیل فرض کرد و مردم هر عصری آداب و سنن مختص به خود دارند و بدیهی است هنرمند هم در کارها و آثار خود ترجمان افکار و روحیات و آداب و رسوم مردم معاصر خود میباشد؛ به خصوص معماری که پدیدهای است صددرصد اجتماعی و به قول آقای مهندس افراسیابی در مقالهی مندرج در شمارهی دوم مجلهی انجمن آرشیتکتهای ایران یک شاعر ممکن است پیوند خود را از محیطش ببرد و تا پایان عمر از برج عاج خودش به زیر نیاید و لحظهای هم به داغ محکومیتی که نسلهای آینده بر او و آثارش خواهند زد نیاندیشد، اما معمار بدون مردم هیچ است، زیرا این مردم هستند که باید در ساختههای او زندگی کنند «معماری نمیتواند تنها صفحات کتاب را زینت دهد». همانطوری که نقاش روی کرباس و مجسمهساز روى سنگ و موسیقیدان با آلات موسیقی ایدهی خود را که ترجمان محیط خویش است به صحنهی ظهور میرساند؛ همچنین معمار نیز از شرایط و امکانات و مصالح موجود زمین استفاده کرده افکار و روحیات و آداب و سنن جامعهی خود را کریستالیزه نموده و اثر خود را به وجود میآورد و بدیهی است که باید در این اثر خود، ریتم و هماهنگی و تناسب را نیز در نظر بگیرد، زیرا همانطوری که گوته نویسندهی معروف آلمانی گفته «معماری کریستالیزاسیون موزیک میباشد» و یا بقول پُل والری نویسنده و شاعر معروف فرانسوی: «معماری باید بخندد و آواز بخواند نه اینکه لال باشد، معماری باید گویا باشد و با زبان بی زبانی خود از زندگی و جامعه خود سخن بگوید». اینک برگردیم به مطالب مخبر روزنامه که طرفدار گذشته میباشد و نوشته بودند: اکنون جنبش کوچکی به پیروی از شیوهی ژاپنیها در هنر معماری ایران پیدا شده است. بدین ترتیب که آرشیتکتهای جوان بهسبکهای قدیمی و سنت معماری ایران توجه کرده و کوشش میکنند با توجه به سبک و سنت معماری گذشته ایران و استفاده از تکنیک و مصالح جدید بناهایی به وجود آورند و حتی ساختمانها را با مقرنسکاری تزئین نمایند. این نهضت امیدبخش در سال جاری شروع شده و نمونه هایی از سبک جدید به وجود آمده است اکنون چندین خانه در دروس به همین شیوه بنا گردیده و مورد توجه فراوان مردم قرار گرفته است. بدیهی است که این سبک هنوز در مراحل ابتدایی و بدوی است ولی اندک اندک به تکامل نزدیک میشود. آیندهی معماری ایران بدون تردید بر روی این شیوه خواهد بود به نظر ما خیلی زود است که چنین نتیجهای از گفتوگوهای چند نفر و چند نمونه بنای معمولی به صورت قاطع و مثبت به دست آید. زیرا قبل از این آقایان و این چند بنای انگشت شمار شاید حدود چهل سال از آغاز سلطنت رضاشاه کبیر و شروع عمران و آبادانی این مسئله مطرح بود و به اصطلاح تاریخچهای کوتاه به قرار ذیل دارد.
در آن زمان معماران جوان ما وقتی تحصیلات خود را در اروپا و آمریکا به پایان رسانیده و به کشور باز میگشتند خود را در مقابل وظیفهای سنگین مییافتند که عبارت بود از برخوردار کردن وطنشان از ثمرهی معلومات چندین سالهای که آموخته بودند. آنها با جدیت شروع به کار کردند ولی به زودی در مقابل دو طرز فکر مختلف قرار گرفتند و آن اینکه آیا باید از گذشته تقلید نمود؟ و یا اینکه آینده را نگریسته و معماری را با طرز جدید وفق داد.
فکر اولی تحت تاثیر تعصب ملی در اوایل دورهی پهلوی چند مدتی پیشرفت کرده بود و در تهران نیز ساختمانهای چندی به شیوهی قدیم ساخته شد که از آن جمله ساختمانهای بانک ملی قدیم و شهربانی و پست و تلگراف و ثبت اسناد و… بود و باید تصدیق کرد که نتیجهی خوبی از این تجربه به دست نیامد چون درست است که این ساختمانها گذشته را به یاد میآورند ولی ترجمان زمان امروزهی ایران نوین نیستند و نمیتوانند باشند. درست بخاطر دارم که ساختمان شهربانی و تزئینات داخلی آن هنوز به اتمام نرسیده بود و کتیبهی بزرگ آن با شیوهی ساختمانهای قدیم پرسپولیس بهصورت یک فرسک با حیوانات در دست اقدام بود که یک روز اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر تشریف آوردند و از دیدن این فرسک متغیر شده فرمودند: آخر مگر این ساختمان را برای حیوانات وحشی میسازند و این کافی بود که مشغول خراب کردن فرسک شوند و روز بعد مهندس دیگری سرکار بیاورند و بدین ترتیب اقتباس از ساختمانهای قدیم به صورت تقلید در آن موقع تمام شد ولی ساختمانهای جدید که بعد از آن شروع به ساختن آنها شد روی نماهای آنها موتیفهایی از دکوراسیون قدیم از سرامیک یا آهنگری باشگاه افسران وزارت جنگ و بانک ملی شعبه بازار و… دیده میشود. نتیجهی اینکه عملا کار به اینجا منتهی شد، تقلید کورکورانه از اسلوب معماری قدیم و اعمال تعصب خشک با واقعیت زمان و خصوصیات دورهی معاصر وفق نمیدهد و با تمایلات کنونی و نیازمندیهای زندگی حاضر سازشی ندارد. و اما دربارهی طرز تفکر دومی یعنی نداشتن تعصب نسبت به سنن و آداب گذشته و نظر انداختن به حال و آینده باید گفت که اینجانب در عین حالیکه طرفدار این طرز تفکر هستم از زیادهروی و افراطی بودن در این زمینه و به اصطلاح از پاپ هم کشیشتر بودن نیز بیزار هستم. یعنی با تقلید کورکورانه از معماری امروزه اروپا و آمریکا و… بدون درک و بررسی خصوصیات محیط زندگی ما از نظر اجتماعی و اقتصادی و جهات اقلیمی و… مخالفم. از طرف دیگر فرمالیزم ساختمانهای امروزهمان را خطرناک میدانم و این هرج و مرج که در معماری معاصر ایران وجود دارد یک قسمت ناشی از همین فرمالیزم است که گروهی برای اثبات پیشرو و متجدد بودن خود مقلد ساختمانهای اروپا و آمریکا در این سرزمین شدهاند بدون اینکه مختصر توجهی به خصوصیات اقلیمی و اجتماعی محیط خود کرده باشند. این است که مردم امروز غالبا از آنها شکایت دارند و این خود جای بحث مفصلی است. در اینجا تذکر نکتهای را لازم میدانم همانطوری که قبلا اشاره شد ما برای معماری قدیم کشور خودمان احترام فوقالعاده قائل هستیم واقعا هم آثار معماریهای اصفهان که عهد صفویه به وجود آمده و زینت بخش آن شهر تاریخی شدهاند نباید سرسری گرفت و نسل جدید باید در مقابل عظمت این ساختمانها سر تعظیم فرود آورد ولی این ساختمانها دیگر با اوضاع و احوال امروزه و تمایلات نسل کنونی و احتیاجات زندگی ما مطابقت ندارند یک ملت نمیتواند همیشه متکی به گذشتهی خود باشد، بلکه باید بیشتر به حال و آینده بنگرد زیرا در طبیعت همه چیز رو به تکامل میرود و معماری هم مانند هنرهای پلاستیک دیگر ازین اصل کلی متابعت مینماید. تقلیدی سوالی ممکن است در اینجا پیش آید و آن اینکه آیا میتوانیم بدون اینکه از اسلوب قدیم کورکورانه تقلید کنیم با مدرن کردن آن نتایج خوبی در معماری بدست آوریم؟ به ویژه اینکه این آثار در موقع خود منبع برای سایر ملل نیز بوده است. در جواب باید گفت اینکه ما اسلوب قدیم را بگیریم و با تزئینات زائد آن را مدرن نشان دهیم مانند آنست که خانم یا آقای پیری برای جوان نشان دادن خود در آرایش افراط کند تا به این وسیله چین و شکنهای عمیق صورتش را پوشیده بدارد این سوالی بود که سال گذشته از اینجانب شده؛ وقتیکه شب نوروز در اصفهان بودم و در دکوراسیون مجلل ولی خستهکنندهی داخل سالنهای هتل شاهعباس گردش میکردم چند نفر از مشتریهای قدیم به من نزدیک شده و گفتند آقای مهندس ببینید چقدر زیبا و قشنگ است باید سبک مدرن را کنار بگذارید و با این اسلوب ساختمانها را بسازید یا حداقل این سبک را مدرنیزه نمائید. در جواب گفتم خانم و آقایان محترم اگر شما را مجبور کنند که حتما لباسهایتان را عوض کنید و لباسهای قدیم زمان داریوش کبیر و یا شاه عباس یا…) را بپوشید آیا میپذیرید ؟ خانم دستپاچه شد و گفت ای وای نه نه نه آقایان خندیدند و جواب دادند حق با شماست مگر اینکه زمان قدیم برگردد که آن هم ممکن نیست .
آری امروز هیچکس به عقب بر نخواهد گشت دکوراسیون امروزه نیز عقب نشینی نخواهد نمود و آن چند نفری که خانههای خود را به سبک قدیم میسازند خطر بزرگی برای معماری ما به وجود میآورند زیرا آشفتگی امروز بیشتر و عمیقتر خواهد شد اگر لزوم و ضرورت داشته باشد که تقسیمبندی خانهها امروزی باشد چه لزومی دارد که نمای خارجی را بزک کرده و پنجرهها با اژیو یا رومی بسازند که معلوم نیست اصل و ریشهی آنها به کدام ملت برسد؟ لازم میدانم که در این مسائل اساسی با صراحت اظهار نظر کنم؛ تحولات و رفرمهایی که از آغاز سلطنت جلیل پهلوی در این کشور به وجود آمد تغییر و دگرگونی در زمینهی معماری را ضرورتا بدنبال خود آورد چون همانطوری که اشاره کردیم معماری بیشتر پدیدهی اجتماعی است نه تنها هنری و برای این است که معماران امروزی باید تکنسیینهیژینیست و اوربانیست اکپونیسیست هم باشند نه تنها آرتیست و هنرمند. من معتقدم که مسئلهی رفع حجاب و تعویض لباس زنان و مردان و همچنین آزادی رفت و آمد به خارج از عوامل مهمی بودند که فرم معماری امروزه را ایجاب کرده است. وقتی که خانمها حجاب را از چهرهی خود برداشتند خانههای جدید نیز نقاب خود را که عبارت بود از دیوار خشتی و خاکی برداشتند و به دیوارهای کوتاه یا نرده تبدیل شدند، همانطوری که پرده از چشم و صورت خانمها برداشته شد و آزادانه به کوچه و گردشگاهها میرفتند، خانهها نیز چشمهای خود را باز کرده و به طرف کوچهها و خیابانها نظر انداختند. به عبارت دیگر به طرف کوچه و خیابانها پنجره باز شد و دیگر اندرونی و درونی از بین رفت و روی کف اطاق نشستن و نهار خوردن منسوخ شد و دکوراسیون و مبلمان فرنگی رونق گرفت و در خانهها به کلی رسوم و آداب قدیم از بین رفت و خانههای جدید با اسلوب جدید جای خانههای قدیم را گرفتند، است که زن و مرد امروزی این همه تازگی و خوشبختی را که با تحمل رنج و زحمت بسیار به دست آورده از دست بدهد.
چقدر ناگوار و طاقت فرسا خواهد بود که زن و مرد امروز ایرانی مجبور شوند که لباسهای خود را عوض کنند و لباسهای قدیم پوشیده و به زندگی گذشته برگردند. خلاصهی کلام اینکه عصر، عصر تکاپو و فعالیت است و ما شاهد اثرات آن در تمام شئون و مظاهر اجتماعی خودهستیم.
ما اصولا از اینکه اسلوب قدیم را گرفته و با تزئینات زائد آنرا مدرن نشان دهیم بیزار میباشیم. ما در مقابل نسل آینده وظایفی داریم که باید انجام دهیم واقعا اگر برای شانه خالی کردن از زیر بار این مسئولیت شیوهی قدیم را تعقیب کنیم باید گفت که بیاراده و کم همت میباشیم اگر این طور رفتار کنیم باید گفت نه تنها به تعالی و ترقی خود توجه نکردهایم بلکه اصولا روح این قرن را درک نکردهایم. آنچه اکثریت قریب باتفاق آرشیتکتهای امروزه خواهان آنند آن است که سبکی متناسب با زندگی روز به وجود آید و جوابگوی احتیاجات عصر حاضر باشد و نسل آینده از ما ایراد نگیرند. البته این اسلوب را نمیتوان دفعتا خلق کرد و نباید منتظر معجزه بود که به ظهور آن کمک کند تنها چیزی که آنرا پدید میآورد فعالیت خستگی ناپذیری است که علاقمندان و صاحبنظران برای رسیدن به نتایج صحیح برخود هموار کنند. ما باید از وسایلی که زندگی جدید امروزی در اختیار ما گذاشته استفاده کنیم و افکار خود را به مرحلهی عمل در آوریم تا نسل آینده چه قضاوت کند؟
وقتی ما مطمئن میشویم که زحمات ما در طی راه مشکل معماری نتایج مطلوبه را داده است که در ضمن تلاشهای مداوم خود به نتایجی رسیده و بتوانیم آثاری از خود باقی گذاریم و تاریخ زندگی زحمات ما را در نظر نسل آینده مجسم کند برای حصول بدین آرزو معماران باید دور هم جمع شوند و اشکالات و امکانات کار را بررسی نموده و در نظر بگیرند که در مرحلهی اول معمار صنعتگری است که نه تنها باید از تحقق یافتن آرزوی خویش احساس خشنودی کند بلکه از تاثیر اجتماعی آن هدفها قلبا خوشحال گردد.
بلی اکنون قدمهای اولیه برداشته شده و در مراحل و تکامل میباشیم ولی از سر منزل سبکی که باید برای محیط خودمان با در نظر گرفتن تمام جهات و جوانب به وجود آوریم بسیار دوریم یگانه عامل رسیدن به این هدف همکاری صادقانه فعالیت و پشتکار و احساس مسئولیت اجتماعی و هنری است.
نتیجه گیری
برای انتخاب یکی از دو سبک (قدیم- جدید) معماری نوین و معاصر ایران تذکر چند نکته را مجددا لازم میداند:
1- به طوریکه در آغاز مقاله یادآور شد تحولات اساسی و دگرگونیهای عمیق و ریشهداری که در سالهای اخیر در تمام شئون مملکت از جمله در زمینهی شهرسازی و معماری و به طور کلی عمران و آبادانی به وجود آن آبادانی به وجود آمد، جامعهی معماران و شهرسازان را در وضع خاصی قرار داده است و میتوان گفت نسبت به مسائل معماری در یک لحظهی بحرانی بسر میبریم و میدانیم که نتیجهی حالتهای بحرانی تغییر حالت و یا طبیعت و به اصطلاح جهش میباشد و به عبارت دیگر طبق اصول علمى ما محکوم به تغییر حالت و مسیر و راه وروش هستیم.
۲- به تفصیل تشریح شد که برخورد و تصادف دو طرز فکر معماری یعنی طرز فکر مدرنیزم و معماری استیل قدیم از آغاز سلطنت اعلیحضرت فقید آغاز گردید و با در نظر گرفتن اینکه بیشتر معماران جوان ما تحصیلات خود را در اروپا به پایان رسانده و به وطن بازگشته بودند طرفدار مدرنیزم بودند ولی چون کاملا از اوضاع و شرایط اجتماعی و اقلیمی کشور ما مطلع نبوده و یا آن را به حساب نیاورده و نادیده میگرفتند آشفتگی عجیبی در معماری ایران به وجود آمد و اکنون نیز برای چاره جویی این آشفتگی همان بحث ۳۵ سال قبل شروع شد و همان گفتههای گذشته بر زبان آمد با در نظر گرفتن واقعیت زمان و تحولات عمیق و همه جانبه در تمام شئون زندگی مردم این سرزمین پیروی از تقلید از استیل قدیم به معنی به عقب برگشتن و شرایط زمان را نادیده گرفتن و توقف عقربهی زمان میباشد. در نتیجه اینکه مدرنیزم در واقعیت یک پدیدهی طبیعی مسلم است و باید آن را پذیرفت منتها این مدرنیزم و نوطلبی در همه جا یکسان و یکنواخت نیست و با شرایط اجتماعی و اقلیمی هر آب وخاک رنگ خاصی به خود میگیرد که نمایندهی سنتها و آداب و رسوم مردم آن سرزمین است در حال حاضر سبک قدیم با این همه سرو صدا پیشرفت قابل ملاحظهای ننموده و نخواهد نمود ولی برعکس مدرنیزم به اشتباهات اولیه خود توجه نموده و کوشش مینماید که بدون فراموش کردن گذشتهی مدرنیزم ایرانی منطبق با واقعیت زندگی معاصر منطبق با مختصات اجتماعی معاصر ایران و خلاصه منطبق با فلسفه انقلاب سفید گردد. برای به وجود آوردن سبک دوران پهلوى فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه معماران در چهارچوب هنری خود معماری جدید را که سرچشمه آن آفتابی شده ادامه بدهد به طوری که منطبق با نیازمندیهای معاصر و منطبق با شرایط اقلیمی و روحیهی امروز مردم ایران باشد و بدین ترتیب نسلهای آینده ارزش حقیقی انقلاب سفید را از زبان بیزبانی ساختمانهای امروزه درک کنند و جهش و انقلاب امروزه این کشور کهنسال مجسم نماید.
منبع:
هوانسیان وارطان 1348، معماری ایران در دوراههی سبک ملی و جدید، هنر و معماری 1، فروردین ، اردیبهشت، خرداد، 38-33